جمع بندی استدلال قرآن در آیه 183 آل عمران

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استدلال قرآن در آیه 183 آل عمران

قرآن در آیه 183 آل عمران می فرماید:

الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

یعنی:

همانان كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش [آسمانى] آن را [به نشانه قبول] بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد

چند سؤال:

1.آیا ایمان نیاوردن پیشینیان، دلیل بر ایمان نیاوردن امروزیهاست؟

2.نسلهای فعلی چرا باید به گناه نسلهای پیشین بسوزند و به خاطر کار آنها، قربانی به آنها داده نشود؟

3.این پاسخ آیا جوابی به سؤال اهل کتاب است؟ اینکه پیامبرانی وعده را عملی کردند و کشته شدند، نشان نمی دهد که حضرت محمد از آوردن چنین نشانه ای بی نیاز است. اهل کتاب بر اساس این میثاقی که قرآن هم آنرا قبول دارد، باید چنین قربانی ای دریافت کنند تا به پیامبر ایمان پیدا کنند، وقتی پیامبر به هر دلیلی این قربانی را ندهد، آیا آنها حق ندارند که طبق همین پیمان، ایمان نیاورند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي‏ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (بقره/183)
همان كسانى كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا يك قربانى بياورد، كه آتش آن را بخورد!» بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند، و دلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مى‏ گوييد؟!»

شان نزول:
جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر ص رسيدند و گفتند: تو ادعا مى‏كنى كه خداوند ترا بسوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقه‏اى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند اگر تو نيز چنين كنى ما بتو ايمان خواهيم آورد آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

در این آیه کریمه به یکی از بهانه جویی های یهود برای ایمان نیاوردن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره می کند. آنها مدعی بودند «خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پيامبرى ايمان بياوريم كه حيوانى را قربانى كند و صاعقه‏ آسمانى آن قربانى را در برابر چشم مردم بسوزاند تا به پيامبرى او يقين كنيم»!

اين آيه به آنها می گوید: ای پیامبر! به آنها بگو اگر در ادعایتان راستگو هستید که _خداوند چنین عهدی با شما نموده و نیز شما بعد از اجرای چنین عهدی ایمان خواهید آورد_ پس چرا به پيامبران قبل از من _كه معجزات مختلفی داشتند و برخی از آنان هم همین درخواستی که دارید را آورده اند_ پس چرا به آنها ايمان نياورديد و آنان را کشتید؟!

از امام صادق (عليه السلام) روایتی نقل شده که پس از تلاوت اين آيه فرمود: ميان يهوديانِ بهانه‏ جوى زمان پيامبر اکرم، و يهوديانى كه انبيا را مى‏ كشتند پانصد سال فاصله بوده است، امّا به خاطر رضايت آنان بر آن قتل ها، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز داده است.

این روایت، به نکته دقیق و ظریفی اشاره دارد که در پست بعدی توضیح خواهم داد.

در تورات، كتاب اوّل پادشاهان، باب 18 جمله 3 و 4، ماجراى به شهادت رساندن انبياى بنى اسرائيل آمده است.

چند نکته از این آیه:
1- انسانى كه روحيه‏ استكبارى پيدا كند، هم به خدا تهمت مى‏ زند «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا»، و هم تسليم هيچ پيامبرى نمى‏ شود «أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ»، و هم توقّع دارد كه معجزه‏ ها، مطابق تمايلات و خواست‏ه هاى او باشد «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ»!
2- رضايت بر گناهِ نياكان، سبب شريک شدن در جرم آنان است. «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ» *

--------------------
* از تفسير نمونه، ج‏3، ص: 197 و تفسير نور، ج‏2، ص 214 استفاده شده است.

مطابق اصل «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (اسراء/15)، هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏ كشد و هر کس عقاب و عذاب جرم و گناه خود را متحمل خواهد شد؛ به قول حافظ:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

اما نکته ای وجود دارد و آن اینکه، در یک نگاه کلی، فاعل مباشر جرم و حمایت کننده از او و راضی به جرم او، همگی به یک معنا مجرم اند و در ارتکاب آن جرم شریک اند!

توضیح مطلب اینکه:

مطلب آیه 183 سوره مبارکه بقره _که موضوع پرسشگر محترم این بحث است_ ، مشابه بیان آیه 14 سوره مبارکه شمس است که فرمود:


فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها
ولى آنها او را تكذيب و ناقه را پى كردند (و به هلاكت رساندند) از اين رو پروردگارشان آنها (و سرزمينشان) را به خاطر گناهانشان در هم كوبيد و با خاك يكسان و صاف كرد!

امام علی (علیه السلام) در خطبه 201 نهج البلاغه، درباره این آیه شریفه می فرماید: «انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم اللَّه بالعذاب لما عموه بالرضى، فقال سبحانه: فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ‏» ؛ ناقه ثمود را تنها يك نفر به هلاكت رساند، ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همگى به اين امر رضايت دادند، و لذا فرموده است: آنها ناقه را هلاک كردند، و سپس همگی از كرده خود پشيمان شدند!

از همین روست که حضرت امیر (علیه السلام) در سخن دیگری فرموده اند: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيه...» (وسائل‏ الشيعة، ج 16، ص 141، ح 21188)، كسى كه به کردار گروهی راضى باشد، همانند کسی است که با آنان بوده و آن کردار را انجام داده است.

البته کیفیت و کمیت جریمه و عذاب دنیوی یا اخرویِ فاعل مباشر جرم (یعنی کسی که به طوز مستقیم و با دست خودش جرمی را مرتکب شده)، با فاعل غیر مباشر جرم تفاوت دارد؛ نیز با راضی به عمل مجرم هم متفاوت است، اما در یک نگاه کلی، فاعل مباشر جرم و حمایت کننده از او و راضی به جرم او، همگی به یک معنا مجرم اند!

برای نزدیک کردن این نکته ظریف به ذهن، مثال ساده ای عرض می کنم:

در زمان ما مردمانی گمراه به طمع جیفه دنیا، و با کمک اربابان انگلیسی و آمریکایی، و با حمایت های همه جانبه مالی و انسانی فرقه ی پلید وهابیت، جنایات بی نظیری را در سوریه و عراق رقم می زنند! برگی از این دفتر سیاه را در این پست ها (#33 و #10 و #1 ) مشق کرده ام! بدون تردید، تمام وهابی های پلید سعودی و قطری _که خودشان به طور مستقیم در صحنه نیستند اما به هر نحوی این عمل مجرمانه را تایید و حمایت می کنند_ در این جنایات شریک اند و ما این کمک ها و حمایت ها و تاییدهای آنها را محکوم می کنیم! (در این مطلب ساده و بدیهی و معقول که شک ندارید؟)

بفرمایید این شراکت مجرمانه را از کجا بدست می آوریم؟ این محکومیت درست و عاقلانه را بر چه مبنایی ابراز می کنیم؟ هر پاسخی بدهید، پاسخ پرسش شما خواهد بود!

חסר משמעות;635953 نوشت:
آیا ایمان نیاوردن پیشینیان، دلیل بر ایمان نیاوردن امروزیهاست؟
«امروزی ها» عنوانی مبهم و کلی است! در بحث علمی نمی توان از عناوین مبهم و کلی استفاده کرد چون موضوع را به انحراف کشانده و بحث را بی نتیجه می گذارد! آیه کریمه درباره امروزی ها صحبت نمی کند! درباره یهودیان معاصر پیامبر که توضیحش در اینجا #3 گذشت، سخن می گوید. ضمن اینکه، آیه کریمه استدلال نمی کند که چون پیشینیان ایمان نیاوردند، پس شما هم بی ایمانید! چنین ادعایی در آیه طرح نشده! آیه کریمه از تفکر یکسان مخاطبین آیه با پیشینیان گمراه، سخن می گوید. توضیح اجمالی مطلب، در دو پست (#3 و #4) گذشت.

חסר משמעות;635953 نوشت:
2.نسلهای فعلی چرا باید به گناه نسلهای پیشین بسوزند و به خاطر کار آنها، قربانی به آنها داده نشود؟
آیه کریمه از نسل فعلی سخن نگفته! درباره یهودیان معاصر پیامبر که توضیحش در اینجا #3 گذشت سخن گفته است. بارها هم همین یهودیان را به پذیرش سخن حق دعوت نموده و راه سعادت را برای آنان باز گذاشته است و آیات بسیاری شاهد این مدعاست؛ پس سخنی از سوختن و نابود شدن و بدعاقبت گشتن مطرح نشده است! ضمن اینکه پیامبران مامور به انجام هر خواسته از سوی مردم نیستند، همین که آیات و بینات روشن عرضه کنند، کافی است. (البته بحث معجزه مفصل است؛ اگر در این مورد پرسشی دارید، بهتر است در بخش کلام پیگیر شوید.)

חסר משמעות;635953 نوشت:
3.این پاسخ آیا جوابی به سؤال اهل کتاب است؟
پاسخ به یهودیان بهانه جویی است که در شان نزول اشاره شده.

חסר משמעות;635953 نوشت:
اینکه پیامبرانی وعده را عملی کردند و کشته شدند، نشان نمی دهد که حضرت محمد از آوردن چنین نشانه ای بی نیاز است.
اگر شرایط کلی مردمان فعلی و قبلی یکی بود، یعنی با یک فضای فکری و استدلالی، یک موضوع را طرح می کنند، معلوم می شود که در واقع به دنبال راست آزمایی حق نیستند و همان راه قبلی را ادامه می دهند و بهانه جویی می کنند! در چنین شرایطی، پیامبر از انجام چنین درخواستی، معذور است. آیه زیر هم به همین مطلب اشاره دارد:

وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً (اسراء/59)
هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانه‏ جويان) را بفرستيم جز اينكه پيشينيان (كه همين درخواست ها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم (معجزه‏ اى) كه روشنگر بود اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مى‏ فرستيم

חסר משמעות;635953 نوشت:
این میثاقی که قرآن هم آنرا قبول دارد
قرآن کریم به اینکه چنین اعجازی از برخی پیامبران پیشین صادر شده اشاره نموده:

... قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي‏ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ... (بقره/183)
... بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند، و دلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند...

اما اینکه خداوند با بنی اسرائیل عهد بسته باشد که چنین نشانه ای را از پیامبران بعدی بخواهید و با دیدن چنین نشانه ای به پیامبران بعدی ایمان بیاورید، را رد می کند:

... إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (بقره/183)
... اگر راست مى‏ گوييد؟!

اصلا برای همین است که علیه این ادعای آنها موضع گیری می کند:

... قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي‏ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (بقره/183)
... بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند، و دلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مى‏ گوييد؟!»

اگر چنین عهدی در میان بود، معنا و مفهوم نداشت که علیه آنها موضع گیری کند؛ معلوم می شود اصل ادعا، افترایی بیش نبوده است! در آیات قبلی هم از افترائات دیگر آنها سخن گفته و آنها را نقد کرده است.

صدیقین;638136 نوشت:
اگر شرایط کلی مردمان فعلی و قبلی یکی بود، یعنی با یک فضای فکری و استدلالی، یک موضوع را طرح می کنند، معلوم می شود که در واقع به دنبال راست آزمایی حق نیستند و همان راه قبلی را ادامه می دهند و بهانه جویی می کنند! در چنین شرایطی، پیامبر از انجام چنین درخواستی، معذور است. آیه زیر هم به همین مطلب اشاره دارد:

وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً (اسراء/59)
هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانه‏ جويان) را بفرستيم جز اينكه پيشينيان (كه همين درخواست ها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم (معجزه‏ اى) كه روشنگر بود اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مى‏ فرستيم

سلام. به نظرتان این آیه، به معنای نفی ارائۀ معجزه نیست؟ به هر حال تکذیب پیشینیان رخ داده است، و این امر مانع فرستادن معجزات است.

חסר משמעות;640432 نوشت:
سلام. به نظرتان این آیه، به معنای نفی ارائۀ معجزه نیست؟ به هر حال تکذیب پیشینیان رخ داده است، و این امر مانع فرستادن معجزات است.

سلام

خیر، این آیه کریمه می فرماید ارائه اعجاز الهی، با محوریت حکمتی به نام «بیم دادن و آگاه کردن» صورت می گیرد، و نه بر اساس خواسته و هوس مخاطبین! اگر آنچه که مخاطبین بهانه جوی زمان پیامبر اکرم، از ایشان درخواست می کردند را مروری نماییم، این مساله برای ما روشن تر می شود؛ مشرکین زمان پیامبر، برای اینکه بهانه ای برای ایمان نیاوردن خود پیدا کنند و در برابر ادله محکم پیامبر و سخنان شیوا و برهانی قرآن کریم مستمسکی پیدا نمایند، چیزهای عجیب و غریبی از ایشان درخواست می کردند؛ مثلا می گفتند:

وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً
أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً
قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً (اسراء/90 تا 95)

و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمى ‏آوريم تا اينكه چشمه ‏جوشانى از اين سرزمين (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى
يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لا به‏ لاى آن جارى كنى
يا قطعات (سنگ هاى) آسمان را- آن چنان كه مى ‏پندارى- بر سر ما فرود آرى يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى
يا براى تو خانه ‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى ‏آوريم مگر آنكه نام ه‏اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم
«بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟
تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود (كه از روى نادانى و بى ‏خبرى) گفتند: «آيا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟»
بگو: « (حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مى‏ كردند، و) با آرامش گام برمى ‏داشتند، ما فرشته ‏اى را به عنوان رسول، بر آنها مى ‏فرستاديم!» (چرا كه رهنماى هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد).

قرآن کریم در این آیه پایانی مشکل اساسی این دسته از افراد را اینگونه بیان کرده که آنها در اینکه بشری به پیامبری برگزیده شود مشکل داشتند و این مطلب را را دور از ذهن پنداشته و انکار می کردند! گویی انتظار داشتند به جای یک انسان، یک فرشته از آسمان نازل شود و راه و رسم بندگی و مبارزه با شهوات نفسانی و تعدیل غرایز حیوانی را به آنها بیاموزد!

آیه مورد بحث می فرماید تفکر اینان و پیشینیان یکسان است! هر دو دارند بهانه جویی می کنند و الا ادله کافی ارائه شده. پیش از اینها هم اقوامی بودند که چیزهای غریبی از پیامبرشان خواستند و ارائه کردیم اما باز هم کفر ورزیدند و عذابشان نمودیم مثل قوم صالح و داستان ناقه او.

خلاصه اینکه آیه کریمه تنها ارائه معجزات اقتراحی _که هیچ ریشه ای جز بهانه جویی و ماجراجویی ندارد_ را رد می کند.

بحث معجزه، کلامی است؛ اگر در این باره پرسش های بیشتری دارید می توانید با بخش کلام و پاسخگویان محترم این بخش مطرح بفرمایید.

صدیقین;643199 نوشت:
آیه مورد بحث می فرماید تفکر اینان و پیشینیان یکسان است! هر دو دارند بهانه جویی می کنند و الا ادله کافی ارائه شده. پیش از اینها هم اقوامی بودند که چیزهای غریبی از پیامبرشان خواستند و ارائه کردیم اما باز هم کفر ورزیدند و عذابشان نمودیم مثل قوم صالح و داستان ناقه او.

خلاصه اینکه آیه کریمه تنها ارائه معجزات اقتراحی _که هیچ ریشه ای جز بهانه جویی و ماجراجویی ندارد_ را رد می کند.

بحث معجزه، کلامی است؛ اگر در این باره پرسش های بیشتری دارید می توانید با بخش کلام و پاسخگویان محترم این بخش مطرح بفرمایید.

با سلام، اولاً بحث من در مورد خود معجزه، و در نتیجه کلامی نیست.

ثانیاً به چه قرینه ای می گویید در این آیه منظور معجزات اقتراحی است؟ آیات مورد نظر شما، بیش از 30 آیه با این آیه فاصله دارند.

ثالثاً به فرض پذیرش فرمایش شما، اعجاز انشقاق قمر هم اقتراحی بوده است ولی انجام گردیده است، و این از روایات استنباط می گردد.

رابعاً آیا منظور شما این است که خدا به علم حضوری خویش می دانست که آنها هم مثل پیشینیان، اگر معجزه را ببینند، تکذیب خواهند کرد، و پیش از اینکه چنین کنند، چنین می فرمود؟

صدیقین;638123 نوشت:
الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي‏ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (بقره/183)
همان كسانى كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا يك قربانى بياورد، كه آتش آن را بخورد!» بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند، و دلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مى‏ گوييد؟!»

شان نزول:
جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر ص رسيدند و گفتند: تو ادعا مى‏كنى كه خداوند ترا بسوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقه‏اى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند اگر تو نيز چنين كنى ما بتو ايمان خواهيم آورد آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

در این آیه کریمه به یکی از بهانه جویی های یهود برای ایمان نیاوردن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره می کند. آنها مدعی بودند «خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پيامبرى ايمان بياوريم كه حيوانى را قربانى كند و صاعقه‏ آسمانى آن قربانى را در برابر چشم مردم بسوزاند تا به پيامبرى او يقين كنيم»!

اين آيه به آنها می گوید: ای پیامبر! به آنها بگو اگر در ادعایتان راستگو هستید که _خداوند چنین عهدی با شما نموده و نیز شما بعد از اجرای چنین عهدی ایمان خواهید آورد_ پس چرا به پيامبران قبل از من _كه معجزات مختلفی داشتند و برخی از آنان هم همین درخواستی که دارید را آورده اند_ پس چرا به آنها ايمان نياورديد و آنان را کشتید؟!

از امام صادق (عليه السلام) روایتی نقل شده که پس از تلاوت اين آيه فرمود: ميان يهوديانِ بهانه‏ جوى زمان پيامبر اکرم، و يهوديانى كه انبيا را مى‏ كشتند پانصد سال فاصله بوده است، امّا به خاطر رضايت آنان بر آن قتل ها، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز داده است.

این روایت، به نکته دقیق و ظریفی اشاره دارد که در پست بعدی توضیح خواهم داد.

در تورات، كتاب اوّل پادشاهان، باب 18 جمله 3 و 4، ماجراى به شهادت رساندن انبياى بنى اسرائيل آمده است.

چند نکته از این آیه:
1- انسانى كه روحيه‏ استكبارى پيدا كند، هم به خدا تهمت مى‏ زند «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا»، و هم تسليم هيچ پيامبرى نمى‏ شود «أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ»، و هم توقّع دارد كه معجزه‏ ها، مطابق تمايلات و خواست‏ه هاى او باشد «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ»!
2- رضايت بر گناهِ نياكان، سبب شريک شدن در جرم آنان است. «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ» *

--------------------
* از تفسير نمونه، ج‏3، ص: 197 و تفسير نور، ج‏2، ص 214 استفاده شده است.


باسلام
اگرمرتکب گناه فعلی انجام دهد وگناهش به پای راضیان عمل وی نوشته شودپس اگرشخصی عملی نیک کند وحقیرراضی باشم پاداش عملش نصیب بنده میشود یانه

احمد;655682 نوشت:
باسلام
اگرمرتکب گناه فعلی انجام دهد وگناهش به پای راضیان عمل وی نوشته شودپس اگرشخصی عملی نیک کند وحقیرراضی باشم پاداش عملش نصیب بنده میشود یانه

سلام
در نهی از منکر _با رعایت شرایطی که در رساله ها آمده_ گفته می شود اگر ارشاد یا نهی عملی ممکن بود انجام می دهیم، اگر ممکن نبود زبانی ارشاد یا نهی می کنیم _در برخی موارد ممکن است ارشاد یا نهی زبانی، بر ارشاد یا نهی عملی مقدم باشد_، اگر هیچکدام ممکن نبود، قلبی از آن منکر اعراض می کنیم؛ یعنی وقتی من نمی توانم با زبان یا عملم، از منکری جلوگیری کنم، در قلب و دلم از آن منکر بیزاری می جویم. وقتی کسی دلش از منکری بیزار باشد، رغبت انجام آن را هم نخواهد داشت و چنین فردی تا حد زیادی در ارتکاب گناه، بیمه می شود، اما اگر قلبا از منکر روگران نباشد، این فرد هر لحظه به خطر سقوط در آن منکر، گرفتار است! اجازه دهید با مثالی این مطلب را توضیح دهم.

الان در زمان ما، بعد از 1400 سال که از واقعه عاشورا می گذرد، برخی حرامیان وهابی روز عاشورا را جشن می گیرند و احیانا شیرینی پخش می کنند و مدارسی هم به نام یزید بن معاویه تاسیس می کنند و ده ها جلد کتاب در وصف آل ابوسفیان نگارش می نمایند و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!

این افراد در واقعه عاشورا نبوده اند و در آن روز، سر از تن کسی جدا نکرده اند! تنها کار قاتلان امام حسین را توجیه یا تایید می کنند، اعمال دشمنان اهل بیت را تایید یا توجیه می کنند! (کلیپ بن باز _مفتی مشهور وهابی_ در خارجی خواندن امام حسین و تایید عمل یزید را ببینید! من که واقعا شگفت زده شدم!)

امروز، همین تفکر پلید و همین رضایت قلبی به اعمال 1400 سال پیش اجداد منحوسشان، موجب می شود مفتی های وهابی، با صراحت کامل، فتوا دهند که: ای جنود خدا! بهشت در انتظارتان است! بروید و سر از تن شیعیان جدا کنید و چند تایشان را هم برای من نگه دارید تا خودم هم به این فوز عظیم نایل آیم! (فیلم هایشان با اندک چرخشی در فضای مجازی یافت می شود؛ ببینید تا بدانید یک انسان تا کجا می تواند سقوط کند!)

عمر سعد، 1400 سال پیش در روز تاسوعا با جملاتی شبیه همین، مردم را به بهشت وعده داد و آنان را به جنگ با نوه رسول خدا (علیهماالسلام) ترغیب کرد! «ثُمَّ نَادَى عُمَرُ يَا خَيْلَ اللَّهِ ارْكَبِي وَ بِالْجَنَّةِ أَبْشِرِي فَرَكِبَ النَّاس... (1) آنگاه عمر بن سعد فرياد زد: اى لشكر خدا! سوار شويد! شما را به بهشت مژده باد! پس لشكر سوار شد... !

امروز نوادگان و پیروان همان اشقیا، مردمان گمراه را برای کشتن پیروان همان امام همام به بهشت وعده می دهند و به سوریه و عراق و افغانستان و لبنان و یمن فرا می خوانند! کرور کرور گمراه از خدا بی‌خبر هم به طمع جیفه دنیای دنی، دیوانه وار سرریز این مناطق می شوند و کمر به قتل و غارت شیعیان و اهل سنت و مسیحیان و هر آنچه از انسان و جانور که پیدا می کنند می بندند و صفحه سیاه و خونین تاریخ دردناک امروز جهان اسلام را رنگین تر می کنند!

همین افرادی که عمل قاتلان 1400 سال پیش عاشورا را تایید می کنند، امروز دقیقا همان کار را با پیروان و دلدادگان آن امام مظلوم، تکرار می کنند!

این نکته را عرض کردم تا بدانیم رضایت قلبی به یک منکر، اثرش تا کجاست! بدانیم روایت معروف نبوی که فرمود «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ» به چه معناست. (2)

بله، همان طور که راضی به منکر در گناه فاعل منکر شریک است _حالا کیفیت عقوبتش دقیقا چقدر است و چقدر عذاب می شود، را نمی دانم_، راضی به عمل نیک هم در ثواب فاعل آن عمل، شریک است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:

وَ قَالَ ع الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ... (3) کسی که به عمل گروهی راضی و خشنود باشد، همانند یکی از آنان است...

پی نوشت
---------------------
1- بحارالأنوار، ج 44، ص 391
2- الكافي، ج 2، ص 84
3- وسائل‏ الشيعة، ج 16، ص 141، ح 21188

חסר משמעות;643671 نوشت:
با سلام، اولاً بحث من در مورد خود معجزه، و در نتیجه کلامی نیست.

ثانیاً به چه قرینه ای می گویید در این آیه منظور معجزات اقتراحی است؟ آیات مورد نظر شما، بیش از 30 آیه با این آیه فاصله دارند.

ثالثاً به فرض پذیرش فرمایش شما، اعجاز انشقاق قمر هم اقتراحی بوده است ولی انجام گردیده است، و این از روایات استنباط می گردد.

رابعاً آیا منظور شما این است که خدا به علم حضوری خویش می دانست که آنها هم مثل پیشینیان، اگر معجزه را ببینند، تکذیب خواهند کرد، و پیش از اینکه چنین کنند، چنین می فرمود؟

با سلام. کارشناس گرامی، خواهشمند است به پرسش بنده هم عنایت بفرمایید.

חסר משמעות;656821 نوشت:
با سلام. کارشناس گرامی، خواهشمند است به پرسش بنده هم عنایت بفرمایید.

سلام
به نظرم خود آیه تا حد قابل قبولی توضیح داده شد. بهتر است مباحث کلامی معجزه را در بخش کلام و با کارشناسان این بخش در میان بگذارید.

پرسش:
با توجه به آیه 183 آل عمران، چرا خدای متعال اهل کتاب معاصر پیامبر اکرم را به خاطر خطاهای اهل کتاب زمان موسای کلیم سرزنش می کند؟

پاسخ:
ابتدا درباره آیه کریمه توضیحاتی عرض می کنم و سپس نکته ای که اشاره فرمودید را بررسی می نماییم.

توضیحی کوتاه درباره آیه کریمه:«الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي‏ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»؛ همان كسانى كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا يك قربانى بياورد، كه آتش آن را بخورد!» بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند، و دلايل روشن و آن چه را گفتيد آوردند پس چرا آن ها را به قتل رسانديد اگر راست مى‏ گوييد؟!.»(1)

ـ شان نزول:
جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر (صلی الله علیه و آله) رسيدند و گفتند: تو ادعا مى‏ كنى كه خداوند ترا بسوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقه ‏اى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند اگر تو نيز چنين كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد آيات فوق نازل شد و به آن ها پاسخ گفت.

در این آیه کریمه به یکی از بهانه جویی های یهود برای ایمان نیاوردن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره می کند. آن ها مدعی بودند «خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پيامبرى ايمان بياوريم كه حيوانى را قربانى كند و صاعقه‏ آسمانى آن قربانى را در برابر چشم مردم بسوزاند تا به پيامبرى او يقين كنيم!.»
اين آيه به آن ها می گوید: ای پیامبر! به آن ها بگو اگر در ادعایتان راستگو هستید که _خداوند چنین عهدی با شما نموده و نیز شما بعد از اجرای چنین عهدی ایمان خواهید آورد_ پس چرا به پيامبران قبل از من _كه معجزات مختلفی داشتند و برخی از آنان هم همین درخواستی که دارید را آورده اند_ پس چرا به آن ها ايمان نياورديد و آنان را کشتید.؟!

در تورات، ماجراى به شهادت رساندن انبياى بنى اسرائيل آمده است(2). از امام صادق (عليه السلام) روایتی نقل شده که پس از تلاوت اين آيه فرمود: "ميان يهوديانِ بهانه‏ جوى زمان پيامبر اکرم، و يهوديانى كه انبيا را مى‏ كشتند پانصد سال فاصله بوده است، امّا به خاطر رضايت آنان بر آن قتل ها، خداوند نسبت قتل را به آنان نيز داده است". این روایت، به نکته دقیق و ظریفی اشاره دارد که در ادامه توضیح خواهم داد. (3)

مطابق اصل «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏»؛ هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏ كشد.(4) و هر کس عقاب و عذاب جرم و گناه خود را متحمل خواهد شد؛ به قول حافظ:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت

اما نکته ای وجود دارد و آن این که، در یک نگاه کلی، فاعل مباشر جرم و حمایت کننده از او و راضی به جرم او، همگی به یک معنا مجرم اند و در ارتکاب آن جرم شریک اند!

ـ توضیح مطلب این که:
مطلب آیه 183 سوره مبارکه بقره _که موضوع پرسشگر محترم این بحث است_ ، مشابه بیان آیه 14 سوره مبارکه شمس است که فرمود: «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها»؛ ولى آن ها او را تكذيب و ناقه را پى كردند (و به هلاكت رساندند) از اين رو پروردگارشان آن ها (و سرزمينشان) را به خاطر گناهانشان در هم كوبيد و با خاك يكسان و صاف كرد!.

امام علی (علیه السلام) درباره این آیه شریفه می فرماید: «انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم اللَّه بالعذاب لما عموه بالرضى، فقال سبحانه: فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ‏» ؛ ناقه ثمود را تنها يك نفر به هلاكت رساند، ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همگى به اين امر رضايت دادند، و لذا فرموده است: آنها ناقه را هلاک كردند، و سپس همگی از كرده خود پشيمان شدند!.(5)

از همین روست که حضرت امیر (علیه السلام) در سخن دیگری فرموده اند: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيه...»؛ كسى كه به کردار گروهی راضى باشد، همانند کسی است که با آنان بوده و آن کردار را انجام داده است.(6)

البته کیفیت و کمیت جریمه و عذاب دنیوی یا اخرویِ فاعل مباشر جرم (یعنی کسی که به طور مستقیم و با دست خودش جرمی را مرتکب شده)، با فاعل غیر مباشر جرم تفاوت دارد؛ نیز با راضی به عمل مجرم هم متفاوت است، اما در یک نگاه کلی، فاعل مباشر جرم و حمایت کننده از او و راضی به جرم او، همگی به یک معنا مجرم اند!.

برای نزدیک کردن این نکته ظریف به ذهن، مثال ساده ای عرض می کنم:
در زمان ما مردمانی گمراه به طمع جیفه دنیا، و با کمک اربابان انگلیسی و آمریکایی، و با حمایت های همه جانبه مالی و انسانی فرقه ی پلید وهابیت، جنایات بی نظیری را در سوریه و عراق رقم می زنند! بدون تردید، تمام وهابی های پلید سعودی و قطری _که خودشان به طور مستقیم در صحنه نیستند اما به هر نحوی این عمل مجرمانه را تایید و حمایت می کنند_ در این جنایات شریک اند و ما این کمک ها و حمایت ها و تاییدهای آن ها را محکوم می کنیم! (در این مطلب ساده و بدیهی و معقول که شک ندارید؟) بفرمایید این شراکت مجرمانه را از کجا بدست می آوریم؟ این محکومیت درست و عاقلانه را بر چه مبنایی ابراز می کنیم؟ هر پاسخی بدهید، پاسخ پرسش شما خواهد بود!.

این نکته را هم عرض کنم که قرآن کریم بارها اهل کتاب معاصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به پذیرش سخن حق دعوت نموده و راه سعادت را برای آنان باز گذاشته است و حتی از ایمان و حق باوری برخی از آنان نیز ستایش نموده است و آیات بسیاری شاهد این مدعاست (7)، اما در این جا سخن از این است که اگر شرایط کلی مردمان فعلی و قبلی یکی بود، یعنی با یک فضای فکری و استدلالی، یک موضوع را طرح می کنند، معلوم می شود در واقع به دنبال راست‌آزمایی حق نیستند و همان راه پیشینیان را ادامه می دهند و بهانه جویی می کنند! در چنین شرایطی، پیامبر از انجام درخواست های بهانه جوی آنان معذور است. آیه زیر هم به همین مطلب اشاره دارد:
«وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً»؛ هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانه‏ جويان) را بفرستيم جز اين كه پيشينيان (كه همين درخواست ها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم (معجزه‏ اى) كه روشنگر بود اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مى‏ فرستيم.(8)

ـــــــــــــــــــ
(1) بقره/ 183.
(2) كتاب اوّل پادشاهان، باب 18 جمله 3 و 4.
(3) تفسير نمونه، ج‏3، ص 197.
(4) اسراء/ 15.
(5) نهج البلاغه، خ 201
(6) وسائل‏ الشيعة، ج 16، ص 141، ح 21188.
(7) مائده/ 383.
(8) اسراء/ 59.

موضوع قفل شده است