جمع بندی «انسان بر خلاف غالب شنیده ها از بهشت بیرون نشد؟!»

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«انسان بر خلاف غالب شنیده ها از بهشت بیرون نشد؟!»

سلام. کاربری در سایت ادعا کرده است:

شهید علی اصغر پازوکی;637179 نوشت:

با سلام
انسان بر خلاف غالب شنیده ها از بهشت بیرون نشد
بلکه مسئولیتی که خداوند قرار داه بود کسی الا انسان نپذیرفت
لذا انسان بر حسب مسئولیت و با چشم باز به زمین امد....

و مدعی است که اینها را آیت الله صمدی آملی فرموده اند!!

سؤال شماره 1: آیا به راستی آیت الله صمدی آملی چنین ادعایی دارند؟

سؤال شماره 2: اگر ایشان چنین ادعایی دارند، لطفاً بفرمایید چگونه با آیات مطالب ذیل سازگار است:

طبق آیه 19 سورۀ اعراف، خدا نزدیک شدن به آن درخت را منجر به ظالم شدن می داند:

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

یعنی:

و اى آدم تو با جفت ‏خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد

و طبق آیه 22 سورۀ اعراف، می خوانیم:


class: cms_table width: 100%

class: cms_table width: 100%

[TR]
[TD="class: cms_table_QuranArabic width: 49%"]فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ

[/TD]
[/TR]



یعنی:

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت ‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است

و طبق آیه 23 سورۀ اعراف، آدم و همسرش، بعد از خوردن از آن درخت، به خدا می گویند:

قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

یعنی:

گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود


***

وقتی خدا می گوید که اگر به آن نزدیک شوید از ستمگران خواهید شد، وقتی خودشان می گویند که پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم، و وقتی قرآن می فرماید شیطان آن دو را با فریب به سقوط کشانید، شما چگونه ادعا می کنید که انسان به حسب مسئولیت الهی و با چشم باز به زمین آمد؟


با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناسان بحث: استاد اویس و استاد طاها

[=Georgia]با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامی rejection
در پاسخ به سوال شما باید بگویم به طور کلی قدم نهادن در مسیر دریافت اسرار و حقایق قران کریم نیازمند سالها ریاضت و مجاهدت نفسانی بسیار و تلطیف سرّ به کارگرفتن و استقامت و اهتمام داشتن به تفکر و تامل بسیار است که آن نیز بدون دقت در جزییات مباحث ارائه شده استاد و بدون حضور مداوم در تمامی جلسات علمی وی میسر نشود. چه بسیارند علاقه مندان کشف حقایق که به دلیل عدم درک درست نکات و لطائف ارائه شده استاد، نه تنها به مشاهده حقایق عالم نزدیک نشده اند بلکه فرسنگها از آن مقصد دورتر گشته اند و بدین ترتیب نه تنها از اساتید عرفان و بزرگان علم و حکمت آبروداری نکرده بلکه زمینه ساز انواع تهمتها و نسبتهای ناروا به ایشان شده اند.

در مورد جمله منقول از استاد مزور نیز همین حکم صادق است. از استادی که سالیانی دراز در محضر بزرگانی چون علامه حسن زاده آملی کسب فیض نموده است و از منقبت علم و عمل برخوردار است محال است که از درک ابتدایی ترین و بدیهی ترین احکام شریعت مطهره الهی محروم بوده و درصدد نفی اصول و قواعد مسلم دین الهی باشد. اسناد چنین مطالبی نوعا برخواسته از عدم درک درست مفاهیم و لطایف ارائه شده است که بنده حقیر علاوه بر تاکید بر اهتمام وافر به حضور مستمر در جلسات یک استاد اخلاق و تامل در تمامی زوایای نکات ارائه شده وی، برادرانه توصیه می کنم تا زمانی که مطمان نشده اید حرفی از کسی به زبان آمده باشد آن سخن را با نام وی در جایی نقل نفرمایید و اگر سوالی در این زمینه دارید یا بدون نام بردن آن شخص مطرح نمایید و یا اگر می خواهید از صحت اسناد حرفی به آن شخص مطمان شوید این نوع سوالات را در پیامهای خصوصی مطرح فرمایید چرا که صرف همین سوال در تاپیکهای عمومی موجب خدشه دار شدن ذهنیت کاربران نسبت به اساتید اخلاق و عرفان خواهد شد.

اویس;639212 نوشت:
[=Georgia]با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامی rejection
در پاسخ به سوال شما باید بگویم به طور کلی قدم نهادن در مسیر دریافت اسرار و حقایق قران کریم نیازمند سالها ریاضت و مجاهدت نفسانی بسیار و تلطیف سرّ به کارگرفتن و استقامت و اهتمام داشتن به تفکر و تامل بسیار است که آن نیز بدون دقت در جزییات مباحث ارائه شده استاد و بدون حضور مداوم در تمامی جلسات علمی وی میسر نشود. چه بسیارند علاقه مندان کشف حقایق که به دلیل عدم درک درست نکات و لطائف ارائه شده استاد، نه تنها به مشاهده حقایق عالم نزدیک نشده اند بلکه فرسنگها از آن مقصد دورتر گشته اند و بدین ترتیب نه تنها از اساتید عرفان و بزرگان علم و حکمت آبروداری نکرده بلکه زمینه ساز انواع تهمتها و نسبتهای ناروا به ایشان شده اند.

در مورد جمله منقول از استاد مزور نیز همین حکم صادق است. از استادی که سالیانی دراز در محضر بزرگانی چون علامه حسن زاده آملی کسب فیض نموده است و از منقبت علم و عمل برخوردار است محال است که از درک ابتدایی ترین و بدیهی ترین احکام شریعت مطهره الهی محروم بوده و درصدد نفی اصول و قواعد مسلم دین الهی باشد. اسناد چنین مطالبی نوعا برخواسته از عدم درک درست مفاهیم و لطایف ارائه شده است که بنده حقیر علاوه بر تاکید بر اهتمام وافر به حضور مستمر در جلسات یک استاد اخلاق و تامل در تمامی زوایای نکات ارائه شده وی، برادرانه توصیه می کنم تا زمانی که مطمان نشده اید حرفی از کسی به زبان آمده باشد آن سخن را با نام وی در جایی نقل نفرمایید و اگر سوالی در این زمینه دارید یا بدون نام بردن آن شخص مطرح نمایید و یا اگر می خواهید از صحت اسناد حرفی به آن شخص مطمان شوید این نوع سوالات را در پیامهای خصوصی مطرح فرمایید چرا که صرف همین سوال در تاپیکهای عمومی موجب خدشه دار شدن ذهنیت کاربران نسبت به اساتید اخلاق و عرفان خواهد شد.

با سلام. کارشناس گرامی، با سخن شما موافقم، ولی کاربر دیگر مطلب را علناً مطرح و به ایشان نسبت داده بودند.(البته پستی که ادعا به ایشان منسوب می شود اکنون حذف شده است.) لازم بود پاسخ علنی داده شود تا لینکش را در تاپیک مورد نظر قرار بدهم.

با سلام
خدمت عزیزان عرض کنم؛ از آیات قرآن چنین برداشت می شود که خداوند ، انسان را از خاک همین زمین آفریده و جنت آدم و همسرش نیز یکی از همین باغهای زمینی بوده است . بنابراین او هیچگاه در بهشت موعود نبوده که حالا یا بر حسب اطاعت و قبول وظیفه، خودش از آن بیرون رفته باشد یا به اکراه بیرونش کرده باشند.
ما فارسی زبانان تا کلمه جنت به گوشمان می خورد فوراً بهشت را جایگزینش می کنیم در حالی که اینگونه نیست و ممکن است مراد از آن یک باغ معمولی باشد.

shahed1;639814 نوشت:
با سلام
خدمت عزیزان عرض کنم؛ از آیات قرآن چنین برداشت می شود که خداوند ، انسان را از خاک همین زمین آفریده و جنت آدم و همسرش نیز یکی از همین باغهای زمینی بوده است . بنابراین او هیچگاه در بهشت موعود نبوده که حالا یا بر حسب اطاعت و قبول وظیفه، خودش از آن بیرون رفته باشد یا به اکراه بیرونش کرده باشند.
ما فارسی زبانان تا کلمه جنت به گوشمان می خورد فوراً بهشت را جایگزینش می کنیم در حالی که اینگونه نیست و ممکن است مراد از آن یک باغ معمولی باشد.

سلام. البته بهشت موعود نبوده، نه به این خاطر که انسان رو خدا از خاک این زمین آفریده، بلکه به اینکه بهشت موعود در جهان آخرته و جهان آخرت بعد از قیامت تعریف میشه. بدون شک خدا مجبور نیست که اگر مخلوقی رو از خاک جایی آفرید، او را در همان جا هم ساکن کند.

اما آن الجنة، یک باغ معمولی هم نبوده و خروج از آن، طبق آیات و روایات، عوارضی برای آدم و همسرش داشته است و برای آنها با سقوط از مراتبی همراه بوده که قرآن با تعبیر فاهبطوا منها، از آن یاد می کند.

rejection;639815 نوشت:
سلام. البته بهشت موعود نبوده، نه به این خاطر که انسان رو خدا از خاک این زمین آفریده، بلکه به اینکه بهشت موعود در جهان آخرته و جهان آخرت بعد از قیامت تعریف میشه. بدون شک خدا مجبور نیست که اگر مخلوقی رو از خاک جایی آفرید، او را در همان جا هم ساکن کند. اما آن الجنة، یک باغ معمولی هم نبوده و خروج از آن، طبق آیات و روایات، عوارضی برای آدم و همسرش داشته است و برای آنها با سقوط از مراتبی همراه بوده که قرآن با تعبیر فاهبطوا منها، از آن یاد می کند.
بله حق با شماست. بهشت مربوط به امروز و این دنیا نیست؛ بلکه مربوط به روزی دیگر(یوم الآخرت) و اون دنیاست. اضافه می کنم آنچه باعث هبوط آدم شد تمرد او از فرمان پروردگارش بود درست مانند تمرد بنی اسرائیل از ورود به سرزمین مقدس که موجبات هبوطشان به مصر را برایشان فراهم آورد

rejection;637889 نوشت:
انسان بر خلاف غالب شنیده ها از بهشت بیرون نشد
بلکه مسئولیتی که خداوند قرار داه بود کسی الا انسان نپذیرفت
لذا انسان بر حسب مسئولیت و با چشم باز به زمین امد....

سلام علیکم

این سخنان کاملا صحیح است. مسوولیت حضرت آدم در روی زمین خلیفه اللهی بوده که قبل از آفرینش حضرت آدم تعیین شده بود . انی جاعل فی الارض خلیفه.

انا عرضنا الامانت علی السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها و اشفقتها منها فحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا

خدای متعال پس از افرینش حضرت آدم برای واگذاری این مسوولیت به او تعالیم لازم را داد : وعلم ادم الاسماء کلها...

زمانیکه به ملائکه دستور داد به حضرت آدم سجده کنند اینکار بدلیل مقام جانشینی و ولایتی بود که بر عهده آن حضرت نهاد. و اذقلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین

پس از آن میفرماید به آدم دستور دادیم که تو و همسرت در بهشت مسکن گزین. وقلنا یاادم اسکن انت و زوجک الجنه....

این بهشت، بهشت موعود نبوده به این دلیل که از بهشت موعود کسی خارج نمیشود و مسائل دیگر. پس خروج از بهشت خروج از باغی از باغهای دنیوی یا برزخی بوده نه آخرتی.

درمورد سرپیچی از امر الهی هم در آن زمان هنوز دین و شریعتی از جانب خدا نیامده بود و این امر ، امر تشریعی و احکام حلال و حرام به حساب نمیامد که سرپیچی از آن مجازات دنیوی و اخروی داشته باشد.

بلکه دستوری بود در کنار دیگر تعالیمی که به حضرت آدم داده شد تا بداند نافرمانی از اوامر الهی در همین دنیا هم زیانش متوجه خود انسان میشود و رنج و سختی اش به خودش یا حتی دیگر انسانها میرسد.

ظلم هم مراتبی دارد. که شرک بالاترین مرتبه آن است. ظلمی که حضرت آدم مرتکب شد از روی جهل بود و عقاب آخرتی نداشت.

.امین.;639859 نوشت:
سلام علیکم

این سخنان کاملا صحیح است. مسوولیت حضرت آدم در روی زمین خلیفه اللهی بوده که قبل از آفرینش حضرت آدم تعیین شده بود . انی جاعل فی الارض خلیفه.

انا عرضنا الامانت علی السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها و اشفقتها منها فحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا

خدای متعال پس از افرینش حضرت آدم برای واگذاری این مسوولیت به او تعالیم لازم را داد : وعلم ادم الاسماء کلها...

زمانیکه به ملائکه دستور داد به حضرت آدم سجده کنند اینکار بدلیل مقام جانشینی و ولایتی بود که بر عهده آن حضرت نهاد. و اذقلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین

پس از آن میفرماید به آدم دستور دادیم که تو و همسرت در بهشت مسکن گزین. وقلنا یاادم اسکن انت و زوجک الجنه....

این بهشت، بهشت موعود نبوده به این دلیل که از بهشت موعود کسی خارج نمیشود و مسائل دیگر. پس خروج از بهشت خروج از باغی از باغهای دنیوی یا برزخی بوده نه آخرتی.

درمورد سرپیچی از امر الهی هم در آن زمان هنوز دین و شریعتی از جانب خدا نیامده بود و این امر ، امر تشریعی و احکام حلال و حرام به حساب نمیامد که سرپیچی از آن مجازات دنیوی و اخروی داشته باشد.

بلکه دستوری بود در کنار دیگر تعالیمی که به حضرت آدم داده شد تا بداند نافرمانی از اوامر الهی در همین دنیا هم زیانش متوجه خود انسان میشود و رنج و سختی اش به خودش یا حتی دیگر انسانها میرسد.

ظلم هم مراتبی دارد. که شرک بالاترین مرتبه آن است. ظلمی که حضرت آدم مرتکب شد از روی جهل بود و عقاب آخرتی نداشت.

با سلام.

می بینید که کارشناس بحث هم با من موافق هستند که این نگرش درست نیست. بله شریعت نبوده، ولی خدا به آدم دستور داد که به آن درخت نزدیک نشوند، و اینکه آنها چنین کردند تمرد از دستور خداست. جایی نیامده که به خاطر امانت انسان از بهشت خارج شد، بلکه ماجرا اخراج آدم بر سر تمرد از همین دستور است:

پیش از این گفتیم:

طبق آیه 19 سورۀ اعراف، خدا نزدیک شدن به آن درخت را منجر به ظالم شدن می داند:

[=Traditional Arabic]وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

یعنی:

و اى آدم تو با جفت ‏خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد

و طبق آیه 22 سورۀ اعراف، می خوانیم:


class: cms_table_cms_table width: 100%

class: cms_table_cms_table width: 100%

[TR]
[TD="class: cms_table_cms_table_QuranArabic width: 49%"]فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ

[/TD]

[/TR]



یعنی:

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت ‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است

و طبق آیه 23 سورۀ اعراف، آدم و همسرش، بعد از خوردن از آن درخت، به خدا می گویند:

[=Traditional Arabic]قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

یعنی:

گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود


***

وقتی خدا می گوید که اگر به آن نزدیک شوید از ستمگران خواهید شد، وقتی خودشان می گویند که پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم، و وقتی قرآن می فرماید شیطان آن دو را با فریب به سقوط کشانید، شما چگونه ادعا می کنید که انسان به حسب مسئولیت الهی و با چشم باز یا به خاطر امانت الهی به زمین آمد؟

البته خدا می دانست در آخر چه خواهد شد، لذا فرمود: انّی جاعل فی الارض خلیفة، و یا شاید آن الجنة خود روی ارض قرار داشت.


با تشکر

rejection;637889 نوشت:
سلام. کاربری در سایت ادعا کرده است:

و مدعی است که اینها را آیت الله صمدی آملی فرموده اند!!

سؤال شماره 1: آیا به راستی آیت الله صمدی آملی چنین ادعایی دارند؟

سؤال شماره 2: اگر ایشان چنین ادعایی دارند، لطفاً بفرمایید چگونه با آیات مطالب ذیل سازگار است:

طبق آیه 19 سورۀ اعراف، خدا نزدیک شدن به آن درخت را منجر به ظالم شدن می داند:

[=Traditional Arabic]وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

یعنی:

و اى آدم تو با جفت ‏خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد

و طبق آیه 22 سورۀ اعراف، می خوانیم:


class: cms_table width: 100%

class: cms_table width: 100%

[TR]
[TD="class: cms_table_QuranArabic width: 49%"]فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ

[/TD]
[/TR]

class: cms_table width: 100%

class: cms_table width: 100%

[TR]
[TD="class: cms_table_QuranArabic width: 49%"]

[/TD]
[/TR]



یعنی:

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت ‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است

و طبق آیه 23 سورۀ اعراف، آدم و همسرش، بعد از خوردن از آن درخت، به خدا می گویند:

[=Traditional Arabic]قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

یعنی:

گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود



***


وقتی خدا می گوید که اگر به آن نزدیک شوید از ستمگران خواهید شد، وقتی خودشان می گویند که پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم، و وقتی قرآن می فرماید شیطان آن دو را با فریب به سقوط کشانید، شما چگونه ادعا می کنید که انسان به حسب مسئولیت الهی و با چشم باز به زمین آمد؟


با تشکر

سلام
درخصوص این که این مطلب را آیت الله صمدی آملی فرموده باشند اطلاعی ندارم.
اما اینکه حضرت آدم و حوا را از بهشت بیرون کردند و ادامه داستان ... محل بحث میان علما هست .
اولا آنچه که در آیات آمده بالفظ جنت را باید عرض کرد که جنت به معنای باغ است وبه بهشت نیز از جهت باغ بودن جنت گفته می شود و گروهی آن را به بهشت تعبیر کرده اند و گروهی آن را به باغهای دنیا حتی مکان این باغها را نیز بیان می کنندکه آن باغهایی در بین النهرین بوده.
ثانیا درفرض اینکه آن باغها بهشت بوده اند نیز باید این نکته بیان شود که حضور آنها در این مکان ( بهشت و یا باغ) موقتی بوده و خروج آنها از آن به جهت خوردن میوه ممنوعه نبود بلکه این ترک اولی از سوی آنها فقط این کار را تسریع کرد . زیرا بهشت محل پاداش است و عالم تکلیف نیست . و کسی در آنجا قرار می گیرد که شایستگی رسیدن به آن را داشته باشد.و از عالم تکلیف به آنجا رسیده باشد ضمن اینکه خداوند حکیم است و کار بیهوده انجام نمی دهد اینکه انسان را خلق کند و در بهشت قرار دهد بدون هیچ امتحان و استحقاق این خلاف حکمت است .
یکی دلیل دیگر نیز همان مطلب است که اشاره شد که بهشت عالم تکلیف نیست و در بهشت هیچ محدودیتی وجود ندارد جنس بهشت اینگونه آفریده شده و اینکه در بهشت کسی را از چیزی منع کنند منطقی نیست زیرا دار جزاست ونه عالم تکلیف که حلال و حرام بتواند داشته باشدوقتی آنها را از چیزی منع کردند این نشانه تکلیف است .(اگرچه امر مولوی نبوده و ارشادی بود و مخالفت با آن گناه محسوب نمی شود) ولی به طور کلی نشانه تکلیف است و با اصل بهشت بودن منافات دارد.
در کل اینکه کدام قول بهتر است باید تحقیق کرد

سید کربلایی;640622 نوشت:

سلام
درخصوص این که این مطلب را آیت الله صمدی آملی فرموده باشند اطلاعی ندارم.
اما اینکه حضرت آدم و حوا را از بهشت بیرون کردند و ادامه داستان ... محل بحث میان علما هست .
اولا آنچه که در آیات آمده بالفظ جنت را باید عرض کرد که جنت به معنای باغ است وبه بهشت نیز از جهت باغ بودن جنت گفته می شود و گروهی آن را به بهشت تعبیر کرده اند و گروهی آن را به باغهای دنیا حتی مکان این باغها را نیز بیان می کنندکه آن باغهایی در بین النهرین بوده.
ثانیا درفرض اینکه آن باغها بهشت بوده اند نیز باید این نکته بیان شود که حضور آنها در این مکان ( بهشت و یا باغ) موقتی بوده و خروج آنها از آن به جهت خوردن میوه ممنوعه نبود بلکه این ترک اولی از سوی آنها فقط این کار را تسریع کرد . زیرا بهشت محل پاداش است و عالم تکلیف نیست . و کسی در آنجا قرار می گیرد که شایستگی رسیدن به آن را داشته باشد.و از عالم تکلیف به آنجا رسیده باشد ضمن اینکه خداوند حکیم است و کار بیهوده انجام نمی دهد اینکه انسان را خلق کند و در بهشت قرار دهد بدون هیچ امتحان و استحقاق این خلاف حکمت است .
یکی دلیل دیگر نیز همان مطلب است که اشاره شد که بهشت عالم تکلیف نیست و در بهشت هیچ محدودیتی وجود ندارد جنس بهشت اینگونه آفریده شده و اینکه در بهشت کسی را از چیزی منع کنند منطقی نیست زیرا دار جزاست ونه عالم تکلیف که حلال و حرام بتواند داشته باشدوقتی آنها را از چیزی منع کردند این نشانه تکلیف است .(اگرچه امر مولوی نبوده و ارشادی بود و مخالفت با آن گناه محسوب نمی شود) ولی به طور کلی نشانه تکلیف است و با اصل بهشت بودن منافات دارد.
در کل اینکه کدام قول بهتر است باید تحقیق کرد

سلام. دوست عزیز، گویا روال پستها را نمی خوانید. اما اینکه در بهشت محل پاداش است و عالم تکلیف نیست، امری است که بر بهشت اخروی قابل تطبیق است که جهان آخرت هنوز شروع نشده که کسی به آن برود و این الجنة، در همین دنیا بوده است. پس این دار جزا بودن و عالم تکلیف نبودن، حرف صحیحی نیست، به خصوص که عبادت واجب عقلی است و نه فقط واجب شرعی و شریعت فقط چگونگی آنرا روشن می کند، و لازمۀ این همه نعمت خدا به حضرت آدم، پرستش و عبادت بود.

اما در آن زمان هم سیستم دستوردهی و پاداش و عقاب وجود داشته است، چرا که دستور به سجود فرشتگان بر حضرت آدم، و بیرون رانده شدن شیطان از درگاه خدا و مورد لعن بودنش، قبل از این رخ داده بوده است.

rejection;640629 نوشت:
سلام. دوست عزیز، گویا روال پستها را نمی خوانید. اما اینکه در بهشت محل پاداش است و عالم تکلیف نیست، امری است که بر بهشت اخروی قابل تطبیق است که جهان آخرت هنوز شروع نشده که کسی به آن برود و این الجنة، در همین دنیا بوده است. پس این دار جزا بودن و عالم تکلیف نبودن، حرف صحیحی نیست، به خصوص که عبادت واجب عقلی است و نه فقط واجب شرعی و شریعت فقط چگونگی آنرا روشن می کند، و لازمۀ این همه نعمت خدا به حضرت آدم، پرستش و عبادت بود.

اما در آن زمان هم سیستم دستوردهی و پاداش و عقاب وجود داشته است، چرا که دستور به سجود فرشتگان بر حضرت آدم، و بیرون رانده شدن شیطان از درگاه خدا و مورد لعن بودنش، قبل از این رخ داده بوده است.


علیک سلام از اینکه مطالبم را خواندید از شما ممنونم.
من هم همین را گفتم که بهشت اخروی بودن جنت مشکل است واینکه بهشت دنیوی بوده یعنی همان باغ دنیوی.
البته عبادت واجب عقلی است ولی عقل برای این عالم حکم به آن دارد و در بهشت نرفته ایم ببینیم زیرا در سخنان بسیاری می شنویم که زمانی که از شما در عالم دیگر پرسیده شد که من ربک ؟ خدای شما کیست و علت از شما خواستند نمی توانید مبانی عقلی این دنیا را اگرچه بلد هستید به کار بریدزیرا این امور برای این عالم است . ولی به طور کلی عقل حکم به وجوب عبادت می دهدو این حرف صحیحی است لکن در بهشت چیزی به نام عبادت وجود ندارد زیرا چیزی به نام ترفیع درجه و همچنین تقرب بیشتر وجود ندارد.
اما در خصوص سیستم دستور دهی و پاداش و عقاب که مثال شما هیچ سنخیتی با آن ندارد. زیرا ما درخصوص موجود مختار ( آدم علیه السلام) صحبت می کنیم ولی مثال شما فرشتگانند که هیچ اختیاری ندارند و نمی توانند مخالفت کنند .و در خصوص شیطان که موجود مختار بوده و همچنین فرشتگان آنها در مقام دیگری بودند و نه در بهشت اخروی.
امیدوارم مطالب شما را درست فهمیده باشم و شما دوست گرامی نیز سخنان مرا به درستی درک کنید.

سید کربلایی;640633 نوشت:
علیک سلام از اینکه مطالبم را خواندید از شما ممنونم.
من هم همین را گفتم که بهشت اخروی بودن جنت مشکل است واینکه بهشت دنیوی بوده یعنی همان باغ دنیوی.
البته عبادت واجب عقلی است ولی عقل برای این عالم حکم به آن دارد و در بهشت نرفته ایم ببینیم زیرا در سخنان بسیاری می شنویم که زمانی که از شما در عالم دیگر پرسیده شد که من ربک ؟ خدای شما کیست و علت از شما خواستند نمی توانید مبانی عقلی این دنیا را اگرچه بلد هستید به کار بریدزیرا این امور برای این عالم است . ولی به طور کلی عقل حکم به وجوب عبادت می دهدو این حرف صحیحی است لکن در بهشت چیزی به نام عبادت وجود ندارد زیرا چیزی به نام ترفیع درجه و همچنین تقرب بیشتر وجود ندارد.
اما در خصوص سیستم دستور دهی و پاداش و عقاب که مثال شما هیچ سنخیتی با آن ندارد. زیرا ما درخصوص موجود مختار ( آدم علیه السلام) صحبت می کنیم ولی مثال شما فرشتگانند که هیچ اختیاری ندارند و نمی توانند مخالفت کنند .و در خصوص شیطان که موجود مختار بوده و همچنین فرشتگان آنها در مقام دیگری بودند و نه در بهشت اخروی.
امیدوارم مطالب شما را درست فهمیده باشم و شما دوست گرامی نیز سخنان مرا به درستی درک کنید.

با سلام. ابلیس که خطاب این دستور به او بود و بابت عمل نکردن به آن، از درگاه خدا رانده شد، از جنیان بود(آیه 50 سورۀ کهف) و نه از فرشتگان، در روایات نیز داریم که ابلیس از جنیان بود و فرشتگان گمان می کردند او از آنان است و خدا می دانست او از آنان نیست، و می دانیم که جن مختار است. به هر حال می بینیم که در قرآن، هبوط آدم، بعد از فریب خوردن ایشان و خوردن از میوۀ درخت ممنوعه بوده است(آیات 19 به بعد سوره اعراف)

همچنین اینکه حضرت آدم کلماتی از پروردگارش آموخت که توبه اش پذیرفته شد(آیه 37 سورۀ بقره) نشانگر این است که ایشان کار اشتباهی کرده که توبه فرموده و اگر دستور و جزا و پاداشی نبود، توبه، آن هم با کلمات ویژه، برای چه بود؟ البته این مسئله با ترک اولی بودنِ خوردن از درخت ایرادی ندارد، زیرا ترک اولی برای شخصی در مقام حضرت آدم، که معصوم است، گناه است و گفته می شود که گناه معصوم در حدّ ترک اولی است.

rejection;640578 نوشت:
با سلام.

می بینید که کارشناس بحث هم با من موافق هستند که این نگرش درست نیست. بله شریعت نبوده، ولی خدا به آدم دستور داد که به آن درخت نزدیک نشوند، و اینکه آنها چنین کردند تمرد از دستور خداست. جایی نیامده که به خاطر امانت انسان از بهشت خارج شد، بلکه ماجرا اخراج آدم بر سر تمرد از همین دستور است:


پیش از این گفتیم:

طبق آیه 19 سورۀ اعراف، خدا نزدیک شدن به آن درخت را منجر به ظالم شدن می داند:

[=Traditional Arabic]وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

یعنی:

و اى آدم تو با جفت ‏خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد

و طبق آیه 22 سورۀ اعراف، می خوانیم:



class: cms_table_cms_table width: 100%

class: cms_table_cms_table width: 100%

[TR]
[TD="class: cms_table_cms_table_QuranArabic width: 49%"]فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ

[/TD]
[/TR]



یعنی:

پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت ‏شيطان براى شما دشمنى آشكار است

و طبق آیه 23 سورۀ اعراف، آدم و همسرش، بعد از خوردن از آن درخت، به خدا می گویند:

[=Traditional Arabic]قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

یعنی:

گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود


***

وقتی خدا می گوید که اگر به آن نزدیک شوید از ستمگران خواهید شد، وقتی خودشان می گویند که پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم، و وقتی قرآن می فرماید شیطان آن دو را با فریب به سقوط کشانید، شما چگونه ادعا می کنید که انسان به حسب مسئولیت الهی و با چشم باز یا به خاطر امانت الهی به زمین آمد؟

البته خدا می دانست در آخر چه خواهد شد، لذا فرمود: انّی جاعل فی الارض خلیفة، و یا شاید آن الجنة خود روی ارض قرار داشت.



با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما

اولا کسیکه علم کافی ندارد نباید قرآن را از روی چند تا آیه تفسیر کند.

ثانیا منظور جناب استاد این نبود که این سخنان اشتباه است. شما میتوانید از ایشان بخواهید که خودشان پاسخ این سوال را بدهند یا اینکه به کارشناس مربوطه ارجاع دهند.

ضمنا حرف ایشان این بود که استاد صمدی املی شاگرد علامه حسن زاده هستند و صحبت بی ربط نمیزنند. برداشتی که از سخن ایشان شده غلط میباشد و لازم است کسانیکه فکر میکنند حرفشان نادرست است پای همه درسها باشند و علم کافی کسب کنند و کسی را به ناحق محکوم نکنند و چون در اینباره علم کافی ندارند نباید شبهه را به نام شخص مطرح کنند و او را بدنام کنند.

سرنوشت قطعی انسان، زندگی بر روی زمین بود. از سویی نیز آن جنّت که حضرت آدم و همسرش حوا در آن ساکن شده بودند، بهشت موعود نبوده است.

انسان از ابتدا برای خلیفة اللّهی خدای متعال در زمین آفریده شده بود:

«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً[بقره/30]

(به خاطر بیاور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نماینده ‏اى‏] قرار خواهم داد.»

بنابراین سرنوشت قطعی انسان، زندگی بر روی زمین بود. از سویی نیز آن جنّت که حضرت آدم و همسرش حوا در آن ساکن شده بودند، بهشت موعود نبوده است.

چرا که:

1- کسی که در آن بهشت ساکن می شود، هرگز از آن بیرون نمی شود.

2- آن بهشت در مقابل اعمال انسان و مزد است و برای کسی که هیچ عملی انجام نداده ، نیست.

3- در آن بهشت ممنوعیت وجود ندارد و انسان را از نعمت های دم دستی اش منع نمی کنند، در حالی که آدم و حوا منع شده بودند.

4- در آن بهشت تکلیف وجود ندارد و ... و اینکه به آن باغ جنّت گفته شده است به این خاطر است که در زبان عربی به باغ سرسبز و انبوهی كه روى زمین را می پوشانند جنّت می گویند.

با این نگاه ما میراث خوار یک اشتباه پدر و مادرمان نیستیم! که آنها خطایی کرده باشد و تمام فرزندان را تا ابد بدبخت کرده باشند و بگوییم اگر آنها بیرون نمی شدند، چه می شد؟!

بلکه ما میراث کلاس درسی هستیم که خدای متعال در طلیعه ورودمان به زمین برگزار کرده است! کلاسی که مدام در قرآن تکرار شده تا همه دریابیم که:

1- شیطان دشمن ماست و برایمان خیرخواهی نمی کند حتی اگر به این مطلب سوگند یاد کند.

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَیْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدینَ * وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحینَ[اعراف/20-21]

سپس شیطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نكرده مگر بخاطر اینكه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند! * و براى آنها سوگند یاد كرد كه من براى شما از خیرخواهانم.»

2- هر جا که دستور خدای متعال را گوش نکنیم، دچار خسران و زیان می شویم.


«وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبینٌ[اعراف/22]

و پروردگارشان آنها را ندا داد كه: «آیا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شیطان براى شما دشمن آشكارى است؟!»

3- هر جا که دچار اشتباه شدیم، راه بازگشت و توبه باز است و می توانیم جبران کنیم.


«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ[بقره/37]

سپس آدم از پروردگارش كلماتى دریافت داشت (و با آنها توبه كرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا كه خداوند توبه ‏پذیر و مهربان است.»

و ... .

بنابراین باید گفت:

اولاً این اگرها هیچ ثمری ندارد و هستی همان است که تاکنون رخ داده.

ثانیاً اگر آن صحنه خطای آدم و همسرش نبود، ما امروز این میراث درس آموز را در اختیار نداشتیم.
منبع:x-shobhe.com

rejection;640578 نوشت:
وقتی خدا می گوید که اگر به آن نزدیک شوید از ستمگران خواهید شد، وقتی خودشان می گویند که پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم، و وقتی قرآن می فرماید شیطان آن دو را با فریب به سقوط کشانید، شما چگونه ادعا می کنید که انسان به حسب مسئولیت الهی و با چشم باز یا به خاطر امانت الهی به زمین آمد؟

من ادعا نکردم. چرا باید ادعای بی مورد کنم؟ چی بهم میرسه؟ من پاسخ شما را با آیات قرآن دادم. شاید کافی نبوده . لازمه شما اطلاعاتتون را در این زمینه بیشتر کنید

.امین.;640869 نوشت:
من ادعا نکردم. چرا باید ادعای بی مورد کنم؟ چی بهم میرسه؟ من پاسخ شما را با آیات قرآن دادم. شاید کافی نبوده . لازمه شما اطلاعاتتون را در این زمینه بیشتر کنید

شما ادعایی ندارید وقتی به من میگید باید اطلاعاتمو در این زمینه بیشتر کنم؟ بعید می دونم. ولی به هر حال، از بدیهیات قرآنی است که تا حضرت آدم فریب شیطان را نخورد، از بهشت هبوط نکرد.

.امین.;640861 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما

اولا کسیکه علم کافی ندارد نباید قرآن را از روی چند تا آیه تفسیر کند.

ثانیا منظور جناب استاد این نبود که این سخنان اشتباه است. شما میتوانید از ایشان بخواهید که خودشان پاسخ این سوال را بدهند یا اینکه به کارشناس مربوطه ارجاع دهند.

ضمنا حرف ایشان این بود که استاد صمدی املی شاگرد علامه حسن زاده هستند و صحبت بی ربط نمیزنند. برداشتی که از سخن ایشان شده غلط میباشد و لازم است کسانیکه فکر میکنند حرفشان نادرست است پای همه درسها باشند و علم کافی کسب کنند و کسی را به ناحق محکوم نکنند و چون در اینباره علم کافی ندارند نباید شبهه را به نام شخص مطرح کنند و او را بدنام کنند.

سلام. اولاً پس چرا خود شما این کارو می کنی؟

ثانیاً بعید میدونم ایشون منظورشون این بوده باشه، اگر اینطور بود، همون ابتدا میگفتن یا میتونن در ادامه بگن. وقتی به قول شما در مورد این نقل قول ادعایی میگن ایشان حرف بی ربط نمیزنند، یعنی چی؟

ثالثاً شما سند بیاورید که علامه صمدی چنین گفته اند.

rejection;642896 نوشت:
شما ادعایی ندارید وقتی به من میگید باید اطلاعاتمو در این زمینه بیشتر کنم؟ بعید می دونم. ولی به هر حال، از بدیهیات قرآنی است که تا حضرت آدم فریب شیطان را نخورد، از بهشت هبوط نکرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

کلمه ادعا را معمولا در جایی بکار میبرند که طرف به یک امر باطل استناد کرده. عرض بنده این بود که پاسخ من باطل و غلط نیست و اشتباه از شماست.

rejection;637889 نوشت:

انسان بر خلاف غالب شنیده ها از بهشت بیرون نشد

1- بهشتی که حضرت آدم در آن ساکن شد بهشت موعود نبود.

2) حقیقت و هویت اصلی انسان كه همان روح است از عالمی متعالی و برتر، سیر نزولی را طی كرده تا به عالم مادی و خاكی كه پائین‏ترین مرتبه‏ی وجود است، رسیده است تا بار دیگر انسان با قوس صعودی از عالم ماده اوج گرفته و به سوی خدا بازگردد: یا ایهاالانسان انّك كادح الی ربّك كدحاً فملاقیه؛ ای انسان حقّا كه تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی، پس او را ملاقات خواهی كرد» (انشقاق، آیه‏ی 6).

آن چه در جریان سكونت آدم در بهشت و سپس نزول و هبوط به زمین، در قرآن كریم آمده است، در حقیقت بیانگر بخشی از قوس نزولی خلقت انسان است. آدم در سیر نزولی، ابتدا در
بهشت برزخی ساكن می‏شود، كه عالمی است پائین‏تر از عالم ملائكه و روح، و بالاتر از عالم ماده و خاك، تا برای نزول و استقرار در زمین مهیا گردد.

منبع

rejection;637889 نوشت:

بلکه مسئولیتی که خداوند قرار داه بود کسی الا انسان نپذیرفت

2- طبق صریح ایات کریمه انسان این امانت الهی را پذیرفت. اما حضرت آدم در آن زمان به مقام نبوت نرسیده بودند و این ظلم به نفس قبل از آن بوده.[=arial]

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا
وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا

ما امانت [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و [لى‏] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود.

rejection;637889 نوشت:

لذا انسان بر حسب مسئولیت و با چشم باز به زمین امد....

3- قبل از اینکه حضرت آدم پا به دنیای مادی بگذارد خداوند به او تعالیم لازم را داده بود. وعلم الادم الاسماء کلها...

rejection;642897 نوشت:
سلام. اولاً پس چرا خود شما این کارو می کنی؟

من از پیش خودم تفسیر نکردم. تفسیری است که مفسران قرآن کریم دارند.

rejection;642897 نوشت:
ثانیاً بعید میدونم ایشون منظورشون این بوده باشه، اگر اینطور بود، همون ابتدا میگفتن یا میتونن در ادامه بگن. وقتی به قول شما در مورد این نقل قول ادعایی میگن ایشان حرف بی ربط نمیزنند، یعنی چی؟

میتوانید از خود ایشان بپرسید.

rejection;642897 نوشت:
ثالثاً شما سند بیاورید که علامه صمدی چنین گفته اند.

نیازی به سند نیست چون ادعای بنده نبوده. مهم اصل موضوع هست که صحیح است.

.امین.;643081 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

علیکم السلام. دوست عزیز، خب اجازه بدید کارشناس بیاد و بحث کنه. شما که نه مطلب من رو درست می خونید تا جایی که هنوز خیال می کنید که من گفته ام آدم و همسرش از بهشت موعود بیرون شده اند(!!) و نه روش استدلالی درستی دارید تا جایی که فقط یک سری مطلب را جدلگونه کنار هم می چینید. به وقت خودتان و ما احترام بگذارید، بزرگوار. شما حتی دقت نمی کنید که من چه می گویم! خب اجازه بدهید که خود کارشناس بیاید و نظرش را مطرح بفرماید.

با عرض سلام به دوستان گرامی

از آنجا که تازه به جمع شما گرامیان پیوسته ام و خود را با حجم زیادی از پستهای دوستان مواجه میبینم لازم است بصورت موقت تاپیک بسته شود تا فرصت مطالعه دقیق مطالب سابق فراهم شود. پس از آن، موضوع باز خواهد شد. با تشکر از صبوری شما

در پناه حق

با عرض سلام به دوستان گرامی

قبل از هر سخن لازم به تذکر است که به اعتقاد بنده پرسش درباره گفتار هر شخصیتی و ارزیابی آن مادام که اصول اخلاقی و دینی رعایت شود بلااشکال است و در این راستا حتی نام بردن از آن شخصیت نیز ایرادی ندارد.

اما اموری چند از قبیل چهره عمومی شخصیتی که مورد پرسش است، محل طرح پرسش، نوع پرسش و... و بسیاری دیگر از امور را باید مورد نظر قرار داد تا خدایی نکرده ناخواسته باعث لطمه زدن نابجا در چهره عمومی آن شخصیت نشویم. از اینروست که کارشناس محترم اخلاق توصیه کرده اند اینگونه سوالات را یا بدون ذکر نام آن شخصیت بپرسید و یا به صورت خصوصی.

به هر حال بنده درباره اینکه آیا آقای صمدی آملی چنین سخنی را گفته اند یا خیر اطلاعی ندارم؛

اما درباره مطلبی که نقل شده است:

خداوند حضرت آدم را از بهشتی که بصورت موقت سکنا داده شده بود، بیرون نمود بدون آنکه حضرت آدم راغب به این بوده باشد بلکه آن حضرت در صدد بود ضمن سکنا داشتن در بهشت تا سرآمد معین، از بهره های آن درخت ممنوعه نیز استفاده ببرد اما نتیجتا آنچه را که گمان میکرد به واقعیت نپیوست؛ یعنی نه بهره هایی که ابلیس درباره خوردن از درخت ممنوعه را وعده داده بود محقق شد و نه حضرت آدم اجازه یافت تا در بهشت مورد نظر تا سرآمد معین باقی بماند بلکه زودتر از موعد از بهشت بیرون شد.

اما نکته ای که هم از آیات قرآن و نیز روایات قابل استفاده است این است که جریان سکنای حضرت آدم در آن بهشت خاص و اخراج شدن او از آن و توبه اش، همه و همه در مدار قضا و قدر الهی صورت پذیرفته است که در این قضا و قدر نقش اراده و اختیار آدم نیز در مخالفت با سفارش خدا و توبه کردن از آن، ملحوظ است.

در اینجا گزیده ای از مضمون فرمایشات مفسر کبیر علامه طباطبایی را نقل میکنیم:

سياق آیات: بقره/آیه 35 به بعد و اعراف/آیه 19 به بعد و طه/آیه 117 بخوبى مى‏رساند كه منظور اصلى از خلقت آدم اين بوده كه در زمين سكونت كند، چيزى كه هست مسیر آمدن آدم به زمین همين بوده كه نخست در بهشت منزل گيرد، و برتريش بر ملائكه، و لياقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائكه مامور به سجده برای او شوند، و آن گاه در بهشت منزلش دهند، و از نزديكى به ان درخت مورد نظر نهيش كنند، و او با تحريك شيطان از آن بخورد، و در نتيجه عورت او و همسرش ظاهر گردد، و در آخر بزمين هبوط كنند. بنابراین عامل و علتى كه باعث زمينى شدن آدم و حوا شد، مسئله ظاهر شدن عيب آن دو بود نه صرف مخالفت با سفارش خدا و خوردن از درخت ممنوعه. ابليس هم جز اين همى و هدفى نداشته، كه (به هر وسيله شده) عيب آن دو را ظاهر سازد.

به عبارت دیگر، خلقت آدم و همسرش که تمام شد خدا آن دو را داخل بهشت كرد تا ماجرای برتری آدم بر ملائکه و لیاقتش برای منصب خلیفه اللهی را به ملائکه بنمایاند و مادام که در آن بهشت بودند بصورت موقتی عیوب آنها (ویژگیهای جسمی آندو که متناسب با زندگی زمینی بود از قبیل عورتشان) نیز پوشیده بود. ابلیس که تاب این را نداشت که آدم در بهشت مورد نظر باشد تصمیم گرفت به هر دسیسه ای متوسل شود تا به سکونت موقتی آدم و حوا در بهشت مورد نظر خاتمه دهد بدون اینکه آدم در این باره اطلاعی داشته باشد. موعد خروج آدم و حوا از بهشت زمانی بود که عیوب ایشان نمایان میشد. ابلیس آدم و حوا را ترغیب کرد از درخت ممنوعه تناول کنند درختی که ویژگی اش این بود که عیوب آنها را اظهار میکرد و همین امر سرآمد سکونت آدم و حوا در بهشت مورد نظر بود.

خداوند قبلا به آدم گفته بود که خوردن از این درخت مایه سلب آرامشی میشود که در حال حاضر در این بهشت داری اما آدم این سفارش را از یاد برد و از درخت مزبور خورد و خود را دچار آثار تکوینی خوردن از آن درخت نمود یعنی ظاهر شدن عیوبشان و در نتیجه اتمام فرصت سکونتشان در بهشت.

البته این خواست قلبی آدم و حوا نبود که با اینکارشان از بهشت بیرون شوند بلکه آندو انتظار داشتند با خوردن میوه آن درخت، هم در بهشت باشند و هم از بهره های آن درخت استفاده کنند اما واقعیت بر خلاف انتظار آندو شد.
(تلخیص شده از: ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 177- 226).

ضمنا علامه درباره آیه سوره احزاب/آیه72 که:

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛ ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند، و ترسيدند، و انسان آن را حمل كرد، چون انسان ستم پيشه و جاهل بود.

چنین میفرماید:

امانت عبارت است از چيزى كه خداى تعالى آن را به انسان به وديعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند، و سالم و مستقيم نگه بدارد، و سپس به صاحبش يعنى خداى سبحان برگرداند.
مراد از امانت در آیه یاد شده ولايت الهى است، و مراد از عرضه داشتن اين ولايت بر آسمانها و زمين، و ساير موجودات، مقايسه کردن اين ولايت با وضع آنهاست.

به تعبیر ساده تر، آیه میفرماید اگر ولايت الهى را با وضع آسمانها و زمين مقايسه كنى، خواهى ديد كه اينها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى‏تواند حامل آن باشد، و معناى امتناع آسمانها و زمين، و پذيرفتن و حمل آن به وسيله انسان اين است كه در انسان استعداد و صلاحيت آن هست، ولى در آسمانها و زمين نيست.

انسان که موجودی ظلوم و جهول است دارای استعدادی است که نه از حمل آن امانت ابایی دارد و نه سنگينى آن امانت خارج از توانایی اوست.

خواهی پرسید که چگونه انسان که موجودی ظلوم و جهول است شایسته و مستعد پذیرش این امانت بوده؟
در پاسخ مى‏گوييم: گرچه ظلوم و جهول بودن انسان، به وجهى عيب است، و ليكن این عیب گویای وجود یک زیبایی است و آن زیبایی، قدرت انسان بر رعایت عدل و علم است یعنی انسان دارای قدرتی است که میتواند ظالم و جاهل باشد و یا عادل و عالم باشد و همین ویژگی (استعداد برای هر دو طرف) است که وی را شایسته حمل امانت و ولايت الهى نموده است.

به عبارت دیگر، كسى متصف به ظلم و جهل مى‏شود كه شأنش اين است كه متصف به عدل و علم باشد، و گرنه چرا به كوه ظالم و جاهل نمى‏گويند، چون متصف به عدالت و علم نمى‏شود، به خلاف انسان كه به خاطر اينكه شان و استعداد علم و عدالت را دارد، ظلوم و جهول نيز هست.

و امانت مذكور در آيه یعنی ولايت الهى و كمال عبوديت در برابر حق، وقتى حاصل مى‏شود كه حامل آن، علم و ايمان به خدا داشته، و نيز عمل صالح را كه همان عمل به عدالت است، داشته باشد، و كسى كه متصف به اين دو صفت بشود، يعنى ممكن باشد كه به او بگوييم عالم و عادل، قهرا ممكن هم هست به او گفته شود، جاهل و ظالم.

انسان صلاحیت آن را دارد كه با ولایت الهی از حضيض ظلم و جهل به اوج عدالت و علم ارتقاء پيدا كند. پس امانت الهی (ولایت الهی) به او سپرده شد.
(تلخیص شده از ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 525-528).

از آنچه گذشت روشن میشود:

مسئولیتی که بصورت تکوینی بر عهده حضرت آدم گذاشته شد از این رو بود که حضرت آدم موجودی زمینی با استعدادهایی متناسب با زمین و برای سکونت در زمین آفریده شد اما این مسئولیت،‌به خودی خود عامل بیرون شدن آدم از بهشت، زودتر از موعد مقرر نبود بلکه عمل نکردن او به سفارش الهی و ظاهر شدن عیوبش، عامل این محرومیت از ادامه سکونت موقت او در بهشت شد.

به عبارت دیگر، درست است که آدم مسئولیتی به عهده داشت که برای ادای آن سرانجام باید به زمین می آمد اما در مسیر انتقال آدم به زمین،‌اقامتی موقتی در بهشتی خاص برای وی مهیا شده بود که آدم با فراموش کردن توصیه و سفارش خدا (نه امر مولوی و تشریعی او) و ارتکاب ترک اولی، زمان این اقامت موقتی را کوتاهتر کرد.

در پایانه چند نکته دیگر هم اضافه میکنیم:
1- به نظر علامه طباطبایی، بهشتی که آدم و حوا در آن سکنا داده شده بودند نه بهشت اخروی بود و نه در زمین بود.
2- آدم مادام که در بهشت مورد نظر سکنا داشت دارای هیچ شریعتی نبود و در نتیجه امر و نهی تشریعی (امر و نهی مولوی) نیز آنجا وجود نداشت. البته آدم از ابتدا نبی بود اما مادام که در بهشت سکونت داشت شریعت نداشت.
3- آنچه خداوند درباره نهی از درخت ممنوعه فرمود تنها سفارش و توصیه بود (نهی ارشادی مثل نهی از خوردن برخی غذاها توسط پزشک) نه نهی مولوی. بنابراین آدم مرتکب گناه نشد بلکه تنها به خود ظلم نمود یعنی اقامت راحت خود را زودتر از موعد از دست داد ضمن اینکه از قرب معنوی او به خدا هم کاسته شد که البته با توبه این قرب از دست رفته جبران شد.

در پناه حق

به نام خدا
با عرض سلام خدمت تمامی عزیزان و نیز کارشناس محترم تاپیک.
چند سوالی از کارشناس محترم دارم :
1 - گفتید که علامه فرمودند " مسیر آمدن آدم به زمین همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد تا برتریش و لیاقتش برای خلافت بر ملاءکه ظاهر گردد"
خوب الان این هدف میسر شد؟فرض کنین من یکی از ملاءکه خوب چجوری باید بر من میسر بشه؟
اصلا ملاءکه ای که هیچ اختیاری ندارند برای چی باید بهشون میسر بشه؟
2 - اصلا چرا خدا نهی از خوردن میوه کرد؟هدف از این نهی چی بوده؟
3 - آدم و حوا مگه اول لخت آفریده نشدن؟قاعدتا موقع خلقت که اتوماتیک لباس تنشون نبوده ، تازه زن و شوهر هم بودن حالا من موندم این ظاهر شدن عورت چجوری به ظاهر شدن "عیب" توی قرآن گفته میشه.لطف کنین یه تعریفی از عیب به بنده بدین.
4 - چرا این داستان خلقت آدم و حوا فقط توی قرآن اومده و توی کتب مابقی ادیان نیست؟یعنی ملت از اول خلقت تا 1400 سال پیش براشون مهم نبوده پدر و مادر اصلیشون کیا هستن؟
5 - پیغمبر بودن آدم چه فایده ای داشته؟کسی نبوده اون موقع
6- یه تءوری هست میگه ممکنه توی کهکشان ها یا کرات دیگه هم موجوداتی با عقل و شعور باشند مثلا انسان توی کرات دیگه باشه حالا اگه این تءوری درست بود تکلیف این داستان خلقت توی قرآن چی میشه؟چون اونا که احتمالا پیغمبر و دین و شریعت و این چیزا نداشتند.

با عرض سلام به شما دوست گرامی

muiacir;645504 نوشت:
گفتید که علامه فرمودند " مسیر آمدن آدم به زمین همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد تا برتریش و لیاقتش برای خلافت بر ملاءکه ظاهر گردد"
خوب الان این هدف میسر شد؟فرض کنین من یکی از ملاءکه خوب چجوری باید بر من میسر بشه؟ اصلا ملاءکه ای که هیچ اختیاری ندارند برای چی باید بهشون میسر بشه؟

اگر به آیات 30 تا 34 سوره بقره مراجعه کنید و به توضیحی که در تفاسیر در این باره بیان شده است نظری بیفکنید پاسخ را دریافت میکنید.

قابل ذکر است، قصد خدا، اثبات خلافت آدم بر ملائکه نبود بلکه نشان دادن شایستگی آدم برای خلافت الهی بود زیرا همانطور که از آیات یاد شده (30-34 بقره) استفاده میشود فرشتگان با توجه به شناختی که از موجودات زمینی داشته اند این سوال برایشان پیش آمده بود که چگونه موجودی زمینی که به شر و فساد گرایش دارد میتواند خلیفه الهی شود و از اینرو برای حل مسئله ای که به آن ناآگاه بودند علت این گزینش را از خداوند میپرسند و این سوال پرسش از امرى بوده كه نسبت به ان جاهل بودند، خواسته‏ اند اشكالى را كه در مسئله خلافت يك موجود زمينى بذهنشان رسيده حل كنند، نه اينكه در كار خداى تعالى اعتراض و چون و چرا كرده باشند و خداوند هم با تعلیم اسماء به آدم طبق بیان قرآن، سوالی که در ذهن ملائکه شکل گرفته بود را پاسخ دادند.( ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 177) از همینجا روشن میشود بر خلاف تلقی شما ملائکه موجوداتی به کلی فاقد اراده نیستند.

muiacir;645504 نوشت:
اصلا چرا خدا نهی از خوردن میوه کرد؟هدف از این نهی چی بوده؟

همانطور که عرض شد خاصیت درخت یاد شده این بود که عیوب آدم را ظاهر ساخت و این ظاهر شدن عیوب علت بیرون شدن آدم از بهشت شد. خداوند به آدم توصیه کرد از آن درخت نخورد تا مدت بیشتری از بهره های بهشتی استفاده کند و تا زمان مقرر از بهشت بیرون نشود اما آدم با خوردن از درخت مورد نظر، زمان بیرون شدن از بهشت را جلو انداخت. باز هم تاکید میکنیم که این نهی از قبیل نهی خدا از دروغ و زنا و دیگر حرامها نبود بلکه از قبیل نهی پزشک از خوردن غذای نامناسب و عدم تحرک لازم است. به عبارت دیگر، نهی ارشادی بود نه نهی تکلیفی.

muiacir;645504 نوشت:
آدم و حوا مگه اول لخت آفریده نشدن؟قاعدتا موقع خلقت که اتوماتیک لباس تنشون نبوده ، تازه زن و شوهر هم بودن حالا من موندم این ظاهر شدن عورت چجوری به ظاهر شدن "عیب" توی قرآن گفته میشه.لطف کنین یه تعریفی از عیب به بنده بدین.

قرآن به تمام جزئیات داستان نپرداخته است و هدفش هم این نبوده؛ مفسرین و از جمله، علامه طباطبایی با استفاده از دسته ای از آیات سوره بقره و اعراف و طه، مخصوصا این دو آیه:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما؛ شيطان وسوسه‏شان كرد تا عورت‏هايشان را كه پنهان بود بر آنان نمودار كند. (اعراف/20)

فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ؛ سر انجام هر دو از آن درخت خوردند و عورتهايشان به ايشان نمودار شد و بنا كردند از برگهاى بهشت به خودشان بچسبانند.(طه/121)

چنین استفاده میکنند که:

آخرين عامل و علتى كه باعث زمينى شدن آن دو شد، همان مسئله ظاهر شدن عيب آن دو بود، و عيب نامبرده هم به قرينه‏ اى كه فرموده: (بر آن شدند كه از برگهاى بهشت بر خود بپوشانند)، همان عورت آن دو بوده، و معلوم است كه اين دو عضو، مظهر همه تمايلات حيوانى است چون مستلزم غذا خوردن، و نمو نيز هستند. پس ابليس هم جز اين همى و هدفى نداشته، كه (به هر وسيله شده) عيب آن دو را ظاهر سازد.

آنگاه علامه در توضیح اضافه میکند که: از آیات قرآن استفاده میشود گویا خلقت بشرى و زمينى آدم و همسرش، تمام شده بود یعنی دارای اعضای متناسب با زندگی در زمین شده بودند و از این جمله، عیوب ایشان یعنی عورت بود. با این حال این عیوب به گونه مرموزی که خدا میداند از آدم و حوا مخفی و پوشانده شده بود بطوری خودشان از آن بی اطلاع بودند اما با خوردن از درخت یاد شده آن عیوب بر ایشان ظاهر شد و از اینرو برای پوشاندن آن اقدام کردند.(ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 196) بنابراین آنچه درباره عیوب و عورت بیان شده است از اشاره های قرآنی به دست می آید و اگر ابهامی هم باقی بماند به این دلیل است که بیان آن در قرآن نیامده و مهم هم نبوده است.

muiacir;645504 نوشت:
چرا این داستان خلقت آدم و حوا فقط توی قرآن اومده و توی کتب مابقی ادیان نیست؟یعنی ملت از اول خلقت تا 1400 سال پیش براشون مهم نبوده پدر و مادر اصلیشون کیا هستن؟

بر خلاف گفته شما، داستان خلقت آدم و حوا اختصاصی به قرآن ندارد بلکه در کتاب مقدس یهود و مسیحیت نیز بیان شده است (سفر تکوین از تورات) هرچند در برخی از جزئیات متفاوت با داستان منقول قرآن است. علامه در بخشی از تفسیر آیات داستان آدم، داستان منقول تورات را بیان کرده اند. (ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 213)

muiacir;645504 نوشت:
پیغمبر بودن آدم چه فایده ای داشته؟کسی نبوده اون موقع

muiacir;645504 نوشت:
یه تءوری هست میگه ممکنه توی کهکشان ها یا کرات دیگه هم موجوداتی با عقل و شعور باشند مثلا انسان توی کرات دیگه باشه حالا اگه این تءوری درست بود تکلیف این داستان خلقت توی قرآن چی میشه؟چون اونا که احتمالا پیغمبر و دین و شریعت و این چیزا نداشتند.

سوالات خوبی است اما خارج از دایره موضوع بحث جاری است.

در پناه حق

طاها;646099 نوشت:

آنگاه علامه در توضیح اضافه میکند که: از آیات قرآن استفاده میشود گویا خلقت بشرى و زمينى آدم و همسرش، تمام شده بود یعنی دارای اعضای متناسب با زندگی در زمین شده بودند و از این جمله، عیوب ایشان یعنی عورت بود. با این حال این عیوب به گونه مرموزی که خدا میداند از آدم و حوا مخفی و پوشانده شده بود بطوری خودشان از آن بی اطلاع بودند اما با خوردن از درخت یاد شده آن عیوب بر ایشان ظاهر شد و از اینرو برای پوشاندن آن اقدام کردند.(ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 196) بنابراین آنچه درباره عیوب و عورت بیان شده است از اشاره های قرآنی به دست می آید و اگر ابهامی هم باقی بماند به این دلیل است که بیان آن در قرآن نیامده و مهم هم نبوده است.

سلام و عرض ادب

اگر حضرت آدم و حوا از وجود این عیوب بی اطلاع بودند چرا به محض اینکه برهنه شدند شروع کردند به پوشاندن خود با برگهای درختان بهشت ؟ چنین کاری بیانگر اینست که آنها میدانستند که چنین عیوبی هم دارند و به کلی از آن بی اطلاع نبودند

چرا نمیشود گفت منظور از اینکه شیطان میخواست عیوبشان را آشکار کند اینست که آنها را برهنه کند نه اینکه آنها را از وجود این عیوب آگاه کند؟

.امین.;646126 نوشت:
اگر حضرت آدم و حوا از وجود این عیوب بی اطلاع بودند چرا به محض اینکه برهنه شدند شروع کردند به پوشاندن خود با برگهای درختان بهشت ؟ چنین کاری بیانگر اینست که آنها میدانستند که چنین عیوبی هم دارند و به کلی از آن بی اطلاع نبودند

چرا نمیشود گفت منظور از اینکه شیطان میخواست عیوبشان را آشکار کند اینست که آنها را برهنه کند نه اینکه آنها را از وجود این عیوب آگاه کند؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که میدانید در فهم قرآن نمیتوان تفسیر به رای نمود بلکه صرفا میتوان از خود آیات و نیز روایات معتبر در مسائلی که دارای ابهام است استفاده نمود.

از آیات قرآن (همانطور که مکرر عرض شد) بدست می آید منظور از عیب، عورت ایشان بوده و همین که پیشتر آدم و حوا اقدام به پوشش عیوب خود نمیکردند و پس از خوردن از درخت یاد شده این اقدام را انجام دادند نشان میدهد اطلاعی از این عیوب نداشتند.

ضمنا در آیات قرآن نیامده برهنه شدند بلکه تعبیر اینست:

وُورِيَ عَنْهُما، مِنْ سَوْآتِهِما

فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما

و از این عبارات (قسمتهای پر رنگ شده) به خوبی فهمیده میشود که آنها درباره این عیوب بی اطلاع بودند.

در پناه حق

طاها;646143 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که میدانید در فهم قرآن نمیتوان تفسیر به رای نمود بلکه صرفا میتوان از خود آیات و نیز روایات معتبر در مسائلی که دارای ابهام است استفاده نمود.

از آیات قرآن (همانطور که مکرر عرض شد) بدست می آید منظور از عیب، عورت ایشان بوده و همین که پیشتر آدم و حوا اقدام به پوشش عیوب خود نمیکردند و پس از خوردن از درخت یاد شده این اقدام را انجام دادند نشان میدهد اطلاعی از این عیوب نداشتند.

ضمنا در آیات قرآن نیامده برهنه شدند بلکه تعبیر اینست:

وُورِيَ عَنْهُما، مِنْ سَوْآتِهِما

فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما

و از این عبارات (قسمتهای پر رنگ شده) به خوبی فهمیده میشود که آنها درباره این عیوب بی اطلاع بودند.

در پناه حق

سلام بر شما و تشکر

اگر قبلش اقدام به پوشش نمیکردند به دلیل این بوده که با لباسهای بهشتی پوشیده شده بودند...

عبارت ووری عنهما بیانگر اینست که عوراتشان با لباسهای بهشتی پوشیده شده بوده و اگر آنها نمیدانستند عورت و لباس چیست از کجا باید میفهمیدند که نپوشاندن آن قبیح است و چگونه فهمیدند که باید آن را بپوشانند؟

مثل قابیل که چیزی از دفن کردن مرده نمیدانست چون چنین چیزی تا بحال ندیده بود ؛ آنها هم نباید چیزی از پوشاندن آن اعضاء میدانستند و باید بلاتکلیف میماندند تا کسی به ایشان آموزش دهد که باید چکار کنند و کلا به آنها یاد دهد که پوشاندن آن اعضا لازم است...

ضمنادر این آیات بحث آشکار کردن و دیده شدن آن است نه بحث آگاهی یافتن از وجود چنین عضوی . یعنی آنها میتوانستند از وجود آن آگاهی داشته باشند در عین اینکه پوشیده هم بودند.

عبارت " ما ووری عنهما من سوءاتهما " آنچه که برایشان پوشیده بود از عیوبشان" هم میتواند بیانگر این باشد که ظاهر عیوبشان بر ایشان پوشیده بوده نه اصل آن.

یعنی آنها درک وجود آن را داشته اند و بکلی از وجودش بی اطلاع نبودند و این ظاهرش بوده که پوشیده بوده وگرنه باید میفرمود " تا عیوبشان را که از آنها پوشیده بود ، بر آنها آشکار کند"

چون کلمه آنچه (که از عیوبشان پوشیده بود) بیانگر جزئی از قضیه است نه کل آن..

پس به نظر جای این احتمال هم هست که در کل ، بحث بحث برهنه شدن و برداشته شدن پوشششان آشکار شدن عورتشان برای همیشه بوده نه بحث آگاهی یافتن از آن

ضمن اینکه این تفسیر به رای نیست و یک سوال و احتمال است. ما حرفمان را به کسی و چیزی تحمیل نکردیم

.امین.;646171 نوشت:
اگر قبلش اقدام به پوشش نمیکردند به دلیل این بوده که با لباسهای بهشتی پوشیده شده بودند...

با عرض سلام به شما دوست گرامی

قبل از هر سخن دو نکته را عرض کنیم:

اولا هرگز ادعا نمیکنیم شما یا هر دوست دیگری که احتمالی را در باب آیات قران بیان نمایید قصد تفسیر به رای دارید بلکه عرض این است که احتمالاتی که خارج از اسلوب فهم و تفسیر قرآن باشد از سنخ تفسیر به رای است که ممکن است فردی بدون اینکه آگاه باشد در آن مسیر قرار گیرد و به آن دچار شود. جان کلام اینکه اگر میخواهید احتمال جدیدی را درباره آیات قرآنی بیان کنید آن را با استفاده از ظواهر آیات و بصورت مستند ارائه دهید نه با تکیه بر تشبیه یا استبعاد یا ... .

ثانیا فرمایشات شما ربط چندانی به موضوع بحث ندارد زیرا موضوع اصلی این است که آیا آدم خود میخواست از بهشت بیرون شود یا خیر؛ و در پستهای گذشته در این باره سخن گفتیم. با اینحال این پست را هم به بررسی فرمایشات شما اختصاص میدهیم و برای مطالعه بیشتر میتوانید به تفاسیر مراجعه کنید.

اما درباره فرمایشات شما، چند نکته عرض میشود:

1. همانطور که در پستهای سابق ملاحظه میفرمایید مبنای ما در داستان آدم، قرآن و روایات است نه احتمالات ذهنی خود ماست. در متن آیات و روایات هیچ اشاره ای به این مطلب نیست که عیوب آم و حوا قبل از اظهار شدنشان، با لباسهای بهشتی پوشیده شده بود؟

2. اگر در مطالب پستهای گذشته دقت کنید خواهید دید این استبعاد شما که « اگر آنها نمیدانستند عورت و لباس چیست از کجا باید میفهمیدند که نپوشاندن آن قبیح است و چگونه فهمیدند که باید آن را بپوشانند؟ » پاسخ داده شد. آنها قبل از تناول از آن درخت ناآگاه بودند و با خوردن از درخت آگاه شدند. این چیزی است که از ظاهر آیات مربوطه به دست می آید. ممکن است بگویید چطور میشود کسی از عورت خود ناآگاه باشد. قبلا عرض شد آنچه از قرآن استفاده میشود ناآگاهی است که وجه آن برای ما مرموز و ناشناخته است.

3. واژه «ووری» مجهول است و واژه «عنهما» نائب فاعل است. این دو واژه در کنار هم معنایشان این است: پنهان شده بود از آن دو. حال سوال این است اگر این پوشیده بودن بوسیله لباس بهشتی بوده و خود آدم و حوا از این عیوب مطلع بودند دیگر معنا نداشت خداوند بفرماید: لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما؛ تا ابلیس آشکار کند بر آدم و حوا آنچه را که پوشیده شده بود از آدم و حوا. لطفا بیشتر دقت کنید.

4. این عبارت شما که « مثل قابیل که چیزی از دفن کردن مرده نمیدانست چون چنین چیزی تا بحال ندیده بود ؛ آنها هم نباید چیزی...» تشبیه کردن آدم به قابیل است بدون اینکه در این باره مجوز قرآنی داشته باشید. ضمن اینکه منافاتی با عرض ما هم ندارد. ما هم میگوییم آئم و حوا آن عیوب را دارا بودند اما به آنها آگاه نبودند و تناول از درخت باعث ایجاد آگاهی در آنها از این عیوب شد.

5. پاسخ این سخن شما هم که « ضمنا در این آیات بحث آشکار کردن و دیده شدن آن است نه بحث آگاهی یافتن از وجود چنین عضوی یعنی آنها میتوانستند از وجود آن آگاهی داشته باشند در عین اینکه پوشیده هم بودند.» در سطرهای قبل روشن شد.

6. این عبارت شما هم که « عبارت " ما ووری عنهما من سوءاتهما " آنچه که پوشیده بود از عیوبشان" هم میتواند بیانگر این باشد که ظاهر عیوبشان بر ایشان پوشیده بوده نه اصل آن» نامفهوم است؛ منظورتان چیست که ظاهر عیوب از ایشان مخفی بوده اما اصل آن مخفی نبوده؟

7. اینکه میگویید « وگرنه باید میفرمود " تا عیوبشان را که از آنها پوشیده بود ، بر آنها آشکار کند» باید عرض کنیم اتفاقا آیه همین را میگوید یعنی: تا عیوبشان را که از آنها پوشیده بود ، بر آنها آشکار کند زیرا قران با واژه « مِنْ سَوْآتِهِما» به مفهوم و معنای «آنچه» تصریح کرده است.

8. این برداشتتان هم که « پس به نظر جای این احتمال هم هست که در کل ، بحث برهنه شدن و برداشته شدن پوشششان آشکار شدن عورتشان برای همیشه بوده نه بحث آگاهی یافتن از آن» هم عجیب است و هم غیرمستند.

در پناه حق

من از دوستان میخوام که مباحث انسان شناسیی استاد شجاعی حتما گوش بدن.اینکه کیستیم؟وراهیکه پیش میریم درسته؟؟...http://ostadshojai.blogfa.com/post/394/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b3%d8%ae%d9%86%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86-%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d8%b4%d8%ac%d8%a7%d8%b9%db%8c-(11)

طاها;646310 نوشت:
1. همانطور که در پستهای سابق ملاحظه میفرمایید مبنای ما در داستان آدم، قرآن و روایات است نه احتمالات ذهنی خود ماست. در متن آیات و روایات هیچ اشاره ای به این مطلب نیست که عیوب آم و حوا قبل از اظهار شدنشان، با لباسهای بهشتی پوشیده شده بود؟

3. واژه «ووری» مجهول است و واژه «عنهما» نائب فاعل است. این دو واژه در کنار هم معنایشان این است: پنهان شده بود از آن دو. حال سوال این است اگر این پوشیده بودن بوسیله لباس بهشتی بوده و خود آدم و حوا از این عیوب مطلع بودند دیگر معنا نداشت خداوند بفرماید: لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما؛ تا ابلیس آشکار کند بر آدم و حوا آنچه را که پوشیده شده بود از آدم و حوا. لطفا بیشتر دقت کنید.

سلام علیکم

آیه شریفه میفرماید:

[=arial]يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ

اى فرزندان آدم، زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند، و لباسشان را از ايشان بركَند، تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند. در حقيقت، او و قبيله ‏اش، شما را از آنجا كه آنها را نمى‏بينيد، مى‏بينند. ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى ‏آورند.

پس حضرت آدم و حوا با لباسهای بهشتی پوشیده بودند و با آشکار شدن عیوبشان برای همیشه از پوششی که خداوند برای آنها قرار داده بود محروم شدند و مجبور شدند خودشان خود را بپوشانند.

اما علت اینکه میگویند پوشیده بودن عیوبشان به معنای اینست که از وجود آن هم اطلاع نداشته اند شاید این باشد که در بهشت برزخی روابط جنسی از نوع دنیویش وجود ندارد و از این مساله نتیجه گرفته اند که انسان در بعد برزخی هم نیازی به دستگاه تناسلی نداشته پس کلا از وجود آن بی اطلاع بوده اند...

باتشکر

.امین.;646547 نوشت:
آیه شریفه میفرماید:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

عبارت گذشته را اینگونه تکمیل میکینم: در متن آیات و روایات هیچ اشاره ای به این مطلب نیست که عیوب آدم و حوا قبل از اظهار شدنشان، با لباسهای بهشتی ای پوشیده شده بود که خود میتوانستند آنرا کنار زده و عیوب خویش را مشاهده نمایند در حالیکه این درباره لباس زمینیان قابل تصور است و نیز درباره لباس انسانهای بهشتی (انسانهایی که پس از زندگی در این دنیا به بهشت برزخی یا اخروی میروند) قابل تصور است.

درباره عبارت دومتان هم باید عرض کنیم که از ظاهر بسیاری از آیات به دست می آید که روابط جنسی در بهشت وجود دارد و ظاهرا در اصل نوع این رابطه تفاوتی میان دنیا و بهشت نیست (ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 16) پس ناآگاهی آدم و حوا از عیوبشان را نمیتوان با این بیان توجیه نمود.

توضیحات بیشتر در این باره را میتوانید در تفاسیر مشاهده نمایید زیرا این بحث خارج از موضوع اصلی تاپیک است.

در پناه حق

پرسش
برخی معتقد هستند آدم(علیه السلام) بر خلاف غالب شنیده ها از بهشت بیرون نشد، بلکه مسئولیتی که خداوند قرار داه بود کسی جز انسان نپذیرفت، بنابراین انسان بر حسب مسئولیت پذیری و با چشم باز به زمین آمد؛ این حرف چقدر صحیح است؟


پاسخ

در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

آیات و روایات بر این مطلب تصریح دارند که آدم از بهشتی که در آن ساکن بود بیرون شد:

اینکه خداوند به خطر اخراج را از جانب شیطان بیان می کند:
«فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلَا يخُْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى‏»؛ پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهى افتاد (1)

و این خروج را هم بعد از تحققش به شیطان نسبت داده است:
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ‏»(2)

و سایر آیاتی که تعبیر «اهبطوا» را بعد از جریان خوردن آن درخت ممنوعه اشاره بیان میکنند:
«نَادَئهُمَا رَبهُُّمَا أَ لَمْ أَنهَْكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ... قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكمُ‏ْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ(3)

نشان میدهد که مسئله اخراج از بهشت مسئله ای است که قابل انکار نیست، بنابراین اینکه بگوییم آدم(ع) از سر مسئولیت پذیری چنین رفتاری را مرتکب شد صحیح به نظر نمی رسد.

نکته دوم:
اگرچه آدم از بهشتی که در آن ساکن بود اخراج شد، اما این اسکان از ابتدا هم موقتی بوده و آدم برای زمین خلق شده بود همانطور که خداوند فرمود: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة»؛ من میخواهم در زمین جانشینی قرار دهم(4)

بنابراین از ابتدا هم قرار بود که آدم(ع) بعد از گذشت مدتی به زمین منتقل شود، منتهی حرکت او و استفاده از آن میوه ممنوعه موجب تسریع در خروج از آن بهشت و هبوط به زمین بوده است.(5) نه اینکه اگر آدم(ع) از آن میوه نمی خورد هرگز به زمین نمی آمد.

نکته سوم:
امانت پذیری انسان هم ناظر به استعداد وظرفیت ویژه انسان برای کسب کمالات و پذیرفتن ولایت الهی است، که در این کمال هیچ موجودی همتای انسان نیست(6) یعنی انسان ویژگی دارد که او را متمایز از سایر موجودات، و اشرف مخلوقات ساخته است که سایر مخلوقات از آن بی بهره هستند.
بنابراین آیه شریفه ی فوق ربطی به حضرت آدم(علیه السلام) ندارد بلکه نوع انسانی مراد است.

پی نوشت ها:
1. طه:117/20.
2. بقره:36/2.
3. اعراف:7/ 22و24.
4. بقره:30/2.
5. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوی همدانی، نشر اسلامی جامعه مدرسین، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج1، ص195و196.
6. همان، ج16، ص525.

موضوع قفل شده است