احتیاط واجب؟!!!

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احتیاط واجب؟!!!

فرض كنيد كه مرجع تقليدي در باره موضوعي حكم واجب و مرجع تقليد ديگري در باره همان موضوع حكم به احتياط واجب داده باشد. با توجه به اينكه مفهوم احتياط واجب اين است كه فقيه در مسأله اي به دليل و حجّت قطعي معتبر دست نيافته و مبناي او در آن مسأله، رجوع به احتياط است، به اين نتيجه ميرسيم كه مرجع تقليد اولي در باره آن موضوع به دليل و حجت قطعي و معتبر دست يافته و حكم واجب صادر نموده است.

همچنين وظيفه مقلد اين است كه دراين مسأله، به جاي عمل به نظريه مرجع تقليد خود، به نظريه مجتهد ديگر كه بعد از مرجع تقليدش،اعلم از ديگران است عمل كند.
به اين اساس به اين نتيجه ميرسيم كه هر گاه مرجع تقليدي در باره موضوعي حكم احتياط واجب صادر مي نمايد قصدش اين است كه مقلدين خود را به مراجع تقليد ديگري كه در باره آن
موضوع حكم قطعي داده اند، ارجاع نمايد.

حال سؤال اين است كه آيا خود مرجع تقليدي كه حكم احتياط داده، اوليتر به اين ارجاع نيست؟ آيا ايشان نبايد به محضر مرجع تقليدي كه حكم مطلق داده رجوع نمايد و از ايشان در باره آن موضوع كسب فيض كند و به همان نتيجه قطعي برسد كه مرجع تقليد ديگر رسيده است؟

سؤال ديگر اين است كه مرجع تقليدي كه به دليل و حجت معتبر دست نيافته بر چه اساسي مقلدين خود را به ديگران ارجاع ميدهد در حالي كه حقيقت مسأله را درك نكرده و چون درك نكرده نميتواند مطمئن باشد كه مراجع تقليد ديگر نيز آن را درك كرده باشند؟ (شايد به اشتباه تصور كرده اند كه آن مسأله را درك كرده اند).

آيا به اين وسيله، فلسفه حكم فقهي احتياط واجب زير سؤال نميرود؟

1)فرض کنید که جمیع مراجع تقلید زنده در مورد مسئله ای حکم به احتیاط واجب داده اند و هیچ کس حکم مطلق نداده باشد. بر اساس تعریف احتیاط واجب می دانیم که جمیع مراجع تقلید در باره آن موضوع به دلیل و حجت قطعی دست نیافته اند. وقتی دلیل و حجت قطعی وجود ندارد، تکلیف مقلد چیست؟
2) فرض کنید جمیع مراجع تقلید زنده در باره موضوعی حکم احتیاط واجب داده اند. اما یک مرجع تقلید مرده در باره آن موضوع حکم واجب داده است. تکلیف مقلد چیست؟ آیا می تواند به شخص مرده عمل کند. از آنجا که مرجع تقلید مرده، دلیل و حجت معتبر و قطعی را با خود به گور برده، تکلیف افراد دیگر چیست؟
3)فرض کنید جمیع مراجع تقلید زنده در باره موضوعی حکم احتیاط واجب داده اند. اما یک مرجع تقلید مرده در باره آن موضوع حکم حرام داده است. تکلیف مقلد چیست؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سجاد

[="Tahoma"][="Black"]

س. سیمرغ;650729 نوشت:
فرض كنيد كه مرجع تقليدي در باره موضوعي حكم واجب و مرجع تقليد ديگري در باره همان موضوع حكم به احتياط واجب داده باشد. با توجه به اينكه مفهوم احتياط واجب اين است كه فقيه در مسأله اي به دليل و حجّت قطعي معتبر دست نيافته و مبناي او در آن مسأله، رجوع به احتياط است، به اين نتيجه ميرسيم كه مرجع تقليد اولي در باره آن موضوع به دليل و حجت قطعي و معتبر دست يافته و حكم واجب صادر نموده است.

همچنين وظيفه مقلد اين است كه دراين مسأله، به جاي عمل به نظريه مرجع تقليد خود، به نظريه مجتهد ديگر كه بعد از مرجع تقليدش،اعلم از ديگران است عمل كند.
به اين اساس به اين نتيجه ميرسيم كه هر گاه مرجع تقليدي در باره موضوعي حكم احتياط واجب صادر مي نمايد قصدش اين است كه مقلدين خود را به مراجع تقليد ديگري كه در باره آن
موضوع حكم قطعي داده اند، ارجاع نمايد.

حال سؤال اين است كه آيا خود مرجع تقليدي كه حكم احتياط داده، اوليتر به اين ارجاع نيست؟ آيا ايشان نبايد به محضر مرجع تقليدي كه حكم مطلق داده رجوع نمايد و از ايشان در باره آن موضوع كسب فيض كند و به همان نتيجه قطعي برسد كه مرجع تقليد ديگر رسيده است؟

سؤال ديگر اين است كه مرجع تقليدي كه به دليل و حجت معتبر دست نيافته بر چه اساسي مقلدين خود را به ديگران ارجاع ميدهد در حالي كه حقيقت مسأله را درك نكرده و چون درك نكرده نميتواند مطمئن باشد كه مراجع تقليد ديگر نيز آن را درك كرده باشند؟ (شايد به اشتباه تصور كرده اند كه آن مسأله را درك كرده اند).

آيا به اين وسيله، فلسفه حكم فقهي احتياط واجب زير سؤال نميرود؟

با تشکر از سؤال شما

مسئله به این سادگی که شما می فرمایید نیست !

مدارک و مستندات مراجع تقلید یکی است اما مبانی متفاوت است اگر مرجعی فتوا می دهد مثلا به این علت است که راوی حدیث را ثقه می داند و نیز مرجع دیگری که حکم به احتیاط واجب می کند بدین جهت است که راوی حدیث را ثقه نمی داند و هر دو این بزرگواران ، ادله وثاقت راوی را دیده اند و سخنان بزرگان پیش از خود را در این مورد مطالعه کرده اند اما چون مبانی رجالی آنها مختلف است مثلا یکی کثرت روایت را دلیل بر وثاقت می داند و دیگری نمی داند ، نتیجه مختلف می شود و ملاقات حضوری و کسب فیض و ... هم نمی تواند مشکلی را حل کند و فتواها را یکی نماید !

دقیقا مانند دو کارشناس یا مثلا دو پزشک که یکی می گوید جراحی لازم است و دیگری در همان مورد خاص ، نظرش بر درمان با داروست ، اگر ملاقات و ... در این موارد ممکن هم باشد (چون تشکیل تیم پزشکی و مشاوره برای هر مورد غالبا مقدور نیست) ، قطعا تغییر نظر کارشناسی و هماهنگی را کمتر شاهد خواهیم بود.

در زمینه اجتهادی ، گاهی مسئله بسیار پیچیده تر از یک جراحی است و مبانی بسیار زیادی در ایجاد یا عدم ایجاد یک فتوا دخالت دارد که عملا اتحاد فتواها را محال می سازد.

نکته: مرجع تقلیدی که احتیاط واجب داده است ، تنها می گوید من به نتیجه قطعی نرسیدم ولی کسی را به کسی ارجاع نمی دهد تا استدلال های شما صحیح باشد؛ این مقلد است که در این صورت می تواند به نظر مرجع خود عمل کند یا به مرجع دیگری که او را اعلم بعدی می داند ، رجوع نماید.

در پناه حضرت حق باشید[/]

[="Tahoma"][="Black"]

س. سیمرغ;651735 نوشت:
1)فرض کنید که جمیع مراجع تقلید زنده در مورد مسئله ای حکم به احتیاط واجب داده اند و هیچ کس حکم مطلق نداده باشد. بر اساس تعریف احتیاط واجب می دانیم که جمیع مراجع تقلید در باره آن موضوع به دلیل و حجت قطعی دست نیافته اند. وقتی دلیل و حجت قطعی وجود ندارد، تکلیف مقلد چیست؟
2) فرض کنید جمیع مراجع تقلید زنده در باره موضوعی حکم احتیاط واجب داده اند. اما یک مرجع تقلید مرده در باره آن موضوع حکم واجب داده است. تکلیف مقلد چیست؟ آیا می تواند به شخص مرده عمل کند. از آنجا که مرجع تقلید مرده، دلیل و حجت معتبر و قطعی را با خود به گور برده، تکلیف افراد دیگر چیست؟
3)فرض کنید جمیع مراجع تقلید زنده در باره موضوعی حکم احتیاط واجب داده اند. اما یک مرجع تقلید مرده در باره آن موضوع حکم حرام داده است. تکلیف مقلد چیست؟

1. تکلیف مقلد عمل به همان احتیاط واجب است .

2. باید به نظر مرجع خود در مورد رجوع به مرجع تقلید میت ، عمل نماید.

3. همان که عرض شد.[/]

نقل قول:
مدارک و مستندات مراجع تقلید یکی است اما مبانی متفاوت است اگر مرجعی فتوا می دهد مثلا به این علت است که راوی حدیث را ثقه می داند و نیز مرجع دیگری که حکم به احتیاط واجب می کند بدین جهت است که راوی حدیث را ثقه نمی داند و هر دو این بزرگواران ، ادله وثاقت راوی را دیده اند و سخنان بزرگان پیش از خود را در این مورد مطالعه کرده اند اما چون مبانی رجالی آنها مختلف است مثلا یکی کثرت روایت را دلیل بر وثاقت می داند و دیگری نمی داند ، نتیجه مختلف می شود و ملاقات حضوری و کسب فیض و ... هم نمی تواند مشکلی را حل کند و فتواها را یکی نماید !

اینکه یک مرجع تقلید راوی حدیث را ثقه می داند و مر جع تقلید دیگر ثقه نمیداند، بر چه اساسی است؟ به هر حال تصمیم گیری در باره وثاقت یک راوی حدیث بر اساس تمایلات و تفکرات شخصی مرجع تقلید نیست. بلکه باید دلیل محکم و معتبری در مورد وثاقت یا عدم وثاقت منبع مورد نظر ارائه دهد. اگر دلیل کاملاً علمی باشد و بحث تمایلات شخصی اصلاً در میان نباشد (که نباید هم باشد) چرا نباید همه مراجع درباره وثاقت یا عدم وثاقت یک راوی خاص اجماع رأی داشته باشد؟
اینکه فرمودید یک مرجع تقلید کثرت روایت را دلیل وثاقت میداند و دیگری نمیداند، خود به این معنی است که در مورد استخراج احکام فقهی دستور العمل مشخصی وجود ندارد. اگر دستور العمل مشخص وجود نداشته باشد، صحت نتیجه در هاله ای از ابهام قرار میگیرد و بالاخره معلوم نمیشود که حقیقت موضوع چیست و این مرجع تقلید درست میگوید یا مرجع دیگر!

نقل قول:
دقیقا مانند دو کارشناس یا مثلا دو پزشک که یکی می گوید جراحی لازم است و دیگری در همان مورد خاص ، نظرش بر درمان با داروست

مثالی که در مورد پزشکی زدید مثال مناسبی نیست برای اینکه علم پزشکی یک علم تجربی است و حیطه آن هر روز گسترده تر میشود و اختلاف نظر پزشکان در باره یک موضوع خاص به این معنی است که همه حقایق در باره آن موضوع به طور کامل روشن نشده و اگر همه حقایق روشن باشد همه پزشکان در باره آن موضوع اتفاق نظر خواهند داشت.اما فقه (تا جایی که من اطلاع دارم) یک علم منطقی است و منابع اطلاعاتی آن قرآن و احادیث منقول از ائمه است. منایع اطلاعاتی که کاملاً مشخص است و قرار نیست چیزی به آن اضافه و کم شود. پس با استفاده از منطق فقهی باید بشود از این اطلاعات حقایق فقهی را بیرون کشید.

نقل قول:
نکته: مرجع تقلیدی که احتیاط واجب داده است ، تنها می گوید من به نتیجه قطعی نرسیدم ولی کسی را به کسی ارجاع نمی دهد تا استدلال های شما صحیح باشد؛ این مقلد است که در این صورت می تواند به نظر مرجع خود عمل کند یا به مرجع دیگری که او را اعلم بعدی می داند ، رجوع نماید.

البته فرمایش شما درست است و مرجع تقلید مستقیماً ارجاع نمیدهد بلکه مقلد را بین دو حالت احتیاط و رجوع به مرجع دیگر مخیر می نماید. و اینکه مقلد حق داشته باشد به مرجع تقلید دیگر مراجعه نماید صرفاً به دستور مرجع تقلید خود اوست. اگر مرجع تقلید این اختیار را به مقلد خود داده باشد که بتواند به نظر مرجع تقلید دیگر رجوع کند مثل این است که او را به مرجع دیگر ارجاع داده باشد.

[="Tahoma"][="Black"]با تشکر از ادامه سؤال شما

س. سیمرغ;652434 نوشت:
اینکه یک مرجع تقلید راوی حدیث را ثقه می داند و مر جع تقلید دیگر ثقه نمیداند، بر چه اساسی است؟ به هر حال تصمیم گیری در باره وثاقت یک راوی حدیث بر اساس تمایلات و تفکرات شخصی مرجع تقلید نیست. بلکه باید دلیل محکم و معتبری در مورد وثاقت یا عدم وثاقت منبع مورد نظر ارائه دهد. اگر دلیل کاملاً علمی باشد و بحث تمایلات شخصی اصلاً در میان نباشد (که نباید هم باشد) چرا نباید همه مراجع درباره وثاقت یا عدم وثاقت یک راوی خاص اجماع رأی داشته باشد؟
اینکه فرمودید یک مرجع تقلید کثرت روایت را دلیل وثاقت میداند و دیگری نمیداند، خود به این معنی است که در مورد استخراج احکام فقهی دستور العمل مشخصی وجود ندارد. اگر دستور العمل مشخص وجود نداشته باشد، صحت نتیجه در هاله ای از ابهام قرار میگیرد و بالاخره معلوم نمیشود که حقیقت موضوع چیست و این مرجع تقلید درست میگوید یا مرجع دیگر!

با این برداشت شما باید پرسید همه علوم که منابع محدودی دارند ، چرا این همه اختلاف نظر در آنها هست ؟!

بهتر نیست در فضای واقعی صحبت کنیم ؟ شما در چه علمی تخصص دارید آیا متخصصان آن علم با هم اختلاف نظر ندارند؟ آیا اختلاف نظر نباید داشته باشند ، چون منابع محدودی دارند ؟

حقیقت این است که منابع محدود است و برداشت ها نامحدود به تعداد متخصصان ! و اتفاقا محل رشد علوم هم همین اختلافات و تضارب آراست که موجب تعقل بیشتر و کشف راه حل های بهتر برای مشکلات می گردد و اگر چنین نباشد علوم مختلف ، تکاثر نداشته و در حد و حدود خاصی متوقف خواهند شد.

هدف از علم پزشکی رسیدن به سلامتی جسمی است آیا راه رسیدن به سلامت جسمی نزد همه متخصصان این علم یکی است یک روز می شنویم فلان غذا مضر است روز دیگر می شنویم خیر بسیار هم مفید است و موجب سلامتی ؛ این اختلافات برای چیست؟ متخصصان ، متخصص نیستند ، علم پزشکی ، علم درستی نیست یا این که این روال طبیعی است و باید آن را پذیرفت ؟!

ملاک صحت استنباط از روایات ، وثاقت راوی است که از طرق مختلفی می توان به آن رسید برخی از متخصصان مسیر کثرت روایت یا روایت اجلاء را معتبر می دانند و آن را دلیل بر وثاقت می شمارند و برخی به عللی که خود می پسندند مسیر یاد شده را نمی پذیرند و به طرق دیگری برای رسیدن به وثاقت راوی اعتماد می کنند.

س. سیمرغ;652434 نوشت:
مثالی که در مورد پزشکی زدید مثال مناسبی نیست برای اینکه علم پزشکی یک علم تجربی است و حیطه آن هر روز گسترده تر میشود و اختلاف نظر پزشکان در باره یک موضوع خاص به این معنی است که همه حقایق در باره آن موضوع به طور کامل روشن نشده و اگر همه حقایق روشن باشد همه پزشکان در باره آن موضوع اتفاق نظر خواهند داشت.اما فقه (تا جایی که من اطلاع دارم) یک علم منطقی است و منابع اطلاعاتی آن قرآن و احادیث منقول از ائمه است. منایع اطلاعاتی که کاملاً مشخص است و قرار نیست چیزی به آن اضافه و کم شود. پس با استفاده از منطق فقهی باید بشود از این اطلاعات حقایق فقهی را بیرون کشید.

مثال به پزشکی که یک علم تجربی است از این جهت است که ببینید در یک علم تجربی که موضوعی فیزیکی و قابل حس و لمس دارد این قدر اختلاف نظر وجود دارد چه برسد به یک علم از علوم انسانی مانند فقه که احکام آن قابل حس و لمس فیزیکی هم نیست !

س. سیمرغ;652434 نوشت:
البته فرمایش شما درست است و مرجع تقلید مستقیماً ارجاع نمیدهد بلکه مقلد را بین دو حالت احتیاط و رجوع به مرجع دیگر مخیر می نماید. و اینکه مقلد حق داشته باشد به مرجع تقلید دیگر مراجعه نماید صرفاً به دستور مرجع تقلید خود اوست. اگر مرجع تقلید این اختیار را به مقلد خود داده باشد که بتواند به نظر مرجع تقلید دیگر رجوع کند مثل این است که او را به مرجع دیگر ارجاع داده باشد.

تفاوت این دو مسئله خیلی روشن است اینکه مکلف مخیر گذاشته شده بین انتخاب دو راه با ارجاع او به یک مسیر خاص کاملا فرق می کند . مرجع فقط راه را باز گذاشته برای مراجعه به دیگری این با ارجاع دادن یکی نیست .

همیشه سلامت و موفق باشید[/]

وقتی داریم در باره اختلاف نظر دانشمندان حرف میزنیم یعنی داریم در باره «فرضیات» دانشمندان در مورد «حقایق» مربوط به یک مسئله طبیعی بحث می کنیم. به هر حال در باره هر مسئله ای، حقیقتی وجود دارد. در دانش تجربی، کشف حقیقت منوط به مشاهده، آزمایش و تجربه هست و وقتی این سه مهم در مورد مسئله ای صورت گرفت و حقیقت موضوع مشخص شد، هیچ اختلاف نظری در مورد آن مسئله در بین دانشمندان وجود نخواهد داشت.
مثال: در گذشته در مورد آتش دو فرضیه وجود داشت. عده ای این فرضیه را مطرح می کردند که در هر ماده، عنصری به نام فلوژیستون وجود دارد که بی وزن و بی شکل است و در هنگام سوختن، ما در حقیقت در حال مشاهده خروج فلاژیستون از ماده هستیم. فرضیه عده دیگر این بود که در هنگام سوختن، گازهایی از ماده سوختنی متصاعد می شود و آن گازها در اثر گرما درخشان شده و به صورت شعله دیده میشوند. در اینجا میبینیم که در مورد یک پدیده طبیعی بین دانشمندان اختلاف نظر وجود داشته و پس از کشف حقیقت محض در باره آن پدیده، هیچ اختلاف نظری باقی نمیماند.
البته فرضیه پردازی در باره یک پدیده هم قاعده ای دارد و آن قاعده این است که فرضیه ارائه شده باید بر اساس منطق و ریاضیات باشد. فرضیه ای که منطقی نباشد یا بر اساس دلبخواه و پسند فرضیه پرداز باشد، اساساً قابل قبول نیست.
این اختلاف نظر هیچ مشابهتی با اختلاف نظر دانشمندان فقهی ندارد. شما یکی از دلایل اختلاف نظر دانشمندان فقهی در مورد نتیجه گیری درباره یک موضوع را، وثاقت یک راوی حدیث میدانید و عنوان می کنید که ممکن است

نقل قول:
برخی از متخصصان مسیر کثرت روایت یا روایت اجلاء را معتبر می دانند و آن را دلیل بر وثاقت می شمارند و برخی به عللی که خود می پسندند مسیر یاد شده را نمی پذیرند

نکته قابل تأمل اینجاست که هدف از صدور احکام فقهی، ارائه روشی برای زندگی است تا از آن روش، رضایت خدا کسب شود و از غضب خدا دوری شود. با این تعریفی که شما ارائه دادید، رضای خدا منوط به پسند یک دانشمند فقهی است که یک راوی حدیث را موثق بداند یا خیر.
به هر حال همانطور که قبلاً گفتم در باره هر موضوعی حقیقتی وجود دارد و در مورد وثاقت راویان حدیث هم این موضوع صادق است. موثق دانسته شدن یک راوی حدیث برای یک دانشمند فقهی که بر اساس پسند خود دراین باره تصمیم میگیرد، به معنی موثق بودن مطلق آن راوی حدیث نیست (و بالعکس).
اگر برخی دانشمندان علوم تجربی یک موضوع را صحیح و دانشمندان دیگر آن موضوع را غلط بدانند، به این معنی است که هنوز حقیقت مطلق در باره آن موضوع دانسته نشده و آن دانشمندان در حال ارائه «فرضیات» خود در باره آن موضوع هستند و به حقایقی اشاره نمیکنند. این مسئله در باره دانشمندان فقهی هم صادق است. البته صحیح بودن یا نبودن یک فرضیه طبیعی با آزمایش مشخص خواهد شد. اما ظاهراً امروزه بعد از گذشت بیش از 1400 سال از ارائه و گسترش اسلام، هنوز برخی منابع آن به صورت مطلق، صحه گزاری نشده! و صدور احکام با استفاده از این منابع مانند قدم گذاشتن در ناشناخته هاست.

سجاد;652988 نوشت:
با این برداشت شما باید پرسید همه علوم که منابع محدودی دارند ، چرا این همه اختلاف نظر در آنها هست ؟!

عرض سلام به همهء دوستان
جناب "سجاد" عزیز ، فرمایش شما درسته. مراجع تقلید هرقدر هم عالی مقام و صاحب علم باشند ، معصوم نیستند و اون مقام رو ندارند
لذا درست نیست که انتظار داشته باشیم هیچ اختلاف نظری نداشته باشند
اما برادر آیا نمیتونیم انتظار داشته باشیم کمتر اختلاف نظر داشته باشند؟

مثال پزشک رو زدید. واقعاً از فرمایش شما تعجب کردم!

سجاد;651980 نوشت:
دقیقا مانند دو کارشناس یا مثلا دو پزشک که یکی می گوید جراحی لازم است و دیگری در همان مورد خاص ، نظرش بر درمان با داروست ، اگر ملاقات و ... در این موارد ممکن هم باشد (چون تشکیل تیم پزشکی و مشاوره برای هر مورد غالبا مقدور نیست) ، قطعا تغییر نظر کارشناسی و هماهنگی را کمتر شاهد خواهیم بود
اتفاقاً برعکس فرمایش شما ، در بسیاری از موارد ، زمانی که دو یا چند پزشک اختلاف نظر در یک بیماری مهم داشته باشند ، اولین کاری که میکنن تشکیل گروه مشاوره است تا به بهترین نتیجه برسن

میفرمایید تشکیل چنین شورایی برای هر مورد مقدور نیست
برادر عزیز ، مگه قراره به تعداد بیمارهای موجود تیم پزشکی تشکیل بشه؟!
همینطور درمورد احکام ، مگه قراره برای تمام احکام شرعی تیم مشاورهء فقها تشکیل بشه؟!

خیلی راحت میشه صورتی از موارد اختلافی تهیه کرد و با اعلام قبلی تاریخی رو مشخص کرد و در اون تاریخ تمام مراجع و فقها جمع بشن و به مدت معینی با هم گفتگو کنن (همون کاری که طلبه ها هم انجام میدن)

نمیگم تمام اختلاف ها حل خواهد شد. اما آیا لااقل تعدادی از اونها به نتیجه نمیرسه؟
به نظر من حتی اگه یک اختلاف نظر هم حل بشه ، همین یعنی اصلاح روش غلط تعداد زیادی مقلد در اون حکم

Reza-D;653600 نوشت:
اتفاقاً برعکس فرمایش شما ، در بسیاری از موارد ، زمانی که دو یا چند پزشک اختلاف نظر در یک بیماری مهم داشته باشند ، اولین کاری که میکنن تشکیل گروه مشاوره است تا به بهترین نتیجه برسن

میفرمایید تشکیل چنین شورایی برای هر مورد مقدور نیست
برادر عزیز ، مگه قراره به تعداد بیمارهای موجود تیم پزشکی تشکیل بشه؟!
همینطور درمورد احکام ، مگه قراره برای تمام احکام شرعی تیم مشاورهء فقها تشکیل بشه؟!

خیلی راحت میشه صورتی از موارد اختلافی تهیه کرد و با اعلام قبلی تاریخی رو مشخص کرد و در اون تاریخ تمام مراجع و فقها جمع بشن و به مدت معینی با هم گفتگو کنن (همون کاری که طلبه ها هم انجام میدن)

نمیگم تمام اختلاف ها حل خواهد شد. اما آیا لااقل تعدادی از اونها به نتیجه نمیرسه؟
به نظر من حتی اگه یک اختلاف نظر هم حل بشه ، همین یعنی اصلاح روش غلط تعداد زیادی مقلد در اون حکم


البته مثال پزشک برای مرجع تقلید یک مثال در حد آنها نیست در واقع اگر بخواهیم برای مراجع تقلید مثال بزنیم باید در حد بالاتر مثال را باید زد. شما الن دقت کنید مراجع تقلید بنامی که الان وجود دارند(البته مهمشون) 10 نفر بیشتر نیستند.اینها نه به عنوان یک متخصص هستند بلکه مثال آنها این است که اینها دانشمندان دین هستند.و در واقع اختلاف این بزرگواران در نظریه ها دینی است.و چگونه نگاه اصولی کردن به احکام و علم رجال و درایه و..است.بنده هم در اوایل حوزه به یکی از اساتید گفتم که چرا اینهمه اختلاف نظر؟مراجع تقلید بشینند در یک جا و با هم اختلافات را جل کنند.این استاد ما به من پاسخ داد که اصلا حریم علمی مراجع طوری است که یک مرجع تقلید نمی تواند در حریم علمی مرجع تقلید دیگر وارد شود.چون نگاه هر مرجع تقلید نسبت به اصول فقه و رجال و درایه و...با هم فرق می کنه. من اون موقع زیاد اطلاعی از این علوم نداشتم این جواب برای من قانع کننده نبود.ولی بعدا فهمیدم که حق با استادم بود و من اون موقع به خاطر کمی علمم در مورد اصول فقه و رجال و ...نمی توانستم این مطلب را بفهمم.فقه شیعه یک فقه پویا و در حال حرکت است برعکس فقه سایر فرق اسلامی که فقهی بسته و ساکن هستند و در فقهی که در آن حرکت است اختلاف نظر یک امر طبیعی است.البته توضیح این مطالب و ریز کردن آنها در این حد در توان حقیر بود.

س. سیمرغ;653590 نوشت:
وقتی داریم در باره اختلاف نظر دانشمندان حرف میزنیم یعنی داریم در باره «فرضیات» دانشمندان در مورد «حقایق» مربوط به یک مسئله طبیعی بحث می کنیم. به هر حال در باره هر مسئله ای، حقیقتی وجود دارد. در دانش تجربی، کشف حقیقت منوط به مشاهده، آزمایش و تجربه هست و وقتی این سه مهم در مورد مسئله ای صورت گرفت و حقیقت موضوع مشخص شد، هیچ اختلاف نظری در مورد آن مسئله در بین دانشمندان وجود نخواهد داشت.
مثال: در گذشته در مورد آتش دو فرضیه وجود داشت. عده ای این فرضیه را مطرح می کردند که در هر ماده، عنصری به نام فلوژیستون وجود دارد که بی وزن و بی شکل است و در هنگام سوختن، ما در حقیقت در حال مشاهده خروج فلاژیستون از ماده هستیم. فرضیه عده دیگر این بود که در هنگام سوختن، گازهایی از ماده سوختنی متصاعد می شود و آن گازها در اثر گرما درخشان شده و به صورت شعله دیده میشوند. در اینجا میبینیم که در مورد یک پدیده طبیعی بین دانشمندان اختلاف نظر وجود داشته و پس از کشف حقیقت محض در باره آن پدیده، هیچ اختلاف نظری باقی نمیماند.
البته فرضیه پردازی در باره یک پدیده هم قاعده ای دارد و آن قاعده این است که فرضیه ارائه شده باید بر اساس منطق و ریاضیات باشد. فرضیه ای که منطقی نباشد یا بر اساس دلبخواه و پسند فرضیه پرداز باشد، اساساً قابل قبول نیست.
این اختلاف نظر هیچ مشابهتی با اختلاف نظر دانشمندان فقهی ندارد. شما یکی از دلایل اختلاف نظر دانشمندان فقهی در مورد نتیجه گیری درباره یک موضوع را، وثاقت یک راوی حدیث میدانید و عنوان می کنید که ممکن است
برخی از متخصصان مسیر کثرت روایت یا روایت اجلاء را معتبر می دانند و آن را دلیل بر وثاقت می شمارند و برخی به عللی که خود می پسندند مسیر یاد شده را نمی پذیرند
نکته قابل تأمل اینجاست که هدف از صدور احکام فقهی، ارائه روشی برای زندگی است تا از آن روش، رضایت خدا کسب شود و از غضب خدا دوری شود. با این تعریفی که شما ارائه دادید، رضای خدا منوط به پسند یک دانشمند فقهی است که یک راوی حدیث را موثق بداند یا خیر.
به هر حال همانطور که قبلاً گفتم در باره هر موضوعی حقیقتی وجود دارد و در مورد وثاقت راویان حدیث هم این موضوع صادق است. موثق دانسته شدن یک راوی حدیث برای یک دانشمند فقهی که بر اساس پسند خود دراین باره تصمیم میگیرد، به معنی موثق بودن مطلق آن راوی حدیث نیست (و بالعکس).
اگر برخی دانشمندان علوم تجربی یک موضوع را صحیح و دانشمندان دیگر آن موضوع را غلط بدانند، به این معنی است که هنوز حقیقت مطلق در باره آن موضوع دانسته نشده و آن دانشمندان در حال ارائه «فرضیات» خود در باره آن موضوع هستند و به حقایقی اشاره نمیکنند. این مسئله در باره دانشمندان فقهی هم صادق است. البته صحیح بودن یا نبودن یک فرضیه طبیعی با آزمایش مشخص خواهد شد. اما ظاهراً امروزه بعد از گذشت بیش از 1400 سال از ارائه و گسترش اسلام، هنوز برخی منابع آن به صورت مطلق، صحه گزاری نشده! و صدور احکام با استفاده از این منابع مانند قدم گذاشتن در ناشناخته هاست.

ممنون از توضیح خوب شما

1. باید توجه شود که ماهیت علوم انسانی با علوم تجربی متفاوت است و در این حد مقایسه بین این علوم کار درستی نیست و نتیجه ای در بر ندارد .

در علم فقه ، کسی ادعا ندارد که حقیقت مطلق و آن چه نزد خداوند است را دارد ارائه می دهد بلکه این ادعا را تنها معصوم ع می تواند داشته باشد و بس آنهم نه در حیطه ذاتیات حضرت حق !

عالم فقه یا یک فقیه تنها ادعا می کند که در زمان عدم دسترسی به معصوم ع و به عنوان یک متخصص در بررسی منابع اسلامی و گفتار اهل بیت ع می تواند بهترین دیدگاه را ارائه دهد تا نزدیک ترین عمل به واقع را داشته باشیم.

بنابر این اساس استدلال شما یعنی سنجش فتوا بر اساس حقیقت مطلق ، صحیح نیست.

2. از این بالاتر حتی در فرضیه های علوم طبیعی نیز آزمایشات نمی توانند به معنای نشان دادن حقیقت مطلق ، باشند و حتی واقع یک قضیه خارجیه و فیزیکی را به درستی به ما نشان دهند ، چه بسیار فرضیه های اثبات شده علمی علوم تجربی که در اندک زمانی به فرضیه های باطلی تبدیل شده که حتما می توانید چند تایی از آنها را نام ببرید .
بنابراین بالابردن شأن و جایگاه علوم تجربی و تفاوت رتبه آن با علوم دیگر ، تنها به قابلیت سنجش آسان تر وقایع نسبت به علوم انسانی و در سایر علوم انسانی نسبت به علوم وحیانی است اما در مورد حقایق ، دست بسیاری از علوم از آن کوتاه است مگر علوم وحیانی که در علوم وحیانی نیز دسترسی های ما همراه با محدودیت هایی است که اقتضای سعه وجودی مان است.

3. اما مسئله رضایت الهی ، دقیقا معتقدیم رضایت الهی در تبعیت از پسند همین متخصصان فقیه است چرا که:

اولا خود معصومان ع در روایاتی ، یاران خود را به نظر دادن و ارائه فتوا تشویق کرده اند.

و ثانیا مردم را به آنها برای کسب تکلیف ارجاع داده اند.

و ثالثا سیره عقلا در تمام علوم این است که اگر حقیقت مطلق یا حتی واقعیت قابل کشف نیست یا با مشکلاتی رو به روست ، حداقل به کسانی مراجعه می شود که قاعدتا بهره بیشتری از حقیقت یا واقعیت دارند و آنها متخصصان هر علم هستند و این سیره عقلا در فقه هم جاری است و مردم برای کشف حکم الهی در زمان غیبت ، چاره ای جز مراجعه به همین علمای متخصص برای کسب رضایت الهی ندارند.

4. و باز هم دقیق تر و بالاتر اینکه تقویت روحیه تعبد و دین داری منوط به تبعیت مستمر از دین الهی است در عین حال ظرفیت انسان ها ، مختلف و محدود است و لازمه این تبعیت انجام واجبات و ترک محرمات الهی در حد وسع ذاتی ، زمانی و مکانی هر فرد است که قطعا بر اساس همین عملکرد ، حجیت می یابد یا مورد بازخواست اخروی خواهد بود.

در نتیجه ، کسب رضایت الهی نیز محدود به همین ظرفیت هاست و در زمان ما و مقدور ما این است که به هر مقداری از دین که متخصصان شناخته شده و داناتر از دیگران با تلاش خود بدان رسیده اند ، عمل نماییم.

اگر انسانی به واقع ، متعبد و دین دار باشد عقل او می گوید به هر مقداری از دین که کشف شد یا توانایی کشف داری ، عمل کن تا به رضای الهی نزدیک تر گردی .

5. از نکته آخرتان تعجب کردم ، چه چیز این عالم ، صحه گذاری مطلق شده که منابع علم فقه این گونه باشد ! یک کتاب نام ببرید که درباره بند بند آن کتاب ، دانشمندان اتفاق نظر داشته باشند!؟
تمام علوم بشری ناشی از قدم گذاشتن در همین ناشناخته ها و رشد علوم در سایه همین تضارب آراء و اثبات و نفی دیدگاه هاست تا جامعه بشری به اوج بیشتر و صعود بالاتری از علوم و حقایق دست یابد.

در پناه حضرت حق باشید

Reza-D;653600 نوشت:
میفرمایید تشکیل چنین شورایی برای هر مورد مقدور نیست
برادر عزیز ، مگه قراره به تعداد بیمارهای موجود تیم پزشکی تشکیل بشه؟!
همینطور درمورد احکام ، مگه قراره برای تمام احکام شرعی تیم مشاورهء فقها تشکیل بشه؟!

خیلی راحت میشه صورتی از موارد اختلافی تهیه کرد و با اعلام قبلی تاریخی رو مشخص کرد و در اون تاریخ تمام مراجع و فقها جمع بشن و به مدت معینی با هم گفتگو کنن (همون کاری که طلبه ها هم انجام میدن)

نمیگم تمام اختلاف ها حل خواهد شد. اما آیا لااقل تعدادی از اونها به نتیجه نمیرسه؟
به نظر من حتی اگه یک اختلاف نظر هم حل بشه ، همین یعنی اصلاح روش غلط تعداد زیادی مقلد در اون حکم

عرض سلام و احترام

ممنون از اظهار نظرتون

1. تشبیه به علم پزشکی قطعا از سر ناچاری بوده تشبیه کاملی نیست و انتظار ما در همین حدی بود که بیان شد.

2. با توجه به اختلاف مبانی گسترده ای که وجود دارد تهیه لیست از اختلافات ، ممکن است مقدور باشد اما توافق بر همه آنها یا حتی یکی شدن چند دیدگاه در حدی که صرف عمر و هزینه برای آن معقول بنماید ، ممکن به نظر نمی رسد.

3. عملا چندین گردهمایی به سبکی که گفتید چندین بار اتفاق افتاده و نتیجه مورد نظر شما را نداشته است و برخی از مراجع فعلی را که نام نمی برم حتی ده ها سال با هم درس خوانده و رشد علمی کرده اند ، اما باز هم اختلاف نظرهای زیادی بین آنها وجود دارد .

در پناه حضرت حق باشید

درباب لزوم اذن پدر برای ازدواج موقت دختر باکره، مقام معظم رهبری حکم به احتیاط واجب فرموده اند.
آیت الله مکارم شیرازی نیز همینطور، اما در یک استفتا فرموده اند در صورتیکه سن دختر بالای۳۰ سال بوده و دارای هوشیاری کافی و مصلحت خود را تشخیص دهد نیاز به اذن پدر نیست.
دختری ۴۲ ساله با این شرایط که مقلد مقام معظم رهبری است آیا میتواند در این مسئله به فتوای آیت الله مکارم رجوع و عمل نموده و بدون اذن پدر ازدواج موقت نماید باشرط اینکه بکارت نیز از بین نرود؟

[="Tahoma"][="Black"]

48878;689296 نوشت:
درباب لزوم اذن پدر برای ازدواج موقت دختر باکره، مقام معظم رهبری حکم به احتیاط واجب فرموده اند.
آیت الله مکارم شیرازی نیز همینطور، اما در یک استفتا فرموده اند در صورتیکه سن دختر بالای۳۰ سال بوده و دارای هوشیاری کافی و مصلحت خود را تشخیص دهد نیاز به اذن پدر نیست.
دختری ۴۲ ساله با این شرایط که مقلد مقام معظم رهبری است آیا میتواند در این مسئله به فتوای آیت الله مکارم رجوع و عمل نموده و بدون اذن پدر ازدواج موقت نماید باشرط اینکه بکارت نیز از بین نرود؟

با تشکر از سؤال شما

در احتیاط واجب ، مرجع بعدی که می خواهد به فتوای او رجوع کند باید اعلم بعد از مرجعش باشد بنابراین اگر از طرق شرعی درج شده در ابتدای رساله ها پی برده که مرجع دوم اعلم بعد از مرجع اول است ، مانعی ندارد.

در پناه حضرت حق باشید[/]

ضمن تشکر
با توجه به معرفی شش تن از آیات عظام توسط جامعه محترم مدرسین بعنوان مرجع تقلید و واگذاری تشخیص اعلمیت بر عهده مقلدین و اینکه طبق شرایط سه گانه تشخیص اعلمیت این تشخیص برای عموم غیر ممکن است چگونه باید ترتیب اعلمیت را شناخت؟ (جامعه محترم مدرسین بعنوان مرجعی علمی اینکار را انجام نداده و پیدا کردن دو نفر عادلی که به این امر گواهی دهند بسیار مشکل است)

[="Tahoma"][="Black"]

48878;690160 نوشت:
ضمن تشکر
با توجه به معرفی شش تن از آیات عظام توسط جامعه محترم مدرسین بعنوان مرجع تقلید و واگذاری تشخیص اعلمیت بر عهده مقلدین و اینکه طبق شرایط سه گانه تشخیص اعلمیت این تشخیص برای عموم غیر ممکن است چگونه باید ترتیب اعلمیت را شناخت؟ (جامعه محترم مدرسین بعنوان مرجعی علمی اینکار را انجام نداده و پیدا کردن دو نفر عادلی که به این امر گواهی دهند بسیار مشکل است)

با تشکر مجدد

اگر کسی توانایی شناخت اعلم را به هیچ صورتی ندارد و حتی احتمال اعلمیت را هم نمی تواند پیدا کند ، مخیر است بین گزینه ها که یکی از افراد اعلم را انتخاب نماید مثل کسی که هیچ شناختی ندارد و نمی تواند داشته باشد و بر اساس نظر جامعه مدرسین ، مخیر به انتخاب یکی از مراجع اعلام شده خواهد بود.

در پناه حضرت حق باشید[/]

موضوع قفل شده است