نظريه توحيد در شادكامي (مقاله)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظريه توحيد در شادكامي (مقاله)

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=2]نظريه توحيد در شادكامي[/h]

class: sticky-header width: 141

[TH][/TH]
[TH][/TH]

class: sticky-enabled sticky-table

[TH]ضميمه[/TH]
[TH]اندازه[/TH]
[TR="class: odd"]
1.pdf
693.61 کيلو بايت
[/TR]

سال چهارم، شماره سوم، پاييز 1390، ص 1 ـ 30
Ravanshenasi-va- Din, Vol.4. No.3, Fall 2011
عباس پسنديده*
چكيده
هدف نوشتار آن است كه روشن سازد با توجه به ساختار دو بعدي شادكامي (نشاط ـ رضامندي)، تئوري شادكامي از نظر اسلام كدام است و چه چيزي مي‌تواند تحقق شادكامي را تبيين كند. اين پژوهش، يك بررسي كتابخانه­اي است. بدين منظور، آن بخش از منابع اسلامي (قرآن و حديث) كه مربوط به اين مسئله مي­باشد، مشخص و با استفاده از روش تحليل محتوا (متن) مطالعه شده‌اند. نتايج نشان مي­دهد كه تئوري شادكامي در اسلام، بر «توحيد» مبتني است كه به معناي «واقعيت­شناسي توحيدي» و «هماهنگ­سازي با واقعيت­هاي توحيدي»ِ مربوط به شادكامي مي­باشد. بر اساس اين تئوري، شادكامي بر واقعيت­هايي مبتني است كه توسط خداوند متعال تقدير شده و دستيابي به آن نيز راه خاصي دارد كه باز توسط خداوند متعال تنظيم شده است. شناخت اين واقعيت­ها و پذيرش آنها، از سويي موجب «رضامندي» از تقديرهاي خداوند متعال مي‌شود، چون آنها را مبتني بر «خير» مي­بيند. همچنين موجب «نشاط» مي­شود، چون لذت­هاي مورد نياز را بر اساس الگوي الهي آن تأمين مي­كند.
كليد واژه­ها: شادكامي، رضامندي، نشاط، توحيد، واقعيت­شناسي توحيدي، هماهنگ­سازي با واقعيت­هاي توحيدي، الگوي خداباوري در شادكامي.
[h=2]مقدمه[/h] هر انساني به طور فطري طالب سعادت است و هيچ گاه اين خواست را نمي‌تواند از خود سلب كند و مي‌توان گفت كه اين حقيقت را همه نظام­هاي اخلاقي پذيرفته­اند و در آن اتفاق نظر دارند و اختلاف ميان نظام­هاي گوناگون اخلاقي متوجه تشخيص مصداق سعادت خواهد بود.1 واژه Happiness در انگليسي را مي‌توان به دو معنا به كار برد: يكي، شادي است كه در اين صورت از هيجان مثبت در زمان حال سخن گفته‌ايم. اما معناي دوم آن، شادكامي و سعادتمندي است كه در اين معناي اخير، شادكامي با خشنودي و رضايت از زندگي مترادف است و به نظر مي‌رسد آنچه در روان‌شناسي مثبت‌گرا از آن بحث مي‌شود، اين معنا از Happiness است.2
در قرن نوزدهم پس از جدايي روان‌شناسي از فلسفه، رويكرد لذت‌گرايي در آثار روان‌شناسان به وضوح مشهود بود. ويترسو (2009م) در اين زمينه، به ويژه به جيمز3، ثرندايك4، و ونت5 و فرويد6 اشاره دارد. هرچند كه لذت‌گرايي در قرن بيستم در اغلب متون روان‌شناسي به شكلي خود را نشان داد، اما ترديدي نيست كه رويكرد روان‌شناسي در هزاره جديد، به ويژه روان‌شناسي مثبت‌گرا بيش از آنكه بر رويكرد لذت‌گرا مبتني باشد، بر پايه رويكرد سعادت‌گراست.7 داينر8، لوكاس9 و اوشي10 در كتاب راهنماي روان‌شناسي مثبت‌گرا11 بيان مي‌دارند كه از زمان‌هاي بسيار دور، هميشه اين سؤال مطرح بوده است كه «چه چيزي باعث خوشبختي و بهزيستي مي‌شود». هر يك از پژوهشگراني كه در اين حيطه به كار پرداخته‌اند، عوامل و ابعاد خاصي، معرفي كرده‌اند كه هر فردي كه واجد اين خصوصيات و ابعاد باشد، نسبتي از بهزيستي رواني12 دارد. روان‌شناسان در باره معناي اين اصطلاح كمتر سخن گفته و بيشتر به مؤلفه‌ها و عوامل آن پرداخته‌اند، همان گونه كه اصطلاح سعادت در حوزه مطالعات اسلامي نيز چنين وضعي دارد. دليل آن را نيز در روشن بودن معناي آن نزد مردم مي‌دانند.
آرگايل در باره معناي شادكامي مي‌نويسد: گاهي گفته مي‌شود كه مفهوم شادكامي، مبهم13 و اسرارآميز14 است. اما واضح است كه بيشتر مردم به خوبي مي‌دانند شادكامي چيست. در زمينه‌يابي‌ها كه از مردم در باره معناي شادكامي سؤال شده، پاسخ داده‌اند كه غالباً شادكامي عبارت است از: بودن در حالت خوشحالي و سرور يا ديگر هيجان‌هاي مثبت، يا عبارت است از: راضي بودن از زندگي خود.15 وي معتقد است كه مردم اين اصطلاح را كاملاً درك مي‌كنند و نظر نسبتاً شفافي دارند مبني بر اين كه شادكامي به هيجانات مثبت و رضايت از زندگي مربوط مي‌شود.16 البته وي معتقد است كه علاوه بر اين دو جزء، يعني عواطف مثبت17 و رضايت18، جزء سومي نيز وجود دارد كه عبارت است از: فقدان افسردگي و اضطراب يا ديگر عواطف منفي19.20 اين جزء در حقيقت به بعد هيجان‌ها مربوط مي‌شود. البته از آنجا كه هيجان‌هاي مثبت و منفي بر اساس تحقيقات، مستقل از يكديگر هستند، نمي‌توان آنها را در يك جزء، قرار داد. بررسي‌ها نشان داده است كه وجود عواطف مثبت به معناي فقدان عواطف منفي نيست و وجود عواطف منفي نيز به معناي فقدان عواطف مثبت نمي‌باشد. اين يافته، ما را به اين نتيجه‌گيري رهنون مي‌سازد كه شادكامي سه قسمت عمده دارد: رضايت، عواطف مثبت و عواطف منفي.21
دينر در هند بوك روان‌شناسي مثبت مي‌نويسد: بشر زماني به فكر افتاد كه چه چيزي يك زندگي خوب را مي‌سازد. انديشمنداني كه در اين باره مطالعه كرده‌اند بر اين باورند كه عنصر اصلي زندگي خوب آن است كه فرد خود را شبيه زندگي و با آن هماهنگ سازد، نه آنكه زندگي را با خواسته‌هاي خود هماهنگ سازد. بهزيستي رواني به عنوان شناخت و ارزيابي‌هاي مؤثر در زندگي تعريف شده است. اين ارزيابي‌ها شامل واكنش‌هاي احساسي و هيجاني، مثل قضاوت شناختي از رضامندي است. وي سپس ادامه مي‌دهد كه رضامندي از زندگي، مفهوم گسترده‌اي است كه تجربيات خوشايند، سطح پاييني از خلقيات منفي و سطح بالايي از رضايت از زندگي را دربرمي‌گيرد. تجربيات مثبت موجب سطح بالايي از بهزيستي رواني مي‌شوند، چون يك زندگي رضايت‌بخش را مي‌سازند.22
متفكران اسلامي نيز به اين بحث پرداخته‌اند. شايد بتوان اين انديشوران را به دو گروه تقسيم كرد. متفكراني، مانند فارابي، ابن‌سينا، سهروردي، اخوان الصفا و ملا صدرا در شمار معتقدان به تفسير «غايت غالب» به شمار مي‌آيند كه سعادت را فقط در اتصال به عقل فعال و استغراق در شهود عالم ملكوت مي‌دانند و هر چيز ديگري تنها در صورت كمك به اين حالت، در شمار مطلوبات آدمي قرار مي‌گيرد. در مقابل، متفكراني، مانند خواجه نصير طوسي، ابن‌مسكويه، محمدمهدي نراقي و ملا احمد نراقي، مدافع تفسير «غالب جامع» از سعادت‌‌ا‌ند و بر اين باروند كه سعادت، مؤلفه‌هاي مختلف دارد و هر كدام ارزش استقلالي دارند، به گونه‌اي كه فقدان يكي به سعادت، آسيب مي‌رساند.23
در متون ديني، يعني قرآن و حديث نيز درباره موضوع سعادت به صورت گسترده بحث شده است، از اين‌رو انديشمندان مسلمان نيز به اين موضوع پرداخته‌اند كه شايد بيشتر رويكرد اخلاقي داشته باشد. اما با رويكرد روان‌شناختي، كاظم علي‌محمدي در پايان‌نامه كارشناسي ارشد خود، كه در سال 1388 دفاع شده، به اين موضوع پرداخته است. وي هر چند به شادكامي از ديدگاه اسلام و ساخت آزمون آن پرداخته، اما ساختاري براي شادكامي و نيز چارچوب نظري تعريف شده‌اي براي آن ارائه نكرده است. كار نقلي – تحليلي ديگري كه صورت گرفته و تا حدودي به اين موضوع اختصاص دارد، كتاب رضايت از زندگي اثر پژوهشگر اين رساله مي‌باشد كه در سال 1374 چاپ شده است. اين بررسي، هر چند ممكن است نگاهي نو به منابع اسلامي داشته باشد، اما اين نيز ساختار مشخص و چارچوب نظري معين و فراگيري در عوامل ندارد.
با توجه به جايگاه مهمي كه اين موضوع از سويي، در زندگي و از سوي ديگر، در منابع اسلامي دارد، و با توجه به اينكه پژوهش­هاي پيشين به ارائه چارچوب نظري مشخصي در اين موضوع نرسيده­اند، ضروري است كه با تكيه بر منابع اسلامي، تئوري شادكامي بررسي شود. اين امر در صورت تحقق، مي­تواند به فعاليت ­هاي فردي ـ اجتماعي و حتي سياسي در زمينه ايجاد و تقويت شادكامي جهت دهد و راه را براي تحقق اين امر روشن و هموار سازد. بدون داشتن چارچوب نظري مشخص نمي‌توان به سبب­شناسي ناشادكامي و درمان آن همت گماشت. پرسش­هاي فرا روي اين پژوهش آن است كه شادكامي چيست و از چه مؤلفه­ هايي تشكيل شده است و چه نظريه ­اي مي­ تواند تحقق آن را تبيين كند؟[/][/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=2]ماهيت شادكامي در اسلام[/h] سعادت و شادكامي در اسلام، ساختاري دو مؤلفه­اي دارد: يكي، «نشاط» و ديگري، «رضا». اين از اصول موضوعه اين مقاله مي­باشد كه در جاي خود ثابت شده است.24 مراد از رضامندي، احساس خرسندي از مجموع زندگي، و مراد از نشاط نيز سرزندگي، بشاشي و پويايي در مجموع زندگي است. در توضيح اين امر بايد گفت كه ساختار شادكامي از يك سو، بايد با تعريف سعادت، و از سوي ديگر، با واقعيت‌هاي زندگي متناسب باشد. معادل شادكامي25 در ادبيات اسلامي، سعادت است.26 در ماهيت سعادت، دو مفهوم اساسي وجود دارد: كه يكي، «خير» و ديگري، «سرور».27 بنابراين، مي‌توان گفت كه سعادت، تركيبي از خير و سرور است.28 بر اين اساس، سعادت وقتي حاصل مي‌شود كه از يك سو، رَوَند زندگي، بر خير مبتني باشد و از سوي ديگر، با سرور و خرسندي همراه باشد. پس سعادت، حالتي است پايدار از زندگي خوب (خير) و شاد (سرور). (سعادت = زندگي خوب + زندگي شاد).
اگر بخواهيم زندگي خير، و خير بودن زندگي را در عينيت آن به وضوح ببينيم، بايد ابعاد مختلف زندگي را بررسي كنيم. زندگي از يك منظر به دو بخش «رويداد»ها و «تكليف»ها تقسيم مي‌شود. مراد از رويدادها، حوادث و رخدادهاي خوشايند و ناخوشايند زندگي، و مراد از تكليف‌ها، قوانين و وظايف بايدي و نبايدي زندگي است. بنابراين، زندگي خير آن است كه همه اين ابعاد چهارگانه بر خير مبتني باشند؛ چه نعمتي كه بايد از آن استفاده نمود (خوشايندها) يا نقمتي كه بايد آن را تحمل كرد (ناخوشايندها)، و چه امر لذت‌بخشي كه بايد آن را ترك كرد (نبايدها) يا كار محنت‌آوري كه بايد آن را انجام داد (بايدها). از مجموعه اين چهار موقعيت در ادبيات دين،‌ با عنوان «قضا» ياد مي‌شود. بر اساس متون ديني، واكنشي كه انسان بايد در برابر قضاي الهي داشته باشد، رضامندي است و اين به سبب آن است كه قضاي الهي بر خير مبتني است، از اين رو هر چهار موقعيت ياد شده زندگي، خير مي‌باشند و بر همين اساس، انسان بايد از آن راضي باشد. رضامندي در هر كدام از اين ابعاد، نام مخصوصي دارد، از اين رو رضامندي به «شكر» در خوشايند، «صبر» در ناخوشايند، «انجام» بايدها (طاعت) و «ترك» نبايدها (ترك معصيت) تحليل مي‌شود.
اما مؤلفه نشاط نيز در تعريف، با سرور، هماهنگ است. سرور و لذت، عامل تحقق نشاط است. تحليل انواع مختلف متون ديني نشان مي‌دهد كه نشاط به دو بعد مادي و معنوي تقسيم مي‌شود. انسان موجودي دو بعدي است، از اين رو نشاط او نيز دو بعد دارد. به همين علت است كه در رواياتِ قلمرو نشاط مشاهده مي‌شود كه با هر كليدواژه‌اي كه اين مسئله مطرح شده، به هر دو بعد مادي و معنوي انسان پرداخته است.
از آنچه گذشت روشن شد كه شادكامي در اسلام دو جزء اساسي دارد كه عبارت‌‌اند از: رضا و نشاط. رضا به چهار بخش (شكر، صبر، طاعت و ترك معصيت) و نشاط به دو بخش (لذت مادي و لذت معنوي) تحليل مي‌شود. بنابراين، شادكامي، ابعاد شش‌گانه دارد. در متون ديني براي هر كدام از ابعاد شش­گانه شادكامي كه در حقيقت، ابعاد مختلف زندگي انسان هستند، عواملي مطرح شده كه در جاي خود مهم و قابل توجه‌اند. برخي از اين متون با ادبيات سعادت، و برخي ديگر با ادبياتي متناسب با اجزاي اساسي شادكامي، يعني رضا و نشاط و سرور، و برخي نيز متناسب با ابعاد شش­گانه وارد شده­اند. عوامل هر كدام از دو جزء اساسي شادكامي نيز خود بر يك نظريه مبتني است؛ خيرباوري، پايه نظري رضامندي، و لذت­بري، پايه نظري نشاط مي­باشد.
مسئله­اي كه اينجا مطرح است اينكه فراتر از مؤلفه­ها، اساس شادكامي بر چه نظريه­اي مبتني است و چه چيزي مي­تواند مبناي شادكامي را از ديدگاه اسلام تبيين كند؟ آيا مي­توان ريشه مشتركي براي هر دو مؤلفه شادكامي يافت؟ آيا مي­توان به نظريه­اي جامع دست يافت كه در ساحتي بالاتر از مؤلفه­ها، هر دو بعد شادكامي را تحت پوشش خود قرار دهد؟ آنچه در اين بحث درپي آن هستيم، پايه نظري كلاني است كه در ساحتي بالاتر از پايه نظري رضامندي و نشاط قرار گيرد و هر دو را تبيين كند.
[h=2]چارچوب نظري شادكامي[/h] سعادت و شادكامي، همانند هر امر ديگري، حقيقتي وجودي دارد و از يك منظر، داراي دو بعد تكويني و تشريعي است. بر همين اساس بايد به دو اصل اساسي توجه كرد:
اصل اول، به بعد تكويني شادكامي مربوط است و رويكرد هستي‌شناختي دارد. سعادت و شادكامي انسان، يك «حقيقت موجود» است كه هر چند جرم مادي و قابل رؤيت ندارد، اما داراي ماهيتي است كه آفريده شده و وجود دارد و از اين رو، همانند ديگر آفريده‌ها، حقيقتي است كه قوانين خاص خود را دارد. بي‌ترديد، سعادت و شادكامي، ماهيتي دارد كه تقدير و اندازه­گيري شده و از برنامه‌اي مشخص پيروي مي‌كند. همچنين برخي امور هستي، مانند ماهيت انسان، دنيا و آخرت و اموري از اين دست نيز هستند كه با شادكامي ارتباط پيدا مي‌كنند و قوانين خاص خود را دارند. همه اين مجموعه در شادكامي مؤثر است و مراد از قوانين حاكم بر شادكامي، همه اين مجموعه مي‌باشد.
اصل دوم، به بعد تشريعي شادكامي مربوط است و رويكرد قانون‌شناسانه دارد. براساس «هست و نيست»هاي شادكامي كه از آن به واقعيت‌ها ياد شد، «بايد و نبايد»هاي آن به وجود مي‌آيند. بر اساس واقعيت‌هاي حاكم بر ماهيت شادكامي، اموري را بايد انجام داد تا شادكامي تحقق يابد، و اموري را بايد ترك كرد تا شادكامي آسيب نبيند. اين، بعد تشريعي شادكامي را تشكيل مي‌دهد. در اينجا مراد از تشريع، صرفاً احكام فقهي نيست، بلكه كليه توصيه‌ها (بايدها و نبايدها)يي را دربرمي‌گيرد كه به تحقق شادكامي كمك مي‌كنند. اين امور مي‌توانند به احكام و اخلاق يا عقايد مربوط باشند. آنچه مهم است اينكه اين قوانين در حقيقت، نقشه راه شادكامي را ترسيم مي‌كنند و كسي كه بخواهد به آن هدف دست يابد، بايد از اين مسير حركت كند. اين، در همه امور صدق مي‌كند. هر امري، ماهيتي دارد و بر اساس آن، بايدها و نبايدها شكل مي‌گيرند كه راه تحقق آن را ترسيم مي‌كنند. شادكامي نيز تابع همين قاعده است.
از آنچه گذشت روشن مي‌شود كه شادكامي، همانند هر امر ديگري ماهيتي دارد (بعد تكوين) كه براي تحقق آن بايد اموري را رعايت كرد (بعد تشريع). اين بحث، رويكردي پديدارشناسانه دارد. مسئله مهم اين است كه اين مجموعه (تكوين و تشريع) به دست چه كسي تنظيم مي‌شود؟ اين بحث رويكردي پديدآورشناسانه دارد. پاسخ به اين پرسش مي‌تواند مسئله اصلي اين پژوهش را حل كند كه در ادامه به آن پرداخته مي‌شود.
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=3]1) خداباوري، پايه شادكامي[/h] بر اساس آنچه از متون ديني به دست مي‌آيد، شادكامي پايه نظري بنياديني دارد و آن توحيد است. در حقيقت، شادكامي بر «واقعيت‌هاي توحيدي» مبتني است كه اگر شناخته شوند و فرد خود را با آنها تنظيم كند، رضامندي و نشاط تحقق مي­يابد و در نتيجه، به شادكامي دست مي‌يابد. در توضيح و تبيين اين جمله بايد گفت كه همه امور مربوط به شادكامي، واقعيت‌هايي دارند كه از توحيد سرچشمه مي‌گيرند، از اين رو آنها را «واقعيت‌هاي توحيدي» مي­ناميم. اين واقعيت‌ها، مجموعه مباني‌اي را تشكيل مي‌دهند كه چون همه آنها بر محور توحيد مي‌چرخند، مي‌توان «مباني توحيدي شادكامي» نيز نام نهاد. مباني توحيدي، چهار گونه‌اند: مباني خداشناختي، جهان‌شناختي، انسان‌شناختي و دين‌شناختي. علت چهارگونه بودن مباني نيز آن است كه شادكامي، به «انسان» مربوط است كه در محيطي به نام «جهان» زندگي مي‌كند و برنامه‌اي به نام «دين» دارد. هر كدام از اين سه ضلع، مشخصات و ويژگي‌هايي دارند كه بدون در نظر گرفتن آنها نمي‌توان به شادكامي دست يافت. تا ويژگي‌هاي جهان، به عنوان محيط زندگي انسان و ظرف تحقق شادكامي، و تا ويژگي‌هاي انسان به عنوان موجودي كه درباره شادكامي او بحث مي‌شود، و تا ويژگي‌هاي دين به عنوان برنامه زندگي انسان، شناخته نشود، تحقق شادكامي ناممكن است. و جالب اينكه همه اين امورِ سه‌گانه نيز توسط «خداوند متعال» تنظيم و تقدير شده‌اند. البته ميان مباني چهارگانه شادكامي كه مجموعه «توحيد» را تشكيل مي‌دهند، نظام خاصي برقرار است. در اين مجموعه، مباني خداشناختي در رأس قرار دارد و از آن، مباني جهان‌شناختي، انسان‌شناختي و دين‌شناختي سرچشمه مي‌گيرند.
با توجه به اين واقعيت‌ها، مي‌توان گفت كه آنچه شادكامي را تحقق مي‌بخشد، شناخت اين واقعيت‌هاي توحيدي و تنظيم خود و زندگي با آنهاست. در واقع، شادكامي حقيقتي است موجود كه با توجه به انواع چهارگانه مباني، تعريف شده و به دست مي‌آيد. اين خود يكي از قوانين و واقعيت‌هاست. بنابراين، تحقق شادكامي وابسته به «واقعيت‌شناسي توحيدي» و «هماهنگ‌سازي با واقعيت‌هاي توحيدي» است. اگر همه ابعاد انسان و زندگي‌اش بر اساس توحيد تنظيم شود، شادكامي تحقق مي‌يابد. لازمه اين كار، ايمان به خداوند است. خداوند متعال برنامه شادكامي را تنظيم نموده و كسي كه بخواهد به شادكامي دست يابد، بايد با تمام وجود، خدا را با تمام ابعادش «باور» داشته باشد و از برنامه‌هايش پيروي كند. وقتي صحبت از ايمان مي­شود، صرفاً باوري خشك نيست. مراد از خداباوري، پذيرش واقعيت­هاي توحيدي و تنظيم كردن خود با آنهاست. اگر كسي اين واقعيت­ها را به درستي بشناسد و خود را بر اساس آنها تنظيم كند، هم رضامندي و هم نشاط را به دست آورده و در نتيجه، شادكامي تحقق مي­يابد. برخي از متون به صورت كلي صادر شده و به بيان اين حقيقتِ كلان مي‌پردازند. از مفاهيمي كه اين حقيقت را بيان مي‌كند، واژه «ايمان» است. بر اساس متون ديني، ايمان و باور به خداوند متعال، هم موجب رضامندي مي‌شود و هم نشاط را به وجود مي‌آورد، و بدين سان، شادكامي تحقق مي‌يابد و اين يعني نقش بي‌مانند «خداباوري» در شادكامي.
[h=4]1-1) ايمان و رضامندي[/h] در برخي روايات، رابطه مستقيم «ايمان» و عنوان عام «رضا» مطرح شده است. براي مثال، رسول خدا(ص) رضا را يكي از اجزاي ده‌گانه ايمان معرفي كرده است.29 جالب اينكه در اين حديث، تصريح شده كه هر كدام كه نباشند، ساختار ايمان به هم مي‌ريزد. امام علي(ع) نيز چهار ركن براي ايمان معرفي مي‌كند كه يكي از آنها رضامندي است.30 اين امر بدان حدّ اهميت دارد كه در برخي روايات از قول خداوند تصريح شده كه اگر كسي به تقدير الهي ايمان نداشته و از قضاي او راضي نيست، خداي ديگري براي خود برگزيند!31 ايماني كه بخواهد رضامندي را توليد كند، بايد واقعيت­هاي توحيد حاكم بر آن را نيز بشناسد و خود را با آنها تنظيم نمايد.
برخي ديگر از متون به رابطه ايمان با ابعاد چهارگانه رضامندي پرداخته­اند كه در ادامه به آن پرداخته مي‌شود:
[h=4]الف) ايمان و شكر - صبر[/h] برخي از اسناد اسلامي، مشخصاً به بيان رابطه خداباوري با مؤلفه‌هاي رضامندي در بعد تكوين، يعني شكر و صبر پرداخته‌اند. امام كاظم(ع) نقل مي‌كند كه در يكى از جنگ‌هاى پيامبر خدا(ص)، گروهى خود را به ايشان عرضه داشتند. فرمود: «اينان كيان‌اند». گفتند: مؤمنان‌اند، اى پيامبر خدا! فرمود: «ايمانشان به چه مرتبه‌اى رسيده است؟» گفتند: به مرتبه شكيبايى در گرفتارى، و سپاس گزارى در آسايش، و رضا به قضا. پيامبر خدا(ص) فرمود كه اگر چنين باشد، نزديك است كه به مقام پيامبران برسند!32 همچنين در روايات اين بخش، ايمان به دو قسم شكر و صبر تقسيم شده است. براي مثال، رسول خدا(ص) مي‌فرمايد: «الإِيمانُ نِصفانِ، نِصفٌ فِي الصَّبرِ ونِصفٌ فِي الشُّكرِ».33 ايماني كه شكر و صبر را به وجود مي­آورد، بر شناخت واقعيت­هاي توحيدي حاكم بر بعد تكويني شادكامي، يعني خوشايند و ناخوشايند زندگي، و هماهنگ ساختن تمام ابعاد وجودي خود با آنها مبتني است.
[h=4]ب) ايمان و طاعت - معصيت[/h] در بخش ديگري از روايات، رابطه ايمان با مؤلفه‌هاي رضا در بعد تشريع مطرح شده است. رسول خدا(ص) تصريح مي‌كند كسي مؤمن است كه طاعت، او را خرسند، و معصيت، وي را ناخرسند سازد.34 و خود نيز از خداوند مي‌خواهد كه چنين حالتي داشته باشد.35 بشر به صورت فطري از قبيح، متنفر است و به نيك، علاقمند است. آنچه مهم است اينكه انسان بداند چه چيزي نيك و چه چيزي قبيح است. اين نيز از طريق شناخت واقعيت­هاي توحيدي حاكم بر بعد تشريع شادكامي و هماهنگ ساختن خود با آنها ميسر است، و مراد از ايمان در ابن بحث، همين است.
خلاصه سخن اينكه ايمان بر اساس روايات اسلامي، عاملي است كه موجب رضامندي از قضا و قدر الهي مي‌شود و به همين سبب چنين شخصي در برابر بلاها، صبور و در برابر نعمت‌ها، شكور است و به طاعت، رغبت دارد و از معصيت، كراهت دارد. اين ايمان، بر شناخت واقعيت­هاي توحيدي حاكم بر زندگي و هماهنگ ساختن خود با آنها مبتني است.
[h=4]2-1) ايمان و نشاط[/h] بخشي از متون نيز به بيان نقش توحيدباوري و ايمان به خداوند در نشاط كه بعد دوم شادكامي است، پرداخته‌اند. اين متون دو گونه‌اند: برخي به صورت كلي به معرفي اين نقش پرداخته‌اند و برخي به صورت جزئي نقش اين عنصر را در مؤلفه‌هاي نشاط بيان كرده‌اند. در برخي روايات، تصريح شده‌ويژگي خداباوران آن است كه كسالت و بي‌حالي از آنان دور است و پيوسته در حال نشاط مي‌باشند: «تراه بعيداً كسله، دائماً نشاطه».36 اين نشان‌دهنده نقش ايمان در نشاط است. بر اساس آنچه در آموزه‌هاي اسلام آمده، مؤمن موظف است كه لذت نفس را تأمين كند. قرآن كريم با صراحت از اهل ايمان مي‌خواهد كه لذت‌هاي حلال را بر خود حرام نكنند37 و كساني را كه چنين كرده‌اند، سرزنش مي‌كند38.
رابطه ايمان با لذت‌هاي معنوي هم كه روشن است. نقش ياد خدا در نشاط انسان با تعبيرهاي مختلفي در آيات و روايات وارد شده است. ياد خدا موجب «آرامش و اطمينان نفس»،39 و «جلاي دل‌ها»،40 «شرح صدر»،41 «حيات دل»،42 «نورانيت قلب»43 و «حلاوت زندگيِ»44 دوستداران خدا45 و اهل تقوا و يقين46 مي‌‌شود كه هر يك را مي‌توان به بعدي از ابعاد نشاط اشاره دانست. از اين رو، رسول خدا(ص) اين گونه به در گاه خداوند متعال دعا مي‌كند: «اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولينَ بِأَمرِكَ... شاكِرينَ عَلى نَعمائِكَ، مُتَلَذِّذينَ بِذِكرِكَ»؛47 خداوندا! ما را به كار خودت سرگرم بدار... و [ما را] بر نعمت‌هايت، سپاسگزار، و از يادت، لذّت بَرنده قرار بده.
همچنين در ادبيات دين از چيزي به نام «حلاوت ايمان» ياد شده و عوامل48 و موانع49 آن شمرده شده است. آنچه اينجا مهم است اينكه اين حلاوت و شيريني مربوط به لذت‌هاي معنوي انسان است كه مي‌تواند نشاط روحي و رواني را براي انسان به ارمغان بياورد. اين حلاوت و شيريني چنان لذتي دارد كه هر كس آن را بچشد، از او روي‏گردان نمي‏شود.50 بنابراين، ايمان به خدا، عامل تحقق نشاط است. البته اينجا نيز ايماني كه بخواهد نشاط را به ارمغان آورد، بايد واقعيت­هاي توحيدي حاكم بر اين بعد را بشناسد و خود را با آن هماهنگ سازد.
[h=3]2) الگوي خداباوري در شادكامي[/h] همان گونه كه مشاهده شد، در متون ديني تصريح شده كه ايمان به خداي يكتا موجب رضامندي و نشاط با همه ابعادش مي­شود، از اين رو خداباوري، عامل اساسي شادكامي است. حال، سؤال اين است كه اين امر چگونه تحقق مي­يابد و چه الگويي از ايمان و خداباوري، موجب شادكامي مي­شود؟
توضيح اينكه خداوند متعال، ابعاد وجودي متعددي دارد كه باور به هر كدام از آنها نتيجه خاص خود را دارد و از اين رو هر كدام بايد در جايگاه خود قرار گيرند. براي نمونه، اگر گفته شود كه ايمان موجب اميد به آمرزش مي­شود، بايد دانست كه براي مثال، باور به رزاقيت خداوند در ايجاد اميد به آمرزش جايگاهي ندارد، بلكه باور به غفاريت او نقش دارد. در موضوع شادكامي نيز قضيه همين است؛ درست است كه ايمان و خداباوري، بنيان شادكامي است، اما بايد ديد چه الگويي از ايمان موجب شادكامي مي­شود. پيشتر نيز مكرر اشاره شد كه ايمان در هر كدام از ابعاد شادكامي، معنايي خاص دارد. اكنون بايد آن را به تفصيل بيان كرد.
در تحليل اين امر بايد گفت كه بر اساس مباني توحيدي، توحيد و خداباوري به چند شكل در تحقق شادكامي اثر مي‌گذارد:
[h=4]1-2) اعتماد به برنامه خدا در شادكامي[/h] خداباوري و ايمان به او اثري كلي و عام دارد و آن اينكه موجب مي‌شود انسان به خداوند به عنوان ارائه‌كننده برنامه شادكامي، اعتماد كند و هر آنچه او مي­گويد، عمل نمايد. اين اعتماد در چند مبناي خداشناختي ريشه دارد. در حقيقت، اين اثر، معلول باورهاي خُردي است كه اگر كسي آنها را بشناسد و باور پيدا كند، به برنامه خدا اعتماد خواهد نمود و از ديگر مدل­هاي شادكامي پيروي نخواهد كرد. بنابراين، نخستين گام، ايجاد اعتماد است و اين، خود بر يك سري واقعيت­هاي توحيدي مبتني است كه در ادامه به آنها اشاره مي‌شود:
[h=4]الف) خالقيت و آفرينش شادكامي[/h] خداوند، «آفريدگار» (خالق) همه هستي، از جمله انسان، جهان و حتي اموري مانند شادكامي است،‌ از اين رو به تمام ابعاد وجودي آنها اشراف كامل دارد. بنابراين، براي تحقق شادكامي بايد حقيقت آن را كه آفرينش الهي دارد، شناخت. اينجاست كه توحيدباوري در بعد آفرينش شادكامي معنا مي‌يابد. حقيقت شادكامي را ما وضع نمي­كنيم و از همين روست كه بايد بدانيم ماهيت شادكامي آن گونه كه ما مي­خواهيم شكل نمي­گيرد. بر اساس نظريه توحيد، شادكامي ماهيتي دارد كه توسط خداوند متعال تقدير شده است. بر اين اساس، راه رسيدن به شادكامي، اعتماد كردن به خدا و تسليم او بودن و تحقق بخشيدن به ابعادي است كه خداوند در شادكامي قرار داده است.
[h=4]ب) ربوبيت و تدبير شادكامي[/h] خدا «پروردگار» (ربّ) همه هستي است، از اين رو اختياردار همه چيز است و همه امور هستي را او تقدير و تدبير مي‌كند و كسي جز او در اين كار دست ندارد. از آنجا كه شادكامي يكي از حقايق عالم است، زير مجموعه توحيد ربوبي نيز قرار مي‌گيرد. ربوبيتِ توحيديِ شادكامي به اين معناست كه خداوند متعال، صاحب اختيار و مولاي شادكامي است و پروردگاري و اصلاح تكويني و تشريعي آن به دست اوست. بر اساس توحيد ربوبي، اختيار شادكامي به دست خداوند متعال است و هموست كه با تنظيم قوانين تكويني و تشريعي، پروردگاري آن را انجام مي‌دهد. بنابراين، براي دستيابي به شادكامي بايد تسليم خداوند بود و به آنچه او براي تحقق شادكامي قرار داده، عمل كرد تا در نهايت، خداوند متعال شادكامي را به انسان ارمغان دهد.
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=4]ج) مقدِّريت و تقدير شادكامي[/h] خدا «اندازه گذارنده» (مقدّر) است و براي هر چيزي اندازه­اي مشخص كرده است. در نظام آفرينش، همه چيز بر اساس اندازه‌گيرى و تقدير خاصى از جهات مختلف، چون طول و عرض و دوام و مهلت‌ها و روزى‌ها استوار است. اين امر نشان مي‌دهد كه همه چيز بر اساس خواست خداوند متعال تنظيم شده است، از اين رو او به ماهيت امور از هر كسي آگاه‌تر مي‌باشد و هر آنچه او در باره آنها بيان مي‌كند، بهترين دستور است. بنابراين، راه رسيدن به شادكامي، عمل به اموري است كه او عامل شادكامي قرار داده است و حركت بر خلاف آن، موجب ناكامي و ناشادكامي مي­‌شود.
[h=4]د) حكمت و تنظيم شادكامي[/h] «دانايي مطلق» از آنِ خداست (عليم). بر اين اساس، خداوند بر هر چيزي احاطه دارد (محيط) و از هر چيزي آگاه (خبير) است و به هر چيزي بينا (بصير) مي­باشد و از اين‌رو هر كاري كه انجام دهد، حكيمانه بوده و از منبع حكيم و فرزانه صادر شده است. به ديگر بيان، بر اساس اين اصل، مشخص مي­شود كه تقدير ساختار شادكامي و ماهيت آن، همچنين تنظيم برنامه شادكامي و راه رسيدن به آن، بر اساس دانشي ناب و حكمتي استوار صورت گرفته است.
خلاصه سخن اينكه هم طراح و خالق شادكامي و هم مدير و مدبّر آن خداست و اين خدا، در تمام افعال خود، حكيم است و هيچ به خطا و فساد نمي­رود. اينها مهم­ترين واقعيت­هاي توحيدي حاكم بر شادكامي است كه شناخت اين واقعيت­ها و باور كردن آنها، موجب ايجاد اعتماد به برنامه خداوند در شادكامي مي­‌شود. اين اصول، به انسان اطمينان مي­دهند كه تسليم خدا بودن و پيروي از برنامه او، بهترين راه تحقق شادكامي و تنها مسير موفق است. بنابراين، وقتي سخن از نقش خداباوري در شادكامي مي­شود، در يك ساحت آن، به معناي باور به اين ابعاد از توحيد است.
[h=4]2-2) خيرباوري در تقديرهاي الهي[/h] ايمان و خداباوري سبب مي­شود كه انسان در سطحي عيني­تر از اعتماد، همه تقديرهاي تكويني (خوشايند و ناخوشايند) و تشريعي خداوند (بايد و نبايد) را بر «خير» مبتني بداند و همين امر، موجب رضامندي كلي او از تقدير خدا مي­‌شود. اين موضوع، دست كم بر دو مبنا يا واقعيت توحيدي مبتني است و تا كسي آنها را نشناسد و آنها را باور نداشته باشد، به رضامندي دست نخواهد يافت. ايماني كه مي­خواهد رضامندي را به ارمغان آورد، بايد به اين واقعيت­هاي توحيدي باور پيدا كند:
[h=4]الف) تقدير امور توسط خدا[/h] يكي از ابعاد توحيد و خداباوري، باور به اين مهم است كه همه امور توسط خداوند متعال تقدير مي­شود. اين، پيش­نياز خيرباوري است؛ زيرا تا كسي باور نداشته باشد كه خداوند متعال، تقدير كننده امور زندگي است، نمي­تواند در باره خير بودن يا نبودن آن سخن بگويد. اين در حقيقت باور به مقدِّر بودن خداوند است كه پيشتر گذشت. اين موضوع آن چنان مهم است كه از آن به عنوان «حقيقت ايمان» ياد شده است51 و وقتي كسي به آن برسد، آنگاه، حلاوت و لذت آن را مي‏چشد.52 بنابراين، انسانِ خداباور، در اينجا باور دارد كه همه امور به تقدير خداوند متعال رقم مي­خورد.
[h=4]ب) خير بودن تقدير[/h] يكي از ابعاد توحيد، «خير بودن قضاي الهي» است كه در حكمت او ريشه دارد. آنچه خداوند متعال تقدير كرده و حكم مي‌كند، بر خير مبتني است و اساساً معنا ندارد كه خداوند كاري جز خير انجام دهد. بنابراين، همه قضاهاي تكويني و تشريعي خداوند متعال، خير است. در روايات بر اين مسئله (خير بودن قضاي الهي)، تأكيد شده است.53
خلاصه سخن اينكه در اين بخش، دو واقعيت توحيدي قرار دارد: يكي، اينكه همه امور به تقدير خداوند متعال رقم مي­خورد، و ديگر اينكه تقدير خداوند متعال بر خير مبتني است و هر آنچه تقدير كند، جز به مصلحت انسان نيست. بنابراين، احساس رضامندي بر دو واقعيت ديگر از واقعيت­هاي توحيدي مبتني است و ايماني كه مي­خواهد رضامندي را به ارمغان آورد، دست كم بايد به اين دو، باور داشته باشد و خود را با آنها هماهنگ ساخته باشد. به خوبي روشن است كه ايمانِ رضامندي، الگويي خاص دارد كه با ديگر ابعاد شادكامي متفاوت است.
[h=4]3-2) واكنش مثبت به تقديرهاي چهارگانه[/h] پس از رضامندي كلي از تقدير، در مرحله بعد، مسئله واكنش انسان به هر كدام از ابعاد چهارگانه تقدير مطرح است؛ به اين معنا كه خداباوري به صورت مشخص­تر و عيني­تر موجب واكنش مثبت به انواع تقديرهاي خداوند مي­شود. باور به خداوند متعال سبب مي­شود كه افراد در رويارويي با موقعيت­هاي چهارگانه زندگي، درست عمل كرده و در نتيجه، شادكامي را تحقق بخشند. واكنش مثبت به هر كدام از اين ابعاد چهارگانه، خود بر يك سري واقعيت­هاي توحيدي ديگر مبتني است كه در ادامه به بررسي آن پرداخته مي‌شود:
[h=4]الف) سپاسگزاري در خوشايندها (شكر)[/h] واكنش مثبت به خوشايندها، «شكر» است. خداباوري موجب سپاسگزاري از خداوند در خوشايندهاي زندگي مي­‌شود. افراد با ايمان، داشته­هاي زندگي خود را درك مي­كنند و آنها را از خداوند متعال مي­دانند و در نتيجه، سپاسگزار او خواهند شد. شكر به معناي احسان‌شناسي و انتشار دادن آن ميان مردم و سپاس از دهنده آن است.54 مهم اين است، وقتي سپاسگزاري محقق مي‌شود كه انسان به اعطاي نعمت از جانب كسي باور داشته باشد. بر اساس تفكر توحيدي، همه چيز از آنِ خداوند متعال است، از اين رو انسان موحّد و خداباور، هر آنچه دارد، از خدا مي­داند. اگر تقدير همه چيز به دست خداوند متعال است و اگر همو مالك همه چيز است، پس نعمت­ها و داشته­هاي زندگي نيز از آنِ خداوند بوده و از جانب او نصيب انسان شده است. به همين علت است كه خداوند متعال با صفت «مفضل» و «متفضل» توصيف شده است. قرآن كريم، نعمت­ها را فضل خداوند دانسته و از خداوند به عنوان صاحب فضل عظيم ياد كرده است.55 بنابراين، خداباوري باعث مي­شود كه انسان همه داشته­ها و ارزش­هاي خود را از خدا بداند و همين امر موجب شكر و سپاسگزاري مي­شود. ايماني كه شكر از آن به وجود مي­آيد، ايماني است كه اين واقعيت توحيدي را باور داشته باشد.
[h=4]ب) بردباري در ناخوشايندها (صبر)[/h] خداباوري موجب مي­شود كه انسان در ناخوشايندها بردبار بوده و بي­تابي نكند. افراد با ايمان، وقتي دچار بلا و مصيبت مي­شوند، مي­دانند كه خداوند بد براي آنها نمي­خواهد، از اين رو شكايتي از خدا نداشته بي­تاب نمي­‌شوند. صبر، يعني «تحمل كردن سختي‌ها و دشواري‌ها، و پرهيز كردن از جزع و بي‌تابي». بر اساس اين تعريف، موضوع اساسي صبر، «امور ناخوشايندي» است كه نفس در برابر آنها بي‌تاب شده، به جزع و فزع روي مي‌آورد. در فرهنگ اسلامي از سويي، به صبر فراخوانده شده و از سوي ديگر، براي بردبار ساختن افراد، به فوايد آن توجه داده شده است.56
يكي از ابعاد مهم توحيد، معناداري و مصلحت داشتن بلاهاست. بر اساس اصل تقدير، ناخوشايندها نيز از جانب خداوند متعال مديريت مي­شوند و هر آنچه خداوند تقدير كند، بي­فايده نخواهد بود. مصيبت‌ها و بلاها، هر چند ظاهري تلخ و ناخوشايند دارند، اما پر از خير و بركت‌‌اند و در حقيقت، برآورنده بخشي از نيازهاي زندگي مي‌باشند. رسول خدا(ص) در اين باره تصريح مي‌فرمايد: خداوند در باره هر كس اراده خير كند، او را گرفتار مى سازد.57 بنابراين، بودن در ناخوشايندي به معناي محروميت و نابرخورداري نيست، و در حقيقت، چنين تصوري مايه نااميدي است.58 اين از واقعيت­هاي توحيدي است كه هر بلايي، حكمتي داشته و در درون آن، خيري نهفته است. بنابراين، ايماني كه مي­خواهد توان صبر را به وجود آورد، بايد اين واقعيت­هاي توحيدي را بشناسد و به آنها باور پيدا كند. اين، الگوي ايمانِ صبرآور است.
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=4]ج) عمل به تكليف (انجام طاعت و ترك معصيت)[/h] واكنش مثبت به بعد تشريعي زندگي، طاعت و فرمانبرداري از خداوند است. خداباوري موجب مي­شود كه انسان دستورات خداوند متعال را طبق مصالح زندگي تفسير كرده و به آنها عمل كند. يكي از باورهاي نادرستي كه در باره شريعت وجود دارد اين است كه دستورات شريعت براي تأمين منافع دين تنظيم شده و فايده آن به خداوند متعال مي‌رسد. اين باور كه «خدا - سودي» ‌ناميده مي‌شود، هر چند ممكن است پنهان باشد، اما زمينه‌هاي گريز از شريعت را به وجود مي‌آورد. اين در حالي است كه قرآن كريم هدف اساسي تشريع را حيات و زنده ساختن انسان معرفي كرده است. خداوند متعال پس از آنكه مردم را به اطاعت از خود و رسولش فراخوانده و از اعراض از آن باز داشته،59 براى دومين بار آن را تأكيد نموده و مؤمنان را به استجابت خدا و رسولش در پذيرفتن دعوت پيغمبر سفارش مى‏كند، و اين تأكيد را به‌وسيله بيان حقيقت امر و آن ركن واقعى كه تكيه‏گاه اين دعوت است، انجام داده و مى‏فرمايد: حقيقت امر و ركن واقعى اين دعوت چيزى است كه انسان را از پرتگاه فنا و هلاكت رهايى داده و زنده‏اش مى‏كند.60
بر مبناي آنچه گذشت، روشن مي‌شود كه مبناي امر و نهي خداوند متعال، مصلحت و مفسده زندگي بشر است. رسيدن به حيات اصيل، عواملي دارد كه مصلحت ناميده مي‌شود، و موانعي دارد كه مفسده ناميده مي‌شود. خداوند متعال انسان را به آنچه صلاح اوست، امر نموده، و از آنچه به زيان اوست، نهي نموده است. اين حقيقت، با تعبيرهاي مختلفي در متون ديني آمده است. قرآن كريم در جايي، معروف بودن و منكر بودن را مبناي امر و نهي خداوند متعال دانسته61 و بر همين اساس، تأكيد دارد كه خداوند متعال مردم را به فحشا امر نكرده62 و از آن باز داشته،63 و به آنچه نيك است وا مي‌دارد.64 عذافر از امام باقر(ع) علت تحريم شراب، مردار، خون و گوشت خوك را مي‌پرسد و حضرت در پاسخ، قاعده‌اي عام را بيان كرده و مي‌فرمايد كه هر آنچه براي بدن مفيد بوده، به آن امر شده و هر چه مضر بوده، از آن نهي شده و سپس در وقت اضطرار و به اندازه نياز، حلال شده است.65
بنابراين، تأمين سعادت واقعي و حيات اصيل بشر، ملاك تكاليف الهي است. پس ايماني كه مي­خواهد عمل به تكليف را به ارمغان آورد، بايد به مصلحت­بخش بودن تكليف براي خود انسان باور داشته باشد، از اين رو الگوي ايمانِ طاعت، پذيرش اين واقعيت­هاي الهي حاكم بر تكليف است.
[h=4]4-2) لذت­بري بر اساس خواست خدا[/h] ايمان به خدا سبب مي­شود كه انسان پس از اعتماد، در سطحي عيني­تر، بر اساس خواست خداوند متعال به التذاذ بپردازد. اين امر موجب تحقق نشاط كه جزء دوم شادكامي است، مي‌شود. از ديدگاه اسلام، شادي موجب انبساط روحي و برانگيخته شدن نشاط در انسان مي‌گردد. بنابراين، شادي‌ها، لذت‌ها و هيجان‌ها عامل مهمي در برانگيختن نشاط در انسان مي‌باشند،66 از اين رو مي‌توان گفت كه براي به وجود آوردن نشاط، بايد شادي و لذت را تأمين كرد. در حقيقت، شادي و لذت، عامل كلان برانگيختن نشاط شمرده مي‌شوند. البته بر اين امر، يك سري واقعيت­هاي توحيدي حاكم است كه بايد آنها را شناخت و بر اساس آنها عمل كرد:
[h=4]الف) دو بعدي بودن انسان و لذت‌هاي او[/h] بر اساس تدبير و تقدير خداوند متعال، لذت انواعي دارد كه عبارت‌اند از: لذت مادي و لذت معنوي. اين نيز به سبب آن است كه انسان موجودي دو بعدي و مركب از بعد مادي و معنوي مي‌باشد، از اين رو، نشاط او نيز دو بعدي است و لذتي نيز كه مي‌خواهد آن را تأمين كند، دو بعدي است. بنابراين، براي تحقق نشاط بايد لذت‌ها مادي و معنوي را تأمين كرد. انواع لذت‌ها را مي­توان در متون اسلامي يافت و حدود آن را نيز مي­توان در احكام ديني پي­گرفت. بنابراين، كسي كه خدا را قبول داشته باشد، هم به التذاذ مي­پردازد و هم هر دو بعد مادي و معنوي با همه مصاديق آن را به كار خواهد گرفت و هم حدود شرعي آن را رعايت خواهد كرد.
[h=4]ب) خداباوري و التذاذ مادي و معنوي[/h] از ابعاد مهم ايمان، استفاده از لذت­هاي دنيوي است. خداوند متعال تصريح مي­فرمايد كه لذتهاي پاك از آنِ اهل ايمان است و تنها از فحشاي آشكار و نهان، نهي كرده است،67 از اين رو از مؤمنان خواسته است كه لذت‌هاي حلال را بر خود حرام نكنند.68 بنابراين، خداباوري عاملي براي استفاده از لذت‌ها مي­باشد، و انسان‌هاي خداباور، از لذت‌هاي حلال استفاده مي‌كنند. همچنين انسان‌هاي خداباور از لذت‌هاي معنوي نيز استفاده مي­كنند. محور اساسي اين بخش، ارتباط با خداوند متعال است. ياد خدا موجب «آرامش و اطمينان نفس»،69 «جلاي دل‌ها»،70 «شرح صدر»،71 «حيات دل»،72 «نورانيت قلب»73 وحلاوت زندگيِ74 دوستداران خدا75 و اهل تقوا و يقين»76 مي‌‌شود كه هر يك را مي‌توان به بعدي از ابعاد نشاط اشاره دانست. برهمين مبنا است كه رسول خدا(ص) اين گونه به در گاه خداوند متعال دعا مي‌كند: «اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولينَ بِأَمرِكَ... شاكِرينَ عَلى نَعمائِكَ، مُتَلَذِّذينَ بِذِكرِكَ؛»77 خداوندا! ما را به كار خودت سرگرم بدار ... و [ما را] بر نعمت‌هايت، سپاسگزار، و از يادت، لذت بَرنده قرار بده.
خلاصه اينكه خداباوري باعث مي­شود كه انسان بر اساس خواست خداوند متعال، لذت­هاي مادي و معنوي را با همه ابعادش تأمين كند و در نتيجه، نشاط مادي و معنوي تحقق يابد و بدين وسيله همه ابعاد شادكامي تحقق مي­يابد.
[h=4]ج) جهت‌گيري لذت[/h] از مباحث مهم دين­شناختي، جهت‌گيري شادي و نشاط است. شادي و نشاط همانند هر امر ديگري بايد در راستاي شادكامي اصيل و سعادت واقعي انسان قرار گيرد، از اين رو هم بايد در امور معنوي نشاط داشته باشيم و هم از نشاط و شادي مادي براي زمينه سازي شادكامي اصيل و جاويدان خود استفاده كنيم. در روايات، موارد متعددي به عنوان كاربرد نشاط و شادي مطرح شده‌اند، همانند: نشاط در راه هدايت،78 عبادت خدا،79 خواندن قرآن80 و شب زنده‌داري.81 اما جايگاه نشاط در روايات اهل‌بيت(ع)‌ در يك قالب كلي قابل جمع است و آن اينكه نشاط دنيوي را بايد براي مطالبه آخرت به كار گرفت. امام علي(ع) در تفسير آيه شريفه «وَلا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا»82 مي‌فرمايد: «لَا تَنْسَ صِحَّتَكَ وَ قُوَّتَكَ وَ فَرَاغَكَ وَ شَبَابَكَ وَ نَشَاطَكَ أَنْ تَطْلُبَ بِهَا الْآخِرَةَ»؛83 فراموش مكن كه با تندرستي، نيرو، فراغ، جواني و نشاطت، آخرت را مطالبه كني.
بنابراين، نشاط بهره دنيوي ماست كه بايد براي نيل به سعادت اخروي و مطالبه آخرت از آن بهره گرفت. لذتي مي‌تواند مطلوب باشد كه در جهت شادكامي اصيل و جاويدان انسان قرار گيرد.
خلاصه سخن اينكه نشاط، مبتني بر چند واقعيت الهي است. به لحاظ انسان شناختي، از سويي، تحقق نشاط متوقف بر لذت و شادي است و از سوي ديگر، لذت انسان دو بعد مادي و معنوي دارد. به لحاظ تكليف نيز انسان مكلف است كه لذت­هاي مادي و معنوي خود را تأمين كند و در جهت درست از آنها استفاده نمايد. بر همين اساس، نشاط بر چند واقعيت از واقعيت­هاي توحيدي متوقف است. ايماني كه نشاط را به ارمغان مي­آورد، بايد اين واقعيت­ها را بشناسد و خود را با آنها هماهنگ سازد.
[h=2]نتيجه‌گيري[/h] هدف اين پژوهش، يافتن پايه‌هاي نظري شادكامي از ديدگاه اسلام است. بررسي منابع اسلامي نشان مي‌دهد كه شادكامي، حقيقتي است كه بر يك­سري واقعيت­ها مبتني است. بر اساس تفكر توحيدي اسلام، اين حقيقت توسط خداوند متعال به وجود آمده و واقعيت‌هاي آن را او تعيين و تنظيم كرده است. اين حقيقت را «واقعيت­هاي توحيدي» ناميديم. كسي كه بخواهد به شادكامي دست يابد، بايد تمام ابعاد وجودي خود (يعني شناخت­ها، احساسات و عواطف و رفتارها) را متناسب با اين واقعيت­ها تنظيم كند؛ اين كار را «هماهنگ­سازي با واقعيت­هاي توحيدي» مي­ناميم. البته لازمه اين امر، شناخت حقيقت شادكامي و واقعيت­هاي آن است كه آن را «واقعيت­شناسي توحيدي» مي­ناميم. بنابراين، تحقق شادكامي بر «واقعيت­شناسي توحيدي و هماهنگ­سازي خود با آن» متوقف است. اين، تفسيري عيني از ايمان و خداباوري مي­باشد. در حقيقت، اين امر خود در ايمان و باور به خداوند متعال ريشه دارد. ايمان و خداباوري، اساس شادكامي است. كسي كه مي­خواهد به شادكامي دست يابد، بايد ايمان را با تفسيري كه گذشت، داشته باشد. اين ايمان موجب شكر در خوشايند، صبر در ناخوشايند، رغبت به طاعت، كراهت از معصيت، و نشاط در زندگي مي‌شود.
چگونگي تأثير اين باور، خود يك مسئله است كه بايد آن را بررسي كرد. اين مسئله را «الگوي ايمانِ شادكامي» مي­ناميم و هدف آن اين است كه مشخص كند، ايماني كه مي­خواهد شادكامي را محقق سازد، چه ويژگي بايد داشته باشد. در پاسخ بايد گفت كه اين امر در دو سطح تأثير مي­گذارد: در سطح نخست، افرادي كه از ايمان - با تفسيري كه گذشت – بهره‌مندند، به برنامه خدا در باره شادكامي «اعتماد» پيدا مي­كنند كه از آن با نام «خدامحوري در زندگي» ياد مي­كنيم. اين خود جزئي از ايمان و خداباوري است كه هر دو مؤلفه رضامندي و نشاط را پوشش مي­دهد. بديهي است كه افراد با ايمان در تمام ابعاد زندگي، خدا را محور و اساس عملكرد خود قرار مي­دهند. در سطح دوم، موجب مي­شود كه، اولاً: انسان همه امور هستي را بنابر تقدير خداوند متعال بداند كه از آن با عنوان «ايمان به تقدير» ياد مي­شود، و سپس تقدير او را نيز بر خير و مصلحت و سود انسان مبتني بداند. اين باور كه از ديگر اجزاي ايمان مي­باشد، در دو سطح تأثير مي­گذارد: در سطح نخست، موجب «رضايت» از تقدير خداوند متعال مي­شود كه يكي از مؤلفه­هاي اساسي شادكامي است. اما در سطح دوم، موجب مي­شود كه فرد، واكنش مثبت و الهي به تقديرهاي چهارگانه خداوند داشته باشد كه هر كدام از اين واكنش­ها، ابعاد ديگري از ايمان مي­باشند. بر اين اساس، فرد مؤمن همه داشته­هاي زندگي خود را از خداوند دانسته، از اين رو «شكرگزار» اوست، همچنين همه بلاهاي زندگي را به مصلحت خود مي­داند، از اين رو «بردبار» مي­شود، و همين طور اساس تكليف را منفعت خود مي­داند، از اين رو «رغبت به طاعت» و «كراهت از معصيت» شكل گرفته و در مجموع، «طاعت» خداوند تحقق مي­يابد.
ثانياً: موجب مي­شود كه انسان لذت مادي و معنوي خود را تأمين كند و بدين سان به نشاط دست يابد.

نمودار (1)
خلاصه سخن اينكه تئوري شادكامي از ديدگاه اسلام، بر توحيد و خداباوري مبتني است. تفسير اين نظريه آن است كه فرد بايد واقعيت­هاي توحيدي حاكم بر شادكامي را بشناسد و خود را با آن هماهنگ سازد. اين امر، موجب رضايت كلان از تقديرهاي خداوند مي­شود و سپس شكر در خوشايندها، صبر در ناخوشايندها، رغبت به طاعت و كراهت از معصيت را به وجود مي­آورد. همچنين موجب تأمين لذت­هاي مادي و معنوي مي­شود كه نشاط را به وجود مي­آورد، و در مجموع، به شادكامي تحقق مي­بخشد. از آنچه گذشت مي‌توان نتيجه گرفت كه در رأس، باورهاي اساسي افراد قرار دارد كه اين باورها، در رويايي با موقعيت‌هاي عيني زندگي (تقديرها و هيجان‌ها)، باورها و رفتارهاي ديگري را توليد مي‌كنند كه موجب شكر در خوشايند، صبر در ناخوشايند، رغبت به طاعت و انجام آن، كراهت از معصيت و ترك آن، و التذاذ مادي و التذاذ معنوي مي‌شود. چهار عنوان نخست، موجب رضامندي و دو عنوان بعدي موجب نشاط مي‌گردد. اين مجموعه در نهايت شادكامي را توليد مي‌كند. بر اين اساس، براي رسيدن به شادكامي بايد تربيت توحيدي را محور قرار داد. تربيت توحيدي، باورهاي اساسي شادكامي را به وجود مي­آورد. اين باورها در رويارويي با موقعيت­هاي زندگي، باورها و واكنش­هاي توحيدي ناظر به موقعيت را شكل مي­دهند و در نتيجه، شادكامي تحقق مي‌يابد. (نمودار 2)

نمودار(2)
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=2]منابع[/h] آبي، منصور بن حسين، نثر الدرّ، مصر، الهيئة المصريه العامه للكتاب، بي تا.
آرگايل، مايكل، روانشناسي شادي، ترجمه مسعود گوهري و همكاران، اصفهان، جهاد دانشگاهي دانشگاه اصفهان، بي تا.
ابن بابويه، محمّد بن علي (شيخ صدوق)، من لا يحضره الفقيه، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1404ق.
ـــــ، التوحيد، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1398ق.
ـــــ، عيون أخبار الرضا، تحقيق: السيد مهدي حسيني لاجوردي، تهران، جهان، بي تا.
ـــــ، الخصال، تحقيق علي اكبرالغفاري، بيروت، موسسه الاعلمي، 1410ق.
ـــــ ، الامالى، تحقيق: مؤسسة البعثة، قم، مؤسسة البعثة، 1407ق.
ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، بيروت، دارصادر، بي‌تا.
ابن شعبه حراني، حسن بن علي، تحف العقول، قم، آل علي، 1382.
ابن ماجه قزويني، محمدبن يزيد، سنن ابن ماجه، تحقيق محمدفواد عبدالباقي، بيروت، دارالفكر، بي تا.
ابن منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، قم، نشر ادب، 1405ق.
ابونعيم، احمدبن عبدالله، حلية الأولياء، بيروت، دارالكتب العلميه، 1414 ق.
بخاري، محمدبن اسماعيل، صحيح البخاري، بيروت، دارالفكر، 1401ق.
براتي، فريد، اثر بخشي مداخلات روانشناسي مثبت‌گرا جهت افزايش نشاط، خشنودي از زندگي، معناداري زندگي و كاهش افسردگي؛ تدوين مدلي براي اقدام، پايان‌نامه دكتري، رشته روان‌شناسي باليني، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، دانشگاه علامه طباطبايي، 1388.
بيهقي، احمدبن الحسين، شُعَب الإيمان، بيروت، دارالكتب العلميه، 1410ق.
پسنديده، عباس، مباني و عوامل شادكامي از ديدگاه اسلام با رويكرد روانشناسي مثبت‌گرا، پايان‌نامه دكتري، رشته مدرسي معارف گرايش قرآن و متون اسلامي، دانشكده علوم حديث قم، 1389.
ـــــ، رضايت از زندگي، قم، دارالحديث، 1374.
تميمي آمدي، عبدالواحد، غررالحكم، ترجمه و شرح خوانساري، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
سبزواري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، تحقيق علاءآل جعفر، قم، موسسه آل البيت، 1414ق.
سجستاني، سليمان بن أشعث الأزدي، سنن ابى‌داود، تحقيق: محمد محيي‌الدين عبدالحميد، بيروت، داراحياء السنة النبوية، بي تا.
سيد ابن طاووس، إقبال الاعمال، تحقيق محمدجواد القيومي، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1414ق.
شريف رضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه، شرح صبحي صالح، قم، ‌دارالحديث، 1424ق.
طوسي، محمد بن حسن ، مصباح المتهجّد، بيروت، موسسه الاعلمي، 1425ق.
علي‌محمدي، كاظم، شادكامي و ساخت آزمون آن از ديدگاه اسلام، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، رشته روان‌شناسي باليني، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينيŠ، 1388.
فراهيدي، خليل بن احمد، العين، قم، موسسه دارالهجره، 1409ق.
كراجكي، محمد بن علي، كنز الفوائد، به‌كوشش عبدالله نعمه، قم، دار الذخائر، 1410ق.
ـــــ، معدن الجواهر، تهران، المكتبة المرتضويه، 1349ق.
كفعمي، ابراهيم بن علي، البلد الامين، بي جا، بي تا.
ـــــ، المصباح، بيروت، موسسة الاعلمي، 1414ق.
كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، چ پنجم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1363.
ليثي واسطي، علي بن محمد، عيون الحكم والمواعظ، تحقيق حسين حسيني بيرجندي، قم، دارالحديث، 1376.
مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1388ق.
محمدي ري شهري، محمد، دانشنامه ميزان الحكمة، قم، دارالحديث، 1384.
مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش: محمدحسين اسكندري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني€، بي‌تا
ورام المالكي، مسعود بن عيسي، تنبيه الخواطر، بيروت، موسسه الاعلمي، بي تا.
Diner, E. et al., "Happiness", Handbook of Positive Psychology, Edited by: C. R. Snyder & Shane J. Lopez, New York, oxford, 2002.


[/HR] * استاديار گروه علوم حديث دانشكده علوم حديث
دريافت: 7/5/1390ـ پذيرش: 10/9/1390

[/HR] 1. محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش: محمدحسين اسكندري، ج 1، ص 98.
2. همان، ص 57.
3. James
4. Thorndike
5. Wundt
6. Freud
7. براتي، فريد، اثربخشي مداخلات روانشناسي مثبت­گرا جهت افزايش نشاط، خشنودي از زندگي، معناداري زندگي و کاهش افسردگي؛ تدوين مدلي براي اقدام.
8. Diner, E.
9. Lucas, R, E.
10. Oishi, S.
11. E. Diner et al., "Happiness", Handbook of Positive Psychology, Edited by: C. R. Snyder & Shane J. Lopez.
12. Subjective Well-being.
13. Obscure.
14. Mysterious.
15. مايكل آرگايل، روانشناسي شادي، ترجمه مسعود گوهري و همكاران، ص 14.
16. همان، ص 25.
17. Positive Emotions.
18. Satisfaction.
19. Negative Emotion.
20. مايكل آرگايل، همان، ص 14.
21. همان، ص 31.
22. E. Diner et al., Ibid, p 66
23. كاظم علي‌محمدي، شادکامي و ساخت آزمون آن از ديدگاه اسلام، ص 70.
24. عباس پسنديده، مباني و عوامل شادکامي از ديدگاه اسلام با رويکرد روانشناسي مثبت‌گرا.
25. Happiness.
26. ر. ک: عباس پسنديده، مباني و عوامل شادکامي از ديدگاه اسلام با رويکرد روانشناسي مثبت‌گرا.
27. احمد ابن فارس، معجم المقاييس في اللغة، ذيل ماده.
28. ر. ک: عباس پسنديده، مباني و عوامل شادکامي از ديدگاه اسلام با رويکرد روانشناسي مثبت‌گرا.
29. محمد بن علي کراجکي، كنز الفوائد، به کوشش عبدالله نعمه، ج ٢، ص ١١؛ همان، معدن الجواهر، ص ٧٠.
30. محمد بن يعقوب کليني، الكافي، ج 2، چ پنجم، ص ٥٦، ح ٥.
31. شيخ صدوق، التوحيد، ص ٣٧١، ح ١١.
32. محمد بن يعقوب کليني، همان، ص ٤٨، ح ٤.
33. حسن ابن علي ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص ٤٨؛ محمد بن محمد السبزواري، جامع الأخبار، تحقيق علاءآل جعفر، ص ١٠٣، ح ١٧١.
34. شيخ صدوق، الخصال، تحقيق علي اکبرالغفاري، ص ٤٧، ح ٤٩؛ کليني، همان، ص ٢٣٢، ح ٦.
35. محمد بن يزيد ابن ماجه قزويني، سنن ابن ماجه، تحقيق محمدفواد عبدالباقي، ج ٢، ص ١٢٥٥، ح ٣٨٢٠.
36. محمد بن يعقوب کليني، همان، ص 230.
37. مائدة: ٨٧.
38. أعراف: ٣٢ و ٣٣.
39. رعد: 28.
40. احمد بن الحسين بيهقي، ج ١، ص ٣٩٦، ح ٥٢٢.
41. زمر: ٢٢.
42. مسعود بن عيسي ورام المالکي، تنبيه الخواطر، بيروت: موسسه الاعلمي، بي تا ، ج ٢ ص ١٢٠؛ محمد بن حسن طوسي، مصباح المتهجّد، ص ٥٩٢، ح ٦٩١؛ سيد ابن طاووس، إقبال الاعمال، تحقيق محمدجواد القيومي، ج ١، ص ١٦٨.
43. عبدالواحد تميمي آمدي، غررالحكم، ترجمه و شرح خوانساري، ح ٢٥٣٦؛ علي بن محمد ليثي واسطي، عيون الحكم والمواعظ، تحقيق حسين حسيني بيرجندي، ص ٩٢، ح ٢١٧٢.
44. ابراهيم بن علي کفعمي، البلد الامين، ص ٤٠٦؛ همان، المصباح للكفعمي، ص ٣٤٠.
45. عبدالواحد تميمي آمدي، همان، ح ٦٧٠؛ علي بن محمد ليثي واسطي، همان، ص ٣٢، ح ٥٤٥.
46. عبدالواحد تميمي آمدي، همان، ح ٥١٧٤؛ علي بن محمد ليثي واسطي، همان، ص ٢٥٦، ح ٤٧٤٥.
47. محمد بن محمد سبزواري، جامع الأخبار، تحقيق علاءآل جعفر، ص ٣٦٤، ح ١٠١٣.
48. ر.ك: محمد محمدي ري شهري، دانشنامه ميزان الحكمة، ج 8، ص 156 «حلاوة الايمان».
49. ر.ك: همان، ص 160 «مَن لا يَجِدُ حَلاوَةَ الإِيمانِ».
50. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج‏94، ص‏148.
51. احمد بن محمد ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج‏6، ص‏442؛ احمدبن عبدالله ابونعيم، حلية الأولياء،
ج‏2، ص‏12.
52. محمد بن يعقوب کليني، همان، ج‏2، ص ‏58، ح‏7 و ح‏ 4؛ حسن ابن علي ابن شعبه حراني، همان، ص‏207 و 218؛ مسعود بن عيسي ورام المالكي، همان، ج‏2، ص‏184.
53. شيخ صدوق، التوحيد، ص ٣٧١، ح ١١؛ همان، عيون أخبار الرضا، تحقيق: السيد مهدي حسيني لاجوردي، ج ١، ص ١٤١، ح ٤٢، حسن ابن علي ابن شعبه حراني، همان، ص ٢٩٣، احمد بن محمد ابن حنبل، همان، ج ٤، ص ٢٣٤، ح ١٢١٦١.
54. خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج 5، ص 292؛ محمدبن مكرم ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 433.
55. آل عمران: ١٧٤؛ ر.ک: جمعة: ٤، حديد: ٢٩، أنفال: ٢٩، آل عمران: ٧٣ و ٧٤.
56 ر. ک: عباس پسنديده، رضايت از زندگي، بخش سوم «معناشناسي».
57. محمد بن اسماعيل بخاري، صحيح البخاري، ج٥، ص ٢١٣٨، ح٥٣٢١؛ احمد بن محمد ابن حنبل، همان، ج٣، ص ٢٣، ح٧٢٣٩.
58. حسن بن علي ابن شعبه حراني، همان، ص ٢٠٦؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج٧٢، ص ٥١، ح ٧٠.
59. انفال: 23-20.
60. انفال: 24.
61. اعراف: 157.
62. اعراف: 28.
63. اعراف: 33.
64. نحل: 90؛ انعام: 151.
65. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 218، ح 1009.
66. ر.ک: عباس پسنديده، مباني و عوامل شادکامي از ديدگاه اسلام با رويکرد روانشناسي مثبت‌گرا.
67. أعراف: ٣٢ و ٣٣.
68. مائدة: ٨٧.
69. رعد: 28.
70. احمد بن حسين بيهقي، همان، ج ١، ص ٣٩٦، ح ٥٢٢.
71. زمر: ٢٢.
72. مسعود بن عيسي ورام المالكي، همان، ج ٢، ص ١٢٠.
73. عبدالواحد تميمي آمدي، همان، ح ٢٥٣٦؛ علي بن محمد ليثي واسطي، همان، ص ٩٢، ح ٢١٧٢.
74. رسول خدا(ص) در دعاي جوشن كبير از خداوند متعال با تعبير «يا مَن ذِكرُهُ حُلوٌ؛ اى آن كه يادش شيرين است»؛ ابراهيم بن علي کفعمي، البلد الامين، ص ٤٠٦؛ همان، المصباح للكفعمي، ص ٣٤٠.
75. عبدالواحد تميمي آمدي، همان، ح ٦٧٠؛ علي بن محمد ليثي واسطي، همان، ص ٣٢ ح ٥٤٥.
76. عبدالواحد تميمي آمدي، همان، ح ٥١٧٤؛ علي بن محمد ليثي واسطي، همان، ص ٢٥٦ ح ٤٧٤٥.
77. محمد بن محمد سبزواري، همان،ص ٣٦٤، ح ١٠١٣؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج ٩٥، ص ٣٦٠، ح ١٦.
78. محمد بن حسين شريف رضي، نهج البلاغه، شرح صبحي صالح، خطبه 193.
79. ابراهيم بن علي کفعمي، المصباح، ص 123؛ ر.ک: محمدباقر مجلسي، همان، ج 94، ص 155، ح 22.
80. محمد بن يعقوب کليني،همان، ج 2، ص 574، ح 1.
81. شيخ صدوق، الخصال، تحقيق علي اکبرالغفاري، ج 2، ص 515، ح 1.
82. قصص: 77.
83. شيخ صدوق، الامالى، تحقيق: مؤسسة البعثة ج 10، ص 190.[/]

موضوع قفل شده است