ازدواج منهای علاقه

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج منهای علاقه

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

[=&amp]بسم الله الرحمن الرحیم

[/]



[=&amp]من خانمی 38 ساله هستم و شوهرم 39[/][=&amp] سال

11سال پیش با عدم علاقه وحتی تنفر ازدواج کردم (فقط بخاطرتطابق عقیدتی سیاسی وتحصیلی )و به توصیه مشاور که علاقه خواهد آمد [/]



[=&amp]بعد از ازدواج هم علاقه ایجاد نشده است[/]



[=&amp]یعنی هیچ حسی به او نداشتم و اصلا احساس جنس مخالف به اونداشتم وهیچگونه تمایلی به او نداشته ام [/]



[=&amp]وخصوصیا ت ظاهری او مورد نفرتم بود قیافه رنگ پوست صداش طرز حرف زدنش لهجه اش طرز ایستادنش راه رفتنش کله ی کوچیکش نگاه فاقد علاقه اش !. . .[/]



[=&amp]الان متوجه شده ام که ناقل تالاسمی هم هست[/]



[=&amp]غیر از آن هردو عینکی هستیم [/]



[=&amp]وغیر از آن همه فامیلش قند دارند[/]



[=&amp]مشکلی که واقعا وجوداره اینه که عدم علاقه باعث شده :[/]



[=&amp]
1-من تا به حال نتوانسته ام از او تمکین کنم ودوشیزه ام(شاید اوهم مشکل داشته باشد اما مشکل واقعی احساس خودمن نسبت به اوست )
چون برسر دوراهی ام
وبه تغییر احساسم در مورد اومطمئن نیستم (واین یعنی زندگی بی حاصل!)[/]



[=&amp]وده سال است صبر کرده ام درست نشده ام [/][=&amp]وچنین ریسکی نمیکنم[/]



[=&amp]2- صبح تا شام دست ودلم به کاری نمیرود و در هیچ کاری موفق نمیشوم در واقع عمرم به نشستن و بی کاری وبی هدفی داره تموم میشه [/]



[=&amp]در حالیکه من حدود 110 اختراع ثبت نشده دارم که باید دنبال اینها را بگیرم یا شوهرم کمکم کند [/]



[=&amp]که او هم میگوید اول بچه!!

[/]



[=&amp]3- در اثر عدم تحرک وفکرو غصه کبدم در این جوانی چرب شده است وسلامتی جسم وروح من در خطر است [/][=&amp]
اما من هنوز در ذهنم اورا قبول نکرده ام[/]



[=&amp]شاید بپرسید آیا اوبه شما علاقه دارد یا خیر

[/]



[=&amp]من نمیدانم [/]



[=&amp]فقط میدانم اگر علاقه داشت در نگاهش پیدابود اوهم بیچاره انگار به توصیه ی کسی بامن ازدواج کرده [/]



[=&amp]من ازکسی شاکی نیستم [/]



[=&amp]در نگاهش تمنایی نبوده هیچی نبوده [/]



[=&amp]یعنی اصلا اوایل ما نگاه نمیتوانستیم به هم بکنیم [/]



[=&amp] او که نگاهش را تا چن سال پیش از من میدزدید [/]



[=&amp]حالام که نگاه میکنه نگاهش مثل نگاه کنجکاوی است مثلا [/]



[=&amp]یعنی محبتی توش نمی بینم شوقی تاحالا در نگاهش ندیده ام [/]



[=&amp]حتی ما دوسه سال اول نمیتوانستیم با هم حرف بزنیم [/]



[=&amp]کلی برنامه میریختم که فلان جمله را بگم ولی مگه میتونستم ؟؟؟[/]



[=&amp]همون اول دیدارکه همه ی نقشه هام به آب میرفت اصن تموم انرژیمو ازدست میدادم ونمیتونستم باهاش حرف بزنم مگر به ضرب و زور نثر مسجع !!![/]



[=&amp]از نظر حرف زدن من دیگه راحت با او حرف میزنم [/]



[=&amp]اما اون هنوز با تصنع وادا ی بچه ها را در آوردن با من حرف میزنه[/]



[=&amp] دوران عقدو سالهای اول روابطمان بسیار سرد وسنگین بود وتقریبا [/][=&amp]هیچگونه رابطه ای نداشتیم گویا نامحرم !شاید باورتون نشه اما اگه خطبه برای ما نمیخوندند هم هیچ گناهی انجام نشده بود[/]

[=&amp]واقعا نمیدانم ادا در می آورد و فکر میکرد من اینجوری دوس دارم؟ که ادای آدمهای دختر ندیده رو در بیاره ؟[/]



[=&amp]درسته من اولین جلسه ی محرم بودن اونو تحویل نگرفتم اما چرا برادر من وقتی کسی رو میخاد اگه دختره با سم اسب هاش روی او رژه بره بازم همونو میخاد اما درمورد بنده یه برخورد اولیه باعث یک عمر سردی بشه نه من باور نمیکنم [/]



[=&amp]اگر مرا دوست میداشت ذوق میکرد که باهم جایی برویم [/]



[=&amp]اما وقتی من کلاس داشتم و باید میرفتم خونشون زورش می آورد که بیاد دنبالم[/]



[=&amp]ازهمه تابلوتر ماه مثلا عسل بود که ما برای عروسی رفتیم مشهد خب بازم که خواهر برادر بودیم از اونم غریبه تر [/]



[=&amp]اما وقتی در خیابان کنار هم راه میرفتیم هی میگفت چرا تنه ات به من برخورد کرد زشته تو خیابون ! اون طرف تر راه برو منم با زبان بی زبانی میگفتم تو کوچه که زشته تو خونه هم زشته؟[/]



[=&amp]یا اینکه از باب الجواد وارد می شدیم و تا بست شیخ بهایی میرفتیم میگفت : خب شما برو خودت زیارت کن منم خودم !!!ااااا[/]



[=&amp]واصلا از با من بودن لذت نمی برد [/]



[=&amp]نه اینجا ونه هیچ جای دیگری[/]



[=&amp]چرا راه دور برویم ؟ [/]



[=&amp]تا به حال شده یه عدد هدیه ارزان قیمت برا من بگیره ؟بذاره تو کاغذ کادو نه نشده ![/]



[=&amp]روز مادر؟ نه[/]



[=&amp] در حالیکه سخت مصر هست که یه کادوی درس و حسابی برای مادرش بخره [/]



[=&amp]وبین مادر من ومادر خودش هم فرق میذاره ومیگه "توومنی نکن !" حسودی نکن[/]



[=&amp]روز تولد م هدیه خریده ؟؟نه!نخریده تاحالا[/]



[=&amp]در حالیکه من همیشه براش هدیه میخریدم وجبران نمیکرد[/]



[=&amp] ولی وقتی خواهرش براش هدیه خرید گفت باید جبران کنم [/]



[=&amp]گفتم هدایایی من میدمو جبران نمیکنی؟[/]



[=&amp]ایشان بسیار بلد هست که برای نخبگان عضو مرکز فرهنگی چه هدیه ای بخرد چه کادویی بگیرد وچگونه بدهد آدم حظ میکنه[/]



[=&amp]چرا فقط یه بار از مشهد برام سوغاتی آورد همین والسلام ولی فقط اوون نبود که بد بود خود منم بودم که بد بودم وهمین سوغاتی را که آورد جلوی همه باز نکردم وبه آن افتخار کنم اصن خود منم انگار یه چیزیم بود[/]





ادامه در پست بعدی ....

ادامه از پست قبلی

نقل قول:

ویه علامت دیگه :



هرسال ماه رمضان که میشه میگه بیا خونواده هامونو دعوت کنیم افطاری میگم باشه اولویت با خونواده ی اونه دعوت میشن میان میرن خب آقا دیگه یادش میره مام ننه بابا داریم



حالا امسال که به زبان آوردم دعوتشون کنیم میگه آخه خونواده تو زیادن جاشون نمیشه در حالیکه ما قبلا خونمون کوچیکتر بود اومدند مشکلی نبود



عید که میشه به خواهرو برادر و پدرو مادرش نفری ده هزار عیدی میده به بچه خواهرای من چی ؟هیچی



اگر بپرسید مشاور رفته ام /



باید بگم زیاد



برخی از آنها بدون ارائه راه حلی میگن



درس میشه شما برید مراحل زندگی تونو طی کنید بچه دار بشید زندگی تون گرم میشه



ولی من خودم ریسک بیش ازین را صلاح نمیدونم زیرا مشاوری که به من وعده ی محبت را داده بود بعد عقد گفت نه باید عروسی کنید تا اون فضا بوجود بیاد !!



ما عروسی کردیم اما اون فضا هنوز نیامده است



فکر نکنم تو بهشت هم بوجود بیاد



بعضی شون گفته اند ما قرص محبت نداریم برید جدا بشید



یکی از علمای شهرمون گفتن با توجه به توضیحات شما اول سردی نشون دادی برو گرم برخورد کن خوب میشه



گرمم برخورد کردم اما مشکل خود من هستم مهر اون در دلم جا نمیگیره



با یکی از علمای صاحب نگاه بصیرت صحبت کردیم .نگاه نافذی به شوهرم انداخت وبست و پرسیدند خونواده هاتون به هم میخوره ؟ گفتم آره گفت فردا شب بیایید فردا آمدیم گفتند برید ماه رجب بیایید ماه رجب تلفن زدیم گفتند بی جهت عرش خدا به لرزه در نیاورید مگرآنکه توافقی باشد وما را معرفی کردند به یه حاج آقای دیگه که هنو توفیق پیدا نکردیم



من میگم این حاج آقا که همه میگن کارش خیلی درسته لابد چیز بدی در ما دیده که خودش دلش نخواسته بگه ومارو حواله داده به دیگران نمیدانم



اما یکی از روحانیون را که خودم حرفشو پسندیدم گفت شما به احتمال زیاد باید جدابشی ولی بابد بری پیش یه مشاور بالینی که این احساساتت در اثر یه مشکل روانی یا خلقی نباشه



از توسّلاتم اگر بپرسید همه مرا به طلاق رهنمون شدند:



هر بارکه توسل میکنم خدایا تا فلان تاریخ منو یا اینوری کن یا اونوری دیگه نمیخوام عمر شوهرمو حروم کنم بدجور مصمم به جدایی میشم اما پای عمل که میرسه باز دلم میلرزه میگم نکنه اینا بجای جواب توسل فقط توهم است




یک بار نذر کردم به زیارت عاشورا باعث شد دیواری که بین ماست از بین برود یعنی نطق ما باز شد



حداقل خود من تونستم باهاش حرف بزنم مال یکی دوسال بعد عروسی است!



اما باز هم مدل خواهر برادری وهنوز هم محبت او به دلم نیست محبت خواهر برادرنه بله اما از نوع جنس مخالف نیست



از خود سوال میکردم چه کمبودی است که مثل بقیه مرد ها نیست چرا کفشاش اینجوریه چرا اینجوری وایمیسه



چرا گردنشو کج گرفت چرا صداش زیاد کلفت نیست چرا اینقد پوستش سفید ولطیفه حالم از پوستش بهم میخوره



خب البته او ناقل تالاسمی هم هست شاید کم خونی موجب این کمبود های جسمی در اوشده است



کف پای صاف وکمردرد

اینام برامن مشکل بزرگیه
آخه شاید بچمم ناقل بشه
هردو عینکی هستیم دیگه بچه چی از آب در میاد
واینکه فک وفامیل شوهرم از دو طرف همه قند دارند

اوایل می گفتم شاید اگه تنهایی باهم جایی بریم درست میشه



رفتیم نشد



باز فک میکردم اگه نطقمون بازشه محبت ایجاد میشه



بعد از یک دوره چهل روزه ختم زیارت عاشورا به نیت محبت نطق ما باز شد



اما خبری از علاقه زن و شوهری نشد




خیال میکردم اگه روابط گرم بشه محبت ایجاد میشه وهمه کار میکردم که روابط گرم بشه روابط گرم و دوستانه شد اما جاذبه زن وشوهری نیامد



گفتم اگه شوهرم حرفهای محبت آمیز خاصی بمن بزنه درست میشه اما بعداز چند سال آن حرفهایی که توقعش را داشتم را هم زد ولی من حالم از اون حرفاش هم بهم خورد




اگه اگه ....


ادامه در پست بعدی ....

.... ادامه از پست قبلی

نقل قول:

رابطه مون دوستانه شد اما محبت نیامد
نیاز جنسی همسرم هم زیاد تر شداما محبت نیامد
اکنون همسرم نگاه میکند اما نگاهش نگاهی زن و شوهری نیست
من حرف زدنم با اوبهتر شده اما شوهرم هنوز عادی نیست تمام حرف زدنش شده ادا ی بچه ها را درآوردن
ومن خیال میکنم اگر محبتی دردل باشد نیاز به استفاده از تصنع نیست
ولی وقتی انسان میبیند که در دلش چیزی و محبتی نیست از تصنع استفاده کرده وبه آن تمسک می جوید
بار ها تذکر داده ام که برای من عادی صحبت کن ادا در نیار فایده ندارد
بگو یه ماجرا را برای من تعریف کند انقدر ادا اطوار های نچسب بچه گونه از خودش در میاره وبا من راحت نیست
اصلا احساس میکنم اونم مثل من توذهنش منوقبول نکرده

قبلا خیلی دوس داشتم مشکل حل شه مهرش در دلم جا بگیره اما الان دیگه دلم نمیخواهد مهرش در دلم جای گیرد

الان خیلی که دوستش بدارم مثل برادرم هست برام

مشکلی که در عمل دارم اینه که چگونه اورا راضی به طلاق کنم

چون ازش خواسته ام ومیگه نه

البته نه که مرا دوست داشته باشه از چندتا چیز میترسه:


1- دشمن شاد شدن

2-دق کردن مادرش از بی آبرویی پسرش

آدم بسیار شناخته شده ای هست ومسئول مرکز فرهنگی است براش زشت میشه 3-

چهار حوصله ی دادگا ه وریسک واینارو نداره4-


میخواهم یه جوری ازین زندگی خلاص بشم ویه زن خوب براش بگیرم

گاهی میگوید تو به فامیل من داری ظلم میکنی که نمیذاری بچه دارشیم مخصوصا به مادرم

میگم منو طلاق بده یکی دیگه بگیر سال دیگه این وقت بچه داری

میگه مگه آبرومونو از سر راه آورده ایم ؟

بارها توسل جسته ام

زمانیکه عقد بودم زار میزدم که خدایا چرا رابطه مون گرم نیس اما هیچ فرجی نمیشه

بعداز عروسی بارها نامه به امام زمان نوشتم ودر داخل آب روان انداختم بارها وبارها

بارها سر قبر شهدامون رفتم و توسلات زیادی داشتم جواب همه را گرفتم

اما در مورد خوب شدن رابطه جوابی نگرفتم

ولی بعد توسلات فراوانی کردم که خدا تکلیفمو روشن کنه

هربار به شدت مصمم به طلاق میشدم

دیگه دعا نمیکردم رابطه مونو گرم کن میگفتم خدایا تکلیفمو روشن کن

اما موقع عمل میگفتم نکنه توهم زده ام واین جواب توسلم نبوده
بارها تصمیم به جدایی گرفته ام اما چون نمیخواهم کسی در غمهایم شریک باشد، تنها مانده ام وهرگاه میخواهم اقدام به طلاق کنم بسیار مضطرب میشوم

با اینکه من از سوی اطرافیان به دل گندگی بی خیالی و صبوری بلغمی بودن معروفم

وبازم فکر میکنم نکنه اشتباه میکنم نکنه بلای بدتری به سراغم بیاد

یافکر میکنم ـیت تون حسی که من دنبالش هستم که به همسرم داشته باشم آیا زیده طلبی نست

آیا هوس پرستی نیست؟

یا باید به همین همسر قناعت کنم


اصلا اون توقعی که من از میزان محبت زن وشوهری دارم آیا منطقی است یا هوی وهوس است ؟
لطفا مرا راهنمایی کنید


نقل قول:

سن: 38
جنسیت: زن
وضعیت شغلی (بیکار یا شاغل): خانه دار
وضعیت تاهل و تجرد (متاهل یا مجرد): متاهل
میزان تحصیلات: فوق دیپلم
سابقه بیماری جسمی یا روحی: خیر
کیفیت رفتار و برخورد افراد خانواده با یکدیگر: خوب معمولی
دین و مذهب: اسلام - تشیع
میزان تقید شما به اعتقادات مذهبی: خوب
نحوه آشنایی با همسر: معرفی آشنایان
میزان اختلاف سنی با همسر: یکسال
تحصیلات همسر: لیسانس
تعداد فرزندان (در صورت داشتن): 0
سابقه استفاده از مشاوره (حضوری یا تلفنی): سابقه بسیار زیادی در استفاده از مشاوریین تلفنی و حضوری دارم حتی مشاوران معروف تلوزیونی

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما خواهر بزرگوار
از حسن اعتمادتون به اين مركز سپاسگزارم.
مي دونم نكاتي كه بيان كرديد قطره اي از سخناني است كه در ذهنتان داريد. مشاوره هاي اينترنتي محدوديت دارد. ايده ال در مشاروه هاي زوج ها، مشاوره زناشويي يا زوج درماني است. يعني حضور زن و شوهر در جلسات لازم و ضروري است. وقتي فردي با مشاوران مختلفي صحبت مي كند از هر كدام راهكارهايي مي شنود احساس مي كند كه به او نمي توانند كمك كنند و هر كدام چيزي مي گويند. در حالي كه اگر به جاي مشاوران مختلف با يك مشاوره با تجربه ادامه مي داديد به نتيجه مي رسيد و اين هم سرگردان و مضطرب نبوديد. غالبا افرادي كه نزد مشاوران مي روند مي گويند او نتوانست برايم كاري كندو بيشتر من صحبت كردم و جواب سؤال هاي او را دادم. در حالي كه همه اينها مقدمه رابطه درماني و تشخيص مشكل است. اما چون غالبا تمايل دارند سريع به نتيجه برسند ادامه نمي دهند و باز همين مسير را نزد ديگري امتحان مي كنند طوري كه به تعبير خودشان از بس مشكلم را براي اين و ان توضيح داده ام حالم به هم مي خورد بخواهم از ان سخن بگويم.
بنابراين راه اين است كه با يك مشاور با تجربه كه تخصص روان شناسي و گرايش ديني داشته باشد مشاوره را همراه به همسرتان ادامه دهيد تا به نتيجه برسيد.

علاقه و عشق
تا حالا شده از خودتان بپرسيد چرا برخي به شوهرشان كه از نظر ديگران جذابيت ندارد اين قدر علاقه دارند؟ يا برخي از مردان براي همسرشان كه زيبايي چنداني ندارند مي ميرند؟ چرا يك نفر با ديدن ديگري دلش هري مي ريزد ولي ديگري برايش عددي به حساب نمي آيد؟
علل و زمينه هاي مختلفي در اين امر دخيل است اما آنچه مسلم است ضميرناخودآگاه ما انبار بزرگ است كه اين علاقه ها و عشق ها و يا نفرت ها از آنجا نمو مي كند. جذابيت هاي ظاهري، تشابه و تناسب و همتايي به خود، تشابه با منبع عشق ما (والدين)، تضادها و داشتن ناداشته هاي جسمي و روحي، برداشت اول، نگرش ها و ارزش ها و....در عشق و علاقه مؤثر است.

عايق ها و مانع ها
اگر بخواهيم خش گير روي مانيتور گوشي بزنيم بايد ابتدا مانيتور را تميز كنيم و كثيفي يا گرد و غبار را رفع كنيم نيز به خود برچسب نيز نبايد مانعي مانند غبار باشد. گاهي بين دو انسان عايق وجود دارد. اين عايق ها مانع پيوند اين دو مي شوند. عايق ها ممكن است برداشت ها و نگرش هاي ما باشد و مي تواند تمركز ذهن به فردي ديگر باشد و گاهي تشابه زياد است.
نگرش: انسان از درد متنفر است اما زن به عشق فرزند در بارداري و زايمان را با جان و دل مي خرد.
ارزش ها: زن دوست دارد شوهرش اجتماعي و خوش تيپ باشد ولي ممكن است زني به خاطر ارزش هايش مردي را گزينش كند كه از نظر ظاهري خوش تيپ نيست و مهارت هاي ارتباطي او براثر عوارض از بين رفته است مثلا همسر يك جانباز مي شود و با افتخار به او خدمت مي كند.
عايق انساني: گاهي عايق انسان ميان زن و شوهر است و اين مورد خيلي زياد هم هست. يعني ذهن يكي از همسران آن قدر درگير فرد ديگري است آن قدر ان شخص در ذهن حضور دارد كه جاي همسرش نمي شود. جلوه هاي ويژه ان فرد راه براي اين نمي گذارد كه همسر عرض اندام كند بنابراين تيپ او سخنان او حتي لطيفه و خوشمره بازي هاي او كه براي ديگران جذابيت دارد چنگي به دل همسرش نمي زند. چون خود همسر را به كانون دلش راه نمي دهد طبيعي است حالات دروني او در آينه چهره اش نمايان شود و همسر متوجه شود كه همسرش به زور او را تحمل مي كند.
در اينجا بايد «واقع بين» بود يعني ديد كه آيا واقعا اين عشق دو طرفه است؟ يعني طرف مقابل هم اين فرد را جذاب مي بيند يا او تصوراتي خيال انگيز براي خود و زندگي با او ساخته است. گاهي ان فرد زندگي دارد و حتي اگر او هم بخواهد اين فرد را بپذيرد زندگي هر دو تباه مي شود و فرزندان بزهكار مي شود.
بنابراين بايد به خود بياييد و بر صفات خوب همسرش تمركز كند. به خيال اجازه تصور ضعف ها همسر و حضور بيگانه را ندهد. نزد ديگران از صفات مثبتش تمجيد كند و از نظر رفتاري و احساسي وانمود كند كه او را دوست دارد تا اين تظاهر رفتاري بر احساس او و تظاهر احساسي او بر رفتارش اثر قوي تري بگذارد.

تضادها عامل چسبندگي
اگر چه هتمايي و سنخيت علت انضمام و پيوند معرفي شده است ولي اين به معناي اين نيست كه چشممان را به تضادهاي به جا ببنيديم. گاهي تفاوت ها و تضادها خود عامل چسبندگي و اتحاد است. به قول شاعر ابروي كج اگر راست بودي كج بودي. يعني تفاوت ها و اختلافات همه جا بد نيست و گاهي نبود آنها مشكل ايجاد مي كند. زن و شوهر از دو جنسيت متفاوت هستند كه تفاوت هاي جسمي، زيستي و ظاهري و روان شناختي آنها عامل پيوند همسران است. بنابراين طبيعي است كه زن كه حساس است تمايل داشته باشد شوهرش محكم تر باشد زن كه لطيف است تمايل داشته باشد شوهرش سفت و رفت و زمخت تر باشد. و....
البته گاهي مولفه هاي ديگر دخالت مي كند و امر ديگري مقدم مي كند مثلا زني كه ادب و اخلاق و حيا برايش مهم است ممكن است نگرشش اين باشد كه مردي كه آرام سخن مي گويد نشانه ادب او است بنابراين براي مرد آن را يك امتياز به حساب آورد.

حال اگر خانمي صفاتي را در مردش زنانه بداند و برايش جذابيت نداشته باشد چه بايد كرد؟ بايد بگويد من اين شوهر را نمي خواهم؟ به هيچ وجه. اگر مردي موي سرش بريز نمي گويد من اين سر را نمي خواهم تلاش مي كند با پوشاندن ان به وسيله موهايش، كلاه گيس، كلاه يا كشت مو ان مشكل را رفع كند. بنابراين به جاي «تمركز بر مشكل» بايد «[HL]تمركز بر راه حل[/HL]» كنيم. وقتي بر مشكل تمركز كنيم. هيجانات منفي مشكل ما بينش صحيح ما مي شود و طبيعي است راه حلي نيابيم.
اينجا بايد مرد هم با كمك مشاور و سخنان همدلانه همسرش به خود بياييد و تلاش كند تا جايي كه ممكن است خودش را براي همسرش جذاب و تو دل برو كند.
زن نيز بايد بر ارزش ها تمركز بيشتري كند و تناسب هاي فرهنگي و ارزشي را برجسته تر ببيند. همسر شهيد چمران مي گويد: دوستانم به من مي گفتند چرا تو كه اين قدر روي خواستگارانت حساس بودي اين مرد كچل را انتخاب كردي؟ با تعجب گفتم مگر او كچل است؟ وقتي منزل رفتم شوهرم را كه ديدم حسابي خنديدم او علت را پرسيد و داستان را برايش تعريف كردم.
عشق مجنون به ليلي هم از اين سنخ بود به او اعتراض كردند كه بابا اين دختر چي داره كه تو كشته مرده او هستي اين يك دختري سياه چرده است.
مجنون گفت: اگر بر ديده مجنون نشيني به غير از خوبي دليلي نبيني
شما كوزه گلي را مي بينيد و من شراب مست كننده داخل آن را.
شما صورت ليلي را مي بينيد و من مست سيرت او شده ام.
عرفان درماني
توجه مستمر روزانه، به نعمت هاي كوچك و بزرگ الي با مقايسه خود با افرادي كه از آنها محروم هستند سبب درك عظمت آن نعمت ها مي شود. و در نتيجه حس شكرگزاري و عشق به خالق هستي بخش در ما فعال مي شود. خدايي كه مقلب القلوب است و مي تواند مهر همسر را در دل همسرش بيندازد.
توحه داشته باشيم كه همين الان دختران زيادي هستند كه سن ازدواجشان بالا رفته است و از داشتن نعمت همسر محروم هستند. اينها قطعا سخنانشان به شما اين خواهد بود كه قدر اين نعمت الهي را بدانيد و براي رفع مشكل تلاش كنيد.
ما نيز همراه كاربران اين سايت معنوي براي رفع مشكل شما دعا مي كنيم
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

[/]

چه رشته ای هستین که 110 تا اختراع ثبت نشده دارین؟یه چند تاشو به من بدین.بتونم بورسیه ای چیزی بگیرم.ممنون میشم.عینکی بودم که ارثی نیست تا جایی که من میدونم.شاید همسرتون سردمزاجه.اگه الان طلاقم بگیرین چون سنتون بالا رفته احتمال ازدواج مجددتون پایینه.نمیشه یه زن دوم برای همسرتون بگیرین؟واقعا دوشیزه این هنوز واقعا این وسط یه مشکل اساااسی وجود داره.چجوری این 11 سال تحمل کردین!

طاهر;647286 نوشت:
من تا به حال نتوانسته ام از او تمکین کنم ودوشیزه ام(شاید اوهم مشکل داشته باشد اما مشکل واقعی احساس خودمن نسبت به اوست )

سلام
من که باور نمیکنم یازده سال کنار ایشان باشی و ایشان هیچ نیاز جنسی پیدا نکنه این از مردان بعید است :khaneh:

طاهر;647286 نوشت:
11سال پیش با عدم علاقه وحتی تنفر ازدواج کردم (فقط بخاطرتطابق عقیدتی سیاسی وتحصیلی )و به توصیه مشاور که علاقه خواهد آمد

یازده سال عمر خودت و اون بنده خدا هدر دادید چند سال دیگه میخوای هدر بدی ؟؟؟
علاقه و محبت اگه قرار بود به وجود بیاید خیلی زودتر از این یازده سال به وجود میومد پس بی جهت وقتت رو بیشتر از این هدر نده ازش طلاق بگیر بزار اونم سراغ زندگیش بره

سلام .نزارید شما رو فدای خودش کنه به خاطر آبروش بقیه ی عمرتون هم به باد بده .حتی اگه یه روز دیگه اینجوری زندگی کنی خودت مسئول به باد دادن روزهای عمرتی

آب و روغن با هم قاطی نمیشه...پس الکی امیدوار نباش

سلام

لطفا بدونید چی دارید میگید! دارید به حلالی امر می کنید که عرش خدا رو می لرزونه! کمی ترس در نظر دادن و برای زندگی مردم نسخه پیچیدن لازمه! از سر احساس حرف نزنید لطفاً.
به نظر من تنها مراجعه دو نفره به مشاور می تونه در حل مشکل کمک کنه. شاید فقط مشکل پزشکی باشه و بشه درمانش کرد. شاید...
اگه همه راهها رو رفتید و به نتیجه نرسیدید در اون صورت به راه حل آخر(= طلاق) فکر کنید. واگرنه تو زندگیتون همیشه خودتون رو سرزنش خواهید کرد. چون طلاق هم مشکلات خودشو داره که کم هم نیستند.

هروقت تونستید به خودتون بگید« من هر کاری میشد کردم و این رابطه درست نشد » بعدا طلاق بگیرید .

یازده سال مرد و زنی کنار هم زندگی کرده اند ( البته اگه بشه گفت زندگی با تعریفی که دوستمون کرد اسم زندگی روش نزاریم بهتره )
یازده سال از بهترین سال های زندگیشون، از سال های جوانی و شادابیشون رو به پای هم سوزوندن نه بچه ایی، نه عشقی نه محبتی اگر عاقل بودند باید خیلی وقت بیشتر از اینا از هم جدا میشدند
پس طلاق رو برای چی گذاشتند وقتی صد سال دویدیم و به نتیجه نرسیدیم اون وقت بریم سراغ طلاق !!!!! شما هم یه حرف منطقی بزنید
بر فرض طلاق نگرفتند یازده سال دیگه نشستند زندگی پوچشون رو ادامه دادند شما تضمین میدید که پشیمون نشن ؟؟ شاید یازده سال دیگه بگذره باز سر پل اول باشن چه تضمینی وجود داره
به نظر این خانم و آقا بدترین ظلم رو در حق هم کردند زندگی که بچه بازی و خاله بازی نیست بشینید بلکه فرجی بشه همون اوایل باید کارشون رو یکسره میکردند یا تلاش برای ایجاد محبت و زندگی سرشار از عشق یا زودتر جدا میشدند و میرفتند سراغ زندگی دیگه ایی که شاید الان هر کدام همسر و بچه هایی هم داشتند
طلاق زشته و ..... حرفتون قبول ولی هر انسانی حق داره بهترین زندگی رو داشته باشه مگه چند سال زنده ایم بخوایم نصفی از عمرمون رو بی جهت هدر بدیم اومدیم این خانم بقیه عمرش هم فدای چنین زندگی کرد جواب سال های هدر رفته عمرش رو شما میدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یازده سال کنار هم بودن مطمئن باشید تلاش کردن از هم خوششن بیاید نیومده دیگه زور که نیست
حالا اگر باز هم فکر میکند میتونه تو این زندگی تغییری به وجود بیاره بشینه و همچنان زندگی کنه من که بعید میدونم اتفاق خاصی بیفته طرف با یه جسم بی جان هم یازده سال زندگی کنه بهش علاقه پیدا میکنه و نمیتونه نسبت به اون بی تفاوت باشه ولی حرفهای که این خانم زده معلومه اگه شرایط براش محیا میشد گردن همسرش رو میزد حتما

سلام ...
اصلا نمیدونم چ توصیه ای لازمه ... 11 سال هم خونه بودن خیلی صبر میخواد ... چرا بعد 11 سال ب این فکرا افتادی؟دیر نیست؟کلید حل مشکل ات خودتی خدا نکنه مردی سرد بشه دیگه نمیشه گرم اش کرد ... علاقه بوجود اومدنی نیس ب دست آوردنیه خانومی پس دنبال یه چیز ماورایی تویه زندگیت نگرد مطمئن باش اگه طلاق هم بگیری زندگی سردتر از این رو تجربه میکنی چون خودتی ک نمیخوای گرم باشی ... همه از دور میگن خانه داری کار ساده ای یه واسه خانوما ولی کسی ک تجربه بکنه میبینه مدیریت داخل خونه کار سنگینی یه ک اگه کم بذاری مدیریت مرد هم کاری از پیش نمیبره ... سعی کن خودت باشی شاداب و سرزنده اون وقت میبینی طرفت رو هم زنده میکنی ولی تو الان خودت زنده نیستی چون منتظری علاقه بیاد دنبالت نه ک بوجودش بیاری ... توصیه ام اینه ک خودت یه بار دیگه نوشته ات رو بخون و ببین واقعا تعریف درستی از همسرت نوشتی خیلی زیاد با دقت بخون ... مطمئنم ک اصلاحش میکنی .... موفق باشی ...

چه زندگی عجیبی.....
جسارت من رو ببخشید برای این نظر....چون زندگی شما این برداشت رو کردم که
اگر ما خودمان متحول بشیم دنیا و ادمای اطراف ما هم متحول میشنٰ،به نظرم شما با خدای خود معامله کنید که وظایفتون رو در حد همسر انجام میدید اگر باز هم رابطه گرم نشد ....
و اینکه گاهی ما در خیال و توهمیم،با رسم جدولی که با طلاق گرفتن چی به دست میارم و چه چیزی از دست میدم ،سود و زیان این تصمیم مشخص میشه و رسم جدولی که این مرد چه خوبی ها و چه بدی هایی دارد.
به قول یکی اکثریت مردان رو خانما میتونند نرم کنند.در واقع هر کدامشان رگ خوابی دارن
سمینار خانواده موفق اقای فرهنگٰ،صحبت های جالبی میکنه که زندگی خیلی ها رو عوض کرده.میتونید دانلودش کنید

سلام و خداقوت
پرسشگر محترم، با خوندن درد دل تون، تعدادی از سوالات بی جواب ذهنم، پاسخ پیدا کردن. واقعا ممنونم:Gol:

من قصد نظر دادن راجع به تصمیم گیری تون رو ندارم، چون در اون حد نیستم. اما موردی به نظرم اومد که با اجازه خدمت تون عرض می کنم:

یه جای دنج، توی حوالی شهر، یه باغ جمع و جور داریم که طبیعت فوق العاده ای داره. من اصلا و ابدا از اون باغ خوشم نمی اومد. اصلا حس خوشایندی بهش نداشتم. بارها دوستام بهم می گفتن خوش به حالت! باغ دارین؛ میرین از طبیعتش استفاده می کنین؛ قدرشو بدون!
با خودم می گفتم اینا رو! باغ چیه که خوش به حالت هم داشته باشه! طبیعت طبیعته دیگه! شمال که بهتره!!! بود و نبود این باغ اپسیلونی اهمیت نداره! اصلا نبودنش بهتره! بجاش می رفتیم شمال! تنوعش هم بیشتر بود!!! تکراریه! دلمو زده! خوشم نمیاد...

حرفام که یادم می افته اعصابم خرد میشه از دست خودم!

چند سال پیش، یه بار محض تفنن، قرار شد یکی از همکاران پدرم بیان باغ! اولین باری بود که داشتن اون منطقه از شهر رو می دیدن. چنان لذتی می بردن انگار که دارن توی سواحل سولانا می گردن! داشتن از خوشحالی طبیعت اونجا، ذوق مرگ میشدن. منم ته دلم ریشخند می زدم! آخه اینجا چی داره که اینا دارن غش می کنن! عجب آدمایی ان!
تصمیم گرفتم بار دیگه ای که میرم باغ، از دید بچه های همکار پدرم، یعنی به عنوان کسی که برای اولین بار داره اونجا رو می بینه به طبیعت باغ نگاه کنم. باورتون نمیشه اگه بگم داشتم زیباترین صحنه های بکر طبیعت رو جلوی چشمام می دیدم! اصلا انگار همون باغی نبود که بارها و بارها براش نق می زدم که اونجا نرم! وای خدای من! چه طبیعتی! چه درختایی! چه آسمونی! کوه ها، سنگای کنار دیوار باغ، هاپو کوچولوی دم در خونه باغ که ازش بدم می اومد و...
آخه چرا تا حالا ندیده بودم شون؟ چرا متوجه این همه زیبایی نبودم؟ چرا از اون باغ بدم می اومد؟...

دچار یه حالت ایزولیشن حسی شده بودم که از فرط در دسترس بودن نعمت، دیگه متوجه زیبایی هاش نبودم. این یکی از بکرترین تجربه های زندگی ام بود. حالا دیگه هر وقت یه چیزی توی زندگی ام تکراری میشه یا ازش به دلایلی دلزده میشم یا به دلایل نامعلومی بدم میاد، فقط نگاهم رو بهش تغییر میدم و می تونم از وجودش لذت ببرم.

یه بار سعی کنین از دید کسی به همسرتون نگاه کنین که اون شخص همسرتون رو دوست داره؛ حتی شده علی رغم میل باطنی، این نگاه رو درون چشم هاتون قالب کنین. زاویه ی دید رو تغییر بدین؛ شاید این کار بتونه احساس تون رو هم دچار تغییر کنه.

حامی;650510 نوشت:
با يك مشاوره با تجربه ادامه مي داديد به نتيجه مي رسيد و اين هم سرگردان و مضطرب نبوديد. غالبا افرادي كه نزد مشاوران مي روند مي گويند او نتوانست برايم كاري كندو بيشتر من صحبت كردم و جواب سؤال هاي او را دادم. در حالي كه همه اينها مقدمه رابطه درماني و تشخيص مشكل است. اما چون غالبا تمايل دارند سريع به نتيجه برسند ادامه نمي دهند و باز همين مسير را نزد ديگري امتحان مي كنند

شاه کلیدنتیجه گرفتن در مشاوره گرفتن همینه!
به نظرم راه کارهای مشاور(متخصص و باتجربه و متدین) رو باید مثل کپسول چرک خشک کن، دقیق و دقیق انجام داد. اگه نتیجه ای حاصل نشد، به همون مشاور بازخورد داد تا به لطف خدا با راهکارهای بعدی، مشکل حل بشه. خدا هم انشاءالله کمکش رو دریغ نمی کنه و به حرکت های مثبت همه ی بنده هاش برکت میده.

ایشون هم هر کاری تونستند کردند...مشاور!!!!!!!!!!! زندگی ایشون رو از اولش هم یه مشاور با راهنمایی اشتباهش خراب کرد.مطمئنا اگه دوباره به مشاور مراجعه کنه میگه بچه دار شو اونوقت سند بدبختی زندگیشو مهری میزنه که اصلا هم پاک شدنی نیست

طاهر;647286 نوشت:
من تا به حال نتوانسته ام از او تمکین کنم ودوشیزه ام

طاهر;647286 نوشت:
من حدود 110 اختراع ثبت نشده دارم

طاهر;647289 نوشت:
نیاز جنسی همسرم هم زیاد تر شداما محبت نیامد

طاهر;647286 نوشت:
او هم میگوید اول بچه!

سلام
ببخشید من این داستانو باور نمیکنم.

ولی اگه واقعیه انشاله که مشکلت حل بشه

سلام. با اینکه آدم زودباوری هستم، عملا برای من باورش خیلی مشکله . امیدوارم شوخی باشه.

نه اصلنم غیر قابل باور نیست منم چند تا مورد شکل این مورد سراغ دارم

با نام و یاد دوست

سلام

کاربر سوال کننده از من خواستند تا از طرف ایشان این مطالب را ارسال نمایم:

نقل قول:

سلام

و تشکر از پاسخهای کارشناس و کاربران محترم

حامی;650510 نوشت:
ايده ال در مشاروه هاي زوج ها، مشاوره زناشويي يا زوج درماني است. يعني حضور زن و شوهر در جلسات لازم و ضروري است.


من در اکثر مشاوره ها با همسرم رفته ام

حامی;650510 نوشت:
وقتي فردي با مشاوران مختلفي صحبت مي كند از هر كدام راهكارهايي مي شنود

من تاحالا را هکار قابل عرضی از مشاوران دریافت نکرده ام


حامی;650510 نوشت:
علاقه و عشق
تا حالا شده از خودتان بپرسيد چرا برخي به شوهرشان كه از نظر ديگران جذابيت ندارد اين قدر علاقه دارند؟ يا برخي از مردان براي همسرشان كه زيبايي چنداني ندارند مي ميرند؟ چرا يك نفر با ديدن ديگري دلش هري مي ريزد ولي ديگري برايش عددي به حساب نمي آيد؟


بله تا حالا پرسیده ام
واینگونه پاسخ گرفته ام که مهر و محبت امر خدایی است که او بین دو طرف می اندازد واگر نبود یعنی این ازدواج به صلاح نیست
اگه کسی به دل آدم ننشست پس همونم متقابلا محبت نداره ودل به دل راه داره واز طریق چشمها منتقل میشه
من اصن معتقد نیستم که محبت ربطی به زیبایی داشته باشه زیرا وقتی برای برادرم میریم خاستگاری خیلی وقتها اون کسی که زیباست را نمیپسندد وانکسی که از نظر ما زشت هست را میپسند



حامی;650510 نوشت:
ذهن يكي از همسران آن قدر درگير فرد ديگري است آن قدر ان شخص در ذهن حضور دارد كه جاي همسرش نمي شود. جلوه هاي ويژه ان فرد راه براي اين نمي گذارد كه همسر عرض اندام كند بنابراين تيپ او سخنان او حتي لطيفه و خوشمره بازي هاي او كه براي ديگران جذابيت دارد چنگي به دل همسرش نمي زند.

الحمدلله 100 هزار مرتبه شکر دچار چنین خبطی نشده ام وانقدر غرور دارم که مهر کسی را به دلم راه ندهم

حامی;650510 نوشت:
در اينجا بايد «واقع بين» بود يعني ديد كه آيا واقعا اين عشق دو طرفه است؟ يعني طرف مقابل هم اين فرد را جذاب مي بيند يا او تصوراتي خيال انگيز براي خود و زندگي با او ساخته است. گاهي ان فرد زندگي دارد و حتي اگر او هم بخواهد اين فرد را بپذيرد زندگي هر دو تباه مي شود و فرزندان بزهكار مي شود.

بازم الحمدلله که چنین خبرایی نیست




حامی;650510 نوشت:

نزد ديگران از صفات مثبتش تمجيد كند و از نظر رفتاري و احساسي وانمود كند كه او را دوست دارد تا اين تظاهر رفتاري بر احساس او و تظاهر احساسي او بر رفتارش اثر قوي تري بگذارد.

من همیشه از خوبیها ی شوهرم میگویم حتی مسایل حادی که ارم نزدیک ترین کسانم نمیدانند و به همین دلیل من تنهام
وآنقدر ما با احترام با هم رفتار میکنیم که دیگران خیال میکنن ما عشق و معشوقیم


حامی;650510 نوشت:

حال اگر خانمي صفاتي را در مردش زنانه بداند و برايش جذابيت نداشته باشد چه بايد كرد؟ بايد بگويد من اين شوهر را نمي خواهم؟ به هيچ وجه.

نه من هم چنین حرفی نزدم
برای همین است که 11 ساله دارم روش فکر میکنم
اما نمیدانم با احساس خودم چگونه کنار بیام؟


حامی;650510 نوشت:
اينجا بايد مرد هم با كمك مشاور و سخنان همدلانه همسرش به خود بياييد و تلاش كند تا جايي كه ممكن است خودش را براي همسرش جذاب و تو دل برو كند.

بارها وبار ها گفته ام مگه اول راهنمایی هستی که همه ی موهارا یک جور کوتاه میکنی
بابا بیا برو یه مدل قشنگ بزن نمیره
چون وقت نداره تو نوبت ارایشگاه وایسه میره بدترین ارایشگرو انتخاب میکنه
من خودم مثلا یه لباس قرمز براش انتخاب میکنم میکنه نه قرمز لباس شیطانه !
اما شده که یه چیز زیبارو تنش کنه ولی بازم لباس رو زشت کنه!


حامی;650510 نوشت:
مجنون گفت: اگر بر ديده مجنون نشيني به غير از خوبي دليلي نبيني

من هم به همین عقیده بود که ملاکم برای ازدواج زیبایی نبود اصلا
توحه داشته باشيم كه همين الان دختران زيادي هستند كه سن ازدواجشان بالا رفته است و از داشتن نعمت همسر محروم هستند.
منم به همین دلیل دوست دارم اورا بدهم به یکی از همین سن های بالا رفته وثوابی هم بکنم
اصن شوهر من مرد ایده آل
مگه هرچی ایده آله باید مال من باشه ؟


حامی;650510 نوشت:
مردم بی شوهرند

مگه سهم شوهر داربودن باید مال من باشه من باید اینقدر خوخواه باشم ؟ نه ممکنه خدا برای من مسیر دیگه ای رو دوست داشته باشه هرچی خدا بخواد

بازهم متشکرم و منتظر نظر استاد حامی و اعضا هستم

در پناه قرآن و عترت باشید


ادامه از پست قبلی

..... نوشت:

یکی از دوستان فرمودن :
مطمئن باش اگه طلاق هم بگیری زندگی سردتر از این رو تجربه میکنی چون خودتی ک نمیخوای گرم باشی ...
من میخام گرم باشم ولی محبت به ایشون ندارم
کششی به ایشون در دلم نیست فقط احساس دافعه دارم

دوست دیگری فرمودن :
اگر ما خودمان متحول بشیم
دنیا و ادمای اطراف ما هم متحول میشنٰ،به نظرم شما با خدای خود معامله کنید که وظایفتون رو در حد همسر انجام میدید اگر باز هم رابطه گرم نشد ....

متحول خاسته بشم
در دوران عقد خیلی خواستم متحول بشم وشدم
اما از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
دوست دیگری:
به قول یکی اکثریت مردان رو خانما میتونند نرم کنند.در واقع هر کدامشان رگ خوابی دارن
من چون خودم مشکل دارم و عیب از منه که اونو دوس ندارم از دستم هیچ کاری یرنمیاد نتونسته ام
چه خاکی باید به سرم بریزم ؟

سمینار خانواده موفق اقای فرهنگٰ،صحبت های جالبی میکنه که زندگی خیلی ها رو عوض کرده.میتونید دانلودش کنید
اینم با شوهرم شرکت کردیم
حتی من مشکل خودمو با آقای فرهنگ درمیون گذاشتم ایشون فکر کردند مسئله من به خاطر مشکل جنسی شوهرمه
یه سری تمرینهایی دادند برای ایشون
منم که دلم نمیخاس شوهرم موفق بشه اصلا بهش نگفتم
نمیدانم باید چگونه گفت به مشاور که شوهرم مشکل نیست مشکل خود منم دل منه
خانم پرتقال گفتن یه جور دیگه به این باغ نگاه کنیین
من هر بار که مصصمم به طلاق میشم
فردا صبحش به خودم میگم خب تو که میخای به سیم آخر بزنی سنگ مفت گنجشک مفت امروز یه جور دیگه نگاش کن شاید بتونی دوسش بداری
اما اثری ندیدم

،با رسم جدولی که با طلاق گرفتن چی به دست میارم و چه چیزی از دست میدم ،سود و زیان این تصمیم مشخص میشه و رسم جدولی که این مرد چه خوبی ها و چه بدی هایی دارد.

جدولی که من رسم کرده ام اینه که من در دقیقه نود بچه دار شدن هستم از نظر سن
اگه بازم وقت بذارم ودوباره راهی رو برم همین یه دقیقه هم تموم میشه ومن باخته ام
اما اگه ریسک کنم وطلاق بگیرم به خودم یه فرصت دوباره داده ام

باز هم ممنون از کساییکه نظر دادن
واز استاد حامی هم میخام دوباره منو راهنمایی کنن


با تشکر

در پناه قرآن و عترت باشید

سلام بر شما
اين كه مهر ايشان به دل شما نمي نشيند علل مختلفي مي تواند داشته باشد برخي اين علل مي تواند ريشه در ضميرناهشيار داشته باشد و ناخودآگاه باشد.
اين كه گفتم ممكن است در ذهن فرد ديگري باشد اين امر به معني اين نيز مي تواند باشد كه ضميرناهشيار فردي را براي خود ايده آل در نظر مي گيرد اين فرد ممكن است مانند شبيه مراقبان و حاميان دوران كودكي ما باشد. البته گاهي هم ممكن است ناهمتا باشد مثلا فردي كه از دايي يا عمو يا پدرش به خاطر صفاتي بدش مي آمده ممكن است از افراد كه شبيه آنها است هم خوشش نيايد. بنابراين به صورت ناهشيار ممكن است در برابر تغيير مقاومت كنيم و از درون تمايل به بهبود شرايط نداشته باشيم و خودالقايي شديد منفي سبب شود راه هايي را كه مشاوران مي گويند را قبول نكنيم.

علل معنوي
در كنار عوامل مادي بايد علل متافيزيكي را هم مورد توجه قرار دهيد. در رواياتي آمده كه با ازدواج نيم دين يا دو سوم دين حفظ مي شود. از سويي هم در قرآن مي خوانيم كه شيطان قسم خورده كه نگذارد انسان به كمال و قرب خداوند برسد. بنابراين بعيد نيست كه شيطان و اجنه شرور براي شما برنامه خاص داشته باشد تا با وسوسه و كارشكني و ايجاد بدگماني و بدبيني و از ياد بردن خوبي ها و...سبب سردي شما شود. براي دفع اين مشكلات و موانعي احتمالي نيز بايد برنامه داشته باشيد. براي دفع بلاها خواندن سوره هاي فلق و ناس، آيت الكرسي، نذر، به دست كردن انگشتر عقيق و فيروزه، همراه داشتن قرآن، قرباني كردن و...مورد توصيه بزرگان دين است.
بنابراين اگر در دلتان به همسرتان مهري نمي يابيد اين امر را به زبان نياوريد: بلكه بگوييد به ياري خداوند مشكلم بر طرف مي شود و من تلاش خواهم كرد.
تظاهر رفتاري به مهر، احساس مهر مي آورد و تظاهر احساسي به محبت رفتار محبت انگيز را بر مي انگيزد از اين قوانين نيز مدد بگيريد.
در برابر خودگويي منفي و القائات نفساني ذكر لااله الاالله و سوره ناس و فلق بخوانيد
ممكن است شوهرتان براساس ارزش هايش يا سبك تربيتي اش با برخي تغييرات مخالفت كند شما نيز بررسي كنيد اگر مواردي كه ايشان تمايل به حفظ آن دارد مورد تأييد اخلاق و شرع است را مخالفت نكنيد. براي ايجاد تغيير مشروع در لباس و سبك پيرايش مو و....مقايسه او باديگري خودداري كنيد انتظار نداشته باشيد ايشان تغييرات مورد دلخواه را با هم انجام دهد بنابراين هربار از يك مورد بسنده كنيد بعد از مدتي سراغ موضوع ديگر برويد
به ياد داشته باشيد كه خداوند مقلب القلوب است و از ايشان بخواهيد كه به مهر او را به دل شما بيندازد. حتما خواهيد گفت بارها خواسته ام. يكي از اساتيد مي گفت: آيت الله بهجت مي فرمود گدايي در كوچه به كودكي گفت برو از مادرت برايم چيزي بگير. كودك به او گفت: خب خودت از مادرت بگير. آيت الله بهجت مي فرمودند كودك مادرش را همه كاره مي داند و اعتقاد دارد او مي تواند نيازهايش را برطرف كند و به او تكيه و اعتماد و توكل دارد اگر ما چنين اتكا و توكلي به خداوند داشته باشيم به خواسته خود مي رسيم.

اما به هرحال پيگيري جدي و تلاش سخت شما و همسرتان براي رفع موانع مهم و حياتي است اي كاش همسرتان هم دربحث شركت مي كردند

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد

من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

دل به دل راه دارد
در مثل مي خوانيم كه دل به دل راه دارد ولي نبايد غافل باشيم كه گاهي بيماري ذهني يا اخلاقي مي تواند عايق اين ارتباط باشد به عنوان نمونه امام زمان فرموده اند ما شما را رها نكرده ايم و از ياد شما لحظه اي غافل نيستيم. نيز ائمه فرمودند ما با تب شما تب مي كنيم چه شده كه ما همين احساس را به ائمه نداريم؟ بنابراين نمي توانيم صد در صد اعتقاد داشته باشيم كه چون مهر مثلا شوهر يا دوستي در دل ما نيست او نيز مهري به ما ندارد. فردي كه گرفتار افسردگي يا بدبيني است از سازمان رواني و روحي است متأثر از آنها مي شود بنابراين دنياي بيرون را نيز تيره و تار مي بيند.
چرا به قاضي مي گويند با حالت گرسنگي يا تشنگي يا غم و شادي مفرط بر مسند قضاوت ننشين؟ چون شرايط مختلف بر هيجانات و احساس انسان اثر مي گذارد.

حـتـي يـکــ بـار نـگـفـتـي: دوسـتـتــ دارم..
فـکـر کـن...! کـنـکـور بـدهـي امـا نـتـيـجـه اش اعـلـام نـشـود...
...


[="Black"]

طاهر;647286 نوشت:
1-من تا به حال نتوانسته ام از او تمکین کنم ودوشیزه ام(شاید اوهم مشکل داشته باشد اما مشکل واقعی احساس خودمن نسبت به اوست )
چون برسر دوراهی ام

طاهر;647286 نوشت:
دوران عقدو سالهای اول روابطمان بسیار سرد وسنگین بود وتقریبا هیچگونه رابطه ای نداشتیم گویا نامحرم !شاید باورتون نشه اما اگه خطبه برای ما نمیخوندند هم هیچ گناهی انجام نشده بود

طاهر;647289 نوشت:
نیاز جنسی همسرم هم زیاد تر شداما محبت نیامد

خیلی عجیبه،آیا شوهر شما مشکل جنسی دارند؟؟؟؟
طاهر;647289 نوشت:
میزان تحصیلات: فوق دیپلم

طاهر;647286 نوشت:
در حالیکه من حدود 110 اختراع ثبت نشده دارم که باید دنبال اینها را بگیرم یا شوهرم کمکم کند

با فوق دیپلم 110 اختراع ثبت نشده دارید! اگه دکترا می گرفتید حتما تحولی در جهان ایجاد می کردید!!!!![/]

طاهر;647286 نوشت:
11سال پیش با عدم علاقه وحتی تنفر ازدواج کردم (فقط بخاطرتطابق عقیدتی سیاسی وتحصیلی ) و به توصیه مشاور که علاقه خواهد آمد
قابل توجه دوستانی که میگن علاقه موقع ازدواج لازم نیست

دخترک کبریت فروش;650681 نوشت:
ایشون هم هر کاری تونستند کردند...مشاور!!!!!!!!!!! زندگی ایشون رو از اولش هم یه مشاور با راهنمایی اشتباهش خراب کرد.مطمئنا اگه دوباره به مشاور مراجعه کنه میگه بچه دار شو اونوقت سند بدبختی زندگیشو مهری میزنه که اصلا هم پاک شدنی نیست
کاملاً با شما موافقم. مشورت خوبه ، اما همیشه خود آدمه که باید تصمیم نهایی رو بگیره. مشاورین اکثراً مسائل رو بصورت تئوری و فقط از روی کتاب مطرح میکنن. کمتر مشاوری هست که مشاوره های عملی بده

نکتهء خیلی مهم اینکه مشاور هم مثل ما انسانه و معمولاً نظرات و عقاید شخصیش رو در راهنمایی های خودش دخالت میده. مثلاً مشاوری که بسیار مذهبی هست ، با مشاوری که چندان اعتقادات مذهبی نداره ، یا مشاوری که خودش آدم خاکی و افتاده ای هست ، با مشاوری که خیلی به پرستیژ و باکلاس بودن اهمیت میده ، بعیده که تمام اینها در مشاوره ها یک نوع مشورت واحد ارائه بدن

به شخصه مشاورانی دیدم که خودشون بیشتر از همه به مشاور نیاز دارن

[="Black"]

طاهر;647286 نوشت:
11سال پیش با عدم علاقه وحتی تنفر ازدواج کردم (فقط بخاطرتطابق عقیدتی سیاسی وتحصیلی )و به توصیه مشاور که علاقه خواهد آمد

سلام.
وقتی تنفر وجود دارد هیچ مشاوری توصیه به ازدواج نمی کند به این بهانه که تنفر از بین خواهد رفت و علاقه جایگزین آن خواهد شد.
احتمالا شما به مشاور نگفته اید که نه تنها علاقه ندارید بلکه تنفر هم دارید.[/]

موضوع قفل شده است