جمع بندی بررسی چگونگی ورود حضرت زهرا (س) به محشر، بر طبق روایات اهل سنت

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی چگونگی ورود حضرت زهرا (س) به محشر، بر طبق روایات اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة


در روایات شیعه آمده است که به هنگام ورود حضرت زهرا علیها السلام به محشر به خلائق خطاب می گردد که ای اهل محشر چشمان خود را فرو اندازید که فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله می خواهد از محشر عبور نماید.

سوالم این است:

آیا این حدیث در منابع اهل سنت نیز آمده است؟

ظاهرا یکی از کسانی که این روایت را نقل نموده همچنان که در کتابهای ما آمده و منبری ها بر بالای منبر آدرس می دهند کتاب حاکم نیشابوری است؛ می خواستم صحت این انتساب و همچنین اعتبار آنرا در نزد اهل سنت بدانم.

خیلی متشکرم.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

1) یکی از روایاتی که بیانگر جایگاه ویژه و منحصر به فرد حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام می باشد؛ روایتی است که چگونگی ورود آنحضرت به محشر را بیان می دارد.

این روایت از پنج طریق از طریق امام علی علیه السلام؛[1] ابو سعید خدری؛ ابوایوب انصاری؛ ابوهریرة و عایشه نقل شده است؛ لذا این حدیث مستفیض و مشهور می باشد.

این روایت بنا بر روایت ابوایّوب انصاری چنین است:

پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: هنگامى كه روز قيامت فرا مى‏ رسد، مناديى از باطن عرش ندا مى‏ كند: اى اهل جمع [محشر]، سرهاى خود را به زير افكنيد و چشمان خود بر هم نهيد، تا فاطمه‏ عليها السلام دختر محمد صلی الله علیه وآله از صراط بگذرد. در اين هنگام فاطمه با هفتاد هزار كنيز از حورالعين همچون برق درخشانی عبور مى‏كند.

عن الأصبغ بن نباتة عن ابي ايوب الأنصاري قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم اذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش يا اهل الجمع نكسوا رؤوسكم وغضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت رسول الله على الصراط فتمر ومعها سبعون الف جارية من الحورالعين كالبرق اللامع.[2]

2) روایت چگونگی ورود حضرت زهرا سلام الله علیها را در برخی از کتب حدیثی اهل سنت همچون: مستدرک حاکم نیشابوری؛‌تاریخ بغداد؛ معجم کبیر و اوسط طبرانی؛ جامع الصغیر سیوطی؛ و بیشتر کتب واسطه ای همچون مجمع الزوائد هیثمی؛ کنزالعمال متقی هندی؛‌ جمع الجوامع سیوطی و ...آمده است.

این روایت را حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»، با دو سند ذکر نموده که مفاد یکی از آنها بدین صورت است: ...ثنا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِيُّ، عَنْ بَيَانٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ:«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ: يَا أَهْلَ الْجَمْعِ، غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى تَمُرَّ».

چون روز قيامت فرا می رسد، مناديى ای از پشت حجاب ندا مى‏كند: اى اهل محشر، چشمان خود را از فاطمه، دختر محمّد صلى الله عليه و آله و سلم فرو افکنید تا او عبور نماید.

حاکم نیشابوری بعد از ذکر روایت حکم آنرا بدین شکل بیان می نماید: «هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه»؛این روایت بنابر شرط بخاری و مسلم صحیح می باشد ولی آنها این روایت را در کتاب صحیح خودشان روایت نکرده اند.

خطیب بغدادی نیز در «تاریخ بغداد»، بدون آنکه اشکالی بر این روایت بیان دارد آنرا از طریق عایشه نقل نموده است: «عن عائشة قالت : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: إذا كان يوم القيامة نادى مناد يا معشر الخلائق طأطئوا رءوسكم حتى تجوز فاطمة بنت محمد صلى الله عليه وسلم.[3]

سیوطی نیز در کتاب «الجامع الصغیر فی احادیث البشیر والنذیر، ح822»، حکم به صحت حدیث نموده است: تمام ( ك ) عن علي. ( صح ).

همچنین مناوی در کتاب:« التيسير بشرح الجامع الصغير»، این حدیث را شرح مختصر داده است.[4]

ادامه دارد.


[/HR] [1]. این روایت خود دارای چهار طریق می باشد.

[2]. العلل المتناهية في الأحاديث الواهية، ابن الجوزي ج1،ص264؛ میزان الاعتدال،‌ الذهبی، ج1،ص532؛.(توضیح: ابن الجوزی و ذهبی این روایت را در کتاب موضوعات خویش آورده اند؛ اما باید توجه داشت که آنچه در این امر مهمتر به نظر می رسد بیان روایت باذکر سند آن در این دو کتاب است و این خود بیانگر تعدد طرق این روایت خواهد بود).

[3]. تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی،‌ ج8، ص134.

[4]. التيسير بشرح الجامع الصغير، الإمام الحافظ زين الدين عبد الرؤوف المناوي،ج1،ص249.

با آنکه حاکم و سیوطی تصریح به صحت حدیث نموده اند و خطیب بغدادی و مناوی نیز اشکالی بر آن وارد نساخته اند؛ و بسیاری از صاحبان کتب مناقب این روایت را تلقی به قبول نموده اند؛ در مقابل ابن الجوزی و ذهبی و برخی دیگر از محدثین اهل سنت حکم به ساختگی بودن روایت و یا ضعف روایت نموده اند. ذهبی در تعلیقه ی بر حکم حاکم در روایت اول که گفته:«هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه»؛ می نویسد: «لا والله بل موضوع»؛[1] نه بخدا سوگند که این روایت جعلی وساختگی می باشد. یعنی وی با توجه به متن روایت و عدم پذیرش آن حکم به ساختگی نمودن روایت نموده است.

نکته ی قابل توجه در مورد چنین حکمی از سوی ذهبی آن است که وی این سخن را در مورد هیچ یک از روایات حاکم نیشابوری ننموده و حکم مذکور شدیدترین آنها بوده و این خود بیانگر حال ذهبی در مواجه با این روایت می باشد که چگونه با تعصب کور خویش حکم به موضوع بودن روایت نموده است. ابن الجوزی نیز در کتاب:«العلل المتناهية في الأحاديث الواهية»،که با محور بررسی روایات ضعیف بیان داشته شده در مورد این روایت می گوید:

این روایت از طریق امام علی علیه السلام و ابوایوب انصاری و ابو سعید خدری و ابوهریره و عایشه نقل شده، که حدیث عایشه خود دارای دو طریق بوده: «اما حديث عائشة فله طريقان»، و حدیث امام علی علیه السلام نیز خود دارای چهار طریق می باشد: «قد روي عن علي وابي ايوب وابي سعيد وابي هريرة وعائشة اما حديث علي فله اربعة طرق»؛ [2] اما با این حال هیچکدام از طرق این حدیث صحیح نمی باشد: «قال المؤلف هذا حديث لا يصح من جميع طرقه»، ابن جوزی در حالی حکم به عدم صحت این روایت می نماید که بنابرگفته ی وی این روایت ده طریق خواهد داشت، ودر اینجا جای سؤال از وی باقی است که چگونه این ده طریق قادر به جبران ضعف سند خود نخواهد بود؛ ویا اینکه چگونه با کثرت این طرق این حدیث از موضوع بودن و یا نکارت خارج نمی گردد و به درجه ی مستور ترقی نمی کند در حالی که تبعیت از اصول حدیث چنین اقتضائی را می نماید؛[3]لذا سیوطی در پاسخ به ابن الجوزی می نویسد که وی در اینجا دچار اشتباه و خطا شده است: «وأورده ابن الجوزى فى الموضوعات فأخطأ».[4]

البانی نیز به تبعیت از اسلاف خویش حکم به موضوع بودن این روایت با مجموع طرق آن نموده و این در حالی است که ابن تیمیه خود در باب تعدد طرق روایتی که سند آن دارای ضعف است می نویسد: «فإن تعدد الطرق وكثرتها یقوى بعضها بعضاً حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجاراً وفساقاً»، همانا تعدد طرق و کثرت آن در خبر ضعیف موجب تقویت مجموع آن می گردد، به گونه ای که گاهی اوقات علم به مضون روایت حاصل می گردد ولو اینکه ناقلین خبر را افرادی فاجر و فاسق تشکیل دهند.

البته اشکال اصلی این روایت و امثال آن این است که در مورد مناقب عترت علیهم السلام می باشند؛ اما اگر امثال این روایات در مورد خلفا مطرح می گردید؛ دیگر با آن معامله ی روایت موضوع و دروغین نمی شد؛ بلکه حکم به صحت و یا مقبولیت روایت می شد.

موفق باشید.


[/HR] [1]. المستدرك على الصحيحين، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري،‌ ح:4728، دار الكتب العلمية - بيروت .

[2]. العلل المتناهية في الأحاديث الواهية، عبد الرحمن بن علي بن الجوزي، ج1، ص262، دار الكتب العلمية – بيروت.

[3]. جمال الدین قاسمی در کتاب قواعد التحدیث می نویسد:«أعلم أن الضعيف لكذب راويه أو لفسقه لا ينجبر بتعدد طرقة المماثلة له لقوة الضعف وتقاعد هذا الجابر نعم يرتقى بمجموعه عن كونه منكراً أو لا أصل له وربما كثرت الطرق حتى أوصلته إلى درجة المستور والسيىء الحفظ بحيث إذا وجد له طريق آخر فيه ضعف قريب محتمل ارتقى بمجموع ذلك درجة الحسن». قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، العلامة جمال الدين القاسمي الدمشقي، ص66.

[4]. جمع الجوامع أو الجامع الكبير للسيوطي،‌ح:2693.

موضوع قفل شده است