حضرت زهراء(س)------وصيت نامه فاطمه(س)

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت زهراء(س)------وصيت نامه فاطمه(س)

انعقاد نطفه فاطمه (س) از میوه بهشتی

ابوبكر بغدادی به سند خود از عایشه نقل می كند كه گفت: «به رسول خدا عرض كردم: ای رسول خدا چرا وقتی فاطمه(س) به حضور شما می رسد،او را می بوسی و زبانت را در دهان او می گذاری...
فرمود:
«نعم یا عائشه!انی لما اسری بی الی السماء ادخلنی جبرئیل الجنه فناولنی منها تفاحه فاكلتها فصارت نطفه فی صلبی،فلما نزلت واقعت خدیجه ففاطمه من تلك النطفه،و هی حوراء انسیه،كلما اشتقت الی الجنه قبلتها،

آری ای عایشه!هنگامی كه به معراج رفتم جبرئیل مرا به بهشت برد و از سیب بهشتی به من داد و من خوردم و همان سیب تبدیل به نطفه ای در صلب من شد و چون به زمین آمدم با خدیجه بودم كه او فاطمه را حامله شد.

فاطمه،حورای انسیه است.هر گاه مشتاق بهشت می شوم،دخترم فاطمه را می بوسم.»(1)

علامه اخطب خوارزمی خبر فوق را با تفصیل بیشتر نقل می كند،و با این تفاوت كه پیامبر(ص) فرمود: «میوه ای از میوه های بهشت خوردم...و هر وقت به بوی بهشت مشتاق می شوم،فاطمه را استشمام می كنم....»(2)

حاكم در مستدرك از سعد بن مالك نقل می كند كه رسول خدا (ص) فرمود:
«اتانی جبرئیل بسفرجله من الجنه فاكلتها لیله اسری بی فعلقت خدیجه بفاطمه فكنت اذا اشتقت الی رائحه الجنه شممت رقبه فاطمه،

در آن شبی كه به معراج برده شدم،جبرئیل یك گلابی از بهشت برایم آورد.آن را خوردم و خدیجه به فاطمه حامله شد،پس هر وقت مشتاق بوی بهشت می شوم،گردن فاطمه را می بویم.»(3)

پی نوشت:

1- تاریخ بغداد،ج 5،ص 4،بحار الانوار،ج 43،ص 4.
2- احقاق الحق،ج 10،ص 5.
3- مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.

سخن گفتن فاطمه (س) در رحم مادر

شیخ صدوق در امالی به سند خود از مفضل بن عمر روایت می كند كه امام صادق (ع)فرمود:

«هنگامی كه خدیجه با رسول خدا(ص) ازدواج كرد،زنان مكه از وی كناره گیری كرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.

خدیجه از این جهت غمگین گردید،تا اینكه به فاطمه (س) حامله شد.
این نوزاد در رحم با خدیجه سخن می گفت و خدیجه را دلداری می داد و خدیجه این مطلب را از پیامبر پنهان می داشت،

تا اینكه روزی حضرت وارد خانه شد و شنید كه خدیجه با كسی سخن می گوید.پرسید: خدیجه با كه سخن می گفتی؟
خدیجه پاسخ داد: جنینی كه در شكم دارم با من سخن می گوید و همدم من است.

پیامبر فرمود: ای خدیجه!جبرئیل به من خبر می دهد كه جنین در شكم تو دختر است و خدای تعالی نسل مرا از وی قرار می دهد و ائمه دین و پیشوایانی كه خداوند پس از انقضای وحی،جانشینان خود در زمین قرار خواهد داد از نسل او هستند.»(1)

پی نوشت:
1- بحار الانوار،ج 43،ص 2.روایت سخن گفتن فاطمه - علیها السلام - با مادرش را برخی از علمای اهل سنت نیز نقل كرده اند.برای آگاهی بیشتر ر.ك: عبد الرحمان صفوری شافعی در«نزهه المجالس »،ج 2،ص 227»،قندوزی حنفی در«ینابیع الموده »،ص 198،حسن بن مولوی در«تجهیز الجیش »ص 99 (مخطوط) ،شعیب ابو مدین بن سعد مصری در«روض الفائق) ،ص 214.برای توضیح بیشتر در زمینه روایاتی كه علمای عامه نقل كرده اند،ر.ك: به احقاق الحق،ج 10،ص 12.

چگونگی ولادت فاطمه (س)

هنگامی كه وضع حمل فاطمه - علیها السلام - نزدیك شد،خدیجه كسی را به نزد زنان قریش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آیند و هنگام ولادت فاطمه (س)،او را یاری دهند.

زنان برای خدیجه پیغام دادند كه تو به سخن ما گوش نكردی و با یتیم ابوطالب - كه مالی نداشت - ازدواج كردی ما نیز به كمك تو نخواهیم آمد.

خدیجه از این پیغام غمگین شد و در حال غم و اندوه بسر می برد كه ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت - همچون زنان بنی هاشم - را مشاهده كرد كه وارد خانه شدند.

خدیجه از دیدن ایشان نگران شد.یكی از آن چهار زن به سخن آمد و گفت: «ای خدیجه!نترس و محزون مباش كه پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستیم.

من ساره هستم،این یك آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) است كه همدم تو در بهشت خواهد بود،

و آن دیگر مریم دختر عمران و چهارمی كلثوم خواهر موسی بن عمران است.

خدای تعالی ما را فرستاد تا در وضع حمل تو را كمك دهیم. »آن گاه كمك كردند تا فاطمه (س) به دنیا آمد.(1)



پی نوشت:
1- بحار الانوار،ج 43،ص 3،احقاق الحق،ج 10،ص 13.

نامگذاری

فاطمه

طبق برخی از روایات،این نام از طرف خداوند انتخاب شده است: امام باقر (ع)می فرماید: «هنگامی كه فاطمه - علیها السلام - متولد شد خدای تعالی به یكی از فرشتگان وحی فرمود به زمین برود و این نام را به زبان محمد بگذارد،و رسول خدا بدین ترتیب نام فاطمه را برای نوزاد تازه تولد یافته خود انتخاب كرد.

سپس پروردگار عالمیان فرمود:
«اای فاطمه!من به وسیله علم شیر را از تو قطع كرده،(1)

و از آلودگیهای زنانگی تو را پاكیزه كردم.»

آن گاه امام باقر(ع) در ادامه فرمودند: «خدای تبارك و تعالی این بانو را با علم بسیار از شیر گرفت و در میثاق او را از ناپاكیهای زنانگی باز داشت.»(2)

برخی از روایات كه از طریق شیعه و اهل سنت به دست ما رسیده است علت این نامگذاری را چنین بیان داشته است:
ابوبكر احمد بن علی شافعی به سند خود از ابن عباس روایت كرده است كه رسول خدا (ص)فرمود:
دخترم فاطمه حورای انسیه است،حیض نشد و ناپاك نگردید و او فاطمه نامگذاری شد،زیرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم منع كرده است.»(3)

امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا نقل می كند كه پیامبر(ص) به علی (ع) فرمود:

«ای علی!آیا می دانی چرا فاطمه به این اسم نامیده شد؟علی (ع) عرض كرد: چرا ای پیامبر خدا؟حضرت فرمود: چون او و شیعیانش از آتش باز داشته شده اند.»(4)

در تعبیر دیگری آمده است: «چون فاطمه - علیها السلام - از شر و بدی به دور است،این نام برای او انتخاب شده است.»

امام صادق (ع)می فرماید: «آیا می دانید معنای فاطمه چیست؟»راوی پاسخ می دهد: خیر مولایم،مرا از تفسیر آن آگاه فرمایید.حضرت فرمود: «فطمت من الشر، یعنی شر و بدی در او راه ندارد».(5)

پی نوشت:

1- هر گاه بخواهند طفلی را از شیر بگیرند،به جای شیر به او غذا می دهند تا كم كم از شیر گرفته شود.خداوند غذای جانشین شیر را برای فاطمه - علیها السلام - علم بیان می كند.
2-كافی،ج 1،ص 460،كشف الغمه،ج 2،ص 19،بحار الانوار،ج 43،ص 13.
3-احقاق الحق،ج 10،ص 16،به نقل از تاریخ بغداد،ج 13،ص 331.
4- مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 329،
5- مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 330.


کودکی حضرت زهرا(س)

او در خانه وحی به دنیا آمد و در مهبط فرشتگان رشد یافت. در محلی نشو و نما كرد كه آیه ‏های قرآن در آن جا نازل شده‏اند.

خانه او از خشت و گلی بیش نبود ولی خانه زبده‏ترین انسانهای جهان بود، پدرش خاتم انبیاء و مادرش سیده النساء او را چون دو بال ملكوتی در میان گرفتند و به رشد و پرورش او همت گماشتند.

او نخستین ثمره وحی و نبوت است و طبعاً سرمایه‏گذاری درباره او بسیار.

حضرت فاطمه(س) در شرایطی بود كه تنها كودك خانواده بحساب می‏آید، آنهم خانواده‏ای كه پسر نداشت.
دو خواهر بزرگش پیش از او ازدواج كرد و ترك خانواده خود كرده بودند. همبازی او بدین سان تنها پدر و مادر اویند و همراز او مادرش.

بسته به اینكه سال ولادت او را در چه تاریخی حساب كنیم می‏توانیم حدس بزنیم كه ایام شیر خوارگی را در شعب گذرانده یا نه، محتمل است او در همانجا به راه افتاده و یا به زبان آمده باشد و در آن دوران خردسالی و پرستاری جز محیط شعب را ندیده باشد.

ولی در تمام دوران خردسالی او پدرش كه مصداق وانك لعلی خلق عظیم است(1)

توجه عمیقش را به او مبذول می‏داشت و مهر و محبتش را درباره او اعمال كرده و برای آینده‏ای دشوار او را نیكو به بار می‏آورد.

آری همت پدر و مادرش او را ام الائمه ساخت، و حضرت فاطمه (س)پروراند كه میراث قرآن و عترت ازطریق او سرایت یابند.

در همرازی به مادر به درجه‏ای رسید كه توانست وارث اسرار مادر و متحمل آن باشد.

و در همراهی با پدر به درجه‏ای رسید كه لقب ام ابیها گرفت و در همه این مورد عنایت خدا با او قرین بود.

پی نوشت:
1-سوره قلم، آیه 4.

مرگ مادر

براساس پاره‏ای از روایات او هنوز كودك و خردسال بود و نیاز به مادر را با تمام وجود احساس می‏كرد كه دست اجل آغوش مادر را از او گرفت و در كودكی به دنبال جنازه مادر روانش ساخت.

او حامل اسرار مادر و در دم مرگ حامل پیام مادر به پدر و در لحظات جان سپردن خدیجه، مایه آرامش و تسلی او بود.

خدیجه در هنگام مرگ به فكر تجهیز و كفن خویش افتاد و دید كه فاقد كفن است.
زنی كه روزی شوكت عظیم و ملوكانه‏ای داشت و عمری را پیش از ازدواج با پیامبر غرق در نعمت گذارنده بود، با بذل و بخشش مختارانه دستش از مال دنیا چنان خالی شده بود كه حتی كفنی برای خود ذخیره نكرده بود.
از طریق حضرت فاطمه (س) از پیامبر اسلام (ص) خواست عبای خود را كفنش كند.

حضرت خدیجه - سلام الله علیها- در دم مرگ دلواپس بود، دلواپس دختری كه باید درگرداب بلا غوطه بخورد، خس و خاشاك از سرو روی پدر پاك كند و برای او ام ابیها باشد.

دختری كه باید قربان و صدقه اسلام شود، در فقری سخت بسوزد و باجهل‏ها و نادانی‏ها بسازد، و حتی ضربه‏های خصم را بر بازو و لطمه در را بر پهلو تحمل كند.

حضرت خدیجه - سلام الله علیها- در حین مرگ به رسول خدا(ص) سفارش كرد حضرت فاطمه (س) را به خدا و به دست تو می‏سپارم، مراقب دختر كوچكم باش...

حضرت فاطمه (س) كوچك كنار بستر مرگ مادر می‏نشیند و جان دادن او را تماشا می‏كند، به مادر دلداری و تسلیت می‏دهد تا آرام جان بسپرد به او قول و اطمینان می‏دهد كه به وصایایش عمل خواهد كرد.
او شاهد آخرین دم مادر است كه به همراه آن این كلمات را از او می‏شنود: ان الله هو السلام، و منه السلام، و الله یعود السلام.

حضرت خدیجه - سلام الله علیها- از دنیا می‏رود در حالیكه عمر حضرت فاطمه (س)را بین 5 تا 10 سال می‏توان ذكر كرد.

دفاع از پدر

هنوز سه سال به هجرت باقی مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهای شدید زندگی، مملو از مرارتها و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهای دشمنان برای محو اسلام و مسلمین.
گاه دشمنان سنگدل، خاك، یا خاكستر بر سر پیامبر می پاشیدند، هنگامی كه پیامبر خانه می آمد، فاطمه - سلام اللّه علیها- خاك و خاكستر از سر و صورت پدر پاك می كرد، در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر می فرمود:

دخترم غمگین مباش و اشك مریز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر تواست.

گاه دشمنان در حجر اسماعیل اجتماع داشتند و به بتها سوگند می خوردند كه هر كجا «محمّد» را پیدا كنند، او را به قتل برسانند.

فاطمه (س) این خبر را می شنید و به اطلاع پدر می رساند تا مراقب بیشتری از خود كند و این نشان می دهد كه نه تنها در درون خانه كه در بیرون نیز فاطمه(س) در فكر دفاع و نجات پدر بود.

در یكی از همان سالها، ابوجهل مشتی اراذل مكّه را تحریك كرد كه به هنگامی كه پیامبردر مسجد الحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفكنند،

هنگامی كه این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند كردند و پیامبر را به باد مسخره گرفتند.

بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود كه توانائی بر دفاع نداشتند، ولی هنگامی كه این خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه (س) رسید به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش ر با شمشیر زبان مجازات كرد، و به آن ها نفرین فرمود.

آری در آنجا كه گاهی مردن دلاور جرأت دفاع از پیامبر را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال، حضور داشت و به دفاع از پدر می پرداخت.

پرستار پدر در جنك

حضرت فاطمه(س) نه تنها در روزهای عادی بلكه در روزهای جنگ و طوفانی نیز همچون یك مرد شجاع در شعاعی كه مأموریت داشت، از پیامبر دفاع می كرد.

هنگامی كه جنگ «احد» پایان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پیامبربا دندان شكسته و پیشانی مجروح هنوز در میدان احد بود فاطمه (س) با سرعت به «احد» آمد

و با اینكه هنوز نوجوان كم سن و سالی بود فاصله میان «مدینه» و «احد» را با پای پیاده و با شوق زیاد طی كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پیشانی همچنان خونریزی می كرد.

قطعه حصیری را سوزاند، و خاكستر آن را برجای زخم ریخت و مانع خونریزی شد، و عجیبتر اینكه برای جنگی كه در روز بعد اتفاق می افتاد. اسلحه برای پدر فراهم می كرد.

در جنگ احزاب كه از پررنج ترین غزوات اسلامی بود، و در ماجرای فتح مكه در آن روز كه سپاه پیروزمند اسلام با احتیاط های لازم آخرین سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاك كرد،

باز می بینیم فاطمه (س) در كنار پیامبر قرار گرفته، و به كنار خندق می آید و برای پیامبر كه چند روز گرسنه مانده، غذای ساده ای كه از قرض نانی تجاوز نمی كرد، تهیه می كند،

و به هنگام فتح مكه برای او خمیه می زند، آب برای شستشو و غسل آماده می كند، تا گردو غبار را از تنش بشوید و لباس پاكیزه ای بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.

خیانت ها به حضرت فاطمه (س)

دشمن به حضرت فاطمه (س)خیانت كرد، بی حساب حق او را از دستش گرفت،. چه اشكالی داشت كه حتی اگر فدك از آن حضرت فاطمه (س)هم نبود به حضرت فاطمه (س)می دادند؟

مگر احترام حضرت فاطمه (س) كمتر از احترام خواهرش زینب بود؟
شوهر زینب در جنگ بدر اسیر شده و برای نجات نیازمند به فدیه بود.

همسرش گردنبندی را كه از خدیجه همسر پیامبر داشت برای بهای آزادی او نزد پدر فرستاد، پیامبر به یاد خدیجه متأثر شد.
به مردم فرمود اگر صلاح می دانید اسیر زینب را رها كنید و فدیه او را برگردانید و من ازشما متشكر می شوم و مردم چنین كردند.

آیا شأن مقدر حضرت فاطمه (س)، تنها دختر پیامبر، كه دلی از مرگ پدر شكسته داشت به این میزان نبود كه فدك را به او ببخشند؟

اگر از مسلمین و حتی از مجاهدان و با فقرا در آن باره راهی می خواستند رأی منفی می شد؟ البته اینكه فدك را از او گرفتند بخاطر اهمیت سیاسی آن بود.

و می خواستند او را به ورشكستگی اقتصادی بكشانند و مردم را از دور و بر او پراكنده سازند.

و اینكه پس از اخد آن را به حضرت فاطمه (س) برنگرداندند بدان خاطربود كه ترس از این داشتند حضرت فاطمه (س) روز بعد، خلافت شوهر را ادعا كند(1)
و البته این نكته را هم متذكر شویم كه رسول خدا اموال اختصاصی متعدد دیگری هم داشت مثل ظرفها، شمشیر، زره، اسب و استر، حیوانات شیرده، خانه، اطاق مسكونی و باقیمانده خمس خیبر سهم ذوی القربی كه فاطمه - سلام الله علیها - آنها را هم طلب داشت.(2)

پي نوشت:

1- ابن ابی الحدید ج 16، ص 284.
2- همان ص 217 و 231.


مبارزات حضرت زهرا(س)


حضرت فاطمه (س) را مبارزاتی به صُوَر متعدد بود كه هر كدام در جائی بكار رفتند و ما جلوه های عالی این مبارزات را در سه ماه آخر حیات پیامبر می بینیم كه به دو صورت عمده زیر قابل بررسی می باشد.

- مبارزه فعال:

كه این مبارزات بصورت بحث ها، احتجاجات،
اعتراض ها، اعلام ناخشنودی،

سرزنش و توبیخ سنت شكنان،

خطبه خوانی، افشاگری،

دعوت به محاكمه و استیضاح،

هشدار دادن به مردم و ترسیم عاقبت نامیمون سكوت مردم و

تذكرات توأم بااخطار به مردم كه غصب خلافت جنایت بزرگی است

و منتظر مولود شوم آن باشید و عنقریب از این پستان خون تازه می نوشید... و یا بصورت محاجه كه نمونه ای از آن را ذكر می كنیم:

روزی حضرت فاطمه (س) به ابوبكر گفت:
اگر تو بمیری چه كسی میراث ترا خواهد برد گفت فرزندم وخانواده ام.

آنگاه فرمود پس ترا چه می شود كه ارث پدر را از من سلب كردی؟ ابوبكر همان سخن خلافت قرآنش راتكرار كرد كه پدرت طلا و نقره ای به ارث نگذارد جز سهمیه خیبر و فدك، و از او شنیدم

كه آن را دوران حیات خودم خود مورد استفاده قرار می دهم و وقتی از دنیا رفتم از آن مسلمین است(1) و برای حضرت فاطمه (س) طبیعی بود كه به این سخن بی سند قانع نشود.

در مبارزات فعال حضرت فاطمه(س) گاهی امر به درگیری تن به تن كشیده می شد.

مثلاً در حمله به خانه علی (ع) برای بردنش جهت بیعت، از یكسو علی (ع) را خصم می كشید

و از سوی دیگر حضرت فاطمه (س) و این كار چندان مقاومت آمیزبود كه ناچار شدند با ضربه غلاف شمشیر دست او را از دامن علی (ع) كوتاه كنند.

- مبارزه منفی :

و آن هم خود صورت های متعددی داشت.

از جمله به صورت بی اعتنائی به دستگاه حكومت،

عدم تأیید آنها،

استفاده از حربه مظلومیت،

وصیت درباره قبر و دفنش،

نفرین به ابوبكر،

راه ندادن ابوبكر و عمر بخانه خود،

عدم سخنگوئی باآنان و... و لازم نیست مبارزات همه گاه خشن باشد زمانی هم ممكن است به همین صورتها باشد كه ذكر شد.

در آن هنگام كه حضرت فاطمه (س)در انواع گوناگون مبارزه توفیق نیافت به ابوبكر گفت:

بخدا قسم پس از هر نمازی كه می خوانم ترا نفرین می كنم.(2)

و یا وصیت حضرت فاطمه (س) كه مرا شب غسل و كفن كن مگر كم مسأله ای بود.

مخفی داشتن قبر، خود نوعی مبارزه است، عدم اجازه به خلیفه مسلمین كه بر او نماز بخواند خودیك مبارزه است، عدم اجازه تشییع شیخین از جنازه اومبازره ای دیگر با وصیت هائی كه از حضرت فاطمه (س) در دست است

چه بسیارند ابهام ها كه از اذهان بیرون رفتند و با سفارش او كه مرا شب غسل بده چه افشاگری عظیمی صورت گرفت و سفارش او كه مگذار آنها بر جنازه ام نماز بخوانند چه نارضائی هائی را كه در این قالب عرضه داشت.

پي نوشت:

1- فتوح البلدان، ص 44.
2-الامامه و السیاسه، ص 13، ج 1.


سلام و تشکر
مبارزات منفی خیلی جالب بودن
:Kaf:

تدوام مبارزه

مبارزات حضرت فاطمه (س) برای یك روز و دو روز، یكساعت و دو ساعت نبود.

او آن را تا روزی كه زنده بود ادامه داد.

و حتی برای پس ازمرگ هم باب آن را گشوده داشت و آخرین تیر تركش او دفن جنازه اش بود كه آن را هم به سوی خصم رها كرد و كل عملكردشان را به زیر سؤال برد.

در همان روزی كه از دشمن ضربه خورد و در خانه اش افتاد و بیهوش گشت ساعتی بعد بهوش آمد

و نخستین سؤالی را كه مطرح كرد این بود كه علی(ع) را چه كردند؟

حسنین را به دنبال پدر فرستاد و آنها خبر آوردند كه در مسجد تحت فشار برای بیعت است.

با همان حال زار و نزار و دردمند به مسجد رفت و فریاد كشید دست از شوهرم علی (ع) بر دارید من ستم به او را نمی توانم تحمل كنم.

بخدا قسم اگر رهایش نكنید به مزار پیامبر روم، گیسو پریشان كنم و همه تان رانفرین نمایم. و آن روز هم كه به عیادت او آمده اند بصراحت اعلام ناخشنودی كرد.(1)

پي نوشت:
1-بحارالانوار، ج 43، ص 171.

حاصل مبارزه

حاصل مبارزه پایه گذاری و تحكیم روح مقاومت در امت بود و مردم را واداشت كه در طریق عدالتخواهی حركتی رو به پیش داشته باشند

اگر بخواهیم برای كار و تلاش حضرت فاطمه (س) لیستی تهیه كنیم خواهیم گفت كه حاصل آن بسیار عظیم و پردامنه خواهد بود ازجمله:

- پایه گذاری تفكر صحیح در جامعه،

- پیروز ساختن حق و علنی كردن آن بگونه ای كه همگان از سیاه و سفید ازآن سر درآوردند

- رسوا كردن غاصبان

- اعلان مظلومیت خاندان پیامبر(ص)

- اثبات عدم لیاقت آنها كه مدعی خلافت وجانشینی پیامبربودند

- پاشیدن بذر نهضتی را كه بعدها بارور شد و گشودن دفتری كه تاروز قیامت هم چنان مفتوح است

- و نشان قدر ناشناسی بازماندگان رسول (ص) است.

آری آنها به خلاف دست یافتند و ظاهراً به هدف خود رسیدند ولی خلافت استخوان گلوگیری برای آنها شد و آنان توان بلع و هضم آن را نداشتند.

این سخن بارها ازآنان شنیده شد كه اگر علی (ع) نبود... هلاك می شدند.

و یا بگفته عبدالفتاح عبدالمقصود: ضربه سخنان حضرت فاطمه (س) در بستر مرگ به ابوبكر از ضربه شمشیر سخت تر بود، گوئی زمین از زیر پای او دو تن كشیده شده و مانند سنگ آسیا بگردش درآمد و از ضربه آن سرگیجه گرفته و خانه فاطمه (س) را ترك گفتند(1)

و یا به گفته بخاری، و ماتت فاطمه و كانت ساخطه علیها(2)، حضرت فاطمه (س) از دنیا رفت در حالیكه از هر دوی آن ها (ابوبكر و عمر) خشمگین بود...

و این مسأله ای است كه در تاریخ ثبت شده و برای همیشه در خور مراجعه است.

پي نوشت:
1- الامام علی(ع)، ج 1، ص 333.
2- حدیث نبوی.

مصائب وارده

حضرت فاطمه (س)در عمر كوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند كه اگر بر كوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند كه چند مورد را ذكر می كنیم:

رحلت رسول خدا(ص)

كه پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی كه از دنیا رفت همه زندگی در برابر چشمانش تیره و تار شده بود.
او اوقات خود را به گریه و اشك ریزی می گذراند و بزحمت می توانست آرام بگیرد.
رسول خدا(ص)از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود كه به او خبر داده بود نخستین كسی است كه به او ملحق می شود
وفاطمه (س) از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.

رسول خدا (ص) به اوفرموده بود: فاطمه جان! گریه مكن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نكن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مكن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم...(1)

پي نوشت:
1-بحار، ج22، ص460.

دستبرد به حرمت ها

حضرت فاطمه (س) مظلومه است از آن بابت كه بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را كه آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و كار به جائی رسید كه مسعودی می نویسد:

در را بر فاطمه (س) انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط كردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت كردند...(1)

در اندیشه حضرت فاطمه (س) ، دستبرد به حرمت حضرت علی (ع) و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود.

او نمی توانست این مسأله را برای حضرت علی (ع) بپذیرد كه شوهرش را به زور وادار به بیعت كنند و یا بگفته مسعودی او را تهدید به مرگ نمایند.

مسعودی گوید: دست علی (ع) را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبكر به نشانه بیعت اصطكاك دهند و علی (ع) مشت خود را فشرد(2)

و فاطمه(س) نگران و متأثر از این امر كه این هوی پرستان چرا چنین می كنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا (ص) را نادیده می گیرند؟

پي نوشت:
1- اثبات الوصیه، ص 262.
2- همان.

آتش زدن در خانه او

این هم مسأله دردناكی برای حضرت فاطمه (س) بود كه به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.(1)
سخن این است كه برای بردن حضرت علی (ع) به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی (ع) اطاعت نكرد،
بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی كه دم به دم نزدیكتر میشد كه این خانه را با اهلش آتش می زنم،

پرسیدند كه حتی اگر فاطمه (س) در آن باشد؟ گفت آری و...(2)- الباقی را از زبان حضرت فاطمه (س) بشنویم:

«فجمعوا الحطب الجزل‌‌» علی بابی بر در خانه ام هیزم و خاشاك آوردند « و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا » آتش آوردند كه آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند

«فوقعت بعضاده الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یكفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم كه دست از ما بردارید و به دادمان برسید

«فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بكر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار كالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان كه كبود شد.

«و ركل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محكمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیكه حامله بود فسقطت بوجهی به رو در خاك افتادم

«و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبان می كشید و چهره ام را داغ می كرد

«فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد كه گوشواره از گوشم فرو افتاد

«فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط كردم.(3)
پي نوشت:
1-العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240.
2-طرائف، ص 64.
3- بیت الاحزان، ص 97.

ضربات قنفذ

جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه (س)را برشمردیم.

در اینجا سند دیگری را نقل می كنیم كه در رابطه با قنفذ است.او از آزاد شدگان مكه بود كه بعدها بعنوان كارگزار عمر سرگرم كار شد.

عمر در یكی از اقدامات نصف اموال همه كارگزاران خود را بسبب خیانتی كه از آنها دیده بود مصادره كرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد.

حتی بیست هزار درهمی را كه از او ستانده بود به او باز پس داد.

علی (ع) بعدها می فرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود كه به بازوی فاطمه (س) زد و آن را متورم ساخت(1)

آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.

پي نوشت:
1- سلیم بن قیس، ص 107.

غصب فدك

هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود كه حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج كارگزاران حضرت فاطمه (س) از فدك و تصرف آن توسط ابوبكر بود كه طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود.

در این مشی سیاسی هدف ورشكست كردن علی (ع) و پراكنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی كه بعلت طرفداری از علی (ع) و حضرت فاطمه (س) از بیت المال محروم شده بودند.

این كار بر حضرت فاطمه (س) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت كه صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید.او باور نمی كرد كه دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد.

البته فدك سالها در دست ابوبكر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی(ع) پس داد و مدتها در دست فرزندان حضرت فاطمه (س) بود

و پس از او مجدداً دست به دست می شد. ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه (س)از این امر شدیداً متألم بود.

و این عدم رعایت حق را یك مصیبت تلقی می كرد فرزندان حضرت فاطمه (س) مادر را از دست داده بودند دیگر فدك را می خواستند چه كنند؟

نگرانی از عوام فریبی

از موارد مظلومیت حضرت فاطمه (س) این بود كه خصم عوام فریبی می كرد.

مثلاً فدك را كه حق حضرت فاطمه (س) بود از او گرفت
ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد - یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه كه پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف كنم.

برای حضرت فاطمه(س) این شگفتی وجود داشت كه خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟

چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند كه روح پیامبر از آن آزرده است؟

چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه(س)از آن بی خبر باشد؟

حضرت فاطمه ای كه مركز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث كه امروز ابوبكر آن را اعلام می كند بی خبر است؟
و این عوام فریبی روح حضرت فاطمه (س) را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت و دفاع از دين خدا توان مقابله به مثل را نداشت.

اهانت ها به دختر پيامبر

حضرت فاطمه(س) در مورد شخصیت خود از رسول خدا (س) سندها داشت.

جمله معروف «فاطمهُ بضعه منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر كه فاطمه (س)را اذیت كند مرا اذیت كرده همگان شنیده بودند.

بدین سان بسیار شگفت آور بود كه با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا (ص) نسبت به او به فاطمه(س) اهانت كنند و یا او را تحقیر نمایند.

ابوبكر پس از خطبه حضرت فاطمه (س) در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان ركیكی درباره او گفت.

پناه بر خدا از تكرار آن كلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه كرد كه شاهد او دم او می باشد.

و هم گفت فاطمه (س) برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسك شده و از زنان یاری می طلبد...(1)

ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه (س) این سخنان رواست؟

او كه روز تولد ملائكه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟

آیا رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از میراث محروم كرده و به او خبر نداده؟

وای بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ كردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبكر مقرری ام سلمه را قطع كرد)(2)

البته ابوبكر بعدها از كار و تلاش خود علیه فاطمه (س) پشیمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه كار را انجام داده ام كه ای كاش نمی دادم:... ای كاش وارد خانه فاطمه (س) نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند...(3)

پي نوشت:
1- الزهراء(س)، ص 362.
2-همان، ص 363.
3- ریاحین الشریعه، ج1، ص 286.

لــعــن اللـــــه
ضــاربیـــــــــکِ
وغــاصبیــــــکِ
وظـالمـیــــــــکِ
وقـاتلـیــــــــــکِ
:Sham:یا فاطمه الزهـرا:Sham:

مظلومیت فاطمه(س) از زبان علی (ع)

علی (ع) در حین دفن حضرت فاطمه (س)طی جمله هائی كوتاه در حالی كه می گریست چنین فرمود:

خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده،
به او ستم كردند تو ای احكم الحاكمین درباره او داوری كن.

(اللهم انی راض عن ابنه نبیك - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحكم لها یا احكم الحاكمین)(1)

و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا (ص) چنین گفت:
ای رسول خدا(ص) فاطمه (س) به تو خبر خواهد داد كه امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند
تو از او بپرس و خبر بگیر...ستنبك ابنتك نتطافر امتك علی هضمها...(2)

ای رسول خدا (ص) دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاك سپردم، حق او را بردند،

میراث او را گرفتند...
از دشمنی خصم به خدا شكایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید

(فبعین اللّه تدفن ابنتك سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والی اللّه بررسول اللّه المشتكی و فیك احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیك و رحمه الله و بركاته.

پي نوشت:
1- بحار، ج 43، ص 156.
2- نهج البلاغه.

نشان دادن مظلومیت

حضرت فاطمه (س) نمی خواست آنچه را كه بر او رفته بود از مردم مخفی دارد - بر عكس اصرار داشت كه مردم دریابند و بفهمند بر او چه می گذارد.

در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا (ص) تا دم مرگ خود حقایق را علنی كرد و به افشای عمل ناروای خصم پرداخت.

حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عیادت دیگران از او، همه حكایت از این وقایع دارند.

اینكه حضرت فاطمه (س) به دنبال بلال می فرستد كه پس از مرگ پدر بیاید و یكبار دیگر اذان بگوید خود مدعی اعلان مظلومیت است و می خواهد به همه بفهماند كه بر او چه می گذرد.

اینكه روزهای دوشنبه و پنجشنبه می رود و بر مزار شهیدان حاضر می شود و صحنه ها را بیان می كند كه اینجا محل استقرار پیامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا...(1) همه و همه نوعی عرضه وضعیت را نشان می دهد.

و اینكه حضرت فاطمه (س) می گرید و گریه ای بلند و آشكارا دارد و یا به خانه شهدا می رود و با آنها سخن می گوید(2) حكایت از اعلام وضعیت دارد

كه مردم بدانند كه او در چه شرایطی و موقعیتی است و فكر نكنند حضرت فاطمه (س) از شرایط موجود راضی است و به اوضاعی كه پدید آورده رضایت دارد.

كار و برنامه خود را انجام می دهد ونارضائی خود را هم اعلام می دارد.

پي نوشت:
1- كافی به نقل از امام صادق (ع)
2- انساب الاشراف، ص 318.

وصيت نامه فاطمه( س)

حضرت فاطمه (س) روی به امام علی (ع) كرد و گفت:
وصیتهائی است كه من مدتها آن را در دل نهفته داشتم
امام علی(ع) فرمود :

ای دختر پیامبر خدا آنچه دوست داری وصیت كن و آنگاه در بالای سرش نشست، اطاق را از اغیار خالی كرد.

حضرت فاطمه (س) گفت :
ای پسر عم در دوران ازدواج هرگز مرا دروغگو و خائن نیافتی و از آغاز زندگی مشترك و معاشرتم با تو جز طریق وفا و صفا نپیمودم.

امام علی (ع)فرمود:
پناه بر خدا راست می گوئی، به خدا سوگند تو داناترو نیكوتر و پرهیزكارتر از آن بودی (انت اعلم بالله و ابر و اتقی)
تو گرامی تر از هر كس بود من نیز در مخالفت با توبیخ تو بیمناك بودم.

فقدان و وجدائی تو بر من سنگین است چون چاره ای جز تسلیم ندارم آن را تحمل می كنم به خدا قسم مصیبت رسول خدا(ص) بر من تجدید شد...

آنگاه ساعتی با هم گریستند واخذ راسها و ضمها علی صدره، امام علی (ع) سر فاطمه (س)را بسینه اش چسبانید و فرمود:
فاطمه جان، هر وصیتی كه داری بكن و من در اجرای وصیت تو كوشایم و كار تو را بر خود مقدم می دارم(1)
حضرت فاطمه (س)را دعا كرد و وصیت نمود پس از او با امامه ازدواج كند كه به فرزندان او مأنوس ترند.

وصیت كرد كه نعش او را در تابوت خاص كه طرح آن را داده بود قرار دهد - احدی از آنها كه بر او ستم كرده اند در سر جنازه اش حاضر نشوند و بر او نمازنگذارند...

آنگاه فرمود مرا شب غسل ده، شب كفن كن وشب دفن كن (غسلنی باللیل، فاكفنی فی اللیل وادفنی فی اللیل(2)
در سخنی آمده است كه درباره فرزندان سفارش كرد: علی جان فرزندانم یتیم می شوند - با آنها مدارا كن و از آنها دلجوئی فرما(3)


پي نوشت:
1- روضه الواعظین.
2- احتجاج طبرسی، ص 59 .
3- بحار، ج 43، ص 178.

موضوع قفل شده است