جمع بندی پیامبری زنان (بررسی ادله موافقین و مخالفین)

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیامبری زنان (بررسی ادله موافقین و مخالفین)

1-دیدگاه مخالفان پیامبری زنان

سه آیه از قرآن مورد استناد قرار گرفته که مضمون واحدی را می رساند:

1-وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى (یوسف 109)
ترجمه:ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی از مردم قریه ها که به آنها وحی کردیم.

2-وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ(نحل 43)
ترجمه:اگر خود نمی دانید از اهل ذکر بپرسید که ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می فرستادیم.

3-وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ(انبیا 7)
ترجمه:ما پیش از تو به رسالت نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی می کردیم و اگر خود نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.

فخر رازی به این آیات تمسک جسته و گفته است:مریم (س) جز انبیا نبود زیرا خدای متعال فرموده ما قبل از تو مردان را به رسالت فرستادیم و فرستادن جبرئیل کرامتی بر مریم بود.(تفسیر فخر رازی ج8ص 43و ج18ص226 و ج20ص36)
مرحوم علامه طباطبایی گفته است:وحی بر مادر موسی الهام قلبی بود در کلام خداوند وحی منحصر به وحی پیامبری نیست لذا به زنبور عسل هم وحی شده است.اما وحی پیامبری زنان از آن بی بهره اند و به آنان وحی نمی شود زیرا خداوند فرموده ما مردان را به رسالت فرستادیم.(المیزان ج14 ص 149-150)
بسیاری از مفسران بر نفی نبوت زنان یا حضرت مریم به این آیات استناد کرده اند.(تفسیر مراغی ج3 ص150-151 و احکام القرآن(جصاص) ج2ص12)

همچنین حدیثی در مستدرک الوسائل نقل شده که صریحا نفی پیامبری زنان را دارد:

المولی سعید المزیدی فی تحفة الاخوان: عن ابی بصیر عن الصادق(ع) فی خبر طویل فی خلقة آدم و حواء و دخولها الجنة و خروجها منها ـ الی ان قال ـ «قال ابن عباس فنودیت یا حواء ... و لم اجعل منلکن حاکما و لا ابعث منلکن نبیا»(مستدرک الوسایل ج18 ص286)

این حدیث، قابل تمسک نیست زیرا از جهت سند ارسال دارد و کتاب تحفة الاخوان نیز کتابی شناخته شده و معروف نزد علماء شیعه نمی باشد. گذشته از آن، چگونه امام صادق(ع) از ابن عباس این مطالب را نقل می کند!

به علاوه، مضمون این حدیث، قابل پذیرش نیست، زیرا سبب محرومیتهای فراوان زنان را عصیان حوا در بهشت معرفی کرده، با اینکه این عصیان از آدم و حوا، هر دو سر زد، و اگر محرومیت، کیفر آن گناه است، باید برای هر دو صنف باشد.

نقد دیدگاه مخالفان پیامبری زنان

حق آن است که این آیه های مبارک، بر این مطلب دلالتی ندارد، گرچه این مدعا در جای دیگر و با دلیلی دیگر ثابت شده باشد. زیرا:
اولاً: این سه آیه در مقام پاسخ به تلقی مشرکان است که متوقع بودند پیامبر باید موجودی غیر طبیعی و غیر عادی باشد و نمی تواند از جنس انسان باشد. در پاسخ آنان گفته می شود مگر رسولان قبلی انسان نبودند؟ اگر شک و تردید دارید، از اهل ذکر یا اهل کتاب پرسش کنید. انبیاء گذشته نیز انسان عادی بودند که بر آنان وحی می شد. آنان نیز غذا می خوردند.
مفسران قبول دارند که آیات در مقام رفع چنین توهم و توقع و اثبات انسان بودن انبیاء است. جالب است که علامه طباطبایی با همین بیان، معضل و مشکلی را از این آیات حل کرده است. زیرا بر اساس این آیات، نباید بپذیریم کودکی، پیامبر باشد، با اینکه در قرآن نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی و صباوت، تقریر و تثبیت شده است. برخی پاسخ گفته اند: نبوت اعم از رسالت است و در این آیات رسالت نفی شده نه نبوت، و عیسی(ع) در کودکی نبی بود نه رسول.
ایشان این پاسخ را نمی پذیرد و می فرماید: فعل «ارسلنا» در قرآن برای رسالت و نبوت هر دو به کار می رود و در اینجا به صورت مطلق آمده، بدین جهت نفی رسالت و نبوت از کودکان نیز می کند.
جوابی که ایشان می پذیرد این است که این آیات در صدد بیان بشر بودن پیامبران است؛ خواه در آغاز نبوت، کودک باشند یا به مرتبه مردان رسیده باشند.(المیزان ج12 ص256-257)

تعجب اینجاست که رجال معنای بسیط و واحد دارد که با آن دو چیز نفی می شود کودکی و زنانگی، و شما چگونه از کودکی صرف نظر می کنید و رجال را در مقام بیان این مطلب نمی دانید، اما در مقام بیان نفی زن بودن می دانید.
از سوی دیگر، نهایت درجه دلالت این آیه ها بر این مطلب، ظهور است و علامه طباطبایی معتقدند در اثبات حقایق تاریخی، تعبد و اصول عقلایی را راهی نیست و نمی توان با ظهورات و اصالة الظهور حقایق تاریخی را اثبات نمود.(المیزان ج8 ص141 و261و ج9ص211-212 و ج10ص351)

ثانیا: واژه «رجال» 28 دفعه در قرآن استعمال شده است. در دو مورد به معنی پیاده ها است.(بقره:239 و حج:27) در 16 مورد(بقره:228 و نسا:7 و 32 و 34و 57 و 98 و اعراف:81) در مقابل نساء یا ضمیر مؤنث به کار رفته که معین می سازد مراد و منظور، مردان در برابر زنان است.

در ده مورد دیگر، رجال نه به معنی پیاده ها است و نه قرینه ای وجود دارد که معین سازد در برابر نساء به کار رفته است.
سه آیه از این آیات دهگانه، همین آیه های مورد بحث است و هفت مورد دیگر چنین است: «و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم ... و نادی اصحاب الاعراف رجالاً یعرفونهم بسیماهم.»(اعراف:46 و 48)

و بر اعراف مردانی هستند که همه را به نشانیشان می شناسند ... ساکنان اعراف، مردانی را که به نشانیشان می شناسند، آواز دهند.
«فیه رجال أن یحبون یتطهروا».(توبه:108)

در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند. زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد.
«رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه ».(نور:37)

مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروختنی از یاد خدا بازشان ندارد.
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر».(احزاب:23)

از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم براهند.
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین».(احزاب:40)

محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است.
این آیه با صرف نظر از روایاتی که فرزندخواندگی زید بن حارثه را مطرح کرده، مورد نظر بوده است.
«و قالوا ما لنا لا نری رجالاً کنّا نعدّهم من الاشرار».(ص:62)

و گویند: چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم اکنون نمی بینیم.
«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا».(جن:6)

و نیز مردانی بودند از آدمیان که به مردانی از جن پناه می بردند و بر طغیانشان می افزودند.
نتیجه ای که از این تفصیل مورد نظر است، آن است که در قرآن کریم اگر واژه «رجال» به کار رود و قرینه بر معنای خاص آن نباشد، هم زنان و هم مردان را شامل می شود. بدین سبب اگر در جایی قرینه و شاهد بر تعیین وجود نداشت، اختصاص آن به مردان نیازمند دلیل و برهان است و نمی توان به معنی لغوی آن استناد و استشهاد کرد.
این رویه ای مقبول نزد مفسران و حتی فقیهان در به دست آوردن معانی مفردات و جمله های قرآنی است. خلاصه آنکه این آیات، بر نفی نبوت و پیامبری زنان دلالتی ندارد.

2-دیدگاه موافقان پیامبری زنان

موافقان پیامبری زنان نیز ادله ای از قرآن را اقامه کرده که رد استدلال آنان، آسان نیست. این گروه به قرآن تمسک جسته که اینک به اختصار گزارش می شود.

آیاتی که دلالت دارد به برخی از زنان وحی شده است، از قبیل:
1ـ و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین.(قصص:7)

و به مادر موسی وحی کردیم که شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریاش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم.
2ـ اذا اوحینا الی امک ما یوحی.(طه:38)

آنگاه که بر مادرت آنچه وحی کردنی بود، وحی کردیم.
3ـ و اذ قالت الملائکة یا مریم ان اللّه اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین.(ال عمران:42)

و فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را برگزیده و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتری داد.
4ـ ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض و اللّه سمیع علیم.(ال عمران:33-34)

خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد. فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده و خدا شنوا و دانا است.
5ـ و التی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین.(انبیا:91)

و آن زن را یاد کن که خود را پاکدامن نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم.

این آیه در سیاق آیه های قبل قرار دارد که سرگذشت انبیاء را بیان داشته، و از این وحدت سیاق استفاده نبوت مریم شده است.

تقی الدین سُبکی گفته است نظر مشهور، بر نبوت حضرت مریم استوار است.(زن و پیام آوری، ص35)

ابن اثیر در کتاب تاریخ خود گفته است:
«و اصطفاک علی نساء العالمین محفوظ العموم فتکون افضل نساء الدنیا ممن کان قبلها و وجد بعدها لانها ان کانت نبیة علی قول من یقول بنبوتها و نبوة سارة ام اسحاق و نبوة ام موسی محتجا بکلام الملائکة و الوحی الی ام موسی کما یزعم ذلک ابن حزم و غیره ...»(البدایة و النهایة، ج2، ص70)

جمله «تو را بر زنان جهان برتری دادم» عمومیت دارد، بر این اساس برتر زنان دنیا، قبل از خود و پس از آن می باشد. زیرا اگر پیامبر باشد که برخی چون ابن حزم و دیگران در باره مریم، ساره و مادر موسی گفته و به سخن گفتن فرشتگان و وحی بر آنها استدلال کرده اند ...
قرطبی در تفسیر خویش از بعضی نقل می کند که مریم و آسیه را پیامبر می دانند ولی خود معتقد می شود مریم پیامبر بود اما آسیه صدیقه بود. سپس می افزاید:
قرآن و احادیث اقتضا می کند نبوت مریم را و آنان که او را نبی نمی دانند می گویند دیدن مریم جبرئیل را مانند دیدن صحابه پیامبر جبرئیل را در مثال دحیه کلبی بود، ولی قول اول روشن تر است و اکثر علما بر آنند.(الجامع فی احکام القرآن، ج4، ص84 ـ 83)

ابن حجر در فتح الباری می گوید:
از حصر حدیث «لَمْ یَکْمُلْ مِنَ النِّساءِ اِلاّ آسِیَةُ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ» استفاده می شود که مریم و آسیه پیامبر بودند زیرا کاملترین فرد نوع انسانی انبیاء هستند.(فتح الباری، ج6، ص515)

از ابوالحسن اشعری نقل شده که شش زن به مقام نبوت دست یافتند: حوا، ساره، مادر موسی، هاجر، آسیه، مریم.(فتح الباری، ج6، ص516)

ابن حزم در ملل و نحل گفته است در مسأله نبوت زنان سه رأی است؛ موافق، مخالف، توقف. و سپس می گوید دلیل صریح بر نبوت زنان آیاتی است که در قصه مریم و مادر موسی فرود آمده است.
در قصه مادر موسی، به مجرد وحی اقدام می کند و کودک را در دریا می افکند و در قصه مریم، خداوند پس از آنکه مریم و انبیاء را بر شمرده می فرماید: «اولئِکَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیهم مِنَ النَّبییینَ».(الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج3، ص186 ـ 187 )

یکی از نویسندگان شیعی نیز کتابی فراهم آورده و به اثبات نبوت زنان به گونه ای مشروح و مفصل پرداخته است.(زن و پیام آوری، مرتضی فهیم کرمانی)

نتیجه گیری

با توجه به آنچه ملاحظه شد هیچکدام از موافقان و مخالفان پیامبری زنان دلیل کافی برای اثبات ادعای خود نداشتند. بنابراین اگرچه پیامبری زنان به طور قطع قابل اثبات نیست ولی قابل رد کردن هم نیست.

عصران;651028 نوشت:
آیاتی که دلالت دارد به برخی از زنان وحی شده است، از قبیل:
1ـ و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین.(قصص:7)

عصران;651028 نوشت:
نتیجه گیری

با توجه به آنچه ملاحظه شد هیچکدام از موافقان و مخالفان پیامبری زنان دلیل کافی برای اثبات ادعای خود نداشتند. بنابراین اگرچه پیامبری زنان به طور قطع قابل اثبات نیست ولی قابل رد کردن هم نیست.


سلام وعرض ادب
چرا قابل رد است چون تمام ادله مرد بودن انبیاء منحصر به آیات یکه ذکر شد نیست. بلکه اولا در آیات اولیه فرموده است: أرسلنا...رجالا نوحی إلیهم، وقتی این سه تا را کنار هم قرار دهی رسالت مردان را می رساند اما در مورد زنان که وحی بر آنها شده است صرفا بیان اینکه برآنها وحی شده دیگر صحبتی از رسالت آنها نیست.
نکته مهمتر اینکه در قرآن کریم انبیائی که نامشان آمده است آیات صریح در تایید نبوت آنها وجود دارد، به این آیات توجه بفرمایید:
قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا (مریم/30)،[كودك‏] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است،
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (مریم/41)،و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز، زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود.
فَلَمَّااعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (مریم/49)،و چون ازآنها و [از] آنچه به جاى خدا مى‏پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او عطاكرديم و همه را پيامبر گردانيديم.
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (مریم/51)،و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‏اى پيامبربود.
وَ وَهَبْنالَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا (مریم/53)،و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم.
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا(مریم/54)،و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه اودرست‏وعده و فرستاده‏اى پيامبر بود.
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (مریم/56)،و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود.
یا در سوره مبارکه انعام آیه88به بعد 17 نفر را نام برده ودر آخر می فرماید: ما به اینها حکم ونبوت دادیم. بنابراین برای اثبات نبوت باید دلیل خاص باشد وما در مورد خانمی دلیل خاص بر نبوتش نداریم.

کریم;652999 نوشت:

سلام وعرض ادب
چرا قابل رد است چون تمام ادله مرد بودن انبیاء منحصر به آیات یکه ذکر شد نیست. بلکه اولا در آیات اولیه فرموده است: أرسلنا...رجالا نوحی إلیهم، وقتی این سه تا را کنار هم قرار دهی رسالت مردان را می رساند اما در مورد زنان که وحی بر آنها شده است صرفا بیان اینکه برآنها وحی شده دیگر صحبتی از رسالت آنها نیست.
نکته مهمتر اینکه در قرآن کریم انبیائی که نامشان آمده است آیات صریح در تایید نبوت آنها وجود دارد، به این آیات توجه بفرمایید:

قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا (مریم/30)،[كودك‏] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است،
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (مریم/41)،و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز، زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود.
فَلَمَّااعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (مریم/49)،و چون ازآنها و [از] آنچه به جاى خدا مى‏پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او عطاكرديم و همه را پيامبر گردانيديم.
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (مریم/51)،و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‏اى پيامبربود.
وَ وَهَبْنالَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا (مریم/53)،و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم.
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا(مریم/54)،و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه اودرست‏وعده و فرستاده‏اى پيامبر بود.
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (مریم/56)،و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود.
یا در سوره مبارکه انعام آیه88به بعد 17 نفر را نام برده ودر آخر می فرماید: ما به اینها حکم ونبوت دادیم. بنابراین برای اثبات نبوت باید دلیل خاص باشد وما در مورد خانمی دلیل خاص بر نبوتش نداریم.


با سلام
در مورد واژه رجال در بالا بدان پاسخ داده شد.
اما دلایلتان باید دلیل در رد قطعی نبوت زنان باشد. استدلالاتتان در واقع مغالطه است.به این مغالطه مغالطه رد دلیل به جای رد مدعا می گویند.

کریم;652999 نوشت:
ما در مورد زنان که وحی بر آنها شده است صرفا بیان اینکه برآنها وحی شده دیگر صحبتی از رسالت آنها نیست.

مثلا این هم یک مغالطه ی دیگر است یعنی می گویید چون نگفته رسالت ندارند پس حتما نبوت ندارند.در حالی که نگفتن دلیل بر نبودن نیست.

کریم;652999 نوشت:
نکته مهمتر اینکه در قرآن کریم انبیائی که نامشان آمده است آیات صریح در تایید نبوت آنها وجود دارد، به این آیات توجه بفرمایید

یا مثلا این هم یک مغالطه ی دیگر است.یعنی چون هیچ آیه ای به طور صریح در تایید نبوت زنان نبوده پس هیچ پیامبر زنی هم نبوده است!
با این استدلال من هم می توان بگویم چون هیچ آیه ای به طور صریح به پیامبران دیگری اشاره نکرده پس تمام پیامبران همانی هستند که در قرآن ذکر شده است!

کریم;652999 نوشت:
یا در سوره مبارکه انعام آیه88به بعد 17 نفر را نام برده ودر آخر می فرماید: ما به اینها حکم ونبوت دادیم. بنابراین برای اثبات نبوت باید دلیل خاص باشد وما در مورد خانمی دلیل خاص بر نبوتش نداریم.

چرا در نوشته ها دقت نمی کنید من هم ادعا نکردم دلیل خاصی برای نبوت زنان وجود دارد.بلکه گفتم نه دلیل قطعی برای نفی نبوت زنان و نه دلیل قطعی برای اثبات آن در بین موافقان و مخالفان وجود نداشته است.بنابر این همانگونه که در نتیجه گیری گفتم این موضوع به طور قطعی قابل رد یا اثبات نیست.

عصران;653030 نوشت:
مثلا این هم یک مغالطه ی دیگر است یعنی می گویید چون نگفته رسالت ندارند پس حتما نبوت ندارند.در حالی که نگفتن دلیل بر نبودن نیست.

عصران;653030 نوشت:
یا مثلا این هم یک مغالطه ی دیگر است.یعنی چون هیچ آیه ای به طور صریح در تایید نبوت زنان نبوده پس هیچ پیامبر زنی هم نبوده است!
با این استدلال من هم می توان بگویم چون هیچ آیه ای به طور صریح به پیامبران دیگری اشاره نکرده پس تمام پیامبران همانی هستند که در قرآن ذکر شده است!

شما بجای جوای تنها یک چیز نثار ما کرده اید که مغالطه است. بنده ادعایی کردم ودلیل هم آوردم که نبوت دلیل خاص می خواهد واگر معیار فعلا قرآن باشد که محل استشهاد شما بود. پیامبرانی که در قرآن ذکر شده اند صراحتا نبوت آنها تک به تک تایید شده است. اما در مورد هیچ بانویی که در قرآن بیان شده چنین چیزی نداریم. پس نمی توانیم بگوییم که نفیا واثباتا قرآن چیزی نگفته بلکه در قرآن اسمایی به کار رفته که در مورد مردان که عمدتا انبیاء هستند گفته شده او نبی است اما در مورد زنان چنین چیزی به کار نرفته.

کریم;653134 نوشت:
شما بجای جوای تنها یک چیز نثار ما کرده اید که مغالطه است. بنده ادعایی کردم ودلیل هم آوردم که نبوت دلیل خاص می خواهد واگر معیار فعلا قرآن باشد که محل استشهاد شما بود. پیامبرانی که در قرآن ذکر شده اند صراحتا نبوت آنها تک به تک تایید شده است. اما در مورد هیچ بانویی که در قرآن بیان شده چنین چیزی نداریم. پس نمی توانیم بگوییم که نفیا واثباتا قرآن چیزی نگفته بلکه در قرآن اسمایی به کار رفته که در مورد مردان که عمدتا انبیاء هستند گفته شده او نبی است اما در مورد زنان چنین چیزی به کار نرفته.

سلام
سه مغالطه دیگر هم در اینجا کردید:
1-اولا ما ادعایی برای اثبات کردن پیامبری زنان نداشتیم بلکه گفتیم هیچ کدام از دو طرف موافق و مخالف دلایل کافی برای اثبات حرف خود نداشتند.در حالی که شما ادعایی که من نکرده بودم را به من نسبت دادید و آن را نقد کردید.به این مغالطه پهلوان پنبه می گویند.
2-اثبات شی نفی ما ادا نمی کند اگر نبوت مردان پیامبر در قرآن تایید شده دلیل بر آن نمی شود که قرآن پیامبری زنان را رد کرده باشد.
3-مغالطه تکراری توسل به جهل:نگفتن دلیل بر نبودن نیست.

سه خط نوشتید و در آن سه مغالطه کردید نمره ی شما صفر می شود(مزاح کردم)

عصران;651028 نوشت:
1

نتیجه گیری

با توجه به آنچه ملاحظه شد هیچکدام از موافقان و مخالفان پیامبری زنان دلیل کافی برای اثبات ادعای خود نداشتند. بنابراین اگرچه پیامبری زنان به طور قطع قابل اثبات نیست ولی قابل رد کردن هم نیست.

با سلام
رسالت و نبوت، یک مأموریت تبلیغی و مسؤولیت اجرایی است که معمولاً، اختلاط و معاشرت با مردم را می طلبد.
درگیری با شرایط اجتماعی، جهاد و مبارزه با ظالمان، انس با پیروان و حضور دایمی در متن و بطن جامعه از لوازم رسالت و نبوت است و اختصاصی به مرد یا زن ندارد؛ چرا که در تاریخ، زنان بزرگ نیز به مقام ولی اللهی رسیده اند.
حضرت فاطمه زهرا(س)، حضرت مریم، آسیه، حضرت خدیجه، حضرت زینب و حضرت معصومه سلام الله علیهم اجمعین، از آن جمله اند، اما این که زنی، پیامبر نشده است؛ به این علت است که نظر خدای متعال بر این است که زن مستور و محجوب بماند، تا جامعه عفاف خود را بازیابد.

آیةالله جوادی آملی ضمن بیانات مفصل در دو کتاب به این سؤال پاسخ داده اند که خلاصه آن چنین است:
«کارهای اجرایی سنگین همچون نبوت که حضور در جنگ و صلح و ... را می طلبد، هم برای زن معمولاً مشکل است و هم با این سیاست کلی مستور و محجوب بودن ناسازگار، لذا این که پیامبران همه مردند، معنایش این نیست که زنان از کمال بی بهره اند، بلکه کمال در ولایت است که هر دو بهره مندند».[۱]


و نیز: « اگر چه پیغمبر کسی است که وحی بر او نازل می شود، اما این گونه نیست که هر کس وحی دریافت کرد، پیغمبر باشد، چون وحی گاهی انبایی است و گاهی تشریعی. چه این که نبوت گاهی انبایی است و گاه نبوت تشریعی.
قرآن کریم مسأله نبوت تشریعی را که به صورت رسالت بیان می شود، چون یک کار اجرایی است و حشر با مردم را همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسایل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را بر عهده دارد، این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار داده و در سوره یوسف و سوره نحل می فرماید: «وَمَا أرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إلاَّ رِجَالاً نُوحِی إلَیهِمْ فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إن کُنْتُمْ لاَتَعْلَمُونَ»(۲)؛ یعنی رسالت یک کار اجرایی است و ما قبل از تو ای پیامبرع هیچ کس را جز مرد به عنوان رسول نفرستادیم و فقط به مردها وظیفه رسالت دادیم.
پس رسالت، به معنای رهبری جامعه، بیان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح و مانند آن، نبوت خاصی است که چون مقام اجرایی است به عهده مردها گذاشته شده است، ولی نبوت انبایی بدین مفهوم است که فردی از طریق وحی مطلع شود که در جهان چه می گذرد، آینده جهان چیست؟ و آینده خودش را ببیند و از آینده دیگران نیز با خبر شود، و این نوع از نبوت، به ولایت بر می گردد، نه به نبوت تشریعی و رسالت اجرایی.
اگرچه این نوع از نبوت پشتوانه هرگونه نبوت و رسالت تشریعی است، اما اختصاص به مردان ندارد و زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند».[۳]



[۱] . با استفاده از توصیه ها، پرسش ها و پاسخ ها، آیةالله جوادی آملی، ص 89 ، نهاد رهبری در دانشگاه.
[۲] . نّحل آیه 43.
[۳] . جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 167.

سلام علیکم

رضا;653150 نوشت:
لذا این که پیامبران همه مردند

نظر آیت الله جوادی آملی محترم است ولی دلایلشان برای این جمله چیست؟

رضا;653150 نوشت:
قرآن کریم مسأله نبوت تشریعی را که به صورت رسالت بیان می شود، چون یک کار اجرایی است و حشر با مردم را همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسایل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را بر عهده دارد، این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار داده و در سوره یوسف و سوره نحل می فرماید: «وَمَا أرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إلاَّ رِجَالاً نُوحِی إلَیهِمْ فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إن کُنْتُمْ لاَتَعْلَمُونَ»(۲)؛ یعنی رسالت یک کار اجرایی است و ما قبل از تو ای پیامبرع هیچ کس را جز مرد به عنوان رسول نفرستادیم و فقط به مردها وظیفه رسالت دادیم.

درباره این آیه در بالا پاسخ داده شد چرا دقت نمی کنید.

مسئله نبوت جزو اصول دین است و اصول دین هم تقلیدی نیست که شما نظر یک مرجع تقلید را کپی پیست کردید.

عصران;653162 نوشت:
سلام علیکم

نظر آیت الله جوادی آملی محترم است ولی دلایلشان برای این جمله چیست؟

درباره این آیه در بالا پاسخ داده شد چرا دقت نمی کنید.

مسئله نبوت جزو اصول دین است و اصول دین هم تقلیدی نیست که شما نظر یک مرجع تقلید را کپی پیست کردید.

با سلام
حکایت شما اخوی همانند شخصی است که یک دکمه پیدا کرد رفت پیش خیاط گفت میشه یه کت به این بدوزید !!
بله توضیح کامل است .............!!
باید قرآن را با دقت بخوانید اگر به ان اعتقاد دارید

جنسیت پیامبران

یكی از مطالب عمومی دیگری كه قرآن كریم درباره پیامبران ذكر می‌كند، آن است كه همه انبیاء مرد بوده‌اند.
«وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلاّ
رِجالاً
نُوحی اِلَیْهِم مِنْ اَهْلِ القُری ...»
«و پیش از تو (نیز) جز مردانی از اهل شهرها را ـ كه به آنان وحی می‌كردیم ـ نفرستادیم ...»
«وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلاّ
رِجالاً
نُوحی اِلَیْهِم فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
«و پیش از تو (نیز) جز مردانی را كه به آنان وحی می‌كردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمی‌دانید از پژوهندگان كتاب‌های آسمانی بپرسید.»
«وَ ما اَرْسَلْنا قَبْلِكَ اِلاّ
رِجالاً نُوحی اِلَیْهِمْ ... »
«و پیش از تو (نیز) جز مردانی را كه به آنان وحی می‌كردیم، گسیل نداشتیم.»
همان گونه كه ملاحظه می‌شود، ظاهر آیات یاد شده، بلكه مفاد صریح آنها، این است كه همه پیامبران مرد بوده و از میان زنان، پیامبری برانگیخته نشده است

عصران;653162 نوشت:
مسئله نبوت جزو اصول دین است و اصول دین هم تقلیدی نیست که شما نظر یک مرجع تقلید را کپی پیست کردید.

با عرض سلام

اصول دین، در زمینه فهمیدن و پذیرفتن تقلیدی نیست اما علم آن را باید از اهلش گرفت و هر کسی نمیتواند طبق فهم خود هر چیزی را به آن اضافه یا کم کند

عصران;653138 نوشت:
اولا ما ادعایی برای اثبات کردن پیامبری زنان نداشتیم بلکه گفتیم هیچ کدام از دو طرف موافق و مخالف دلایل کافی برای اثبات حرف خود نداشتند.در حالی که شما ادعایی که من نکرده بودم را به من نسبت دادید و آن را نقد کردید.به این مغالطه پهلوان پنبه می گویند.
2-اثبات شی نفی ما ادا

ولی در کلام شیعه یا برای نبوت کسی باید دلیل خاص وجود داشته باشد. مثل اینکه پیامبر قبلی خبر داده باشد که چنین پیامبری خواهد آمد. یا اینکه جمع شواهد وقرائن از زندگی شخصی واوصاف نبوت وغیره نشان دهد که این شخص پیامبر است. ما در مورد بانویی چنین چیزی نداریم. ودر عین حال اجماع علماء شیعه بر این است که پیامبر(ص) باید مرد باشد.اینکه از قرآن این مساله استفاده می شود یا نه؟فرقی نمی کند چون اختلافی در بین حداقل علماء شیعه وجود ندارد که پیامبر باید مرد باشد.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد کریم

رضا;653184 نوشت:
با سلام
حکایت شما اخوی همانند شخصی است که یک دکمه پیدا کرد رفت پیش خیاط گفت میشه یه کت به این بدوزید !!
بله توضیح کامل است .............!!
باید قرآن را با دقت بخوانید اگر به ان اعتقاد دارید
جنسیت پیامبران


یكی از مطالب عمومی دیگری كه قرآن كریم درباره پیامبران ذكر می‌كند، آن است كه همه انبیاء مرد بوده‌اند.
«وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلاّ

رِجالاً

نُوحی اِلَیْهِم مِنْ اَهْلِ القُری ...»
«و پیش از تو (نیز) جز مردانی از اهل شهرها را ـ كه به آنان وحی می‌كردیم ـ نفرستادیم ...»
«وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلاّ

رِجالاً

نُوحی اِلَیْهِم فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
«و پیش از تو (نیز) جز مردانی را كه به آنان وحی می‌كردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمی‌دانید از پژوهندگان كتاب‌های آسمانی بپرسید.»
«وَ ما اَرْسَلْنا قَبْلِكَ اِلاّ

رِجالاً نُوحی اِلَیْهِمْ ... »
«و پیش از تو (نیز) جز مردانی را كه به آنان وحی می‌كردیم، گسیل نداشتیم.»
همان گونه كه ملاحظه می‌شود، ظاهر آیات یاد شده، بلكه مفاد صریح آنها، این است كه همه پیامبران مرد بوده و از میان زنان، پیامبری برانگیخته نشده است

سلام علیکم
ببینید ما در اینجا مباحث را به طور علمی و با منطق و استدلال دنبال می کنیم . نه با کسی دعوا داریم و نه با کسی دشمنی داریم. یکبار به شما گفتم که که در بالا توضیح داده شد که از این آیات نمی توان برداشت قطعی برای رد پیامبری زنان کرد ولی گویا شما علاقه به تکرار مکررات دارید. بفرمایید دوباره بخوانید:

عصران;651028 نوشت:
نقد دیدگاه مخالفان پیامبری زنان

حق آن است که این آیه های مبارک، بر این مطلب دلالتی ندارد، گرچه این مدعا در جای دیگر و با دلیلی دیگر ثابت شده باشد. زیرا:
اولاً: این سه آیه در مقام پاسخ به تلقی مشرکان است که متوقع بودند پیامبر باید موجودی غیر طبیعی و غیر عادی باشد و نمی تواند از جنس انسان باشد. در پاسخ آنان گفته می شود مگر رسولان قبلی انسان نبودند؟ اگر شک و تردید دارید، از اهل ذکر یا اهل کتاب پرسش کنید. انبیاء گذشته نیز انسان عادی بودند که بر آنان وحی می شد. آنان نیز غذا می خوردند.
مفسران قبول دارند که آیات در مقام رفع چنین توهم و توقع و اثبات انسان بودن انبیاء است. جالب است که علامه طباطبایی با همین بیان، معضل و مشکلی را از این آیات حل کرده است. زیرا بر اساس این آیات، نباید بپذیریم کودکی، پیامبر باشد، با اینکه در قرآن نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی و صباوت، تقریر و تثبیت شده است. برخی پاسخ گفته اند: نبوت اعم از رسالت است و در این آیات رسالت نفی شده نه نبوت، و عیسی(ع) در کودکی نبی بود نه رسول.
ایشان این پاسخ را نمی پذیرد و می فرماید: فعل «ارسلنا» در قرآن برای رسالت و نبوت هر دو به کار می رود و در اینجا به صورت مطلق آمده، بدین جهت نفی رسالت و نبوت از کودکان نیز می کند.
جوابی که ایشان می پذیرد این است که این آیات در صدد بیان بشر بودن پیامبران است؛ خواه در آغاز نبوت، کودک باشند یا به مرتبه مردان رسیده باشند.(المیزان ج12 ص256-257)

تعجب اینجاست که رجال معنای بسیط و واحد دارد که با آن دو چیز نفی می شود کودکی و زنانگی، و شما چگونه از کودکی صرف نظر می کنید و رجال را در مقام بیان این مطلب نمی دانید، اما در مقام بیان نفی زن بودن می دانید.
از سوی دیگر، نهایت درجه دلالت این آیه ها بر این مطلب، ظهور است و علامه طباطبایی معتقدند در اثبات حقایق تاریخی، تعبد و اصول عقلایی را راهی نیست و نمی توان با ظهورات و اصالة الظهور حقایق تاریخی را اثبات نمود.(المیزان ج8 ص141 و261و ج9ص211-212 و ج10ص351)

ثانیا: واژه «رجال» 28 دفعه در قرآن استعمال شده است. در دو مورد به معنی پیاده ها است.(بقره:239 و حج:27) در 16 مورد(بقره:228 و نسا:7 و 32 و 34و 57 و 98 و اعراف:81) در مقابل نساء یا ضمیر مؤنث به کار رفته که معین می سازد مراد و منظور، مردان در برابر زنان است.

در ده مورد دیگر، رجال نه به معنی پیاده ها است و نه قرینه ای وجود دارد که معین سازد در برابر نساء به کار رفته است.
سه آیه از این آیات دهگانه، همین آیه های مورد بحث است و هفت مورد دیگر چنین است: «و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم ... و نادی اصحاب الاعراف رجالاً یعرفونهم بسیماهم.»(اعراف:46 و 48)

و بر اعراف مردانی هستند که همه را به نشانیشان می شناسند ... ساکنان اعراف، مردانی را که به نشانیشان می شناسند، آواز دهند.
«فیه رجال أن یحبون یتطهروا».(توبه:108)

در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند. زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد.
«رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر اللّه ».(نور:37) مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروختنی از یاد خدا بازشان ندارد.
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر».(احزاب:23)

از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم براهند.
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین».(احزاب:40)

محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است.
این آیه با صرف نظر از روایاتی که فرزندخواندگی زید بن حارثه را مطرح کرده، مورد نظر بوده است.
«و قالوا ما لنا لا نری رجالاً کنّا نعدّهم من الاشرار».(ص:62)

و گویند: چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم اکنون نمی بینیم.
«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا».(جن:6)

و نیز مردانی بودند از آدمیان که به مردانی از جن پناه می بردند و بر طغیانشان می افزودند.
نتیجه ای که از این تفصیل مورد نظر است، آن است که در قرآن کریم اگر واژه «رجال» به کار رود و قرینه بر معنای خاص آن نباشد، هم زنان و هم مردان را شامل می شود. بدین سبب اگر در جایی قرینه و شاهد بر تعیین وجود نداشت، اختصاص آن به مردان نیازمند دلیل و برهان است و نمی توان به معنی لغوی آن استناد و استشهاد کرد.
این رویه ای مقبول نزد مفسران و حتی فقیهان در به دست آوردن معانی مفردات و جمله های قرآنی است. خلاصه آنکه این آیات، بر نفی نبوت و پیامبری زنان دلالتی ندارد.

Serat;653227 نوشت:
اصول دین، در زمینه فهمیدن و پذیرفتن تقلیدی نیست اما علم آن را باید از اهلش گرفت و هر کسی نمیتواند طبق فهم خود هر چیزی را به آن اضافه یا کم کند

سلام علیکم
آرامش خود را حفظ کنید و بر اعصاب خود نیز مسلط باشید و به سه نکته ای که خدمتتان می گویم دقت کنید:

1-به این مغالطه ای که شما انجام دادید نقد خود گوینده به جای نقد گفتار گوینده می گویند. معمولا طرف مقابل چون نمی تواند استدلالات را جواب بدهد از این مغالطه استفاده می کند. مثل شما که به جای نقد گفتار من به خود من گفتید تو فهمت زیاد نیست تو عالم دین نیستی و از این حرفها.
2-این در واقع پژوهش یکی از اساتید روحانی و معمم بود که من آن را خلاصه کردم و در اینجا آوردم و در جای جای آن هم نظر عالمان دین ذکر شده است.
3- ما چیزی به دین اضافه یا کم نکردیم بلکه گفتیم بر اساس آنچه که گفته شد نمی توان نظر قطعی درباره ی پیامبری زنان داد . این جناب کریم کارشناس محترم بودند که بدون ارائه دلیل کافی درصدد رد پیامبری زنان بودند پس اعتراض شما به ایشان وارد است.

کریم;653457 نوشت:
ولی در کلام شیعه یا برای نبوت کسی باید دلیل خاص وجود داشته باشد. مثل اینکه پیامبر قبلی خبر داده باشد که چنین پیامبری خواهد آمد. یا اینکه جمع شواهد وقرائن از زندگی شخصی واوصاف نبوت وغیره نشان دهد که این شخص پیامبر است. ما در مورد بانویی چنین چیزی نداریم.

سلام علیکم
یکبار دیگر تکرار می کنم که من ادعایی برای اثبات پیامبری زنان نداشتم بلکه گفتم با توجه ادله دو طرف نمی توان در این باره اظهار نظر قطعی کرد.
دومین نکته که باید خدمتتان بگویم این است که برای بار سوم از مغالطه توسل به جهل استفاده کردید. اگر ما دلیل خاصی (مثل خبر پیامبر قبلی یا قرائن) برای نبوت زنی را ندانیم یا به دست ما نرسیده باشد نمی توانیم بگوییم اصلا چنین چیزی وجود ندارد و ندانستن دلیل بر نبودن نیست.

کریم;653457 نوشت:
در عین حال اجماع علماء شیعه بر این است که پیامبر(ص) باید مرد باشد.اینکه از قرآن این مساله استفاده می شود یا نه؟فرقی نمی کند چون اختلافی در بین حداقل علماء شیعه وجود ندارد که پیامبر باید مرد باشد.

اما اینکه اجماع علمای شیعه را گفتید سه نکته در این رابطه خدمتتان عرض می کنم:
1- اجماع در اصول دین حجت نیست.

2-شرط اعتبار اجماع این است که کاشف از قول معصوم یا قرآن باشد. علمایی که گفتید برای رد نبوت زنان به سه آیه ای که در ابتدا در بالا گفته شد استناد می کنند با توجه به اشکالاتی که گفته شد عرض شد که از آن آیات نمی توان برداشت قطعی برای رد پیامبری زنان کرد. پس اعتبار این اجماع زیر سوال خواهد رفت.

3-اجماعی هم اگر بود آیت الله جوادی آملی آن را شکسته اند همانطور که جناب رضا زحمت کشیدند و نظر ایشان را آوردند. ایشان اگرچه نبوت شریعی و رسالت اجرایی برای زنان را قبول ندارند ولی گفته اند نبوت انبایی که به ولایت بر می گردد اختصاصی به مردان ندارد:

پس رسالت، به معنای رهبری جامعه، بیان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح و مانند آن، نبوت خاصی است که چون مقام اجرایی است به عهده مردها گذاشته شده است، ولی نبوت انبایی بدین مفهوم است که فردی از طریق وحی مطلع شود که در جهان چه می گذرد، آینده جهان چیست؟ و آینده خودش را ببیند و از آینده دیگران نیز با خبر شود، و این نوع از نبوت، به ولایت بر می گردد، نه به نبوت تشریعی و رسالت اجرایی.
اگرچه این نوع از نبوت پشتوانه هرگونه نبوت و رسالت تشریعی است، اما اختصاص به مردان ندارد و زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند».[۳]
جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 167

عصران;655916 نوشت:

1-به این مغالطه ای که شما انجام دادید نقد خود گوینده به جای نقد گفتار گوینده می گویند. معمولا طرف مقابل چون نمی تواند استدلالات را جواب بدهد از این مغالطه استفاده می کند. مثل شما که به جای نقد گفتار من به خود من گفتید تو فهمت زیاد نیست تو عالم دین نیستی و از این حرفها.

بسم الله الرحمن الرحیم

علیکم السلام

نسبت بیجای مغالطه هم بجای نقد گفتار، خودش مغالطه است اولا".

ثانیا نقد ما به برداشت غلط شما از تقلیدی بودن اصول دین بود و اینکه فکر کردید هر کسی میتواند هر چیزی را به دین نسبت دهد و هیچ راهی برای اثبات درستیش وجود ندارد.

استدلالات شما هم قبلا توسط اساتید پاسخ داده شده بود بنابراین نیازی به نقد دوباره ندیدم. اما ظاهرا شما دوست دارید ما هم مطالبتان را نقد کنیم...

عصران;655916 نوشت:

2-این در واقع پژوهش یکی از اساتید روحانی و معمم بود که من آن را خلاصه کردم و در اینجا آوردم و در جای جای آن هم نظر عالمان دین ذکر شده است.

این عالمان دینی که آن استاد معمم نظراتشان را مورد پژهش قرار دادند چه کسانی هستند؟

تقی الدین سُبکی-ابن اثیر-ابن حجر از علمای شافعی هستند. ابوالحسن اشعری هم پیرو مکتب معتزله است. یکی از علمای شیعه هم که عنوان شده نامی از او نیاوردید. درصورتیکه نظر اجماع علمای شیعه برای ما حجت است نه یک نفر.


در حقیقت شما نظر علمای شیعه را بوسیله علمای اهلسنت ، قابل رد کردن دانستید ، پس بجای احتیاط کردن و موضع بیطرفانه گرفتن باید لااقل بتوانید نقدهای ما را پاسخ دهید وگرنه نمیتوانید ثابت کنید که نمیتوان نظر قطعی داد

عصران;655916 نوشت:

3- ما چیزی به دین اضافه یا کم نکردیم بلکه گفتیم بر اساس آنچه که گفته شد نمی توان نظر قطعی درباره ی پیامبری زنان داد . این جناب کریم کارشناس محترم بودند که بدون ارائه دلیل کافی درصدد رد پیامبری زنان بودند پس اعتراض شما به ایشان وارد است.

شما نظر علمای اهلسنت را هم در ردیف نظر علمای شیعه دانستید و به یک میزان مورد ارزش گذاری قرار دادید درصورتیکه اهلسنت در مساله نبوت با شیعیان اختلافات فاحشی دارند اهلسنت پیامبران را معصوم نمیدانند و حتی به پیغمبر اکرم صلوات الله علیه واله نسبت شرابخواری و نزدیکی در عادت زنانگی و جنابت در ماه رمضان و فوت شدن نماز صبح و غیره میدهند. مشخص است که نزد آنها زنان هم میتوانند پیامبر شوند. پس این سخن که نمیتوان در اینباره نظر قطعی داد در حد یک ادعا بیشتر نیست

لطفا اگر پاسخی دارید بفرمایید:

عصران;651028 نوشت:
2-دیدگاه موافقان پیامبری زنان

موافقان پیامبری زنان نیز ادله ای از قرآن را اقامه کرده که رد استدلال آنان، آسان نیست. این گروه به قرآن تمسک جسته که اینک به اختصار گزارش می شود.

آیاتی که دلالت دارد به برخی از زنان وحی شده است، از قبیل:
1ـ و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین.(قصص:7)

و به مادر موسی وحی کردیم که شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریاش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم.
2ـ اذا اوحینا الی امک ما یوحی.(طه:38)

آنگاه که بر مادرت آنچه وحی کردنی بود، وحی کردیم.

در قرآن کریم آمده است که ما به زنبور وحی کردیم. و اوحینا الی النحل. با چنان استدلالی پس باید بگوییم زنبور هم پیامبر است!!!؟؟؟

عصران;651028 نوشت:

3ـ و اذ قالت الملائکة یا مریم ان اللّه اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین.(ال عمران:42)

و فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را برگزیده و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتری داد.

اگر برگزیدن و اصطفی به تنهایی بیانگر پیامبری است پس چرا درباره دیگر پیامبران (مرد) به نبوت و پیامبری ایشان تصریح شده است و به همین کلمه اصطفی اکتفا نشده است؟

و چرا درباره کتاب یا علم و حکمت و برتری جسمانی ( ویژگیهای انبیاء الهی) که به حضرت مریم داده شده سخنی به میان نیامده است؟

و اینکه اگر برگزیده شدن حضرت مریم به این معناست که آن حضرت پیامبر همه زنان عالم است در اینصورت زنان در زمان حضرت مریم و زنانی که بعد از آن حضرت بودند نباید از پیامبران مرد تبعیت کنند وگرنه چه نیازی به پیامبر زن بود.... برای اثبات این مساله چه شواهدی دارید؟

عصران;651028 نوشت:

4ـ ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض و اللّه سمیع علیم.(ال عمران:33-34)

خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد. فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده و خدا شنوا و دانا است.

اگر از این آیه میتوان نتیجه گرفت که حضرت مریم پیامبر بوده پس باید گفت که ال ابراهیم و ال عمران همگی پیامبر بودند!!!؟؟؟

عصران;651028 نوشت:

5ـ و التی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلناها و ابنها آیة للعالمین.(انبیا:91)

و آن زن را یاد کن که خود را پاکدامن نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم.

این آیه در سیاق آیه های قبل قرار دارد که سرگذشت انبیاء را بیان داشته، و از این وحدت سیاق استفاده نبوت مریم شده است.

اگر این وحدت سیاق به معنای نبوت حضرت مریم باشد این نبوت انبایی است نه تشریعی .
[=arial]
کسانی که به مسأله نبوت زنان پرداخته اند، روشن نساخته که کدام یک از مصطلحات ، مورد بحث آنهاست. ولی می توان مواردی که قطعا داخل در محل نزاع نیست مشخص ساخت:

[=arial]1ـ پیامبران اولوالعزم که صاحب کتاب و شریعت بوده اند، فقط از مردان مبعوث شده اند و ادله نقلی بر این دلالت دارد.(6)

[=arial]2ـ نبوت انبائی و تعریفی که در کلام عرفا بود نیز از محل نزاع خارج است، زیرا این امر شامل مردان و زنان می شود. چنانچه استاد آیت اللّه جوادی آملی، بدین مطلب تصریح دارند:

[=arial]قرآن کریم مسأله نبوت تشریعی را که به صورت رسالت بیان می شود ـ چون یک کار اجرایی است، و حشر با مردم را همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسایل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را به عهده دارد ـ این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار داده و در سوره یوسف و سوره نحل می فرماید:

[=arial]«ما ارسلنا من قبلک الارجالاً نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون».[=arial]یعنی رسالت یک کار اجرایی است و ما قبل از تو ای پیامبر هیچ کسی را جز مرد به عنوان رسول نفرستاده و فقط به مردها وظیفه رسالت دادیم.[=arial]پس رسالت به معنای رهبری جامعه، بیان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح و مانند آن، نبوت خاصی است که چون مقام اجرایی است به عهده مردها گذاشته شده، ولی نبوت اِنبائی بدین مفهوم است که فردی از طریق وحی مطلع شود که در جهان چه می گذرد، آینده جهان چیست؟ و آینده خودش را ببیند و از آینده دیگران نیز باخبر شود، و این نوع نبوت به ولایت برمی گردد، نه به نبوت تشریعی و رسالت اجرایی.

[=arial]اگر چه این نوع از نبوت، پشتوانه هر گونه رسالت و نبوت تشریعی است اما اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند.[=arial]اگر مراد قُرْطُبی و همفکران او، اثبات نبوت اِنبائی برای مریم است، این را همه عرفا، حکما و محققان اهل تفسیر می پذیرند، و اگر منظور، نبوت تشریعی بوده که مریم(ع) دارای رسالت بوده و وحی تشریعی دریافت می کرده این مردود است.(7)

منبع

اگر زنانی هم از جانب خدا به پیامبری برگزیده شده باشند، به سادگی میشد از این مساله خبر داد و میفرمود زنان و مردانی را به رسالت یا به پیامبری برگزیدیم و نیازی به سری کردن آن و در لفافه مطرح کردنش نبود، همانطور که میدانید هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در قرآن آمده است.

شما که نظر موافقان پیامبری زنان را هم مورد اعتنا میدانید لازم است دستکم بتوانید دلیل محکمی بیاورید مبنی بر اینکه چرا خدای متعال به صراحت از نبوت زنان من جمله نبوت حضرت مریم خبر نداده است...

سلام علیکم
این همه به شما می گویم بر اعصاب خود مسلط باشید و شما هم گویی اصلا نشنیده اید برای همین هم مطالبتان مغشوش و پر از مغالطه است. آن منبعی که در پایین از آن مطلبتان را نقل کردید و آدرسش را دادید همان پژوهشی بود که من آن را خلاصه کردم و در ااینجا آوردم. محقق آن هم حجت الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی هستند که نزد بزرگان بسیاری از جمله آیت الله جوادی آملی شاگردی کرده اند.

Serat;655977 نوشت:
نسبت بیجای مغالطه هم بجای نقد گفتار، خودش مغالطه است

نه تنها دوباره این مغالطه خود را تکرار کردید بلکه از مغالطات دیگری نیز استفاده کردید که ذکر می شود.

Serat;655977 نوشت:
در حقیقت شما نظر علمای شیعه را بوسیله علمای اهلسنت ، قابل رد کردن دانستید ، پس بجای احتیاط کردن و موضع بیطرفانه گرفتن باید لااقل بتوانید نقدهای ما را پاسخ دهید وگرنه نمیتوانید ثابت کنید که نمیتوان نظر قطعی داد

قسمتی که با تیتر نقد دیدگاه مخالفان پیامبری زنان در ابتدای موضوع ذکر شد کجایش نظر اهل سنت آمده است؟
و دوم اینکه این همان مغالطه نقد گوینده به جای نقد استدلالش است.حالا نظر اهل سنت باشد یا اصلا سخن شیطان باشد چه فرقی می کند.شما استدلال را نقد کن.

Serat;655977 نوشت:
شما نظر علمای اهلسنت را هم در ردیف نظر علمای شیعه دانستید و به یک میزان مورد ارزش گذاری قرار دادید

این هم یک تهمت دیگر.من کی گفتم نظر علمای اهل سنت هم ردیف نظر علمای شیعه است؟ مگر اینکه منظور شما این باشد که چون آنها شیعه اند حق با آنها است اگر منظورتان این است که من هم گفتم استدلال طرف را نقد کنید نه گوینده آن را. واضح بود؟

Serat;655977 نوشت:
در قرآن کریم آمده است که ما به زنبور وحی کردیم. و اوحینا الی النحل. با چنان استدلالی پس باید بگوییم زنبور هم پیامبر است!!!؟؟؟

Serat;655977 نوشت:
اگر برگزیدن و اصطفی به تنهایی بیانگر پیامبری است پس چرا درباره دیگر پیامبران (مرد) به نبوت و پیامبری ایشان تصریح شده است و به همین کلمه اصطفی اکتفا نشده است؟

و چرا درباره کتاب یا علم و حکمت و برتری جسمانی ( ویژگیهای انبیاء الهی) که به حضرت مریم داده شده سخنی به میان نیامده است؟

و اینکه اگر برگزیده شدن حضرت مریم به این معناست که آن حضرت پیامبر همه زنان عالم است در اینصورت زنان در زمان حضرت مریم و زنانی که بعد از آن حضرت بودند نباید از پیامبران مرد تبعیت کنند وگرنه چه نیازی به پیامبر زن بود.... برای اثبات این مساله چه شواهدی داری

Serat;655977 نوشت:
اگر از این آیه میتوان نتیجه گرفت که حضرت مریم پیامبر بوده پس باید گفت که ال ابراهیم و ال عمران همگی پیامبر بودند!!!؟؟؟

تمام اینها که ردیف کردید ترکیب دو مغالطه هستند:
1-مغالطه پهلوان پنبه:طرف مقابل چون نمی تواند حرف اصلی طرف مقابل را رد کند ادعایی که او نکرده است را به او نسبت می دهد و همان را نقد می کند. من بار ها گفتم که ادعایی برای اثبات پیامبری زنان نکردم بلکه گفتم دلایل کافی برای رد نبوت زنان با توجه به ادله آورده شده نبود.
2-مغالطه رد دلیل به جای رد مدعا:بر فرض تمام دلایل موافقان پیامبری زنان اشتباه بوده است ولی اشتباه بودن ادعای آنها هنوز ثابت نشده است.و شما هم نتوانستید ادعای خود را ثابت کنید.

Serat;655977 نوشت:
ـ نبوت انبائی و تعریفی که در کلام عرفا بود نیز از محل نزاع خارج است، زیرا این امر شامل مردان و زنان می شود. چنانچه استاد آیت اللّه جوادی آملی، بدین مطلب تصریح دارند:

قرآن کریم مسأله نبوت تشریعی را که به صورت رسالت بیان می شود ـ چون یک کار اجرایی است، و حشر با مردم را همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسایل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را به عهده دارد ـ این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار داده و در سوره یوسف و سوره نحل می فرماید:

«ما ارسلنا من قبلک الارجالاً نوحی الیهم فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون».یعنی رسالت یک کار اجرایی است و ما قبل از تو ای پیامبر هیچ کسی را جز مرد به عنوان رسول نفرستاده و فقط به مردها وظیفه رسالت دادیم.پس رسالت به معنای رهبری جامعه، بیان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح و مانند آن، نبوت خاصی است که چون مقام اجرایی است به عهده مردها گذاشته شده، ولی نبوت اِنبائی بدین مفهوم است که فردی از طریق وحی مطلع شود که در جهان چه می گذرد، آینده جهان چیست؟ و آینده خودش را ببیند و از آینده دیگران نیز باخبر شود، و این نوع نبوت به ولایت برمی گردد، نه به نبوت تشریعی و رسالت اجرایی.

اگر چه این نوع از نبوت، پشتوانه هر گونه رسالت و نبوت تشریعی است اما اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند.اگر مراد قُرْطُبی و همفکران او، اثبات نبوت اِنبائی برای مریم است، این را همه عرفا، حکما و محققان اهل تفسیر می پذیرند، و اگر منظور، نبوت تشریعی بوده که مریم(ع) دارای رسالت بوده و وحی تشریعی دریافت می کرده این مردود است.(7)


من هم به کارشناس محترم گفتم که اگرچه آیت الله جوادی آملی نبوت تشریعی و رسالت اجرایی را برای زنان قبول ندارند ولی گفته اند نبوت انبایی اختصاصی به مردان ندارد .متشکرم که حرف مرا تایید کردید.

عصران;655916 نوشت:
آرامش خود را حفظ کنید و بر اعصاب خود نیز مسلط باشید

1-به اینمغالطه ای که شما انجام دادید نقد خود گوینده به جای نقد گفتار گوینده می گویند. معمولا طرف مقابل چون نمی تواند استدلالات را جواب بدهد از این

مغالطه استفاده می کند. مثل شما که به جای نقد گفتار من به خود من گفتید تو فهمت زیاد نیست تو عالم دین نیستی و از این حرفها.





عصران;655989 نوشت:
سلام علیکم
این همه به شما می گویم بر اعصاب خود مسلط باشید و شما هم گویی اصلا نشنیده اید برای همین هم مطالبتان مغشوش و پر از مغالطه است. آن منبعی که در پایین از آن مطلبتان را نقل کردید و آدرسش را دادید همان پژوهشی بود که من آن را خلاصه کردم و در ااینجا آوردم. محقق آن هم حجت الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی هستند که نزد بزرگان بسیاری از جمله آیت الله جوادی آملی شاگردی کرده اند.

نه تنها دوباره این مغالطه خود را تکرار کردید بلکه از مغالطات دیگری نیز استفاده کردید که ذکر می شود.

قسمتی که با تیتر نقد دیدگاه مخالفان پیامبری زنان در ابتدای موضوع ذکر شد کجایش نظر اهل سنت آمده است؟
و دوم اینکه این همان مغالطه نقد گوینده به جای نقد استدلالش است.حالا نظر اهل سنت باشد یا اصلا سخن شیطان باشد چه فرقی می کند.شما استدلال را نقد کن.

این هم یک تهمت دیگر.من کی گفتم نظر علمای اهل سنت هم ردیف نظر علمای شیعه است؟ مگر اینکه منظور شما این باشد که چون آنها شیعه اند حق با آنها است اگر منظورتان این است که من هم گفتم استدلال طرف را نقد کنید نه گوینده آن را. واضح بود؟

تمام اینها که ردیف کردید ترکیب دو مغالطه هستند:

1-مغالطه پهلوان پنبه:طرف مقابل چون نمی تواند حرف اصلی طرف مقابل را رد کند ادعایی که او نکرده است را به او نسبت می دهد و همان را نقد می کند. من بار ها گفتم که ادعایی برای اثبات پیامبری زنان نکردم بلکه گفتم دلایل کافی برای رد نبوت زنان با توجه به ادله آورده شده نبود.

2-مغالطه رد دلیل به جای رد مدعا:بر فرض تمام دلایل موافقان پیامبری زنان اشتباه بوده است ولی اشتباه بودن ادعای آنها هنوز ثابت نشده است.و شما هم نتوانستید ادعای خود را ثابت کنید.

سلام

اینها روش جدید بحث و استدلال و قانع کردن طرف بحثه دیگه!!!؟؟؟

موفق باشید

جمع بندی: پیامبر زنان( بررسی ادله موافقین ومخالفین)
سوال: چرا زنان نمی توانند پیامبر باشند در حالی که دلیلی بر ردّ پیامبری آنها نیست وآیاتی هم که در آنها ذکر رجالا آمده شامل اعم از زن ومرد است ورجالا از باب اغلبیت گفته شده است؟ ودرعین حال در برخی آیات دارد که برزنان وحی شده است؟
جواب: مرد بودن انبیاء منحصر به آیات یکه ذکر شد نیست. بلکه اولا در آیات اولیه فرموده است: أرسلنا...رجالا نوحی إلیهم، وقتی این سه تا را کنار هم قرار دهی رسالت مردان را می رساند اما در مورد زنان که وحی بر آنها شده است صرفا بیان اینکه برآنها وحی شده دیگر صحبتی از رسالت آنها نیست.
نکته مهمتر اینکه در قرآن کریم انبیائی که نامشان آمده است آیات صریح در تایید نبوت آنها وجود دارد، به این آیات توجه بفرمایید:

قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا. گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است،[1]
وَ اذْكُرْفِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا.[2]
و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز، زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود.
تقریبا اسم انبیائی که در قرآن ذکر شده است با همین وصف نبی می باشد در حالی که نسبت به زنانی مثل حضرت مریم ومادر حضرت موسی که عنوان وحی برای آنها هست وصف نبی بودن وجود ندارد.
در عین حال یا برای نبوت کسی باید دلیل خاص وجود داشته باشد. مثل اینکه پیامبر قبلی خبر داده باشد که چنین پیامبری خواهد آمد. یا اینکه جمع شواهد وقرائن از زندگی شخصی واوصاف نبوت وغیره نشان دهد که این شخص پیامبر است. ما در مورد بانویی چنین چیزی نداریم. ودر عین حال اجماع علماء شیعه بر این است که پیامبر(ص) باید مرد باشد.اینکه از قرآن این مساله استفاده می شود یا نه؟فرقی نمی کند چون اختلافی در بین حداقل علماء شیعه وجود ندارد که پیامبر باید مرد باشد.
پس از چند راه می توان نبوت کسی را اثبات کرد :
1- دلیل خاص بر نبوت او باشد: مانند پیامبرانی که ذکر شد وبرخی دیگ نیز در پست اول تاپیک ذکر شده است.
2- پیامبر قبلی نبوت اور را وعده داده باشد. مانند آنچه حضرت عیسی در مورد نبی مکرم اسلام(ص) وعده داده بودند. ودر سوره صف ذکر شده است.
وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبين‏.[3]
و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى‏كنم و به فرستاده‏اى كه پس از من مى‏آيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»
3- معجزه: ارائه معجزه عام ترین وبهترین راه اثبات نبوت است. که یک پیامبر ارائه می دهد.
4- وجو دشواهد وقرائن نشان دهد که پیامبر است: مثل درستی وصداقت در طول حیات، وعدم انحراف در طول زندگی یا امی بودن نبی مکرم اسلام وامانت داری او که همه نشان می دهد این شخص نمی تواند دروغگو باشد واین آخرین راه در اثبات نبوت یک شخص است.
البته اینها همراه با ادعای نبوت از جانب شخص پیامبر است.
د رعین حال که هیچ زنی از زنان اسوه وپاکدامن در طول تاریخ چنین ادعایی نداشته اند بلکه در آیات قرآنی عکس مردان زنی بعنوان پیامبر معرفی نشده است. وصرف نزول وحی بر زنی مثل حضرت مریم(س) دلیل برپیامبری او نیست وقتی خودش چنین ادعایی نداشته است.


[/HR][1] .مریم/30

[2] .مریم/48

[3] .صفّ/6

موضوع قفل شده است