جمع بندی سایه در قرآن

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سایه در قرآن

سلام. قرآن در آیه های 45 و 46 سورۀ فرقان می فرماید:

يا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم (۴۵)

سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمى‏گيريم (۴۶)

دو سؤال:

1.مگر آیه وجودی حقیقی است که خدا آنرا بگستراند؟(مگر سایه نبودنِ نور نیست؟)

2.به طور مشابه، سایه که امری عدمی است، چگونه به سوی خدا فراخوانده می شود؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

חסר משמעות;642373 نوشت:
سلام. قرآن در آیه های 45 و 46 سورۀ فرقان می فرماید:

يا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم (۴۵)

سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمى‏گيريم (۴۶)

دو سؤال:

1.مگر آیه وجودی حقیقی است که خدا آنرا بگستراند؟(مگر سایه نبودنِ نور نیست؟)

2.به طور مشابه، سایه که امری عدمی است، چگونه به سوی خدا فراخوانده می شود؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
خدای متعال فرمود:
"أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً" "ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسيرا"(1)
آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم.
سپس آن را آهسته جمع مى ‏كنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مى‏سازيم.)
این نکته قابل توجه است که:
همه مظاهر الهی حتی سایه ای که با رفتن نور به وجود می آید و با آمدنش از بین می رود، وجود حقیقی دارد. هر چند نزد ما امری عدمی تلقی شود.
سایه اثر است. اثری آشکار که بهانه اش موثری به نام خورشید یا هر نور دیگری است. هر اثری در طبیعت خداوندی از موثری صادر می شود. وقتی نور کمرنگ شود یا از بین برود، سایه جای آن را خواهد گرفت. سایه ای که دارای اثر است. پس معدوم نیست و به همین دلیل در آیه به عنوان یک موجود توصیف شده است.موجودی که قابل درک و دیدن است. انسان تصویر سایه را با تمام وجود حس می کند. حالا چه سایه از عدم نور باشد یا چیز دیگر، فرقی نمی کند، مهم حضورش است و با چشم دیده می شود.
خدای متعال وقتی نور را از سطح زمین بر می کشاند،تاریکی حاصل از سایه جای آن را می گیرد.ما با چشم خودمان حرکت سایه را می بینیم که آهسته و به تدریج بر سطح کره خاکی گسترده یا از آن جمع می شود.وقتی سایه؛ سفره تاریک خود را بر زمین پهن می کند، یعنی شب(سایه فرا گیر) حضورش را به ما اعلام کرده است و صبحگاهان با نزدیک شدن طلوع خورشید،کم کم دامان خود را بر می چیند و روشنایی دنیا را فرا می گیرد. پس معلوم می شود،سایه امری عدمی نیست هر چند وجود و عدمش از بود و نبود نور است.اما بود و نبودش کاملا محسوس است.
علاوه، مفاد این دو آیه این مطلب را به ما تفهیم می کند،که اگر خدا بخواهد می تواند کاری کند که سایه ماندگار شود. یعنی تاریکی شب به هیچ سحری ختم نشود.
پس اگر در کتاب خدا چنین تعابیری به چشم می خورد، حاصل از اشاره ها و کنایه هایی است که گاه در توصیفی کاملا ادیبانه بیان شده است.
مطلب دیگر این که:
بسیاری از موجودات جهان طبیعت به نظر ساکت و بی جان هستند، اما در اصل چنین نیست.هر چیزی که در نظام طبیعت داری اثر باشد، بدون شک جان دارد و مورد خطاب الهی قرار می گیرد. بلکه توسط مبصران عالم یعنی ملائکه، حضور و غیاب و فراخوان می شود.این یعنی حیات مندی تمام ذرات هستی این یعنی آفریده خدای متعال که نمی تواند موجودی بی جان باشد.
شاهد این ادعا آیات بسیار قرآنی است که بیان می دارد: "هر چه" در آسمان ها و زمین است، خدای را تسبیح می کند.
این "هرچه" یعنی هر چیزی که وجود دارد، هر چیزی که نمود دارد.حالا چه این نمود از سایه باشد یا نور و تاریکی فرقی نمی کند. نزد خدای متعال همه اشیاء حتی اگر یک نقاشی ساده از یک سایه هم باشد،موجود است و حضورش را به نوعی اثبات می کند.
خدای متعال فرمود:"يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيم"(2)
آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است، همواره تسبيح خدا مى‏ گويند، خداوندى كه مالك و حاكم است و از هر عيب و نقصى مبرا، و عزيز و حكيم است!
در پایان نکاتی را که در یکی از تفاسیر در باره معنای سایه بیان آمده است بیان می شود.
تفسير حركت سايه‏ ها
در اين آيات سخن از قسمت هاى مهمى از نعمت هاى الهى به عنوان بيان اسرار توحيد و خداشناسى است....
در اين آيات سخن از نعمت" سايه‏ ها" و سپس اثرات و بركات" شب" و" خواب و استراحت" و" روشنايى" روز و" ....است.
نخست مى‏گويد:" آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده است"؟و اگر مى ‏خواست آن را ساكن قرار مى‏ داد" (سايه ‏اى هميشگى و جاودانى)
بدون شك، اين قسمت از آيه اشاره ‏اى است به اهميت نعمت سايه ‏هاى گسترده و متحرك، سايه‏ هايى كه يك نواخت باقى نمى‏ ماند بلكه در حركت است و نقل مكان مى‏ دهد....
اشاره به اين كه اگر آفتاب نبود مفهوم سايه روشن نمى‏ شد، اصولا سايه از پرتو آفتاب به وجود مى‏آيد، زيرا" سايه" معمولا به تاريكى كم رنگى گفته مى‏شود كه براى اشياء پيدا مى‏شود و اين در صورتى است كه نور به جسمى كه قابل عبور از آن نباشد بتابد و در طرف مقابل سايه آشكار شود، بنا بر اين نه فقط طبق قانون تعرف الاشياء باضدادها سايه را با نور بايد تشخيص داد بلكه وجود آن نيز از بركت نور است.بعد مى‏ فرمايد:" سپس ما آن را آهسته جمع مى‏ كنيم"
مى‏دانيم هنگامى كه خورشيد طلوع مى‏ كند تدريجا سايه ها برچيده مى‏شود تا به هنگام ظهر كه در بعضى از مناطق سايه به كلى معدوم مى‏ شود، زيرا آفتاب درست بالاى سر هر موجودى قرار مى‏ گيرد، و در ديگر مناطق به حد اقل خود مى‏ رسد، و به اين ترتيب سايه‏ ها نه يك دفعه ظاهر مى‏ گردند، و نه يك دفعه برچيده مى‏ شوند، و اين خود يكى از حكمت هاى پروردگار است، چرا كه اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعكس ناگهانى صورت مى‏ گرفت براى همه موجودات زيان‏ آور بود، اما اين نظام تدريجى در اين حالت انتقالى چنان است كه بيشترين فایده را براى موجودات دارد بى آن كه ضررى داشته باشد.(3)

پی نوشت ها:
1- سوره فرقان،آیه 45 و 46
2- سوره جمعه،آیه 1
3-آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،ج 15،ص 112

محسن;644070 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
خدای متعال فرمود:
"أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً" "ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسيرا"(1)
آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم.
سپس آن را آهسته جمع مى ‏كنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مى‏سازيم.)
این نکته قابل توجه است که:
همه مظاهر الهی حتی سایه ای که با رفتن نور به وجود می آید و با آمدنش از بین می رود، وجود حقیقی دارد. هر چند نزد ما امری عدمی تلقی شود.
سایه اثر است. اثری آشکار که بهانه اش موثری به نام خورشید یا هر نور دیگری است. هر اثری در طبیعت خداوندی از موثری صادر می شود. وقتی نور کمرنگ شود یا از بین برود، سایه جای آن را خواهد گرفت. سایه ای که دارای اثر است. پس معدوم نیست و به همین دلیل در آیه به عنوان یک موجود توصیف شده است.موجودی که قابل درک و دیدن است. انسان تصویر سایه را با تمام وجود حس می کند. حالا چه سایه از عدم نور باشد یا چیز دیگر، فرقی نمی کند، مهم حضورش است و با چشم دیده می شود.
خدای متعال وقتی نور را از سطح زمین بر می کشاند،تاریکی حاصل از سایه جای آن را می گیرد.ما با چشم خودمان حرکت سایه را می بینیم که آهسته و به تدریج بر سطح کره خاکی گسترده یا از آن جمع می شود.وقتی سایه؛ سفره تاریک خود را بر زمین پهن می کند، یعنی شب(سایه فرا گیر) حضورش را به ما اعلام کرده است و صبحگاهان با نزدیک شدن طلوع خورشید،کم کم دامان خود را بر می چیند و روشنایی دنیا را فرا می گیرد. پس معلوم می شود،سایه امری عدمی نیست هر چند وجود و عدمش از بود و نبود نور است.اما بود و نبودش کاملا محسوس است.
علاوه، مفاد این دو آیه این مطلب را به ما تفهیم می کند،که اگر خدا بخواهد می تواند کاری کند که سایه ماندگار شود. یعنی تاریکی شب به هیچ سحری ختم نشود.
پس اگر در کتاب خدا چنین تعابیری به چشم می خورد، حاصل از اشاره ها و کنایه هایی است که گاه در توصیفی کاملا ادیبانه بیان شده است.
مطلب دیگر این که:
بسیاری از موجودات جهان طبیعت به نظر ساکت و بی جان هستند، اما در اصل چنین نیست.هر چیزی که در نظام طبیعت داری اثر باشد، بدون شک جان دارد و مورد خطاب الهی قرار می گیرد. بلکه توسط مبصران عالم یعنی ملائکه، حضور و غیاب و فراخوان می شود.این یعنی حیات مندی تمام ذرات هستی این یعنی آفریده خدای متعال که نمی تواند موجودی بی جان باشد.
شاهد این ادعا آیات بسیار قرآنی است که بیان می دارد: "هر چه" در آسمان ها و زمین است، خدای را تسبیح می کند.
این "هرچه" یعنی هر چیزی که وجود دارد، هر چیزی که نمود دارد.حالا چه این نمود از سایه باشد یا نور و تاریکی فرقی نمی کند. نزد خدای متعال همه اشیاء حتی اگر یک نقاشی ساده از یک سایه هم باشد،موجود است و حضورش را به نوعی اثبات می کند.
خدای متعال فرمود:"يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيم"(2)
آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است، همواره تسبيح خدا مى‏گويند، خداوندى كه مالك و حاكم است و از هر عيب و نقصى مبرا، و عزيز و حكيم است!
در پایان نکاتی را که در یکی از تفاسیر در باره معنای سایه بیان آمده است بیان می شود.
تفسير حركت سايه‏ ها
در اين آيات سخن از قسمت هاى مهمى از نعمت هاى الهى به عنوان بيان اسرار توحيد و خداشناسى است....
در اين آيات سخن از نعمت" سايه‏ ها" و سپس اثرات و بركات" شب" و" خواب و استراحت" و" روشنايى" روز و" ....است.
نخست مى‏گويد:" آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده است"؟و اگر مى ‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد" (سايه‏ اى هميشگى و جاودانى)
بدون شك، اين قسمت از آيه اشاره‏ اى است به اهميت نعمت سايه ‏هاى گسترده و متحرك، سايه‏ هايى كه يك نواخت باقى نمى‏ ماند بلكه در حركت است و نقل مكان مى‏دهد....
اشاره به اين كه اگر آفتاب نبود مفهوم سايه روشن نمى‏ شد، اصولا سايه از پرتو آفتاب به وجود مى‏ آيد، زيرا" سايه" معمولا به تاريكى كم رنگى گفته مى‏شود كه براى اشياء پيدا مى‏شود و اين در صورتى است كه نور به جسمى كه قابل عبور از آن نباشد بتابد و در طرف مقابل سايه آشكار شود، بنا بر اين نه فقط طبق قانون تعرف الاشياء باضدادها سايه را با نور بايد تشخيص داد بلكه وجود آن نيز از بركت نور است.بعد مى‏ فرمايد:" سپس ما آن را آهسته جمع مى‏ كنيم"
مى‏ دانيم هنگامى كه خورشيد طلوع مى‏كند تدريجا سايه ها برچيده مى‏ شود تا به هنگام ظهر كه در بعضى از مناطق سايه به كلى معدوم مى‏ شود، زيرا آفتاب درست بالاى سر هر موجودى قرار مى‏ گيرد، و در ديگر مناطق به حد اقل خود مى‏ رسد، و به اين ترتيب سايه‏ ها نه يك دفعه ظاهر مى‏ گردند، و نه يك دفعه برچيده مى‏ شوند، و اين خود يكى از حكمت هاى پروردگار است، چرا كه اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعكس ناگهانى صورت مى‏ گرفت براى همه موجودات زيان‏ آور بود، اما اين نظام تدريجى در اين حالت انتقالى چنان است كه بيشترين فایده را براى موجودات دارد بى آن كه ضررى داشته باشد.(3)

پی نوشت ها:
1- سوره فرقان،آیه 45 و 46
2- سوره جمعه،آیه 1
3-آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،ج 15،ص 112

با سلام و تشکر. شما در مورد سایه ها توضیح دادید، ولی توضیح نفرمودید که به سوی خود باز گرفتن سایه به چه معناست.

חסר משמעות;644745 نوشت:
با سلام و تشکر. شما در مورد سایه ها توضیح دادید، ولی توضیح نفرمودید که به سوی خود باز گرفتن سایه به چه معناست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد و طلب توفیق الهی برای شما
می توان گفت:
باز گرفتن سایه یک تعبیر لطیف است یعنی همان طور که سایه به تدریج بر سطح زمین گسترده می شود، به همان شکل نیز آهسته آهسته جمع و باز ستانده می شود. گویا خدای متعال در زمان خاص(فرو رفتن خورشید در مکان خود) سایه را بر زمین گستراند و سپس در زمانی دیگر که وقت بر آمدن آفتاب بود، سایه را باز ستاند.
از این گونه تعابیر در کتاب خدا فراوان است.اصولا زبان عربی لطیف و از آرایه های ادبی پر نصیب است. قرآن نیز به همین زبان البته از منبع وحی آمده و بدین جهت در فصاحت و بلاغت و نیز زیبایی الفاظ و چیدمان سحر انگیز کلمات با بار معنایی فراوان، بی نظیر است.
با این حال تفاوت در ترجمه های قرآنی گاهی موجب شبهه هایی هم می شود که با تحلیلی که بیان کردیم انشا الله رفع می شود.
در ادامه مناسب است به تعبیر برخی از تفاسیر در معنای این قسمت از آیه توجه کنیم.
1- معناى اينكه فرمود:" ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً" اين است كه ما با تاباندن خورشيد و بالا آوردن آن، به تدريج آن سايه را از بين مى‏بريم و جهت اينكه از بين بردن را، قبض ناميده، آن هم قبض به سوى خودش و آن قبض را هم به قبض آسان توصيف كرد خواست تا بر كمال قدرت الهى خود دلالت كند و بفهماند كه هيچ عملى براى خدا دشوار نيست و اينكه فقدان موجودات بعد از وجودشان انهدام و بطلان نيست، بلكه هر چه كه به نظر ما از بين مى‏رود در واقع به سوى خدا باز مى‏گردد.(1)
2- ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً سپس به تدريج سايه را به سوى خودمان قبض كرديم با طلوع آفتاب و ارتفاع آن چه هر قدر آفتاب بالا آيد، سايه كم مي شود و كلمه يسير در اين جا به معناى سهل و آسان بودن است. يعنى قبض كردن سايه براى ما كار بسيار سهل و آسانى است.(2)

پی نوشت ها:
1-علامه طباطبایی سید محمد حسین، تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج 15،ص 312
2-بروجردی سید محمد ابراهیم،تفسیر جامع،تهران،انتشارات صدر،سال 1366 خورشیدی،
چاپ ششم،ج 5،ص 37

بسم الله الرحمن الرحیم

جمع بندی:

قرآن در آیه 45 سوره فرقان می فرماید:آیا ندیده ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد ...

پرسش اول:

مگر سایه وجودی حقیقی دارد که خدا آنرا بگستراند؟(مگر سایه نبودنِ نور نیست؟)

پاسخ:

خدای متعال فرمود:

""أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً" "ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسيرا"(1)

آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم.

سپس آن را آهسته جمع مى ‏كنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مى‏ کنیم)

این نکته قابل توجه است که:

همه مظاهر الهی وجودی حقیقی دارند و در این میان حتی سایه که با بود و نبود نور موجود و معدوم می شود نیز وجودی حقیقی دارد.هر چند در دیده ما تفسیرش متفاوت است.

سایه اثر است. اثری آشکار که علتش خورشید یا هر نور دیگری است. هر اثری در طبیعت تابع موثری است. وقتی نور از بین برود، سایه جای آن را خواهد گرفت. سایه ای که دارای اثر است. پس معدوم نیست. به همین دلیل در آیه مذکور به عنوان یک موجود توصیف شده است.موجودی که قابل دیدن است.انسان سایه را با تمام وجود حس می کند. حالا چه سایه از عدم نور باشد یا چیز دیگر، فرقی نمی کند، مهم حضورش است که با چشم دیده می شود.

خدای متعال وقتی نور را از سطح زمین بر می چیند،تاریکی حاصل از سایه جای آن را می گیرد.ما با چشم خودمان حرکت سایه را می بینیم که آهسته و به تدریج بر سطح کره خاکی گسترده یا جمع می شود.وقتی سایه؛پهنه تاریک خود را بر زمین می گستراند،(سایه فرا گیر) شبی تاریک در انتظار ما است و هنگام سحر و نزدیک شدن طلوع خورشید،سایه از بین رفته روز آغاز می شود.پس معلوم می شود،سایه امری عدمی نیست هر چند وجود و عدمش از بود و نبود نور است.اما بود و نبودش کاملا محسوس است و ارمغانش شب و روز است.

علاوه،مفاد این دو آیه این مطلب را به ما تفهیم می کند،که اگر خدا بخواهد می تواند سایه را ماندگار کند و تاریکی شب به هیچ سحری ختم نشود.

پس اگر در کتاب خدا چنین تعابیری به چشم می خورد، حاصل از اشاره ها و کنایه هایی است که در توصیفی کاملا ادیبانه بیان شده است.

مطلب دیگر این که:

بسیاری از موجودات جهان طبیعت به نظر ساکت و بی جان هستند، اما در اصل چنین نیست.هر چیزی که در نظام طبیعت داری اثر باشد،بدون شک جان دارد و مورد خطاب الهی قرار می گیرد.بلکه توسط ملائک،فراخوان می شود.این یعنی حیات مندی تمام ذرات هستی.

شاهد این ادعا آیات بسیار قرآنی است که بیان می دارد: " آن چه" در آسمان ها و زمین است، خدای را تسبیح می کند.

"يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ"(2) سوره جمعه آیه 1

آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است، همواره تسبيح خدا مى‏ گويند، خداوندى كه مالك و حاكم است و از هر عيب و نقصى مبرا، و عزيز و حكيم است!

" آن چه" یعنی هر چیزی که وجود و نمود دارد.حالا چه این نمود از سایه باشد یا نور فرقی نمی کند. نزد خدای متعال همه اشیاء حتی یک نقش ساده از یک سایه،به نوعی حضورش را به اعلان می کند.

در پایان به نکاتی که در یکی از تفاسیر در باره معنای سایه بیان شده است اشاره می کنیم:

تفسير حركت سايه‏ ها

در اين آيات سخن از قسمت هاى مهمى از نعمت هاى الهى به عنوان بيان اسرار توحيد و خداشناسى است.....

در اين آيات سخن از نعمت" سايه‏ ها" و سپس اثرات و بركات" شب" و" خواب و استراحت" و" روشنايى" روز و" ....است..

نخست مى‏گويد:" آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده است"؟و اگر مى ‏خواست آن را ساكن قرار مى‏ داد" (سايه ‏اى هميشگى و جاودانى)

بدون شك، اين قسمت از آيه به اهميت نعمت سايه ‏هاى گسترده و متحرك اشاره می کند، سايه‏ هايى كه يك نواخت باقى نمى‏ ماند بلكه در حركت است و نقل مكان مى‏ کند.....

اشاره به اين كه اگر آفتاب نبود، سايه مفهوم نداشت.اصولا سايه از پرتو آفتاب به وجود مى‏آيد،زيرا "سايه" معمولا به تاريكى كم رنگى گفته مى‏شود كه براى اشياء پيدا مى‏شود و اين در صورتى است كه نور به جسمى كه قابل عبور از آن نباشد،بتابد تا سايه آشكار شود. بنا بر اين، نه فقط طبق قانون "تعرف الاشياء باضدادها" سايه را با نور بايد تشخيص داد، بلكه وجود آن نيز از وجود نور است.بعد مى‏ فرمايد:" سپس ما آن را آهسته جمع مى‏ كنيم"

مى‏دانيم هنگامى كه خورشيد طلوع مى‏ كند، تدريجا سايه ها برچيده مى‏شود تا هنگام ظهر كه در بعضى از مناطق سايه به كلى معدوم مى‏ شود، زيرا آفتاب درست بالاى سر هر موجودى قرار مى‏ گيرد، و در ديگر مناطق به حد اقل خود مى‏ رسد، و به اين ترتيب سايه‏ ها نه يك دفعه ظاهر مى‏ گردند، و نه يك دفعه برچيده مى‏ شوند، و اين خود يكى از حكمت هاى پروردگار است، چرا كه اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعكس ناگهانى صورت مى‏ گرفت براى همه موجودات زيان‏ آور بود، اما اين نظام تدريجى در اين حالت انتقالى چنان است كه بيشترين فایده را براى موجودات دارد بى آن كه ضررى داشته باشد.(3)

پرسش دوم:

خدای متعال در سوره فرقان آیه 46 می فرماید:

آيا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد آن گاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.

سپس آن (سايه) را اندك اندك به سوى خود بازمى‏گيريم.

سایه که امری عدمی است، چگونه به سوی خدا فراخوانده می شود؟ باز گرفتن سایه به چه معناست؟
باز گرفتن سایه یک تعبیر لطیف است. یعنی همان طور که سایه به تدریج بر سطح زمین گسترده می شود، به همان شکل نیز آهسته آهسته جمع و باز ستانده می شود. گویا خدای متعال در زمان خاص(فرو رفتن خورشید در مکان خود) سایه را بر زمین گستراند و سپس در زمانی دیگر که وقت بر آمدن آفتاب بود،سایه را جمع کرد. مثل فرشی که صبح بر زمین پهن شود و عصر جمع شود.
از این گونه تعابیر در کتاب خدا فراوان است.اصولا زبان عربی زبانی بسیار لطیف و از آرایه های ادبی پر نصیب است. قرآن نیز مشحون از فصاحت،بلاغت و کنایه های زیبا از زبان وحی است. به همین دلیل کتاب خدا در چیدمان سحر انگیز کلمات با بار معنایی فراوان، بی نظیر است.
البته باید گفت گاهی تفاوت در ترجمه های قرآنی و برداشت های سلیقه ای در ترجمه یا تفسیر آیات، موجب شبهه هایی می شود که برای رفع آن نیاز مند تحقیق های وسیع تر و دقت های بیشتر است.
در ادامه مناسب است به تعبیر برخی از تفاسیر در معنای این قسمت از آیه توجه کنیم.
1-معناى اين كه فرمود:" ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً" اين است كه ما با تاباندن خورشيد و بالا آوردن آن، به تدريج آن سايه را از بين مى‏بريم و جهت اينكه از بين بردن را، قبض ناميده، آن هم قبض به سوى خودش و آن قبض را هم به قبض آسان توصيف كرد، خواست تا بر كمال قدرت الهى خود دلالت كند و بفهماند كه هيچ عملى براى خدا دشوار نيست و اين كه فقدان موجودات بعد از وجودشان انهدام و بطلان نيست، بلكه هر چه كه به نظر ما از بين مى‏رود در واقع به سوى خدا باز مى‏گردد.(4)
2-"ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً" سپس به تدريج سايه را به سوى خودمان قبض كرديم با طلوع آفتاب و ارتفاع آن،هر مقدار آفتاب بالا آيد، سايه كم مي شود و كلمه "يسير" در اين جا به معناى سهل و آسان بودن است. يعنى قبض كردن سايه براى ما كار بسيار آسانى است.(5)

پی نوشت ها:

1-سوره فرقان،آیه 45 و 46

2-سوره جمعه،آیه 1

3-آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول،ج 15،ص 112 با ویرایش اندک
4-علامه طباطبایی سید محمد حسین، تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج 15،ص 312 با ویرایش اندک
5-بروجردی سید محمد ابراهیم،تفسیر جامع،تهران،انتشارات صدر،سال 1366 خورشیدی،چاپ ششم،ج 5،ص 37 با ویرایش اندک.


موضوع قفل شده است