ستوان دوم پاسدار شهید قاسم احمدی

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ستوان دوم پاسدار شهید قاسم احمدی

در تاریخ 2/9/1352 در روستایی به نام بید زرد 25 کیلومتری شهرستان گچساران چشم به جهان گشود . او فرزند چهارم یک خانواده ده نفره بود که از نظر امورات زندگی و معیشتی تقریبا از طبقه نسبتا متوسط جامعه به حساب می آمدند . کودکی شهید در همان روستای بید زرد سپری شد تا اینکه به سن مدرسه رسید و راهی مدرسه شد و مقطع ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رسانید . دوسال از مقطع راهنمایی را در روستای سربیشه در حوالی زادگاهش تحصیل کرد . اما سوم راهنمایی را منزل یکی از بستگان خود در شهرستان گچساران گذراند .
خصوصیات اخلاقی شهید آن طوری که حکایت می کنند از همان دوران کودکی بسیار آرام و با شرم و حیا بود . شهید به علت دوری مسافت و مشکلات دیگر نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد . نزد دایی خود که معمار ساختمان بود مشغول کار شد . او از همان اوایل نوجوانی و جوانی دوست نداشت مخارج شخصی و فردی اش سربار خانواده گردد بنابراین اقدام به کار و تلاش نمود به قول شاعر کجایند مردان بی ادعا بدون هیچ کبر و غروری .
در همین دوران بود خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران مورد تاخت و تاز دشمن وحشی از یادگاران و فرزندان خلف خونخواران روزگار قرار گرفت و شهید از آنجایی که به قول شاعر :

عشق شوری در نهاد ما نهاد *** جان ما در بوته سودا نهاد

و عشق به دین و وطن و دین در سویدای دلش موج می زد چند بار به طور پنهانی اقدام به رفتن جبه های حق علیه باطل نمود . ولی به علت سن و سال کم و نداشتن شرایط از طرف مسئولین اعزام ممانعت به عمل آمد و برگردانده می شد . به هر صورت روحیه شهادت طلبی از همان جوانی در ایشان نمایان بود .
شهید در سال 1374 به خدمت سربازی اعزام می شود تا وظیفه خود را نسبت به نظام اسلامی انجام دهد . در میان خاطراتش چنین بیان می کند در طی این دو سال خدمت سربازی هر وقت به مرخصی و استراحت می آمد دنبال کار و درآمدی هر چند مختصر می رفت تا بتواند کمک خرجی در آورده باشد و کمکی به خانواده نماید . به هر صورت خدمت وظیفه را در شهرستان سروستان از توابع استان فارس سپری کرد . بعد از اتمام خدمت به عضویت سبز پوشان نظام مقدس انقلاب اسلامی در آمد و راهی سپاه پاسداران گردید . دوره آموزشی را در سپاه استان همدان در رشته مربی آموزشی به مدت 2 سال سپری کرد . در همین دوران بود که باز زندگی شهید ورق خورد و فصل جدیدی در زندگی شهید آغاز شد . و در تاریخ 6/1/1376 تشکیل خانواده داد . که ماحصل این ازدواج 2 فرزند دختر و پسر می باشد شهید احمدی در سال 1377 به پادگان آموزشی ولیعصر شهر آباده در استان فارس خود را وقف خدمت به اسلام نمود . او در حیطه کاریش فردی با تعهد و وظیفه شناس بود و با جان و دل انجام وظیفه می کرد ارادت او به پیامبران و ائمه اطهار و شهدا کاملا پدیدار بود . خلاصه 5 سال از دوران خدمت کاری شهید در شهر آباده گذشت .
مشکلات خانوادگی او را وادار کرد تا تقاضای انتقال به استان کهگیلویه و بویراحمد را مطرح کند تا بتواند با خیال راحت و آسوده تری در خدمت مقدس نظام جمهوری اسلامی باشد نهایتا با انتقال او به استان ک ب شهرستان یاسوج موافقت گردید . و بعد از سر و سامان دادن خانواده و بعضی مشکلات دیگر در تیپ 48 فتح یاسوج مشغول کار شد و در فرصت مناسب هم گهگاهی به خانواده و پدر و مادرش سرکشی می کرد تا از حال آنها هم غافل نشده باشد و دین خود را هم نسبت به آنها ادا کرده باشد . مهربانی و اخلاق و رفتار او در میان خانواده و برخورد او با اقشار مختلف مردم زبانزد خاص و عام بود تا اینکه بعد از 2 سال خدمت در تیپ 48 فتح استان کهگیلویه و بویراحمد به شهرستان گچساران زادگاه خودش منتقل شد ، خدمت در زادگاه و کنار خانواده و همشهریان روحیه و عشق و علاقه شهید را به کارش و وطن و دین و انقلاب اسلامی دو چندان کرد و در پادگان شاهد گچساران مشغول خدمت شد و در خدمت بسیجیان همیشه مخلص خدا قرار گرفت او در طول سنوات خود در لباس سرباز امام زمان دارای تقدیر نامه و مقامهای قهرمانی زیادی به عنوان فردی نمونه و متعهد شناخته شد . او فردی ورزیده و با سواد در محیط کاری خود بود و او به خوش اخلاقی و نمونه بودن در میان کادر آموزشی زبانزد بود باز هم فصلی دیگر در زندگی شهید گشوده شد و گویا برگ زرین دیگری در حال ورق خوردن بود . در همین زمان ماجرای منافقین و گروه تروریستی پژاک با حمایت و هدایت اربابانشان استکبار جهانی پیش آمد و بالا خره به خاطر خبره بودن و ورزیدگی و آشنایی و تجربه خیلی خوب شهید به تمامی فنون جنگ و ابزار آلات جنگی از طرف فرماندهان رده بالا و مسئولین سپاه انتخاب شد و با رضایت کامل خود با گروهی از همکاران و همرزمانش راهی مرزهای غرب کشور اسلامی شد و براستی



زکار آخرت آن را خبر تواند بود*** که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود

نقل است از همکاران و همرزمان شهید در طول مسیر ورد زبانش شهادت و شهید شدن بوده زیرا او مرغ باغ ملکوت بود و قفس این دنیا سزاوار چنین پرنده خوش الحانی نبود و از همان جا که آمده بود باز دلش در هوای همان دیار پرپر می زد

چنین قفس نه سزای چون من خوش الحانی است*** روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم

آثار شهادت در چهره او هویدا بوده پس از رسیدن به منطقه بلافاصله راهی مقر جنگی می شود و یک شب هم در کمین منافقین و تروریستها شب را به صبح می رساند و در حین برگشت از خط مقدم به محض مشاهده یک مین که از سوی دشمن که توان رویارویی نداشت و ناجوانمردانه کاشته شده بود برای خنثی کردن مین پا به پیش می گذارد . اما با منفجر شدن ناگهانی مین فزت و رب الکعبه می خواند و مرغ جانش از سنگلاخ خاک سر بر افلاک می کشد تا در جوار حضرت دوست آرام گیرد و به همراهی دوست و فرمانده خود شهید والا مقام قاسم قاسمی به درجه شهادت نائل می آیند و سرمستانه از قدح دوست سیراب می شوند براستی

کجایید ای شهیدان خدایی*** بلا جویان دشت کربلایی

در این ماجرا یکی از همرزمان شهید به شدت از ناحیه بینایی مصدوم می شود و به بیمارستان انتقال می یابد و پیکر پاک دو شهید را به زادگاهشان انتقال می دهند و پیکر پاک شهید قاسم احمدی روز سه شنبه تاریخ 4/5/1390 با حضور مردم مسلمان و فهیم گچساران بسیار با شکوه تشییع و در گلزار شهدای گچساران آرام می گیرد .


برچسب: 

[=arial]شادی ارواح طیبه شهدا

فاتحه مع الصلوات

:Gol::Gol::Gol: