جمع بندی عدم ارتباط معنایی میان آیات یک سوره و منظم بودن قرآن؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدم ارتباط معنایی میان آیات یک سوره و منظم بودن قرآن؟

با توجه به اینکه سؤالم در مورد رسایی متن قرآن است، سؤال دیگری را نیز مطرح می کنم:

در قرآن شاهدیم که امور متنوعی در یک سوره و گاهی در یک آیه، مطرح می شوند و لذا گاهی آیاتی که کنار هم هستند، ارتباط معنایی با هم ندارند.

همچنین قرآن موضوعات خاص را کنار هم قرار نمی دهد و برای تحقیق موضوعی قرآن، باید تمام قرآن را بخوانیم تا مطالب به یک موضوع را جمع آوری کنیم.

با این حساب، آیا می توانیم قرآن را کتاب منظمی بدانیم؟

البته باز هم منظورم رسایی خود متن قرآن است و نه بحث تفاسیر و نرم افزارهای قرآنی.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

قرآن به صورت لوح و کتاب آماده، نازل نشده است، بلکه آیه به آیه و به حسب نیاز نازل شده؛ و بین نزول به صورت لوحی (مانند تورات) و نزول غیر لوحی (مانند قرآن) تفاوت است. اگر منظورتان از نظم نداشتن، این است صحیح است.

ولی اگر منظورتان نقص و عیب است، صحیح نیست. زیرا قرآن کتاب هدایت و تربیت است، نه کتاب آموزشی؛ به بیان دیگر؛ قرآن بیش از آن که کتاب آموزشی باشد کتاب تربیتی و هدایتی است، و آن چه مد نظر شما است متناسب با کتاب های آموزشی است.

از طرفی، این ویژگی برای قرآن، حُسن است. زیرا این پراکنده گویی، مزایای زیادی دارد و برای تربیت و راهنما، مؤثر تر است، از جمله: تثبيت و تقويت قلب پيامبر (صلی الله علیه وآله) و مسلمانان، تدريجى بودن تشريع و قوانين اسلامى، عدم تحريف در قرآن، سهولت يادگيرى احكام و فراگيرى قرآن و پيوستگى كامل با حوادث و رويدادهاى زمان پيامبر، و ... .

برخی گفته اند اگر قرآن به يكباره وحى مى ‏شد، به سرعت تبديل به كلام راكد، يک انديشه مرده و يک سند مذهبى ساده مى ‏گشت، نه منبع حيات بخش يك تمدن در حال زايش. تحرک تاريخى، اجتماعى و معنوى قرآن فقط يک رمز دارد و آن تناوب وحى است.(قرآن پديده‏ اى شگفت ‏آور، ترجمه نسرين حكمى، ص 161- 159؛ نقل شده از "پژوهشى در نظم قرآن"، ص 163)

مطلب دیگر این که آيات همجوار و هم سياق، همگى با هم پيوند معنايى دارند و در برآوردن هدف يا اهداف كلى سوره مشاركت دارند.

البته با توجه به نوع نزول، لزومی ندارد همه آیات از ابتدا تا انتها به هم مرتبط و هم معنا باشند. درعین حال، رسا و شیوا است.

لازم به ذکر است، مزتبط نبودن همه و کل آیات با هم، بر اساس دید متعارف و انسان عادی است، لذا اگر انسان کامل (معصوم) بگوید با این بیان بین همه آیات ارتباط برقرار است، حرف دیگری است.

بنابر این:

پراگنده گویی قرآن، به معنای عیب و نقص نیست، بلکه با توجه به نوع نزول قرآن، ویژگی های خاص خود را دارد و در عین رسایی و شیوایی، و مرتبط بودن معنای آیات همجوار و هم سیاق، در راستای هدف و غرض آن، که تربیت و راهنمایی است، تامین کننده هدف و غرض خود است.

سلام. بحث بر سر نظم و ترتیب است. البته قرآن به ترتیب نزول هم در دست ما نیست که بخواهیم بگوییم که همانگونه که نازل شده در دست ماست و نزول هر آیه هم در زمان مناسبش صورت گرفته. اینجا ما با این قرآن با تنظیمی که گویا منسوب به پیامبر است، می بینیم که:

1.اگر بخواهیم در مورد یک مسئله در قرآن تحقیق کنیم، به دلیل نداشتن نظم موضوعی، باید از اوّل تا آخر کتاب را بخوانیم،

2.در بسیاری موارد، شاخه به شاخه صورت می گیرد، لذا آیات مجاور گاهی با هم ارتباط معنایی ندارند، بگذریم که در آیۀ تطهیر، حداقل به عقیدۀ شیعه، دو بحث مختلف مطرح می شود، و این هم بی نظمی است.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;642785 نوشت:
سلام. بحث بر سر نظم و ترتیب است. البته قرآن به ترتیب نزول هم در دست ما نیست که بخواهیم بگوییم که همانگونه که نازل شده در دست ماست و نزول هر آیه هم در زمان مناسبش صورت گرفته. اینجا ما با این قرآن با تنظیمی که گویا منسوب به پیامبر است، می بینیم که:

1.اگر بخواهیم در مورد یک مسئله در قرآن تحقیق کنیم، به دلیل نداشتن نظم موضوعی، باید از اوّل تا آخر کتاب را بخوانیم،

2.در بسیاری موارد، شاخه به شاخه صورت می گیرد، لذا آیات مجاور گاهی با هم ارتباط معنایی ندارند، بگذریم که در آیۀ تطهیر، حداقل به عقیدۀ شیعه، دو بحث مختلف مطرح می شود، و این هم بی نظمی است.

با سلام و درود

بنابر نظر مشهور اندیشمندان قرآنی، ترتیب غالب آیات در سوره ها، توقیفی و بر اساس ترتیب نزول است. در تاپیک دیگری در این زمینه مطالبی عرض شده که لزومی به تکرار در این جا نیست:

ترتیب آیات و سوره ها

1. خیر، نیاز نیست از ابتدا تا انتهای قرآن را خواند.

کسی که اهل تحقیق است و بخواهد تحقیق جامعی داشته باشد، علی القاعده با شیوه تحقیق نیز آشنا است و می تواند بر اساس موضوع، به دنبال مطلب مورد نظر خود باشد.

کسی هم که نمی خواهد تحقیق جامعی داشته باشد، با خواندن پی در پی قرآن پس از چند روز، به مجموعه مختصری از معارف قرآن دست می یابد. این یکی از ویژگی های پراکنده گویی قرآن و نیز نزول قرآن به حسب نیاز هدایتی مسلمانان است؛ که اگر قرآن مانند یک کتاب آموزش بود، این غرض حاصل نمی شد.

2. بنده هم عرض کردم، با نگاه عادی و معمولی، این گونه نیست که بگوییم همه آیات به یکدیگر مرتبط هستند. بله آن آیات همجوار و هم سیاق و نیز مجموعه آیاتی که در یک مناسبت و با هم نازل شده اند، با یکدیگر مرتبط هستند.

لذا این گونه نیست که بگوییم همه آیات با یکدیگر ارتباط معنایی دارند، و این گونه هم نیست که مدعی شویم آیات با هم ارتباط معنایی ندارند.

میقات;643058 نوشت:

با سلام و درود

بنابر نظر مشهور اندیشمندان قرآنی، ترتیب غالب آیات در سوره ها، توقیفی و بر اساس ترتیب نزول است. در تاپیک دیگری در این زمینه مطالبی عرض شده که لزومی به تکرار در این جا نیست:

سلام. در سوره ها بله، ولی در کلّ قرآن، می بینیم که سورۀ علق در جزء سی قرار دارد، و گویا به استثناء سورۀ فاتحه و چند مورد دیگر، سایر سوره ها بر اساس اندازۀ سوره، پشت سر هم قرار گرفته اند.

میقات;643058 نوشت:

1. خیر، نیاز نیست از ابتدا تا انتهای قرآن را خواند.

کسی که اهل تحقیق است و بخواهد تحقیق جامعی داشته باشد، علی القاعده با شیوه تحقیق نیز آشنا است و می تواند بر اساس موضوع، به دنبال مطلب مورد نظر خود باشد.

گرامی، همیشه نرم افزارهای قرآنی نبوده و همه هم حافظ نبودند. کسی که خواهان بررسی قرآن در یک موضوع خاص بود، مجبور بود، کلّ قرآن را بخواند.

میقات;643058 نوشت:

بنده هم عرض کردم، با نگاه عادی و معمولی، این گونه نیست که بگوییم همه آیات به یکدیگر مرتبط هستند. بله آن آیات همجوار و هم سیاق و نیز مجموعه آیاتی که در یک مناسبت و با هم نازل شده اند، با یکدیگر مرتبط هستند.

لذا این گونه نیست که بگوییم همه آیات با یکدیگر ارتباط معنایی دارند، و این گونه هم نیست که مدعی شویم آیات با هم ارتباط معنایی ندارند.

گرامی وقتی ارتباط معنایی بین همۀ آیات برقرار نیست، این به معنای نوعی بی نظمی است.

با تشکر

חסר משמעות;624292 نوشت:
با توجه به اینکه سؤالم در مورد رسایی متن قرآن است، سؤال دیگری را نیز مطرح می کنم:

در قرآن شاهدیم که امور متنوعی در یک سوره و گاهی در یک آیه، مطرح می شوند و لذا گاهی آیاتی که کنار هم هستند، ارتباط معنایی با هم ندارند.

همچنین قرآن موضوعات خاص را کنار هم قرار نمی دهد و برای تحقیق موضوعی قرآن، باید تمام قرآن را بخوانیم تا مطالب به یک موضوع را جمع آوری کنیم.

با این حساب، آیا می توانیم قرآن را کتاب منظمی بدانیم؟

البته باز هم منظورم رسایی خود متن قرآن است و نه بحث تفاسیر و نرم افزارهای قرآنی.


سلام علیکم،
قرآن فروکاسته‌ی کتاب‌مبین است که کتاب آفرینش است و مخلوقات حروف و کلمات این کتاب هستند، قرآن هم مشابه همان کتاب مبین که ما آنرا تحربه می‌کنیم مخلوطی است از همه چیز و هیچ نقص و عیبی هم درش نیست، بلکه در این بی‌نظمی ظاهری نظم انباشته‌ای است که تنها با دقت و طهارت باطنی می‌توان به آنها رسید و از ظاهر ایات به باطن آنها رسید، در مقام باطن آیات قرآن دیگر اثری از بی‌نظمی نیست آنچنانکه کسی که آیت بودن ظاهر دنیا را متوجه شود در همین ظاهر شلوغ به یک نظم ذاتی و بالاتر از آن به وحدت وجود می‌رسد. اگرچه بارها گفته‌ام ولی شاید تکرارش خالی از لطف نباشد، برای آنکه متوجه منظور حقیر در بیان فوق بشوید روایاتی که آیات ابتدایی سوره‌ی الرحمن را توضیح می‌دهند را بخوانید
یا علی علیه‌السلام

[="Tahoma"]

חסר משמעות;643179 نوشت:
سلام. در سوره ها بله، ولی در کلّ قرآن، می بینیم که سورۀ علق در جزء سی قرار دارد، و گویا به استثناء سورۀ فاتحه و چند مورد دیگر، سایر سوره ها بر اساس اندازۀ سوره، پشت سر هم قرار گرفته اند.

با سلام و درود

وقتی مدعی این نباشیم که همه آیات، بر اساس ترتیب نزول، به هم مرتبط هستند، اشکالی پیش نمی آید که ترتیب سوره ها بر اساس ترتیب نزول نباشد.

به بیان دیگر؛ ترتیب سوره ها در قرآن بر اساس ترتیب نزول نیست ولی این که مستلزم بی نظمی و بی ارتباطی ـ معانی فرازهای هم سیاق ـ نیست.

به بیان سوم؛ مرتب نبودن سوره ها بر اساس ترتیب نزول، باعث بر هم خوردن ارتباط فرازهای هم سیاق و آیات همجوار، نمی شود؛ چرا که آن ها در ضمن سوره ها هستند، و مقدم یا مؤخر بودن سوره، باعث بی نطمی در معنای فرازهای آیات سوره نمی شود.

חסר משמעות;643179 نوشت:
گرامی، همیشه نرم افزارهای قرآنی نبوده و همه هم حافظ نبودند. کسی که خواهان بررسی قرآن در یک موضوع خاص بود، مجبور بود، کلّ قرآن را بخواند.

اولا با مطالعه مجموعه و بخشی از آیات قرآن، می توان کلیاتی از تعالیم قرآن را آموخت. لذا برای این منظور نیازی به مطالعه کل قرآن نیست.

در ثانی، مگر در هر کتابی با خواندن بخشی از آن، به همه آن چه می خواهیم رسیده ایم؟ خصوصا متون مقدس که دقت و تخصص مربوط به خود را لازم دارد. افزون بر این که این کتاب مقدس، در طول 23 سال و در پی موقعیت های مختلف و متناسب با نیازهای هدایتی مخاطبین نازل شده باشد.

חסר משמעות;643179 نوشت:
گرامی وقتی ارتباط معنایی بین همۀ آیات برقرار نیست، این به معنای نوعی بی نظمی است.

خیر، این کجایش به معنای بی نظمی است؟ ملازمه ای بین دو وجود ندارد که از یکی، دیگری را نتیجه می گیرید.

از هر کتابی بایستی نظم خودش را انتظار داشت و نمی توان همه را با یک مقیاس سنجید؛ مثلا برای یک کتاب ریاضی نمی توان نظمی مانند نظم کتاب داستان و رمان را انتظار داشت. افزون بر این که یک کتاب می تواند در ابتدا برای خود روشی را انتخاب کند ـ ولو این روش بر خلاف کتاب های مشابه آن باشد ـ در این صورت کسی نمی گوید این کتاب بی نظم است؛ این موضوع در کتب لغت مشهود است، و برخی معیار را بر اساس حرف آخر ریشه کلمات، مرتب کرده اند.

در قرآن نیز نظم آن را بایستی بر اساس خودش بسنجیم. وقتی نزول آیات، متناسب با نیاز هدایتی مخاطب و در موقعیت های مختلف نازل می شود و لذا دسته ای از آیات، با هم نازل شده و هم سیاق (متحد الموضوع) هستند، دیگر نباید انتظار داشت همه آیات نیز چنین باشند و با هم ارتباط معنایی داشته باشند، چرا که نیازهای مخاطب، متفاوت بوده و این گونه نبوده که نیازهای مخاطبین همه از یک نوع و یک چیز باشد، لذا وقتی مناسبت ها و نیازها، یکی نبوده اند، علی القاعده، آیات نازل شده هم متناسب با همان نیاز، بوده و همه مرتبط به هم نبوده اند. این کاملا معقول و منطقی است.

سلام و درود

میقات;644659 نوشت:

اولا با مطالعه مجموعه و بخشی از آیات قرآن، می توان کلیاتی از تعالیم قرآن را آموخت. لذا برای این منظور نیازی به مطالعه کل قرآن نیست.

در ثانی، مگر در هر کتابی با خواندن بخشی از آن، به همه آن چه می خواهیم رسیده ایم؟ خصوصا متون مقدس که دقت و تخصص مربوط به خود را لازم دارد. افزون بر این که این کتاب مقدس، در طول 23 سال و در پی موقعیت های مختلف و متناسب با نیازهای هدایتی مخاطبین نازل شده باشد.

گرامی، ببینید منظور سؤال، یک تحقیق موضوعی در قرآن است و نه یک تحقیق ترتیبی. بحث بر دست یافتن به کلیات یا همۀ کتاب نیست. فرض بفرمایید کسی می خواهد در مورد "مستضعفین فکری در قرآن"، پژوهش کند. معدود آیات مورد نظر او در قرآن پخش شده اند! یا فرض کنید می خواهد در مورد "امر به معروف و نهی از منکر در قرآن" تحقیق کند. اینجا اگر مثل امروز ما، یک نرم افزار جستجو داشته باشد و یا به دهها کتاب اسلامی در این زمینه ها دسترسی داشته باشد، کار چندان مشکلی نیست، ولی اگر محققی در هزار سال پیش بخواهد در این موارد به تحقیق بپردازد، راهی ندارد جز اینکه یا یک حافظ قرآن پیدا کند یا خودش از اول تا آخر قرآن را بخواند.

میقات;644659 نوشت:

خیر، این کجایش به معنای بی نظمی است؟ ملازمه ای بین دو وجود ندارد که از یکی، دیگری را نتیجه می گیرید.

از هر کتابی بایستی نظم خودش را انتظار داشت و نمی توان همه را با یک مقیاس سنجید؛ مثلا برای یک کتاب ریاضی نمی توان نظمی مانند نظم کتاب داستان و رمان را انتظار داشت. افزون بر این که یک کتاب می تواند در ابتدا برای خود روشی را انتخاب کند ـ ولو این روش بر خلاف کتاب های مشابه آن باشد ـ در این صورت کسی نمی گوید این کتاب بی نظم است؛ این موضوع در کتب لغت مشهود است، و برخی معیار را بر اساس حرف آخر ریشه کلمات، مرتب کرده اند.

در قرآن نیز نظم آن را بایستی بر اساس خودش بسنجیم. وقتی نزول آیات، متناسب با نیاز هدایتی مخاطب و در موقعیت های مختلف نازل می شود و لذا دسته ای از آیات، با هم نازل شده و هم سیاق (متحد الموضوع) هستند، دیگر نباید انتظار داشت همه آیات نیز چنین باشند و با هم ارتباط معنایی داشته باشند، چرا که نیازهای مخاطب، متفاوت بوده و این گونه نبوده که نیازهای مخاطبین همه از یک نوع و یک چیز باشد، لذا وقتی مناسبت ها و نیازها، یکی نبوده اند، علی القاعده، آیات نازل شده هم متناسب با همان نیاز، بوده و همه مرتبط به هم نبوده اند. این کاملا معقول و منطقی است.

اینکه آیات با شرایط زمانی نازل شده اند و هر کتابی نظم خاص خودش را دارد، درست، ولی بحث من در مورد شرایط نزولی نبوده و نظم خاص را باید بشود تبیین کرد. اینکه مسائل بسته به نیاز افراد نازل بشوند یک بحث است و اینکه بحث شاخه شاخه نشود بحث دیگری است.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;644717 نوشت:
سلام و درود

گرامی، ببینید منظور سؤال، یک تحقیق موضوعی در قرآن است و نه یک تحقیق ترتیبی. بحث بر دست یافتن به کلیات یا همۀ کتاب نیست. فرض بفرمایید کسی می خواهد در مورد "مستضعفین فکری در قرآن"، پژوهش کند. معدود آیات مورد نظر او در قرآن پخش شده اند! یا فرض کنید می خواهد در مورد "امر به معروف و نهی از منکر در قرآن" تحقیق کند. اینجا اگر مثل امروز ما، یک نرم افزار جستجو داشته باشد و یا به دهها کتاب اسلامی در این زمینه ها دسترسی داشته باشد، کار چندان مشکلی نیست، ولی اگر محققی در هزار سال پیش بخواهد در این موارد به تحقیق بپردازد، راهی ندارد جز اینکه یا یک حافظ قرآن پیدا کند یا خودش از اول تا آخر قرآن را بخواند.

اینکه آیات با شرایط زمانی نازل شده اند و هر کتابی نظم خاص خودش را دارد، درست، ولی بحث من در مورد شرایط نزولی نبوده و نظم خاص را باید بشود تبیین کرد. اینکه مسائل بسته به نیاز افراد نازل بشوند یک بحث است و اینکه بحث شاخه شاخه نشود بحث دیگری است.

با سلام و درود

متوجه فرمایش شما هستم ولی عرض بنده این است که این دو مطلب، به هم مرتبط هستند و نمی توان آن ها را جدای از هم دانست، زیرا آیاتی که به تناسب نیاز نازل می شدند، ثبت و ضبط هم می شدند و این گونه نبوده که آیات مربوط به هر موضوع را جداگانه و در سوره ای مجزا ثبت کنند. هر آیه ای نازل می شد، به دنبال آیات قبل ثبت می شد؛ لذا این دو موضوع به هم مرتبط است.

مخاطب آن زمان که ذهنش به تفکیک موضوع و ... نمی رسید تا درک کند و پیامبر بخواهند به آن ها دستور بدهند موضوعات را جداگانه و موضوع بندی ثبت و ضبط کنند. افزون بر این که امکانات این اجازه را نمی داد؛ لذا دستوری هم از طرف شارع بر این کار نیامده است.

کما این که این شیوه کنونی، آثار و فوائد بسیاری دارد که اگر با شیوه موضوعی ثبت می شد، این فوائد حاصل نمی شد و از دست می رفت.

لازم به ذکر است با نزول هر «بسم الله ...» معلوم می شد که سوره قبل تمام شده و سوره جدید شروع شده است؛ کما این که در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم:
«كان يعرف انقضاء سورة بنزول بسم الله الرحمن الرحيم ابتداء لاخری»؛ پايان هر سوره ‏ای به واسطه نزول بسم الله الرحمن الرحيم در آغاز سوره ديگر شناخته می شد.(تفسير عياشي، ج 1، ص 20، روايت 6؛ بحارالانوار، ج 82، باب القراءة وآدابها واحکامها، ص 20، ح 10)

ابن عباس گفته است: پيامبر(ص) با نزول «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم‏» می ‏دانست كه سوره قبلی پايان يافته و سوره ديگری آغاز گشته است.(مستدرک حاکم ج 1، ص 356، ح 846)

شما با سطح درک و فهم انسان امروزی دارید جامعه 1400 سال پیش را قضاوت می کنید و انتظار دارید قرآن ـ با شیوه خاص نزولش در طول 23 سال ـ همزمان با نزول، بر اساس کتب موضوعی ثبت و ضبط، و مرتب شده باشد.

بنابر این:

وقتی فضای نزول قرآن و نیز فواید نزول تدریجی قرآن را در نظر بگیریم، کتابت و ثبت قرآن با شیوه موجود، معقول و منطقی به نظر می رسد. بله اگر با توجه به رشد فکری و امکانات امروزی بخواهیم در باره 1400 سال پیش قضاوت کنیم، این می شود که بگوییم چرا در 1400 سال پیش، مانند امروز، قرآن را به صورت موضوعی و مرتب، ثبت و ضبط نکرده اند؟!

با سلام. ابتدا کارشناس گرامی بنده چند نکته که به ذهنم رسید را عرض کنم:

اولاً آیا نمی توانیم بگوییم که به فرض موضوعبندی داشتن قرآن، باز این مشکل پیش خواهد آمد که این موضوعبندی به چند موضوع و برای چه سطحی باشد؟ قرآن کتاب محدودی نیست که بتوان آنرا در چارچوب موضوعبندی محدود کرد، و این عمل خودش به برداشت صحیح از مفاهیم مختلفی که قرآن می رساند، آسیب می رساند.

ثانیاً به فرض موضوعبندی، ممکن است یک جمله از قرآن، در موضوعات مختلفی کاربرد داشته باشند. کم نیستند جملات یا آیاتی که هر چند یک بار در قرآن آمده اند، ولی در چندین بحث و موضوع مختلف کاربرد دارند. پس باز هم موضوعبندی قرآن، امری ناکار آمد خواهد بود.

ثالثاً با در نظر گرفتن آیاتی از قرآن که قرائت قرآن را به شدت توصیه می کنند(فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن) و حتی خوانده شدن قرآن بر مردم را بر تزکیه دادن آنها اولویت می دهد، چنانکه تزکیه را بر تعلیم اولویت می بخشد(یتلوا علیهم کتاب الله و یزکیهم و یعلمهم...)، چه بسا هدف خود قرآن این است که مطالب نظم ظاهری نداشته باشند و تحقیق در هر موضوع منجر به قرائت بیشتر گردد و یا وقتی آیه ای را می خوانیم، با مباحث دیگری در آیۀ مجاروش روبرو شویم.

میقات;645038 نوشت:

متوجه فرمایش شما هستم ولی عرض بنده این است که این دو مطلب، به هم مرتبط هستند و نمی توان آن ها را جدای از هم دانست، زیرا آیاتی که به تناسب نیاز نازل می شدند، ثبت و ضبط هم می شدند و این گونه نبوده که آیات مربوط به هر موضوع را جداگانه و در سوره ای مجزا ثبت کنند. هر آیه ای نازل می شد، به دنبال آیات قبل ثبت می شد؛ لذا این دو موضوع به هم مرتبط است.

لازم به ذکر است با نزول هر «بسم الله ...» معلوم می شد که سوره قبل تمام شده و سوره جدید شروع شده است؛ کما این که در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم:
«كان يعرف انقضاء سورة بنزول بسم الله الرحمن الرحيم ابتداء لاخری»؛ پايان هر سوره ‏ای به واسطه نزول بسم الله الرحمن الرحيم در آغاز سوره ديگر شناخته می شد.(تفسير عياشي، ج 1، ص 20، روايت 6؛ بحارالانوار، ج 82، باب القراءة وآدابها واحکامها، ص 20، ح 10)

ابن عباس گفته است: پيامبر(ص) با نزول «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم‏» می ‏دانست كه سوره قبلی پايان يافته و سوره ديگری آغاز گشته است.(مستدرک حاکم ج 1، ص 356، ح 846)

گرامی، اگر این بخش از فرمایشاتتان مربوط به ترتیب آیات است، خب خود خدا می تواند آیات به صورتی نازل کند که شاخه به شاخه نباشد، و مثلاً در یک آیه، ابتدا زنان پیامبر خطاب نشوند و بعد اهل بیت، که مناقشه شود بر سر اینکه ایا این اهل بیت همان زنان هستند یا پنج تن آل عبا.

میقات;645038 نوشت:

مخاطب آن زمان که ذهنش به تفکیک موضوع و ... نمی رسید تا درک کند و پیامبر بخواهند به آن ها دستور بدهند موضوعات را جداگانه و موضوع بندی ثبت و ضبط کنند. افزون بر این که امکانات این اجازه را نمی داد؛ لذا دستوری هم از طرف شارع بر این کار نیامده است.

شما با سطح درک و فهم انسان امروزی دارید جامعه 1400 سال پیش را قضاوت می کنید و انتظار دارید قرآن ـ با شیوه خاص نزولش در طول 23 سال ـ همزمان با نزول، بر اساس کتب موضوعی ثبت و ضبط، و مرتب شده باشد.

بنابر این:

وقتی فضای نزول قرآن و نیز فواید نزول تدریجی قرآن را در نظر بگیریم، کتابت و ثبت قرآن با شیوه موجود، معقول و منطقی به نظر می رسد. بله اگر با توجه به رشد فکری و امکانات امروزی بخواهیم در باره 1400 سال پیش قضاوت کنیم، این می شود که بگوییم چرا در 1400 سال پیش، مانند امروز، قرآن را به صورت موضوعی و مرتب، ثبت و ضبط نکرده اند؟!


گرامی، این نگاه شاید زیاد صحیح نباشد. چنانکه از همان قرون ابتدایی، چیزی که بشود نامش را تفسیر موضوعی گذاشت، وجود داشته و در اعصار پیشین ما افرادی را داشته ایم که بزرگان امروز نیز معترفند که بزرگترین علما در زمینه خویش بوده اند، مثل ابن عربی در زمینۀ عرفان.

بعلاوه قرآن برای انسان در هر عصری آمده و نه برای انسان در 1400 سال پیش، پس منطقی است که با شرایط امروز نیز به بررسی آن بپردازیم.

میقات;645038 نوشت:

کما این که این شیوه کنونی، آثار و فوائد بسیاری دارد که اگر با شیوه موضوعی ثبت می شد، این فوائد حاصل نمی شد و از دست می رفت.

در این مورد قدری توضیح بفرمایید.

با تشکر

[=times new roman]سلام
جالب است یکنفر میخواهد کتابی را که خدا نازل کرده از دیدگاه انسانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد !

[=times new roman]سلام

چرا نمیروید بفهمید که هنوز هم بهترین وسیله یافتن انسان زنده زیر زمین پس از وقوع زمین لرزه یا بهمن سگهای دست اموز است البته این اموزش برای یافتن نیست بلکه برای انتقال این یافتن به انسان است اگر این موضوع را دنبال کنیم وقوع زمین لرزه را نیز که حیوانات ساعتها قبل از ان متوجه میشوند و انسان هنوز قادر به پیش بینی ان نیست را نیز میتوانیم از طریق برخی حیوانات متوجه شویم و جان هزاران نفر را نجات دهیم ؟

[=times new roman]غزل شمارهٔ ۴۸
صــوفـی از پـرتـو مـی راز نـهـانـی دانـسـت ----- گـوهـر هـر کـس از ایـن لـعـل تـوانی دانست
قـدر مـجـمـوعـه گـل مـرغ سـحـر داند و بس ----- کـه نـه هـر کـو ورقـی خـوانـد معانی دانست
عـرضـه کـردم دو جـهـان بـر دل کـارافـتاده ----- بـجـز از عـشـق تـو بـاقـی هـمـه فانی دانست
آن شــد اکــنـون کـه ز ابـنـای عـوام انـدیـشـم ----- مـحـتـسـب نـیـز در ایـن عـیـش نهانی دانست
دلــبــر آســایــش مـا مـصـلـحـت وقـت نـدیـد ----- ور نــه از جــانـب مـا دل نـگـرانـی دانـسـت
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق ----- هــر کــه قــدر نــفــس بــاد یــمـانـی دانـسـت
ای کــه از دفـتـر عـقـل آیـت عـشـق آمـوزی ----- تـرسـم ایـن نـکـتـه بـه تـحـقـیـق ندانی دانست
مــی بــیــاور کـه نـنـازد بـه گـل بـاغ جـهـان ----- هــر کــه غــارتــگـری بـاد خـزانـی دانـسـت
حـافـظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت ----- ز اثـــر تـــربــیــت آصــف ثــانــی دانــســت

[="Tahoma"]

חסר משמעות;645161 نوشت:
با سلام. ابتدا کارشناس گرامی بنده چند نکته که به ذهنم رسید را عرض کنم:

اولاً آیا نمی توانیم بگوییم که به فرض موضوعبندی داشتن قرآن، باز این مشکل پیش خواهد آمد که این موضوعبندی به چند موضوع و برای چه سطحی باشد؟ قرآن کتاب محدودی نیست که بتوان آنرا در چارچوب موضوعبندی محدود کرد، و این عمل خودش به برداشت صحیح از مفاهیم مختلفی که قرآن می رساند، آسیب می رساند.

ثانیاً به فرض موضوعبندی، ممکن است یک جمله از قرآن، در موضوعات مختلفی کاربرد داشته باشند. کم نیستند جملات یا آیاتی که هر چند یک بار در قرآن آمده اند، ولی در چندین بحث و موضوع مختلف کاربرد دارند. پس باز هم موضوعبندی قرآن، امری ناکار آمد خواهد بود.

ثالثاً با در نظر گرفتن آیاتی از قرآن که قرائت قرآن را به شدت توصیه می کنند(فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن) و حتی خوانده شدن قرآن بر مردم را بر تزکیه دادن آنها اولویت می دهد، چنانکه تزکیه را بر تعلیم اولویت می بخشد(یتلوا علیهم کتاب الله و یزکیهم و یعلمهم...)، چه بسا هدف خود قرآن این است که مطالب نظم ظاهری نداشته باشند و تحقیق در هر موضوع منجر به قرائت بیشتر گردد و یا وقتی آیه ای را می خوانیم، با مباحث دیگری در آیۀ مجاروش روبرو شویم.

با سلام و درود

در پاسخ مطالب حضرتعالی باید عرض کنم گفتگوی با شما باعث خرسندی است.

חסר משמעות;645161 نوشت:
گرامی، اگر این بخش از فرمایشاتتان مربوط به ترتیب آیات است، خب خود خدا می تواند آیات به صورتی نازل کند که شاخه به شاخه نباشد، و مثلاً در یک آیه، ابتدا زنان پیامبر خطاب نشوند و بعد اهل بیت، که مناقشه شود بر سر اینکه ایا این اهل بیت همان زنان هستند یا پنج تن آل عبا.

بله، خداوند بر هر کاری قادر است و اصلا می توانست کاری کند که مردم بدون قرآن به نبوت رسولش ایمان بیاورند. ولی چنین نکرد زیرا در این روش کنونی، مصالح و فوایدی می بیند، لذا از این طریق عمل نموده است. در مورد آیه تطهیر نیز آن قدر ادله تفسیری و روایت داریم که بتواند مراد آیه را روشن و آشکار کند. قرآن و روایات، ثقلین هستند که در کنار هم باید در نظر گرفته شوند.

חסר משמעות;645161 نوشت:
گرامی، این نگاه شاید زیاد صحیح نباشد. چنانکه از همان قرون ابتدایی، چیزی که بشود نامش را تفسیر موضوعی گذاشت، وجود داشته و در اعصار پیشین ما افرادی را داشته ایم که بزرگان امروز نیز معترفند که بزرگترین علما در زمینه خویش بوده اند، مثل ابن عربی در زمینۀ عرفان.

بعلاوه قرآن برای انسان در هر عصری آمده و نه برای انسان در 1400 سال پیش، پس منطقی است که با شرایط امروز نیز به بررسی آن بپردازیم.

مگر در صدر اسلام چند نفر مانند ابن عربی بوده اند. در شبهه جزیره اصلا 17 نفر سواد نوشتن داشته اند. لذا نباید انتظاری بیش از این از آن جامعه داشت.

از طرفی پیام قرآن همیشه زنده است و برای همه انسان ها در همه دوران ها کاربرد دارد؛ ولی این معنایش این نیست که با پیشرفت علم امروزی، به قضاوت در باره آن زمان بپردازیم.

مردم آن زمان قدم به قدم و در پی تلاش خسته ناپذیر پیامبر صلی الله علیه وآله در طول 23 سال، به تدریج تربیت شده و تعالیم و آداب دینی را آموختند. لذا در آن زمان، اصل موضوع تربیت و آموزش معارف، مطرح بوده نه تفکیک و موضوع بندی آن ها.

חסר משמעות;645161 نوشت:
در این مورد قدری توضیح بفرمایید.

در باره فوائد نزول تدریجی قرآن می توان به موارد ذیل اشاره نمود. فوائدی که بسیاری از آن ها در صورت نزول موضوعی و یا نزول دفعی و یکمرتبه، حاصل نمی شد:

تثبیت قلب و تقویت روحیه پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله‏
«وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً»؛ و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى‏ شود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.(فرقان، 32)

نزول مكرر و پيوسته وحى در طول فراز و نشيب هاى رسالت نبوى، شور و نشاط ويژه‏ اى به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مى ‏بخشيد.

پشتیبانی و دفاع از پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله‏
«وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسيرا»؛ آنان هيچ مثلى براى تو نمى‏ آورند مگر اينكه ما حق را براى تو مى ‏آوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)!(فرقان، 33)

نکته: ادامه وحی، بیانگر ادامه ی رسالت پیامبر صلّی الله علیه وآله است وجایی برای وسوسه های دشمن نخواهد گذاشت که بگویند او روزی از سوی خدا مبعوث شد اما سپس خدایش او را ترک کرد. همان گونه که هنگـام تـأخیر وحی در آغاز نبوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله چنين زمزمه هايی پیدا شد و سوره «والضحی» برای نفی آن نازل گردید.

اقتضاى قانون تعليم و تربيت و آمادگى مردم
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً»؛ و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را بتدريج نازل كرديم.(اسراء، 106)

نکته: يكى از اسرار مهم نزول پراكنده و تدريجى قرآن كريم اقتضاى قانون تعليم و تربيت و آمادگى مردم براى دريافت و پذيرش مفاهيم قرآن و تأثيرپذيرى از آن بوده است. طبيعى است كه نزول و ابلاغ تدريجى قرآن، شرايط فهم و دريافت بهتر آن را فراهم، و زمينه ‏هاى پذيرش معارف والاى آن و عمل كردن به دستورات آن را هموارتر ساخته و هدف نزول آن را محقق مى‏ نمايد.

نزول تدریجی، زمینه ساز عمل به تعالیم قرآن
بدون شک اگر بنا بود همه برنامه های اسلام، یک جا نازل شود، یک جا نیز بايد اجرا می گرديد؛ زیرا نازل شدن بدون اجرا ارزش آن را از بین می برد، اما می دانیم كه اجرای همه برنامه های قرآن اعم از عبادات، زکاة، رعایت تمام واجبات و پرهیز از تمام محرمات، به صورت یک جا کار بسیار سنگینی بود که موجب فرارگروه عظیمی از اسلام می شد. پس بهتر است که قرآن به تدریج نازل شود و قدم به قدم مورد عمل قرار گیرد. به تعبیر دیگرهر یک از ایـن برنامه ها به خوبی جذب شود و اگر سئوالی درباره آن ها وجود دارد مطرح گردد تا جواب گفته شود.

استوار ساختن قلب و قدم مؤمنان و هدایت و بشارت مسلمانان
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ»؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل كرده، تا افراد باايمان را ثابت ‏قدم گرداند، و هدايت و بشارتى است براى عموم مسلمانان.(نحل، 102)

نکته: بدون شک، هم از نظر تلقّی وحی و هم از نظر ابلاغ به مردم، اگر مطالب به طور تدریجی و طبق نیازها اعلام شود، و برای هر مطلبی شاهد و مصداق عینی وجود داشته باشد، بسیار موثّرتر خواهد بود.
اصول تربیتی هم ایجاب می کند که شخص یا اشخاص تربیت شونده، قدم به قدم راه رشد را بپیمایند و برای هر روز آن ها برنامه ای تنظیم شود، يعنی ازمرحله ی پایین شروع کنند و به مراحل عالی برسند. برنامه هایی که این گونه پیاده می شود، هم برای گوینده و هم برای شنونده خوشایندتر و مطلوب تر است.

افزودن ایمان مؤمنان و افزایش ضلالت بیماردلان
«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إيماناً فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُون‏ وَ أَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُون»(توبه، 124و125)

نکته: از جمله شگردها و ترفندهای منافقان در مقابله با مسلمانان این بود که آیه ‏های قرآن را مورد استهزا و تمسخر قرار می ‏دادند تا به این وسیله، با ایجاد شبهه در وحیانی بودن قرآن، در قلب مسلمانان شک و تردید وارد کرده و موجب تضعیف ایمان آنان شوند. خداوند متعال نیز در پاسخ به این عمل منافقان و به منظور تبکیت آنان، دو اثر برای نزول آیه‏ های قرآن بر می ‏شمارد: یکی تأثیر بر مؤمنان و افزایش ایمان آنان؛ و دیگری تأثیر بر منافقان و آنان که بیماردل اند و افزایش ضلالت و گمراهی بیشتر آن ها.

آشکار ساختن نقشه ‏ها و توطئه ‏های منافقان
«يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما في‏ قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُون‏»؛ منافقان از آن بيم دارند كه سوره‏اى بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: استهزا كنيد! خداوند، آنچه را از آن بيم داريد، آشكار مى‏ سازد.(توبه، 64)

نکته: از آن جا که خداوند متعال از طریق وحی، حضرت رسول اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله ‏را از توطئه‏ ها و نقشه‏ های خراب ‏کارانه منافقان با خبر می ‏ساخت و ایشان نیز مسلمانان را مطلع می ‏کردند؛ از این رو، منافقان پیوسته در هراس بودند که مبادا آیه یا سوره‏ ای نازل شود و پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ و مسلمانان را از برنامه ‏های آنان مطلع سازد.

معجزه و وحیانی بودن قرآن
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»؛ آيا درباره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(نساء، 82)

نکته: قرآنی که در طول 23 سال و در مناسبت های مختلف، مطابق با نیاز هدایتی انسان ها نازل شده، بدون این که هیچ آیه ای در تضاد با آیه دیگر باشد، نشان از اعجاز و وحیانی بودن آن دارد. لذا یکی از فوائد نزول تدریجی، نشانه بودن بر اعجاز قرآن است.

سلام و درود

میقات;645959 نوشت:

در پاسخ مطالب حضرتعالی باید عرض کنم گفتگوی با شما باعث خرسندی است.



از لطف شما سپاسگذارم. نظرتان را در مورد آن سه مطلب(اولاً تا ثالثاً) که در پست قبلی عرض کرده بودم، نفرمودید.

میقات;645959 نوشت:

بله، خداوند بر هر کاری قادر است و اصلا می توانست کاری کند که مردم بدون قرآن به نبوت رسولش ایمان بیاورند. ولی چنین نکرد زیرا در این روش کنونی، مصالح و فوایدی می بیند، لذا از این طریق عمل نموده است. در مورد آیه تطهیر نیز آن قدر ادله تفسیری و روایت داریم که بتواند مراد آیه را روشن و آشکار کند. قرآن و روایات، ثقلین هستند که در کنار هم باید در نظر گرفته شوند.

گرامی اینجا بحث از شاخه به شاخه شدن، در متن یک آیه است. شبهه اینجاست که چگونه می توانیم نشان بدهیم که این نوعی آشفتگی در متن نیست؟

میقات;645959 نوشت:

مگر در صدر اسلام چند نفر مانند ابن عربی بوده اند. در شبهه جزیره اصلا 17 نفر سواد نوشتن داشته اند. لذا نباید انتظاری بیش از این از آن جامعه داشت.

از طرفی پیام قرآن همیشه زنده است و برای همه انسان ها در همه دوران ها کاربرد دارد؛ ولی این معنایش این نیست که با پیشرفت علم امروزی، به قضاوت در باره آن زمان بپردازیم.

ببینید به هر حال، در هر دوره ای انسانی اهل تفکر پیدا می شود و قرآن برای تمام زمانهاست. برای همان افراد اهل تفکر در آن دوران، آیا تحقیق موضوعی در قرآن، به جز با مطالعۀ کامل (و احتمالاً چند بارۀ) قرآن ممکن بوده که به موضوع تحقیق خود برسند؟

میقات;645959 نوشت:

در باره فوائد نزول تدریجی قرآن می توان به موارد ذیل اشاره نمود. فوائدی که بسیاری از آن ها در صورت نزول موضوعی و یا نزول دفعی و یکمرتبه، حاصل نمی شد:

تثبیت قلب و تقویت روحیه پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله‏
«وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً»؛ و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى‏ شود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.(فرقان، 32)

نزول مكرر و پيوسته وحى در طول فراز و نشيب هاى رسالت نبوى، شور و نشاط ويژه‏ اى به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مى ‏بخشيد.

پشتیبانی و دفاع از پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله‏
«وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسيرا»؛ آنان هيچ مثلى براى تو نمى‏ آورند مگر اينكه ما حق را براى تو مى ‏آوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)!(فرقان، 33)

نکته: ادامه وحی، بیانگر ادامه ی رسالت پیامبر صلّی الله علیه وآله است وجایی برای وسوسه های دشمن نخواهد گذاشت که بگویند او روزی از سوی خدا مبعوث شد اما سپس خدایش او را ترک کرد. همان گونه که هنگـام تـأخیر وحی در آغاز نبوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله چنين زمزمه هايی پیدا شد و سوره «والضحی» برای نفی آن نازل گردید.

اقتضاى قانون تعليم و تربيت و آمادگى مردم
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً»؛ و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را بتدريج نازل كرديم.(اسراء، 106)

نکته: يكى از اسرار مهم نزول پراكنده و تدريجى قرآن كريم اقتضاى قانون تعليم و تربيت و آمادگى مردم براى دريافت و پذيرش مفاهيم قرآن و تأثيرپذيرى از آن بوده است. طبيعى است كه نزول و ابلاغ تدريجى قرآن، شرايط فهم و دريافت بهتر آن را فراهم، و زمينه ‏هاى پذيرش معارف والاى آن و عمل كردن به دستورات آن را هموارتر ساخته و هدف نزول آن را محقق مى‏ نمايد.

نزول تدریجی، زمینه ساز عمل به تعالیم قرآن
بدون شک اگر بنا بود همه برنامه های اسلام، یک جا نازل شود، یک جا نیز بايد اجرا می گرديد؛ زیرا نازل شدن بدون اجرا ارزش آن را از بین می برد، اما می دانیم كه اجرای همه برنامه های قرآن اعم از عبادات، زکاة، رعایت تمام واجبات و پرهیز از تمام محرمات، به صورت یک جا کار بسیار سنگینی بود که موجب فرارگروه عظیمی از اسلام می شد. پس بهتر است که قرآن به تدریج نازل شود و قدم به قدم مورد عمل قرار گیرد. به تعبیر دیگرهر یک از ایـن برنامه ها به خوبی جذب شود و اگر سئوالی درباره آن ها وجود دارد مطرح گردد تا جواب گفته شود.

استوار ساختن قلب و قدم مؤمنان و هدایت و بشارت مسلمانان
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ»؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل كرده، تا افراد باايمان را ثابت ‏قدم گرداند، و هدايت و بشارتى است براى عموم مسلمانان.(نحل، 102)

نکته: بدون شک، هم از نظر تلقّی وحی و هم از نظر ابلاغ به مردم، اگر مطالب به طور تدریجی و طبق نیازها اعلام شود، و برای هر مطلبی شاهد و مصداق عینی وجود داشته باشد، بسیار موثّرتر خواهد بود.
اصول تربیتی هم ایجاب می کند که شخص یا اشخاص تربیت شونده، قدم به قدم راه رشد را بپیمایند و برای هر روز آن ها برنامه ای تنظیم شود، يعنی ازمرحله ی پایین شروع کنند و به مراحل عالی برسند. برنامه هایی که این گونه پیاده می شود، هم برای گوینده و هم برای شنونده خوشایندتر و مطلوب تر است.

افزودن ایمان مؤمنان و افزایش ضلالت بیماردلان
«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إيماناً فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُون‏ وَ أَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُون»(توبه، 124و125)

نکته: از جمله شگردها و ترفندهای منافقان در مقابله با مسلمانان این بود که آیه ‏های قرآن را مورد استهزا و تمسخر قرار می ‏دادند تا به این وسیله، با ایجاد شبهه در وحیانی بودن قرآن، در قلب مسلمانان شک و تردید وارد کرده و موجب تضعیف ایمان آنان شوند. خداوند متعال نیز در پاسخ به این عمل منافقان و به منظور تبکیت آنان، دو اثر برای نزول آیه‏ های قرآن بر می ‏شمارد: یکی تأثیر بر مؤمنان و افزایش ایمان آنان؛ و دیگری تأثیر بر منافقان و آنان که بیماردل اند و افزایش ضلالت و گمراهی بیشتر آن ها.

آشکار ساختن نقشه ‏ها و توطئه ‏های منافقان
«يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما في‏ قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُون‏»؛ منافقان از آن بيم دارند كه سوره‏اى بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: استهزا كنيد! خداوند، آنچه را از آن بيم داريد، آشكار مى‏ سازد.(توبه، 64)

نکته: از آن جا که خداوند متعال از طریق وحی، حضرت رسول اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله ‏را از توطئه‏ ها و نقشه‏ های خراب ‏کارانه منافقان با خبر می ‏ساخت و ایشان نیز مسلمانان را مطلع می ‏کردند؛ از این رو، منافقان پیوسته در هراس بودند که مبادا آیه یا سوره‏ ای نازل شود و پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ و مسلمانان را از برنامه ‏های آنان مطلع سازد.

معجزه و وحیانی بودن قرآن
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»؛ آيا درباره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(نساء، 82)

نکته: قرآنی که در طول 23 سال و در مناسبت های مختلف، مطابق با نیاز هدایتی انسان ها نازل شده، بدون این که هیچ آیه ای در تضاد با آیه دیگر باشد، نشان از اعجاز و وحیانی بودن آن دارد. لذا یکی از فوائد نزول تدریجی، نشانه بودن بر اعجاز قرآن است.

گرامی متأسفانه شما به دلیلی نامعلوم، تدریجی بودن وحی را با موضوعبندی بودنِ قرآن، در تناقض می بینید، گویی که اگر یکی باشد، دیگری ممکن نیست. اینها که شما می فرمایید فواید تدریجی بودنِ وحی هستند، ولی تعارضی با موضوع بندی بودن ندارند. وحی می توانست تدریجی باشد، و اتفاقاً به حسب نیاز روز، در هر موضوع که لازم بود، مطرح و حتی تکرار تأکیدی شود،ولی در نهایت در موضوع خودش قرار بگیرد.

بعلاوه من زیاد این نظر پیامبر با نزول بسم الله الرّحمن الرّحیم از آمدن سورۀ جدید آگاه می شدند، را منطقی نمی دانم، زیرا اولاً قرآن به طور کامل در همان مکّه بر قلب ایشان نازل شده بود(زیرا سورۀ قدر مکّی است و پس از این نزول، نازل گشته است) و ثانیاً این مشکل پیدا می شود که چگونه مطمئن باشیم که آخرین سوره تمام شد؟ ثالثاً قدری عجیب است که بزرگترین پیامبر خدا، به این شکل از پایان سوره آگاه گردد.

با تشکر


[="Tahoma"]

חסר משמעות;646201 نوشت:
سلام و درود

گرامی اینجا بحث از شاخه به شاخه شدن، در متن یک آیه است. شبهه اینجاست که چگونه می توانیم نشان بدهیم که این نوعی آشفتگی در متن نیست؟

ببینید به هر حال، در هر دوره ای انسانی اهل تفکر پیدا می شود و قرآن برای تمام زمانهاست. برای همان افراد اهل تفکر در آن دوران، آیا تحقیق موضوعی در قرآن، به جز با مطالعۀ کامل (و احتمالاً چند بارۀ) قرآن ممکن بوده که به موضوع تحقیق خود برسند؟

گرامی متأسفانه شما به دلیلی نامعلوم، تدریجی بودن وحی را با موضوعبندی بودنِ قرآن، در تناقض می بینید، گویی که اگر یکی باشد، دیگری ممکن نیست. اینها که شما می فرمایید فواید تدریجی بودنِ وحی هستند، ولی تعارضی با موضوع بندی بودن ندارند. وحی می توانست تدریجی باشد، و اتفاقاً به حسب نیاز روز، در هر موضوع که لازم بود، مطرح و حتی تکرار تأکیدی شود،ولی در نهایت در موضوع خودش قرار بگیرد.

بعلاوه من زیاد این نظر پیامبر با نزول بسم الله الرّحمن الرّحیم از آمدن سورۀ جدید آگاه می شدند، را منطقی نمی دانم، زیرا اولاً قرآن به طور کامل در همان مکّه بر قلب ایشان نازل شده بود(زیرا سورۀ قدر مکّی است و پس از این نزول، نازل گشته است) و ثانیاً این مشکل پیدا می شود که چگونه مطمئن باشیم که آخرین سوره تمام شد؟ ثالثاً قدری عجیب است که بزرگترین پیامبر خدا، به این شکل از پایان سوره آگاه گردد.

با تشکر

با سلام و درود

شاخه به شاخه شدن، مطابق با نیاز و تقاضای نزول وحی برای هدایت مردم بوده است. یعنی نمی توان بین این دو تفکیک قائل شد. این شاخه به شاخه شدن، با توجه به کیفیت نزول تدریجی و مطابق با نیاز هدایتی مردم، کاملا طبیعی و منطقی است.

لذا نمی توان این موضوع را قبول کرد و از طرفی انتظار داشت، آیات به صورت موضوعی و دسته بندی شده نازل شوند.

بله می توان گفت چرا به صورت موضوعی مرتب نشده اند که باید گفت ثبت قرآن به صورت موضوعی با توجه به سطح علمی و نیز امکانات آن زمان، مقدور نبوده است. از طرفی آن چه مهم بوده، ثبت و ضبط قرآن است و بهترین شیوه برای حفاظت و ثبت آیات نازل شده، همین ثبت قرآن بر اساس ترتیب نزول است.

اما در مورد پایان یافتن سوره و آغاز سوره دیگر، باید گفت نزول دفعی بر قلب مبارک پیامبر بوده، و به صورت الفاظ و کلمات نبوده است. این نزول تدریجی است که به این صورت انجام شده است لذا این دقیقا یک سوره با چه آیه و کلمه ای پایان می یابد، به نزول به صورت الفاظ نیاز داشته است.

علامه طباطبایی چنین می آورد:

قرآن داراى حقيقتى فوق فهم عادى ماست. از آيه اول سوره هود چنين حقيقتى استفاده مى‏ گردد: «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ»(هود، 1)

در این آيه شریفه، إحكام در مقابل تفصيل قرار گرفته و معناى آن عدم تفصيل است؛ يعنى قرآن در يک مرحله، اجزا و فصول نداشته و اين تفصيل و جزئيات آيات كه اكنون در قرآن مشاهده مى ‏كنيم، پس از مرحله إحكام بوده است.

آيات (اعراف، 53) و (یونس، 39) نيز به همين مطلب دلالت دارند، و از همه اين آيات واضح ‏تر آيات سوره زخرف است:«حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(زخرف، 1-4)

اين آيات بيانگر اين امر است كه كتاب مبين در ام الكتاب، لفظ عربى نبوده و تفصيل و اجزا نداشته و تنها براى فهم بشر به لسان عربى درآمده است.

اين آيات و آياتى ديگر موجب مى ‏گردد كه ما بگوييم مراد از انزال قرآن در ماه رمضان، انزال حقيقت كتاب آسمانى به قلب مبارک پيامبر صلی الله علیه وآله به صورت يک مرتبه و دفعى مى ‏باشد؛ همان گونه كه قرآن مفصّل، به تدريج در طول مدت نبوّت، بر قلب آن حضرت نازل گشته است.(ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏2، ص 20 ـ 22)

با سلام. گرامی هنوز نظرتان در مورد آن اولاً تا ثالثاً که در پست شماره 11 ارسال کرده بودم را نفرموده اید.

میقات;647664 نوشت:

شاخه به شاخه شدن، مطابق با نیاز و تقاضای نزول وحی برای هدایت مردم بوده است. یعنی نمی توان بین این دو تفکیک قائل شد. این شاخه به شاخه شدن، با توجه به کیفیت نزول تدریجی و مطابق با نیاز هدایتی مردم، کاملا طبیعی و منطقی است.

لذا نمی توان این موضوع را قبول کرد و از طرفی انتظار داشت، آیات به صورت موضوعی و دسته بندی شده نازل شوند.

گرامی بجث را باید اساسی تر دید. اینجا این مسئله پیش می آید که چرا با هویدا شدن هر نیاز و نزول آیه در آن زمینه، موضوع مورد نظر مطرح و به طور کامل تمام نمی شود؟ چرا هر سوره خود حاوی یک موضوع نیست که ترتیب نزول نیز حفظ شود؟ به این شکل هم می شود موضوعات را منظم کرد. مثلاً در این سایت به مرور پرسشهای مخاطبین سؤالات به صورت ترتیبی می آیند، ولی برای هر کدام موضوعی وجود دارد، که در همان محل می مانند و بعدها اگر کسی خواست در مورد شبهات تفسیری تحقیق کند، نیازی ندارد که کل سایت را بخواند.

میقات;647664 نوشت:

بله می توان گفت چرا به صورت موضوعی مرتب نشده اند که باید گفت ثبت قرآن به صورت موضوعی با توجه به سطح علمی و نیز امکانات آن زمان، مقدور نبوده است. از طرفی آن چه مهم بوده، ثبت و ضبط قرآن است و بهترین شیوه برای حفاظت و ثبت آیات نازل شده، همین ثبت قرآن بر اساس ترتیب نزول است

این قبول گرامی، ولی برای هزار سال بعد از قرآن، که دهها مبحث جدید ایجاد شد، چطور؟ آیا یک کتاب قرآن، بدون همراهی صدها کتاب تحقیقی که تا آن زمان نوشته شده بودند، می توانست برای یک تحقیق موضوعی، بدون نیاز به مطالعۀ کل قرآن، مورد استفاده قرار گیرد؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;648395 نوشت:
با سلام. گرامی هنوز نظرتان در مورد آن اولاً تا ثالثاً که در پست شماره 11 ارسال کرده بودم را نفرموده اید.

با سلام و درود

نظرم موافق بود که چنین عرض کردم.

חסר משמעות;648395 نوشت:
گرامی بجث را باید اساسی تر دید. اینجا این مسئله پیش می آید که چرا با هویدا شدن هر نیاز و نزول آیه در آن زمینه، موضوع مورد نظر مطرح و به طور کامل تمام نمی شود؟ چرا هر سوره خود حاوی یک موضوع نیست که ترتیب نزول نیز حفظ شود؟ به این شکل هم می شود موضوعات را منظم کرد. مثلاً در این سایت به مرور پرسشهای مخاطبین سؤالات به صورت ترتیبی می آیند، ولی برای هر کدام موضوعی وجود دارد، که در همان محل می مانند و بعدها اگر کسی خواست در مورد شبهات تفسیری تحقیق کند، نیازی ندارد که کل سایت را بخواند.

دقت نفرمودید. نمی توان انتظار داشت نیاز هدایتی مردم در طول 23 سال، دسته بندی و موضوع بندی شده باشد تا آیات نیز همین گونه شوند.

اصلا نزول تدریجی و متناسب با نیاز هدایتی مردم، یعنی با توجه به هر موقعیتی و هر زمانی، می تواند متفاوت و گوناگون باشد، طبیعتا آیات نازل شده نیز در یک موضوع واحد نیستند. مگر این که بفرمایید چرا خداوند از ابتدا عالم تکوین را به گونه ای سازماندهی نکرد تا نیازهای مردم، به صورت موضوعی بروز کند تا آیات نازل شده نیز موضوعی دسته بندی شوند.

مطلب دیگر، برخی از فوایدی که برای نزول تدریجی عرض شد، در مورد موضوعی نبودن نیز صادق است. این که یک موضوع به یکباره آیاتش نازل و تمام شود، یادگیری، اجرای عملی، ماندگاری و ... آن کمتر است تا زمانی که در چندین مناسبت، تعلیم داده و تمرین و تذکر و یادآوری بیشتری روی موضوع شود.

این موضوع منطقی است که برای برخی، یک تذکر کافی است ولی برای برخی دیگر، چندین تذکر و در موقعیت های مختلف است که می تواند او را تربیت کند. هدف قرآن هم که تربیت است، و این هدف با نزول موضوعی و بسته شدن آن موضوع برای همیشه، حاصل نمی شود.

חסר משמעות;648395 نوشت:
این قبول گرامی، ولی برای هزار سال بعد از قرآن، که دهها مبحث جدید ایجاد شد، چطور؟ آیا یک کتاب قرآن، بدون همراهی صدها کتاب تحقیقی که تا آن زمان نوشته شده بودند، می توانست برای یک تحقیق موضوعی، بدون نیاز به مطالعۀ کل قرآن، مورد استفاده قرار گیرد؟

قبول دارم که نظم موضوعی برای تحقیق موضوعی بهتر و آسانتر است ولی در مقایسه بین این دو و در مجموع، آثار و فوائد ترتیب بر اساس نزول، بیشتر است تا نزول موضوعی. لذا به خاطر تحقیق آسانتر، نمی توان از فوائد و آثار ترتیب نزول، چشم پوشی کرد.

[="Tahoma"]عدم نظم و ارتباط معنایی میان آیات؟!

پرسش:
در قرآن شاهدیم که امور متنوعی در یک سوره و گاهی در یک آیه، مطرح می شوند و لذا گاهی آیاتی که کنار هم هستند، ارتباط معنایی با هم ندارند. همچنین قرآن موضوعات خاص را کنار هم قرار نمی دهد و برای تحقیق موضوعی قرآن، باید تمام قرآن را بخوانیم تا مطالب مربوط به یک موضوع را جمع آوری کنیم. با این حساب، آیا می توانیم قرآن را کتاب منظمی بدانیم؟

پاسخ:
با سلام و درود
قرآن به صورت لوح و کتاب آماده، نازل نشده است، بلکه آیه به آیه و به حسب نیاز نازل شده؛ و بین نزول به صورت لوحی (مانند تورات) و نزول غیر لوحی (مانند قرآن) تفاوت است. اگر منظورتان از نظم نداشتن، این است صحیح است زیرا با توجه به نزول تدریجی و فلسفه آن، کاملا طبیعی و منطقی است؛ ولی اگر منظورتان نقص و عیب است، صحیح نیست؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و تربیت است نه کتاب آموزشی؛ به بیان دیگر؛ قرآن بیش از آن که کتاب آموزشی باشد کتاب تربیتی و هدایتی است، و آن چه مد نظر شما است متناسب با کتاب های آموزشی است.
از هر کتابی بایستی نظم خودش را انتظار داشت و نمی توان همه را با یک مقیاس سنجید؛ در قرآن نیز نظم آن را بایستی بر اساس خودش بسنجیم. وقتی نزول آیات، متناسب با نیاز هدایتی مخاطب و در موقعیت های مختلف نازل می شود و لذا دسته ای از آیات، با هم نازل شده و هم سیاق (متحد الموضوع) هستند، دیگر نباید انتظار داشت همه آیات نیز چنین باشند و با هم ارتباط معنایی داشته باشند، چرا که نیازهای مخاطب، متفاوت بوده و این گونه نبوده که نیازهای مخاطبین همه از یک نوع و یک چیز باشد، لذا وقتی مناسبت ها و نیازها، یکی نبوده اند، علی القاعده، آیات نازل شده هم متناسب با همان نیاز، بوده و همه مرتبط به هم نبوده اند. این کاملا معقول و منطقی است.
توجه داشته باشید شما با سطح درک و فهم انسان امروزی دارید جامعه 1400 سال پیش را قضاوت می کنید و انتظار دارید قرآن ـ با شیوه خاص نزولش در طول 23 سال ـ همزمان با نزول، بر اساس کتب موضوعی ثبت و ضبط، و مرتب شده باشد.
وقتی فضای نزول قرآن و نیز فواید نزول تدریجی قرآن را در نظر بگیریم، کتابت و ثبت قرآن با شیوه موجود، معقول و منطقی به نظر می رسد. چرا که مخاطب آن زمان ذهنش به تفکیک موضوع و ... نمی رسید تا درک کند و پیامبر بخواهند به آن ها دستور بدهند موضوعات را جداگانه و موضوع بندی ثبت و ضبط کنند. افزون بر این که امکانات این اجازه را نمی داد؛ لذا دستوری هم از طرف شارع بر این کار نیامده است. کما این که این شیوه کنونی، آثار و فوائد بسیاری دارد که اگر با شیوه موضوعی ثبت می شد، این فوائد حاصل نمی شد و از دست می رفت.
از طرفی، این ویژگی برای قرآن، حُسن است. زیرا این پراکنده گویی، مزایای زیادی دارد و برای تربیت و راهنما، مؤثر تر است، از جمله: تثبيت و تقويت قلب پيامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان، تدريجى بودن تشريع و قوانين اسلامى، عدم تحريف در قرآن، سهولت يادگيرى احكام و فراگيرى قرآن و پيوستگى كامل با حوادث و رويدادهاى زمان پيامبر، و ... .
برخی گفته اند اگر قرآن به يكباره وحى مى ‏شد، به سرعت تبديل به كلام راكد، يک انديشه مرده و يک سند مذهبى ساده مى ‏گشت، نه منبع حيات بخش يک تمدن در حال زايش. تحرک تاريخى، اجتماعى و معنوى قرآن فقط يک رمز دارد و آن تناوب وحى است.(1)
نکته: آيات همجوار و هم سياق، همگى با هم پيوند معنايى دارند و در برآوردن هدف يا اهداف كلى سوره مشاركت دارند. البته با توجه به نوع نزول، لزومی ندارد همه آیات از ابتدا تا انتها به هم مرتبط و هم معنا باشند. درعین حال، رسا و شیوا است.
لازم به ذکر است، مرتبط نبودن همه و کل آیات با هم، بر اساس دید متعارف و انسان عادی است، لذا اگر انسان کامل (معصوم) بگوید با این بیان بین همه آیات ارتباط برقرار است، حرف دیگری است.
ممکن است گفته شود قرآن که یکبار به صورت دفعی بر پیامبر نازل شده است لذا با آگاهی پیامبر از آیات، ایشان می توانستند آن را به صورت موضوعی در بیاورند؛ که در جواب باید گفت نزول دفعی بر قلب مبارک پیامبر بوده، و به صورت الفاظ و کلمات نبوده است. این نزول تدریجی است که به این صورت انجام شده است لذا این دقیقا یک سوره با چه آیه و کلمه ای پایان می یابد، به نزول به صورت الفاظ نیاز داشته است.
علامه طباطبایی چنین می آورد: قرآن داراى حقيقتى فوق فهم عادى ماست. از آيه اول سوره هود چنين حقيقتى استفاده مى‏گردد: «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ»(2). در این آيه شریفه، إحكام در مقابل تفصيل قرار گرفته و معناى آن عدم تفصيل است؛ يعنى قرآن در يک مرحله، اجزا و فصول نداشته و اين تفصيل و جزئيات آيات كه اكنون در قرآن مشاهده مى ‏كنيم، پس از مرحله إحكام بوده است.
آيات (اعراف، 53) و (یونس، 39) نيز به همين مطلب دلالت دارند، و از همه اين آيات واضح ‏تر آيات سوره زخرف است:«حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(3)
اين آيات بيانگر اين امر است كه كتاب مبين در ام الكتاب، لفظ عربى نبوده و تفصيل و اجزا نداشته و تنها براى فهم بشر به لسان عربى درآمده است.
اين آيات و آياتى ديگر موجب مى ‏گردد كه ما بگوييم مراد از انزال قرآن در ماه رمضان، انزال حقيقت كتاب آسمانى به قلب مبارک پيامبر به صورت يک مرتبه و دفعى مى ‏باشد؛ همان گونه كه قرآن مفصّل، به تدريج در طول مدت نبوّت، بر قلب آن حضرت نازل گشته است.(4)
ممکن است گفته شود همین که سوره ها بر اساس ترتیب نزول نیست می تواند موجب بی نظمی شود. که در پاسخ باید گفت نبودن ترتیب سوره ها در قرآن بر اساس ترتیب نزول، مستلزم بی نظمی و بی ارتباطی ـ معانی فرازهای هم سیاق ـ نیست، زیرا ملازمه ای وجود ندارد. به بیان دیگر؛ مرتب نبودن سوره ها بر اساس ترتیب نزول، باعث بر هم خوردن ارتباط فرازهای هم سیاق و آیات همجوار، نمی شود؛ چرا که آن ها در ضمن سوره ها هستند، و مقدم یا مؤخر بودن سوره، باعث بی نظمی در معنای فرازهای آیات سوره نمی شود.
این که گفته شود برای بررسی یک موضوع باید کل قرآن را مطالعه کرد نیز صحیح نیست، زیرا اولا با مطالعه مجموعه و بخشی از آیات قرآن، می توان کلیاتی از تعالیم قرآن را آموخت. لذا برای این منظور نیازی به مطالعه کل قرآن نیست. در ثانی، مگر در هر کتابی با خواندن بخشی از آن، به همه آن چه می خواهیم رسیده ایم؟ خصوصا متون مقدس که دقت و تخصص مربوط به خود را لازم دارد. افزون بر این که این کتاب مقدس، در طول 23 سال و در پی موقعیت های مختلف و متناسب با نیازهای هدایتی مخاطبین نازل شده باشد.
اصلا نزول تدریجی و متناسب با نیاز هدایتی مردم، یعنی با توجه به هر موقعیتی و هر زمانی، می تواند متفاوت و گوناگون باشد، طبیعتا آیات نازل شده نیز در یک موضوع واحد نیستند. مگر این که گفته شود چرا خداوند از ابتدا عالم تکوین را به گونه ای سازماندهی نکرد تا نیازهای مردم، به صورت موضوعی بروز کند تا آیات نازل شده نیز موضوعی دسته بندی شوند. در پاسخ باید گفت بله، خداوند بر هر کاری قادر است و اصلا می توانست کاری کند که مردم بدون قرآن به نبوت رسولش ایمان بیاورند؛ ولی چنین نکرد زیرا در این روش کنونی، مصالح و فوایدی می بیند، لذا از این طریق عمل نموده است.
مطلب دیگر، برخی از فوایدی که برای نزول تدریجی بیان می شود، در مورد موضوعی نبودن نیز صادق است. این که یک موضوع به یکباره آیاتش نازل و تمام شود، یادگیری، اجرای عملی، ماندگاری و ... آن کمتر است تا زمانی که در چندین مناسبت، تعلیم داده و تمرین و تذکر و یادآوری بیشتری روی موضوع شود.
این موضوع کاملا منطقی است که برای برخی، یک تذکر کافی است ولی برای برخی دیگر، چندین تذکر و در موقعیت های مختلف است که می تواند او را تربیت کند. هدف قرآن هم که تربیت است، و این هدف با نزول موضوعی و بسته شدن آن موضوع برای همیشه، حاصل نمی شود. به بیان دیگر؛ مردم آن زمان قدم به قدم و در پی تلاش خستگی ناپذیر پیامبر صلی الله علیه وآله در طول 23 سال، به تدریج تربیت شده و تعالیم و آداب دینی را آموختند. لذا در آن زمان موضوع تربیت و آموزش معارف، هدف اصلی بوده، نه تفکیک و موضوع بندی آن ها.
البته قبول داریم که نظم موضوعی برای تحقیق موضوعی بهتر و آسانتر است ولی در مقایسه بین این دو و در مجموع، آثار و فوائد ترتیب بر اساس نزول، بیشتر است تا نزول موضوعی. لذا به خاطر تحقیق آسانتر، نمی توان از فوائد و آثار ترتیب نزول، چشم پوشی کرد.
بنابر این:
پراگنده گویی قرآن، به معنای عیب و نقص نیست، بلکه با توجه به نوع نزول قرآن، ویژگی های خاص خود را دارد و در عین رسایی و شیوایی، و مرتبط بودن معنای آیات همجوار و هم سیاق، در راستای هدف و غرض آن، که تربیت و راهنمایی است، تامین کننده هدف و غرض خود است.

___________

  1. قرآن پديده‏ اى شگفت ‏آور، ترجمه نسرين حكمى، ص 161- 159؛ نقل شده از "پژوهشى در نظم قرآن"، ص 163.
  2. هود، 1.
  3. زخرف، 1-4.
  4. ر.ک: ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏2، ص 20 ـ 22.
موضوع قفل شده است