حسادت های خواهرانه

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حسادت های خواهرانه

با سلام

جوانی 30 ساله هستم که اخیراً بعد از جستجوهای فراوان با همسرم عقد کرده ام. خواهری دارم که 32 ساله هستند و متاسفانه هنوز موفق به ازدواج نشده اند. با اینکه بسیار مرا دوست دارد و همسرم را هم خیلی دوست دارد و اگر چند روز او را نبیند دلش برای همسرم تنگ میشود ولی آشکارا حسادت میکند و اگر کوچکترین توجهی در حضور خواهرم به همسرم کردم خواهرم حسودی میکند و گاهی اوقات فتنه ای به پا میکند. خوب می دانم حسادت های خواهرم به خاطر مجرد بودنش است. حالا دو تا سوال دارم:

1- چرا خواهرم که هیچ مشکلی ندارد و مثل هزاران دختر دیگر است، هیچ خواستگاری ندارد که فرصت ازدواج را برای او مهیا کند. مگر خواهر من چه گناهی کرده که باید در خانه آنقدر بماند که مادرم به خاطر عدم ازدواج خواهرم هر روز گریه کند؟؟ چرا خدا در اسلام راهکاری برای دختران مجردی که هیچ مشکلی هم ندارند جهت ازدواج معرفی نکرده است؟؟؟

2- حال که راهی برای ازدواج خواهرم ندارم و همه چیز به دست تقدیر سپرده شده است، چگونه رفتار کنم که خواهرم کمتر حسادت کند و در عین حال همسرم هم از دستم ناراضی نباشد.

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

کلیات;652231 نوشت:
با سلام

جوانی 30 ساله هستم که اخیراً بعد از جستجوهای فراوان با همسرم عقد کرده ام. خواهری دارم که 32 ساله هستند و متاسفانه هنوز موفق به ازدواج نشده اند. با اینکه بسیار مرا دوست دارد و همسرم را هم خیلی دوست دارد و اگر چند روز او را نبیند دلش برای همسرم تنگ میشود ولی آشکارا حسادت میکند و اگر کوچکترین توجهی در حضور خواهرم به همسرم کردم خواهرم حسودی میکند و گاهی اوقات فتنه ای به پا میکند. خوب می دانم حسادت های خواهرم به خاطر مجرد بودنش است. حالا دو تا سوال دارم:

1- چرا خواهرم که هیچ مشکلی ندارد و مثل هزاران دختر دیگر است، هیچ خواستگاری ندارد که فرصت ازدواج را برای او مهیا کند. مگر خواهر من چه گناهی کرده که باید در خانه آنقدر بماند که مادرم به خاطر عدم ازدواج خواهرم هر روز گریه کند؟؟ چرا خدا در اسلام راهکاری برای دختران مجردی که هیچ مشکلی هم ندارند جهت ازدواج معرفی نکرده است؟؟؟

2- حال که راهی برای ازدواج خواهرم ندارم و همه چیز به دست تقدیر سپرده شده است، چگونه رفتار کنم که خواهرم کمتر حسادت کند و در عین حال همسرم هم از دستم ناراضی نباشد.

با تشکر

[=Times New Roman][="Tahoma"]بسمه تعالی
[=Times New Roman][="Tahoma"]با تقدیم سلام و تحیت و عرض خوش آمد خدمتجنابعالی
[=Times New Roman][="Tahoma"]ضمن مسئلت سعادت و خوشبختی شما در پاسخبه سوال اول لازم است توجه داشته باشید ما نیز مانند شما از حکمت و چرایی مسئله باخبر نیستیم اما باید دانست از طرفی این وضعیت اختصاص به خواهر محترم شما ندارد واز طرف دیگر عدم ازدواج ایشان چیزی از قابلیتها و شایستگیهای ایشان کم نمی کند.ضمن اینکه باید به خاطر داشته باشیم که ازدواج مساوی با خوشبختی نیست و مجرد بودنیا ماند مساوی با تیره بخت بودن!
[=Times New Roman][="Tahoma"]به هر حال به صورت کلی می توان بهفاکتورهای ظاهری، تحصیلی، خانوادگی و معیارهای اختصاصی و.... در رابطه با اینمسئله اشاره کرد.
[=Times New Roman][="Tahoma"]
[=Times New Roman][="Tahoma"]در ارتباط با سوال دوم نیز پیشنهاد می­شود،اولا در حضور خواهر ارتباط و توجه به همسر را مدیریت کنید ( قدری از میزان آن کمکنید ) و ثانیا با توجه بیشتر به ایشان از طریق احوالپرسی گرم تر، هدیه و کادودادن و.... از حساسیتهای ایشان کم کنید.
[=Times New Roman]

سلام....
خدا رو شکر ما ک از نعمت خواهر شوهر بی بهره موندیم ولی این مباحث از شونصد سال پیش بوده و تا شونصد سال بعد هم ادامه داره ... ربطی هم ب مجرد یا متاهل بودن خواهرتونم نداره ... :khaneh:
با مرور زمان همه چی واسه هردوتاشون طبیعی میشه نگران نباشین فقط سعی کنین شما اون وسط طرف هیچ کدومو نگیرین و خودتون طرفداری نکنین ... مطمئن باشین با مرور زمان و شناخت دو طرف از هم این قضایا کمتر نمود پیدا میکنه ... البته ب مدیریت شمام خیلی بستگی داره ... باید مدیریت روابط رو خودتون ب دست بگیرین تا خدایی نکرده در آینده واستون ب مشکل بزرگ تر تبدیل نشه ... موفق باشین ....

اميدوار;653716 نوشت:
طرف دیگر عدم ازدواج ایشان چیزی از قابلیتها و شایستگیهای ایشان کم نمی کند.ضمن اینکه باید به خاطر داشته باشیم که ازدواج مساوی با خوشبختی نیست و مجرد بودنیا ماند مساوی با تیره بخت بودن!

اینو من و شما میگیم.مادر ها و خانواده ها اعم از فک و فامیل نظز دیگه ای دارن.حرف اوناس که مادر این بنده خدا را اذیت میکنه.

ممنون از همه دوستان که راهکار ارائه داده اند.

اميدوار;653716 نوشت:
ما نیز مانند شما از حکمت و چرایی مسئله باخبر نیستیم

راستش حکمت مجرد موندن خواهرم رو نمیدونستم و امیدوار بودم بتونم در اینجا جواب مسأله رو پیدا کنم و راهی برای برون رفت از این بحران که این روزها بدجوری گریبان گیر خودم و خانواده ام شده پیشنهاد بشه.

دیگر دوستان هم اگر نظراتشون رو بدهند ممنون میشم.... ( کمکم کنید...)

با هردو دوست باشید محبت به همسرتون رو تنها بین خودتون انجام بدید...ولی در حضور هر دو با هر دو دوست باشید طوری ک هیچ کدوم احساس نکنند به طرف دیگه محبت خاص نشون دادید...

سلام به شما پرسشگر محترم

دو سوال پرسیده اید که دومی جواب سر راستی دارد که دوستان اشاره کرده اند. به عنوان مثال :

یاس...;655820 نوشت:
با هردو دوست باشید محبت به همسرتون رو تنها بین خودتون انجام بدید...ولی در حضور هر دو با هر دو دوست باشید طوری ک هیچ کدوم احساس نکنند به طرف دیگه محبت خاص نشون دادید...

اما سوال اول مسئله ای بس بغرنج است که تا به حال بنده حقیر هرگز نتوانسته ام حکمتش را بیابم و خیلی ها دیگر هم این گونه هستند. هرگاه که کسی پیشقدم میشود و میخواهد مرکزی برای این مورد راه اندازی کند با هزاران مشکل روبه رو خواهد شد که باعث میشود از خیر آن بگذرد. من هم شبیه شما دختری را میشناسم که به این مشکل دچار است. خواستگار به ندرت در خانه آنها را می زند و وقتی هم می آید با اینکه به وضوح نسبت به دختر از وضعیت بدتری برخوردار است اما باز هم برای گرفتن جواب از خانواده دختر اقدام نمیکنند و این دختر بیچاره را بیشتر اذیت میکند.

از دوستان اگر کسی جواب را میداند هم به بنده و هم به پرسشگر محترم کمک کند.

الهم عجل لولیک الفرج

اون یکی سوال رو هم من نمیدونم...دونستنش چ فرقی داره؟باید چکار کرد مهمتره!

سلام
به نظرم چند تا راه وجود داره
اول از همه ای کاش خواهرتون این دعاهایی که برای ازدواج گفتن رو میخوندن یا مثلا آیت الله بهجت گفتن نماز جعفرطیار و سوره یاسین هدیه به حضرت زهرا(س) و ...
بعد یه راه دیگه ای هست شما دوستی ندارید که به درد ازدواج با خواهرتون بخوره؟چی میشه بهش بگید با خواهرتون ازدواج کنه؟االن مد شده خیلیا از این پیشنهادا میدن مثلا یکی از دوستانمون به ما گفتن که واسه داداشم اگه دختر بخوایم اینا جوابشون مثبته من چند تا از این موردا دیدم ولی به شرطی که بهم بخورن
خواهرتون چیکار میکنن؟سر کار میرن؟
در مورد مساله حسادت به نظرم خیلی هم دست خود خواهرتون هم نیست میگن تاخیر در ازدواج حالات روحی و اخلاقی آدم رو تغیر میده شما جلو خواهرتون رعایت کنید

سلام براي مورد ازدواج فقط دعا كنيد و دعا كنيد تا خدا چه بخواهد.
در مورد اختلافات هم خودت ميگي فتنه به پا مي كنه. خوب تقصير خانمت چيه كه به خاطر فتنه هاي خواهرت يا حسادتهاي اون بايد بهش توجه كافي نشه. زندگيه خودتو بكن مطمئن باش خواهرتم اگه شوهر كرده بود الان زندگيه خودشو ترجيح مي داد. اين اخلاقها به ازدواج ربطي نداره. بچه كه نيست 32 سالشه بايد بدونه خانم تو تقصيري در ازدواج نكردن اون نداره.

چقد دلم سوخت واسه خواهرتون

بنده خدا هر بار که شما و همسرتونو میبینه از خودش میپرسه چرا منو هیشکی نخواست ؟

سعی کنین جلوش خیلی مراعات کنین

زودترم برید سر خونه زندگیتون بهتره

دوران عقد حتمن همش همسرتون خونه شماس

و همینکه همش شما دو تا رو به عنوان زوج میبینه ( چیزی که خودش از داشتنش محرومه ) براش ناراحت کننده اس

البته که حق نداره فتنه به پا کنه

ولی قبول کنین خیلی سخته

نمیشه شما برید خونه خانومتون؟؟ خانومتون کمتر بیاد خونه شما

Miss Chadoriii;656679 نوشت:
نمیشه شما برید خونه خانومتون؟؟ خانومتون کمتر بیاد خونه شم

سلام

ممنون از ابراز همدردیتون. خوب راستشو بخواید اگه همش من برم خونه خانمم ( که البته روم هم نمیشه همش اونجا تلپ بشم ) اونوقت سهم مامان بابام از دیدن عروسشون چی میشه؟ و از همه مهمتر سهم خواهرم چی؟ باور کنید خیلی دوستش داره و اگه نبیندش دلش براش تنگ میشه. من فکر کنم توی این مورد بد عمل نکردم و تونستم بینشون دوستی برقرار کنم. ولی موقعیتی که خواهرم توش قرار داره باعث این مشکلات شده وگرنه حسادت های ذاتی نیست که کلا خواهرم حسود باشه.....

سلام
من ایشون درک میکنم منم زنداداشم خیلی دوست دارم ولی برادرم صمیمیتش رو با من از دست داده بدون هیچ دلیلی.گاهی خیلی حسادت میکنم چون ما با هم همسن هستیم اونا 3سال باهم ازدواج کردن ولی من ازدواجم جور نمیشه ولی زنداداشم برام کادو میخره خوشحالم میکنه البته این حسادت دست خودم نیستا .الان پشت سرش بد میگم اگه 1دقیقه دیگه ازم جون بخواد میدم
برادرم من به چند نفر پیشنهاد داده ولی وقتی فهمیدم خیلی خیلی ناراحت شدم احساس میکنم غرورم شکسته .شما را به خدا این کار رو نکنید حالش بدتر میشه فقط براش دعا کنید
خوشبحال خواهری که چنین برادر دلسوزی داره

من دقیق نمی تونم چیزی بگم.شاید این چیزی که می گم به هیچ عنوان در مورد خواهرتون صدق نکنه. خواهرتون الان 32ساله است. آیا زمانی که22ساله بود هم خواستگار نداشت؟آیا خواهر شما برای خواستگاراش کلاس الکی نمی گذاشت.اگر خواهرتون خواستگار ها را به بهانه های واهی رد می کرد یا پدر ومادر تان رد می کردن الان تقصیر خودش یا پدرو مادرتان است. باید واقعیتی را قبول کنید که خواستگاران دختر 32ساله خیلی کم اند و شانس ازدواج اون دختر کم است. اما من یک مثال می زنم شاید راهگشا باشد. مادرمن حدود 45 سال دارد. او یک دختر خاله داردکه همسن مادرم است وخواستگاری نداشت. یکی دو تا داشت که اونها هم به دردی نمی خوردندیعنی مشکلات بنیادی داشتند. او هم همین طور مجرد ماند تا همین 5سال پیش. 5سال پیش در یک موسسه همسریابی اسم نوشت. شوهرش هم در همون موسسه اسم نوشته بود. آن ها آن جا با هم آشنا شدند وازدواج کردند. شوهره به دختر خاله مامانم گفته بود که زن دارد ویک بچه حدودا 11ساله هم داشت اما از زنش جدا شده بود البته نه رسما. بازن قبلیش توافق کرده بودند که از هم رسما جدا نشوند ولی سالی یکبار هم اون زن را نمی بیند.خود زنه این طور می خواست.می خواست اسم مردی روی سرش باشه تا مشکلات زنان بیوه را نداشته باشه. زن قبلیش مشکلات روانی داشت. چیزی در حد جنون های ادواری. الان ما بادخترخاله مامانم وشوهرش رفت وآمد داریم. بسیار مرد خوب و درستی است. آدم فوق العاده مهربان و خوش تیپی است. خیلی هم پولدار است. الان یک بچه 2ساله هم دارند. این را می خواستم بگویم که این موسسات همسریابی هم بدنیستند.البته سایت ها نه. همچنین اون موسسه باید مجوز داشته باشد. البته باید بسیار احتیاط کنید. البته خواهر شما باید قبول کند که دیگر یک پسر مجرد نمی آید با ایشان ازدواج کند.خیلی مردها هستند که خانمشان مرده است یا طلاق گرفته اند(درتعدادی از طلاق ها خانم ها مقصرصد در صدند) و خیلی هم آدم های خوبی اند.

مهم این نیست خواستگار داشته یا نه مهم اینه که قسمتش تا الان مجردی بوده .من خودم چندتا خواستگار داشتم ولی هر بار به دلیلی قسمت نشده حتی من پسندیدم ولی اونا رفتن و پشت سرشون نگاه نکردن چندین ماه یس خوندم دعا کردم حتی پدر ومادرم دعا میکنند نماز جعفر طیار وهمه اینا......ولی دیگه فهمیدم خدا خودش نمی خواد
خدا بزرگه شاید ایشون از همه ما خوشبخت تر باشند ودلیلی نداره بگیم چون سنش32 ساله باید زن یه مرد بشه دقت کنید سن ازدواج رفته بالا ما تو جامعه مرد وزن مجرد بالای 30 زیاد داریم وایشون هنوز جوانند
من دخترای بین 30تا 40 که دیدم همه با مردای مجرد مثل خودشون ازدواج کردند پس بهتر بهشون امید بدیم تا مایوس کنیم

tirana;657387 نوشت:
مهم این نیست خواستگار داشته یا نه مهم اینه که قسمتش تا الان مجردی بوده .من خودم چندتا خواستگار داشتم ولی هر بار به دلیلی قسمت نشده حتی من پسندیدم ولی اونا رفتن و پشت سرشون نگاه نکردن چندین ماه یس خوندم دعا کردم حتی پدر ومادرم دعا میکنند نماز جعفر طیار وهمه اینا......ولی دیگه فهمیدم خدا خودش نمی خواد
خدا بزرگه شاید ایشون از همه ما خوشبخت تر باشند ودلیلی نداره بگیم چون سنش32 ساله باید زن یه مرد بشه دقت کنید سن ازدواج رفته بالا ما تو جامعه مرد وزن مجرد بالای 30 زیاد داریم وایشون هنوز جوانند
من دخترای بین 30تا 40 که دیدم همه با مردای مجرد مثل خودشون ازدواج کردند پس بهتر بهشون امید بدیم تا مایوس کنیم
بابا من گفتم اگه به بهانه های واهی خواستگارها رو رد کرده تقصیر خودشه وگرنه اگر خواستگاری واقعا مشکلی داشته خوب حق داشته رد کنه. بله خوب ممکنه تقصیر ایشون نبوده باشه. اما واقعیت را نگاه کنیم که یک جوون 30ساله که می خواد ازدواج کنه دختر 21ساله رو ترجیح می ده تا دختر32 ساله.اون دختره هم معمولا به بهانه سن بالای این آقا ردش نمی کنه. منم که نمی گم حتما زن مردی شوند که قبلا زن داشته یا طلاق گرفته. من می گم اگر این طور موردی براشون پیش اومد و اون مرده آدم خوبی بود رد نکنند به هوای این که یک مرد مجرد بیاد خواستگاریشون.

ابوالبرکات;657394 نوشت:
بابا من گفتم اگه به بهانه های واهی خواستگارها رو رد کرده تقصیر خودشه وگرنه اگر خواستگاری واقعا مشکلی داشته خوب حق داشته رد کنه. بله خوب ممکنه تقصیر ایشون نبوده باشه. اما واقعیت را نگاه کنیم که یک جوون 30ساله که می خواد ازدواج کنه دختر 21ساله رو ترجیح می ده تا دختر32 ساله.اون دختره هم معمولا به بهانه سن بالای این آقا ردش نمی کنه. منم که نمی گم حتما زن مردی شوند که قبلا زن داشته یا طلاق گرفته. من می گم اگر این طور موردی براشون پیش اومد و اون مرده آدم خوبی بود رد نکنند به هوای این که یک مرد مجرد بیاد خواستگاریشون.

با سلام

از اونجایی که شانس اینکه یک خواستگار هم سن یا با اختلاف سنی کم در این رده سنی برایشان پیش بیاید کم است (البته به فرض عدم شاغل بودن و تحصیلات خانوم) به ناچار افرادی حدود چهل ساله احتمال بیشتری برای خواستگاری ایشان دارند. ولی مردی که به هیچ دلیل مناسبی (مثل تحصیلات و ... ) تا این سن مجرد مانده باشد احتمالا مقداری غیر نرمال باشد و در این صورت اتفاقا مردی که زنش فوت کرده یا با دلایل موجهی طلاق داده برای ایشان مناسب تر از یک مرد مجرد مثلا 40 ساله است.

tirana;657381 نوشت:
سلام
من ایشون درک میکنم منم زنداداشم خیلی دوست دارم ولی برادرم صمیمیتش رو با من از دست داده بدون هیچ دلیلی.گاهی خیلی حسادت میکنم چون ما با هم همسن هستیم اونا 3سال باهم ازدواج کردن ولی من ازدواجم جور نمیشه ولی زنداداشم برام کادو میخره خوشحالم میکنه البته این حسادت دست خودم نیستا .الان پشت سرش بد میگم اگه 1دقیقه دیگه ازم جون بخواد میدم
برادرم من به چند نفر پیشنهاد داده ولی وقتی فهمیدم خیلی خیلی ناراحت شدم احساس میکنم غرورم شکسته .شما را به خدا این کار رو نکنید حالش بدتر میشه فقط براش دعا کنید
خوشبحال خواهری که چنین برادر دلسوزی داره

سلام من نظر شما رو خوندم عذاب وجدان گرفتم گفتم اگه شخص مناسبی دیدن بگن اگه دختر خواستن جوابشون مثبته و این حرفا
حرفمو پس میگیرم
ولی یه چیزی شما که به پسره نگفتید باهاتون ازدواج کنه که غرورتون بشکنه پس ناراحت نباشید برادرتون گفتن از این موردها هم زیاده که پدر یا برادر به خود پسر یا خانواده پسر مستقیم یا غیرمستقیم میگن. من کاملا درک میکنم چی میگید اما برای ازدواج باید یه همت و تلاشی هم باشه. دختر که خودش کاری نمیکنه اطرافیانش بگن غرور دختر نمیشکنه چون در هر صورت دختر خودش مستقیم چیزی نگفته بعدشم همه میدونن هیچ وقت خواهر نمیره خودش به برادرش بگه تو دوستات یا آشناهات اگه آدم خوبی دیدی بگو بیاد منو بگیره همه میدونن خود برادره خودجوش این کارو کرده.بالاخره برادرتون هم میخواد وسیله خیر بشه نیتش خیره. میدونید برادرتون باید با ضریب اطمینان بالاتر این کارو میکردن یعنی یکی که واقعا مناسب باشه ای کاش حداقل اینایی که جور نشد نمیذاشتن شما متوجه بشید
برادر یا پدر هم مثل یه واسط عمل میکنن. تصور کنید یه موردی هست که خیلی به شما میخوره آشنای پدر یا برادرتونه شما رو هم ندیده چی میشه برادره واسط بشه به زور که خواهرش رو نمیده به اون یه پیشنهاد میده همین.یه مساله دیگه اینه که هیچ برادری فقط هدفش این نیست که خواهرش ازدواج کنه و اینکه طرف آدم اهلی باشه خیلی مهمه تحت هر شرایطی که نمیخواد فقط خواهرش ازدواج کرده باشه پس قطعا فقط وقتی ببینه یه فردی مناسبشونه مستقیم یه غیرمستقیم بهش میگه و این یعنی اینکه به پسره میگه خیلی بهش اطمینان داره و قبولش داره
تازه پسرا دلشونم بخواد عجبا:khandeh!:

یه مساله دیگه من میدیدم افراد مختلف تو انجمن میگفتن این بوده که خواهرتون تو مجالسی که خانوما هستن زیاد شرکت کنن که ببیننشون شاید یکی دنبال موردی مثل خواهرتون میگرده
این لینک هم تو انجمن هست دعا برای ازدواج
http://www.askdin.com/thread14542-2.html
مثلا متن زیر توش بود

امام صادق علیه السلام فرمودند

«هر کس که خواستگاری ندارد یا به خواستگاریش جواب نمی دهند سوره طه را بنویسد و بشوید و آب آن را بر صورت خود بریزد، خداوند ازدواجش را آسان می کند.»

تفسیرالبرهان، ج۳، ص

عاشق امام خامنه ای;657501 نوشت:
سلام من نظر شما رو خوندم عذاب وجدان گرفتم گفتم اگه شخص مناسبی دیدن بگن اگه دختر خواستن جوابشون مثبته و این حرفا
حرفمو پس میگیرم
ولی یه چیزی شما که به پسره نگفتید باهاتون ازدواج کنه که غرورتون بشکنه پس ناراحت نباشید برادرتون گفتن از این موردها هم زیاده که پدر یا برادر به خود پسر یا خانواده پسر مستقیم یا غیرمستقیم میگن. من کاملا درک میکنم چی میگید اما برای ازدواج باید یه همت و تلاشی هم باشه. دختر که خودش کاری نمیکنه اطرافیانش بگن غرور دختر نمیشکنه چون در هر صورت دختر خودش مستقیم چیزی نگفته بعدشم همه میدونن هیچ وقت خواهر نمیره خودش به برادرش بگه تو دوستات یا آشناهات اگه آدم خوبی دیدی بگو بیاد منو بگیره همه میدونن خود برادره خودجوش این کارو کرده.بالاخره برادرتون هم میخواد وسیله خیر بشه نیتش خیره. میدونید برادرتون باید با ضریب اطمینان بالاتر این کارو میکردن یعنی یکی که واقعا مناسب باشه ای کاش حداقل اینایی که جور نشد نمیذاشتن شما متوجه بشید
برادر یا پدر هم مثل یه واسط عمل میکنن. تصور کنید یه موردی هست که خیلی به شما میخوره آشنای پدر یا برادرتونه شما رو هم ندیده چی میشه برادره واسط بشه به زور که خواهرش رو نمیده به اون یه پیشنهاد میده همین.یه مساله دیگه اینه که هیچ برادری فقط هدفش این نیست که خواهرش ازدواج کنه و اینکه طرف آدم اهلی باشه خیلی مهمه تحت هر شرایطی که نمیخواد فقط خواهرش ازدواج کرده باشه پس قطعا فقط وقتی ببینه یه فردی مناسبشونه مستقیم یه غیرمستقیم بهش میگه و این یعنی اینکه به پسره میگه خیلی بهش اطمینان داره و قبولش داره
تازه پسرا دلشونم بخواد عجبا:khandeh!:

سلام ممنون از صحبت هاتون
من خواستگار دارم ولی هر سری یه اتفاق عجیب میافته مثلا مادره پسند کرده پسره میاد پشیمون میشه یا مادره پسند نمیکنه یا حرفی میزنند که خیلی شدید با عقاید ما مخالفه
مثلا مادره میگه پسرم نماز میخونه اهل لقمه حلاله بعد میگه تو عروسی پسرم با پسر کوچیکم بین مردا رقصیدیم
خلاصه من اکثر این دعا ها را امتحان کردم اهل مال ثروت و دمادیات هم نیستم که الکی مخالفت کنم ولی خدا نخواسته دیگه
برادرم هم نیتش خیره ولی شما میگید به آدم خوب معرفی کنه اشکال نداره مشکل منم همینه مثلا آدمی که نمیشناسه توی شهر دیگه , شماره داده گفته من آبجی دارم حتی زنداداشم هم باهاش دعوا کرده
خلاصه الان دیگه برام عادی شده فکر میکنم چون شرایط ازدواج ندارم فسمت نیست چون اگرم بخوام ازدواج کنم سنگهای زیادی جلو پام هست مثلا شرایط مالی چون پول خرید حلقه آقا داماد را هم نداریم چه برسه به بقیش

این تاپبک داره خاک میخوره ....:khandeh!:

موضوع قفل شده است