جمع بندی مجلس خبرگان و نظارت بر رهبری

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مجلس خبرگان و نظارت بر رهبری

سلام
این که مجلس خبرگان مطیع محض رهبری باشد در عین حال بر او نظارت داشته باشد با هم تنافی دارند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

یک مشت خاک;645043 نوشت:
سلام
این که مجلس خبرگان مطیع محض رهبری باشد در عین حال بر او نظارت داشته باشد با هم تنافی دارند؟

با سلام و احترام
اطاعت و نظارت به شرطی تنافی دارند که شخص ناظر، ناظر بر تمام مصادیق و احکام صادره باشد و تشخیص بدهد که آیا تک تک این تصمیمات به صلاح هستند یا خیر، و از طرفی هم مطیع محض و بی قید و شرط باشد، اما این طور نیست، خبرگان نه ناظر محض هستند، و نه مطیع محض.
برای توضیح بیشتر باید عرض کنم:

عبارت اول:
بین اطاعت و نظارت تام ممکن است تعارض وجود داشته باشد اما در اطاعت و نظارت جزئی تعارضی وجود ندارد، یعنی این که در عین اطاعت از فرامین و مدیریت رهبری، بر او نظارت هم بکنند، مثلا قرآن کریم می فرماید از پدر و مادر اطاعت کنید مادامی که شما را به شرک دعوت نکرده اند، (عنکبوت-8؛ لقمان-15) پس اینجا شما هم اطاعت می کنید و هم نظارت. اما هیچکدام محض نیست، نظارت شما فقط به همین مقدار است که حکم والدین مخالف شریعت نباشد، و اطاعت شما هم در جایی است که امر آنها به شرک و مخالفت با خداوند نباشد.
خبرگان هم ناظر تام نیستند، یعنی اینگونه نظارت نمی کنند که تک تک فرامین رهبری را بررسی کنند که آیا به صلاح مملکت بوده یا خیر، چرا که فقاهت و اعلمیت رهبر در سیاست و مدیریت نسبت به خودشان را پذیرفته‌اند، بلکه نظارت می‌کنند تا بدانند همان ملاک های تشخیص اصلح بودن ایشان چون عقلانیت، عدالت، و اجتهاد و.. در ایشان باقی باشد، یعنی نظارت جزئی است، و اطاعت نیز جزئی است، چرا که تا زمانی از ایشان اطاعت میکنند که این ملاک ها را در رهبری، باقی ببینند.(اصل یکصد و هفتم، و یکصد و یازدهم قانون اساسی)

عبارت دوم:
به عبارت دیگر جهت نظارت، و جهت اطاعت در اعضای مجلس خبرگان فرق می‌کند، یعنی از یک جهت نظارت می کنند و از جهت دیگری اطاعت می‌کنند، اینطور نیست که از یک جهت هم اطاعت کنند و هم نظارت، آنها در حفظ ملاک هایی که باید رهبر داشته باشد مانند: عدالت، اجتهاد، عقل و... نظارت می‌کنند، اما در مصادیق و احکام تشخیص رهبری از او اطاعت می کنند. پس دو جهت می شود.
آنها باید اجتهاد، مدیریت، عدالت، عقل و... را نظارت کنند، اما در مقابل تصمیمات رهبری که این صفات را با نظارت برای او ثابت دانسته اند، اطاعت کنند. یعنی فقط بر حفظ شرایط او نظارت می کنند، و اگر سخنان و رفتار رهبری را مورد بررسی قرار می دهند از این باب است که مخالف عقل و فقاهت و عدالت و... نباشد، اما با پذیرش این اوصاف برای رهبر، اگر جایی او ابراز نظر کند، و با سلیقه آنان در تعارض باشد، یا در مصداق اختلاف نظر داشته باشند، فقط اطاعت می کنند چرا که او را به عنوان فقیه اصلح برای حکومت پذیرفته‌اند.

برای روشن شدن بحث مثالی عرض می کنم، اگر جمعی از پزشکان، یک پزشک را به عنوان بهترین پزشک از میان خودشان برگزیدند، یعنی او را به عنوان پزشک ماهرتری پذیرفته اند، لذا نظر او را درتشخیص بیماری ها و روش درمان و... بر نظر خویش مقدم داشته و اطاعت می کنند، اما اگر نحوه عمل و تشخیص او به گونه ای شد که اصلا عقل، مدیریت، پزشکی، و... او زیر سوال برود اینجا دیگر از او اطاعت نکرده، بلکه از مقامش خلع می کنند.

علاوه بر این که اساسا این جمع بین نظارت و اطاعت در تمام انواع حکومت غیر دیکتاتوری وجود دارد، یعنی هم نظارت بر رفتار شخصی که در رأس حکومت است وجود دارد و هم اطاعت از او لازم است.

یا علی(ع)

مسلم;645892 نوشت:
مثلا قرآن کریم می فرماید از پدر و مادر اطاعت کنید مادامی که شما را به شرک دعوت نکرده اند، (عنکبوت-8؛ لقمان-15) پس اینجا شما هم اطاعت می کنید و هم نظارت.

با سلام
کارشناس محترم لطفا قرآن را مطابق میل خود تفسیر به رای نکنید در هیچ جای قرآن گفته نشده است که از پدر و مادرتان اطاعت کنید.آیاتی که ذکر کردید هم فقط می گویند به آنها نیکی کنید و سپاسگذار آنها باشید.

عصران;646068 نوشت:
با سلام
کارشناس محترم لطفا قرآن را مطابق میل خود تفسیر به رای نکنید در هیچ جای قرآن گفته نشده است که از پدر و مادرتان اطاعت کنید.آیاتی که ذکر کردید هم فقط می گویند به آنها نیکی کنید و سپاسگذار آنها باشید.

با سلام
قطعا اطاعت، جزئی از احسان محسوب می شود، و الا استثناء کردن عدم اطاعت از پدر و مادر در شرک به خدا، کاملا لغو و بی معنا خواهد بود، وقتی قرآن کریم اطاعت در شرک را از احسان به والدین خارج می کند، معلوم می شود اطاعت از والدین در سایر امور هم جزئی از احسان است که قرآن کریم این اطاعت(اطاعت در شرک) را خارج می کند و اطاعت در خصوص آن را نمی پذیرد. طبیعتا این استثناء اطاعت در شرک، یعنی در سایر امور(غیر از شرک) از آنها اطاعت کن. این برداشت شخصی بنده هم نیست، مثلا علامه طباطبایی(ره) اطاعت را در این آیات جزئی از احسان دانسته است.(المیزان، ج4، ص391)

روایات هم که تا دلتان بخواهد اطاعت را از حقوق والدین و احسان به آنها، و مدلول همین آیه شریفه می دانند، مثلا امام علی(ع) می فرمایند:

«فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَه» (نهج البلاغه(صبحی صالح)، کلمات قصار، ص546، شماره 399.
حق پدر بر فرند آن است که از او در همه امور، غیر از معصیت خداوند اطاعت کند.

یا علی(ع)

یک مشت خاک;645043 نوشت:
[=Arial Narrow]سلام
این که مجلس خبرگان مطیع محض رهبری باشد در عین حال بر او نظارت داشته باشد با هم تنافی دارند؟

بنده در این مورد دوست داشتم نظر بدم..ولی حیف.
با نظر آقای مدیر موافقم

سوال:
این که مجلس خبرگان مطیع محض رهبری باشد در عین حال بر او نظارت داشته باشد با هم تنافی ندارد؟

پاسخ:
اطاعت و نظارت به شرطی تنافی دارند که شخص ناظر، ناظر بر تمام مصادیق و احکام صادره باشد و تشخیص بدهد که آیا تک تک این تصمیمات به صلاح هستند یا خیر، و از طرفی هم مطیع محض و بی قید و شرط باشد، اما در خصوص رابطه رهبری و شورای نگهبان اینچنین نیست، خبرگان، نه ناظر محض هستند، و نه مطیع محض.
برای توضیح بیشتر باید عرض کنم:

عبارت اول: بین اطاعت و نظارت تام ممکن است تعارض وجود داشته باشد اما در اطاعت و نظارت جزئی تعارضی وجود ندارد، یعنی این که در عین اطاعت از فرامین و مدیریت رهبری، بر او نظارت هم بکنند، مثلا قرآن کریم می فرماید از پدر و مادر اطاعت کنید مادامی که شما را به شرک دعوت نکرده اند، (1) پس اینجا شما هم اطاعت می کنید و هم نظارت. اما هیچکدام محض نیست، نظارت شما فقط به همین مقدار است که حکم والدین مخالف شریعت نباشد، و اطاعت شما هم در جایی است که امر آنها به شرک و مخالفت با خداوند نباشد.
خبرگان هم ناظر تام نیستند، یعنی اینگونه نظارت نمی کنند که تک تک فرامین رهبری را بررسی کنند که آیا به صلاح مملکت بوده یا خیر، چرا که فقاهت و اعلمیت رهبر در سیاست و مدیریت نسبت به خودشان را پذیرفته‌اند، بلکه نظارت می‌کنند تا بدانند همان ملاک های تشخیص اصلح بودن ایشان چون عقلانیت، عدالت، و اجتهاد و.. در ایشان باقی باشد، یعنی نظارت جزئی است، و اطاعت نیز جزئی است، چرا که تا زمانی از ایشان اطاعت میکنند که این ملاک ها را در رهبری، باقی ببینند.(2)

عبارت دوم: به عبارت دیگر جهت نظارت، و جهت اطاعت در اعضای مجلس خبرگان فرق می‌کند، یعنی از یک جهت نظارت می کنند و از جهت دیگری اطاعت می‌کنند، آنها در حفظ ملاک هایی که باید رهبر داشته باشد مانند: عدالت، اجتهاد، عقل و... نظارت می‌کنند، اما در مصادیق و احکام تشخیص رهبری از او اطاعت می کنند. پس دو جهت میشود.
آنها باید اجتهاد، مدیریت، عدالت، عقل و... را نظارت کنند، اما در مقابل تصمیمات رهبری که این صفات را با نظارت برای او ثابت دانسته اند، اطاعت کنند. یعنی فقط بر حفظ شرایط او نظارت می کنند، و اگر سخنان و رفتار رهبری را مورد بررسی قرار می دهند از این باب است که مخالف عقل و فقاهت و عدالت و... نباشد، اما با پذیرش این اوصاف برای رهبر، اگر جایی او ابراز نظر کند، و با سلیقه آنان در تعارض باشد، یا در مصداق اختلاف نظر داشته باشند، فقط اطاعت می کنند چرا که او را به عنوان فقیه اصلح برای حکومت پذیرفته‌اند.

برای روشن شدن بحث مثالی عرض می کنم، اگر جمعی از پزشکان، یک پزشک را به عنوان بهترین پزشک از میان خودشان برگزیدند، یعنی او را به عنوان پزشک ماهرتری پذیرفته اند، لذا نظر او را درتشخیص بیماری ها و روش درمان و... بر نظر خویش مقدم داشته و اطاعت می کنند، اما اگر نحوه عمل و تشخیص او به گونه ای شد که اصلا عقل، مدیریت، پزشکی، و... او زیر سوال برود اینجا دیگر از او اطاعت نکرده، بلکه از مقامش خلع می کنند.

نکته دوم:
علاوه بر این که اگر این اشکال وارد باشد، تنها به نظارت و اطاعت بین رهبری و خبرگان منحصر نمی‌شود بلکه هر نوع حکومت غیر دیکتاتوری را شامل می‌شود، یعنی اساسا این جمع بین نظارت و اطاعت در تمام انواع حکومت غیر دیکتاتوری وجود دارد، و حکومتی نیست که برای مقامات بلند پایه شروطی را در نظر نگیرد، (طبیعتا باید بر این شروط نظارت شود)، اما در عین حال اطاعت از آنها نیز لازم است، یعنی هم نظارت بر رفتار شخصی که در رأس حکومت است وجود دارد و هم اطاعت از او لازم است.
_____________________________

1) عنکبوت-8؛ لقمان-15.
2) اصل یکصد و هفتم، و یکصد و یازدهم قانون اساسی.

موضوع قفل شده است