راهی هست از دست خدا رها شوم؟

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهی هست از دست خدا رها شوم؟

خدا مارو بدون اراده و خواست خودمون خلق کرده و پس از مرگ مارو به سبب اعمالمون مورد بازخواست قرار میده حالا سوال من از شما اینه که وقتی من از بابت خلقتم هیچ اراده ای نداشتم و اگر به خواست خودم بود حاضر نبودم یک لحظه در این دنیا زندگی کنم پس چگونه خدا من رو پس از مرگ مورد بازخواست قرار خواهد داد؟ اگر من قدرتی داشتم حاضر نبودم یک لحظه تلخ کامی ها و رنج های این دنیا رو تحمل کنم تا شاید روزی وارد بهشت بشم.من هیچ محبتی در دلم نسبت به خدا ندارم و نمیتونم ادای آدم های خدادوست رو دربیارم خواست همیشگی من از خدا این بوده که دست از سر من برداره و مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم.اگر داشتن حیات یک نعمته من این نعمت رو هرگز نمیخوام و از خدا میخواهم اون رو ازم بگیره شما راهی پیش پای من بگذارید تا بلکه خدا به من آرامش ابدی بده و دست از سر من برداره

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد رئوف

jimbo;637630 نوشت:
خدا مارو بدون اراده و خواست خودمون خلق کرده و پس از مرگ مارو به سبب اعمالمون مورد بازخواست قرار میده حالا سوال من از شما اینه که وقتی من از بابت خلقتم هیچ اراده ای نداشتم و اگر به خواست خودم بود حاضر نبودم یک لحظه در این دنیا زندگی کنم پس چگونه خدا من رو پس از مرگ مورد بازخواست قرار خواهد داد؟ اگر من قدرتی داشتم حاضر نبودم یک لحظه تلخ کامی ها و رنج های این دنیا رو تحمل کنم تا شاید روزی وارد بهشت بشم.من هیچ محبتی در دلم نسبت به خدا ندارم و نمیتونم ادای آدم های خدادوست رو دربیارم خواست همیشگی من از خدا این بوده که دست از سر من برداره و مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم.اگر داشتن حیات یک نعمته من این نعمت رو هرگز نمیخوام و از خدا میخواهم اون رو ازم بگیره شما راهی پیش پای من بگذارید تا بلکه خدا به من آرامش ابدی بده و دست از سر من برداره


با سلام خدمت شما دوست گرامی

قبل از اینکه سوال شما رو به صورت مشخص مورد بررسی قرار بدیم، به نظر باید به دو مطلب بپردازیم:

1. اینکه گفتید "مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم." منظورتون روشن نیست. اگر تصور شما این است که مرگ پایان زندگی است، بنابراین نمی توانید "آرامش ابدی" در پس آن فرض کنید. اما اگر از نظر شما مرگ پایان زندگی نیست و پس از مرگ باز هم زندگی ادامه خواهد داشت، در آن صورت این سوال مطرح می شود که شما باز هم در انتخاب آن زندگی مختار نخواهید بود بلکه مجبور هستید. نکته دیگر اینکه اساسا معلوم نیست زندگی بعدی لزوما آرامش ابدی باشد، ممکن است رنج طاقت فرسای ابدی باشد.

2. مطلب دیگر این است که اساسا تصور شما از زندگی، به نظر صحیح نیست. ممکن است شما قائل باشد که اصل وجود ما جبری بوده است و ما اختیاری در برگزیدن آن نداشته ایم. اما معنای این باور این نیست که زندگی پر از تلخی و سیاهی است و اساسا نبودش به بودش می چربد.

زندگی فرصت شدن است، فرصتی که در آن شما می توانید به هر چه که می خواهید برسید. از هرچه خوشتان نمی آید پرهیز کنید. انتخاب کنید. رشد کنید، به تعالی برسید. به دیگران کمک کنید تا آنها هم پیشرفت کنند. این پیشرفت ها هم در جنبه مادی می تواند باشد و هم در ساحت معنوی.

البته در راه هر پیشرفتی، سختی هایی هم هست و در کنار هر گلی، خاری هم وجود دارد. ولی این سختی ها و این خارها، نباید ما را از کل مسیر و از منافع کلی باز بدارد.
بودن بارهای بار، برتر از نبودن است.
جهان انسانی که در آن تلاش و کوشش، انتخاب و گزینش، پیشرفت و خدایی شدن وجود دارد، قابل مقایسه با جهان یک سنگ هم نیست چه برسد به نبودن و در عدم بودن.

به طور خلاصه، انسان بودن یعنی ظرفیتی عظیم برای رسیدن به هر چیز، البته رسیدن به موفقیت، همواره با سختی و دشواری همراه است. فرد موفق آن کسی است که نقشه کلی مسیر را همواره در ذهن داشته باشد و اسیر این سختی های موقت نشود و مسیر را ادامه دهد. آنگاه در خواهد یافت که زندگی چقدر زیباست و انسان چقدر می تواند شکوفا شود.

موفق باشید

به نظر من اگه ما اختیار نداشتیم بهتر و آسوده تر ببودیم چون با همین اختیار از عالم ذر پا گذاشتیم تو این دنیا و به خاطر اینکه ما انسان (به معنای فراموشکار) هستیم یادم نمیاد
و با همین اختیار تو این دنیا انتخاب میکنیم و با مرگمون که قبلا به ما گفته شده هم از این دنیا میریم و باید جواب اون انتخاب هایی که تو دنیا انجام دادیم رو بدیم
بازخواستمون میکنن به خاطر از دست دادن ثانیه به ثانیه ی زندگیمون

jimbo;637630 نوشت:
اگر من قدرتی داشتم حاضر نبودم یک لحظه تلخ کامی ها و رنج های این دنیا رو تحمل کنم

سلام

شاید شما قدرتی نداشتین برای انتخاب این دنیا و قدم گذاشتن توی این دنیای پر از تلخی

ولی قدرت این رو دارین که دنیایی که قرار تا ابد توش زندگی کنید رو خودتون بسازید، همونجور که دلتون می خواد، حتی خیلییییییی فراتر از اون چیزی که دلتون می خواد و تصور می کنید

به هرحال آدم عاقل سعی می کنه چیزی رو که قرار تا ابد داشته باشه و کنارش باشه و زندگی کنه رو درست بسازه، حالا سختیایی که این چند روزه دنیا می کشه با اینکه تحمل کردنش بسیار دشواره بالاخره می دونه یه روزی تموم میشه، ولی چیزی که قرار نیست تموم بشه اون دنیاست

برای بدست آوردن چیزای با ارزش مثل همین آرامش ابدی باید سختی بکشید، راه دیگه ای وجود نداره، ولی یه مژده می تونم بهتون بدم، اینکه وقتی راه زندگیتون رو پیدا کنید ممکنه اولش سختیایی که می کشید عذاب آور باشه ولی بعدا عاشق اون سختیا می شید

آدمای عاشق رو دیدید تا حالا؟ دیدید برای رسیدن بهم دیگه چه کارایی که نمی کنن؟ یکی از بیرون که ببینه میگه اینا دیوونن که انقدر سختی رو به جون می خرن ولی از خودشون بپرسی میگن ما عاشق این سختیاییم،حتی اگه بهم نرسن از کوچیکترین کاری برای هم دریغ نمی کنن چون عاشقن مهم نیست چی میشه مهم هدفشونه

شما اصلا نیازی نیست ادای خدا دوستا رو دربیاری، اصلا دوست داشتن خدا به ادا درآوردن و زورکی نیست، برای دوست داشتن هرکسی یا چیزی باید اول اون رو بشناسی

سعی کنید خدا رو بشناسید و بفهمید دلیل بلاها و تلخی و ناخوشی هایی که سر ما میاد چیه

بهتون قول می دم کم کم محبت خدا هم میاد تو دلتون

در پناه خدا باشید

jimbo;637630 نوشت:
خدا مارو بدون اراده و خواست خودمون خلق کرده و پس از مرگ مارو به سبب اعمالمون مورد بازخواست قرار میده حالا سوال من از شما اینه که وقتی من از بابت خلقتم هیچ اراده ای نداشتم و اگر به خواست خودم بود حاضر نبودم یک لحظه در این دنیا زندگی کنم پس چگونه خدا من رو پس از مرگ مورد بازخواست قرار خواهد داد؟ اگر من قدرتی داشتم حاضر نبودم یک لحظه تلخ کامی ها و رنج های این دنیا رو تحمل کنم تا شاید روزی وارد بهشت بشم.من هیچ محبتی در دلم نسبت به خدا ندارم و نمیتونم ادای آدم های خدادوست رو دربیارم خواست همیشگی من از خدا این بوده که دست از سر من برداره و مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم.اگر داشتن حیات یک نعمته من این نعمت رو هرگز نمیخوام و از خدا میخواهم اون رو ازم بگیره شما راهی پیش پای من بگذارید تا بلکه خدا به من آرامش ابدی بده و دست از سر من برداره

سلام
منظورتون از آرامش ابدی مثل موقعی که خواب هستیم و هیچی متوجه نیستیم هست درسته؟
خب آره منم اینو از خدا خواستم و می خوام ولی گوش نمیده زحمت نکش
واقعا زندگی سخته بیشتر برای پسر ها .یه پسره بود میگفت فکر زندگی هم آدمو میکشه واقعا راست میگفت .امیدوارم بتونید تحمل کنید
موفق باشید

دخترک کبریت فروش;666664 نوشت:

واقعا زندگی سخته بیشتر برای پسر ها .یه پسره بود میگفت فکر زندگی هم آدمو میکشه واقعا راست میگفت .امیدوارم بتونید تحمل کنید
موفق باشید

بله زندگی سخته اما نه به اون سختی که فکرش ادمو بکشه. خدا به هرکسی توانایی مواجهه با سختیهای زندگیش رو داده فقط کافیه فکرش رو بکار بندازه و تنبلی هم نکنه.

ای کاش جایی بود که خدا نبود و از دست خدا راحت می شدیم. ای کاش خدا دست از سر هممون برمی داشت.

دخترک کبریت فروش;666664 نوشت:
سلام
منظورتون از آرامش ابدی مثل موقعی که خواب هستیم و هیچی متوجه نیستیم هست درسته؟
خب آره منم اینو از خدا خواستم و می خوام ولی گوش نمیده زحمت نکش
واقعا زندگی سخته بیشتر برای پسر ها .یه پسره بود میگفت فکر زندگی هم آدمو میکشه واقعا راست میگفت .امیدوارم بتونید تحمل کنید
موفق باشید
چرا فکر می کنید زندگی پسرها سخت تر است نسبت به دخترها.

صاعقه;668522 نوشت:
ای کاش جایی بود که خدا نبود و از دست خدا راحت می شدیم. ای کاش خدا دست از سر هممون برمی داشت.

خدا دست از سرت ور نمیداره چون تو ذره ای از خدا هستی و خدا از روح خودش در تو دمیده

سلام. دوست عزیز به جای این غصه خوردنا از خدا بخواه عاملی که باعث غمت میشه رو برطرف کنه و خودتم مثل مرد تلاش کن تا ارامش رو تو همین دنیا و دنیای بعد بسازی. مثلا اگه پولداری شادت میکنه از خدا بخواه و تلاش کن تا بهش برسی. بالاخره یه چیزی تو این دنیا هست که رسیدن بهش حس خوبی بهت بده.

jimbo;637630 نوشت:
شما راهی پیش پای من بگذارید تا بلکه خدا به من آرامش ابدی بده و دست از سر من برداره

سلام برشما

هیچ راهی وجود نداره. ولایمکن الفرار من حکومتک

mohamad313;668576 نوشت:
سلام. دوست عزیز به جای این غصه خوردنا از خدا بخواه عاملی که باعث غمت میشه رو برطرف کنه و خودتم مثل مرد تلاش کن تا ارامش رو تو همین دنیا و دنیای بعد بسازی. مثلا اگه پولداری شادت میکنه از خدا بخواه و تلاش کن تا بهش برسی. بالاخره یه چیزی تو این دنیا هست که رسیدن بهش حس خوبی بهت بده.

سلام علیکم

راهنماییتون خوبه. اما بهتره دربارش یه مختصر توضیحی هم داده بشه. و آن اینکه همین چیزایی که حس خوبی به ادم میدن تا از زندگیش راضی باشه ، ممکنه باعث غفلت انسان بشوند. به اینخاطرخداوند امتحان انسانها را در همینها گذاشته.

استاد پناهیان میفرمودند اگه از خدا ثروت میخواهید، در حقیقت به خدا میگویید ما را با ثروت امتحان کن.

پس انسان بهتره برای درخواست هر چیزی که دعا میکند در کنارش از خدا بخواهد که او را به خود واگذار نکند و در آن مسیر هدایت کند...

خداوند خودش پناه بندگانش است و یار و یاور و هدایت کننده انسانها از کژیها و انحرافات به بهترین راهها . خداست که گشاینده گرههای کور زندگی انسانهاست. خداست که منبع هر خیر و نعمتی برای بندگانش است.

کسانی از خدا خسته میشوند و میخواهند از دستش فرار کنند که نسبت به او احساس بیگانگی میکنند و نتوانسته و یا نخواسته اند در زندگیشان او را تکیه گاه خود بدانند و به او اعتماد کنند.

Serat;668831 نوشت:
استاد پناهیان میفرمودند اگه از خدا ثروت میخواهید، در حقیقت به خدا میگویید ما را با ثروت امتحان کن.

این حرف خیلی عمیق بود.

ممنونم بابت نقل قولش

jimbo;637630 نوشت:
خدا مارو بدون اراده و خواست خودمون خلق کرده و پس از مرگ مارو به سبب اعمالمون مورد بازخواست قرار میده حالا سوال من از شما اینه که وقتی من از بابت خلقتم هیچ اراده ای نداشتم و اگر به خواست خودم بود حاضر نبودم یک لحظه در این دنیا زندگی کنم پس چگونه خدا من رو پس از مرگ مورد بازخواست قرار خواهد داد؟ اگر من قدرتی داشتم حاضر نبودم یک لحظه تلخ کامی ها و رنج های این دنیا رو تحمل کنم تا شاید روزی وارد بهشت بشم.من هیچ محبتی در دلم نسبت به خدا ندارم و نمیتونم ادای آدم های خدادوست رو دربیارم خواست همیشگی من از خدا این بوده که دست از سر من برداره و مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم.اگر داشتن حیات یک نعمته من این نعمت رو هرگز نمیخوام و از خدا میخواهم اون رو ازم بگیره شما راهی پیش پای من بگذارید تا بلکه خدا به من آرامش ابدی بده و دست از سر من برداره

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

1 نکته به ذهنم رسید که عرض کنم.تصور بفرمایید به جای اینکه از ابتدای خلقت سختی های دنیا را به شما نشان می دادند از انتها راحتی و لذت وصف ناپذیر بهشت را به شما نشان می دادند،آیا باز هم ب اختیار خود عدم خلقت را می پذیرفتید؟اینکه می گویید من بهشت را نمی خواهم چون سختی دنیا را دیده اید ولی بهشت را نه.از کجا معلوم اندکی از لذت بهشت را به شما بچشانند بازهم حاضر به انتخاب آن نشوید؟
اینکه ما با سوء رفتار خود دنیای خود را خراب کرده ایم دلیل نمی شود که کلا صورت مسئله را پاک کنیم.انصافا اگر الان در بهشت بودی بازهم می گفتی خدایا چرا من را خلق کردی؟
البته در مورد شما ان شاء الله سوء رفتار نیست و از این باب است : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند، اما کم صبری شما داره کار رو خراب می کنه.
شما که وجود خدا را قبول دارید به جای درخواست مرگ و بهانه گیری از سختی ها و خلقت اجباری از او بخواهید که به شما در طی کردن این مسیر کمک کند.خدای من چنین قدرتی دارد خدای شما چطور؟:Gol:

هیچکس نیستی رو دوست نداره
ارامش ابدی بی معناست
وقتی وجودی نیست ارامش هم معنی نخواهد نداشت

رئوف;666594 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

قبل از اینکه سوال شما رو به صورت مشخص مورد بررسی قرار بدیم، به نظر باید به دو مطلب بپردازیم:

1. اینکه گفتید "مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم." منظورتون روشن نیست. اگر تصور شما این است که مرگ پایان زندگی است، بنابراین نمی توانید "آرامش ابدی" در پس آن فرض کنید. اما اگر از نظر شما مرگ پایان زندگی نیست و پس از مرگ باز هم زندگی ادامه خواهد داشت، در آن صورت این سوال مطرح می شود که شما باز هم در انتخاب آن زندگی مختار نخواهید بود بلکه مجبور هستید. نکته دیگر اینکه اساسا معلوم نیست زندگی بعدی لزوما آرامش ابدی باشد، ممکن است رنج طاقت فرسای ابدی باشد.


سلام.منظور من روشنه میگم چرا خدا به ما حق بودن یا نبودنمون رو نداده.خب اگر بعضی ها مثل شما دوست دارن با سختی ها بجنگن و به پاداش بهشت برسن ولی اگر آدمایی مثل من پیدا بشن که نتونند تو این مسابقه پیروز بشن باید عذابشون کرد؟ من از پس سختی های زندگی برنمیام حالا هر اسمی شما دوست داری روی من بزار مثل ضعیف،بچه ننه،لوس و....چون نمیتونی موقعیت من رو درک کنی.این رو هم اضافه کنم که من تلاش خودم رو کردم و با مراجعه به روانشناس و روان پزشک نتونستم بر ضعفهام غلبه کنم...حالا تکلیف من چیه آیا خدا میخواد ظالمانه من رو در آتش بسوزونه در حالی که تو این دنیا هیچ کمکی به حل مشکل من نکرده به هر کسی هم مشکلم رو میگم مثل شما از موضع بالاتر برخورد میکنه میگه اصلا بنده چه حقی داره از خالقش طلب داشته باشه من هم در جواب میگم خالقی که دست بنده اش رو نگیره به درد لای جرز میخوره چون ظالم هستش
رئوف;666594 نوشت:


2. مطلب دیگر این است که اساسا تصور شما از زندگی، به نظر صحیح نیست. ممکن است شما قائل باشد که اصل وجود ما جبری بوده است و ما اختیاری در برگزیدن آن نداشته ایم. اما معنای این باور این نیست که زندگی پر از تلخی و سیاهی است و اساسا نبودش به بودش می چربد.


زندگی فرصت شدن است، فرصتی که در آن شما می توانید به هر چه که می خواهید برسید. از هرچه خوشتان نمی آید پرهیز کنید. انتخاب کنید. رشد کنید، به تعالی برسید. به دیگران کمک کنید تا آنها هم پیشرفت کنند. این پیشرفت ها هم در جنبه مادی می تواند باشد و هم در ساحت معنوی.

البته در راه هر پیشرفتی، سختی هایی هم هست و در کنار هر گلی، خاری هم وجود دارد. ولی این سختی ها و این خارها، نباید ما را از کل مسیر و از منافع کلی باز بدارد.
بودن بارهای بار، برتر از نبودن است.
جهان انسانی که در آن تلاش و کوشش، انتخاب و گزینش، پیشرفت و خدایی شدن وجود دارد، قابل مقایسه با جهان یک سنگ هم نیست چه برسد به نبودن و در عدم بودن.

به طور خلاصه، انسان بودن یعنی ظرفیتی عظیم برای رسیدن به هر چیز، البته رسیدن به موفقیت، همواره با سختی و دشواری همراه است. فرد موفق آن کسی است که نقشه کلی مسیر را همواره در ذهن داشته باشد و اسیر این سختی های موقت نشود و مسیر را ادامه دهد. آنگاه در خواهد یافت که زندگی چقدر زیباست و انسان چقدر می تواند شکوفا شود.

موفق باشید


مگه غیر از اینه رفیق؟!خب شما به من نشون بده اون روزی رو که من با وجود اطلاع از وضع فعلیم بازهم خواستم که به این دنیا بیام.اجازه بده خودم تصمیم بگیرم که بودن شیرین تره یا نبودن.

کنجکاو بی گناه;669010 نوشت:
هیچکس نیستی رو دوست نداره
ارامش ابدی بی معناست
وقتی وجودی نیست ارامش هم معنی نخواهد نداشت

شما عوض خودت صحبت کن برای من نیستی مترادف آرامشه

بلا;666620 نوشت:
به نظر من اگه ما اختیار نداشتیم بهتر و آسوده تر ببودیم چون با همین اختیار از عالم ذر پا گذاشتیم تو این دنیا و به خاطر اینکه ما انسان (به معنای فراموشکار) هستیم یادم نمیاد
و با همین اختیار تو این دنیا انتخاب میکنیم و با مرگمون که قبلا به ما گفته شده هم از این دنیا میریم و باید جواب اون انتخاب هایی که تو دنیا انجام دادیم رو بدیم
بازخواستمون میکنن به خاطر از دست دادن ثانیه به ثانیه ی زندگیمون

من الان خودم حی و حاضر اینجا وایسادم و میگم دوست ندارم تو این دنیا باشم و با سختی هاش بجنگم بعد شما من رو حواله میدی به جایی که نه ازش خاطره ای دارم و اصلا معلوم نیست چی هست....برای ماله کشی دلایل بهتری پیدا کن

احمدمنتظرالمهدی;669005 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

1 نکته به ذهنم رسید که عرض کنم.تصور بفرمایید به جای اینکه از ابتدای خلقت سختی های دنیا را به شما نشان می دادند از انتها راحتی و لذت وصف ناپذیر بهشت را به شما نشان می دادند،آیا باز هم ب اختیار خود عدم خلقت را می پذیرفتید؟اینکه می گویید من بهشت را نمی خواهم چون سختی دنیا را دیده اید ولی بهشت را نه.از کجا معلوم اندکی از لذت بهشت را به شما بچشانند بازهم حاضر به انتخاب آن نشوید؟
اینکه ما با سوء رفتار خود دنیای خود را خراب کرده ایم دلیل نمی شود که کلا صورت مسئله را پاک کنیم.انصافا اگر الان در بهشت بودی بازهم می گفتی خدایا چرا من را خلق کردی؟
البته در مورد شما ان شاء الله سوء رفتار نیست و از این باب است : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند، اما کم صبری شما داره کار رو خراب می کنه.
شما که وجود خدا را قبول دارید به جای درخواست مرگ و بهانه گیری از سختی ها و خلقت اجباری از او بخواهید که به شما در طی کردن این مسیر کمک کند.خدای من چنین قدرتی دارد خدای شما چطور؟:Gol:

سلام.به نظر شما منطقی هستش که بدون نشون دادن سختی ها فقط پاداش ها رو نشون بدن؟مطمئن باش قصور از طرف من نبوده چون برای حل مشکلم از تمام راه هایی که بلد بودم رفتم و مشکلم پابرجاست بنابراین دلیلی برای اطاعت از خدا ندارم چون اون هیچ کمکی به من نکرده و فقط منتظره برم اون دنیا تا به حسابم برسه.دیگه پولی هم برای رفتن پیش روانشناس و روانپزشک ندارم در ضمن انگیزه ای هم برای این کار ندارم چون دیگه خسته شدم از بس وعده های پوچ و تو خالی اونها رو شنیدم.اینم که اومدم ایجا برای شما بنویسم از سر استیصاله نه قدرت

من نوشته شما رو نخوندم ولی یه راه حل دارم شاید بدردت بخوره:
اگه میخوای آرامش داشته باشی
اگه میخوای امید داشته باشی
و.......
و........
و..
در کل اگه به قول خودت می خوای از دست خدا راهت بشی برو به سمتش به همه اونا می رسی

مسائل احساسی

jimbo;672593 نوشت:
این رو هم اضافه کنم که من تلاش خودم رو کردم و با مراجعه به روانشناس و روان پزشک نتونستم بر ضعفهام غلبه کنم...

روانپزشک تشخیصش چه بود؟
برای شما چه دارویی تجویز کرد؟
وقتی دارو اثر نکرد چه گفت؟

jimbo;672593 نوشت:
من از پس سختی های زندگی برنمیام حالا هر اسمی شما دوست داری روی من بزار مثل ضعیف،بچه ننه،لوس و....چون نمیتونی موقعیت من رو درک کنی.

اگر مشکل ترس از زندگی دنیا است، چرا راجع به خدا و بعد از مرگ می‌پرسید.
اگر مشکل شما فقط ترس از بعد از مرگ است و از زندگی دنیا نمی‌ترسید، لطفا با پرس و جوی مفصل ابتدا روان‌پزشک بهتری بیابید.
اگر کسی را برای پرس و جو ندارید شهر محل اقامتتان را بفرمایید شاید بنده بتوانم پیدا کنم.
با تایپ و ترجمه و خیلی کارهای خدماتی می‌توانید هزینه‌ی روانپزشک را تامین کنید. من این کار را کردم و دوران شما را گذراندم.

مسائل منطقی

رئوف;666594 نوشت:
اگر تصور شما این است که مرگ پایان زندگی است، بنابراین نمی توانید "آرامش ابدی" در پس آن فرض کنید.

کنجکاو بی گناه;669010 نوشت:
ارامش ابدی بی معناست. وقتی وجودی نیست ارامش هم معنی نخواهد نداشت

خیر. آرامش به معنی شادی نیست. به معنی نبود شادی و رنج است. در زندگی آرامش نسبی و در مرگ آرامش مطلق امکان‌پذیر است.
رئوف;666594 نوشت:
اساسا معلوم نیست زندگی بعدی لزوما آرامش ابدی باشد، ممکن است رنج طاقت فرسای ابدی باشد.

خیر. امکان آرامش ابدی از جنس امکان نیستی است. در موازات با امکان نیستی هیچ امکان دیگری وجود ندارد. امکان رنج ابدی از جنس امکان هستی است. در موازات با آن صدها امکان دیگر وجود دارد. برزخ، اعراف، فردوس، فناء فی الله + تولد دوباره، ورود به دنیایی دیگر با رنج کمتر یا حتی بدون رنج مثل فیلم.
رئوف;666594 نوشت:
زندگی فرصت شدن است، فرصتی که در آن شما می توانید به هر چه که می خواهید برسید. از هرچه خوشتان نمی آید پرهیز کنید. انتخاب کنید. رشد کنید، به تعالی برسید. به دیگران کمک کنید تا آنها هم پیشرفت کنند. این پیشرفت ها هم در جنبه مادی می تواند باشد و هم در ساحت معنوی.

صحبت از مشکلات و تهدیدات زندگی است. فرصت‌هایی چون توبه و پرهیزکاری و رشد و پیشرفت و تعالی فقط در صورتی مهم اند که بتوانند به تهدیدات پایان دهند.
رئوف;666594 نوشت:
البته در راه هر پیشرفتی، سختی هایی هم هست و در کنار هر گلی، خاری هم وجود دارد. ولی این سختی ها و این خارها، نباید ما را از کل مسیر و از منافع کلی باز بدارد.
برعکس. منافع کلی هدف نیستند. هدف درمان درد است. مساله از درد ایجاد می‌شود. هدف از حل هر مساله نیز درمان درد است. رفع تهدید بر پیشرفت مقدم است، زیرا هدف نهایی است. پیشرفت فقط وسیله‌ی درمان درد است.
رئوف;666594 نوشت:
بودن بارهای بار، برتر از نبودن است.

خیر. نیستی بهتر و بدتر ندارد. زیرا نیستی هیچ صفتی نمی‌پذیرد.
Serat;668831 نوشت:
کسانی از خدا خسته میشوند و میخواهند از دستش فرار کنند که نسبت به او احساس بیگانگی میکنند و نتوانسته و یا نخواسته اند در زندگیشان او را تکیه گاه خود بدانند و به او اعتماد کنند.

در این مورد ترس از جهنم موجب فرار ایشان است.
احمدمنتظرالمهدی;669005 نوشت:
تصور بفرمایید به جای اینکه از ابتدای خلقت سختی های دنیا را به شما نشان می دادند از انتها راحتی و لذت وصف ناپذیر بهشت را به شما نشان می دادند،آیا باز هم ب اختیار خود عدم خلقت را می پذیرفتید؟

باز هم ترجیح می‌دادم خلق نشوم.
احمدمنتظرالمهدی;669005 نوشت:
انصافا اگر الان در بهشت بودی بازهم می گفتی خدایا چرا من را خلق کردی؟

بله
mehdibe;672607 نوشت:
برو به سمتش به همه اونا می رسی

اگر خودتان می‌توانید تضمین کنید، خودتان آرامش را به ایشان عطا فرمایید.
اگر نه، سوال ایشان در مورد خداست. لطفا آیات و روایاتی بیاورید که این را اثبات کند.
Serat;666929 نوشت:
بله زندگی سخته اما نه به اون سختی که فکرش ادمو بکشه.

اتفاقا رنج خود زندگی از رنج ترسش کمتره. در بلا بودن به از بیم بلاست.

armandaneshjoo;672643 نوشت:
مسائل احساسی

روانپزشک تشخیصش چه بود؟
برای شما چه دارویی تجویز کرد؟
وقتی دارو اثر نکرد چه گفت؟

اگر مشکل ترس از زندگی دنیا است، چرا راجع به خدا و بعد از مرگ می‌پرسید.
اگر مشکل شما فقط ترس از بعد از مرگ است و از زندگی دنیا نمی‌ترسید، لطفا با پرس و جوی مفصل ابتدا روان‌پزشک بهتری بیابید.
اگر کسی را برای پرس و جو ندارید شهر محل اقامتتان را بفرمایید شاید بنده بتوانم پیدا کنم.
با تایپ و ترجمه و خیلی کارهای خدماتی می‌توانید هزینه‌ی روانپزشک را تامین کنید. من این کار را کردم و دوران شما را گذراندم.

مسائل منطقی

خیر. آرامش به معنی شادی نیست. به معنی نبود شادی و رنج است. در زندگی آرامش نسبی و در مرگ آرامش مطلق امکان‌پذیر است.

خیر. امکان آرامش ابدی از جنس امکان نیستی است. در موازات با امکان نیستی هیچ امکان دیگری وجود ندارد. امکان رنج ابدی از جنس امکان هستی است. در موازات با آن صدها امکان دیگر وجود دارد. برزخ، اعراف، فردوس، فناء فی الله + تولد دوباره، ورود به دنیایی دیگر با رنج کمتر یا حتی بدون رنج مثل فیلم.

صحبت از مشکلات و تهدیدات زندگی است. فرصت‌هایی چون توبه و پرهیزکاری و رشد و پیشرفت و تعالی فقط در صورتی مهم اند که بتوانند به تهدیدات پایان دهند.
برعکس. منافع کلی هدف نیستند. هدف درمان درد است. مساله از درد ایجاد می‌شود. هدف از حل هر مساله نیز درمان درد است. رفع تهدید بر پیشرفت مقدم است، زیرا هدف نهایی است. پیشرفت فقط وسیله‌ی درمان درد است.

خیر. نیستی بهتر و بدتر ندارد. زیرا نیستی هیچ صفتی نمی‌پذیرد.

در این مورد ترس از جهنم موجب فرار ایشان است.

باز هم ترجیح می‌دادم خلق نشوم.

بله

اگر خودتان می‌توانید تضمین کنید، خودتان آرامش را به ایشان عطا فرمایید.
اگر نه، سوال ایشان در مورد خداست. لطفا آیات و روایاتی بیاورید که این را اثبات کند.

اتفاقا رنج خود زندگی از رنج ترسش کمتره. در بلا بودن به از بیم بلاست.

امکان پذیر نیست
وقتی وجودی نیست پس چگونه میخواهد رنج و درد و یا حتی نبود رنج را درک کند؟؟؟؟

[="DarkSlateBlue"]

jimbo;637630 نوشت:
خدا مارو بدون اراده و خواست خودمون خلق کرده

خب الان خوتو بذار جای خدا
وقتی چیزی رو هنوز خلق نکردی چه جوری میخوای ازش بپرسی : "اجازه میدی خلقت کنم یا نه؟ "
مگه اینکه اول مغز و زبونشو خلق کنی بعد ازش اجازه بگیری! بعد اگر اجازه نداد بقیه اندامشو خلق نکنی! اون وقت اون زبون و مغز رو نفر بعدی به عنوان کله پاچه میخوره و تموم میشی میری رد کارت :khoshgel:[/]

jimbo;637630 نوشت:
خدا مارو بدون اراده و خواست خودمون خلق کرده و پس از مرگ مارو به سبب اعمالمون مورد بازخواست قرار میده حالا سوال من از شما اینه که وقتی من از بابت خلقتم هیچ اراده ای نداشتم و اگر به خواست خودم بود حاضر نبودم یک لحظه در این دنیا زندگی کنم پس چگونه خدا من رو پس از مرگ مورد بازخواست قرار خواهد داد؟ اگر من قدرتی داشتم حاضر نبودم یک لحظه تلخ کامی ها و رنج های این دنیا رو تحمل کنم تا شاید روزی وارد بهشت بشم.من هیچ محبتی در دلم نسبت به خدا ندارم و نمیتونم ادای آدم های خدادوست رو دربیارم خواست همیشگی من از خدا این بوده که دست از سر من برداره و مرگ رو برای من ارزانی بداره تا به آرامش ابدی برسم.اگر داشتن حیات یک نعمته من این نعمت رو هرگز نمیخوام و از خدا میخواهم اون رو ازم بگیره شما راهی پیش پای من بگذارید تا بلکه خدا به من آرامش ابدی بده و دست از سر من برداره

سلام تنها نمونید برید تو جمع
به قول معروف برید تو متن زندگی و دست از فکر و خیالایی که روح و روان آدمو میریزه بهم بردارید
خودتون رو مشغول کنید اون وقت خدا دست از سرتون بر میداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[="DarkSlateBlue"]

armandaneshjoo;672643 نوشت:
از کجا بفهمم خدا وجود دارد؟

سلام
هنوز نفهمیدی؟؟؟؟
دوباره با کوله باری از حرفهای قلنبه سلنبه برگشتی.... کو عینکت؟؟؟:Cheshmak:[/]

کنجکاو بی گناه;672674 نوشت:
امکان پذیر نیست
وقتی وجودی نیست پس چگونه میخواهد رنج و درد و یا حتی نبود رنج را درک کند؟؟؟؟

ما نمی‌خواهیم درد و رنج را درک کنیم. ما آن را درک کرده‌ایم. اکنون می‌خواهیم تمام شود.

armandaneshjoo;672829 نوشت:
ما نمی‌خواهیم درد و رنج را درک کنیم. ما آن را درک کرده‌ایم. اکنون می‌خواهیم تمام شود.

از کجا میخوای بفهمی ( درک کنی ) درد و رنج تمام شده وقتی وجود نداری ....
جواب منو بده
این داستان ادامه دارد ...

این که خدا ما رو خلق کرد ، لطف خداست نسبت به ما. اگه فرضا شم.ا ماشین نداشته باشی و کسی به شما یک ماشین بده برای خودتون ، به شما لطف کرده یا نه؟ حالا اگه شما از ماشین درست استفاده نکنین و دچار تصادف و بعدش هم قانون و پلیس بشین آیا این باعث میشه که کار اهدا کننده ماشین ، دیگه لطف نباشه؟ وقتی اهداء یک ماشین ، لطف است ، اهداء "وجود" لطف بسیار بالاتری است. خدا ما را از "عدم" به "وجود" آورد و لطفی از این بالاتر نیست.... نکته دوم: وقتی پدری بچه اش را به مدرسه میفرسته ، در حق او لطف کرده یا نه؟ حالا اگه بر ای اینکه او با شوق بیشتری درس بخونه ، براش در صورت قبول شدن جایزه تعیین کنه ، بازم لطف کرده یا نه ( لطف دوم)؟ بله زیرا با این کار باعث شده بچه به خاطر شوق جایزه بیشتر درس بخونه . حالا یه جور لطف دیگه هم داریم: برای اینکه بازم احتمال درس خواندن بچه بره بالاتر ، پدر علاو بر تعیین جایزه برای قبول شدن او ، میاد و در صورت نمر ه بد آوردن برای او تنبیه هم مقرر می کنه. اینم یک لطفه زیرا باعث میشه بچه از ترس تنبیه ، بیشتر درس بخونه. کار خدا هم همینجوره: آفرینش انسان ، لطفه. خلقت بهشت و نعمتهای اون برای اینکه انسان به شوق رسیدن به بهشت ،؛ کارهای خوب انجام بده یک لطف د یگه است. خلقت جهنم برای اینکه انسان از ترس عذابهای اون ، بازم بیشتر کارهای خوب انجام بده یک لطف دیگه است.

کنجکاو بی گناه;672833 نوشت:
از کجا میخوای بفهمی ( درک کنی ) درد و رنج تمام شده وقتی وجود نداری ....

نمی‌خواهیم بفهمیم. می‌خواهیم نفهمیم.
نمی‌خواهیم درک کنیم. می‌خواهیم درک نکنیم.
نمی‌خواهیم هشیار شویم. می‌خواهیم بیهوش شویم.
نمی‌خواهیم باشیم. می‌خواهیم نباشیم.
نمی‌خواهیم چیزی بشویم یا به جایی برسیم. می‌خواهیم هیچ نباشیم و نبینیم.

armandaneshjoo;672845 نوشت:
از کجا بفهمم خدا وجود دارد؟

سلام برادر گرامی :Gol:
علم زیادی ندارم که بخوام مطلبی بیان کنم به همین خاطر چند آدرس قرار میدم و امیدوام به کار شما و بقیه دوستان بیاد ان شاءالله
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa1611
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa520
http://islamquest.net/fa/archive/category/1444
http://islampedia.ir/fa/1390/03/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-2/
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa13446
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/55332
امیدوام موفق باشید:hamdel:

نقل قول:
سلام.منظور من روشنه میگم چرا خدا به ما حق بودن یا نبودنمون رو نداده.خب اگر بعضی ها مثل شما دوست دارن با سختی ها بجنگن و به پاداش بهشت برسن ولی اگر آدمایی مثل من پیدا بشن که نتونند تو این مسابقه پیروز بشن باید عذابشون کرد؟ من از پس سختی های زندگی برنمیام حالا هر اسمی شما دوست داری روی من بزار مثل ضعیف،بچه ننه،لوس و....چون نمیتونی موقعیت من رو درک کنی.این رو هم اضافه کنم که من تلاش خودم رو کردم و با مراجعه به روانشناس و روان پزشک نتونستم بر ضعفهام غلبه کنم...حالا تکلیف من چیه آیا خدا میخواد ظالمانه من رو در آتش بسوزونه در حالی که تو این دنیا هیچ کمکی به حل مشکل من نکرده به هر کسی هم مشکلم رو میگم مثل شما از موضع بالاتر برخورد میکنه میگه اصلا بنده چه حقی داره از خالقش طلب داشته باشه من هم در جواب میگم خالقی که دست بنده اش رو نگیره به درد لای جرز میخوره چون ظالم هستش

باسلام

بنده نمیدونم مشکل شما چیه؟ شاید شما بیماری لاعلاجی مثل قطع نخاع یا جذام و... دارید یا مشکلات دیگری! در هر صورت تقریبا برای هر مشکلی راه حلی هست!

بیشتر مشکلات رو با تقوا و ترک معصیت میشه حل کرد! این حرف من نیست سخن خدا و اولیایش هست!

امام على عليه السلام : از گناهان دورى كنيد ؛ زيرا هيچ بلایی رخ ندهد و هيچ رزقى كم نشود، مگر به سبب گناهى، حتى خراش برداشتن و به سر در آمدن و مصيبت. خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : «و هر مصيبتى كه به شما رسد به خاطر كارهايى است كه مى كنيد».

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : هر كه به دنيا بى رغبت شود، سختى ها بر او آسان مى گردند.

امام على عليه السلام :همانا تقوا و پروای از خدا، داروى درد قلوب شماست و بينا كننده كورى دلهايتان و شفابخش بيمارى جسمهايتان و درست كننده تباهى سينه هايتان و پاك كننده آلودگى جانهايتان و زداينده كورى [پرده] ديدگانتان.

وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدرًا

و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است!

اگه مشکلتون رو بگید بهتر میشه راهنماییتون کرد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : براى هر حاجتى كه داريد، حتى اگر بند كفش باشد، دست خواهش به سوى خداوند عزّ و جلّ دراز كنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نگرداند آسان [برآورده] نشود .

امام باقر عليه السلام : حاجتهاى كوچك خود را خرد و كم اهميت مشماريد ؛ زيرا محبوبترين مؤمنان نزد خداوند متعال كسى است كه بيشترين درخواست را داشته باشد .

امام صادق عليه السلام : بر شما باد دعا كردن؛ زيرا با هيچ چيز به مانند دعا، به خدا نزديك نمى شويد . دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را به خاطر ناچيز بودنش، رها نكنيد ؛ زيرا حاجتهاى كوچك نيز به دست همان كسى است كه حاجتهاى بزرگ به دست اوست .

امام صادق عليه السلام : هر گاه يكى از شما بخواهد كه هر چه از خداوند طلب كند به او بدهد، بايد از همه مردم چشم اميد بركند و جز به خدا اميد نبندد. پس ، چون خداوند عزّ و جلّ دانست كه او براستى از ته قلب چنين است، هر چه از خدا بخواهد عطايش كند .

امام صادق عليه السلام : دلهاى خود را وارسى كنيد . اگر ديديد كه خداوند آنها را از خطور هر گونه ناخشنودى نسبت به كارهايى كه او مى كند پاك ساخته است (جز رضايت و خشنودى از خدا و كرده هاى او در دلتان نمى يابيد) در اين صورت هر چه مى خواهيد از او طلب كنيد .

امام على عليه السلام : گاه چيزى را [از خدا ]مى خواهى اما به تو داده نمى شود، و دير يا زود بهتر از آن به تو داده مى شود ، يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است، از برآورده شدن خواسته ات دريغ مى شود ؛ زيرا بسا خواسته اى كه اگر بر آورده شود به نابودى دين تو مى انجامد . پس ، چيزى بخواه كه زيبايى و نيكى اش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه آدمى لقمه اى حرام به دهان خود ببرد تا چهل روز دعايى از او پذيرفته نمى شود .

روايت شده است كه موسى عليه السلام مردى را ديد كه به شدّت زارى مى كند و دستهايش را به سوى آسمان بالا برده، دعا و تضرّع مى كند. پس، خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد : اگر او چنين و چنان هم مى كرد دعايش مستجاب نمى شد ؛ زيرا در شكمش [خوراك] حرام جاى دارد و بر پشتش حرام و در خانه اش حرام .

بسم الله الرحمن الرحيم


با سلام، به نظرم شما سوالتون رو اشتباه نوشتید و بهتر بود مینوشتید راهی هست از دست شیطان رها شوم؟

ﺍﮔﻪ میوه‌ای خراب بشه درخت رو قطع نمی کنند.

armandaneshjoo;672845 نوشت:
می‌خواهیم بفهمیم. می‌خواهیم نفهمیم.
نمی‌خواهیم درک کنیم. می‌خواهیم درک نکنیم.
نمی‌خواهیم هشیار شویم. می‌خواهیم بیهوش شویم.
نمی‌خواهیم باشیم. می‌خواهیم نباشیم.
نمی‌خواهیم چیزی بشویم یا به جایی برسیم. می‌خواهیم هیچ نباشیم و نبینیم.

با سلام
ما الان هم نیستیم.
گولمون زدن عادتمون دادن که فکر کنیم هستیم. :khandeh!:
اون ذهن رنج کشنده و تحمل کننده رنج اگر بفهمه که چیزی جز یک سری تصاویر ذهنی و القاب و نسبت ها و مقایسه ها و تفکرات زائد که از بچگی بهش القا شده نیست، به آرامشی می رسه که معادل نیستی همه رنج هاست در عین ادراکش از یک هستی کل.
لزومی هم نداره مسلمان یا خداباور باشی.

به هر حال این بحث های ایده آلی که چطوری از دست خدا یا بودن خلاص بشم خود مطرح کننده هم می داند که چاره ای جز محکوم بودن ندارد. فقط یک گله ای است از جانب دل دیوانه و سرگردان به زنجیر کشیده شده اش.

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
که او به تایید نظر حل معما می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد.

خلاصه این سوال نیست یک گله است. بهترین راه هم تایید آن است. باید بپذیریم که اینطور هست. و این سرگشتگی را همه دارند. (فروید آن را ناشی از عقده ادیپ می داند. فرانکل آن را جستجوی معنا می داند و مولوی جدا شدن از هستی محض و ... )
مهم این است که دنبال راه حلی عملی برای مسئله بود. و گله کردن مشکلی را حل نمی کند. پیشنهاد من مطالعه کتاب

تفکر زائد
اثر محمد جعفر مصفا است. و در ادامه کتاب رابطه اثر خود ایشان است.
البته کتاب صوتی هم در سایت خودشان قابل دانلود است.

هرچند به اندیشه های کریشنا مورتی هم نزدیک است و اشتراکاتی دارد ولی بیشتر برگرفته از افکار مولوی است.
من هم در حد زیادی گرفتاری ها و سرگشتگی هایم را از این راه درمان کردم. و میل به نبودن را در خودم درمان کردهام. در حقیقت فهمیده ام که میل به نبودن برمی گردد به میل به نبودن چیزی که از اول هم نیست. پادشاه درون خواب است و افکار بسان آشوبگرانی در شهر ذهن در گردش و آشوبند.
پادشاه را بیدار کن.
به خدا هم می رسی.

موفق باشی

مولا علی علیه السلام می فرماید: «یقول الله عزوجل انما خلقت الخلق لیربحوا علی و لم اخلقهم لاربح علیهم »
مردم را آفریدم تا از من سود برند و نیافریدم تا خود سود برم.

بدیع الزمان فروزانفر، پیشین، ص 58، به نقل از: شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 560

من نکردم امر تا سودی کنم ///|\\\ بلکه تا بر بندگان جودی کنم.

درد و جهنم و عذاب خدا هم از رو رحمتش هست، برای پاک شدن، برای ترسیدن و گناه نکردن، برای یاد خدا افتادن، برای سرمست نشدن

يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

هَٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ
يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
(سوره الرحمن)

هیچ راهی نداره تا از این راه خلاص بشیم جز اینکه خودمون به دستش (ائمه علیهم السلام) بسپاریم تا تو تقوی مبارزه با نفس کمکمون کنه
اصل همه این درد ها وابستگی هایی هست خودمون بوجود میاریم


شما سالم و با تقوا زندگی کن ، خدا رو حس می کنی

jimbo;672600 نوشت:
مطمئن باش قصور از طرف من نبوده چون برای حل مشکلم از تمام راه هایی که بلد بودم رفتم و مشکلم پابرجاست بنابراین دلیلی برای اطاعت از خدا ندارم چون اون هیچ کمکی به من نکرده و فقط منتظره برم اون دنیا تا به حسابم برسه.دیگه پولی هم برای رفتن پیش روانشناس و روانپزشک ندارم در ضمن انگیزه ای هم برای این کار ندارم چون دیگه خسته شدم از بس وعده های پوچ و تو خالی اونها رو شنیدم.اینم که اومدم ایجا برای شما بنویسم از سر استیصاله نه قدرت

سلام برشما

اگر همه درها بسته بشه در دعا هیچ وقت بسته نیست. دعا کنید به درگاه خدا تا مشکلاتتون حل بشه. اگر هم نشد هیچ وقت ناامید نشید. سعی کنید واقع بین باشید. شما که به خدا اعتقاد دارید بندگی کنید بدون اینکه عوضی بخواهید مطمئن باشید اینکار اشتباه نیست. خدا دنیا رو با این خصوصیت آفریده که رنج و مشکلات جزء لاینفک آن هستند، برای یکی بیشتر برای یکی کمتر.

اگر از خدا فرار نکنید و به او امیدوار باشید مطمئن باشید که هر قصور و تقصیر و گناهی هم که داشته باشید اون میبخشه و بنده اش رو مجازات نمیکنه. خدا روز قیامت از گناهان بندگان مومنش چشم پوشی میکنه و بیشتر از اونچه که فکرش رو میکنند به اونها پاداش میده.

پس قهر کردن از خدا کار درستی نیست. خدا نیازی به عبادات ما نداره که کم و زیادش براش مهم باشه. مهم کیفیت اعمال هست. اگر عمل نیکی هر چند کوچک اما خالصانه و بخاطر خدا انجام بشه یا گناهی به اینخاطر که نافرمانی او رو نکنیم، ترک بشه خدای بزرگ به اون برگ و بار میده و چندین برابرش میکنه. پس هیچ وقت فکر نکنید که خدا چیز سنگینی از شما خواسته و بخواهید مقابله به مثل کنید چون این عین خسارت و زیان هست

دعا میکنیم خدا مشکلات همه علی الخصوص شما رو حل کنه و خودش یاری کننده بندگانش باشه

asad;672744 نوشت:
خب الان خوتو بذار جای خدا
وقتی چیزی رو هنوز خلق نکردی چه جوری میخوای ازش بپرسی : "اجازه میدی خلقت کنم یا نه؟ "

درست نیست چیزی را که نمیدانیم به خداوند نسبت دهیم. خداوند قبل از خلقت انسانها (در دنیا) ،آنها را در عالم ذر آفریده. و احتمالی که میرود اینست که همانجا انسانها با دید باز ، خودشان انتخاب کرده اند که پا به این دنیا بگذارند... در اینصورت همانطور که در قرآن هم آمده در قیامت نمیتوانند برای نافرمانیشان عذری بیاورند

[="DarkSlateBlue"]

Serat;673058 نوشت:
درست نیست چیزی را که نمیدانیم به خداوند نسبت دهیم. خداوند قبل از خلقت انسانها (در دنیا) ،آنها را در عالم ذر آفریده. و احتمالی که میرود اینست که همانجا انسانها با دید باز ، خودشان انتخاب کرده اند که پا به این دنیا بگذارند...

اره راجب عالم ذر یه چیزایی شنیدم . اما اونایی که من شنیدم راجب این بود که چرا یکی تو یه خانواده شیعه متولد میشه یکی تو کافر... و این بحثا... نشنیده بودم اونجا خود آدما تصمیم میگیرن متولد بشن یا نه؟
بنابراین این بنده خدا (استارتر تاپیک) تو عالم ذر مثله اینکه موقعی اعلام کردن "اونایی که میخوان خلق نشن دستاشون بالا" خواب مونده بوده!:khab:[/]

من هم مثل شما فکر میکنم و از خدا نابودی و نیستی یا خواب ابدی رو میخوام ولی ماتا زنده ایم تکلیف داریم و باید جوابگوی اعمالمون باشیم پس بهتره که تقوا داشته باشیم گناه نکنیم تا خدا بعد از مرگ اون ارامشی که به خواست ما نزدیکه رو بهمون بده بهترین راه تحمل دنیا عاشق بودنه پس چه بهتر که عاشق عاشق افریننده و صاحبمون باشیم وعبد و فرمانبردارش باشیم راحت ترینراه برای عاشق شدن اینه که هر زیبایی که میبینیم متوجه خدا بشیم و برای افرینندش ابراز عشق کنیم

به نام خدا

احساس غم و رنج يك پديده و حالت كاملا دروني

و مربوط به برخورد شما و ديدگاه شما نسبت به وقايع خارجي است.

يك مثال براي شما مي زنم:

در اين عالم افرادي وجود داشتند و دارند كه با كمال ميل خودشان را به

سختي مي اندازد و با كمال مسرت از آن لذت مي برند

از اولياء الله صحبت نمي كنم افراد بسيار عادي و معمولي!!!!

كساني كه زندگي خودشون را وقف آسايش و خدمت به خلق خدا مي كنند

و يك حس شادي و رضايت دروني دارند.

و بعضي ديگر حتي از خدمت به خودشان هم عاجزند

يا برخورد متفاوت انسانهاي مختلف در مواجهه با مرگ عزيزانشان

بعضي به شكل منطقي آن را مي پذيرند و به عنوان قسمتي از حيات انسان

به آن نگاه مي كنند و بعضي از شدت اندوه دچار افسردگي و بيماريهاي روحي

مي شوند.

اين تفاوتها در اثر چيست؟

فكر نمي كنيد مربوط به نوع نگاه انسان به زندگي باشد

شما مي توانيد با مهندسي ذهنتان و تغيير نگرشتان به زندگي

آن را براي خودتان مطبوع كنيد.

سختي هاي زندگي را اگر به دست خودتان ايجاد نكرده ايد با شجاعت و صبوري

تبديل به فرصت كنيد و اگر در اثر اشتباهات خودتان بوده با اراده قوي جبران

و اصلاح كنيد.

شما احتياج به تمرين خودباوري داريد(همه احتياج دارند)

ورزش كنيد،گردش در طبيعت و تفريح را در برنامه زندگيتان

بگنجانيد،در طول روز قدري از دقايقتان را صرف تفكر و تمركز كنيد

و بدانيد كه دنياي شما را طرز تلقي و تفكرتان نسبت به وقايع مي سازد

اگر افكارتان منفي باشد براي خودتان تلخ كاميها را رقم مي زنيد

و در صورتيكه مثبت بينديشيد و سعي در تقويت ذهن و اراده و اميد خود

بكنيد،خواهيد ديديد كه هر روز حستان نسبت به وقايع زندگي مثبت تر خواهد بود

و تبديل خواهيد شد به منبعي از انرژيهاي مثبت.

و يادتان باشد كه عادات شما شخصيت شما را مي سازد

به افكار خوب خودتان را عادت دهيد،موفق باشيد.

موضوع قفل شده است