سردارسرتیپ دوم پاسدار شهید گودرز نجفی

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سردارسرتیپ دوم پاسدار شهید گودرز نجفی

دامنه دنای سفید پوش همیشه محل رشد و پرورش قهرمانان سربلندی بوده که آوازه آن ها تا آن سوی کرانه های هستی نیز رسیده است.





شهر سی سخت که در دامنه کوه دنا واقع شده، سرزمینی زیبا و اسطوره ای است که همچون دنای سرافراز، مردان و زنانش را محکم و مقاوم بار آورده است و هزاران مردانِ مرد به عرصه ظهور رسانده است.
گودرز نجفی یکی از آن شیرمردانی است که دنای سرافراز در دامن خود پرورانده تا همگان شاهد دلاوری ها و رشادت های او باشند.
در یکی از روزهای آبان ماهِ سال ۱۳۴۰، در اوج حکومت ظلم و جور شاهنشاهی، وقتی هوای شهر سی سخت رو به سرمای زمستانی بود، گودرز نجفی به دنیا آمد. پدر و مادر این کودک ، نام گودرز را چه زیبا برایش برگزیدند. نامی که حاکی از رشادت و پهلوانی بود و دلاوری.
گودرز، تحصیلات خویش را تا سال اول دبیرستان در زادگاه خود به پایان رساند. او در اوج نهضت حضرت امام خمینی(ره) با توجه به روحیه ظلم ستیزی که در وجودش بود در مقابل خوانین و فئودال زاده های منطقه خود که به مردم مظلوم و تهی دست ظلم می کردند قد علم کرد و نشان داد که قرار نیست تاریکی فقر و جهل را در منطقه اش تحمل کند تا با رهبری امام(ره) خورشید و گرمای اسلام و ایمان بر همه دل ها تابید و دوره ظلم و نابرابری و جهل به پایان رسید.
با شروع یورش عراق به میهن اسلامی دفتر و دستک مدرسه را کنار گذاشت و همراه هم رزمان خود به سبز پوشان سپاه پاسداران پیوست و در تاریخ اول دی ماه سال۱۳۶۰ به عضویت این نهاد مقدس درآمد.
نجفی پس از گذراندن آموزش های لازم در شیراز به جبهه های جنوب و دشت عباس اعزام شد و در عملیات غرور آفرین فتح المبین در تاریخ دوم فروردین سال ۱۳۶۰ در منطقه شوش همراه همرزم، هم دل و هم پیمان خویش محسن نجفی در نبرد جانانه با استقامتی بی نظیر مجروح شد.
دلاوری، سرافرازی و شجاعت گودرز نجفی همواره در جبهه ها تعجب و تشویق رزمندگان و فرماندهان را در پی داشت. او که حتی از ناحیه جمجمه مورد اصابت تیر مستقیم قرار گرفت در عملیات های متفاوت و مسئولیت های مختلف چنان نقش آفرینی کرد که بارها مورد تقدیر و تشویق فرماندهان سپاه قرار گرفته و به تدبیر و شجاعت و زیرکی معروف بود.
نجفی در عملیات های والفجر ۱، والفجر ۸ و در خط پدافندی گردان خط شکن فاو دریاچه ماهی و دریاچه نمک مردانه ایستاد و سربلند تر از دنا مقاومت کرد و برگ زرینی را در تاریخ عمرش به یادگار گذاشت.
او سپس در کربلای ۱ مهران و در کربلای ۴ آبادان بر اثر بمباران شیمیایی مجروح شد. پس از بستری شدن و بهبودی نسبی به جبهه بازگشت پیوست و در کربلای ۵ شلمچه؛ در میان آتش و خون و گوشت و گلوله با دیگر همرزمان قهرمانش با جبهه باطل مبارزه کرد.
در تاریخ چهارم آبان سال ۱۳۶۶ در منطقه کردستان عراق از ناحیه پای راست مورد اصابت ترکش قرار گرفت ولی باز هم هیچ گاه، گلوله و ترکش ،تیر مستقیم و بمباران شیمیایی نتوانست او را از آرمان های والایش جدا کند.
زندگی و وجودش وابسته به جبهه شده بود و یاد و خاطره همرزمان شهیدش تنها مونس و همراه شب روزش بود.
80 ماه تمام در جبهه جنگ فعالانه در مسئولیت های مختلفی از جمله فرمانده گروهان، فرمانده گردان، معاون عملیات تیپ ۴۸ فتح، مربی پادگان آموزشی، مسئول اطلاعات بسیج، مسئول گروهان جنگ نوین سر از پای نشناخته و پاک و بی تکبر به میهن خویش خدمت می کرد.
او پس از جنگ تحمیلی و بازگشت به سی سخت سرافراز، دایره المعارفی از دانستنی های جنگ و مخزن الاسراری از ناگفته های دفاع مقدس بود و همواره مانند نگینی در این شهر می درخشید.
نجفی اگرچه در دانشکده نیروی زمینی سپاه دوره های آموزشی عمومی فرمانده گروهان، فرمانده گردان، مربی تاکتیک، راننده تانک، تکاوری هلی برد، چتر بازی و دوره عالی پیاده را گذرانده بود و مسئولیت های مهمی در دوران دفاع مقدس داشت اما تحصیلات دانشگاهی خود را تکمیل نمود و موفق به اخذ مدرک کارشناسی از دانشگاه امام حسین (ع) در رشته حقوق شد.
در سال ۱۳۹۰ دشمنان قسم خورده نظام اسلامی با تهییج و حمایت از گروهک فاسد پژاک و با ارسال آن ها به مناطقی از مرزهای کردستان، باری دیگر اهداف شوم و شیطانی خود را پی گرفتند.
تیپ قهرمان ۴۸ فتح استان کهگیلویه و بویراحمد که شجاعت و دلیری آن، در میان دوست و دشمن شهره است مأموریت گرفت تا با حضور در منطقه ای که پژاک مدنظر داشت در مقابل آن دشمنان قسم خورده ایستاده و آن ها سرجای خود بنشانند.
همزمان با این روزها گودرز نجفی ۲۸ سال و ۹ ماه از خدمت مقدس خود در سپاه پاسدارن را گذرانده بود و در شرف بازنشستگی بود.
با این که وی سابقه ۸۰ ماه حضور مؤثر در دفاع مقدس و افتخار جانبازی ۲۵ درصدی داشت، اما به دلیل سابقه درخشان در تدابیر جنگی و دانش نظامی و فراصتی کم نظیر، فرمانده ی تیپ ۴۸ فتح استان کهگیلویه و بویراحمد به او پیشنهاد حضور در کردستان و مبارزه با گروهک فاسد پژاک را داد.
نجفی که سرمست دلیری و شهادت بود این پیشنهاد را قبول کرد. فرمانده تیپ ۴۸ فتح او را به عنوان مسئول محور عملیاتی سردشت پیرانشهر منصوب کرد و سردار نجفی در تاریخ ۱۱ تیر ماه سال۱۳۹۰ طی حکمی به همراه دیگر همرزمانش به کردستان اعزام شد.
او که همیشه عاشق نیمه شعبان بود، یک روز بعد از جشن نیمه شعبان یعنی در نخستین روز امامت امام زمان (عج) در تاریخ ۲۷ تیرماه سال ۱۳۹۰ در نبرد با گروهک فاسد پژاک از ناحیه پا، بازو،کتف وگردن مورد اصابت تیر مستقیم قناسه قرار گرفت.
در همان تاریخ به پشت منطقه درگیری منتقل و سپس در بیمارستان عارفیان ارومیه تحت درمان قرار گرفت. به دلیل آسیب دیدگی شدید از ناحیه مغز و گردن، تلاش های شبانه روزی پزشکان و مسئولین ذیربط در تهران حاصلی نداشت و در روز سه شنبه ۴ مرداد سال ۹۰ ، ساعت ۱۹ از ملک به ملکوت و از خاک به افلاک پر کشید و به میهمانی مولا و مقتدای خویش، سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)شتافت.
او که سال ها از دوستان هم سنگر شهیدش جدا مانده بود و این جدا ماندن همواره او را می آزرد با شوقی زاید الوصل به دیدار دوستانش نزد معبود شتافت.
از این سردار نامدار ۲ فرزند پسر و ۲ دختر به یادگار مانده است. سردار نجفی را همگان به مهربانی، دلسوزی، فروتنی، آینده نگری، دور اندیشی ، صداقت و صمیمیت می شناسند.
وی همواره به خاطر دلاوری و شهامت، فهیم بودن، رعایت حق الناس ، ظلم ستیزی ، حمایت از مظلومان و توجه به محرومین و برطرف کننده مشکلات انسان های ناتوان در میان دوست و دشمن مورد توجه و احترام بود.

عمل به فرایض دینی، ایمانی محکم، احترام به همگان و هزاران خصلت خوب دیگر سبب شد روح بلند این شهید بزرگوار در قالب خاکی نگنجد و به سوی معبود حقیقی بشتابد.


برچسب: