رویکرد استراتژیک به اخبار آخرالزمان

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
رویکرد استراتژیک به اخبار آخرالزمان

[=&quot]عبدالله بن کثیر می گوید: نزد حضرت صادق(ع) بودم که مهزم بر ایشان وارد شد و گفت: فدایت شوم،

مرا دربارة این امری که منتظر آنیم آگاه ساز که چه زمانی است؟ حضرت پاسخ فرمود: «ای مهزم

وقت نمایان دروغ می گویند و آنان که عجله می کنند هلاک می شوند و آنان که تسلیم باشند نجات

می یابند»[/][=&quot]. [/]


[/HR]

[=&quot]درک فلسفة تاریخی از ظهور

یکی دیگر از شاخصه هایی که بستر فرهنگی برای زمینه سازی و خلق استراتژی دربارة ظهور را فراهم می کند، درک فلسفة تاریخی از ظهور است. در مقابل، خرق عادت دیدن اصل ظهور و خلق الساعه دانستن مختصات آن از یک سو، و هر اقدام مرتبط با ظهور را از باب عجله در ظهور محکوم به هلاکت دانستن از سوی دیگر، مانع این گفتمان می باشد. چنین تلقی ای محصول برداشت متجزّی و ناقص از دو دسته روایت زیر است:

الف ـ روایاتی که ظهور را ناگهانی معرفی می نماید؛ مانند این روایت ها:

به پیامبر عرض شد: ای رسول خدا(ص) آن قائم از نسل شماست، چه وقت ظهور می کند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است «تنها خداست که چون زمانش فرا رسد آشکارش می سازد. فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است، جز به ناگهان بر شما نیاید».

امام باقر(ع) نیز در تفسیر آیة شریفة «هل ینظرون إلّا الساعة أن تأتیهم بغتةً و هم لایشعرون؛ آیا چشم به راه چیزی جز آن ساعتند که ناگاه و بی خبرشان بیاید». می فرماید: «مراد از ساعت, ساعت قیام قائم است که ناگهان برایشان بیاید». بغتةً بودن ظهور ـ یعنی غافلگیر شدن ـ با تأثیر گذاشتن در آن و نقش آفرینی در آن ناسازگار است!

ب ـ روایاتی که مردم را از عجله در ظهور نهی می کند؛ مانند:

ذیل آیة «أتی أمرالله فلا تستعجلوه»فرموده اند: «منظور از این امر, امر (قائم) ماست که همان امر خداوند عزّوجلّ می باشد پس نباید به سوی آن تعجیل شود»

عبدالله بن کثیر می گوید: نزد حضرت صادق(ع) بودم که مهزم بر ایشان وارد شد و گفت: فدایت شوم، مرا دربارة این امری که منتظر آنیم آگاه ساز که چه زمانی است؟ حضرت پاسخ فرمود: «ای مهزم وقت نمایان دروغ می گویند و آنان که عجله می کنند هلاک می شوند و آنان که تسلیم باشند نجات می یابند».

وقتی امام در پاسخ از وقت ظهور؛ چنین می فرماید معنایش این است که وقتی نزد خداست شما تسلیم باشید اما اگر بخواهیم با اقدام خویش آن را جلو بیندازید از مصداق عجله و موجب هلاکت است!

ج ـ تجارب تاریخی ناموفق این رسوب را متراکم تر کرده است. غیر از تجارب ادّعای مهدویت یا توقیت که رسوا شده است، برخی جنبش ها و قیام ها, زمینه ساز ظهور معرفی شده اند که هرگز به سرانجام ظهور نرسیده اند. نهضت سربداران یا حکومت صفویه نمونه نزدیک به ماست. حجم این جنبش ها از زمان معاصر معصومین(ع) تاکنون به حدی است که دیگر حافظه تاریخی شیعیان نسبت به مشابه اینها شرطی شده و به سختی بتوان از دولت زمینه ساز و مانند آن سخن گفت.

به این گونه برداشت ها از روایات می توان دو جواب نقضی و حلی داد:

پاسخ به برداشت ها

1. پاسخ نقضی: این برداشت که زمینه سازی و داشتن استراتژی برای مواجهه با ظهور، با ناگهانی بودن ظهورنمی سازد یا از مصادیق عجله برای ظهور است، لااقل با دو دسته از روایات نقض می شود:

الف ـ روایاتی که به تهیه و آمادگی برای ظهور

فرا می خواند از جمله:

امام صادق(ع) فرمود: «هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم(ع) عدّه فراهم کند ولو یک تیر؛ خدای تعالی هر گاه بداند کسی چنین نیتی دارد امید آن است که عمرش را طولانی کند تا حضرت را درک کند».

امام کاظم(ع) فرمود: «هر کس اسبی را نگه دارد در حالی که متوقّع امر ماست و به سبب آن دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که او منسوب به ماست خداوند روزی اش را فراخ گرداند، و به او شرح صدر عطا کند و او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته هایش یاری کند».

ب ـ روایاتی که دعا برای تعجیل فرج را دستور می دهد:

امام حسن عسکری(ع) فرمود: «به خداسوگند، او غیبتی خواهد داشت که در آن تنها کسانی از هلاکت نجات می یابند که خداوند آنها را به قول به امامتش ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرجش موفق کرده است»

امام عصر(ع) در توقیعی خطاب به اسحاق بن یعقوب فرمود: «برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما همان است». پس باید تعجیل فرج مورد مطالبة شیعه باشد. واضح است امر دعا، به محال تعلق نگرفته و باید فرج قابل جلو آمدن باشد تا دعا مفید واقع شود. احادیث «بداء» به خوبی این را اثبات می نماید؛ از جمله امام صادق(ع) فرمود: «دعا ردّ قضا می کند در حالی که از آسمان نازل شده و محکم و قطعی هم شده باشد«دعا کنندة بدون عمل نیز مثل تیرانداز بی کمان است». می بینیم دعا برای تعجیل فرج، لازمه اش تلاش برای تعجیل فرج است و این تلاش چیزی جز آمادگی و زمینه سازی که در روایات دستة اول گذشت نیست.

2. پاسخ حلی: روایات از یک سو بیان می کند: ظهور مثل قیامت ناگهانی رخ می دهد پس غافلگیر کننده است و از سوی دیگر ما را مکلف به آمادگی،

زمنیه سازی و دارا بودن استراتژی می طلبد. این دو دسته روایت هیچ تعارضی با هم ندارند و به خوبی قابل جمع اند. چنان که بارها تأکید شد، مختصات زمانی ظهور قابل کشف نیست و استراتژی ها نیز مربوط به آن نمی باشد. ناگهانی بودن، مقابل توقیت است و حال اینکه محصول استراتژی ما هرگز توقیت نمی باشد. توقیت در روایات دو پیامد تربیتی منفی دارد که با ناگهانی قرار دادن ظهور رفع شده است. آن دو اثر عبارتند از:

الف ـ اگر بداء تأخیری رخ دهد، موجب سستی ایمان ها می شود. فضیل بن یسار از امام باقر(ع) نقل می کند که، در پاسخ به این پرسش که آیا برای این امر (قیام قائم) وقت (مشخص) وجود دارد, سه بار فرمود: «کسانی که وقت گذارند دروغ می گویند». پس فرمود: «زمانی که موسی(ع) قومش را برای رفتن به میقات پروردگارش ترک کرد به آنها وعده داد که تا سی روز دیگر برمی گردد اما زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن افزود قومش گفتند موسی(ع) خلاف وعده کرده پس کردند آنچه کردند».

ب ـ اگر توقیت, وقت دوری برای ظهور باشد عمل مناسب از منتظران سر نمی زند. امام کاظم(ع) فرمود: «اگر به ما گفته شود این امر (ظهورقائم) تا دویست یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود، دل ها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام برمی گشتند اما گفته اند: این امر چه با شتاب پیش می آید و چه نزدیک است! تا دل های مردم الفت گیرد و فرج نزدیک گردد».

مشخص نبودن وقت و ناگهانی بودن به دلیل الفت قلب های مردم و نزدیک شدن فرج یاد شده است یعنی دارای کارکردی سازنده و فعال که نزدیک کردن فرج است و این دقیقاً ضدّ چیزی است که در اشکال پیگیری می شد.

به علاوه، بیان روایات در خصوص ناگهانی بودن، بیشتر ناظر به حال منکران و غافلان است نه منتظران. اما برداشت از روایاتی که نفی عجله برای ظهور می کرد, پاسخ های نقضی دقیقاً شامل آن هم می شود. چون اگر منظور این روایات آن باشد که هرگونه اقدامی در راستای ظهور, عجله برای ظهور و موجب هلاکت است با صریح روایاتی که دستور به آماده بودن و آماده کردن عدّه و عده برای ظهور می کند منافات دارد.

تفسیر این روایات

برای تفسیر این روایات باید «آمدن امر» (اتی امرالله ـ هذالامر و...) معنا شود. در این باره دو احتمال برای آمدن امر یا فرج آل محمد(ص) و... قابل طرح است:

احتمال اول: اینکه از ابتدا، قضای حتمی الهی آن بوده که فرج اهل بیت(ع) و امر آنها با قیام قائم ایشان برسد و برای امامان قبل از امام دوازدهم(ع) دوران کرب و بلا تقدیر شده بود. عبدالعظیم حسنی در هنگام تشرف به محضر امام علی النقی(ع) به هنگام سلام به ایشان از عبارت «السلام علیک یا بقیة الله» استفاده می کند و آنگاه خدمت ایشان عرض می کند: من امیدوارم که شما همان قائم آل محمد(ص) باشید. حضرت در پاسخ می فرماید: «ای اباالقاسم هیچ یک از ما نیست مگر اینکه قائم به امر اهلی و هدایت کننده به دین الهی است. اما من آن قائمی که خداوند به وسیلة او زمین را از اهل کفر و انکار پاکیزه می سازد و آن را پر از عدل و قسط می نماید، نیستم».

به حسب این احتمال، عجله در امر واضح است و آن ندیدن و عدم لحاظ قضای حتمی الهی است. در واقع اصحاب از امام غیر دوازدهم قیام و ظهور می خواسته اند. چنین رویکردی کاملاً به عکس آن چیزی است که در این مقاله به دنبال آنیم، چون اخبار غیبیِ مبتنی بر تقدیر عینیِ خداوند را از لحاظ نمی کند. از این رو امام آنها را به عدم عجله و تسلیم بودن دعوت می نماید. اما در این فرض برای ما که در دوران غیبت امام دوازدهم هستیم، تمنا و تلاش برای خروج قائم منطبق بر قضای حتمی خداوند بوده و استعجال در امر الهی نمی باشد.

احتمال دوم: اینکه فرج و آمدن امر اهل بیت(ع)، اعمّ از قیام قائم باشد. بدین معنا که فرج اهل بیت(ع) و آمدن امر آنها ـ که گشایش برای مؤمنان هم هست ـ یک پروژه و دارای چندین مرحله بوده که فاز نهایی آن اقامة قسط و عدل جهانی توسط قائم(ع) بوده است. بنابراین خداوند از ابتدا، امامان را دوازده نفر معین و وظیفة امام دوازدهم را هم پر کردن زمین از قسط و عدل مشخص کرده اما رسیدن به این وعدة حتمی الهی دو تقدیر یافته است:

الف ـ تقدیر اول الهی این بود که در امامان قبل از دوازدهم، مرتبه ای از فرج با حاکمیت الهی رخ دهد و امامی پس از امام بیاید تا امام دوازدهم مرحلة نهایی را انجام دهد. شیخ طوسی روایتی از سعید مکی نقل می کند که می گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: «امامان دوازده نفرند. وقتی شش نفرشان بگذرند خداوند به دست هفتمی پیروزی می آورد. پنج نفر از ما اهل بیت حکومت می کند و به دست ششمی خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد».

ب ـ اما به علت کاهلی مردم و عدم آمادگی آنها و مانند آنها مراحل ابتدایی فرج حاصل نشد و تقدیر دوم الهی جاری شد یعنی پروژة فرج و آمدن امر اهل بیت(ع) با ظهور قائم یکی شد. از این رو بعد از امام صادق(ع) دیگر فرج و آمدن امر اهل بیت(ع) با قیام یکی معرفی شده است (روایات امام هادی(ع) که در احتمال اول طرح شد این را تأیید می کند).

براساس احتمال دوم هم عجله در ظهور واضح است. وقتی امام(ع) باید یاری می شد (مثلاً امام علی(ع) و امام حسین(ع) یاری نشدند، لذا مظلومانه به شهادت رسیدند و حکومت الهی ـ که مبدأ فرج است ـ برقرار یا مستمر نماند). اما وقتی خداوند تقدیر خویش را به گونة دوم برای آمدن امر اهل بیت(ع) و فرج (با ظهور قائم) رقم زد آنها تمنای قیام می کردند. از مثل روایت عبدالعظیم حسنی معلوم می شود خواصّ شیعیان از تقدیر اولی خداوند اطلاع داشته، لذا منتظر خروج و فرج در غیر امام دوازدهم بوده اند. اما از روایت ابوحمزة ثمالی و مانند آن معلوم می شود تقدیر به گونة دوم بداء حاصل کرده و سرّ آن هم به مردم برمی گردد (مثل عدم یاری سیدالشهدا(ع) و ...) روایت امام صادق(ع) در تأویل آیه 77 سورة نساء مؤیدی برای این توجیه می باشد، که فرمود: به خدا سوگند آنچه امام حسن(ع) انجام داد(صلح) بهتر است برای این امت از آنچه خورشید بر آن نور افشاند و خداوند این آیه را نازل کرد: «ألم تر إلی الّذین قیل لهم کفّوا أیدیکم و أقیموا الصّلاة و آتوالزّکاة؛ آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد دست از جهاد بردارید و نماز را به پا دارید و نماز را به پا دارید و زکات بدهید» یعنی از امام خود اطاعت کنید اما مردم طلب قتال و جنگ از امام کردند «و لمّا کتب علیهم القتال؛ اما هنگامی که پیکار بر آنان واجب شد» در معیت با حسین(ع) «قالوا ربـّنا لم کتبت علینا القتال لو لا أخرتنا إلی أجلٍ قریبٍ؛ گفتند چرا پیکار را بر ما مقدر داشتی؟ چرا مرگ ما را تا زمان مقرر آن به تأخیر نینداختی که در آن سرآمدی نزدیک است» تا اجابت دعوتت کرده از رسولانت تبعیت کنیم (با این حرف) اراده کردند تأخیر قتال را تا زمان قائم.

بنا بر هر احتمال دربارة آمدن امر اهل بیت(ع)، این مسلم است که اولاً اصحاب دنبال توقیت آن بودند (به همین دلیل پاسخ کذب الوقّاتون می شنیدند) و گفته شد که آمادگی و زمینه سازی غیر از توقیت است. ثانیاً در روایات محل اشکال سخن از آمادگی برای امر نیست بلکه خارج کردن امر است! در واقع اصحاب تمنای خروج از سوی امام(ع) را داشتند و امام آن را عجله می دیدید. پس عجله در ظهور یعنی واداشتن امام به خروج قبل از موعد نه آماده کردن مقدمات و برنامه ریزی برای آمادگی جهت خروج به موقع او که تکلیف منتظران است. روشن است بین این دو فرق بسیار است.

این گونه تفاسیر غلط موانعی بالقوه برای بستر فرهنگی گفتمان مهدویت با رویکرد استراتژی سازی جهت ظهور است که اگر چه در بین عامه مردم شایع نیست اما به موازات طرح و نشر آن ادبیات این برداشت نیز فعلیّت و شیوع می یابند. اما واقعیت این است که رسوبات ذهنی حاصل از تجارب ناموفق بیش از این در ذهن عامة مردم مانعیت برای این رویکرد علمی ـ عملی

ایجاد می نماید. در این باره دو بایستة مهم باید نهادینه شود:

1. رسیدن به متدی علمی و قابل دفاع جهت برداشت از اخبار آخرالزمان: متأسفانه از این مطلب نمی توان چشم پوشید که این همه روایات دربارة اوضاع و احوال آخرالزمان و آستانة ظهور یا به کلی مهجور مانده و برخی هیچ استفاده از آن نکردند یا به جای استفادة استراتژیک فقط استفادة توقیتی و تطبیقی از آن شده است آن هم با روش های کاملاً استحسانی و ذوقی.

بیان این برداشت ها بر روی منابر یا در کتاب ها و مطبوعات و عدم تحقق ظهور پس از آن موجب همان ذهنیت منفی شده است؛ حال آنکه از سویی حتماً این روایات باید قابل استفاده ما باشند تا لغو در سخن معصوم لازم نیاید و از سوی دیگر چون از این روایات نمی توان استفادة توقیت کرد (به علت نهی صریح خود روایات) استفاده های استراتژیک متعین می گردد که محلّ بحث این مقاله است.

این گونه استفاده ناگزیر از متد و روشی علمی و موجه است ـ که انسجامی مقبول داشته و نتایجی قابل دفاع ارائه نماید، تا با نگاهی جامع به مجموع روایات از آنچه پیش روست تصویری درست و کامل ارائه داده، بایسته های مواجهه با فردا را کشف نماید. این کجا و تطبیق متجزی با دیدن نزدیکی اجمالی یک پدیده یا گوشه ای از یک روایت ـ بدون بررسی سندی و دلالی و جمع بندی با سایر ادله ـ و حکم به توقیت و مانند آن کجا؟!

اگر اصول و متد برداشت از اخبار علمی و غیبی قرآن و عترت به تدریج در بین اهل فن نضج گیرد، به زودی محصولات این اجتهاد نیز مثل اجتهاد در فروع احکام و از اخبار عملی قرآن و عترت محکم و قابل دفاع علمی خواهد شد.

2. فرهنگ سازی لازم در مردم برای عدم خلط زمینه سازی با تطبیق و توقیت: روی دیگر این سکه مخاطبان و عامه مردم اند. به آنها باید آموزاند که هر اقدام زمینه سازانه و استراتژی فردانگرانه الزاماً به معنای علامت و نشانه شدن برای ظهور نمی باشد تا شائبة شمارش معکوس ظهور و توقیت به ذهن بیاید. برای نمونه اگر متأثر از روایات پراکنده در ابواب متفاوت حدیثی رساندن ایران (فارس) به یک جامعه شیعی یکی از اقدامات زمینه ساز تلقی شد؛ همکاری علمای شیعه از لبنان و نجف با حکومت صفویه برای رسیدن به این مقصود غیر از ضرورت و توجیه بالفعل در آن ظرف زمانی، مبتنی بر استراتژی برای فردا هم هست. اما این بدان معنا نیست که حکومت صفویه ـ که موجبات تشکیل جامعة یکپارچه شیعی ایران شد ـ الزاماً علامت ظهور است و به دولت کریمه امام عصر(ع) متصل می شود. از همین رو علامه مجلسی گرچه قیام کننده از گیلان در روایات را به شاه اسماعیل صفوی تطبیق می دهد اما تصریح می کند: «قیام قائم لازم نیست بلافاصله پس از اینها رخ دهد و فقط در لسان دعا، نه اخبار از خدا می خواهد که دولت صفوی به دولت قائم بپیوندند»
.
نمونة دیگر؛ اگر سهمی از هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری از اراک به قم و تأسیس حوزة علمیة قم، از آن اخبار آخرالزّمانی دربارة این حوزه و نقش زمینه سازی آن در ظهور باشد و از این رو آن اقدام را استراتژیک کرده باشد، بدین معنا نیست که با اوج گرفتن حوزة قم و افول حوزة نجف، ظهور اتفاق می افتد ولو می توان به راحتی گفت، شکوفایی حوزة قم، زمینه سازی برای ظهور حضرت حجّت است، به ویژه آنکه روایت تصریح داشت:

حجت بودن قم تا زمان ظهور [هر وقت که باشد] خواهد بود.

نمونة دیگر؛ فرض کنید در همه ناملایمات و طوفان ها در کنار ده ها دلیل عقلی و شرعی برای قیام علیه سلطنت پهلوی و هم مقاومت در تمام دوران طولانی انقلاب اسلامی 57 روایات آخرالزمان دربارة زمینه سازی مردمی از مشرق و به خصوص خبر امام موسی بن جعفر(ع) مبنی بر «وقوع انقلابی از قم و سپس جنگی سخت و عاقبتی خوب برای این انقلاب» هم در ذهن و ضمیر امام مجاهد ما کارگر افتاده باشد و از این رو با قاطعیت بفرماید شاه باید برود و نزد عالمان برجستة نجف از شدنی بودن این کار سخن بگوید و پس از انقلاب بفرماید: «با اتکال به خدای تبارک و تعالی و پشتیبانی صاحب این کشور امام زمان(ع) این مقصد را به آخر برسانید و خواهید رسانید». البته اینها رویکردی استراتژیک به اخبار آخرالزمان است اما هرگز به معنی توقیت نیست که مثلاً پس از دفاع مقدس، ظهور اتفاق می افتد! حتی تطبیق این انقلاب با خروج خراسانی نیازمند گذر مقبول از متد و مدل تعیین مختصات ظهور است و نمی توان استحسانی سخن گفت.

[/]