مديريت عشق و وابستگي (ملاك رشيده بودن دختر: سن بالا؟ ضريب هوشي؟ تحصيلات بالا؟ درآمد بالا؟ ....)

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مديريت عشق و وابستگي (ملاك رشيده بودن دختر: سن بالا؟ ضريب هوشي؟ تحصيلات بالا؟ درآمد بالا؟ ....)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


[=&amp]سلام خدا قوت من یه دختر28 ساله ام.
یه مشکلی دارم که خیلی اذیتم می کنه. من با هر کسی از جنس مخالف یه مدت ارتباط داشته باشم حتی ارتباط خیلی کم و عادی به نوعی بهش وابسته میشم. یا ذهنمو مشغول می کنه. هرکاری می کنم هم نمیتونم از این مساله جلوگیری کنم. دوران دانشجویی خیلی بهم سخت گذشت. چون دلبسته کسی شدم که خودش روحشم خبر دار نبود.

از طرفی چون دختر مذهبی ای هستم در ظاهر به شدت مغرورم و به هیچ عنوان حتی به خود طرف یا به دوستام بروز نمیدم که احساسی در من هست[/]. [=&amp]برا همین تنها راه رو در این دیدم که کلا بیخیال محیط های که آقایون توش هستن بشم به همین خاطر برای ارشد به مکانی اومدم که فقط خانمها در اون موسسه هستند.
الان سال چهارمی هست که در اونجا مشغول تحصیلم. اما متاسفانه این ترم استادی دارم که دوباره این احساس در من زنده شده. وحشتناک میترسم. نمیخوام فکرم مشول بشه. خیلی از خودم خجالت می کشم که حتی تو در همچین باید یه همچین احساسی سراغم بیاد.با وجود اینکه میدونم استادم 5 سال از من کوچیک ترن و همسر و بچه دارن.

[/][=&amp]استادم دقیقا تموم اون ملاک هایی که من برا همسر آینده ام تو ذهن داشتم رو دارن. حتی از نظر ظاهری. من میخوم به ایشون فقط به عنوان یه استاد نگاه کنم همین[/].

[=&amp]تو رو خدا کمکم کنین من نمیخوام ذهنم ، احساسم، دلم درگیر یه نامحرم باشه[/]. [=&amp]من می خوام عفت قلب داشته باشم. بعد 4 سال احساس پوچی می کنم. چرا باید این طور بشه؟. چیکار کنم که گسترش پیدا نکنه. متاسفانه از بچگی تو کلاس وقتی استاد رو نبینم نمی تونم تمرکز کنم. از بس سر کلاس ایشون سرمو پایین میندازم همش به استرس میگذرونم و فک می کنم چیزی نفهمیدم. چون اساتید قبلی مون خودشون نگاه نمی کردن. من خیلی راحت بودم. اما ایشون راحت برخورد می کنن.و براشون مهمه گه حرفاشون رو تایید یا رد کنیم[/].
[=&amp]واقعیتش من تو یه تناقض گیر کردم. از طرفی دین میگه که نگاه به نامحرم تیر زهرآگین شیطانه. و از طرفی وقتی هی نگاهم رو پایین میندازم دارم نشون میدم که بحث محرم نامحرمی(جنسیت) این وسط هست. یعنی که من تو این فضا و در ارتباط با شما معذبم.و این حالات قبلی رو بیشتر در من تشدید میکنه. کاملا متوجه میشم که در این وضعیت استاد هم معذب میشه.واقعا ممنون میشم لطف کنین و بیشتر توضیح بدین در این باره. [/]
[=&amp]
تو رو خدا کمکم کنین. از اینکه انقد ضعیفم از خودم بدم میاد . از اینکه همش دل امام زمان رو خون می کنم از خودم متنفرم. اونم منی که مثلا مقید به دین و مذهبی هستم. از خودم شرمنده ام[/]

مشخصات ارسالی کاربر:


...... نوشت:

سن: 28 سال
جنسیت: زن
وضعیت شغلی ( بیکار یا شاغل): مشغول تحصیل
وضعیت تاهل و تجرد ( متاهل یا مجرد): مجرد
میزان تحصیلات: کارشناسی
سابقه بیماری جسمی یا روحی : ــــــــــــ
سابقه بيماري رواني مانند اضطراب، وسواس، افسردگي و..؟ اضطراب دارم البته نه خیلی زیاد. بیشتر استرس نهان دارم
آیا تاکنون نزد روان پزشك رفته اید؟ نه
تشخیص ایشان چه بوده است؟_______
آيا دارويي مصرف مي كنند؟________
از چه زماني شروع شده؟_________
از مرگ مي ترسيد؟ نه ریاد
الان با چه کسی زندگي مي كنید؟ با والدینم
کیفیت رفتار و برخورد افراد خانواده با یکدیگر: تو خونه غیر مادرم بقیه خیلی کم حرفن. و بیشتر سرشون تو کار خودشونه
دین و مذهب: اسلام- تشیع
میزان تقید شما به اعتقادات مذهبی: زیاد
نحوه آشنایی با همسر_________
میزان اختلاف سنی با همسر_________
تحصیلات همسر__________
تعداد فرزندان ( در صورت داشتن) _____
سابقه استفاده از مشاوره ( حضوری یا تلفنی): هر دو رو بارها انجام دادم. البته در مورد این مشکل اولین باره

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام خدمت شما خواهر گرامي و محترم
امام على (عليه السلام) فرمودند: كسى كه در راه خدا جهاد كند و به شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفّت ورزد. همانا عفيفِ پاكدامن فرشته‌اي از فرشتگان خدا باشد.[1]
بدون شك براساس معارف اسلام كسي كه در جهاد اكبر تلاش مي كند ايمان خود را حفظ كند و از محيط گناه آلود هجرت مي كند اجرش با خود خداوند رحمان است و چنين كريمي مزدش در وصف نمي آيد. صفات مثبتي در شما وجود دارد: مانند شناخت هيجانات خود و مديريت بر اين هيجان، غرور براي حفظ ايمان، توجه و ارادت به حضرت ولي عصر (سلام الله عليه) و... با تكيه بر همين صفات مثبت و جديت بيشتر، توسل به حضرات معصومين و توكل به خداوند تبارك و تعالي نيز خواهيد توانست ايمان خودتان را حفظ كنيد. در روايات داريم تغافل و چشم پوشي از صفات بارز مؤمن است. در خطبه متقين(خويشتنداران) وقتي صفات آنها را حضرت علي مي شمارند مي فرمايند حياي آنها طوري است كه عالم را محضر خداوند مي بينند و به همين دليل بر رفتار و افكار خود نظارت دارند. نيز مي فرمايد: [HL]يَنْظُرُ إلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَي‌، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ؛ وَ يَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا، وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ[/HL][2]؛ «چون‌ مردم‌ بدانها نگاه‌ كنند ايشان‌ را مريض‌ پندارند؛ در حالي كه‌ آنان‌ ابداً بيمار ندارند. و ميگويند: آنها ديوانه‌ شده‌ و در عقل هايشان‌ خللي‌ پيدا شده‌ است‌؛ آري‌ حقّاً و تحقيقاً امر عظيمي‌ با آنان‌ در آميخته‌ است‌ (و امور اعتباري‌ و مصلحت‌ انديشي‌هاي‌ گزاف‌ را از دستشان‌ ربوده‌ است‌، بنابراين به نظر مردم مصلحت‌ انديش‌، ديوانه‌ مي‌نمايند).»
بنابراين نگران سخن ديگران نباشيد. مسلما تلاطم و اضطرابي كه در شما وجود دارد سبب مي شود در نگاه ها و سخنان تحريفاتي ايجاد شود و چه بسا از كاهي كوهي بسازيد. در سريال همه چيز آنجا است دختري براساس ذهنيات خود طوري فكر مي كرد كه گويي مردي خاطرخواه او است و زندگي و روابط او براساس اين ذهنيات تغييراتي كرد.
اگر استاد شما فردي مؤمن معتقد باشد به نگاه نكردن شما نمره منفي نمي دهد. بر فرض كه او واقعا فردي باشد كه از شما بخواهد به او نگاه كنيد به سخنانش پاسخ دهيد شما نيز مي توانيد تا جايي كه ممكن است از اين كار برحذر باشيد و به حداقل حداقل اكتفا كنيد. اگر ايمان شما از اين ارتباط در خطر است و احتمال افتادن در گناه و لذت جنسي در ميان است بر شما لازم است از حضور در اين كلاس دوري كنيد مثلا مرخصي بگيريد و يا طوري رفتار كنيد كه مشروط شويد و يا اگر مدير شما فردي فهميده اي است با ايشان مشورت كنيد تا به صورت غيرحضوري امتحان دهيد.

تذكر:
1-اگر احساس شما به جنس مخالف طوري است كه وابستگي شديدي در شما ايجاد مي كند وقت زيادي را از خيالپردازي و افكار تكراري نسبت به او مي گذرد، براي ديدنش لحظه شماري مي كنيد، بي قرار و بي تابيد و گريه مي كنيد و خوراكتان و خواب تان نظمش را از دست داده و قدرت خودكنترلي شما كم شده است با يك روان شناس باليني مشورت كنيد و اگر بعد از مصاحبه و يا آزمون باليني صلاح ديدند كه زير نظر روان پزشك دارودرماني كنيد اين كار را انجام دهيد.
2- اگر مشكلات بالا در شما نيست و شرايط ازدواج براي تان فراهم است را از دست ندهيد و با ازدواجي آسان و البته براساس تحقيق جامع و تناسب و همتايي با بسياري از اين مشكلات خداحافظي كنيد.
.............................
1.نهج البلاغة : الحكمة ۴۷۴.
2.از خطبۀ 191 «نهج‌ البلاغة‌» خطبۀ همّام‌؛

نيز مطالعه فرماييد
http://www.askdin.com/thread23794.html

............. نوشت:
سلام
اشک بر روی گونه هایم میلغزد هم اکنون که انگشتانم با سردی تمام به فشردن دکمه های صفحه کلید اقدام کرده اند، نمی دانم شما جند سال دارید ولی این احتمال زیاد است که سنتان از من کمتر باشد! جه بگویم و از کجا بگویم، نمیدانم جرا میخواهم بگویم شاید فقط برای اینکه دوست دارم صحبت کنم، با کسی که حرف هایم را بعدا به عنوان چماغ بر سرم نزند و جه کسی بهتر از یک مشاور در فضای مجازی من دختری مجردم با سن زیاد! به اصطلاح خیلی ها ترشیده!!نمیدانم این اصطلاح تلخ از کجا آمد و جرا آمد اما .....روزگاری که خواستگارهای ما زیاد بود شرایط مالی افتضاحی داشتیم و خواستگارها ما را به سبب وضعیت مالی بد رد می کردند الا خواستگارهایی که در فامیل داشتیم و البته به هیج وجه از نظر اعتقادی هیج شباهتی با هم نداشتیم یادش بخیر در آن دوران رنگ در و دیوارمان افتضاح بود و وقتی باران یا برفی میامد ما در چند نقطه خانه پذیرای قدوم قطرات باران بودیم که از سقف سوراخ به داخل خانه ما البته بی اجازه راه یافته بودند، و از آنها با تشت ها و قابلمه هایی زیرشان پذیرایی میکریم و آنها نیز با صدای چک و جک زیبایشان تا ساعتها ما را شرمنده خود می کردند! یادش بخیر خواستگارها با دیدن سقف و دیوار و ..... لب و لوچه خودشان را آویزان می کردند و در شان خود نمی دیدند با چنین موجودات فقیری وصلت کنند بعضی خواستگارها به خاطر فقط و فقط وضع مالی بد که به دلایل شغل پدرم چند سالی گریبان گیر ما بود ما را رد می کردند و برخی را پدر و مادر بدون پرسیدن نظر ما رد می کردند، مثلا به خاطر اینکه از دماغ طرف خوششان نمیامد!!!! برخی را فامیل حسادت می کردند خدا جزای خیر بدهد به کسی که حسادت را از وجودش ریشه کن کرده، انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا جلوی ازدواج مرا که از 17 سالگی طالب و نیازمند آن بودم بگیرد، یادش به خیر وقتی خانمی از ما خواستگاری می کرد و پدر متوجه میشد درها را محکم می کوبید و سرخ میشد و رگ صورتش بیرون میزد و بعضی
وقتها میگفت آنها هدف دارند، خیلی از خواستگارها دزدند، خیلی ها میخواهند وارد زندگی دختر شوند و به پدرش صدمه بزنند ، اینها نتیجه فیلمهای هندی بود که مدام نگاه میکرد! یادش بخیر مادر عزا میگرفت که پول ندارم قند و چایی بخرم و جلوی خواستگار قرار دهم یادش بخیر خواستگارهایی هم بودند که از ما می پرسیدند استخدام شده ای؟ خانه شما چند طبقه است؟ پدرت چقدر درآمد دارد؟ از آن طرف والدین می گفتند ما با جهیزینه دادن مخالفیم نصف مهریه ات را
همان اول بگیر بده تا هم برایت مراسم بگیریم و هم جهیزیه! یادش بخیر بله یادش بخیر، باید کتابی قطور بنویسم در مورد خواستگارهایم!!!من دختری سن بالا ، و مجرد هستم بی آنکه بخواهم، و به هیچ وجه سرمزاج نبودم آنچنان که خیلی ها گمان میکنند دختران نیز به ازدواج نیاز دارند گاهی میگویم کاش فرد سرد مزاجی بودم و نه گرم مزاج، گرم مزاجیم برای خیلی ها غیر قابل تصور است! شدتش را می گویم، گاهی دعا میکنم مزاجم سرد شود سرد سرد تا اصلا به ازدواج فکر نکنم اما نمیشود که نمی شود با تغذیه هم سعی کردم آن را خاموش کنم اما فقط چند درجه تنزل میکند، بگذریم.....شغلم شلاق زدن است شلاقی که هر لحظه باید آماده باشد تا بر پیکره نفسم فرود آید تا به گمراهی نکشاند مرا به این فکر میکنم که آیا گناهانم سبب شده این چنین تنبیه شوم؟ یاازمایشی سخت دارم که باید طی کنم؟آیا خدا مرا با مجرد ماندن آزمایش میکند؟ پس چه آزمایش سختی است برای یک آدم گرم مزاج ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به
یادش بخیر از فامیل هر کسی به خواستگاریم علاقه مند بود ، و لی هیچ کدام از نظر اعتقادی با من در یک رده نبودند و اکثر مواقع نقطه مقابل هم بودیم با خود میگویم علت چیست؟؟؟؟؟؟؟علت تجرد من تا این سن چیست؟؟؟؟؟؟
آیا زشتم؟ اگر زشتم چرا حتی الان که خواستگاری پیدا میشود زیباییم را ستایش می کند؟ جالب است که آقایان در فضای مجازی زنان خانه دار را می پسندند ولی در شهر ما شغل داشتن مساوی با شوهر داشتن است، من تحصیلات عالیه دارم و لی از اختلاط با مردان در محیط کار بیزارم و با وجود اصرار و تشویق خانواد ه از این امر فرار میکنم، اما اکنون دیگر باید کاری با پول فراوان به دست آورم چرا که دیگر امیدم به داشتن همسری مومن رو به صفر میل میکند خوش به سعادت آنهایی که خوابشان برتر است از نماز شب من مجرد خوشا به سعادت آنهایی که چون من بر لبه جهنم قدم نمی زنند،خوشا به سعادت آنها که دلارامی مومن دارند بارها شده بیرون از خانه وقتی افراد متوجه تجردم در این سن شده اندپرسیده اند چرا من هر چی دختر خیلی مذهبی می بینم مجرد است؟و این تلخ ترین و سنگین تریین حرفی است که میشنوم ، چرا که احساس میکنم باعث بدنامی دین شده ام، بعضی ها گمان می کنند مومن بودن به معنای مجرد بودن است و من مسبب این تفکر اشتباه آنها هستم، نمیتوانم خودم را ببخشم به خاطر این صدمه ای که به دین می زنم. من نه از آنان بودم که مهریه زیاد می گذارند و نه از آنان که دنبال خانه و ماشین طرف هستند، نمی گویم خودم کسی را رد نکرده ام اما آنهایی را که رد کرده ام پشیمان نیستم چرا که از نظر اعتقادی کفیت نداشته ایم با هم، و آنها را که من می پسندیدم یا والدین رد کرده اند یا وضعیت مالی بدمان آن را خراب کرده
صورتم می سوزد از شدت شوری اشک هایی که بر گونه ام می غلطند، بس است زیاد حرف زدم و سرتان را درد آوردم
غرض از این نامه صرفا درد دل بود با یک مومن

سلام بر شما
وقتي كسي در ازدواج نكردنش تقصيري ندارد نبايد خود را ملامت و سرزنش كند و اين نيز بزرگ ترين امتحان است. اين سخن امام على (عليه السلام) دقت فرمودند: كسى كه در راه خدا جهاد كند و به شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفّت ورزد. همانا عفيفِ پاكدامن فرشته‌اي از فرشتگان خدا باشد. زمان پيامبر و ائمه هم بودند افرادي كه راحت نزد ايشان مي امد و از شهوت زياد و نداشتن امكان ازدواج شكوه مي كردند: حضرت ايشان را به روزه گرفتن، بلند گذاشتن موها و عفاف ( چشمي، تخيلي، لمسي، بويايي، شنيداري و...) سفارش مي كند.
قرآن نيز صريحا به مؤمنان سفارش مي كند كه جوانان مجردتان را به ازدواج درآوريد و از فقر نترسيد كه خداوند آنها را از فضل خود بي نياز مي كند. نيز مي فرمايد كساني كه شرايط و امكانات ازدواج را ندارند تا فراهم شدن شرايط عفاف بورزند.
البته اگر كسي واقعا با عفاف ورزيدن هم نمي تواند ايمانش را حفظ كند و كارش گير كرده بين اين كه گناه ( خودارضايي و زنا و همجنس بازي و استشها و...) كند و بين اين كه ازدواج موقت، بايد دومي را برگزينيد. البته دختران بايد با اذن پدر ازدواج دائم يا موقت كنند. مگر طوري باشد كه رشيده باشد و مصالح خود را تشخيص دهد. مراجع صرف سن بالا داشتن، تحصيلات عاليع يا ضريب هوشي بالا داشتن را رشيده به حساب نمي آورند.
متأسفانه در مشاوره ها شاهديم كه دختران زياد با رعايت نكردن نكات شرعي و روان شناختي بالا بدون اذن پدر آسيب هايي ديده اند. آسيب هاي ارتباط پسر و دختر با چنين وصلت هايي براي دختران «پراضطراب» است و ترس از ازاله بكارت، بارداري، ترك شدن ( با فريب يا مرگ پسريا مخالفت خانواده ها و....) لذت اين ارتباط را به تلخي عميق مبدل مي كند


پرسش:
آيا «باليدگي»[1] دختر در حل مشکلات، و نمرة بالاي او در تست شخصيت و هوش مي‌تواند سبب شود که مشاور دختر را رشيد بخواند و او را تشويق کند که لازم نيست براي گزينش همسر حتماً نظر پدرش را بپرسد؟
پاسخ:
دختر باکرة رشيده در ازدواج، به نظر بسياري از فقها، نياز به اذن پدر دارد، و اگر رشيده نباشد که لزوم اذن پدر، مورد اتفاق فقهاست.

تذكر روان شناختي:
مهم‌ترين ويژگي افراد باليده شيوة برخورد مسئله‌مدارانه (نه هيجان‌‌مدارانه) با مشکلات است. افراد باليده براي مشكلات راه‌حل‌هايي مي‌يابند؛ البته افراد باليده نيز ممكن است در مشكلات از دل‌داري و تخلية محدود عواطف مانند گريستن استفاده كنند؛ اما خود را اسير روش‌هاي هيجان‌مدارانه نمي‌كنند (ر.ك: يونس نابدل، همسرگزيني با عشق يا خرد؟، ص8).[1]
...............
1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص75.

پرسش:
اگر مشاورِ ازدواج با‌تجربه، با آزمون شخصيت و مصاحبه و تطبيق معيارهاي ازدواج موفق، تشخيص دهد که دختر و پسري براي ازدواج مناسب‌اند، آيا باز اذن پدر لازم است؟ اگر بر ‌اساس گفتة مشاور مجرب، پدر برخلاف مصلحت دختر نظر مي‌دهد، اذن پدر ساقط مي‌شود؟
پاسخ:
در اين صورت هم اذن پدر ساقط نمي‌شود. بلي، اگر با وجود کفو بودن دختر و پسر و نبود کفو ديگر، به دلايل غير‌عقلايي، پدر از اجازه خودداري مي‌کند، اعتبار اذن او ساقط مي‌شود.[1]

پرسش:
دختر و پسري، بدون هماهنگي با خانواده‌ها، با يکديگر ارتباط داشته‌اند. خانواده‌ها به‌هيچ‌وجه يکديگر را مناسب هم نمي‌بينند و مخالف ازدواج آنها هستند؛ ولي دختر و پسر به ازدواج با يکديگر مصرّند. اگر مخالفت خانواده‌ها با اين ازدواج مفاسدي چون زنا، خودکشي، فرار از منزل، درگيري با خانواده و خيانت به همسر در صورت رد اين ازدواج داشته باشد،
الف) آيا مشاور مي‌تواند براي دفع مفسده، ازدواج آنها را تجويز کند؟
ب) اگر والدين با توجه به اين آسيب‌ها بازهم مخالفت کنند، آيا در صورت بروز مفسدة سنگين مقصرند؟
ج) افراد مؤمني ادعا دارند که مي‌توانند با دعا و سحر و جادو و جن، قلب آن دختر و پسر را به هم سرد کنند. آيا براي دفع مفسده‌هاي ياد‌شده مي‌توان از اين امور کمک گرفت؟


پاسخ:

الف) مشاور مي‌تواند توصيه کند که با اجازة پدر و مادر و بر ‌اساس مصالح خانوادگي اقدام نمايند، و توصيه به ازدواج بدون اذن پدر صحيح نيست.
ب) اگر براي مخالفت خود ادلة عقلايي داشته باشند، شرعاً مقصر محسوب نمي‌شوند.
ج) استفاده از سحر و جن و امثال آن جايز نيست؛ اما اگر با تشويق به خواندن دعاي مأثور از ائمة معصومين‰ بتوانند چنين عملي کنند، مانعي ندارد.
[2]

................
1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص75و76

پرسش:
پدرم، تا خواهر بزرگ‌ترم ازدواج نکند، به من اجازة ازدواج نمي‌دهد. ازآنجاکه اين امر ممکن است به زيان من تمام شود و من ديگر خواستگار مناسبي نيابم:
الف) آيا پدرم حق ممانعت از آمدن خواستگار را دارد؟
ب) آيا من مي‌توانم بدون اذن او ازدواج كنم؟
ج) آيا ازدواج من، که ممکن است در رغبت خواستگاران براي ازدواج با خواهر بزرگ اثر بگذارد، اشکال شرعي دارد؟

[=Wingdings]
پاسخ:

الف) پدر حق ندارد از ازدواج دختر دوم به خاطر دختر اول جلوگيري کند.
ب) اگر دختر بالغه، رشيده، و شوهر هم‌کفو باشد، و پدر بدون دليل موجه شرعي از اجازه به دختر خودداري کند، اعتبار اذن پدر ساقط مي‌شود.
ج) ازدواج شما اشکال ندارد و از خداوند بخواهيد تا مشکل خواهرتان را هم حل کند.[1]


1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص84

پرسش:
ملاك رشيده بودن چيست؟ آيا خود دختر نيز مي‌تواند با آن ملاك تشخيص دهد كه رشيده است؟ آيا سن بالا و هوش بسيار (در آزمون هوش) و تحصيلات بالاي دانشگاهي و اعتراف استاد مشاور مي‌تواند ملاك رشيده بودن باشد؟
پاسخ:
به‌طور کلي، عرف کسي را رشيده مي‌داند که صلاح و فساد خود را تشخيص دهد و اين موضوع تنها ارتباط با سن و تحصيلات و امثال آن ندارد. مثلاً رشيده در معاملات کسي است که به‌آساني کلاه بر سرش نمي‌رود و مغبون نمي‌شود و در ازدواج کسي رشيده است که همسر مناسب و در شأن و کفو خود را انتخاب نمايد و به خاطر [HL]هوس زودگذر[/HL]، آيندة خود را نابود نسازد.[1]

تذكر روان شناختي:
تجارب مشاوره اي به دختران هشدار مي دهد كه دختران زيادي با [HL]توهم رشيده بودن[/HL] زندگي پر اضطرابي را براي خود مي خرند. براي تصميمات بزرگ با افراد امين و باتجربه مشورت كنيد.
مشورت ادراك و هشياري دهد
عقل ها را مر عقل ها ياري دهد

1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص98


[="Tahoma"][="DarkGreen"]متأسفانه در مشاوره ها شاهديم كه دختران زياد با رعايت نكردن نكات شرعي و روان شناختي بالا بدون اذن پدر آسيب هايي ديده اند. آسيب هاي ارتباط پسر و دختر با چنين وصلت هايي براي دختران «[HL]پراضطراب[/HL]» است و ترس از ازاله بكارت، بارداري، ترك شدن ( با فريب يا مرگ پسريا مخالفت خانواده ها و....) لذت اين ارتباط را به تلخي عميق مبدل مي كند[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوران
نمونه هاي سؤال هاي بالا بارها در سايت بحث شده است. بنابراين دوستان مي توانند با رجوع به آرشيو سؤالات در انجمن مشاوره مطالعات خود را كامل كنند.
اگر نظر و نكته اي داريد لطف بدون نقد نظر ديگران لطف كنيد سخنان خود را بيان بفرماييد
وگرنه براي مديريت بحث شرمنده شما خواهم شد با حذف و ويرايش آنها
[/]

طاهر;645839 نوشت:
من یه دختر28 ساله ام.

طاهر;645839 نوشت:
استادم 5 سال از من کوچیک ترن و همسر و بچه دارن.

استاد 23 سالشه؟

سلام خانومی ...
شما چرا اینقد ب خودتون گیر میدین؟خب کسی ک تا 28 سالگی ازدواج نکرده باشه طبیعیه دنبال یه کیس میگرده ک باهاش زندگی تشکیل بده و خب مسلمه اگه کسی رو ببینه ک حدودا با تمایلاتش یکسان بشه ازش خوشش میاد ولی نکته مهم اینه ک چ جوری با این خوشش اومدن برخورد کنه ... یکی از ایمان اش هست ک یه غروره زیبا داره ک واسه خودش شخصیت قائله خب پس ب این علاقه ها اهمیتی نمیده و زندگی شو میکنه مثله خودتون ک ارشد میخونین ... یکی هم هست ک از راه ارتباط با نامحرم میخواد کار خودشو جلو ببره ک اشتباهه محضه نه واسه گناهش واسه آینده اش ک هزار و یک مشکل واسش پیش میاد ... بعید میدونم شما جزو کسایی باشین ک کارشناس محترم گفتن و احتیاج ب دارو و درمان داشته باشین اینا یه علاقه سطحی یه ک ب نظرم اگه بهش اهمیت ندین و سرتون رو یه کم شلوغ تر کنین ازش عبور میکنین ... حساسیت باعث بروز بیشتر این احساسات میشه ... موفق باشین ...

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب

کاربر سوال کننده از من خواستند تا این مطالب را از طرف ایشان در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:


سلام . استاد واقعا ممنونم از جواب تون. خیلی آرومم کرد. امیدوارم این خصائص مثبت واقعا در من بروز و ظهور داشته باشن و به بقیه نکاتم بتونم خوب عمل کنم. از اینکه قسمتی از خطبه متقین رو آوردین اشک تو چشام حلقه زد. از خدا ی خوام همه ی ما ذره ای از این خصلت ها رو بتونیم تو خودمون ایجاد کنیم. یه چند تا سوال داشتم.
فرموده بودین:

حامی;651388 نوشت:

بر فرض كه او واقعا فردي باشد كه از شما بخواهد به او نگاه كنيد به سخنانش پاسخ دهيد شما نيز مي توانيد تا جايي كه ممكن است از اين كار برحذر باشيد و به حداقل حداقل اكتفا كنيد.

من وقتی سرمو پایین می ندازم و یا نگاه نمی کنم. متاسفانه ای افکار بیشتر بهم هجوم میارن.نمی تونم تشخیص بدم ونگران این هستم که آیا این توجیهی از طرف شیطانه که نگاه نکردن رو واسم سخت کنه یا واقعا یه خصلت درونی که باید باهاش مبارزه کنم؟

حامی;651388 نوشت:


اگر احساس شما به جنس مخالف طوري است كه وابستگي شديدي در شما ايجاد مي كند وقت زيادي را از خيالپردازي و افكار تكراري نسبت به او مي گذرد، براي ديدنش لحظه شماري مي كنيد، بي قرار و بي تابيد و گريه مي كنيد و خوراكتان و خواب تان نظمش را از دست داده و قدرت خودكنترلي شما كم شده است با يك روان شناس باليني مشورت كنيد و اگر بعد از مصاحبه و يا آزمون باليني صلاح ديدند كه زير نظر روان پزشك دارودرماني كنيد اين كار را انجام دهيد.


یه مقدار از این مسایل در من هست. مخصوصا تو همون موردی که دوران دانشجویی داشتم . اما الان گاها وقتم رو می گیره. اما گریه هام سمت و سوش از اینه که چرا باید تو همچین محیطی که همه به فکر بالا رفتن هستن و مذهبی اند من ذهنم مشغول همچین چیزی بشه.به نظرتون باید پیش روان شناس برم؟ البته احساس می کنم، تضرعاتم جواب داده و خدا خودش داره حساسیت این مساله رو واسم کم می کنه و عادی میشه برام.

و یه چیز دیگه اینکه، چون تو مسایل فرهنگی و سیاسی و ... تو محل تحصیلم فعالم به خاطر اینا مثلا برگزاری یه مراسم و ... و یا من برای حل یه مشکل زیاد مجبور به ارتباط باهاشون میشم البته فقط تو همون محیط. آیا باید این فعالیت ها رو هم کم کنم؟

با نهایت تشکر

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

سلام بر شما
واقعا غبطه مي خورم به خاطر اين پاكي و تلاش براي پاك بودن تان.
خدا رو شكر كه امثال شما در فضاي مجازي وجود داريد تا افرادي كه براي ارتباط گناه آلود دنبال بهانه مي گردند متوجه شوند كه مي توان پاك زندگي كرد و براي خدايي ماندن تلاش كرد. ان شاالله كه دعاي كاربران اين سايت بدرقه اين راه معنوي شما باشد شما هم دعاشون كنيد كه تلاش شما اجر فراوان دارد.
طبيعي است كه از درون كشش زيادي باشد كه شما به ايشان نگاه كنيد براي مقابله با اين كشش مي تواند از تكنيك هاي انصراف توجه كمك بگيريد مثلا ذكر بگوييد به خصوص ذكر لااله الاالله، مشغول نوشتن و يادداشت برداري شويد و....
كاري كنيد كه ارتباطتان با ايشان صفر شود و يا به حداقل برسد
به ياد داشته باشيد مقلب القلوب خدا است دعاي تحويل سال را زياد بخوانيد
و ولي امر ما امام زمان سلام الله عليه است از ايشان بخواهيد كمك تان كند اين ارتباط را به همان شيوه اي كه ايشان مي پسندد مديريت كنيد

[="Tahoma"][="DarkGreen"]جمع بندي
پرسش

سلام خدا قوت من یه دختر28 ساله ام.
یه مشکلی دارم که خیلی اذیتم می کنه. من با هر کسی از جنس مخالف یه مدت ارتباط داشته باشم حتی ارتباط خیلی کم و عادی به نوعی بهش وابسته میشم. یا ذهنمو مشغول می کنه. هرکاری می کنم هم نمیتونم از این مساله جلوگیری کنم. دوران دانشجویی خیلی بهم سخت گذشت. چون دلبسته کسی شدم که خودش روحشم خبر دار نبود.

از طرفی چون دختر مذهبی ای هستم در ظاهر به شدت مغرورم و به هیچ عنوان حتی به خود طرف یا به دوستام بروز نمیدم که احساسی در من هست. برا همین تنها راه رو در این دیدم که کلا بیخیال محیط های که آقایون توش هستن بشم به همین خاطر برای ارشد به مکانی اومدم که فقط خانمها در اون موسسه هستند.
الان سال چهارمی هست که در اونجا مشغول تحصیلم. اما متاسفانه این ترم استادی دارم که دوباره این احساس در من زنده شده. وحشتناک میترسم. نمیخوام فکرم مشول بشه. خیلی از خودم خجالت می کشم که حتی تو در همچین باید یه همچین احساسی سراغم بیاد.با وجود اینکه میدونم استادم 5 سال از من کوچیک ترن و همسر و بچه دارن.

استادم دقیقا تموم اون ملاک هایی که من برا همسر آینده ام تو ذهن داشتم رو دارن. حتی از نظر ظاهری. من میخوم به ایشون فقط به عنوان یه استاد نگاه کنم همین.

تو رو خدا کمکم کنین من نمیخوام ذهنم ، احساسم، دلم درگیر یه نامحرم باشه. من می خوام عفت قلب داشته باشم. بعد 4 سال احساس پوچی می کنم. چرا باید این طور بشه؟. چیکار کنم که گسترش پیدا نکنه. متاسفانه از بچگی تو کلاس وقتی استاد رو نبینم نمی تونم تمرکز کنم. از بس سر کلاس ایشون سرمو پایین میندازم همش به استرس میگذرونم و فک می کنم چیزی نفهمیدم. چون اساتید قبلی مون خودشون نگاه نمی کردن. من خیلی راحت بودم. اما ایشون راحت برخورد می کنن.و براشون مهمه گه حرفاشون رو تایید یا رد کنیم.
واقعیتش من تو یه تناقض گیر کردم. از طرفی دین میگه که نگاه به نامحرم تیر زهرآگین شیطانه. و از طرفی وقتی هی نگاهم رو پایین میندازم دارم نشون میدم که بحث محرم نامحرمی(جنسیت) این وسط هست. یعنی که من تو این فضا و در ارتباط با شما معذبم.و این حالات قبلی رو بیشتر در من تشدید میکنه. کاملا متوجه میشم که در این وضعیت استاد هم معذب میشه.واقعا ممنون میشم لطف کنین و بیشتر توضیح بدین در این باره.
تو رو خدا کمکم کنین. از اینکه انقد ضعیفم از خودم بدم میاد . از اینکه همش دل امام زمان رو خون می کنم از خودم متنفرم. اونم منی که مثلا مقید به دین و مذهبی هستم. از خودم شرمنده ام

سلام خدمت شما خواهر گرامي و محترم
امام على (عليه السلام) فرمودند: كسى كه در راه خدا جهاد كند و به شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفّت ورزد. همانا عفيفِ پاكدامن فرشته‌اي از فرشتگان خدا باشد.[1]
بدون شك براساس معارف اسلام كسي كه در جهاد اكبر تلاش مي كند ايمان خود را حفظ كند و از محيط گناه آلود هجرت مي كند اجرش با خود خداوند رحمان است و چنين كريمي مزدش در وصف نمي آيد. صفات مثبتي در شما وجود دارد: مانند شناخت هيجانات خود و مديريت بر اين هيجان، غرور براي حفظ ايمان، توجه و ارادت به حضرت ولي عصر (سلام الله عليه) و... با تكيه بر همين صفات مثبت و جديت بيشتر، توسل به حضرات معصومين و توكل به خداوند تبارك و تعالي نيز خواهيد توانست ايمان خودتان را حفظ كنيد. در روايات داريم تغافل و چشم پوشي از صفات بارز مؤمن است. در خطبه متقين(خويشتنداران) وقتي صفات آنها را حضرت علي مي شمارند مي فرمايند حياي آنها طوري است كه عالم را محضر خداوند مي بينند و به همين دليل بر رفتار و افكار خود نظارت دارند. نيز مي فرمايد: يَنْظُرُ إلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَي‌، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ؛ وَ يَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا، وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ[2]؛ «چون‌ مردم‌ بدانها نگاه‌ كنند ايشان‌ را مريض‌ پندارند؛ در حالي كه‌ آنان‌ ابداً بيمار ندارند. و ميگويند: آنها ديوانه‌ شده‌ و در عقل هايشان‌ خللي‌ پيدا شده‌ است‌؛ آري‌ حقّاً و تحقيقاً امر عظيمي‌ با آنان‌ در آميخته‌ است‌ (و امور اعتباري‌ و مصلحت‌ انديشي‌هاي‌ گزاف‌ را از دستشان‌ ربوده‌ است‌، بنابراين به نظر مردم مصلحت‌ انديش‌، ديوانه‌ مي‌نمايند).»
بنابراين نگران سخن ديگران نباشيد. مسلما تلاطم و اضطرابي كه در شما وجود دارد سبب مي شود در نگاه ها و سخنان تحريفاتي ايجاد شود و چه بسا از كاهي كوهي بسازيد. در سريال همه چيز آنجا است دختري براساس ذهنيات خود طوري فكر مي كرد كه گويي مردي خاطرخواه او است و زندگي و روابط او براساس اين ذهنيات تغييراتي كرد.
اگر استاد شما فردي مؤمن معتقد باشد به نگاه نكردن شما نمره منفي نمي دهد. بر فرض كه او واقعا فردي باشد كه از شما بخواهد به او نگاه كنيد به سخنانش پاسخ دهيد شما نيز مي توانيد تا جايي كه ممكن است از اين كار برحذر باشيد و به حداقل حداقل اكتفا كنيد. اگر ايمان شما از اين ارتباط در خطر است و احتمال افتادن در گناه و لذت جنسي در ميان است بر شما لازم است از حضور در اين كلاس دوري كنيد مثلا مرخصي بگيريد و يا طوري رفتار كنيد كه مشروط شويد و يا اگر مدير شما فردي فهميده اي است با ايشان مشورت كنيد تا به صورت غيرحضوري امتحان دهيد.

تذكر:
1-اگر احساس شما به جنس مخالف طوري است كه وابستگي شديدي در شما ايجاد مي كند وقت زيادي را از خيالپردازي و افكار تكراري نسبت به او مي گذرد، براي ديدنش لحظه شماري مي كنيد، بي قرار و بي تابيد و گريه مي كنيد و خوراكتان و خواب تان نظمش را از دست داده و قدرت خودكنترلي شما كم شده است با يك روان شناس باليني مشورت كنيد و اگر بعد از مصاحبه و يا آزمون باليني صلاح ديدند كه زير نظر روان پزشك دارودرماني كنيد اين كار را انجام دهيد.
2- اگر مشكلات بالا در شما نيست و شرايط ازدواج براي تان فراهم است را از دست ندهيد و با ازدواجي آسان و البته براساس تحقيق جامع و تناسب و همتايي با بسياري از اين مشكلات خداحافظي كنيد.
.............................
1.نهج البلاغة : الحكمة ۴۷۴.
2.از خطبۀ 191 «نهج‌ البلاغة‌» خطبۀ همّام‌؛
................
پرسش دوم

سلام
اشک بر روی گونه هایم میلغزد هم اکنون که انگشتانم با سردی تمام به فشردن دکمه های صفحه کلید اقدام کرده اند، نمی دانم شما جند سال دارید ولی این احتمال زیاد است که سنتان از من کمتر باشد! جه بگویم و از کجا بگویم، نمیدانم جرا میخواهم بگویم شاید فقط برای اینکه دوست دارم صحبت کنم، با کسی که حرف هایم را بعدا به عنوان چماغ بر سرم نزند و جه کسی بهتر از یک مشاور در فضای مجازی من دختری مجردم با سن زیاد! به اصطلاح خیلی ها ترشیده!!نمیدانم این اصطلاح تلخ از کجا آمد و جرا آمد اما .....روزگاری که خواستگارهای ما زیاد بود شرایط مالی افتضاحی داشتیم و خواستگارها ما را به سبب وضعیت مالی بد رد می کردند الا خواستگارهایی که در فامیل داشتیم و البته به هیج وجه از نظر اعتقادی هیج شباهتی با هم نداشتیم یادش بخیر در آن دوران رنگ در و دیوارمان افتضاح بود و وقتی باران یا برفی میامد ما در چند نقطه خانه پذیرای قدوم قطرات باران بودیم که از سقف سوراخ به داخل خانه ما البته بی اجازه راه یافته بودند، و از آنها با تشت ها و قابلمه هایی زیرشان پذیرایی میکریم و آنها نیز با صدای چک و جک زیبایشان تا ساعتها ما را شرمنده خود می کردند! یادش بخیر خواستگارها با دیدن سقف و دیوار و ..... لب و لوچه خودشان را آویزان می کردند و در شان خود نمی دیدند با چنین موجودات فقیری وصلت کنند بعضی خواستگارها به خاطر فقط و فقط وضع مالی بد که به دلایل شغل پدرم چند سالی گریبان گیر ما بود ما را رد می کردند و برخی را پدر و مادر بدون پرسیدن نظر ما رد می کردند، مثلا به خاطر اینکه از دماغ طرف خوششان نمیامد!!!! برخی را فامیل حسادت می کردند خدا جزای خیر بدهد به کسی که حسادت را از وجودش ریشه کن کرده، انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا جلوی ازدواج مرا که از 17 سالگی طالب و نیازمند آن بودم بگیرد، یادش به خیر وقتی خانمی از ما خواستگاری می کرد و پدر متوجه میشد درها را محکم می کوبید و سرخ میشد و رگ صورتش بیرون میزد و بعضی
وقتها میگفت آنها هدف دارند، خیلی از خواستگارها دزدند، خیلی ها میخواهند وارد زندگی دختر شوند و به پدرش صدمه بزنند ، اینها نتیجه فیلمهای هندی بود که مدام نگاه میکرد! یادش بخیر مادر عزا میگرفت که پول ندارم قند و چایی بخرم و جلوی خواستگار قرار دهم یادش بخیر خواستگارهایی هم بودند که از ما می پرسیدند استخدام شده ای؟ خانه شما چند طبقه است؟ پدرت چقدر درآمد دارد؟ از آن طرف والدین می گفتند ما با جهیزینه دادن مخالفیم نصف مهریه ات را
همان اول بگیر بده تا هم برایت مراسم بگیریم و هم جهیزیه! یادش بخیر بله یادش بخیر، باید کتابی قطور بنویسم در مورد خواستگارهایم!!!من دختری سن بالا ، و مجرد هستم بی آنکه بخواهم، و به هیچ وجه سرمزاج نبودم آنچنان که خیلی ها گمان میکنند دختران نیز به ازدواج نیاز دارند گاهی میگویم کاش فرد سرد مزاجی بودم و نه گرم مزاج، گرم مزاجیم برای خیلی ها غیر قابل تصور است! شدتش را می گویم، گاهی دعا میکنم مزاجم سرد شود سرد سرد تا اصلا به ازدواج فکر نکنم اما نمیشود که نمی شود با تغذیه هم سعی کردم آن را خاموش کنم اما فقط چند درجه تنزل میکند، بگذریم.....شغلم شلاق زدن است شلاقی که هر لحظه باید آماده باشد تا بر پیکره نفسم فرود آید تا به گمراهی نکشاند مرا به این فکر میکنم که آیا گناهانم سبب شده این چنین تنبیه شوم؟ یاازمایشی سخت دارم که باید طی کنم؟آیا خدا مرا با مجرد ماندن آزمایش میکند؟ پس چه آزمایش سختی است برای یک آدم گرم مزاج ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به
یادش بخیر از فامیل هر کسی به خواستگاریم علاقه مند بود ، و لی هیچ کدام از نظر اعتقادی با من در یک رده نبودند و اکثر مواقع نقطه مقابل هم بودیم با خود میگویم علت چیست؟؟؟؟؟؟؟علت تجرد من تا این سن چیست؟؟؟؟؟؟
آیا زشتم؟ اگر زشتم چرا حتی الان که خواستگاری پیدا میشود زیباییم را ستایش می کند؟ جالب است که آقایان در فضای مجازی زنان خانه دار را می پسندند ولی در شهر ما شغل داشتن مساوی با شوهر داشتن است، من تحصیلات عالیه دارم و لی از اختلاط با مردان در محیط کار بیزارم و با وجود اصرار و تشویق خانواد ه از این امر فرار میکنم، اما اکنون دیگر باید کاری با پول فراوان به دست آورم چرا که دیگر امیدم به داشتن همسری مومن رو به صفر میل میکند خوش به سعادت آنهایی که خوابشان برتر است از نماز شب من مجرد خوشا به سعادت آنهایی که چون من بر لبه جهنم قدم نمی زنند،خوشا به سعادت آنها که دلارامی مومن دارند بارها شده بیرون از خانه وقتی افراد متوجه تجردم در این سن شده اندپرسیده اند چرا من هر چی دختر خیلی مذهبی می بینم مجرد است؟و این تلخ ترین و سنگین تریین حرفی است که میشنوم ، چرا که احساس میکنم باعث بدنامی دین شده ام، بعضی ها گمان می کنند مومن بودن به معنای مجرد بودن است و من مسبب این تفکر اشتباه آنها هستم، نمیتوانم خودم را ببخشم به خاطر این صدمه ای که به دین می زنم. من نه از آنان بودم که مهریه زیاد می گذارند و نه از آنان که دنبال خانه و ماشین طرف هستند، نمی گویم خودم کسی را رد نکرده ام اما آنهایی را که رد کرده ام پشیمان نیستم چرا که از نظر اعتقادی کفیت نداشته ایم با هم، و آنها را که من می پسندیدم یا والدین رد کرده اند یا وضعیت مالی بدمان آن را خراب کرده
صورتم می سوزد از شدت شوری اشک هایی که بر گونه ام می غلطند، بس است زیاد حرف زدم و سرتان را درد آوردم
غرض از این نامه صرفا درد دل بود با یک مومن

پاسخ
سلام بر شما
وقتي كسي در ازدواج نكردنش تقصيري ندارد نبايد خود را ملامت و سرزنش كند و اين نيز بزرگ ترين امتحان است. اين سخن امام على (عليه السلام) دقت فرمودند: كسى كه در راه خدا جهاد كند و به شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفّت ورزد. همانا عفيفِ پاكدامن فرشته‌اي از فرشتگان خدا باشد. زمان پيامبر و ائمه هم بودند افرادي كه راحت نزد ايشان مي امد و از شهوت زياد و نداشتن امكان ازدواج شكوه مي كردند: حضرت ايشان را به روزه گرفتن، بلند گذاشتن موها و عفاف ( چشمي، تخيلي، لمسي، بويايي، شنيداري و...) سفارش مي كند.
قرآن نيز صريحا به مؤمنان سفارش مي كند كه جوانان مجردتان را به ازدواج درآوريد و از فقر نترسيد كه خداوند آنها را از فضل خود بي نياز مي كند. نيز مي فرمايد كساني كه شرايط و امكانات ازدواج را ندارند تا فراهم شدن شرايط عفاف بورزند.
البته اگر كسي واقعا با عفاف ورزيدن هم نمي تواند ايمانش را حفظ كند و كارش گير كرده بين اين كه گناه ( خودارضايي و زنا و همجنس بازي و استشها و...) كند و بين اين كه ازدواج موقت، بايد دومي را برگزينيد. البته دختران بايد با اذن پدر ازدواج دائم يا موقت كنند. مگر طوري باشد كه رشيده باشد و مصالح خود را تشخيص دهد. مراجع صرف سن بالا داشتن، تحصيلات عاليع يا ضريب هوشي بالا داشتن را رشيده به حساب نمي آورند.
متأسفانه در مشاوره ها شاهديم كه دختران زياد با رعايت نكردن نكات شرعي و روان شناختي بالا بدون اذن پدر آسيب هايي ديده اند. آسيب هاي ارتباط پسر و دختر با چنين وصلت هايي براي دختران «پراضطراب» است و ترس از ازاله بكارت، بارداري، ترك شدن ( با فريب يا مرگ پسريا مخالفت خانواده ها و....) لذت اين ارتباط را به تلخي عميق مبدل مي كند

پرسش:
آيا «باليدگي»[1] دختر در حل مشکلات، و نمرة بالاي او در تست شخصيت و هوش مي‌تواند سبب شود که مشاور دختر را رشيد بخواند و او را تشويق کند که لازم نيست براي گزينش همسر حتماً نظر پدرش را بپرسد؟
پاسخ:
دختر باکرة رشيده در ازدواج، به نظر بسياري از فقها، نياز به اذن پدر دارد، و اگر رشيده نباشد که لزوم اذن پدر، مورد اتفاق فقهاست.

تذكر روان شناختي:
مهم‌ترين ويژگي افراد باليده شيوة برخورد مسئله‌مدارانه (نه هيجان‌‌مدارانه) با مشکلات است. افراد باليده براي مشكلات راه‌حل‌هايي مي‌يابند؛ البته افراد باليده نيز ممكن است در مشكلات از دل‌داري و تخلية محدود عواطف مانند گريستن استفاده كنند؛ اما خود را اسير روش‌هاي هيجان‌مدارانه نمي‌كنند (ر.ك: يونس نابدل، همسرگزيني با عشق يا خرد؟، ص8).[1]
...............
1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص75.



پرسش:
اگر مشاورِ ازدواج با‌تجربه، با آزمون شخصيت و مصاحبه و تطبيق معيارهاي ازدواج موفق، تشخيص دهد که دختر و پسري براي ازدواج مناسب‌اند، آيا باز اذن پدر لازم است؟ اگر بر ‌اساس گفتة مشاور مجرب، پدر برخلاف مصلحت دختر نظر مي‌دهد، اذن پدر ساقط مي‌شود؟
پاسخ:
در اين صورت هم اذن پدر ساقط نمي‌شود. بلي، اگر با وجود کفو بودن دختر و پسر و نبود کفو ديگر، به دلايل غير‌عقلايي، پدر از اجازه خودداري مي‌کند، اعتبار اذن او ساقط مي‌شود.[1]



پرسش:
دختر و پسري، بدون هماهنگي با خانواده‌ها، با يکديگر ارتباط داشته‌اند. خانواده‌ها به‌هيچ‌وجه يکديگر را مناسب هم نمي‌بينند و مخالف ازدواج آنها هستند؛ ولي دختر و پسر به ازدواج با يکديگر مصرّند. اگر مخالفت خانواده‌ها با اين ازدواج مفاسدي چون زنا، خودکشي، فرار از منزل، درگيري با خانواده و خيانت به همسر در صورت رد اين ازدواج داشته باشد،
الف) آيا مشاور مي‌تواند براي دفع مفسده، ازدواج آنها را تجويز کند؟
ب) اگر والدين با توجه به اين آسيب‌ها بازهم مخالفت کنند، آيا در صورت بروز مفسدة سنگين مقصرند؟
ج) افراد مؤمني ادعا دارند که مي‌توانند با دعا و سحر و جادو و جن، قلب آن دختر و پسر را به هم سرد کنند. آيا براي دفع مفسده‌هاي ياد‌شده مي‌توان از اين امور کمک گرفت؟

پاسخ:
الف) مشاور مي‌تواند توصيه کند که با اجازة پدر و مادر و بر ‌اساس مصالح خانوادگي اقدام نمايند، و توصيه به ازدواج بدون اذن پدر صحيح نيست.
ب) اگر براي مخالفت خود ادلة عقلايي داشته باشند، شرعاً مقصر محسوب نمي‌شوند.
ج) استفاده از سحر و جن و امثال آن جايز نيست؛ اما اگر با تشويق به خواندن دعاي مأثور از ائمة معصومين‰ بتوانند چنين عملي کنند، مانعي ندارد.[2]

................
1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص75و76


پرسش:
پدرم، تا خواهر بزرگ‌ترم ازدواج نکند، به من اجازة ازدواج نمي‌دهد. ازآنجاکه اين امر ممکن است به زيان من تمام شود و من ديگر خواستگار مناسبي نيابم:
الف) آيا پدرم حق ممانعت از آمدن خواستگار را دارد؟
ب) آيا من مي‌توانم بدون اذن او ازدواج كنم؟
ج) آيا ازدواج من، که ممکن است در رغبت خواستگاران براي ازدواج با خواهر بزرگ اثر بگذارد، اشکال شرعي دارد؟

پاسخ:
الف) پدر حق ندارد از ازدواج دختر دوم به خاطر دختر اول جلوگيري کند.
ب) اگر دختر بالغه، رشيده، و شوهر هم‌کفو باشد، و پدر بدون دليل موجه شرعي از اجازه به دختر خودداري کند، اعتبار اذن پدر ساقط مي‌شود.
ج) ازدواج شما اشکال ندارد و از خداوند بخواهيد تا مشکل خواهرتان را هم حل کند.[1]
1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص84

پرسش:
ملاك رشيده بودن چيست؟ آيا خود دختر نيز مي‌تواند با آن ملاك تشخيص دهد كه رشيده است؟ آيا سن بالا و هوش بسيار (در آزمون هوش) و تحصيلات بالاي دانشگاهي و اعتراف استاد مشاور مي‌تواند ملاك رشيده بودن باشد؟
پاسخ:
به‌طور کلي، عرف کسي را رشيده مي‌داند که صلاح و فساد خود را تشخيص دهد و اين موضوع تنها ارتباط با سن و تحصيلات و امثال آن ندارد. مثلاً رشيده در معاملات کسي است که به‌آساني کلاه بر سرش نمي‌رود و مغبون نمي‌شود و در ازدواج کسي رشيده است که همسر مناسب و در شأن و کفو خود را انتخاب نمايد و به خاطر هوس زودگذر، آيندة خود را نابود نسازد.[1]

تذكر روان شناختي:
تجارب مشاوره اي به دختران هشدار مي دهد كه دختران زيادي با توهم رشيده بودن زندگي پر اضطرابي را براي خود مي خرند. براي تصميمات بزرگ با افراد امين و باتجربه مشورت كنيد.
مشورت ادراك و هشياري دهد
عقل ها را مر عقل ها ياري دهد
1. مشاوره زير گنبد فيروزه اي (استفتائات فقهي در حوزة مشاوره و روان‌درماني) سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، ص98
متأسفانه در مشاوره ها شاهديم كه دختران زياد با رعايت نكردن نكات شرعي و روان شناختي بالا بدون اذن پدر آسيب هايي ديده اند. آسيب هاي ارتباط پسر و دختر با چنين وصلت هايي براي دختران «پراضطراب» است و ترس از ازاله بكارت، بارداري، ترك شدن ( با فريب يا مرگ پسريا مخالفت خانواده ها و....) لذت اين ارتباط را به تلخي عميق مبدل مي كند


ادامه سخن پرسشگر
سلام . استاد واقعا ممنونم از جواب تون. خیلی آرومم کرد. امیدوارم این خصائص مثبت واقعا در من بروز و ظهور داشته باشن و به بقیه نکاتم بتونم خوب عمل کنم. از اینکه قسمتی از خطبه متقین رو آوردین اشک تو چشام حلقه زد. از خدا ی خوام همه ی ما ذره ای از این خصلت ها رو بتونیم تو خودمون ایجاد کنیم. یه چند تا سوال داشتم.من وقتی سرمو پایین می ندازم و یا نگاه نمی کنم. متاسفانه ای افکار بیشتر بهم هجوم میارن.نمی تونم تشخیص بدم ونگران این هستم که آیا این توجیهی از طرف شیطانه که نگاه نکردن رو واسم سخت کنه یا واقعا یه خصلت درونی که باید باهاش مبارزه کنم؟
یه مقدار از این مسایل در من هست. مخصوصا تو همون موردی که دوران دانشجویی داشتم . اما الان گاها وقتم رو می گیره. اما گریه هام سمت و سوش از اینه که چرا باید تو همچین محیطی که همه به فکر بالا رفتن هستن و مذهبی اند من ذهنم مشغول همچین چیزی بشه.به نظرتون باید پیش روان شناس برم؟ البته احساس می کنم، تضرعاتم جواب داده و خدا خودش داره حساسیت این مساله رو واسم کم می کنه و عادی میشه برام.
و یه چیز دیگه اینکه، چون تو مسایل فرهنگی و سیاسی و ... تو محل تحصیلم فعالم به خاطر اینا مثلا برگزاری یه مراسم و ... و یا من برای حل یه مشکل زیاد مجبور به ارتباط باهاشون میشم البته فقط تو همون محیط. آیا باید این فعالیت ها رو هم کم کنم؟

پاسخ


سلام بر شما
واقعا غبطه مي خورم به خاطر اين پاكي و تلاش براي پاك بودن تان.
خدا رو شكر كه امثال شما در فضاي مجازي وجود داريد تا افرادي كه براي ارتباط گناه آلود دنبال بهانه مي گردند متوجه شوند كه مي توان پاك زندگي كرد و براي خدايي ماندن تلاش كرد. ان شاالله كه دعاي كاربران اين سايت بدرقه اين راه معنوي شما باشد شما هم دعاشون كنيد كه تلاش شما اجر فراوان دارد.
طبيعي است كه از درون كشش زيادي باشد كه شما به ايشان نگاه كنيد براي مقابله با اين كشش مي تواند از تكنيك هاي انصراف توجه كمك بگيريد مثلا ذكر بگوييد به خصوص ذكر لااله الاالله، مشغول نوشتن و يادداشت برداري شويد و....
كاري كنيد كه ارتباطتان با ايشان صفر شود و يا به حداقل برسد
به ياد داشته باشيد مقلب القلوب خدا است دعاي تحويل سال را زياد بخوانيد
و ولي امر ما امام زمان سلام الله عليه است از ايشان بخواهيد كمك تان كند اين ارتباط را به همان شيوه اي كه ايشان مي پسندد مديريت كنيد


[/]

موضوع قفل شده است