جمع بندی آیا احادیث معصومین علیهم السلام هم مثل قرآن دارای بطن هستند؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا احادیث معصومین علیهم السلام هم مثل قرآن دارای بطن هستند؟

با سلام

سوالاتی درباره احادیث معصومین علیهم السلام برام پیش اومده که اینجا مطرح میکنم :

1) آیا احادیث اهل بیت علیهم السلام مانند قرآن دارای چندین بطن و وجه است ( هفتاد بطن مانند قرآن مجید ) ؟ و نیاز به تفسیر و تاویل دارد ؟ و دارای معانی ظاهری و باطنی است ؟

2) برای پی بردن به حقیقت و تفسیر و تاویل آیات قرآن باید به اهل بیت علیهم السلام و احادیث و روایات ایشان مراجعه کنیم چرا که بر اساس آیه « و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم » آل عمران ، 7 / هیچ کس جز خدا و راسخان در علم ( اهل بیت علیهم السلام) تاویل و تفسیر و معنای حقیقی آیات

قرآن را نمیداند ، حال اگر احادیث اهل بیت هم چند وجهی و نیاز به تفسیر داشته باشند و دارای معانی ظاهری و باطنی باشند ، چه کسی باید این احادیث را تفسیر کند ؟ و معنای حقیقی آنها را کشف نماید ؟ اهل بیت خود در این زمینه چه فرموده اند ؟

اگر کسی جز معصوم بخواهد احادیث را هم مانند قرآن تفسیر به رای کند که جز گمراهی چیز دیگری نصیب نخواهد شد ! ( مانند جماعت مخالفین که بزرگترین مفسرین و مفصل ترین کتب تفسیری قرآن را در اختیار دارند ولی جز گمراهی بهره ای نداشته و ندارند ! )

هم نظر ها متفاوت است و هم برخی مقاصد شوم ! مثلا هر کسی حتی عالم و فقیه میتواند به خاطر مقاصد دنیوی و گرایشات مادی احادیث را به نفع خود یا دیگری تفسیر کند و علاوه بر خود سبب گمراهی سایرین گردد ، و یا اینکه چون نظرات هر کس متفاوت است درک و فهم او از حدیث هم موجب پیدایش عقاید مختلف در بین علما میشود و این خود مشکل بزرگتریست .

3) آیا احادیث اهل بیت را باید با احادیث اهل بیت جمع کرد و حدیث را با حدیث تفسیر نمود ؟ آیا اهل بیت علیهم السلام در این زمینه سخنی فرموده اند ؟

با تشکر ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام



[h=3][/h] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ لِمَ کُنِّیَ النَّبِیُّ ص بِأَبِی الْقَاسِمِ فَقَالَ لِأَنَّهُ کَانَ لَهُ ابْنٌ یُقَالُ لَهُ قَاسِمٌ فَکُنِّیَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَهَلْ تَرَانِی أَهْلًا لِلزِّیَادَةِ فَقَالَ نَعَمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ قُلْتُ بَلَی قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَبٌ لِجَمِيعِ أُمَّتِهِ وَ عَلِیٌّ ع مِنْهُمْ قُلْتُ بَلَی قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً ع قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَقِيلَ لَهُ أَبُو الْقَاسِمِ لِأَنَّهُ أَبُو قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا مَعْنَی ذَلِکَ قَالَ إِنَّ شَفَقَةَ النَّبِیِّ ص عَلَی أُمَّتِهِ شَفَقَةُ الْآبَاءِ عَلَی الْأَوْلَادِ وَ أَفْضَلُ أُمَّتِهِ عَلِیٌّ ع وَ مِنْ بَعْدِهِ شَفَقَةُ عَلِیٍّ ع عَلَیْهِمْ کَشَفَقَتِهِ ص لِأَنَّهُ وَصِیُّهُ وَ خَلِيفَتُهُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ فَلِذَلِکَ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ صَعِدَ النَّبِیُّ ص الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَصَارَ بِذَلِکَ أَوْلَی بِهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ أَوْلَی بِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ کَذَلِکَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعْدَهُ جَرَی ذَلِکَ لَهُ مِثْلُ مَا جَرَی لِرَسُولِ اللَّهِ ص
ابن فضّال گويد از امام هشتم عليه السلام پرسيدم : چرا کنيه رسول خدا (ص) « ابوالقاسم» ست؟ در جوابم فرمود:« برای اينکه آن حضرت فرزندی به نام قاسم داشت، و از اين جهت به ايشان ابوالقاسم می‌گفتند.» راوی گويد : پرسيدم : ای فرزند رسول خدا ! آيا صلاح می‌بينيد برايم بيشتر توضيح دهيد؟ حضرت عليه السلام فرمود: « آری ! آيا می‌دانی رسول خدا (ص) فرمود: من و علی دو پدر اين امّتيم ؟» گفتم : آری. فرمود: « و آيا می‌دانی پيامبر (ص) پدر تمام امّت و علی عليه السلام نيز از ايشان است؟ » گفتم : آری فرمود: « از اين رو به او ابوالقاسم گفته می‌شود چون پدر قسمت کننده (قاسم ) بهشت و جهنّم است.» به او عرضه داشتم : معنی اين کلام چيست؟ فرمود: « مهربانی و دلسوزی پيغمبر (ص) نسبت به امّتش، همچون مهربانی و دلسوزی پدران نسبت به فرزندانشان است، و بهترين شخص امّت رسول خدا (ص) علی عليه السلام است، و پس از پيامبر (ص) مهرباين علی عليه السلام همچون مهربانی و دلسوزی رسول خداست، زيرا او وصّی و خليفه، و امام پس از او است، به همين جهت است که فرمود: من و علی دو پدر اين امّتيم، و رسول خدا (ص) به منبر رفت و فرمود : هرکس دين يا عيالی پس از خود باقی گذارد، دينش را من بايد ادا کنم و عيالش را نيز من بايد نفقه دهم، و هرکس که مال و ثروتی باقی گذارد ازآن ورثه او خواهد بود، و از اين جهت است که پيغمبر (ص) به مومنين از پدران و مادرانشان و همچنين از خودشان به خودشان سزاوارتر بود، و پس از رسول خدا (ص) برای امير مومنان عليه السلام نيز اين اولویّت جريان داشت.»

الیته همه روایات این گونه نیست ولی بعضی از آن(مانند نمونه بالا) دارای معنی باطنی است.


{ عن علي بن الحسين بن فضال عن ابيه قال : سألت الرضا (عليه السلام) فقلت له : لم كني النبي (صلى الله عليه واله وسلم) بابي القاسم فقال لانه كان له ابن يقال له القاسم فكني به, قال فقلت : يا ابن رسول الله فهل تراني اهلا للزيادة ؟ فقال : نعم, اما علمت ان رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) قال : انا وعلي ابوا هذه الامة ؟ قلت : بلى, قال: اما علمت ان رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) اب لجميع امته وعلي بمنزلته فيهم ؟ قلت : بلى، قال: اما علمت ان عليا قاسم الجنة والنار ؟ قلت : بلى, قال : فقيل له (ص) ابو القاسم لانه ابو قاسم الجنة والنار، قلت له : وما معنى ذلك ؟ فقال : ان شفقة الرسول على امته شفقة الاباء على الاولاد، وافضل امته علي (عليه السلام) ومن بعده شفقة علي (عليه السلام)عليهم كشفقته لانه وصيه وخليفته والامام بعده، فلذلك قال (صلى الله عليه واله وسلم) : انا وعلي ابوا هذه الامة ... }

( علل الشرائع: 53 و 54، معاني الأخبار: 20، عيون الأخبار: 238 و 239. بحار الانوار ج16/95) .

خود اهل بیت علیهم السلام آیا سخنی دارند مبنی بر اینکه احادیث ما اهل بیت دارای بطن و تفسیر و وجه است ؟ و یا اینکه فهم آن مشکل است و همه کس قادر به فهم آن نیستند ؟

و یا اینکه فرموده باشند فلان شخص مفسر احادیث ماست ؟!

و یا اینکه فرموده باشند احادیث ما صریح است ؟

تشکر ...

بسم رب النور

هم قرآن کریم و هم روایات مصومین(ع) از یک منبع نور است, زیراکه دریای توحید واحد است. در واقع هرکه نور حق خورد عاقنت عین قرآن میشود. پس میتوان گفت که احادیث معصومین(ع) هم دارای بطن های مختلفی هستند.

بنا بر فرمایش حضرت مولانا, قرآن کریم دارای چهار بطن است, بطن اول بر اساس ظاهر و فهم ناقص عوام است,دومی بر اساس نوع نظر اهل دلست, سومی با نبیا و اولیاست و چهارمی آنچنان ژرف است که معنی آن فقط با خداست. این چهار بطن در باره احادیث معومین(ع) هم صادقند, چونکه هر دو از یک منبع نورند.

تفسیر خواب از کرامات حضرت یوسف(ع) است و تفسیر قرآن کریم و احادیث از کرامات میرعارفان مولی صاحب الزمان(عج) است. پس شکی نیست که تفسیر کار هر زاهد خامی نیست حتی اگر عالم و چست و فقیه باشد.

تفسیر فقط کار اهل دلست زیراکه بازتاب آن نور یک دل صاف و سفید و صیقلی میطلبد. در غیاب معصومین(ع), تفسیر فقط کار پیر کامل راه عرفان است. مابقی تفسیر به نفس میکنند, چه دانسته یا ندانسته.

پیر ساکن دیر مغان;642453 نوشت:
بسم رب النور

هم قرآن کریم و هم روایات مصومین(ع) از یک منبع نور است, زیراکه دریای توحید واحد است. در واقع هرکه نور حق خورد عاقنت عین قرآن میشود. پس میتوان گفت که احادیث معصومین(ع) هم دارای بطن های مختلفی هستند.

بنا بر فرمایش حضرت مولانا, قرآن کریم دارای چهار بطن است, بطن اول بر اساس ظاهر و فهم ناقص عوام است,دومی بر اساس نوع نظر اهل دلست, سومی با نبیا و اولیاست و چهارمی آنچنان ژرف است که معنی آن فقط با خداست. این چهار بطن در باره احادیث معومین(ع) هم صادقند, چونکه هر دو از یک منبع نورند.

تفسیر خواب از کرامات حضرت یوسف(ع) است و تفسیر قرآن کریم و احادیث از کرامات میرعارفان مولی صاحب الزمان(عج) است. پس شکی نیست که تفسیر کار هر زاهد خامی نیست حتی اگر عالم و چست و فقیه باشد.

تفسیر فقط کار اهل دلست زیراکه بازتاب آن نور یک دل صاف و سفید و صیقلی میطلبد. در غیاب معصومین(ع), تفسیر فقط کار پیر کامل راه عرفان است. مابقی تفسیر به نفس میکنند, چه دانسته یا ندانسته.

کی تا حالا عرفا شدن مفسر احادیث اهل بیت ؟؟!!!

البته دور از ذهن هم نیست !

چرا که تفسیر به رای قرآن هم زیاد کردن این جماعت !!!! حدیث که سهله !!!!!!

بدون شک تفسیر احادیث اهل بیت تنها با احادیث خود آن بزرگواران امکان پذیر است و دیگر هیچ !

والا عرفا که زیر و بم ذات خدا رو در آوردن ! حتی در ذات الهی فنا و محو شدن !!!! اصلا شدن خود خدا !!!!!

چه عرض کنم والا !!!!

IVI.@.H.D.I;642757 نوشت:
کی تا حالا عرفا شدن مفسر احادیث اهل بیت ؟؟!!!

البته دور از ذهن هم نیست !

چرا که تفسیر به رای قرآن هم زیاد کردن این جماعت !!!! حدیث که سهله !!!!!!

بدون شک تفسیر احادیث اهل بیت تنها با احادیث خود آن بزرگواران امکان پذیر است و دیگر هیچ !

والا عرفا که زیر و بم ذات خدا رو در آوردن ! حتی در ذات الهی فنا و محو شدن !!!! اصلا شدن خود خدا !!!!!

چه عرض کنم والا !!!!

بسم رب النور

البته آیات قرآن کریم و احادیث معصومین(ع) اصل و اساس همه گفتار عرفان است و اگر تفسیری گفتند هم اساسش همان بود.

اين كه پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت .. اجر صبري است كه در كلبه احزان كردم
صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ .. هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم
گر به ديوان غزل صدر نشينم چه عجب .. سالها بندگي صاحب ديوان كردم _ خواجه سن الغیب شیرازی

ولی گفته شما جای سوال دارد. شما میگویید که «تفسیر احادیث اهل بیت تنها با احادیث خود آن بزرگواران امکان پذیر است و دیگر هیچ !»

اگر منظورتان اینستکه خود معصومین(ع) باید به گفته خود استناد کنند که پس در غیابشان هیچکس دیگری نمیتواند که تفسیری بکند و این نظر در تضاد کامل با اعتقادات شیعه است.

ولی اگر منظورتان اینستکه دیگران (عیر معصومین) هم میتوانند که با استفاده از احادیث معصومین(ع) به تفسیر احادیث بپردازند, که البته این نظر بر اساس همان نظر بنده است, ولی شما نگفتید که چنین مفسری چه علم و بینشی باید داشته باشد.

بنده نظر خودم را گفتم و تکرار میکنم که: « تفسیر فقط کار اهل دلست زیراکه بازتاب آن نور یک دل صاف و سفید و صیقلی میطلبد. در غیاب معصومین(ع), تفسیر فقط کار پیر کامل راه عرفان است. » حال شما بفرماید. آیا بنظر شما یک کور و کر هم میتواند که با استفاده از احادیث معصومین(ع) به تفسیر احادیث بپردازند یا اینکه باید چه علم بینشی داشته باشد؟

البته هر کسی در سطح علم و بینش خود یک برداشتی دارد و اختلاف نظر درچنین محفلی هیچ اشکالی ندارد و تبادل نظر همیشه خوب است. شما هرچه میخواهید بگویید ولی یک رحمی بحال خود بکنید و از طعنه زدن به عارافان پرهیز کنید. زیراکه عارف آینه است و هرکه بر آیینه زد بر خود زد. و البته هر که در آییه نگریست خود را دید.

در نزد عرفا؛ اگر خدا بخواهد که پرده کسی را بدرد, یعنی هر گاه گستاخی و تبهکاری فرد بجایی برسد که مستحق رسوایی گردد, آنگاه خدا میل عیبجویی از پاکان تا در او ایجاد میکند. همچنانکه پیر عارف میفرماید

چون خدا خواهد كه پرده ي كس درد .. ميلش اندر طعنه ي پاكان برد _ حضرت مولانا قدس الله سره

البته بنده قصد ترساندن و ساکت کردن شما را ندارم. ولی بنده موظف به اتمام حجت هستم.

پیر ساکن دیر مغان;642810 نوشت:
بنده نظر خودم را گفتم و تکرار میکنم که: « تفسیر فقط کار اهل دلست زیراکه بازتاب آن نور یک دل صاف و سفید و صیقلی میطلبد. در غیاب معصومین(ع), تفسیر فقط کار پیر کامل راه عرفان است. » حال شما بفرماید. آیا بنظر شما یک کور و کر هم میتواند که با استفاده از احادیث معصومین(ع) به تفسیر احادیث بپردازند یا اینکه باید چه علم بینشی داشته باشد؟

سلام میشه بفرمایید این نتیجه گیری چطوری برای شما حاصل شده؟

نه خیر هیچ تناقضی و نقصی در کار نیست !

بسیاری از احادیث اهل بیت ، مثلا از امیرالمومنین علیه السلام صادر شده و توسط امام کاظم علیه السلام تفسیر شده و معنای حقیقی کلام آن بزرگوار توسط امام هفتم علیه السلام بیان شده است .

برای مثال امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند : خدا لعنت کند کسی را که مرا خلیفه چهارم نداند ! آنگاه امام کاظم علیه السلام در تفسیر این حدیث شریف فرموده اند : منظور از خلیفه اول آدم ، خلیفه دوم هارون ، خلیفه سوم سلیمان ( یا داوود ) و خلیفه سوم امیرالمومنین علیهم السلام است .

به این منظور من گفتم .

بعله اگر کسی با توجه به احادیث اهل بیت احادیث را تفسیر کند ( به اصطلاح احادیث را با هم جمع کند ) هیچ اشکالی ندارد نه اینکه تفسیر به رای کند ، بطور مثال در مورد حدیث پیغمبر اعظم صلوات الله علیه و علی آله و سلم که میفرمایند : « علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل » یا « علماء امتی کالانبیاء بنی اسرائیل » جناب علامه مجلسی رحمه الله علیه میفرماید : با توجه به روایات وارده منظور از علماء در این حدیث ائمه اطهار علیهم السلام هستند . اینطوری ! علامه که تفسیر به رای نکرد ! با توجه به احادیث نتیجه گیری کرد و معنای حقیقی حدیث را ذکر نمود .

دقیقا کجا قرآن و حدیث اساس کار عرفاست ؟؟؟؟!!!!!!!

1) وحدت وجود که اصل و اساس و مبنای مکتب عرفان و تصوف است ، دقیقا با چه آیه یا حدیث معتبری اثبات میشود ؟ بلکه بالعکس با اصل و اساس دین ما یعنی توحید در تعارض شدید است . اینکه همه چیز خداست و ارتباط خدا با مخلوقات مثل ارتباط دریا با موج است ! اصل و جنس هر دو یکی است فقط آب دریا در موج ظاهر شده است !!!!!!!! شرک و کفر محض است .

2) جبر چه ؟ که این جماعت معتقد به آنند ؟؟؟ این دیگر نیاز به توضیح ندارد !

3) صلح کل و وحدت تمامی ادیان و مذاهب که یکی دیگر از اعتقادات عرفاست چه ؟؟!!! اینکه تمامی ادیان و مذاهب و آیین ها حق و درست و یکسان هستند ! شیعه با سنی و وهابی و اسلام با مسیحیت و یهود و بودایی و برهمایی و شیطان پرستی و بت پرستی و ... همه با هم برابرند و بر حق و بر صراط مستقیم ! این مخالف است با ضروریات دین مبین و بعثت انبیاء عظام الهی علیهم السلام .

4) قدم عالم چه ؟؟؟!!!!! در صورتیکه تنها قدیم خداست و دیگر همه حادث اند . این شرک است .

5) تفسیر به رای قرآن که دیگر جای خود دارد ! کم از این جماعت صادر نشده !!!

و ...

عقاید و اعمال این جماعت با اصول دین و ضروریات آن در تعارض شدید است .

نمیدونم کدوم یک از عقاید بالا با قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام همخوانی دارد !!!!

پیام;642869 نوشت:
سلام میشه بفرمایید این نتیجه گیری چطوری برای شما حاصل شده؟

بسم رب النور

رسیدن به این نتیجه خیلی ساده است, زیراکه در چاه افتادن کار کور است و یک کور نمیتواند که عصا کش کور دیگر شود. البته آن کوری که یک امیدی به علاج کارش باشد, او دست در آستین بینایی میزند و با ارهنمایی آن بینا از چاه و چاله میرهد. ولی کور مغروری که کارش از علاج گذشته باشد او کورمال کورمال با عصای خودش میرود و به چاه می افتد.

کلا معرفت و شناخت مراتب مختلفی دارد, و رویت شهودی معتبرترین نوع شناخت است. شناخت عقلی و حسی مراتب بعدی هستند و برای کسانی که دسترسی به شناخت مراتب بالاتر را ندارند معتبر و مجاز هستند. ولی شناخت استدلالی مانند عصایی است در دست کور است و قابل اطمیان نیست. البته شخصی که چاره‌ای جز آن ندارد باید که از همان استفاده کند ولی چنین شخصی نمیتواند که عصاکش دیگران شود و آیات و روایات را برای آنها تفسیر کند. در اینجا دید شهودی برتر است.

آیا بنظر شما یک کور میتواند که ماه و خورشید به دیگران بنماید؟ اگرنه, یک مفسر چه علم و ینشی باید داشته باشد؟

IVI.@.H.D.I;642939 نوشت:
نه خیر هیچ تناقضی و نقصی در کار نیست !

بسیاری از احادیث اهل بیت ، مثلا از امیرالمومنین علیه السلام صادر شده و توسط امام کاظم علیه السلام تفسیر شده و معنای حقیقی کلام آن بزرگوار توسط امام هفتم علیه السلام بیان شده است .

برای مثال امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند : خدا لعنت کند کسی را که مرا خلیفه چهارم نداند ! آنگاه امام کاظم علیه السلام در تفسیر این حدیث شریف فرموده اند : منظور از خلیفه اول آدم ، خلیفه دوم هارون ، خلیفه سوم سلیمان ( یا داوود ) و خلیفه سوم امیرالمومنین علیهم السلام است .

به این منظور من گفتم .

بعله اگر کسی با توجه به احادیث اهل بیت احادیث را تفسیر کند ( به اصطلاح احادیث را با هم جمع کند ) هیچ اشکالی ندارد نه اینکه تفسیر به رای کند ، بطور مثال در مورد حدیث پیغمبر اعظم صلوات الله علیه و علی آله و سلم که میفرمایند : « علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل » یا « علماء امتی کالانبیاء بنی اسرائیل » جناب علامه مجلسی رحمه الله علیه میفرماید : با توجه به روایات وارده منظور از علماء در این حدیث ائمه اطهار علیهم السلام هستند . اینطوری ! علامه که تفسیر به رای نکرد ! با توجه به احادیث نتیجه گیری کرد و معنای حقیقی حدیث را ذکر نمود .

بسم ربالنور

تا اینجا که همه معصوم هستند و هیچ اشکالی در کار نیست. ولی بحث ما در باره تفسیر آیات و روایات در زمان غیبت معصومین(ع) است. بنده دوبار پرسیدم ولی شما همه چیز گفتید و هنوز هیچ نگفتید که یک مفسر زمان عیبت چه علم و بینشی باید داشته باشد آیا بنظر شما هر زاهد خامی هم میتواند که مفسر باشد؟ یا اینکه بینشی میطلبد؟

نقل قول:

دقیقا کجا قرآن و حدیث اساس کار عرفاست ؟؟؟؟!!!!!!!

1) وحدت وجود که اصل و اساس و مبنای مکتب عرفان و تصوف است ، دقیقا با چه آیه یا حدیث معتبری اثبات میشود ؟ بلکه بالعکس با اصل و اساس دین ما یعنی توحید در تعارض شدید است . اینکه همه چیز خداست و ارتباط خدا با مخلوقات مثل ارتباط دریا با موج است ! اصل و جنس هر دو یکی است فقط آب دریا در موج ظاهر شده است !!!!!!!! شرک و کفر محض است .

2) جبر چه ؟ که این جماعت معتقد به آنند ؟؟؟ این دیگر نیاز به توضیح ندارد !

3) صلح کل و وحدت تمامی ادیان و مذاهب که یکی دیگر از اعتقادات عرفاست چه ؟؟!!! اینکه تمامی ادیان و مذاهب و آیین ها حق و درست و یکسان هستند ! شیعه با سنی و وهابی و اسلام با مسیحیت و یهود و بودایی و برهمایی و شیطان پرستی و بت پرستی و ... همه با هم برابرند و بر حق و بر صراط مستقیم ! این مخالف است با ضروریات دین مبین و بعثت انبیاء عظام الهی علیهم السلام .

4) قدم عالم چه ؟؟؟!!!!! در صورتیکه تنها قدیم خداست و دیگر همه حادث اند . این شرک است .

5) تفسیر به رای قرآن که دیگر جای خود دارد ! کم از این جماعت صادر نشده !!!

و ...

عقاید و اعمال این جماعت با اصول دین و ضروریات آن در تعارض شدید است .

نمیدونم کدوم یک از عقاید بالا با قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام همخوانی دارد !!!!

سوالات فراوان و بزرگی کردید ولی هیچکدامشان ربطی به بحث ما ندارد. کلآ بنده با رد و قبول خلق هیچ کاری ندارم ولی گفتن وظیفه است. البته نمیتوان که همه اصول دین را در یک پست برای یک منکر نوشت. اگر عمری باشد انشالله به یاری حق جواب برخی از این سولات را بمرور میدهم ولی اینها مقولات پچیده ای هستند و بهتر است که سوال و جوابها در جای مناسب خود جمع بندی شوند. لطفی بکنید و این سولات را یکی یکی و در پست مناسب خود بپرسید.

سلام

در اخبار آمده که قران دارای هفت بطن است و احادیث معصومین نیز صعب مستصعب !

اما در هر حال باید دانست که :

و: ليس العلم بكثرة التعلم ، انما هو نور يقذفه الله فى قلب من يريد الله ان يهديه ((علم به آموختن زياد نيست ، بلكه علم نورى است كه خداوند در دل هر كسى كه بخواهد او را هدايت كند، مى افكند.)) مصباح الشریعه وبحار الانوار .

قال فيه مالك : العلم نوز يقذفه الله تعالى في القلب .
الكتاب : المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم

و چه بسا که 30 سال تحقیق و ادبیات خوانیم بدون ثمر حقیقی ، اما در یک ثانیه جرقه ای جهید و بغمزه ای مساله آموز صد مدرس شد !

خیر البریه;643009 نوشت:
سلام

در اخبار آمده که قران دارای هفت بطن است و احادیث معصومین نیز صعب مستصعب !

اما در هر حال باید دانست که :

و: ليس العلم بكثرة التعلم ، انما هو نور يقذفه الله فى قلب من يريد الله ان يهديه ((علم به آموختن زياد نيست ، بلكه علم نورى است كه خداوند در دل هر كسى كه بخواهد او را هدايت كند، مى افكند.)) مصباح الشریعه وبحار الانوار .

قال فيه مالك : العلم نوز يقذفه الله تعالى في القلب .
الكتاب : المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم

و چه بسا که 30 سال تحقیق و ادبیات خوانیم بدون ثمر حقیقی ، اما در یک ثانیه جرقه ای جهید و بغمزه ای مساله آموز صد مدرس شد !

بسم رب النور

نوشته ژرف و بسیار خوبی است. همه علوم در قافله نور هست و هرکه نور حق خورد عاقبت عین قرآن میشود.

معرفت بشری را می توان به معرفت فلسفی(استدلالی) و معرفت شهودی تقسیم کرد. معرفت شهودی در رویت نور است ولی آن یک چشم بینا و با بصیرتی میطلبد. در نزد عرفا این رویت شهودی معتبرترین نوع شناخت است و آن نتیجه تجلی نور حق بر دل انبیا و اولیا و عرفا و انسانهای پاکدل دیگر است. البته اهل دل همه در یک مقام نیستند و هر قومی به اندازه صیقل دل خود بازتابی از جلوه جمال بینهایت خورشید رخ آن شاهد دردانه دارند. در اینجا بحث عشق و کشف و ادراک جهان غیب و کشف اسرار نهان است و کار هر زاهد خامی نیست.

راز درون پرده ز رندان مست پرس .. کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
عنقا شکار کس نشود دام بازچین .. کان جا همیشه باد به دست است دام را _ خواجه لسان الغیب شیرازی

انشاالله با مولوی و ابن عربی و سعدی و حافظ محشور بشی !

بنده حاضرم در خصوصی با شما بحث کنم !

پیر ساکن دیر مغان;643000 نوشت:
بسم رب النور

رسیدن به این نتیجه خیلی ساده است, زیراکه در چاه افتادن کار کور است و یک کور نمیتواند که عصا کش کور دیگر شود. البته آن کوری که یک امیدی به علاج کارش باشد, او دست در آستین بینایی میزند و با ارهنمایی آن بینا از چاه و چاله میرهد. ولی کور مغروری که کارش از علاج گذشته باشد او کورمال کورمال با عصای خودش میرود و به چاه می افتد.

کلا معرفت و شناخت مراتب مختلفی دارد, و رویت شهودی معتبرترین نوع شناخت است. شناخت عقلی و حسی مراتب بعدی هستند و برای کسانی که دسترسی به شناخت مراتب بالاتر را ندارند معتبر و مجاز هستند. ولی شناخت استدلالی مانند عصایی است در دست کور است و قابل اطمیان نیست. البته شخصی که چاره‌ای جز آن ندارد باید که از همان استفاده کند ولی چنین شخصی نمیتواند که عصاکش دیگران شود و آیات و روایات را برای آنها تفسیر کند. در اینجا دید شهودی برتر است.

آیا بنظر شما یک کور میتواند که ماه و خورشید به دیگران بنماید؟ اگرنه, یک مفسر چه علم و ینشی باید داشته باشد؟


میتونید آیه یا روایتی برای سخنان خودتون بیاریید ؟متشکرم

برداشت عرفانی قرآن بر مبانی خاصی استوار است که عبارتند از:مبانی فکری،عقیدتی و زبانی.اصل ظاهر و باطن،و وحی‏انگاری فهم عارفان،دو مبنای مهم فکری در این مقوله به‏ شمار می‏رود.زبان عرفان که زبان اشارت و رمز است در کنار تأویل و تمثیل‏گرایی از مبادی‏ زبانی این رویکرد در تفسیر قرآن محسوب می‏شود.از دو اصل فوق،ما پژوهش دربارهء اصل‏ اول یعنی ظاهر و باطن،را برگزیده‏ایم،این مقاله شامل 3 مبحث مهم است:
الف)عارفان برای جهان هستی ظاهر و باطن قائلند.تلاش شده با استشهاد به آثا عرفانی، چند و چون این ادعا مورد بررسی قرار گیرد.از فروع این مبحث،تطبیق کتاب تکوین و کتاب‏ تدوین(قرآن)و نیز همانندی جهان،قرآن،و انسان در تبعیت از اصل ظاهر و باطن است.
ب)بررسی ظاهر و باطن قرآن کریم.کوشش شده این مسأله نیز با ذکر شواهدی از کلمات و آیات قرآنی و نیز تصریحات برخی عارفان تحلیل و ارزیابی گردد.
ج)کاوشی در برخی روایات مربوط به این بحث در جوامع حدیثی و کتب تفسیری.مقولاتی‏ همچون ظاهر،باطن،حد و مطلع از طریق این روایات مورد بررسی قرار می‏گیرد.

class: tblp

[TD="class: pfeh"]این شماره از فصلنامه علوم حدیث مطلب جالب راجع به معنی ظاهر وباطن داره حتما مطالعه کنید:

[/TD]

[TD="class: part"]علوم حديث شماره39
[/TD]
[TD="class: prd"][/TD]
[TD="class: pfeh"]تاريخ انتشار :[/TD]
[TD="class: part"]بهار 1385[/TD]
[TD="class: prd"][/TD]
[TD="class: pfeh"]سردبیر :[/TD]
[TD="class: part"]محمدی نیک (ری شهری)، محمد[/TD]
[TD="class: prd"][/TD]
[TD="class: pfeh"]صاحب امتیاز :[/TD]
[TD="class: part"]دانشکده علوم حديث[/TD]
[TD="class: prd"][/TD]
[TD="class: pfeh"]مدیر اجرایی :[/TD]
[TD="class: part"]محمد قنبری[/TD]

IVI.@.H.D.I;642110 نوشت:
خود اهل بیت علیهم السلام آیا سخنی دارند مبنی بر اینکه احادیث ما اهل بیت دارای بطن و تفسیر و وجه است ؟ و یا اینکه فهم آن مشکل است و همه کس قادر به فهم آن نیستند ؟

و یا اینکه فرموده باشند فلان شخص مفسر احادیث ماست ؟!

و یا اینکه فرموده باشند احادیث ما صریح است ؟

تشکر ...


سلام دوست عزیز
امام صادق فرمود: شما هرگاه معانی سخن مارا بفهمید فقیه ترین مردم خواهید بود همانا سخن به صورت های گوناگون قابل بیان است پس اگر انسان بخواهد می تواند سخن خود را انگونه که می خواهد بیان کند و دروغ هم نگوید.
و همچنین در سخن دیگری از او روایت شده: یک حدیث را بفهمی بهتر از ان است که هزار حدیث را روایت کنی . هریک از شما وقتی فقیه است که تعریضات سخن مارا بفهمد . هر کلمه از سخن ما به هفتاد وجه برمیگردد که برای ما از همه ی انها را گریزی هست.
منبع هر دو حدیث کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق بود در این کتاب شیخ صدوق بسیاری از احادیث ائمه را که معنای انها مشکل است را جمع کرده و معنی هر یک از انها را توسط حدیث دیگری از معصومین بعدی که در ترجمه همان حدیث روایت شده بیان کرده این کتاب هم اکنون ترجمه شده است.

پیر ساکن دیر مغان;643548 نوشت:
تمام قرأ ن کریم گواه آن گفته منست زیراکه قرآن خود را نور نامید, نوریکه از منبع جدا نیست. حال اگر شما چشم بینایی دارید که گواه گفته بنده را به چشم خود ببینید, وگرنه, اگر لااقل گوش شنوایی دارید که بنده گفتم. البته بعد از شنیدن حرف حق و اتمام حجت دیگر آن کور معذور نیست, خاصه اگر ادعای کارشناسی و مدیرت علمی انجمن قرآن و حدیث هم داشته باشد. ولی به هر حال مختارید که خودتان به آن راه بزنید و درخواستهای اینچنانی بکنید.

باسلام " باز هم منتظر استدلال به آیات قرآن می مانم

انبیای الهی آمده‌اند گنجینه‌های فکر و عقل بشر را باز نمایند تا انسانهای با فطرتی شکوفا، اصول و معارف ثابت دین را دریابند و خاتم پیامبران، حضرت محمّد مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ با معجزه ی ختمیّه ی خود، قرآن، برترین، ژرف ترین و دقیق ترین معارف الهی را از نزد «مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ» (سورهء قمر، آیه ی 55؛ خداوند مالک مقتدر) و از مقام «لَدُنْ» برای بشر به ارمغان آورد.

آیات قرآن کریم با دست اعجاز الهی به گونه‌ای تنظیم شده که تا پایان جهان، معارف نورانی آن فرا راه انسان است و در هر زمان، فهم از قرآن چه از نظر کیفی و چه از نظر کمّی در تکامل و زیادشدن است.
هر چه فطرت انسان ها شکوفاتر می‌شود و عقل و علم آنان از انسان و جهان، افزون تر می‌گردد، فهم از قرآن نیز شکوفاتر می‌شود و نه تنها تعداد یافته‌های او از این کتاب جاودانه رو به فراوانی می‌نهد که فهم های گذشته ی او نیز ژرف تر و پر فروغ تر می‌گردد.

"فهم" در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،[1]فهمت الشیء یعنی عرفته یا عقلته. برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده­اند.[2]و معادل فارسی آن را

دانستن می­گویند.[3] ماده فهم در قرآن کریم تنها یکبار به کار رفته است:

«فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ ...»[4]


ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم ....



اهل لغت ماده فهم را برای معانی دانسته­ و به کار بردن آن را برای ذوات صحیح نمی­دانند؛ مثل «فهمت الكلام»، ولى «فهمت الرّجل» صحيح نيست.[5]
و فهم قرآن هم از باب معانی است، می­خواهد مطالبی را به انسان منتقل کند؛ از این جهت که خداوند در قرآن کریم برای ایراد مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده، معانی­ را از ماوراء الطبیعت در شبکه الفاظ با چینش بلاغی فوق العاده اعجازانگیز، قرار داده است. همچنین از این جهت که قرآن در حدود هزارچهار صد سال قبل نازل شده، رویدادهای آن زمان برای فهم بهتر قرآن مؤثر است؛ پس به طور قطع امروزه برای فهم معانی قرآن باید اصول و قواعدی را بیان کنیم ،که با بهره گیری از آن، قرآن را بفهمیم.

اما برای فهم قرآن تنها آنچه که برای فهم کلام عربی کافی است کفایت نمی­کند؛ بلکه علاوه بر آن، دانش­های دیگری نیز لازم دارد.
باید توجه داشت که معانی قرآن مراتب گوناگون دارد چنانکه معصومین فرموده­اند قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی غیر از آن دارد؛ اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن، به مقدار آشکار شدن ظاهر کلام برای انسان است.

اصول فهم قرآن
برای فهم مطالب قرآن کریم برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتاب­های علوم قرآنی، مقالات یا مقدمه تفاسیر تدوین کرده­اند، که در این نوشتار، ما مهمترین این اصول را می­آوریم:

1. در نظر گرفتن قواعد ادبی و لغت عرب
قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر بعثت می­باشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی (صرف، نحو، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و می­توان گفت نخستين علمی که براى درك و فهم قرآن نياز داريم و بايستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.[6]

2. در نظر گرفتن روایات تفسیرى
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حکم قرآن مفسر و مبین قرآن است. چنانکه در قرآن می­خوانیم:

«فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»[7]


ما آن [قرآن‏] را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكّر شوند!



این آیه تفريع است بر تمام مطالب گذشته و منظور از «يسرناه» ظاهراً آسان
كردن فهم قرآن است.[8] بنابراین از این آیه و همچنین از آیه:

«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ و لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[9]


و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازىشايد انديشه كنند!


روشن می­شود که گفتار پیامبر در فهم قرآن حجیت دارد، و ائمه اطهار نیز این حجیت را از قرآن و از پیامبر اسلام، مثل حدیث ثقلین، گرفته­اند.

3. توجه به سیاق آیات
در مقام فهم و برداشت از قرآن، ملاحظه مجموع آیات و در نظر داشتن سازگارى و هماهنگى مدلول آن‏ها با یكدیگر ضرورى است. نباید آیه یا آیاتى از قرآن را بدون ملاحظه سازگاریش با سایر آیات، بررسى كرد؛ به دلیل اینکه قرآن مجموعه واحدى است كه هدف واحدى را دنبال مى‏كند. همچنین آیات آن به محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و... تقسیم مى‏شوند که باید در کنار هم تفسیر و معنا بیابند.[10]

4. در نظر گرفتن مبانى تفسیر قرآن
مسائل متعددى وجود دارد كه هر گونه موضع‏گیرى مثبت‏ یا منفى و پذیرش یا عدم پذیرش آن‏ها در تفسیر آیات مؤثر بوده و مفسر باید این مسائل را به نحو صحیح و دقیق فراگرفته و در تفسیر خود، آنها را مبنا قرار دهد.
مانند: اعجاز قرآن، حقانیت بیانات قرآنى، جامعیت قرآن، مصونیت قرآن از تحریف،ابدیت قرآن و....

5. در نظر گرفتن شأن نزول و تاریخ نزول
شأن و سبب نزول وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده­ و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بوده­اند، می­توان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.[11] همچنین برخی تاریخ نزول را- گرچه یقینی نباشد- مفید و قابل استفاده در فهم قرآن می­دانند.[12]
اینها از جمله مباحث علوم قرآنی و مبانی تفسیری می­باشند که آشنایی با آنها در فهم و تفسیر قرآن لازم است.


[/HR]
[1]. فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العین‏، قم‏، انتشارات هجرت‏، 1410 ق،‏ چاپ دوم، ج‏4، ص 61.

[2]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب‏، بيروت‏، دار صادر، سال 1414 ق‏، چاپ سوم، ج‏12، ص 460.

[3]. قرشى، سيد على اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامية، 1371 ش‏، چاپ ششم، ج‏5، ص 205.

[4]. الأنبياء/79.

[5]. قاموس قرآن،ج 5، ص205.

[6]. خسروي حسيني, سيد غلامرضا؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن‏, انتشارات مرتضوي‏، تهران‏، 1375 ش‏، چاپ دوم ، ج‏1، ص: 136.

[7]. دخان/58.

[8]. قرشى، سيد على اكبر؛ تفسير احسن الحديث‏، تهران‏، بنياد بعثت،‏ 1377 ش‏، چاپ سوم، ج‏10، ص 93.

[9]. النحل/44.

[10]. زارعى، حبیب الله؛ مقاله قواعد فهم قرآن(نگاهی به شش قاعده اصلی)، فصلنامه معرفت، شماره 24.

[11]. اسلامى، محمد جعفر؛ شأن نزول آيات‏، تهران‏، نشر نى‏،1383 ش‏، چاپ اول، ص10.

[12]. تفسیر احسن الحدیث، ج‏1، ص 12 و حجتى، سيد محمد باقر؛ اسباب النزول، تهران‏، دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، 1377 ش‏، چاپ ششم، ص 71.

نویسنده : روح‌الله رضائی

جمع بندی :

سوال:
آیا احادیث اهل بیت علیهم السلام مانند قرآن دارای چندین بطن و وجه است ( هفتاد بطن مانند قرآن مجید ) ؟ و نیاز به تفسیر و تاویل دارد ؟ و دارای معانی ظاهری و باطنی است ؟
اگر کسی جز معصوم بخواهد احادیث را هم مانند قرآن تفسیر به رای کند که جز گمراهی چیز دیگری نصیب نخواهد شد ! ( مانند جماعت مخالفین که بزرگترین مفسرین و مفصل ترین کتب تفسیری قرآن را در اختیار دارند ولی جز گمراهی بهره ای نداشته و ندارند ! )

هم نظر ها متفاوت است و هم برخی مقاصد شوم ! مثلا هر کسی حتی عالم و فقیه میتواند به خاطر مقاصد دنیوی و گرایشات مادی احادیث را به نفع خود یا دیگری تفسیر کند و علاوه بر خود سبب گمراهی سایرین گردد ، و یا اینکه چون نظرات هر کس متفاوت است درک و فهم او از حدیث هم موجب پیدایش عقاید مختلف در بین علما میشود و این خود مشکل بزرگتریست .

پاسخ:سلام"
البته همه روایات این گونه نیست ولی بعضی از آن دارای معنی باطنی است.مانند این روایت :
عن علي بن الحسين بن فضال عن ابيه قال : سألت الرضا (عليه السلام) فقلت له : لم كني النبي (صلى الله عليه واله وسلم) بابي القاسم فقال لانه كان له ابن يقال له القاسم فكني به, قال فقلت : يا ابن رسول الله فهل تراني اهلا للزيادة ؟ فقال : نعم, اما علمت ان رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) قال : انا وعلي ابوا هذه الامة ؟ قلت : بلى, قال: اما علمت ان رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) اب لجميع امته وعلي بمنزلته فيهم ؟ قلت : بلى، قال: اما علمت ان عليا قاسم الجنة والنار ؟ قلت : بلى, قال : فقيل له (ص) ابو القاسم لانه ابو قاسم الجنة والنار، قلت له : وما معنى ذلك ؟ فقال : ان شفقة الرسول على امته شفقة الاباء على الاولاد، وافضل امته علي (عليه السلام) ومن بعده شفقة علي (عليه السلام)عليهم كشفقته لانه وصيه وخليفته والامام بعده، فلذلك قال (صلى الله عليه واله وسلم) : انا وعلي ابوا هذه الامة ...

ابن فضّال گويد از امام هشتم عليه السلام پرسيدم : چرا کنيه رسول خدا (ص) « ابوالقاسم» ست؟ در جوابم فرمود:« برای اينکه آن حضرت فرزندی به نام قاسم داشت، و از اين جهت به ايشان ابوالقاسم می‌گفتند.» راوی گويد : پرسيدم : ای فرزند رسول خدا ! آيا صلاح می‌بينيد برايم بيشتر توضيح دهيد؟ حضرت عليه السلام فرمود: « آری ! آيا می‌دانی رسول خدا (ص) فرمود: من و علی دو پدر اين امّتيم ؟» گفتم : آری. فرمود: « و آيا می‌دانی پيامبر (ص) پدر تمام امّت و علی عليه السلام نيز از ايشان است؟ » گفتم : آری فرمود: « از اين رو به او ابوالقاسم گفته می‌شود چون پدر قسمت کننده (قاسم ) بهشت و جهنّم است.» به او عرضه داشتم : معنی اين کلام چيست؟ فرمود: « مهربانی و دلسوزی پيغمبر (ص) نسبت به امّتش، همچون مهربانی و دلسوزی پدران نسبت به فرزندانشان است، و بهترين شخص امّت رسول خدا (ص) علی عليه السلام است، و پس از پيامبر (ص) مهرباين علی عليه السلام همچون مهربانی و دلسوزی رسول خداست، زيرا او وصّی و خليفه، و امام پس از او است، به همين جهت است که فرمود: من و علی دو پدر اين امّتيم، و رسول خدا (ص) به منبر رفت و فرمود : هرکس دين يا عيالی پس از خود باقی گذارد، دينش را من بايد ادا کنم و عيالش را نيز من بايد نفقه دهم، و هرکس که مال و ثروتی باقی گذارد ازآن ورثه او خواهد بود، و از اين جهت است که پيغمبر (ص) به مومنين از پدران و مادرانشان و همچنين از خودشان به خودشان سزاوارتر بود، و پس از رسول خدا (ص) برای امير مومنان عليه السلام نيز اين اولویّت جريان داشت.»
( علل الشرائع: 53 و 54، معاني الأخبار: 20، عيون الأخبار: 238 و 239. بحار الانوار ج16/95) .

جمع بندی:

سوال:
آیا احادیث اهل بیت علیهم السلام مانند قرآن دارای چندین بطن و وجه است ( هفتاد بطن مانند قرآن مجید ) ؟ و نیاز به تفسیر و تاویل دارد ؟ و دارای معانی ظاهری و باطنی است ؟
قرآن را نمیداند ، حال اگر احادیث اهل بیت هم چند وجهی و نیاز به تفسیر داشته باشند و دارای معانی ظاهری و باطنی باشند ، چه کسی باید این احادیث را تفسیر کند ؟ و معنای حقیقی آنها را کشف نماید ؟ اهل بیت خود در این زمینه چه فرموده اند ؟

پاسخ:سلام"
البته همه روایات این گونه نیست ولی بعضی از آن دارای معنی باطنی باشد اما بعضی روایات چنین است مانند:
عن علي بن الحسين بن فضال عن ابيه قال : سألت الرضا (عليه السلام) فقلت له : لم كني النبي (صلى الله عليه واله وسلم) بابي القاسم فقال لانه كان له ابن يقال له القاسم فكني به, قال فقلت : يا ابن رسول الله فهل تراني اهلا للزيادة ؟ فقال : نعم, اما علمت ان رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) قال : انا وعلي ابوا هذه الامة ؟ قلت : بلى, قال: اما علمت ان رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) اب لجميع امته وعلي بمنزلته فيهم ؟ قلت : بلى، قال: اما علمت ان عليا قاسم الجنة والنار ؟ قلت : بلى, قال : فقيل له (ص) ابو القاسم لانه ابو قاسم الجنة والنار، قلت له : وما معنى ذلك ؟ فقال : ان شفقة الرسول على امته شفقة الاباء على الاولاد، وافضل امته علي (عليه السلام) ومن بعده شفقة علي (عليه السلام)عليهم كشفقته لانه وصيه وخليفته والامام بعده، فلذلك قال (صلى الله عليه واله وسلم) : انا وعلي ابوا هذه الامة ...

ابن فضّال گويد از امام هشتم عليه السلام پرسيدم : چرا کنيه رسول خدا (ص) « ابوالقاسم» ست؟ در جوابم فرمود:« برای اينکه آن حضرت فرزندی به نام قاسم داشت، و از اين جهت به ايشان ابوالقاسم می‌گفتند.» راوی گويد : پرسيدم : ای فرزند رسول خدا ! آيا صلاح می‌بينيد برايم بيشتر توضيح دهيد؟ حضرت عليه السلام فرمود: « آری ! آيا می‌دانی رسول خدا (ص) فرمود: من و علی دو پدر اين امّتيم ؟» گفتم : آری. فرمود: « و آيا می‌دانی پيامبر (ص) پدر تمام امّت و علی عليه السلام نيز از ايشان است؟ » گفتم : آری فرمود: « از اين رو به او ابوالقاسم گفته می‌شود چون پدر قسمت کننده (قاسم ) بهشت و جهنّم است.» به او عرضه داشتم : معنی اين کلام چيست؟ فرمود: « مهربانی و دلسوزی پيغمبر (ص) نسبت به امّتش، همچون مهربانی و دلسوزی پدران نسبت به فرزندانشان است، و بهترين شخص امّت رسول خدا (ص) علی عليه السلام است، و پس از پيامبر (ص) مهرباين علی عليه السلام همچون مهربانی و دلسوزی رسول خداست، زيرا او وصّی و خليفه، و امام پس از او است، به همين جهت است که فرمود: من و علی دو پدر اين امّتيم، و رسول خدا (ص) به منبر رفت و فرمود : هرکس دين يا عيالی پس از خود باقی گذارد، دينش را من بايد ادا کنم و عيالش را نيز من بايد نفقه دهم، و هرکس که مال و ثروتی باقی گذارد ازآن ورثه او خواهد بود، و از اين جهت است که پيغمبر (ص) به مومنين از پدران و مادرانشان و همچنين از خودشان به خودشان سزاوارتر بود، و پس از رسول خدا (ص) برای امير مومنان عليه السلام نيز اين اولویّت جريان داشت.»
( علل الشرائع: 53 و 54، معاني الأخبار: 20، عيون الأخبار: 238 و 239. بحار الانوار ج16/95) .

موضوع قفل شده است