نمیدونم چی درسته؟ (او مرده است یا زنده؟)

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمیدونم چی درسته؟ (او مرده است یا زنده؟)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام

من 7 سال پیش از طریق همین اینترنت با پسری اشنا شدم(از شهر دیگه) دوستی ما برای ازدواج بود درضمن رابطه هم کنترل شده حرفی نمیزدیم که دوطرف تحریک بشن
بعد یه مدت منیخواس ولم کنه برام سخت بود از کسی جداشم که میدونم اونم دوسم داره نذاشتم ولم کنه و بره ولی اون میگف برات ارزش قائلم که میگم دیگه حسی ندارم میخوای بیامو سرکارت بذارم برگشت ولی این حرفشو انکار کرد دوهفته بود برگشته بود اومد ددن من یه سری حرفارو بزنه ولی فوری داداشش زنگ زد که ماشینو بیار اینم با عجله رف و دیگه ازش بیخبر بودم تا خبر مرگشو اوردن گفتن سرعتش زیاد بوده چپ میکنه باورم نمیشد انقد تحیقیق کردم تا بدونم مرده یا نه حتی به یکی تو اینترنت گفتم بره از قبرش عکس بگیره بفرسه عکس گرفتو فرستاد تا حدی باور کردم ولی چون شوکه بودمو ناراحت و دوسشم داشتم هروقت دلم میگرف به شمارش زنگ میزدم ولی خاموش بود بعد دوسال روشنش کردن وقتی زنگ زدم دیدم روشنه یه جیغی زدم فکر کردم زنده اس برداشتم دادم به یکی امتحان کنه آمار بگیره ظاهرا دس باباش بود دوسال بعد بازم فکر کردم زنده اس که زنده اس باز به شمارش زنگ زدم باز داداشش اومد با شماره خودش زنگ زد و اس داد که مرده و... دیدم نمیشه تصمیم گرفتم برم سرخاکش رفتم حتی نمیتونسم پیدا کنم با حسم پیدا کردم از یه کسیم که اونجا قرآن میخوند پرسیدم گفتم قبر فلانی کجاست شناختش تو اون قبرستون به اون بزرگی نشون دادو گف مادرش هرهفته میاد ومیگه قران میخونم
تا اینکه تابستون رفته بودم شهر اونا پیش مشاوره یکی از دوسام در جریان بود من کسیو دوس داشتم از دنیا رفته برگشت گف مغازشونو دیدم باعث شد برم سر بزنم دیدم تو مغازه ای که فامیلی اینا نوشته شده پسره کپی این اصلا فکر کردم خودشه حتی خواسم تموم عکسو چت هایی که ازش نگه داشتمو راحت پاک کنم بعد از یکی دونفر پرسیدم گفتن مرده الان میخواسم خوب شم تو شهر خودم رفتم پیش مشاور اون گف هروز فکر کن بگو گذشته تموم شد من حق زندگی کردنو دارم منم دیدم نمیتونم فکر کنم خواسم گذشته تداعی شه روبرو شمو درست تصمیم بگیرم و باور کنم مرگشو ولی بازم نتونسم زنگ زدم به داداشش
بعدشم شک کردم زنده اس همش فکر میکنم اون پسری که شبیه اینه خود اینه میگم حتما اسمشو از اول بهم اشتباه گفته حتی دادم یکی زنگ زد به اون مغازه شماره مغازه رو پیدا کردم بهش گفته بودم بگو پسر فلانی هستی گفته بود نه گفته بود نسبتی ندارم گفته بود خب پس اسم بابای شما چیه گفته بود چیکار داری اخه !!!اخه حداقل میگف پسرعموشم فامیلشم میگفتم اره فامیله تا این حد شبیه هست اخه یکی تا این حد شبیه شغلشم شغل دوس پسر من قدو قیافه مث اون فامیلی عین اون فقط اسم فرق داره حتی فامیلشم نیس؟؟؟؟؟؟؟دلخوش بودم بگه فامیلشم تا آروم شم

کمکم کنید مشاور گفته عکس و چت هارو پاک کن ولی من چجوری پاکش کنم وقتی نمیونم مرده اس یا زنده !!!!!!!

اگه مرده باشه باید با احترامو گریه پاکش کنم که خالی شم ولی اگه زنده باشه یعنی نامرده و ولم کرده و فیلم بازی کرده اینجوری یکجا همه رو پاک میکنم با عصبانیت تا خالی شم

تورو خدا کمکم کنید دارم دیووووووووونه میشم همش میگم زنده اس

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما پرسشگر محترم
دنيا مانند دريايي است از كه حوادث و تلخ و شيريني ها و فراز و نشيب هايش افت و خيز دارد. گاهي از اين دريا مي توانيم مطابق خواسته هاي خود صيد كنيم و گاهي ممكن است درگير گرداب هاي ترسناك و امواج غول آسا شويم. اما اين ما هستيم كه بايد بي گدار به آب زندگي نزنيم. بايد دريانوردي را از افراد با تجربه و آنهايي كه سرد و گرمي روزگار را چشيده اند بپرسيم و گرنه مشمول اين شعر خواهيم شد:
صدها چراغ دارد و بيراهه مي رود بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش.

بابا طاهر شعر خوبي دارد كه دين و عقل و روان شناسان قبولش دارند

چه خوش بي مهربوني هر دو سر بي
كه يك سر مهربوني درد سر بي
اگر مجنون دل شوريده اي داشت
دل ليلي از او شوريده تر بي



به هرحال آنچه مسلم است بايد دل هر دو براي هم بتپد و گرنه اين ارتباطي پر دردسر خواهد بود. در اين ارتباط نيز شما به عنوان يك خانم خيلي بيش از اندازه جلو رفته ايد. روان شناسان مي گويند 4 الگوي ارتباطي داريم:
الگوي قاطع
الگوي پرخاشگر
الگوي سلطه گر
الگوي سلطه پذير
.................................

width: 500

1-قاطعيت
صادقانه
صريح (مستقيم و روشن)
احترام متقابل و اصيل
خودمختاري متقابل
برد- برد
2-پرخاشگري
ارتباط صادقانه
نيمه صريح (مستقيم و مبهم)
احترام متقابل
كنترل فرد مقابل
برد- باخت
3-سلطه گري
ارتباط غير صادقانه
غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)
احترام ظاهري
كنترل فرد مقابل
برد- باخت
4-سلطه پذيري
غير صادقانه
غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)
احترام (گاهي ظاهري و گاهي اصيل)
خودمختاري فرد مقابل
باخت- برد

[HL]قاطعيت:[/HL] برقراري ارتباط صادقانه، صريح (مستقيم و روشن)، توأم با احترام متقابل و اصيل، و خودمختاري متقابل[HL] (برد- برد).[/HL]

[HL]پرخاشگري:[/HL] برقراري ارتباط صادقانه، نيمه صريح (مستقيم و مبهم)، بدون احترام متقابل، و كنترل فرد مقابل[HL] (برد- باخت).[/HL]

[HL]سلطه گري:[/HL] برقراري ارتباط غيرصادقانه، غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)، توأم با احترام ظاهري، و كنترل فرد مقابل [HL](برد- باخت).[/HL]

[HL]سلطه پذيري: [/HL]برقراري ارتباط غير صادقانه، غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)، توأم با احترام (گاهي ظاهري و گاهي اصيل) به فرد مقابل، و خودمختاري فرد مقابل [HL](باخت- برد).[/HL]

از بين الگوهاي بالا قاطعيت بهترين و رضايت بخش ترين رابطه است كه استمرار هم دارد. بسياري از اختلافات در روابط اجتماعي و زناشويي به دليل اين است كه الگوهاي ارتباطي سالمي ندارند.
در الگوي برتر خودمختاري متقابل وجود دارد يعني يك نفر رفتار و ارتباط ديگري را مديريت نمي كند اجازه مي دهد طرف مقابل با اختيار خود عمل كند نبايد طرف مقابل كنترل كرد و استقلال او را به رسميت نشناخت.[1]
اگر غير از اين باشد ممكن است چند صباحي هم در خوشبينانه ترين وضعيت ظاهرا مشكلي نباشد ولي به تدريج مشكلات خود را نشان مي دهند.
در ارتباط شما با اين آقا نيز بايد از همان ابتدا ايشان را راحت مي گذاشتيد. اجازه مي داديد تصميم بگيرد. اگر او تمايل به ادامه ارتباط داشته باشد خودش از زير سنگ و ته چاه هم كه باشد ادرس و نشاني شما را پيدا مي كرد.
الان چه بايد كرد؟
الان دو موقعيت براي اين آقا متصور است:
يا به رحمت خداوند رفته و دستش از اين دنيا كوتاه است كه در اين صورت بهتر است برايش دعاكنيد و در حد توان خود خيراتي.
يا اين كه زنده است و به بهانه هاي مختلف شما را بازي مي دهد.
در هر دو وجه تكليف شما مشخص است بايد زندگي خود را بچسبيد درگير جذر و مد اين رابطه نشويد از افرادي كه باتجربه اند كمك بگيرد تا در اين درياي تاريك راه را گم نكنيد و اسير امواج سرگرداني و تعارض و ترديد نشويد.
تعارض منبع دلمشغولي و دل نگراني و ناآرامي ذهن است. اگر حال تان اين طور است و پيشنهاد مي كنم ابتدا قبل از همه اين موارد به سلامت خود فكر كنيد تا شما خواب و ذهن بانشاط نداشته باشيد چگونه مي خواهيد زندگي شاد و ارتباطي سالم داشته باشيد؟!
پس فرصت را از دست ندهيد. به سخنان مشاوران باتجربه اين ملوانان زندگي گوش كنيد تا به ساحل آرامش برسيد
هر چيزي كه ذهن تان را درگير رابطه گذشته مي كند از صفحه و ذهن خود محو كنيد
براي آرامش بيشتر ارتباط با مقلب القلوب كسي كه دل ها ما به دست او است كسي كه حالات ما به دست اوست را به طور ويژه در زندگي خود بياوريد كه نماز كليد حل مشكلات و قايق رسيدن به مقصود و مقصودمان است.
فعاليت هاي بانشاط مانند نقاشي، ديدن فيلم كمدي، پياده روي، شنا، گعده گيري با دوستان معنوي، داشته باشيد
اگر گناهي كرده ايد به جاي ملامت و سرزنش و ملامت خود توبه كنيد و عملا با برگشت به مسير اين بار را از دوش خود برداريد و محبوب ائمه و خداوند شويد. در روايت داريم جواني كه توبه واقعي كند خداوند عاشق او مي شود و به اعضا و جوارح و فرشتگان و زمين دستور مي دهد كه گذشته او را از ياد ببرند و او پاك خداوند را ملاقات مي كند.[2]
- در روايت داريم اگر كسي گرفتار عشق مجازي شود و اين عشق را مديريت كند و كتمان كند و در آن حالت از دنيا برود [HL]اجر شهيد [/HL]را دارد

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله): مَنْ عشقَ و عفََّ و كتمَ ثُمّ ماتَ ماتَ شهيدا؛ (3) یعنی کسی که عاشق شود اما عفاف ورزد و از سودای این عشق دچار حرام نگردد و آن را پنهان نماید، شهید از دينا رفته است و اجر شهید را دارد.
بله فراموش كردند عشق كار بسيار سنگيني است و به همين دليل اجر سنگيني هم خداوند برايش مي دهد
موفق باشيد

1- .قرباني نيما، سبك‌ها و مهارت‌هاي ارتباطي، ص20-35.


2. رك: چهل حديث امام خميني
3. تفسير روح البيان، ج‏8، ص 100.

سلام
گیریم که اسم فامیلی این مغازه دار همون باشه اما شما رفتید خود قبرشو دیدین. پس دیگه جایی برای تردید باقی نمیمونه. بعدشم کسی که بخواد جدا بشه خب با راهکارهای ساده تر از این جدا میشه نه که خودشو به کشتن بده(حتی با حرف)
دیگه این به شناخت خودتون بستگی داره

دختر خوب ینی الان فقط موندی معطل که با خشم خاطراتو پاک کنی یا با احترام؟؟؟

کسی که رفته دیگه رفته

حالا چه مرده باشه.... چه به قول خودت فیلم بازی کرده باشه

سعی کن این رفتن رو بپذیری

سلام.خب معلومه طرف فیلم ات کرده بوده دیگه.با زبون خوش بهت گفته برو نرفتی واست فیلم بازی کرده ... ببین عزیزم با احترام یا بی احترام مهم اینه ک اون تویه زندگی تو مرده و همسرت هم نبوده ک بخوای بهش وفادار بمونی ک. بالاخره باید پاکش کنی و ب زندگیت ادامه بدی.شاید سخت باشه ولی این فکرا فقط باعث اتلاف عمرت میشه دیگه اون زنده یا مرده دیگه ب زندگی تو برنمیگرده.گرچه شاید فک کنی بی انصافیه اینجوری حرف زدن ولی من خیلی از دوستام همین جوری بودن و بعد از یه مدت طرف ازشون سیرشده و با هر ترفندی بوده ولشون کرده و رفته ... این چیزا مهم نیس باید خودتو مجبور کنی فراموشش کنی و باز هم مثله بقیه تاپیک ها ک گفتم زمان هم بهت کمک میکنه فقط دیگه پی طرف رو نگیر و خودت رو بیشتر از این کوچیک نکن ... موفق باشی ...

با نام و یاد دوست

سلام

کاربر سوال کننده از من خواستند تا این مطلب را از طرف ایشان در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:

سلام ممنون از پاسختون

من برای اینکه بتونم با این مشکل کنار بیام تو این هف سال خیلی تلاش ها کردم راه درست و غلط رفتم

مثلا من تا اون موقع قران رو ختم نکرده بودم خوندم همش مسجد میرفتم همش پایگاه میرفتم
درباره مرگ شروع کردم تحقیق کردن که بتونم عشقمو درکش کنم در چه حالیه فیلم دیدم کتاب خوندم در مورد طوری که انگار خودم از دنیا رفتم
ولی این تحقیق ها تاثیر بدی گذاشته ترسیدم جوری که از زندگی لذت نمیبرم برا هرچیز کوچیکی حس گناه میکنم برا همین خسته شدم از مسجد و پایگاه و اونایی که خیلی مذهبی ان فراری ام میبینمشون دلم میگیره از خونه از شهرم فراری ای ام چون تو گذشته ام هم بودن

و مسئله مرگ طرف باعث شده به هرکس اعتماد کنم فکر کنم ادم خوبیه اگه بدی کنه حتی سواستفاده هم بکنه باورم نمیشه اصلا نمیبینم حقیقت رو

یا وقتی میرم مسافرت همش فکر میکنم ماشین الان چپ میکنه یه بار انقد ترسیدم تا صب نخوابیدم اخر سر ماشین از جاده خارج شد یا از مردا میتسرم بعضی وقتا همش میگم نکنه فکر کنن فکر بدی دارم درموردشون نکنه فکر کنه حسی دارم

ممنون میشم راهنمایی کنید

با تشکر

در پناه قرآن و عترت باشید :Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;645552 نوشت:
تعارض منبع دلمشغولي و دل نگراني و ناآرامي ذهن است. اگر حال تان اين طور است و پيشنهاد مي كنم ابتدا قبل از همه اين موارد به سلامت خود فكر كنيد تا شما خواب و ذهن بانشاط نداشته باشيد چگونه مي خواهيد زندگي شاد و ارتباطي سالم داشته باشيد؟!
پس فرصت را از دست ندهيد. به سخنان مشاوران باتجربه اين ملوانان زندگي گوش كنيد تا به ساحل آرامش برسيد

سلام بر شما
ببينيد قرآن امتياز دين اسلام را به ميانه روي و اعتدال مي داند ما هر روز در نماز مي خواهيم خدا كمك مان كند كه در اين مسير مستقيم حركت كنيم نه گرفتار افراط شويم نه تفريط( يهود و مسيحيت).
براي توبه نياز نيست به خود فشار بياوريم
براي زندگي اسلامي لازم نيست خود را از لذائذ حلال و تفريحات مشروع كه دايره بسيار وسيعي دارند خود را محروم كنيم
اتفاقا افرادي كه دينداري متعادل دارند خيلي با نشاط و سر حال هستند. بانشاط و رضايت از زندگي با شادهاي آني و لحظه هاي تأمين نمي شود. زير بنا و فنداسيون نشاط ديني جهان بيني اسلامي و توحيدي است
به جهان خرم از انم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

البته گاهي ممكن است به دليل دلشوره ها و اضطراب ها ما نتوانيم زندگي شادمانه را كه برنامه ريخته است داشته باشيم اينجا لازم است عايق ها و موانع را با كمك پزشك ( اگر بيماري جسمي داريم) و روان شناس باليني ( اگر تشويش و افكار نگران كننده تكراي و بي قراي و اضطراب داريم ) برطرف كنيم
توصيه مي كنم براي چك آپ از روان شناس باليني كمك بگيريد
موفق باشيد[/]

بنام خدا

سلام و عرض ادب

در کنار فرمایشات استاد حامی بزرگوار بنده هم نکته ای عرض کنم همونطور که استاد فرمودند:

1-وابستگی عاطفی شدید و همچنین 2- اختلال سوگ ؛ میتونه باعث ادامه اینهمه تنش در شما شده باشه البته اگه پیش زمینه شخصیت وابسته و یا افسردگی و...

رو داشته باشید که اونم بحثش هست.

مطالب اینجا خوب و کارساز هستن همونطور که پرسشگرهای قبلی از مباحث کارشناس ها استفاده کرد.

منتها این حالت مزمن شده شما حتما نیاز به رواندرمانی تخصصی دارید و شاید یک دوره کوتاه دارو درمانی.

برای درمان اختلال سوگ از تکنیک صندلی خالی و یا طرحواره درمانی استفاده میشه. که نیاز هست حتما به یک متخصص بالینی مطمئن مراجعه کنید.

لذا ان شاءالله حتما مراجعه بفرمایید.

استارتر جان

به نظرم بیا و بنا رو بزار روی اینکه طرف نامرد بوده و فیلم بازی کرده برات و میخواسته از دستت خلاص شه و اونی که دیدی تو مغازه خوده نامردش بوده Fool

اینجوری فراموش کردنش برات راحتتره

:ok:

به هر حال که اون آدم قرار نیس برگرده تو زندگیت ... حالا مرده یا زنده ... پس به فکر خودت باشو هر جور که میتونی ذهنتو از فکرش خالی کن

با خواندن این ماجرا یه جوری شدم چقدر بعضی ها بی وجدان هستند دختر مردم رو گذاشته سر کار.

با نام و یاد دوست

سلام

کاربر سوال کننده در ادامه از من خواستند تا این مطلب را از طرف ایشان در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:


سلام بازم ممنون از پاسختون

واقعا من عذاب میکشم چون نه میتونم گناهکار باشم و از گناه لذت ببرم و نه از کار های خوب لذت ببرم همش پشیمونم میگم کاش از بچگی نمیرفتم کلاسای مذهبی کاش همش نمیرفتم مسجد که اینجوری شم حتی نمیتونم دروغ مصلحتی بگم

پیش روانپزشک رفتم دارو نوشته ولی دارو ها باعث میشن حس سرگیجگی در قسمت پشت سرم و حس تار شدن یا خشکی چشم چپم میشه به دکترم هم اطلاع دادم اجازه نداد حرف بزنم گف بذار یه دوره بگذره
این حس سرگیجگی رو دوماه پیش هم داشتم درد چشم چپ رو هم داشتم دکتر میگفتن هیچی نیس چشممو الان با مصرف دارو شروع شده

راستی بهم گف برو در مورد طرخواره درمانی بخون از اینترنت و در مورد مفروضه ها - بینش هیجانی- و بینش عقلی - اسکیما ترابی = باوربنیادین

در مورد اینا از اینترنت نتونسم پیدا کنم

وبهم گف از لحاظ بینش عقلی قبول کردی ولی بینش هیجانیت قبول نمیکنه حتی در مورد موارد دهای دیگه

برای من خیلی فرق داره زنده باشه یا مرده این مرگشه که داره عذابم میده زنده باشه من راحت میشم راحت بیخیالش میشم نمیخوام که برگرده بره هرجا دلش میخواد با هرکی میخواد باشه فقط زنده باشه
بعدشم این انصاف نیست اون نزده باشه من دارو مصرف کنم که چی چون مرده و من باورم نمیشه پس برا همینه باید واقعیتو بدونم



:Gol:

امیدوارم خداوند مشکل خواهرمون رو حل کند ... بنظرم این خانوم برای اینکه اون فرد از تو قلبشون خارج بشه باید یک فردی دیگر وارد قلبشون بشه منظورم اینه
که ایشون باید ازدواج کنند تا بتونن اون فرد رو فراموش کنن..البته استثنا هم وجود داشته که بعضیا نتونستن فراموش کنن...ولی کسایی رو میشناسم که بعد این که
عشقشون گذاشته رفته تا دوسال با پیاماش زندگی میکردن و گریه..بعد از این که با یکی دیگه آشنا شدن اونو بالکل فراموش کردن:Gol:

نمیدونم چی بگم:Ghamgin:

[="Black"]سلام چقدر دردناک ،امیدوارم خدا هر چه زودتر آرامش و شادی نصیبتون کنه.
اما از ابتدا رابطه ی شما صحیح نبوده و چرا بخاطر چیزی که اشتباه بوده باید هفت سال هفت سال زندگیتون رو خراب کنید، به نظر من باید از همون اول تمام حاطراتشون رو پاک میکردید و همینطور ذهنتون را به چیزهای دیگه مشغول می کردید مطمئنا تا الان فراموش شده بودن و به نظرم فرض زنده باشند باز احساس شما جریحه دار می شود .اگرشما واقعا دوست دار ایشون بودید باید فراموششون کنید تا اون بنده خدا هم چه در این دنیا و چه اون دنیا آرامش داشته باشند .اگر شما خودتون را نیز دوست داشته اید باید فراموششان کنید تا از زندگی لذت ببرید
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

طاهر;646930 نوشت:
سلام بازم ممنون از پاسختون
واقعا من عذاب میکشم چون نه میتونم گناهکار باشم و از گناه لذت ببرم و نه از کار های خوب لذت ببرم همش پشیمونم میگم کاش از بچگی نمیرفتم کلاسای مذهبی کاش همش نمیرفتم مسجد که اینجوری شم حتی نمیتونم دروغ مصلحتی بگم
پیش روانپزشک رفتم دارو نوشته ولی دارو ها باعث میشن حس سرگیجگی در قسمت پشت سرم و حس تار شدن یا خشکی چشم چپم میشه به دکترم هم اطلاع دادم اجازه نداد حرف بزنم گف بذار یه دوره بگذره
این حس سرگیجگی رو دوماه پیش هم داشتم درد چشم چپ رو هم داشتم دکتر میگفتن هیچی نیس چشممو الان با مصرف دارو شروع شده
راستی بهم گف برو در مورد طرخواره درمانی بخون از اینترنت و در مورد مفروضه ها - بینش هیجانی- و بینش عقلی - اسکیما ترابی = باوربنیادین
در مورد اینا از اینترنت نتونسم پیدا کنم
وبهم گف از لحاظ بینش عقلی قبول کردی ولی بینش هیجانیت قبول نمیکنه حتی در مورد موارد دهای دیگه
برای من خیلی فرق داره زنده باشه یا مرده این مرگشه که داره عذابم میده زنده باشه من راحت میشم راحت بیخیالش میشم نمیخوام که برگرده بره هرجا دلش میخواد با هرکی میخواد باشه فقط زنده باشه
بعدشم این انصاف نیست اون نزده باشه من دارو مصرف کنم که چی چون مرده و من باورم نمیشه پس برا همینه باید واقعیتو بدونم

سلام
دارو درماني را ادامه دهيد داروها حتي قرص هاي سرماخوردگي عوارض دارند و پزشك از عوارض مطلع است با اين حال جايگزين بهتري سراغ نداردو عقل و شرع نيز مي گويند به سخنان پزشك گوش كنيد و عمل كنيد.
براي كاهش عوارض به پزشك مشورت كنيد ولي در كل خودتان هم مي توانيد برخي از عوارض را كم كنيد مثلا اگر دهان خشك مي شود از نوشيدني بيشتري مصرف كنيد. يا اگر به خاطر داروهاي شب در روز احساس خواب آلودگي داريد شب دارو را زودتر بخوريد و زودتر به رختخواب برويد
پياده روي، شنا، حضور در طبيعت سرسبز، تفريح خانوادگي و با دوستان، فرار از تنهايي و حضور در جمع، حضور در اماكن آرام بخش مذهبي و مساجد، خواندن اشعار موزون پرمغز براي شما مفيد است.
كتاب از حال بد به حال خوب نوشته ديويد برنز، نشر پيكان
40 فکر سمی: حتی یک لحظه هم این افکار را باور نکن!، پدیدآورنده: آرنولد لازاروس، کلیفورد لازاروس، آلن فی، شمس الدین حسینی (مترجم)، الهام آرام نیا (مترجم)، ناشر: نسل نو اندیش
زندانيان باور (راهنماي كاربردي تغيير باورها)، اثر ماتيو مك كي، نشر ذهن آويز
ذهنتان را عوض کنید! (بازآفرینی ذهن به روش خلاق)، اثر مایتو مک کی، کاترین ساکر، مریم کاویانی (مترجم)، حسنعلی میرزابیگی ناشر: آئینه دانش[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

علی صفا;646959 نوشت:
بنظرم این خانوم برای اینکه اون فرد از تو قلبشون خارج بشه باید یک فردی دیگر وارد قلبشون بشه منظورم اینه
که ایشون باید ازدواج کنند تا بتونن اون فرد رو فراموش کنن..البته استثنا هم وجود داشته که بعضیا نتونستن فراموش کنن...ولی کسایی رو میشناسم که بعد این که
عشقشون گذاشته رفته تا دوسال با پیاماش زندگی میکردن و گریه..بعد از این که با یکی دیگه آشنا شدن اونو بالکل فراموش کردن

سلام بر شما
اين توصيه از نظر روان شناسي باليني درست نيست و چه بسا زندگي فردي كه با هزار اميدوار وارد زندگي ايشان شود از بين برود بنابراين در درجه اول بايد اين عشق با كمك روان پزشك و روان شناس باليني مديريت شود.
و با تمرين هاي خودياري قدرت خودكنترلي ايشان افزايش يابد[/]

جمع بندي
پرسش
سلام

من 7 سال پیش از طریق همین اینترنت با پسری اشنا شدم(از شهر دیگه) دوستی ما برای ازدواج بود درضمن رابطه هم کنترل شده حرفی نمیزدیم که دوطرف تحریک بشن
بعد یه مدت منیخواس ولم کنه برام سخت بود از کسی جداشم که میدونم اونم دوسم داره نذاشتم ولم کنه و بره ولی اون میگف برات ارزش قائلم که میگم دیگه حسی ندارم میخوای بیامو سرکارت بذارم برگشت ولی این حرفشو انکار کرد دوهفته بود برگشته بود اومد ددن من یه سری حرفارو بزنه ولی فوری داداشش زنگ زد که ماشینو بیار اینم با عجله رف و دیگه ازش بیخبر بودم تا خبر مرگشو اوردن گفتن سرعتش زیاد بوده چپ میکنه باورم نمیشد انقد تحیقیق کردم تا بدونم مرده یا نه حتی به یکی تو اینترنت گفتم بره از قبرش عکس بگیره بفرسه عکس گرفتو فرستاد تا حدی باور کردم ولی چون شوکه بودمو ناراحت و دوسشم داشتم هروقت دلم میگرف به شمارش زنگ میزدم ولی خاموش بود بعد دوسال روشنش کردن وقتی زنگ زدم دیدم روشنه یه جیغی زدم فکر کردم زنده اس برداشتم دادم به یکی امتحان کنه آمار بگیره ظاهرا دس باباش بود دوسال بعد بازم فکر کردم زنده اس که زنده اس باز به شمارش زنگ زدم باز داداشش اومد با شماره خودش زنگ زد و اس داد که مرده و... دیدم نمیشه تصمیم گرفتم برم سرخاکش رفتم حتی نمیتونسم پیدا کنم با حسم پیدا کردم از یه کسیم که اونجا قرآن میخوند پرسیدم گفتم قبر فلانی کجاست شناختش تو اون قبرستون به اون بزرگی نشون دادو گف مادرش هرهفته میاد ومیگه قران میخونم
تا اینکه تابستون رفته بودم شهر اونا پیش مشاوره یکی از دوسام در جریان بود من کسیو دوس داشتم از دنیا رفته برگشت گف مغازشونو دیدم باعث شد برم سر بزنم دیدم تو مغازه ای که فامیلی اینا نوشته شده پسره کپی این اصلا فکر کردم خودشه حتی خواسم تموم عکسو چت هایی که ازش نگه داشتمو راحت پاک کنم بعد از یکی دونفر پرسیدم گفتن مرده الان میخواسم خوب شم تو شهر خودم رفتم پیش مشاور اون گف هروز فکر کن بگو گذشته تموم شد من حق زندگی کردنو دارم منم دیدم نمیتونم فکر کنم خواسم گذشته تداعی شه روبرو شمو درست تصمیم بگیرم و باور کنم مرگشو ولی بازم نتونسم زنگ زدم به داداشش
بعدشم شک کردم زنده اس همش فکر میکنم اون پسری که شبیه اینه خود اینه میگم حتما اسمشو از اول بهم اشتباه گفته حتی دادم یکی زنگ زد به اون مغازه شماره مغازه رو پیدا کردم بهش گفته بودم بگو پسر فلانی هستی گفته بود نه گفته بود نسبتی ندارم گفته بود خب پس اسم بابای شما چیه گفته بود چیکار داری اخه !!!اخه حداقل میگف پسرعموشم فامیلشم میگفتم اره فامیله تا این حد شبیه هست اخه یکی تا این حد شبیه شغلشم شغل دوس پسر من قدو قیافه مث اون فامیلی عین اون فقط اسم فرق داره حتی فامیلشم نیس؟؟؟؟؟؟؟دلخوش بودم بگه فامیلشم تا آروم شم

کمکم کنید مشاور گفته عکس و چت هارو پاک کن ولی من چجوری پاکش کنم وقتی نمیونم مرده اس یا زنده !!!!!!!

اگه مرده باشه باید با احترامو گریه پاکش کنم که خالی شم ولی اگه زنده باشه یعنی نامرده و ولم کرده و فیلم بازی کرده اینجوری یکجا همه رو پاک میکنم با عصبانیت تا خالی شم

تورو خدا کمکم کنید دارم دیووووووووونه میشم همش میگم زنده اس


پاسخ

سلام بر شما پرسشگر محترم
دنيا مانند دريايي است از كه حوادث و تلخ و شيريني ها و فراز و نشيب هايش افت و خيز دارد. گاهي از اين دريا مي توانيم مطابق خواسته هاي خود صيد كنيم و گاهي ممكن است درگير گرداب هاي ترسناك و امواج غول آسا شويم. اما اين ما هستيم كه بايد بي گدار به آب زندگي نزنيم. بايد دريانوردي را از افراد با تجربه و آنهايي كه سرد و گرمي روزگار را چشيده اند بپرسيم و گرنه مشمول اين شعر خواهيم شد:
صدها چراغ دارد و بيراهه مي رود بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش.

بابا طاهر شعر خوبي دارد كه دين و عقل و روان شناسان قبولش دارند

چه خوش بي مهربوني هر دو سر بي
كه يك سر مهربوني درد سر بي
اگر مجنون دل شوريده اي داشت
دل ليلي از او شوريده تر بي



به هرحال آنچه مسلم است بايد دل هر دو براي هم بتپد و گرنه اين ارتباطي پر دردسر خواهد بود. در اين ارتباط نيز شما به عنوان يك خانم خيلي بيش از اندازه جلو رفته ايد. روان شناسان مي گويند 4 الگوي ارتباطي داريم:
الگوي قاطع
الگوي پرخاشگر
الگوي سلطه گر
الگوي سلطه پذير
.................................

class: cms_table

1-قاطعيت
صادقانه
صريح (مستقيم و روشن)
احترام متقابل و اصيل
خودمختاري متقابل
برد- برد
2-پرخاشگري
ارتباط صادقانه
نيمه صريح (مستقيم و مبهم)
احترام متقابل
كنترل فرد مقابل
برد- باخت
3-سلطه گري
ارتباط غير صادقانه
غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)
احترام ظاهري
كنترل فرد مقابل
برد- باخت
4-سلطه پذيري
غير صادقانه
غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)
احترام (گاهي ظاهري و گاهي اصيل)
خودمختاري فرد مقابل
باخت- برد

قاطعيت: برقراري ارتباط صادقانه، صريح (مستقيم و روشن)، توأم با احترام متقابل و اصيل، و خودمختاري متقابل (برد- برد).

پرخاشگري: برقراري ارتباط صادقانه، نيمه صريح (مستقيم و مبهم)، بدون احترام متقابل، و كنترل فرد مقابل (برد- باخت).

سلطه گري: برقراري ارتباط غيرصادقانه، غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)، توأم با احترام ظاهري، و كنترل فرد مقابل (برد- باخت).

سلطه پذيري: برقراري ارتباط غير صادقانه، غير صريح (غيرمستقيم و مبهم)، توأم با احترام (گاهي ظاهري و گاهي اصيل) به فرد مقابل، و خودمختاري فرد مقابل (باخت- برد).

از بين الگوهاي بالا قاطعيت بهترين و رضايت بخش ترين رابطه است كه استمرار هم دارد. بسياري از اختلافات در روابط اجتماعي و زناشويي به دليل اين است كه الگوهاي ارتباطي سالمي ندارند.
در الگوي برتر خودمختاري متقابل وجود دارد يعني يك نفر رفتار و ارتباط ديگري را مديريت نمي كند اجازه مي دهد طرف مقابل با اختيار خود عمل كند نبايد طرف مقابل كنترل كرد و استقلال او را به رسميت نشناخت.[1]
اگر غير از اين باشد ممكن است چند صباحي هم در خوشبينانه ترين وضعيت ظاهرا مشكلي نباشد ولي به تدريج مشكلات خود را نشان مي دهند.
در ارتباط شما با اين آقا نيز بايد از همان ابتدا ايشان را راحت مي گذاشتيد. اجازه مي داديد تصميم بگيرد. اگر او تمايل به ادامه ارتباط داشته باشد خودش از زير سنگ و ته چاه هم كه باشد ادرس و نشاني شما را پيدا مي كرد.
الان چه بايد كرد؟
الان دو موقعيت براي اين آقا متصور است:
يا به رحمت خداوند رفته و دستش از اين دنيا كوتاه است كه در اين صورت بهتر است برايش دعاكنيد و در حد توان خود خيراتي.
يا اين كه زنده است و به بهانه هاي مختلف شما را بازي مي دهد.
در هر دو وجه تكليف شما مشخص است بايد زندگي خود را بچسبيد درگير جذر و مد اين رابطه نشويد از افرادي كه باتجربه اند كمك بگيرد تا در اين درياي تاريك راه را گم نكنيد و اسير امواج سرگرداني و تعارض و ترديد نشويد.
تعارض منبع دلمشغولي و دل نگراني و ناآرامي ذهن است. اگر حال تان اين طور است و پيشنهاد مي كنم ابتدا قبل از همه اين موارد به سلامت خود فكر كنيد تا شما خواب و ذهن بانشاط نداشته باشيد چگونه مي خواهيد زندگي شاد و ارتباطي سالم داشته باشيد؟!
پس فرصت را از دست ندهيد. به سخنان مشاوران باتجربه اين ملوانان زندگي گوش كنيد تا به ساحل آرامش برسيد
هر چيزي كه ذهن تان را درگير رابطه گذشته مي كند از صفحه و ذهن خود محو كنيد
براي آرامش بيشتر ارتباط با مقلب القلوب كسي كه دل ها ما به دست او است كسي كه حالات ما به دست اوست را به طور ويژه در زندگي خود بياوريد كه نماز كليد حل مشكلات و قايق رسيدن به مقصود و مقصودمان است.
فعاليت هاي بانشاط مانند نقاشي، ديدن فيلم كمدي، پياده روي، شنا، گعده گيري با دوستان معنوي، داشته باشيد
اگر گناهي كرده ايد به جاي ملامت و سرزنش و ملامت خود توبه كنيد و عملا با برگشت به مسير اين بار را از دوش خود برداريد و محبوب ائمه و خداوند شويد. در روايت داريم جواني كه توبه واقعي كند خداوند عاشق او مي شود و به اعضا و جوارح و فرشتگان و زمين دستور مي دهد كه گذشته او را از ياد ببرند و او پاك خداوند را ملاقات مي كند.[2]
- در روايت داريم اگر كسي گرفتار عشق مجازي شود و اين عشق را مديريت كند و كتمان كند و در آن حالت از دنيا برود اجر شهيد را داردپیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله): مَنْ عشقَ و عفََّ و كتمَ ثُمّ ماتَ ماتَ شهيدا؛ (3) یعنی کسی که عاشق شود اما عفاف ورزد و از سودای این عشق دچار حرام نگردد و آن را پنهان نماید، شهید از دينا رفته است و اجر شهید را دارد.
بله فراموش كردند عشق كار بسيار سنگيني است و به همين دليل اجر سنگيني هم خداوند برايش مي دهد
موفق باشيد

............................


سؤال بعدي
من برای اینکه بتونم با این مشکل کنار بیام تو این هف سال خیلی تلاش ها کردم راه درست و غلط رفتم
مثلا من تا اون موقع قران رو ختم نکرده بودم خوندم همش مسجد میرفتم همش پایگاه میرفتم
درباره مرگ شروع کردم تحقیق کردن که بتونم عشقمو درکش کنم در چه حالیه فیلم دیدم کتاب خوندم در مورد طوری که انگار خودم از دنیا رفتم
ولی این تحقیق ها تاثیر بدی گذاشته ترسیدم جوری که از زندگی لذت نمیبرم برا هرچیز کوچیکی حس گناه میکنم برا همین خسته شدم از مسجد و پایگاه و اونایی که خیلی مذهبی ان فراری ام میبینمشون دلم میگیره از خونه از شهرم فراری ای ام چون تو گذشته ام هم بودن
و مسئله مرگ طرف باعث شده به هرکس اعتماد کنم فکر کنم ادم خوبیه اگه بدی کنه حتی سواستفاده هم بکنه باورم نمیشه اصلا نمیبینم حقیقت رو
یا وقتی میرم مسافرت همش فکر میکنم ماشین الان چپ میکنه یه بار انقد ترسیدم تا صب نخوابیدم اخر سر ماشین از جاده خارج شد یا از مردا میتسرم بعضی وقتا همش میگم نکنه فکر کنن فکر بدی دارم درموردشون نکنه فکر کنه حسی دارم
ممنون میشم راهنمایی کنید

پاسخ سؤال دوم

ببينيد قرآن امتياز دين اسلام را به ميانه روي و اعتدال مي داند ما هر روز در نماز مي خواهيم خدا كمك مان كند كه در اين مسير مستقيم حركت كنيم نه گرفتار افراط شويم نه تفريط( يهود و مسيحيت).
براي توبه نياز نيست به خود فشار بياوريم
براي زندگي اسلامي لازم نيست خود را از لذائذ حلال و تفريحات مشروع كه دايره بسيار وسيعي دارند خود را محروم كنيم
اتفاقا افرادي كه دينداري متعادل دارند خيلي با نشاط و سر حال هستند. بانشاط و رضايت از زندگي با شادهاي آني و لحظه هاي تأمين نمي شود. زير بنا و فنداسيون نشاط ديني جهان بيني اسلامي و توحيدي است
به جهان خرم از انم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
البته گاهي ممكن است به دليل دلشوره ها و اضطراب ها ما نتوانيم زندگي شادمانه را كه برنامه ريخته است داشته باشيم اينجا لازم است عايق ها و موانع را با كمك پزشك ( اگر بيماري جسمي داريم) و روان شناس باليني ( اگر تشويش و افكار نگران كننده تكراي و بي قراي و اضطراب داريم ) برطرف كنيم
توصيه مي كنم براي چك آپ از روان شناس باليني كمك بگيريد
موفق باشيد

..........................................

سؤال سوم

سلام بازم ممنون از پاسختون
واقعا من عذاب میکشم چون نه میتونم گناهکار باشم و از گناه لذت ببرم و نه از کار های خوب لذت ببرم همش پشیمونم میگم کاش از بچگی نمیرفتم کلاسای مذهبی کاش همش نمیرفتم مسجد که اینجوری شم حتی نمیتونم دروغ مصلحتی بگم
پیش روانپزشک رفتم دارو نوشته ولی دارو ها باعث میشن حس سرگیجگی در قسمت پشت سرم و حس تار شدن یا خشکی چشم چپم میشه به دکترم هم اطلاع دادم اجازه نداد حرف بزنم گف بذار یه دوره بگذره
این حس سرگیجگی رو دوماه پیش هم داشتم درد چشم چپ رو هم داشتم دکتر میگفتن هیچی نیس چشممو الان با مصرف دارو شروع شده
راستی بهم گف برو در مورد طرخواره درمانی بخون از اینترنت و در مورد مفروضه ها - بینش هیجانی- و بینش عقلی - اسکیما ترابی = باوربنیادین
در مورد اینا از اینترنت نتونسم پیدا کنم
وبهم گف از لحاظ بینش عقلی قبول کردی ولی بینش هیجانیت قبول نمیکنه حتی در مورد موارد دهای دیگه
برای من خیلی فرق داره زنده باشه یا مرده این مرگشه که داره عذابم میده زنده باشه من راحت میشم راحت بیخیالش میشم نمیخوام که برگرده بره هرجا دلش میخواد با هرکی میخواد باشه فقط زنده باشه
بعدشم این انصاف نیست اون نزده باشه من دارو مصرف کنم که چی چون مرده و من باورم نمیشه پس برا همینه باید واقعیتو بدونم

پاسخ سؤال سوم

دارو درماني را ادامه دهيد داروها حتي قرص هاي سرماخوردگي عوارض دارند و پزشك از عوارض مطلع است با اين حال جايگزين بهتري سراغ نداردو عقل و شرع نيز مي گويند به سخنان پزشك گوش كنيد و عمل كنيد.
براي كاهش عوارض به پزشك مشورت كنيد ولي در كل خودتان هم مي توانيد برخي از عوارض را كم كنيد مثلا اگر دهان خشك مي شود از نوشيدني بيشتري مصرف كنيد. يا اگر به خاطر داروهاي شب در روز احساس خواب آلودگي داريد شب دارو را زودتر بخوريد و زودتر به رختخواب برويد
پياده روي، شنا، حضور در طبيعت سرسبز، تفريح خانوادگي و با دوستان، فرار از تنهايي و حضور در جمع، حضور در اماكن آرام بخش مذهبي و مساجد، خواندن اشعار موزون پرمغز براي شما مفيد است.
كتاب از حال بد به حال خوب نوشته ديويد برنز، نشر پيكان
40 فکر سمی: حتی یک لحظه هم این افکار را باور نکن!، پدیدآورنده: آرنولد لازاروس، کلیفورد لازاروس، آلن فی، شمس الدین حسینی (مترجم)، الهام آرام نیا (مترجم)، ناشر: نسل نو اندیش
زندانيان باور (راهنماي كاربردي تغيير باورها)، اثر ماتيو مك كي، نشر ذهن آويز
ذهنتان را عوض کنید! (بازآفرینی ذهن به روش خلاق)، اثر مایتو مک کی، کاترین ساکر، مریم کاویانی (مترجم)، حسنعلی میرزابیگی ناشر: آئینه دانش

1- .قرباني نيما، سبك‌ها و مهارت‌هاي ارتباطي، ص20-35.
2. رك: چهل حديث امام خميني
3. تفسير روح البيان، ج‏8، ص 100.

موضوع قفل شده است