جمع بندی بنیانگذار عرفان عملی کیست؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بنیانگذار عرفان عملی کیست؟

سلام

میخواستم بپرسم بنیان گذار عرفان عملی کیست ؟ و عرفان از چه زمانی ( به این شکل ) و توسط چه کسی وارد دین مبین شد ؟

لطفا مستند و با مدرک توضیح بدین .

با تشکر

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: جناب استاد

IVI.@.H.D.I;642299 نوشت:
سلام

میخواستم بپرسم بنیان گذار عرفان عملی کیست ؟ و عرفان از چه زمانی ( به این شکل ) و توسط چه کسی وارد دین مبین شد ؟

لطفا مستند و با مدرک توضیح بدین .

با تشکر

سلام علیکم
با سلام و عرض تشكر از شما دوست عزيز، در پاسخ به پرسش شما بايد از دو منظر به آن نگاه كرد.
در نگاه اول بايد گفت عرفان عملی در كنار عرفان نظری، همچون علوم اسلامی ديگر، هم مايه‌ها و ماده‌های خود را از منابع اسلامی دارد و هم پويايی خود را در بستر اسلام داشته است.
با توجه به اين مطلب كه شهيد مطهری در كتاب آشنايی با علوم اسلامی بخش عرفان آورده است، البته انحرافات موجود در عرفان و تصوف را تحت تأثير جريانات خارج از اسلام می‌داند؛ به صراحت می‌توان گفت مواد اصلي عرفان عملی در منابع اسلامی هست و مبدع آن وجود مبارك پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام می‌باشند.
اما از زاويه‌ای ديگر اگر بخواهيم ابداع کننده عرفان عملی را با توجه به منازل و مقاماتی كه در آن برشمرده‌اند مورد بررسی قرار دهيم بايد گفت بر طبق آنچه در منابع تصوف آمده است حسن بصری به عنوان زمينه‌ساز تصوف، در شمار اولين كسانی است كه در كتاب «رعايه حقوق الله» مراحلی را برای وصول به خداوند ذكر كرده است به طوری كه مراحل عرفان عملی در قرن دوم كه می‌توان اين قرن را قرن تشكيل تصوف به عنوان يك نحله فرهنگی دانست؛ در چهار منزل زهد، خوف، شوق و محبت تقسيم می‌شد.
در قرن سوم اين منازل به بيست منزل افزايش يافته و در قرن چهارم به چهل منزل رسيد. قرن پنجم هجری قمری را می‌توان قرنی دانست كه با ظهور خواجه عبدالله انصاری، عرفان عملی به اوج خود رسيد و به سيصد منزل افزايش يافت. خواجه عبدالله انصاری در كتاب منازل السائرين، منازل را به ده قسمت و هر قسمت را به ده مرحله و هر مرحله را به سه بخش تقسيم می‌كند.
بعدها اين منازل به هزار مرحله هم افزايش يافت. البته بايد توجه داشت راه وصول به حقيقت در طی قرون متمادی زياد نشده است بلكه با توجه به رشد اين علم و پديدار شدن مشايخ مستعدی كه در اين راه قدم برداشته‌اند، دقت در منازل سير و سلوكی بالا رفته و منازل به مراحل ريزتری تقسيم می‌شود. بنابر اين می‌توان حسن بصری را زمينه ساز معرفی مراحل سلوكی معرفی كرد و خواجه عبد الله انصاری را به عنوان مشيخه‌ای كه عرفان عملی را به اوج خود رسانيد مطرح کرد.
اما در آخر بايد مجددا بر اين نكته تأكيد داشت كه بانی عرفان عملی اصيل اسلامی كه پشتوانه وحيانی داشته باشد نمی‌تواند غير از وجود مبارك اوليای دين باشد.
(منبع سایت پرسمان دانشجویی)

برادر عزیز لطفا این تاپیک را نیز ملاحظه بفرمایید:

http://www.askdin.com/thread28600.html

اینکه حسن بصری و خواجه عبدالله انصاری ابداع کنندگان و تاثیر گذاران در عرفان عملی بوده اند که بطلان مکتب عرفان و گمراهی و ضلالت پیروانش را اثبات میکند !

در کفر و الحاد حسن بصری که هیچ شکی نست !

خواجه عبدالله انصاری هم که صوفی و سنی حنبلی بوده !!!!

حالا مکتبی که بناینگذاران و متحول کنندگانش سنی و صوفی و کافر و ملحد هستند حقه ؟؟؟!!!

این مقامات و مراحل رسیدن به حق و فاء فی الله و ... که حسن بصری و انصاری در کتاباشون گفتن در قرآن و احادیث و سیره اهل بیت علیهم السلام هم ریشه داره یا من در آوردیه ؟!

یا اینکه باید برای سیر و سلوک نزد استاد یا مرشد یا قطب یا انسان کامل (!) رفت و از اون دستور العمل گرفت و در این راه ( سیر و سلوک ) مطلقا مطیع اوامر اون مرشد بود هم در احادیث آمده ؟

با تشکر ...

IVI.@.H.D.I;642946 نوشت:
اینکه حسن بصری و خواجه عبدالله انصاری ابداع کنندگان و تاثیر گذاران در عرفان عملی بوده اند که بطلان مکتب عرفان و گمراهی و ضلالت پیروانش را اثبات میکند !

در کفر و الحاد حسن بصری که هیچ شکی نست !

خواجه عبدالله انصاری هم که صوفی و سنی حنبلی بوده !!!!

حالا مکتبی که بناینگذاران و متحول کنندگانش سنی و صوفی و کافر و ملحد هستند حقه ؟؟؟!!!

این مقامات و مراحل رسیدن به حق و فاء فی الله و ... که حسن بصری و انصاری در کتاباشون گفتن در قرآن و احادیث و سیره اهل بیت علیهم السلام هم ریشه داره یا من در آوردیه ؟!

یا اینکه باید برای سیر و سلوک نزد استاد یا مرشد یا قطب یا انسان کامل (!) رفت و از اون دستور العمل گرفت و در این راه ( سیر و سلوک ) مطلقا مطیع اوامر اون مرشد بود هم در احادیث آمده ؟

با تشکر ...

برادر گرامی اولا به شما سلام دادم که ممکن است یادتان رفت جواب بدهید و یا اینکه آنقدر عجله داشتید تا مقصود خود را بیان کنید که جواب سلام را لازم ندانستید.
ثانیا از نوع سوال شما مشخص بود که چه طرز تفکری دارید و می خواهید به کجا برسید.چند سالی است همفکران شما در این سایت مطالب زیادی را بیان کرده اند و پاسخ گرفته اند و البته بیشتر ایشان هیچ پاسخی را قبول نکرده و حرف خود را می زنند.
ثالثا جدای از بحث کفر و الحاد که شما به سادگی به هر کسی که مخالف فکر شما باشد می زنید،حتی اگر مبدعان عرفان عملی هم اشکالی داشته باشند دلیل نمی شود که این بحث از ریشه باطل باشد چه بسیار مباحثی که بعدا اصلاح شده و اشکالات آنها رفع شده است.پس دلیل نمی شود همه ی آنها را مانند شما باطل بدانیم.
رابعا بنده نظر شخصی ام را آخر پست عرض کردم که(
اما در آخر بايد مجددا بر اين نكته تأكيد داشت كه بانی عرفان عملی اصيل اسلامی كه پشتوانه وحيانی داشته باشد نمی‌تواند غير از وجود مبارك اوليای دين باشد.) که متأسفانه شما توجهی نکردید و این موید حدس بنده در مورد جهت فکری شماست.
خامسا در سایت جستجو بفرمایید (البته اگر طالب جواب باشید) در مورد بحث استاد هم بحث شده است. به عنوان راهنمایی عرض کنم در تاپیک های استاد بزرگوار آیدی سمیع که از کارشناسان انجمن هستند جستجو بفرمایید.

واقعا شرمنده !

علیکم السلام !

نه خیر بنده بدنبال تحقیق هستم و میخوام راه درست را انتخاب کنم و هیچ تفکر خاصی هم ندارم ! تعصب بی جا هم ندارم !

بنده فقط گفتم که اشخاصی مثل حسن بصری و عبدالله انصاری پیرو مکتب اهل بیت علیهم السلام نبوده و از جماعت عامه بوده اند . مخصوصا حسن بصری که علاوه بر اینکه سنی بوده از نواصب و طرفداران بنی امیه نیز بوده است و بارها مورد نکوهش ائمه علیهم السلام واقع شده است .

بطور مثال امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد او میفرماید : حسن بصری سامری این امت است ! و یا میفرماید : شیطان برادر حسن بصری است !! و ...

در کفر حسن بصری شکی نیست . حال آیین و مکتبی که بنیانگذارش شخصی مثل حسن بصری است که علاوه بر اینکه از غیر شیعه است ناصبی و پیرو دستگاه اموی بوده و مورد مذمت شدید معصومین علیهم السلام واقع شده است میتواند موافق با راه قرآن و عترت باشد ؟!

و یا جناب خواجه انصاری که از اهل تسنن و حنبلی مذهب است ...

مگر اهل بیت علیهم السلام نفرمودند : کل ما لم تخرج من هذا البیت فهو باطل : هر آنچه که از این خانه (خانه محمد و آل محمد) خارج نشود باطل است .

و حتی فرموده اند فضائل ما اهل بیت را هم از عامه و مخالفین نگیرید .

چه برسد به اینکه بخواهیم دین و مسلک و مذهب خود را از آنها بگیریم و با برنامه و دستورالعمل و احکام آنها به خدا برسیم !

اصلا با عقل جور در نمی آید ...

بنده هیچ وقت همینطوری به کسی تهمت نزدم ! که بخوام کافر و ملحدش کنم ! آنچه که هست میگم ولا غیر ...

شما فرمودین عرفان عملی اصیل توسط اهل بیت علیهم السلام بنیان نهاده شده ...

پس چرا عرفا دنبال عبدالله انصاری و بسطامی و مولوی و ابن عربی و عطار و ... رفتن و میرن و خواهند رفت !

در حالیکه میشه گفت هیچ کدام از بزرگان عرفان و تصوف شیعه نبودن که بخواهیم دلمون رو خوش کنیم !

مگر کتب حدیثی و روایی ما پر از احادیث و احکام معرفت زای اهل بیت نیست چرا از غیر اهل بیت و کسانیکه مخالف مذهب و مکتب عترت محمدی هستند گرفته میشه ؟؟؟

و اینکه بنده سوال کردم حالا که فرمودین ریشه این عرفان به این شکل ، معصومین و پیشوایان دین علیهم السلام هستند ، لطف کنید احادیث صحیح السند و معتبری بیاورید که این گفته شما را ثابت نماید .

یعنی مبانی عرفان عملی را اثبات نماید .

مثل منازل عرفان

مثل اینکه برای سیر و سلوک و رسیدن به خدا باید نزد پیر و مرشد رفت و دستور العمل خاصی گرفت و تحت نظر او مراحل سیر و سلوک را طی کرد و اگر استاد نباشد و کسی بدون استاد به انجام دستور العمل و طی کردن منازل سیر و سلوک الی الله بپردازد سخت است و خطر ناک !

و یا مقامات فناء فی اللهی و غیر و ذالک

جایی در احادیث و سیره اهل بیت نبی خدا علیهم صلوات الله بیاورید که چنین مواردی در آن باشد و درستی ادعای شما را اثبات نماید .

بنده فقط دنبال تحقیق هستم ولا غیر ...

اینکه شما تند برخورد نمایید و همه چیز رو با هم قاطی کنید اصلا جالب نیست .

«و جادلهم باالتی هی احسن » با آنها به بهترین و زیبا ترین روش مباحثه کن ...

و السلام علی من اتبع الهدی ...:Gol:

IVI.@.H.D.I;643109 نوشت:
اینکه شما تند برخورد نمایید و همه چیز رو با هم قاطی کنید اصلا جالب نیست .

«و جادلهم باالتی هی احسن » با آنها به بهترین و زیبا ترین روش مباحثه کن ...


سلام علیکم
تند برخورد کردنم دلیل دارد وگرنه تاپیک های دیگر بنده موجود است و نحوه ی برخوردم شفاف.
مطلب شما را که در پست قبل نقل کردم مشخص است. چرا توهین های تلویحی خود را نمی بینید؟!!
اگر واقعا دنبال تحقیق هستید نخست در تاپیکهای استاد بزرگوار آیدی سمیع جستجویی کنید پاسخ بسیاری از سوالات خود را خواهید یافت. هم شما برادر عزیز و هم دیگر کاربران اگر طالب پاسخ اینگونه شبهات هستند می توانند تاپیک های ایشان را مطالعه و سوالات خود را از ایشان بپرسند.

بسمه تعالی

در اينجا مناسب است کلامی از یکی از اولیاء الله نقل كنم:

كسانى كه خود را اهل طريقت شمرده و خانه‏ ى اهل بيت علیهم السلام را عملاً رها كرده، احيانا به دستورات و اعمالى خارج از شرع مقدس عمل مى ‏كنند و اهل شريعت را افرادى مى ‏دانند كه از حقايق بى‏ خبرند، آنها كاملاً در اشتباه هستند و در نهايت به گمراهى كشيده خواهند شد.
البته چون هر زحمتى بى‏ مزد نيست و هر عملى اثرى دارد چه بسا دستور العمل‏ هاى خارج از شرع مقدس، آثارى هم داشته باشد و در انسان حرارتى نيز ايجاد كند، لكن هر گرمى و اثرى نشانه‏ ى قرب به خداى متعال نيست.
راه آشنا شدن با حقايق و كسب معارف هيچ‏ گاه از دايره‏ ى شرع مقدس اسلام بيرون نيست، بلكه اصولاً فلسفه‏ ى شريعت و غرض از ارسال پيامبران رسيدن به كمال و درك حقايق و كسب معارف مى‏ باشد، لكن راه آن منحصر به عمل كردن به احكام شرع بوده و صرفا از طريق آل محمد علیهم السلام ميسر است و به چيز ديگرى نياز نمى ‏باشد.
حتى عرفا كه عقيده دارند در راه سير و سلوك نياز به استاد است، براى اين نيست كه او دستورى غير از آنچه در شرع مقدس وارد شده بدهد، بلكه استاد همچون طبيبى كه براى هر بيمار داروى خاصى تجويز مى‏ كند او نيز براى تربيت نفوس به هر كس دستور خاصى مناسب نفس و حالات و روحيات او مى‏ دهد، امّا در هر حال، اين دستورات و راهنمايى‏ ها در هيچ شرايطى از دايره‏ ى شرع مقدس بيرون نمى باشد.
هم‏چنان كه تقليد كردن از فقها كه احكام و مسائل شرعى را با تخصصى كه در زمينه‏ ى فقه دارند از ادله‏ ى آن استنباط كرده، در اختيار ما قرار مى‏ دهند بدون ترديد اين پيروى، تبعيت از شرع مقدس محسوب مى‏ شود و به هيچ وجه به معناى پيروى از غير شرع نيست.
حقير شب جمعه ‏اى دعاى مجير را - بنا بر آنچه كه مرحوم حاجى نورى در «دار السلام» ذكر نموده - هفت مرتبه به قصد ديدن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله خواندم. همان شب خوابى ديدم كه اشاره به نكاتى در همين زمينه داشت :
وجود شريف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را ديدم كه به خواندن نماز ظهر مشغول بوده و امير مؤمنان عليه السلام در طرف چپ، محاذى آن حضرت به آن بزرگوار اقتدا نموده‏ اند. در جانب چپ امير المؤمنين عليه السلام نيز لوحى نورانى قرار داشت كه اسرار ولايت در آن نوشته شده بود. من مى‏ خواستم به جماعت ملحق شوم. يكى از رفقا كه در وضو گرفتن وسواس داشت و وضوى خود را بسيار طول مى ‏داد همراه من بود. بنده مقدارى به خاطر او تأمل كردم، ولى ديدم اگر بخواهم صبر كنم تا وضوى او تمام شود به نماز نمى ‏رسم؛ لذا او را رها كرده و از مقابل امير المؤمنين عليه السلام آمده، و از طرف چپ آن حضرت عبور نمودم. ابتدا خواستم لوح را بخوانم، ولى با خود گفتم: اول نماز بخوانم بهتر است.
در محل ايستادن به نماز مردد شدم كه پشت سر كدام‏ يك از آن دو بزرگوار بايستم. بالاخره سجاده‏ ى خود را پشت سر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله انداخته و اقتدا كردم. و چون يك ركعت دير به نماز رسيده بودم نماز آنان زودتر تمام شد و در حالى كه من مشغول اتمام نماز بودم به سمت قبله تشريف بردند. و از خواب بيدار شدم.
گرچه نماز خواندن در طرف راست امام جماعت فضيلت بيشترى دارد ولى گاهى در خواب مى‏ خواهند نكات ديگرى را به انسان تفهيم كنند.
جانب چپ جاى قرار گرفتن قلب انسان است؛ لذا اسرار ولايت كه به منزله‏ ى حقيقت و باطن امير المؤمنين عليه السلام مى‏ باشد در آن سمت قرار داشت.
خود حضرت امير عليه السلام نيز به منزله‏ ى قلب و باطن نبى اكرم صلي الله عليه و آله مى ‏باشند. كسى كه مى خواهد به ولايت و اسرار آن - كه اصل حقيقت است - برسد ناگزير بايد از طريق پيروى شريعت ( يعنى دستوراتى كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آورده ‏اند ) سلوك كند. شايد معناى اينكه حقير پشت سر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به نماز ايستادم با اينكه پشت سر امير المؤمنين عليه السلام هم مى‏ توانستم بايستم، اشاره به همين معنا داشته باشد.
مطلبى كه بايد هميشه به آن توجه داشته باشيم اين است كه شريعت و طريقت از يكديگر جدا نيست، بلكه طريقت از شريعت اتخاذ مى‏ شود و اگر طبق آن سلوك شود انسان را به حقيقت مى‏ رساند. راه صحيح همان است كه محمد و آل محمد علیهم السلام نشان داده ‏اند و سلوك صحيح كه نتيجه‏ بخش و قرب آور باشد منحصر به اين است كه به آنان تمسك جسته و از ارواح شريف آن بزرگواران استمداد بجوييم.
آنان سرچشمه ‏ى فيض الهى هستند و معانى را هم در واقع خود آن سروران افاضه مى‏ كنند؛ زيرا آنان روح كلى و نفس كلى و ما نفوس جزئى هستيم، و هميشه فرع بايد از اصل خويش استفاده كند. پس هر چه از ناحيه‏ ى غير آنها باشد، گرچه ممكن است داراى خواص و آثارى هم باشد، لكن حقيقت و محتوايى ندارد و همه باطل و گمراهى است.
روزى دستور العملى را كه در كتاب غير معتبرى ديده بودم و مشتمل بر آياتى از قرآن بود انجام دادم. همان شب در خواب ديدم كيسه‏ اى پر از جواهرات دارم و به من گفته شد: اينها مصنوعى است! جواهراتى خوب است كه معدنى باشد. پس از بيدار شدن فهميدم مصنوعى بودن جواهرات به خاطر اين بوده كه آن دستور العمل مأثور نبوده است.
بار ديگر ختمى را كه مرحوم نهاوندى در يكى از كتب خود ذكر كرده مشغول شدم. بعد از آن در خواب ديدم در مسيرى حركت مى‏ كنم كه راه آن از ميان باغ ‏هاى مردم مى ‏گذرد و من از روى ديوار باغ‏ها يكى پس از ديگرى عبور مى‏ نمايم. از شخصى پرسيدم: چرا راه اين‏ گونه است؟ گفت: شما خودتان به خاطر اينكه كرايه‏ ى ماشين ندهيد از بى‏ راهه آمده ‏ايد.
پس از بيدار شدن متوجه شدم چون اين ختم از اهل بیت علیهم السلام نرسيده و مستند به روايت نيست استفاده ‏ى از آن به منزله‏ ى رفتن از بى‏ راهه مى ‏باشد.
اگر از مسيرى كه آنان تعيين فرموده و به ما نشان داده ‏اند حركت نكنيم، هر چند ممكن است داراى آثارى باشد و در مسير نيز سرسبزى و خرمى مشاهده كنيم، لكن بى‏ راهه است. و روشن است كه عاقبت بى ‏راهه رفتن وصول به مقصود نخواهد بود.



پست جمعبندی:

سوال:

میخواستم بپرسم بنیان گذار عرفان عملی کیست ؟ و عرفان از چه زمانی ( به این شکل ) و توسط چه کسی وارد دین مبین شد ؟

پاسخ:
در پاسخ به پرسش شما بايد از دو منظر به آن نگاه كرد.
در نگاه اول بايد گفت عرفان عملی در كنار عرفان نظری، همچون علوم اسلامی ديگر، هم مايه‌ها و ماده‌های خود را از منابع اسلامی دارد و هم پويايی خود را در بستر اسلام داشته است.
با توجه به اين مطلب كه شهيد مطهری در كتاب آشنايی با علوم اسلامی بخش عرفان آورده است، البته انحرافات موجود در عرفان و تصوف را تحت تأثير جريانات خارج از اسلام می‌داند؛ به صراحت می‌توان گفت مواد اصلي عرفان عملی در منابع اسلامی هست و مبدع آن وجود مبارك پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام می‌باشند.
اما از زاويه‌ای ديگر اگر بخواهيم ابداع کننده عرفان عملی را با توجه به منازل و مقاماتی كه در آن برشمرده‌اند مورد بررسی قرار دهيم بايد گفت بر طبق آنچه در منابع تصوف آمده است حسن بصری به عنوان زمينه‌ساز تصوف، در شمار اولين كسانی است كه در كتاب «رعايه حقوق الله» مراحلی را برای وصول به خداوند ذكر كرده است به طوری كه مراحل عرفان عملی در قرن دوم كه می‌توان اين قرن را قرن تشكيل تصوف به عنوان يك نحله فرهنگی دانست؛ در چهار منزل زهد، خوف، شوق و محبت تقسيم می‌شد.
در قرن سوم اين منازل به بيست منزل افزايش يافته و در قرن چهارم به چهل منزل رسيد. قرن پنجم هجری قمری را می‌توان قرنی دانست كه با ظهور خواجه عبدالله انصاری، عرفان عملی به اوج خود رسيد و به سيصد منزل افزايش يافت. خواجه عبدالله انصاری در كتاب منازل السائرين، منازل را به ده قسمت و هر قسمت را به ده مرحله و هر مرحله را به سه بخش تقسيم می‌كند.
بعدها اين منازل به هزار مرحله هم افزايش يافت. البته بايد توجه داشت راه وصول به حقيقت در طی قرون متمادی زياد نشده است بلكه با توجه به رشد اين علم و پديدار شدن مشايخ مستعدی كه در اين راه قدم برداشته‌اند، دقت در منازل سير و سلوكی بالا رفته و منازل به مراحل ريزتری تقسيم می‌شود. بنابر اين می‌توان حسن بصری را زمينه ساز معرفی مراحل سلوكی معرفی كرد و خواجه عبد الله انصاری را به عنوان مشيخه‌ای كه عرفان عملی را به اوج خود رسانيد مطرح کرد.
اما در آخر بايد مجددا بر اين نكته تأكيد داشت كه بانی عرفان عملی اصيل اسلامی كه پشتوانه وحيانی داشته باشد نمی‌تواند غير از وجود مبارك اوليای دين باشد.
(منبع سایت پرسمان دانشجویی)

موضوع قفل شده است