جمع بندی نفاق آل بویه

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نفاق آل بویه

معز الدوله احمد بن بویه دیلمی در سال 434 هجری بغداد را فتح کرد و خلفای عباسی را چنان در حاشیه قرار داد که از آنها جز نامی نمانده بود.به امر معز الدوله شیعیان شعارهایی مبنی بر لعن معاویه و کسانی که فدک را از دست حضرت زهرا گرفتند و کسی که مانع شد امام حسن مجتبی در جوار قبر جدش مدفون شود و کسی که ابوذر غفاری را تبعید کرد و کسی که عباس عموی پیامبر را از شورا بیرون کرد.بر در و دیوارهای بغداد نوشتند و خلیفه عباسی هم قادر به جلوگیری از آن نبود.
در روز عاشورا سال بعد معزالدوله دستور داد که مردم مغازه ها را ببندند و بازارها را تعطیل نموده و دست از خرید و فروش بکشند و لباس عزا پوشیده بر سیدالشهدا علیه السلام گریه و زاری کنند.

حال سوالی که مطرح می شود این است که اصلا چرا آنها خلافت عباسی را نابود نکردند؟

اینها هم نمونه هایی از اقدامات آل بویه در حمایت از اهل سنت هستند:عضد الدله دیلمی طاهر ذو المناقب پدر سید رضی و سید مرتضی را تبعید کرد.امرای آل بویه چند بار شیخ مفید را تبعید کردند.صاحب بن عباد وزیر رکن الدوله قاضی عبدالجبار معتزلی دانشمند معروف عامه را به ری دعوت کرد و به منصب قاضی القضاتی منسوب داشت و نظایر اینها.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عماد

[quote=عصران;646105]حال سوالی که مطرح می شود این است که اصلا چرا آنها خلافت عباسی را نابود نکردند؟

سلام علیکم
آل بویه همان طوری که فرمودید دوازده امامی، محب اهل بیت و بسیاری از شعائر شیعی را بر پا نمودند
اما یک گروه سیاسی بودند
خلافت عباسی چنان ریشه دوانده بود که از بین بردن آنان به سادگی امکان نداشت، نه تنها آل بویه بلکه قبل از آنان نیز وقتی ترکها عباسیان مسلط شدند حتی خلیفه عباسی را می کشتند ولی نمی توانستند خلافت عباسی را از بین ببرند بلکه فرزند یا برادر همان خلیفه را دوباره به خلافت بر می گزیدند.
پس نمی توان به سادگی گفت ال بویه را در این زمنیه متهم کرد.

عصران;646105 نوشت:
اینها هم نمونه هایی از اقدامات آل بویه در حمایت از اهل سنت هستند:عضد الدله دیلمی طاهر ذو المناقب پدر سید رضی و سید مرتضی را تبعید کرد.امرای آل بویه چند بار شیخ مفید را تبعید کردند.صاحب بن عباد وزیر رکن الدوله قاضی عبدالجبار معتزلی دانشمند معروف عامه را به ری دعوت کرد و به منصب قاضی القضاتی منسوب داشت و نظایر اینها.

اینها همه مسائل سیاسی است که نمی توان از آن تعبیر به نقاق برد
اگر کسی می خواهد مسلمانانی حکومت کند که اکثریت آنان را اهل سنت تشکیل می دهند نمی تواند بدون ملاحظه و با قلع وقمع حکومت کند
خدماتی که آل بویه به تشیع کردند غیر قابل انکار است و امثال انچه فرموده اید لازمه حکومت آنان بوده است
آنان برای اینکه بتوانند بر بغداد و بلاد اسلامی اکثرا سنی حکومت برانند چاره ای نداشتند جز تعامل با اهل سنت

مثلا درباره تبعید شیخ مفید رحمه الله علیه
در بغداد، فتنه سختی در گرفت. مفسدان و رهزنان، مسلّط شدند. بهاء الدوله، شخصی را به عراق، فرستاد تا امور را سامان دهد.پس از رسیدن به بغداد، دستور داد که اهل سنّت و شیعه، حق اظهار مذاهب و عقایدیشان را ندارند. پس از آن، شیخ مفید را تبعید کرد.
در سال 398 ق. در ماه رجب، آشوبی در بغداد اتفاق افتاد. آغاز آن، چنان بود که فردی از هاشمیان محلّه باب البصره، پیش شیخ مفید آمد و او ر، آزار داد. شاگردان شیخ، برآشفتند و به سوی ابوحامد اسفرایینی و ابن اکفانی، دو فقیه اهل سنّت بغداد رفتند و آنان ر، دشنام دادند. فقهای دیگر اهل سنت را نیز، جستجو کردند، آنان گریختند. ابوحامد اسفرایینی، به منطقه دار القطن منتقل شد. فتنه و آشوب، بغداد اوج گرفت. سلطان،دستور داد عده ای را گرفتند و به زندان، افکندند. شهر، آرام شد. ابوحامد اسفرایینی، به مسجد خویش بازگشت و شیخ مفید، از بغداد، تبعید شد. علی بن مَزید در رابطه با وی، شفاعت کرد و به بغداد، بازگشت.(1) شما اوضاع آن زمان را بررسی کنید درگیرهایی که در بغداد در محله کرخ صورت گرفته و کشتاری که انجام شده است را ببینید در آن موقع خواهید دید که کسی که می خواهد بر طرفین حکومت کنند باید طرفین را مورد مواخذه قرار دهد تا متهم نشود
نمی توان با یک قضیه آنهم سیاسی و مصلحتی چنان گفت که آل بویه منافق بودند
حاكمان «آل بويه» در تقويت و رهايي شيعه از بحران غيبت، از علماي شيعه در اين زمان حمايت شاياني نمودند. در اين زمينه، دعوت ركن‌الدوله از شيخ
صدوق
و حضور وي در ري با پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي ركن‌الدوله در باب امامت و نبوّت و مناظرات علمي شيخ صدوق با ديگران، حاكي از اين پشتيباني و رابطه
مناسب ميان امراي آل بويه و علماي اماميه است.(2)

عضدالدوله به شيخ مفيد بی‌اندازه احترام مي‌گذاشت و زمينه را براي او در تبليغ مذهب شيعه فراهم مي‌آورد. هنگامي كه شيخ مفيد بيمار بود، عضدالدوله شخصا به عيادت او رفت، و گاهي حتي در مجالس بحث ايشان نيز شركت مي‌كرد.(3)

1. کامل ابن اثیر ج76/9، 94، 168، 155، 178، 208، 263، 294، 295، 305.
2. محمّدبن على صدوق، كمال‌الدين و تمام النعمه قم، النشر الاسلامى، 1405، ص 87.
3. ابن حجر عسقلانى، ج 5، ص 416.

عماد;646853 نوشت:
خلافت عباسی چنان ریشه دوانده بود که از بین بردن آنان به سادگی امکان نداشت، نه تنها آل بویه بلکه قبل از آنان نیز وقتی ترکها عباسیان مسلط شدند حتی خلیفه عباسی را می کشتند ولی نمی توانستند خلافت عباسی را از بین ببرند بلکه فرزند یا برادر همان خلیفه را دوباره به خلافت بر می گزیدند.
پس نمی توان به سادگی گفت ال بویه را در این زمنیه متهم کرد.

سلام
خلفای عباسی در آن موقع جز نامی از آنها نمانده بود و عروسک خیمه شب بازی آل بویه شده بودند.از بین بردن آن خیلی سخت نبود.قبل و بعد از آن هم افرادی بودند که قصد براندازی خلفا را داشته باشند مانند یعقوب لیث یا سلطان محمد خوارزمشاه یا بساسیری عامل فاطمیان.

گزارش همداني ، بيانگر اين نکته است . در اين گزارش آمده که معز الدوله ، تصميم گرفته بود تا خلافت را به يکي از سادات زيدي به نام ابوالحسن محمد بن يحيي واگذار کند ؛ اما وزيرش صيمري با يادآوري لوازم و نتايج چنين اقدامي ، او را از اين تصميم ، باز داشت (تکملة تاريخ الطبري ، ص 354 . )
ابن اثير و ابن خلدون نيز به عدم اعتقاد آل بويه به خلافت عباسيان ، تصريح کرده اند و ابن اثير به گزارش همداني نيز اشاره کرده است . (لکامل في التاريخ ، ج 6 ، ص 315 ؛ تاريخ ابن خلدون ، ج 2 ،ص 522)

چنانکه صيمري به معزالدوله گفت که : اگر بخواهي چنين کني ، مردم خرا سان و شهرهاي ديگر عليه تو قيام خواهند کرد .
صيمري با تذکر اين نکته که بني عباس ، خانواده اي هستند که ريشه و بنيان راسخ و استواري دارند ، به معز الدوله فهماند که تصميمش يک تصميم ساده انگارانه و بدون در نظر گرفتن تمام ملاحظات بوده است (تکلمة تاريخ طبري ، ص 354)
فراموش نشود که تنها با نوشتن چند شعار بر در و ديوار مساجد ، اهل سنت بغداد ، چنان شورشي به پا کردند که معز الدوله ناچار شد آن شعارها را پاک کرده ، تنها به « لعن الله الظالمين لآل رسول الله (ص) من الأولين و الآخرين » اکتفا کند .(المنتظم ..... ، ج 14 ، ص 140 )
بوسه بر زمين زدن آل بويه در برابر خليفه ي عباسي و او را «خليفة الله في الأرض »معرفي کردن ،( صابي ، هلال بن محسن ، رسوم دارالخلافة ، ص 60 ؛ المنتظم .....، ج 14 ، ص 269 و 276) نه از روي اعتقاد ، که ناشي از سیاست تسامح بوده است .البته اينکه آيا آل بويه در ادامه ي چنين سياستي قصد داشتند تا در وقت مناسب ، خلافت را از عباسيان بگيرند ، موضوع قابل تأملي است .(بن مسکويه مي گويد : عضد الدوله براي انتقال خلافت از عباسيان به آل بويه ، دختر بزرگ خود را به همسري طائع درآورد . ولي خليفه از نيت او مطلع شد 0 تجارب الأمم ، ج 6 ،ص 488 ؛ رسوم دار الخلافة ، ص 117 )
در گزارش همداني آمده است :
وزير ( صيمري ) به معز الدوله گفت : اگر سيدي که لايق امامت باشد ، متصدي خلافت گردد ، مطاوعت او نمايي يا مخالفت کني ؟ معز الدوله جواب داد که تا آنجا که بتوانم ، براي رضايت خاطر او بکوشم . وزير گفت : اگر به تو گويد که دست از حکومت کوتاه کن و به اسم امارت ، قانع باش ، قبول مي فرمايي يا نه ؟ معز الدوله گفت که : با من چنين نگويد . وزير گفت : اگر چنين بگويد ، چه کني ؟ معز الدوله گفت : اگر نفس با من مسامحت نمايد ، از سر پادشاهي بگذرم ، و الا عصيان ورزيده ، به دوزخ روم .(تکملة تاريخ الطبري ، ص 354 )

عماد;646863 نوشت:
شیخ مفید، از بغداد، تبعید شد. علی بن مَزید در رابطه با وی، شفاعت کرد و به بغداد، بازگشت

اگر تبعیدش بنا به مصلحت بود پس چرا با شفاعت از تبعید برگشت. چنین استدلالاتی را می توان برای تبعید ملاصدرا توسط شاه عباس هم به کار برد. اینها بهانه ای بیش نیست.

عماد;646863 نوشت:
عضدالدوله به شيخ مفيد بی‌اندازه احترام مي‌گذاشت و زمينه را براي او در تبليغ مذهب شيعه فراهم مي‌آورد. هنگامي كه شيخ مفيد بيمار بود، عضدالدوله شخصا به عيادت او رفت، و گاهي حتي در مجالس بحث ايشان نيز شركت مي‌كرد

شاه عباس هم به ملاصدرا احترام می گذاشت.

عصران;647054 نوشت:
خلفای عباسی در آن موقع جز نامی از آنها نمانده بود و عروسک خیمه شب بازی آل بویه شده بودند.از بین بردن آن خیلی سخت نبود.

جواب شما در نوشته‌ی خودتان است

عصران;647054 نوشت:
چنانکه صيمري به معزالدوله گفت که : اگر بخواهي چنين کني ، مردم خرا سان و شهرهاي ديگر عليه تو قيام خواهند کرد .
صيمري با تذکر اين نکته که بني عباس ، خانواده اي هستند که ريشه و بنيان راسخ و استواري دارند ، به معز الدوله فهماند که تصميمش يک تصميم ساده انگارانه و بدون در نظر گرفتن تمام ملاحظات بوده است (تکلمة تاريخ طبري ، ص 354)

ما هم قبول داریم که ال بویه عباسیان را قبول نداشتند ولی شرایط به آنان اجازه نمی داد که به راحتی آنان را کنار بزنند ، آنها ریشه دوانده بودند

عصران;647054 نوشت:
اگر تبعیدش بنا به مصلحت بود پس چرا با شفاعت از تبعید برگشت. چنین استدلالاتی را می توان برای تبعید ملاصدرا توسط شاه عباس هم به کار برد. اینها بهانه ای بیش نیست.

بسیار فرق است بین این دو قضیه
در قضیه اول بغداد به آشوب کشیده شده است، لذا حاکم باید طرفین را مورد مواخذه قرار دهد ولو به ظاهر تا متهم به حمایت از طرف خاص نشود
اما در قضیه ملا صدرا فرق می کند آشوبی به پا نشده بود.

عماد;647124 نوشت:
جواب شما در نوشته‌ی خودتان است

سلام
من آنها را از زبان وزیر معزالدوله نقل کرده بودم.نقل آنها به معنای تاییدشان نیست.

عماد;647124 نوشت:
ما هم قبول داریم که ال بویه عباسیان را قبول نداشتند ولی شرایط به آنان اجازه نمی داد که به راحتی آنان را کنار بزنند ، آنها ریشه دوانده بودند

خلفای عباسی روی یزید را هم سفید کرده بودند ریشه یشان کجا بود؟ لطفا کلی گویی نکنید مشخصا بگویید منظورتان از ریشه دوانیدن چیست.

عماد;647124 نوشت:
اما در قضیه ملا صدرا فرق می کند آشوبی به پا نشده بود.

به این سخن من جواب ندید که اگر واقعا تبعید مصلحتی بود چرا با شفاعت برگشت.
اما درباره ملاصدرا که گفتید آشوبی نشده بود.می توانم یک موضوع جداگانه در همین زمینه در سایت باز کنم.آیا شما در آنجا خواهید آمد تا از این ادعایتان دفاع کنید؟

عصران;647251 نوشت:
من آنها را از زبان وزیر معزالدوله نقل کرده بودم.نقل آنها به معنای تاییدشان نیست.

ما می توانیم از گزارشات اینگونه ای تحلیل کنیم که شرایط چگونه بوده است، در نگاه مسلمانان اهل سنت خلافت باید از آن قریش باشد این نظریه از زمان سقیفه مطرح و حتی در زمان عثمانی بحثش مطرح بود که خلیفه باید از قریش باشد (1)
این در جامعه اسلامی به عنوان یک اصل ثابت پذیرفته شده بود
خلیفه عباسی برای اینکه قریشی یا علوی بودن فامطیان مصر را زیر سوال ببرد در نسبت به شجره نامه آنان تردید ایجاد کرد، انان حتی طوماری نوشتند به امضای افراد شاخص همچون سید مرتضی رساندند(2) آل بویه قریشی نبودند که بتوانند بر مردم حکومت کنند، لذا اگر بر فرض عباسیان را نیز بر کنار می کردند باید علویی بر سر کار می آوردند یا باید زیدی باشد اگر اگر امامی باشد مردم بغداد این تغییر را بر نمی تافتند.
از طرفی نیز خود عباسیان برای خود قداست ساخته بودند و مردم به این قداست تا اندازه ای ایمان آورده بودند شعر سعدی در رثای آخرین خلیفه عباسی را بخوانید چنان اندوهناک است که انسان را متاثر می کند یعنی سعدی نیز این قداست را پذیرفته بود
حتی اگر درست باشد مغولان نیز با ترس از این قداست از کشتن خلیفه بیم داشتند لذا تصمیم گرفته شد تا خلیفه را در نمدی بپیچند و به تدریج با ضرب چوب و لگد بکشند تا در صورت ظهور حادثه ای احتمالی ،دست از کار بکشند.»(3)

1.ابن‌قتیبه، ج۱، ص۶ـ۸؛ بلاذری، جُمَل من انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳، ۲۶۶؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳ـ ۱۲۴؛ طبری، ج۳، ص۲۰۵ـ۲۰۶، ۲۲۰.
2. عمدة الطالب، ص 265 ؛ الفصول الفخریة، ص 143 - 144. درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، ص73.
3.شیرین بیانی ،مغولان و حکومت ایلخانی در ایران (تهران : سمت ، 1379)ص 158.

عصران;647251 نوشت:
خلفای عباسی روی یزید را هم سفید کرده بودند ریشه یشان کجا بود؟ لطفا کلی گویی نکنید مشخصا بگویید منظورتان از ریشه دوانیدن چیست.

بنده خوب و بد بودن آنها را نمی گویم بلکه قداست کاذبی که از خود ایجاد کرده بودند مد نظرم است آنان از جهل مردم استفاده کرده بودند و قداستی برای خود ایجاد کرده بودند که مقابله با آن قداست به راحتی امکان پذیر نبود
حتی یزید نیز درشام برای خود قداست ایجاد کرده بود معاویه نیز از جهل مردم استفاده کرده بود و قداست ایجاد کرده بود چه ربطی دارد که خلفای عباسی روی یزید را کم کرده باشند یا نباشند دقت بفرمائید غرض جدل نیست.

نگاه کنید سعدی چه می گوید :
آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین

بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین

ای محمد گر قیامت می‌برآری سر ز خاک

سر برآور وین قیامت در میان خلق بین

نازنینان حرم را خون خلق بی‌دریغ

ز آستان بگذشت و ما را خون چشم از آستین

زینهار از دور گیتی، و انقلاب روزگار

در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین

دیده بردار ای که دیدی شوکت باب‌الحرم

قیصران روم سر بر خاک و خاقانان چین

خون فرزندان عم مصطفی شد ریخته

هم بر آن خاکی که سلطانان نهادندی جبین

وه که گر بر خون آن پاکان فرود آید مگس

تا قیامت در دهانش تلخ گردد انگبین

بعد از این آسایش از دنیا نشاید چشم داشت

قیر در انگشتری ماند چو برخیزد نگین

دجله خونابست ازین پس گر نهد سر در نشیب

خاک نخلستان بطحا را کند در خون عجین

عصران;647251 نوشت:
به این سخن من جواب ندید که اگر واقعا تبعید مصلحتی بود چرا با شفاعت برگشت.

این جواب نمی خواهد می خواست به اهل سنت و علمای آنان بگوید من با هر دو گروه به یک چشم نگاه می کنم تا آنان دست از آشوب بر دارند، ببینید ابن معلم با آن که از بزرگان مذهب شیعه است را تبعید کرده و با شفاعت برگرداندم
کجا نوشته تبعید مصلحتی را نمی شود با شفاعت برگرداند، گاهی مصلحت با تهدید به تعبید نیز حاصل می شود تا چه رسید به اینکه تبعید کند وبا شفاعت برگرداند
البته مقام شیخ مفید با امرای آل بویه قابل مقایسه نیست ولی منافق خواندن آل بویه نیز بی انصافی است.

عصران;647251 نوشت:
اما درباره ملاصدرا که گفتید آشوبی نشده بود.می توانم یک موضوع جداگانه در همین زمینه در سایت باز کنم.آیا شما در آنجا خواهید آمد تا از این ادعایتان دفاع کنید؟

بنده خدمت هستم اما الکلام یجر الکلام
جدل

عماد;647822 نوشت:
بنده خوب و بد بودن آنها را نمی گویم بلکه قداست کاذبی که از خود ایجاد کرده بودند مد نظرم است آنان از جهل مردم استفاده کرده بودند و قداستی برای خود ایجاد کرده بودند که مقابله با آن قداست به راحتی امکان پذیر نبود
حتی یزید نیز درشام برای خود قداست ایجاد کرده بود معاویه نیز از جهل مردم استفاده کرده بود و قداست ایجاد کرده بود چه ربطی دارد که خلفای عباسی روی یزید را کم کرده باشند یا نباشند دقت بفرمائید غرض جدل نیست.

سلام
دلایل شما تا حدودی قابل پذیرش است ولی دقت بفرمایید اینجا مسئله حق و باطل است.از منظر دیگر به قضیه نگاه می کنیم. با قبول اینکه عباسیان ریشه محکمی داشتند مامون عباسی هم که
بیشتر از آل بویه به تشیع خدمت کرد. به طوری که پرچم سبز اهل بیت را جایگزین پرچم سیاه عباسیان کرد. از امام برای عید فطر و نماز باران دعوت کرد.خاندان بنی عباس را ناراضی کرد تا جایی که آنها یک خلیفه دیگر در بغداد به جای مامون آوردند.از دانشمندان هم حمایت میکرد.و حتی پیشنهاد خلافت به امام رضا داد آن وقت از کجا می گویند که مامون از همان ابتدا منافق بود و نیت شومی داشت.تا جایی که شهید مطهری می گوید علت اینکه امام رضا پیشنهاد خلافت و ولیعهدی را نپذیرفت این بود که مامون باید مانند معاویه پسر یزید خاندانش را تخطئه می کرد دیگر بنده خدا چه کاری می بایست بکند که نکرد؟

عماد;647828 نوشت:
ین جواب نمی خواهد می خواست به اهل سنت و علمای آنان بگوید من با هر دو گروه به یک چشم نگاه می کنم تا آنان دست از آشوب بر دارند، ببینید ابن معلم با آن که از بزرگان مذهب شیعه است را تبعید کرده و با شفاعت برگرداندم
کجا نوشته تبعید مصلحتی را نمی شود با شفاعت برگرداند، گاهی مصلحت با تهدید به تعبید نیز حاصل می شود تا چه رسید به اینکه تبعید کند وبا شفاعت برگرداند

خیلی جالب است طرف آمده به شیخ مفید توهین کرده بعد بدون هیچ مجازاتی راحت به مسجد خودش برگشته است و آن وقت به جای او شیخ مفید را که به او توهین شده تبعید می کنند.اسم این کار را هم مصلحت می گذارند.

عماد;647832 نوشت:
بنده خدمت هستم اما الکلام یجر الکلام
جدل

انشاءالله به زودی اقدام خواهد کرد.
هدف جدل نیست بلکه روشن شدن حقیقت است.
قضیه تبعید ملاصدرا در واقع برگی زرین در تاریخ علمای شیعه است.

عصران;648338 نوشت:
مامون عباسی هم که
بیشتر از آل بویه به تشیع خدمت کرد. به طوری که پرچم سبز اهل بیت را جایگزین پرچم سیاه عباسیان کرد. از امام برای عید فطر و نماز باران دعوت کرد.خاندان بنی عباس را ناراضی کرد تا جایی که آنها یک خلیفه دیگر در بغداد به جای مامون آوردند.از دانشمندان هم حمایت میکرد.و حتی پیشنهاد خلافت به امام رضا داد آن وقت از کجا می گویند که مامون از همان ابتدا منافق بود و نیت شومی داشت.

فرمایش شما به قولی اجتهاد در مقابل نص است
در مورد مامون و نفاق وی از خود معصوم دلیل داریم اما در باره آل بویه از همان شیخ بزرگوار مفید که به قول شما از طرف آنان مورد خشم قرار گرفته هم، سخنی علیهشان ندارید اما
امام رضا علیه اسلام از همان اول مخالفتشان را با مامون نشان دادند گریه در هنگام خروج از مدنیه
تصریح در جریان اشعار دعبل خزاعی که فرمودند که این دوبیت را هم اضافه کنید

«و قبر بطوس يا لها من مصيبة توقّد في الأحشاء بالحرقات‏
إلى الحشر حتّى يبعث اللّه قائما يفرّج عنّا الهمّ و الكربات»(1)

البته داستان مامون نیز مجالی دیگری می طلبد اما مقایسه ال بویه با مامون پذیرفتنی نیست به دلیلی که عرض شد
1. علام الورى، الطبرسي ،ج‏2،ص:67

عصران;648338 نوشت:

خیلی جالب است طرف آمده به شیخ مفید توهین کرده بعد بدون هیچ مجازاتی راحت به مسجد خودش برگشته است و آن وقت به جای او شیخ مفید را که به او توهین شده تبعید می کنند.اسم این کار را هم مصلحت می گذارند.

اولا: منبع؟؟
ثانیا : طوری می فرمائید آمده فحش داده رفته که انگار هیچ اتفاقی جز این نیفتاده

پس از اهانت وی شیعیان نیز به سراغ ابومحمد اکفانی و ابوحامد اسفراینی رفته و انتقام گرفتند دو ماه بغداد در آشوب می سوخت و اتش فتنه شعله ور بود. حال شما می فرمائید یکی امده توهین کرده و رفته !!!!

پرسش
چرا با توجه به تسلط کامل آل بویه بر بغداد، خلیفه عباسی را سرنگون نکردند؟ آیا این مطلب و همچنین تبعید بزرگان شیعه همچون پدر سید مرتضی و شیخ مفید می توان گفت منافقانه عمل می کردند.؟

پاسخ:
آل بویه امرای امامی مذهب بودند که خدماتی زیادی به تشیع کردند اما امارت و سیاست ساز وکار مختص به خود را دارد. امرای آل بویه برای این که بتوانند بر بغداد و بلاد اسلامی سنی مذهب حکومت برانند چاره ای نداشتند جز تعامل با اهل سنت؛ لذا این قبیل اقدامات آل بویه یعنی تبعید "طاهر ذو المناقب" پدر سید رضی و سید مرتضی و شیخ مفید و همچنین دادن منصب قاضی القضات به قاضی "عبد الجبار معتزلی" دانشمند معروف عامه و نظایر این ها بر طبق همان ساز و کار امارت و سیاست بوده است.
مثلا درباره تبعید شیخ مفید (رحمه الله علیه) در بغداد، فتنه سختی در گرفت. مفسدان و رهزنان، مسلّط شدند. بهاء الدوله، شخصی را به عراق فرستاد تا امور را سامان دهد. پس از رسیدن به بغداد، دستور داد که اهل سنّت و شیعه، حق اظهار مذاهب و عقایدیشان را ندارند. پس از آن، شیخ مفید را تبعید کرد.

در سال 398 ق. در ماه رجب، آشوبی در بغداد اتفاق افتاد. آغاز آن، چنان بود که فردی از هاشمیان محلّه باب البصره، پیش شیخ مفید آمد و او را، آزار داد. شاگردان شیخ، برآشفتند و به سوی "ابوحامد اسفرایینی" و "ابن اکفانی"، دو فقیه اهل سنّت بغداد رفتند و آنان را، دشنام دادند. فقهای دیگر اهل سنت را نیز، جستجو کردند، آنان گریختند. ابوحامد اسفرایینی، به منطقه دار القطن منتقل شد. فتنه و آشوب، بغداد اوج گرفت. سلطان،دستور داد عده ای را گرفتند و به زندان، افکندند. شهر، آرام شد. ابوحامد اسفرایینی، به مسجد خویش بازگشت و شیخ مفید، از بغداد، تبعید شد. علی بن مَزید در رابطه با وی، شفاعت کرد و به بغداد، بازگشت.(1) شما اوضاع آن زمان را بررسی کنید درگیرهایی که در بغداد در محله کرخ صورت گرفته و کشتاری که انجام شده است را ببینید در آن موقع خواهید دید که کسی که می خواهد بر طرفین حکومت کنند باید طرفین را مورد مواخذه قرار دهد تا متهم نشود
نمی توان با یک قضیه آن هم سیاسی و مصلحتی، آنان را متهم به نفاق کرد.

حاكمان «آل بويه» در تقويت و رهايی شيعه از بحران غيبت، از علمای شيعه در اين زمان حمايت شايانی نمودند. در اين زمينه، دعوت ركن‌الدوله از شيخ صدوق و حضور وي در ری با پاسخ‌گويی به پرسش‌های ركن‌الدوله در باب امامت و نبوّت و مناظرات علمی شيخ صدوق با ديگران، حاكی از اين پشتيبانی و رابطه مناسب ميان امرای آل بويه و علمای اماميه است.(2)
عضد الدوله به شيخ مفيد بی‌اندازه احترام می گذاشت و زمينه را براي او در تبليغ مذهب شيعه فراهم می آورد. هنگامی كه شيخ مفيد بيمار بود، عضد الدوله شخصا به عيادت او رفت، و گاهی حتی در مجالس بحث ايشان نيز شركت می كرد.(3)
اما دلیل این که خلفای عباسی را بر کنار نکردند بدان جهت بوده که در نگاه مسلمانان اهل سنت خلافت باید از آن قریش باشد این نظریه از زمان سقیفه مطرح و حتی در زمان عثمانی بحثش مطرح بود که خلیفه باید از قریش باشد.(4)؛ این در جامعه اسلامی به عنوان یک اصل ثابت پذیرفته شده بود

خلیفه عباسی برای این که قریشی یا علوی بودن فاطمیان مصر را زیر سوال ببرد در نسبت به شجره نامه آنان تردید ایجاد کرد، آنان حتی طوماری نوشتند به امضای افراد شاخص همچون سید مرتضی رساندند(5)؛ آل بویه قریشی نبودند که بتوانند بر مردم حکومت کنند، لذا اگر بر فرض عباسیان را نیز بر کنار می کردند چه کسی را به عنوان خلیفه معرفی می کردند که جمعیت سنی بغداد که اکثریت بودند تمکین کنند؟
از طرفی نیز خود عباسیان برای خود قداست ساخته بودند و مردم به این قداست تا اندازه ای ایمان آورده بودند شعر سعدی در رثای آخرین خلیفه عباسی را بخوانید چنان اندوهناک است که انسان را متاثر می کند یعنی سعدی نیز این قداست را پذیرفته بود
حتی در حمله مغولان نیز گفته اند که آن ها با توجه به این قداست از کشتن خلیفه بیم داشتند لذا تصمیم گرفته شد تا خلیفه را در نمدی بپیچند و به تدریج با ضرب چوب و لگد بکشند تا در صورت ظهور حادثه ای احتمالی ،دست از کار بکشند.»(6)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965 ج76/9، 94، 168، 155، 178، 208، 263، 294، 295، 305.
(2) محمّدبن على صدوق، كمال‌الدين و تمام النعمه قم، النشر الاسلامى، 1405، ص 87.
(3) ابن حجر عسقلانى، ج 5، ص 416.
(4) كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279)، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417، ج۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳، ۲۶۶؛ تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت ، دار صادر، بى تا.، ج۲، ص۱۲۳ـ ۱۲۴؛
(5) جويني، شمس‌الدين محمد، تاريخ جهان گشاي جويني، تصحيح محمد بن عبدالوهاب قزويني، تهران، ارغوان، 1376.ج 3، ص 177. 175.محمد‌بن علي مقريزي، الخطط المقريزية، قاهره، مكتبة الثقافية الدينية، بي‌تا،ج 2، ص 21، به بعد فصل «ذکر ما قيل في نسب الخلفاء الفاطميين».
(6) شیرین بیانی ،مغولان و حکومت ایلخانی در ایران (تهران : سمت ، 1379)ص 158.

کلیدواژه: آل بویه، نفاق، تعبید شیخ مفید، خلفای بنی عباس

موضوع قفل شده است