جمع بندی چگونه خودم را راضی کنم که راضی به رضای خدا شوم؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه خودم را راضی کنم که راضی به رضای خدا شوم؟

[="Arial"][="DarkGreen"] به نام خدا
سلام بر شما
وقتی که در زندگی فقط کم گذاشته ایم و چیزی جز حسرت و شکست نصیبمان نشده و خود خوب میدانیم که همه ی این بیچارگی ها فقط از جانب خودمان است در این شرایط چطور میتوانیم راضی به رضای خدا باشیم؟؟؟
میگویند
بالاتر از رضایت خدا چیزی نیست.من هرچه سعی میکنم و می گویم که خدایا راضیم به رضای تو ،باز یک چیزی در ذهنم می گوید که من همه ی کمبودها و شکستهایم از جانب خودم است اگر حداقل یک موفقیت در زندگی داشتم ویا یک شرایط سختی که در به وجود آمدنش نقشی نداشتم در آن صورت می توانسم با ایمان بگویم که خدایا!راضیم به رضای تو ، ولی با این شرایط چطور می شود راضی بود؟؟
بنده از خود ناراضی ام نه خدا.از کجا باید شروع شود تسلیم خواسته ی خداوند بودن؟از کی؟چطور خودم را راضی کنم که میتوان با همین شرایطی که خودم به وجودش آورده ام راضی باشم؟
بنده این تاپیک ها را کاملاً خوانده ام و الان تقریباً میدانم رضایت خدا یعنی چه.
http://www.askdin.com/thread11260.html
http://www.askdin.com/thread42199-2.html
http://www.askdin.com/thread33430.html
[/][/]

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سینا

برای دریافت پاسخ سوالی که مطرح فرمودید باید دقت نظر زیادی داشته باشید چرا که انسان در زندگی با دو گونه امور روبر می شود بخشی از امور، جریاناتی است که انسان در ایجاد آن نقشی ندارد و از قدرت اختیار انسان خارج است مانند وقوع زلزله ، اما بخشی دیگر از امور در اختیار انسان است مانند انتخاب همسرو ...

در رابطه با قسم اول باید توجه شود که انسان لازم است نسبت به مقدرات الهی راضی باشد و وجود چنین جریاناتی را منطبق بر نظام سبب و مسببی عالم و به نفع نظام خلقت ببیند در این حالت انسان با افزایش میزان ایمان خود راضی به رضای خداوند خواهد بود تا جایی که هرگز لب به شکوه و شکایت نسبت به مقدرات الهی که هیچ گونه دخل و تصرفی در آنها نداشته است باز نمی کند.

اما در رابطه با اموری که انسان در آنها نقش دارد و حق انتخاب دارد چنانچه انتخاب انسان بر مبنای شریعت باشد و منطبق بر فطرت و دین ،در این حالت راضی بودن به رضای الهی معنا دارد چرا که انسان با حسن اختیار خود بهترین راه را برگزیده و موجبات رضایت الهی را فراهم آورده است و خود نیز می تواند از این مسیر به مقام رضا برسد.

اما چنانچه انسان با سوء اختیار خود گناه کند و مسیر نادرست را طی نموده موجبات رنج و گرفتاری خود و دیگران و یا شکست و نافرجامی را فراهم آورد در این حالت راضی بودن به رضای الهی موضوعیت ندارد و اگر انسان در این حالت راضی باشد و سعی در توبه و تلاش مجدد نداشته باشد در واقع راضی به رضای الهی نیست بلکه راضی به توقف در گناه هست و همین امر نیز گناه محسوب می شود.

بنابراین در هر لحظه بر ما لازم است که تکلیف شرعی خود را انجام دهیم و نتیجه را به خداوند بسپاریم در این حالت می توانیم راضی به رضای الهی باشیم.

توجه کنید که این مسئله از دو حیثیت و جهت قابل بررسی است یکی رضایت به رضای الهی بدین معنا که آنچه در عالم جریان دارد اعم از افعال اختیاری و غیر اختیاری انسان تحت اراده ی الهیست و انسان باید نسبت به ان راضی باشد در واقع رضایت به نظام تکوینی ودر ادامه رضایت انسان به نظام تشریعی خداوند مبنی بر این که دین را مایه ی سعادت ما قرار داده است پس نسبت به دستورات دین نیز راضی هستیم اما هیچ یک از این دو نوع رضایت به معنی راضی بودن به کم کاری ها و سستی ها و عدم بکارگیری قابلیت ها و استعدادها نیست.

پست جمعبندی:

سوال:

وقتی که در زندگی فقط کم گذاشته ایم و چیزی جز حسرت و شکست نصیبمان نشده و خود خوب میدانیم که همه ی این بیچارگی ها فقط از جانب خودمان است در این شرایط چطور میتوانیم راضی به رضای خدا باشیم؟؟؟میگویند بالاتر از رضایت خدا چیزی نیست.من هرچه سعی میکنم و می گویم که خدایا راضیم به رضای تو ،باز یک چیزی در ذهنم می گوید که من همه ی کمبودها و شکستهایم از جانب خودم است اگر حداقل یک موفقیت در زندگی داشتم ویا یک شرایط سختی که در به وجود آمدنش نقشی نداشتم در آن صورت می توانسم با ایمان بگویم که خدایا!راضیم به رضای تو ، ولی با این شرایط چطور می شود راضی بود؟؟
بنده از خود ناراضی ام نه خدا.از کجا باید شروع شود تسلیم خواسته ی خداوند بودن؟از کی؟چطور خودم را راضی کنم که میتوان با همین شرایطی که خودم به وجودش آورده ام راضی باشم؟

پاسخ:

برای دریافت پاسخ سوالی که مطرح فرمودید باید دقت نظر زیادی داشته باشید چرا که انسان در زندگی با دو گونه امور روبر می شود بخشی از امور، جریاناتی است که انسان در ایجاد آن نقشی ندارد و از قدرت اختیار انسان خارج است مانند وقوع زلزله ، اما بخشی دیگر از امور در اختیار انسان است مانند انتخاب همسرو ...
در رابطه با قسم اول باید توجه شود که انسان لازم است نسبت به مقدرات الهی راضی باشد و وجود چنین جریاناتی را منطبق بر نظام سبب و مسببی عالم و به نفع نظام خلقت ببیند در این حالت انسان با افزایش میزان ایمان خود راضی به رضای خداوند خواهد بود تا جایی که هرگز لب به شکوه و شکایت نسبت به مقدرات الهی که هیچ گونه دخل و تصرفی در آنها نداشته است باز نمی کند.
اما در رابطه با اموری که انسان در آنها نقش دارد و حق انتخاب دارد چنانچه انتخاب انسان بر مبنای شریعت باشد و منطبق بر فطرت و دین ،در این حالت راضی بودن به رضای الهی معنا دارد چرا که انسان با حسن اختیار خود بهترین راه را برگزیده و موجبات رضایت الهی را فراهم آورده است و خود نیز می تواند از این مسیر به مقام رضا برسد.
اما چنانچه انسان با سوء اختیار خود گناه کند و مسیر نادرست را طی نموده موجبات رنج و گرفتاری خود و دیگران و یا شکست و نافرجامی را فراهم آورد در این حالت راضی بودن به رضای الهی موضوعیت ندارد و اگر انسان در این حالت راضی باشد و سعی در توبه و تلاش مجدد نداشته باشد در واقع راضی به رضای الهی نیست بلکه راضی به توقف در گناه هست و همین امر نیز گناه محسوب می شود.
بنابراین در هر لحظه بر ما لازم است که تکلیف شرعی خود را انجام دهیم و نتیجه را به خداوند بسپاریم در این حالت می توانیم راضی به رضای الهی باشیم.
توجه کنید که این مسئله از دو حیثیت و جهت قابل بررسی است یکی رضایت به رضای الهی بدین معنا که آنچه در عالم جریان دارد اعم از افعال اختیاری و غیر اختیاری انسان تحت اراده ی الهیست و انسان باید نسبت به ان راضی باشد در واقع رضایت به نظام تکوینی ودر ادامه رضایت انسان به نظام تشریعی خداوند مبنی بر این که دین را مایه ی سعادت ما قرار داده است پس نسبت به دستورات دین نیز راضی هستیم اما هیچ یک از این دو نوع رضایت به معنی راضی بودن به کم کاری ها و سستی ها و عدم بکارگیری قابلیت ها و استعدادها نیست.

موضوع قفل شده است