شاهنشاهی که هیچ ، آمریکا پوچ است
تبهای اولیه
[="Blue"]بسم الله الرحمن الرحیم
ایام الله دهه فجر را گرامی میداریم
امام خمینی بواقع فردی شخصیت ساز بودند
ایشان نظام کهنه و استبدادی شاهنشاهی را که هیچ بلکه نظام آمریکا را نیز پوچ می دانستند[/]
[="Blue"]امام خمینی به منزلۀ یک شخصیتساز
شهید مرتضی مطهری رضواناللهعلیه در بخشی از کتاب مفید "حماسۀ حسینی" میفرماید:
«مسئلۀ احساس شخصیت مسئلۀ بسیار مهمی است.
از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت بکند، احساس منش بکند،
برای خودش ایدهآل داشته باشد و نسبت به اجتماعهای دیگر حس استغنا و بینیازی داشته باشد،
یک اجتماع این طور فکر بکند که خودش و برای خودش فلسفۀ مستقلی در زندگی دارد و به آن فلسفۀ مستقل زندگی خودش افتخار و مباهات بکند،
و اساساً حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین که اجتماع از خودش فلسفهای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد،
و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد.
وای به حال آن اجتماعی که این حس را از دست بدهد، این یک مرض اجتماعی است و این غیر از آن "خودی" اخلاقی است که بد است و نفسپرستی و شهوتپرستی است.»[/]
[="Blue"]ایشان بعد از بیان این چهارچوب نظری،
از آن برای تحلیل حوادث صدر اسلام استفاده میکند و پیامبر را نمونۀ کاملی از افرادی میداند که با آوردن حرفی تازه برای جامعۀشان، به عرب جاهلی شخصیت داده تا جایی که آن انسانهای بیسواد برای خودشان رسالتی جهانی قائل میشوند. سپس به انحطاط تدریجی جامعۀ اسلامی پس از پیامبر اشاره دارند که به خلافت معاویه و یزید رسیده و تنها اسمی از اسلام بر سر زبانهاست. اینجاست که دوباره نیاز به شخصیت بخشی به اسلام و مسلمین بود و چه کسی برای این کار بهتر از امام حسین (ع): «بعد از بیست سی سال که این حرفها فراموش شده بود، حسینبن علی به نام یک نفر مصلح و به نام یک نفر اصلاحطلب که باید در امت اسلام اصلاح ایجاد کرد، قیام کرد و به مردم عشق و ایدهآل داد. رکن اول حماسۀ زنده شدن یک قوم همین است.[/]
ملتی شخصیت دارد که حس استغنا و بینیازی در او باشد.» حال اگر به تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام نگاهی بیاندازیم، میتوانیم مشابهتی آشکار بین عملکرد حضرت امام (ره) در دوران متأخر و عملکرد پیامبر (ص) و امام حسین (ع) ببینیم. همان طور که در کتب مختلف تاریخی آمده و همچنین در صحیفۀ نور امام بارها به آن اشاره شده، اسلام به دلایل مختلفی در نزد عموم جهانیان و حتی خود مسلمین از رونق افتاده بود. دیدگاه دیگران نسبت به اسلام به عنوان یک دین متحجر و عقبمانده بود که هیچ حرفی برای گفتن در دنیای جدید نداشت. در نزد آنها اسلام مساوی با نوعی گذشتهگرایی احساسی بود که چون جایگاهی در جهان برای خود نمییافت متوسل به زور و وحشیگری میشد. مسلمین نیز شامل یکسری انسانهای ناتوان و بیسواد تلقی میشدند که جز مصرف کردن، توقع دیگری از آنها نمیتوان داشت و فقط به درد کارهای یدی و کاملاً پیشپا افتاده میخورند. از طرف دیگر خود مسلمین نیز نگاهی توأم با یأس و از خودباختگی نسبت به خودشان داشتند و عدم اعتماد به نفس در همه جای زندگیشان موج میزد. از سیاستشان گرفته که اکثر حکام بلاد اسلامی را پادشاهان وابسته به ابرقدرتهای استعمارگر تشکیل میداد تا اقتصادشان را برنامهریزی و اجرایش دست رباخورهای یهودی و غربی بود. از علم و دانششان که باید تاریخ جنگهای ضدانسانی صلیبی را میخواندند تا سبک زندگیشان که حتی سعی میکردند مثل غربیها آب بخورند. و همۀ اینها یعنی منفعل و منزوی و بیشخصیت کردن اسلام عزیز.
اما این شرایط اسفبار باید روزی تمام میشد و برای این کار چه کسی بهتر از حجت خدا در زمان غیبت امام معصوم (ع) یعنی حضرت امام خمینی (ره). در نزد ایشان آنچنان اسلام از غنا و محتوای فاخری برخوردار بود که فقط در قبال عزلتنشینی آن میبایست قیام کرد. امام خمینی (ره) با آن احاطۀ دقیقی که به معارف اسلامی داشتند، گنجهای فکری و عملی اسلام را به گونهای متعالی و در عین حال خاک گرفته تلقی میکردند که تنها آب حیات رهایی بخش ایران، جهان اسلام و حتی کل دنیا را بازگشت به معارف و آموزههای الهی میداستند. ایشان نه تنها مسلمان را یک عنصر بیخاصیت نمیداستند بلکه انزوای آن روز مسلمین را محصول ترس و توطئۀ دشمنان اسلام از کاراییهای آنها و از دست رفتن جایگاهشان بیان میکردند.
[="Blue"]
امام خیمنی (ره) برای احیای شخصیت اسلام و مسلمین دو کار را به طور موازی انجام دادند. یکی شکستن ابهت کاذب به اصطلاح ابرقدرتها و دیگری نشان دادن ابعاد مجهول و مغفول ماندۀ اسلام به مسلمین. اینکه آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، اگر کل دنیا در مقابل ما بایستد ما در مقابل همۀ دنیای آنها میایستیم، سیاست نه شرقی نه غربی، به کار بردن تعبیر شیطان بزرگ برای آمریکا، پوچ و توخالی جلوه دادن نظریهها و رفتارها و ارعابات قدرتهای بزرگ و غیره نماد تحقیر بزرگی کذایی غرب است. از طرف دیگر تکرار مکرر این نکته که اسلام برای همه چیز زندگی ما برنامه دارد، ارائۀ نظریۀ ولایت فقیه، ارائۀ مدل سیاسی جمهوری اسلامی، از نمونه تلاشهای ایشان برای اثبات این نکته است که اسلام شخصیت دارد و میتواند به احیای جوامع بشری اقدام نماید.[/]
امام خمینی و رویکرد دینی ومعنوی انسان معاصر
دیدگاه غریبان
بااوج گرفتن رویکرد دینی ومعنوی انسان معاصر، تلاش روزافزون وحساسیت چشم گیری از سوی صاحبنظران غربی در جهت شناخت وتحلیل این پدیدة جهانی به وجود آمده است.کارشناسان غربی درفرصت های گوناگون به بیان نظرات وارائه تحلیلهای خود دراین زمینه میپردازند.
«بیل مایزر» روزنامهنگار ومحقق آمریکایی طی ده برنامه متوالی که از شبکة تلویزیونی PBC پخش شد باارائه نتایج تحقیقات خود در این زمنیه اظهار داشت:
«مردم در سارسر جهان از مادیگرایی وماتریالیسم خسته شدهاند و به سرعت سوی معنویت باز میگردند واین بازگشت چندی است که آغاز شدهاست.»
وی افزود:«دین وپیروی و محض از اصول آن بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است.»
متفکرانی چون جورج ویگل – اندیشمند غربی - «غیر مادی {مذهبی} شدن جهان را از واقعیتهای برجستة زندگی اواخر قرن بیستم»میدانند.»
دکتر «پنتی کایین»ا زمحققان و اساتید دانشگاه فنلاند نیز معتقد است:
«{در جهان امروز} تمایل برای پذیرش دین به وجود آمده و این تمایل رو به افزایش است.»
«پیتر شولاتر» نویسنده مفسر سیاسی مشهور کشور آلمان، طی،سخنرانی در سمینار اسلام واختلافات فرهنگ جهانی اظهار میدارد:
«اکنون نهضت بازگشت به دین ومدینه فاضله آغاز شده است»
«جرج متالینوس»استاد سیاسی کلیسا و دانشکدة الهیات اتن (یونان) هم تصریح میکند:
«...در این عصر، مذهب و بازگشت به دیانت رونق گرفته است»چنانکه، پروفسورخوزه ماریا اندیشمند اسپانیایی هم میگوید:
«الآن در دنیا رویکرد به مذهب چشم گیر است.»
«گوستاو ینبور» خبرنگار روزنامة آمریکایی نیویورک تایمز نیز طی گزارشی از اجتماع گسترده ای که در آن سخنرانان آمریکایی بر لزوم بازگشت به دین تأکید نمودند، اعلام نمود:
«نه تنها در آمریکا که همة نقاط جهان توجه مردم به مذهب وخدا رو به افزایش چشم گیر است.»
بن بست نظریة افول مذهب
بسیاری از تحلیلگران غربی جریان رویکرد دینی رابسیار قویتراز حد متصور دانسته و با بیان این مطلب که:
«در شرایط حاضر هیچ قدرت اجتماعی قویتر ازدین (درجهان)وجود ندارد.»
و با تأکید براین که:«مردم دنیا به طور روز افزون چه در شرق و چه درغرب به طرف خداوند، مذهب ومعنویت سوق پیدا میکنند.»
اعتقاد خود را این گونه ابراز میدارند که:
«جریان بازگشت ملتها به دین باوری همانند یک سیل خروشان به راه افتاده است واین تصور که سکولاریسم همة جهان رادر بر میگیرد به پایان رسیده است.»
وتصریح مینمایند:
«همه به اشتباه دراین اندیشه بودند که دنیاگرایی درحال به تحلیل بردن مذهب است وهیچ چیز نمیتواند مانع آن شود.»
قرن بیست و یکم:قرن بسط نفوذ فوق العادة مذهب
بسیاری از صاحبنظران غربی بااعتقاد به تجدید حیات دینی بشر معاصر وشتاب فزایندة آن اکنون از افقهای روشن پیش روی این پدیدة در قرن بیست و یکم سخن میگویند، آنان «قرن بیست و یکم را قرن بسط نفوذ فوق العادة مذهب درابعاد مختلف زندگی بشر «میدانند.
«رابرت ماکواند»نویسندة آمریکایی باتوصیف قرن بیست و یکم (میلادی)به قرن کنجکاوی ومعنوی بشر با ارائه امار وارقام و شواهد موجود پیشبینی مینماید که «سدة جدید،دورةجدید هیجانات مذهبی خواهد بود، وانتظارات مردم در این زمینه به شدت افزایش خواهد یافت.»
هفته نامة فرانسوی آبزرواتور در تأیید همین واقعیت ضمن طرح پیشبینی آندره مالرو، نویسندة بزرگ فرانسوی و وزیر فرهنگ اسبق فرانسه، از قول وی مینویسد:
«قرن 21 میلادی یا اصلا وجود نخواهد داشت و یاقرن مذهب خواهد بود.»این هفته نامه افزود:
«پیشبینی مالرو به حقیقت پیوسته ودرهمه جا بازگشت به مذهب به چشم میخورد.»
رویکرد دینی ومعنوی شهروندان جوامع غربی
جریان بازگشت دوبارةانسان عصر امام خمینی (ره) به سوی ارزشهای معنوی واعتقادهای دینی به سرعت درحال رشد وگسترش در عرصة جهانی میباشد. [SPOILER]
اما آنچه دراین میان کنجکاوی هر محققی را بر میانگیزد ظهور ونفوذ گستردة جریان مذکور درکانون غفلتزدگی و مادیگرایی افراطی در جهان معاصر یعنی جوامع غربی میباشد.
بر اساس نتیجة یک تحقیقات آماری که توسط مؤسسة «برند فیو چرزگروپ» تهیه شده است: توجه وگرایش به مسائل وموضوعات مذهبی درمیان شهروندان کشورهای غربی خصوصا قشر نوگرا و مدرن پسند، روندی رو به افزایش دارد.»
کارشناسان غربی با تایید این مطلب که «الآن در غرب کلیساها پر جمعیتتر از سابق هستند» اظهار میدارند:« این روزها در امریکا وانگلیس و فرانسه واسپانیا بازگشت دینی آن قدر قوی است که هم چیز را تحت شعاع خود قرار داده است.»
پدیدة خداجویی انسان غربی موجب تحولات عظیمیدر مرکز ثقل تمدن غرب یعنی ایالات متحدة آمریکا گشته است.
کارشناسان معتقدند:«به سبب خداجویی درمیان مردم آمریکا بر میزان توجه آنان به مسائل مذهبی چه به صورت فردی وچه از لحاظ اجتماعی افزوده شده است و این امر بدون شک مهمترین ومنحصرترین رویداد دهة هفتاد و هشتاد در آمریکاست، واگر بگوییم این جریان میرود تا همة جامعة آمریکا و رفتار مردم وفرهنگ کشور را در سالهای آیندة این قرن تحت تأثیر قرار دهد حرف باطلی نگفته ایم.»
«رابرت ووتنا»استاد جامعه شناسی دانشگاه بریستون، و «دانلاتین»گزارشگر مذهبی هم در کتابهای جدید الانتشارشان باعنوان «بعد از بهشت»و«به دنبال خریدایمان»بر اساس مصاحبههای پی در پی و دادههای تحقیقاتی متفقا معتقدند:
«هم اکنون هجوم مردم امریکا به زندگیهای مذهبی به صورت بی سابقه ای درحال افزایش است.»
این دو کارشناس دردو تحقیق جداگانه در شرق وغرب ایالات متحدة آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که:
«اعتقاد به خداوندو رفتن به عبادتگاهها در میان مردم بیش از هردورة دیگر مرسوم گردیده است.»
یکی دیگر از صاحبنظران غربی در این باره مینویسد:
«مذهب در اشکال گوناگون خود را در جامعة امریکا متجلی ساخته وهم اکنون در حال شکل دادن به فرهنگ مردم آمریکا میباشد.»
رویکرد دینی ومعنوی غرب در آیینة اطلاعات
گسترش دامنة جریان معنویت خواهی و خداجویی به کشورهای غربی یکی از شگفتآورترین تحولات چند قرن اخیر را پدید آورده است که به لحاظ اهمیت موضوع به طرح برخی از گزارشهای موجود در این زمینه میپردازیم:
«امروزه بخش مهمی از جنوب آمریکا از جنوب شرقی تاغرب را کمربند مذهبی (Religius Beit) میگوبند،زیرا در این منطقه فعالیت دینی دردو دهة اخیر، رو به رشد بوده است، این مطلب را تعدا دشرکت کنندگان درکلیسا وپاسخ دهندگان به پرسشنامهها ونظر سنجی ها تأیید میکند، اکنون بیش از 80 % مردم آمریکا خود را افراد دینی معرفی میکنند، 90% مردم آمریکا اظهار میدارند:خدا وجود دارد.»
دراین نظر سنجیها 60-65% مردم انگلستان و 70 % مردم ایتالیا به چنین نظری قائل بودهاند.»
بر اساس گزارش مؤسسة نظر سنجی «پیو» (درواشنگتن ):« مردم آمریکا روز به روز بیشتر به مذهب روی میآوردند واعتقاد مردم آمریکا به خداوند ومعجزات الهی در دهة جاری به مراتب بیش از بیش از دهة گذشته میباشد.»
ادارة امار کانادا در یک گزارش رسمیاعلام نمود:«تعداد افراد مذهبی درکانادا رو به افزایش است.»
هم چنین مرکز آمار اجتماعی بین المللی (بر اساس نظر خواهی از 19 هزار نفر در بیش از 21 کشور جهان ) اعلام نمود:
«تعداد جوانان کشورهای شرق اروپا که معتقد به زندگی پس از مرگ هستند رو به افزایش میباشد.»
روزنامة آمریکایی یو اس تودی باارائة گزارشی به بیان نمونه ای محسوس ازافزایش علایق مذهبی مردم آمریکا پرداخته مینویسد:« «اکنون 29% آمریکایی ها معتقدند از آزادی بسیار کمیبرای آموزش دینی خود برخوردارند و این در حالی است که این رقم نسبت به نظر خواهی سال گذشته درباره همین موضوع 3%و نسبت به ,سال 1997، 8% افزایش یافته است.
تقریبا 48% از مردم آمریکا هم معتقدندمسئولان باید اجازه نیایش در مدارس را به دانش آموزان بدهند و 64% شهروندان آمریکایی نیز به ممنوعیت دعا در مراکز ورزشی اعتراض دارند و با آن مخالفند.»
این روزنامه میافزاید:
« تعداد بی شماری از مردم آمریکا از تصمیم دادگاه این کشور در رابطه با ممنوعیت دانش آموزان از خواندن دعا در مراکز ورزشی، به شدت شکایت داشته و آن را محکوم کرده اند.»
پیامدهای افزایش علایق دینی و معنوی غربی ها
تحولات اجتماعی ناشی از جنبش معنویت گرایی در مغرب زمین اکنون به خوبی محسوس است.هم اکنون به وضوح میتوان روند رو به رشد تجمعات گسترده و عظیم مردمیدر کشورهای غربی را که با پا فشاری بر مطالبات دینی و معنوی از دولت های خود و اعلام وفاداری نسبت به عقاید مذهبی تشکیل میگردد، مشاهده کرد.
« در مرداد 1376 به مناسبت سالگرد روز جهانی جوانان کاتولیگ، گرد همایی عظیمیبا حضور پاپ پل ژان دوم برگزار گردید که در آن بیش از یک میلیون نفر به نیایش پرداختند، در این مراسم جوانان کاتولیک 140کشور جهان حضور داشتند.»« هم چنین شرکت کنندگان میلیونی در اجتماع زنان سیاه پوست آمریکایی در فیلادلفیا اعلام نمودند اکنون زمان تقویت پیوند روحانی و معنوی در خانواده و جامعه سیاه پوستان فرا رسیده است.»
چنانکه « صدها هزار نفر از مردم از ایالات متحده که در اجتماع میلیونی مقدس، به دعوت سازمان میثاق گردهم آمدند به دعا نشسته و خواستار بازگشت معنویت به جامعه خود شدند.»
«در مراسم دیگری که در شهر لسآنجلس برپا گردید، 43 هزار نفر از جوانان آمریکایی با عنوان طرفداران مسیح گردهم آمدند، و هدف از این همایش را آشنایی با ارزشهای معنوی و تجدیدنظر در مورد ایمان شخصی ذکر کردند.»
«پانزده هزار زن آمریکایی نیز با اجتماعی در سالن اجتماعات شهر اوهایو، ضمن فراخواندن مردم آمریکا به یکتاپرستی، یگانه راه حل خروج از بن بست فعلی جامعه خود را گرایش به ارزشهای معنوی و مذهب اعلام کردند»
البته به این نکته اشاره شود که تجمعات روزافزونی که در کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحده، به همراه اصرار بر خواستههای فرامادی و مذهبی شکل میگیرد تنها بخشی از آثار مشهود تغییرات عمیق ذائقه معنوی بشر غربی است.
با مروری بر اخبار و گزارشهای موجود درباره تحولات جاری در جوامع غربی به خوبی می توان با وسعت و گستردگی آثار رویکرد دینی و معنوی جوامع غربی آشنا گردید که در این جا تنها به ذکر بخشی کوچکی از این آثار میپردازیم.
براساس اخبار موجود:
«کارشناسان مؤسسه های تحقیقاتی در غرب به طراحان بازاریابی مؤسسات بازرگانی و ... اکیداَ توصیه مینمایند که در برنامهریزیهای خود به افزایش جهانی گرایش افراد به مذهب توجه داشته و آن را مدنظر بگیرند.»
با افزایش گرایش شهروندان غربی به ویژه در آمریکا به دین و مذهب «هماکنون ایستگاههای رادیویی در آمریکا که برنامههای مذهبی پخش می کنند میلیونها شنونده را به خود جذب نمودهاند.» و «براساس گزارش شبکه خبری رویتر 4/1 کاربران بزرگسال اینترنت در آمریکا (که حدود 28 میلیون نفر هستند) به دنبال اطلاعات مذهبی و یا معنوی در این شبکهاند که این رقم روزانه بالغ بر سه میلیون نفر میشود.»
هماکنون کتابهای مذهبی در صدر لیست پرفروشترین کتابها در غرب قرار گرفتهاند.» براساس گزارش مؤسسه تحقیقات گالوپ (Galiup): در آمریکا حدود 2000 عنوان کتاب در بازار وجوددارد که به موضوعاتی پیرامون عبادت پرداختهاند، این تعداد سه برابر تعداد عناوینی است که در موضوعات جنبی چاپ شده است.»
اقبال عمومی جوامع غربی به مسائل دینی و ... فضایی را به وجود آورده که:
«... امروزه (حتی) برای فیزیکدانان، کیهانشناسان، منجمانغربی سودآور شده که در عنوان کتابهایشان اسم خدا را بگنجانند، گرچه در داخل کتاب کاری به خدای سنتی نداشته باشند، لذا عناوینی نظیر The Mihd of God و God and the New Physics و غیره رایج شده است!»
شبکة تلویزیونی سی.ان.ان نیز با ارائه آماری در این زمینه اعلام کرد:
«طی سال 1995 انتشار کتابهای عمومی از رشد نزدیک به 6% برخوردار بودهاند، در حالی که انتشار کتابهای مذهبی نرخ رشدی برابر 20% در همین مدت داشتهاند.»
افزایش تمایلات معنوی و مذهبی مردم در کشورهای غربی تحولات مهمی را نیز در صحنه سیاسی و خصوصاً رقابت های انتخاباتی پدیده آورده است.
طی سالهای اخیر، بهرهگیری از تبلیغات مذهبی در برخی از کشورهای غربی از سوی کاندیداهای نمایندگی مجلس و نخستوزیری و ریاستجموری، به جهت جلب رضایت و آرای مردم، رشد چشمگیری داشته است، چنانکه: «نامزدهای نخستوزیری در انگلستان از دو حزب کارگر و محافظهکار هر کدام به نحوی کمسابقه به توصیف اعتقادات مذهبی خود پرداختند.»
«در انتخابات پیشین ریاست جمهوری آمریکا کلینتون (از حزب دموکرات) و باب دال (از حزب جمهوریخواه) نیز به طرح شعارهای مذهبی پرداختند.»
«در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا نیز جورجبوش و مککین، دو نامزد حزب جمهوریخواه در برنامههای تبلیغی خود از تأثیراتی که توصیههای حضرت عیسی(ع) بر شخصیت آنان داشته است و از عقاید درونی خود درباره دین سخن به میان آوردهاند و «الگور» و «بیل برادلی» دو نامزد حزب دموکرات با بیان اینکه «برای اصلاح جامعه باید ارزشهای مذهبی را تقویت کرد» بر مذهبی بودن خود و خانوادههایشان تأکید نمودهاند.»
اصالت جریان دینگرایی و معنویتخواهی جوامع غربی
قبل از مرور برخی از گزارشهای تفصیلی مربوط جریان رو به رشد گرایشهای دینی و معنوی در کشورهای غربی، تذکر یک نکته ضروری به نظر میرسد و آنها اینکه:
گرچه در بدو نظر ممکن است برخی تحلیلگران با این توجیه که «غرب حقیقتی جز اراده معطوف به قدرت و تصرف تکنیکی به قوه عقل و تفکر حسابگر نمیشناسد و اگر از تفکر معنوی سخن میگوید صرفاً برای تقویت نفس خویش است» جنبش دینخواهی و معنویتجویی جوامع غربی را جریانی در راستای تنوعطلبی و لذتجویی و خودنسیانی انسان غربی تحلیل نموده و در مجموع آن را بیش از ارضای سطحی نیازهای عمیق و اصیل انسانی تلقی ننمایند. اما واقعیتهای موجود و تعمق در باطن تحولات دینی و معنوی جوامع مدرن، بیشک ما را بر این باور میدارد که:
شوق و شور معنوی انسان غربی در عصر امامخمینی (ره) برآمده از شعور معنوی و بخشی از آثار «عطش معنوی و گرایش ملتها به ارزشهای وحی» میباشد که امام آن را از جمله ویژگیهای عصر جدید ذکر نمودند.
گرایشهای چشمگیر معنوی و مذهبی جوامع پیشرفته صنعتی نه در خود نسیانی بشر، که در خودآگاهی و تجدید عهد فطری انسان با خداوند ریشه دارد، و بشارت طلوع خورشیدی است که از مغرب ارزشهای حیاتی و معنوی در غرب سر برخواهد آورد.
آری، ما بر این باوریم که:
«گرایشهای جسته و گریختهای که امروزه در جوامع مدرن به سمت مذهب در شرف ظهور و شکلگیری است طلیعهای امیدوار کننده از نوعی بیداری و خودآگاهی ملتهای آنان است، (چنانکه) بیشک اجتماع عظیم سیاهپوستان مسلمان ایالات متحده آمریکا در سال 1995 در واشنگتن و برخواستن طنین پرصلابت «الله اکبر» در مقابل کاخ سفید، مقر ریاست جمهوری آمریکا نشانة میمونی از یک «خیزش معنوی و اخلاقی در کانون یک جامعه مدرن است.»[/SPOILER]
امام خمینی (ره) و جهان غرب
بدون تردید نام امام خمینی با تاریخ معاصر جهان آمیخته است او مرد قرن و احیاگر میراث عظیم اسلامی در جهان امروز است که با وجود سیطره تمدن غرب و شیفتگی بسیاری به زرق و برق آن ، راه جدیدی را برای انسان امروز ارائه نموده و سنتی نو و مکتبی اصیل برای احیای ارزشها و اصول اسلامی در جهان امروز ارائه کرد.
نوشتار حاضر متکفل بررسی مهمترین تاثیرات قیام و انقلاب حضرت امام ره بر جهان غرب می باشد؛ مفهوم غرب در نوشتار حاضر به مراتب وسیع تر از غرب جغرافیایی است بلکه بیشتر تاکید بر ابعاد فرهنگی و تمدنی است که در حوزه جغرافیایی غرب بخصوص بعد از رنسانس به وجود آمد. از این منظر غرب عبارت است از تفکری دنیاگرا، تجربی نگر و غیردینی ، همراه با سلطه و استثمار مادی که سرچشمه آن ، در ظاهر نه به غرب ، بلکه به همه تمایلات درونی و نفسانیات و خودخواهی های انسانی ختم می شود.
یکم. رویکرد به معنویت ، احیا دین و دین گرایی: رشدسریع تفکرات الحادی ، خدا گریزی و انسان محوری وگرایش برخی کشورهای جهان به نظام فکری سیاسی سکولار، بسیاری از صاحب نظران را به این باور رساند که انزوا و اضمحلال کامل ، سرنوشت محتوم ادیان الهی است. اما قیام امام خمینی ره وموفقیت انقلاب اسلامی به رهبری ایشان نه تنها توانست گفتمان دینی در ایران را تغییر دهد، بلکه شرایط جدیدی را به وجود آورده که حاکی از ورود جهان به دوره های متفاوت از ادوار گذشته وعصری با ویژگی های ممتاز دینی و معنوی است.
از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران تجدید حیات معنوی و دینی بشر «با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و به این لحاظ دهه 60 را باید اولین دهه از این تجدید عهد محسوب داشت از این دیدگاه اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی در نظر بگیریم آن تاریخ سال 1979 میلادی است یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورده است.
آخرین آمارها در مورد احیای تفکر دینی که در سال 1990 م صورت پذیرفته نشان می دهد که تقریبا 70 درصد مردم اروپا احساس دینداری می کنند. در تمام ادیان از هندوئیسم گرفته تا بودایسم و... و انواع فرقه های مسیحیت همه از یک نوع بازگشت به تفکر دینی خبر می دهند و انقلاب اسلامی ایران موجب احیای فکر دینی در جهان گشت » شخصیت الهی و پیام های معنوی حضرت امام ره بسیاری از پیروان سایر ادیان و مذاهی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد تا آن جا که در نظر برخی از تحلیل گران و متفکران مسیحی «او مسیح معاصر بود و دقیقا اشعه صلابت و سازش ناپذیری عیسی بن مریم علیه السلام بود». از دیدگاه هفته نامه آبزرور، «امام خمینی مردی هم پای پیامبران کهن است که دنیا را به پیروی از اصول دینی دعوت کرد. پیام وی برای مردم جهان خلوص عقیده و پیروی از سادگی در مقابل پیچیدگی و آلودگی های غرب بود و این رمز موفقیت وی و احساس افتخار پیروان اوست.»
از دیدگاه شبکه تلویزیونی بی.بی.سی نیز: «آنچه در ایران در سال 1979 رخ داد نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود نقطه عطفی که از بازگشت میلیونها نفر در سراسر دینا به اصول گرایی مذهبی خبر می دهد» به گفته این شبکه «در سراسر جهان پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیت یهودیت و هندو نیز به اصول گرایی مذهبی روی آوردند؛ حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است». آیت الله مصباح یزدی در این باره با اشاره به جریان دین ستیزی و دین زدایی در اروپا و غرب طی قرنهای اخیر که دامنه آن تا کشورهای اسلامی ازجمله ایران عصر پهلوی نیز کشیده شده می فرماید: «مهمترین دستاورد حرکت امام خمینی ره احیا دین و دین گرایی درجهان معاصر بود به گونه ای که به برکت این حرکت نه تنها پیروان دین اسلام دیگر ادیان ازجمله مسیحیت نیز حیاتی دوباره یافته و در نتیجه گرایش به دین و دینداری در سایر ملل نیز افزایش یافت.»
ایشان در همین مورد، به سخن یک اسقف مسیحی از مکزیک اشاره می نماید که در دیدار با ایشان اظهار داشت: «این افتخار مخصوص شماست که توانستید ایمان را در دنیا زنده کنید و بالاتر این که کشورداری را با دین داری توام کنید، ما مسیحیان این توان را نداریم که ایمان را در مردم حفظ کنیم ، چرا که مردم دیگر اطمینانی به ما ندارند، بالاتر این که نتوانستیم دین داری را با کشورداری توام کنیم» و برخی دیگر از مسیحیان نیز سخن از «تاثیرپذیری شدید از مقام وعظمت وتحمل و بردباری شکوهمند امام خمینی ره ودرک احساس عطیه وموهبت الهی دراولین دیدار با ایشان» به میان آورده اند. و به تعبیر اندیشمند پسامدرن فرانسوی ، میشل فوکو، «امام خمینی ره منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی روح در عصر حاضر گردید».
دوم: جمع معنویت و حاکمیت: در قرون جدید و تا پیش از قیام شکوهمند حضرت امام ره ، در شرق و غرب جهان امکان جمع معنویت و حاکمیت یک معما، افسانه و محال بود. نه تنها در افکار عمومی ، بلکه در تمام متون آکادمیک و دانشگاهی در باب سیاست ، در این بحث اجماع داشتند. چنان که برنارد واندویل ، صاحب افسانه کندوی زنبورها در غرب و از نخستین تئوریسین های جریان مدرنیزم غرب ، می گوید: « اخلاق از حاکمیت جداست و این دو مقوله هیچ سازگاری با هم ندارند. و با آنچه که در اخلاق به عنوان فضیلت اخلاقی نام برده می شود نمی توان جامعه و حکومت را اداره کرد.»
وی تصریح می کند که اگر بنا باشد همه انسان ها اهل زهد، توکل ، ایثار و شجاعت باشند، دیگر نمی توان نظام اجتماعی بنا نمود و حکومت تشکیل داد. جامعه برخلاف این ارزش ها و منطبق بر آنچه که «رذیلت» به آن گفته می شود ساخته می شود. اتفاقا پیشرفت ، توسعه ، آبادانی و رفاه جامعه در این است که مردم اهل سخاوت و انفاق و ایثار نباشند، بلکه برعکس باید اهل استیثار، ویژه خواری ، خودخواهی ، حسادت و حرص و زیاده طلبی باشند. با چنین شرایطی است که می توان زندگی اجتماعی کرد. فلسفه سیاسی مدرن نیز مبتنی بر همین مفروضات است که براساس آن سه آموزه مارکسیسم ، لیبرالیسم و فاشیسم به عنوان محصول مدرنیزم غرب در آخرین سده این قرن ، شکل گرفته و دنیا را تحت سیطره شوم خویش قرار دادند و خونین ترین جنگ های تاریخ بشر را به عنوان مکاتب توجیه گذار جنگ ها و خونریزی ها تئوریزه کردند.
اما حضرت امام ره این معادله را در دنیا به هم زد و با طرح حیات معنوی و باطنی برای بشریت و ارائه مدل دقیق و کارآمد حکومت اسلامی ، عملا حیات تک ساحتی و تک بعدی غرب را به چالش کشید و اعلام کرد که فضای غیرمعنوی غرب نمی تواند برای همیشه ادامه داشته باشد و بشر غربی روزی از زندگی در فضای مادی خسته می شود و ناگزیر دوباره به معنویت روی می آورد: در حقیقت بشر امروز دارد به دوران جدایی مادیت از معنویت پایان می دهدمادیتی که کار بشر را با بن بست مواجه ساخته است و اینک زمان آن است که فعالیت مادی ، آمادگی برای اعتلای معنوی انسان تلقی شود و همین تلقی است که بشریت امروز و فردا را به مذهب بازمی گرداند. اسلام دینی است که با تنظیم فعالیت های مادی ، راه را به اعتلای معنوی انسان می گشاید.
از این رو امروزه نه تنها دیگر سکولاریسم به عنوان نظریه مطلوب نیست بلکه به عقیده صاحب نظران آنچه فرهنگ غربی را مورد تهدید قرار می دهد همین سکولاریسم است چنانکه برژینسکی اعتراف می کند: سکولاریسم عنان گسیخته حاکم بر نیمکره غربی ، در درون خود نقطه ویرانی فرهنگ غربی را می پرورد از اینرو آنچه ابر قدرتی آمریکا را در معرض زوال قرار می دهد همین سکولاریسم است. و تنها راه رهایی از این بحران را در احیاء عنصر مذهب می دانند.
سوم: رویارویی با ایدوئولوژی های حاکم و تحول در نظام بین المللی: اثرات عمیق اندیشه های امام تنها در بعد نظری و فکری ، محدود نگردیده بلکه ؛ در بعد عملی حتی موثرتر هم بوده است و توانسته معادلات موجود در نظام بین الملل را دگرگون ساخته و اعمال و رفتار و روابط موجود این سیستم های بین المللی و مقتضیات حاکم بر نظام بین الملل را به چالش کشاند. چنانکه هنری کسینجر، مشاور رئیس جمهوری امریکا در دهه 70 اعتراف می نماید: «آیت الله خمینی غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آن چنان رعد آسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاست مداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت. هیچ کس نمی توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده دردنیا سخن می گفت وعمل می کرد، گویی از جای دیگر الهام می گرفت ، دشمنی آیت الله خمینی با غرب بر گرفته ازتعالیم الهی او بود اودر دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»
[="Blue"]نقش موثر طرح گفتمان در سطح جهانی
حضرت امام ره پیام دهنده همزیستی میان ادیان می باشند از این رو از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز تاکنون جلسات بحث و گفتمان با اندیشمندان ادیان بزرگ بخصوص متفکران مسیحی تشکیل شده است. این گونه گفتگوها که با هدف همزیستی مسالمت آمیز، شناخت واقعی ادیان ، فرهنگ ها و تمدن ها، احترام متقابل صاحبان ادیان ، استقرار عدالت و صلح جهانی ، گسترش معنویت و ارزش های دینی و اخلاقی در سراسر دنیا صورت می گیرد، نقش مثبت و تاثیر فراوانی برجای نهاده است. وطرح گفت وگوی تمدن های جمهوری اسلامی مورد استقبال گرم جهانیان بویژه پیروان ادیان و متفکران و روشنفکران برجسته دنیا قرار گرفت و این ابتکار جالب و شایسته دولت اسلامی ایران را تحسین کردند. اسقف خلیل ابی نادر یکی از رهبران مسیحی لبنان در خصوص اثرگذاری گفتمان و برقراری ارتباط با جامعه مسیحی می گوید: [امام] خمینی در من تاثیر بسیاری بر جای نهاده است. اگر چه من به عنوان یک روحانی مسیحی نمی توانم دینم را ترک کنم ، اما با این حال اندیشه و افکار من از رسالت دینی وی بسیار تاثیر گرفته است. این تاثیر به صورت زیر جلوه گر می باشد:
1- او به این حقیقت دست یافت که عقب ماندگی مسلمانان در عصر انحطاط خصوصا در ایران اصولا از دوری آنها از درک صحیح قرآن ناشی می شود. این بود که او صدا و موعظه اش را به مردم رساند و آنها را از خواب بیدار نمود، خصوصا که اعمال او همواره از قرآن سرچشمه می گرفت.
2- او خواهان وحدت مسلمانان بود و مسلمانان ایران را با اراده و اهداف و آرمانهایشان وحدت داد.
مردم مستضعف سلاح او در مبارزات بودند و پیروزی نیز همیشه نصیب او می گشت. اگر وی از کلیسای مسیحی می بود، مردم مومن وی را قدیس بزرگی می دانستند و او را شفیع خویش قرار می دادند. امام خمینی در خارج از ایران پیام دهنده همزیستی میان مسیحیان و مسلمانان می شد. من به عنوان یک روحانی مسیحی ، جمهوری اسلامی ایران را درک می کنم.
اگر شانس آن را داشتم که با امام خمینی بزرگ گفتگویی داشته باشم با روح مسیح (ع) و محمد (ص) همان خط و راه را در پیش می گرفتیم»
تایمز لندن در توصیف حضرت امام (ره) می نویسد: «امام خمینی مردی بود که توده ها را با کلام خود شیفته کرد، وی به زبان مردم عادی سخن می گفت و به طرفدارای فقیر و محروم خود اعتماد به نفس می بخشید، این احساس آنها را قادر ساخت تاهر کسی را که سر راهشان بایستد از بین ببرند وی به مردم نشان داد که حتی می توان در برابر قدرت هایی مثل امریکا ایستاد و نهراسید.» امام ره توانست جسارت و شهادت انتقاد کردن در برابر قدرت ها را به دیگر رهبران جهان و دیگر کشورها انتقال دهد و عملکرد نظام بین المللی را زیرسوال برند. شکست دو ابرقدرت و بویژه امریکا در مدیریت تحولات ایران به تمامی ملتها نشان داد که توان و قدرت آنها بسیار زیاد و قابل اتکاست.
[SPOILER] نامه امام به گورباچف در حقیقت نقدی بر تغییرهای اقتدارطلبانه و انحصاری مدرنیته و مدرنیسم و مدرنیزاسیون با وجوه متفاوت چپ و راست است که تصور می کردند هیچ تحولی در دنیا ، دگرگونی علمی ، مردمی و انسانی نیست مگر این که مطابق با استانداردهای اتوپیای غربی باشد. امام در این نامه ، افق دگرگونی مفاهیم و نقشها را در آینده نزدیک جهان نشان می دهد که عبارتند از: 1- افول مارکسیسم و کمونیسم و رفتن این جهان نگری به موزه های تاریخ 2- رشد خداگرایی و دین باوری در میان ملل جهان 3- رهایی فرزندان انقلابی جهان از حصارهای آهنین تغییرهای مارکسیستی و تئوری های انقلابی چپ 4- پوشالی بودن اتوپیای سرمایه داری غرب ، 5- ضرورت تجدید نظر در فهم مفاهیمی چون خدا، دین ، باغ سبز دنیای غرب ، حقیقت ، ابتذال و بن بست ، مبدا هستی و آفرینش ، زندان غرب وشیطان بزرگ ، خیالات مارکسیسم ، معقول و محسوس ، ترقی و تحول ، انسان و حیوان ، خلا اعتقادی ، نظام جهانی و....
واقعیت این است که «گرایش های جسته و گریخته ای که امروزه در جوامع مدرن به سمت مذهب در شرف ظهور و شکل گیری است طلیعه ای امیدوار کننده از نوعی بیداری و خودآگاهی ملتهای آنان است ، (چنان که) بی شک اجتماع عظیم سیاه پوستان مسلمان ایالات متحده امریکا در سال 1995 در واشنگتن و برخواستن طنین پرصلابت «الله اکبر» در مقابل کاخ سفید، مقر ریاست جمهوری امریکا نشانه میمونی از یک «خیزش معنوی و اخلاقی در کانون یک جامعه مدرن است.»
چهارم: جنبش های اسلامی و رهایی بخش معاصر: حیات جنبش های اسلامی معاصر مدیون انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام ره می باشند؛ زیرا قیام و انقلاب حضرت امام (ره) به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنها را از عزلت و حقارت نجات داد، بر ناتوانی مارکسیسم ، لیبرالیسم و ناسیونالیسم در اداره و هدایت مسلمانان مهر تایید زد و اسلام را به عنوان تنها راه حل برای زندگی سیاسی مسلمین مطرح ساخت.
مقام معظم رهبری در این باره فرمود: «با وجود گذشت بیش از یک 150 سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه اسلام ، امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن ، اسلام در آفریقا، آسیا و حتی در قلب اروپا، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به شخصیت و هویت واقعی خود پی برده اند.»
امام خمینی ره معتقد است غرب در پی استیلای فرهنگی خویش بر شرق است و این استیلا نظم فرهنگی جامعه شرقی را بر هم خواهد زد. از نگاه ایشان باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. این شیوه اصلاح فرهنگی امام الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه نمود. از این رو غرب ستیزی منطقی امام ره ، همواره بر جهت خاص حفظ و کسب استقلال فرهنگی استوار بوده است. از نگاه امام غرب ستیزی فرهنگی در کنار تحول فرهنگی در چارچوب فرهنگ شرقی باید به استقلال فرهنگی بیانجامد چنانکه فرمودند: «بالاخره باید فرهنگ متحول شود به یک فرهنگ سالم و یک فرهنگ مستقل و یک فرهنگ انسانی». انقلاب اسلامی از یک سو سبب روی آوردن مردم جهان به دین ، رشد گرایش های معنوی و تضعیف اندیشه های مادی گرایانه شد و از سوی دیگر، به الگوی مبارزه مردم ستم دیده در مناطق گوناگون جهان تبدیل گشت.
نتیجه
قیام حضرت امام ره هم از حیث نظری ، هم از حیث آرمانی و هم از حیث عملی تاثیرات و تحولات شگرف و قابل توجهی را بر جهان غرب بر جای گذارده است. همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند امام ره مبشر دوران جدیدی درتاریخ حیات بشری است که مطالبات معنوی بشر و رویکرد دینی و مذهبی انسان بیش از ادوار گذشته وچند قرن اخیر، جلوه گر خواهد شد، البته: «امام خمینی ره پیامبر تازه ای نبود، اما او از یادآوران بود، ازمخاطبان «انت مذکر» که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یادآوری کرد وپس از چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمع کلی می گذشت چون اسلاف خویش از ابراهیم واسماعیل ومحمدص دوره ای از جاهلیت وعصر دیگری از دینداری زا آغاز کرد، این عصر تازه راباید عصر امام خمینی ره نام نهاد.» و «این دوران عصر امام خمینی ره دوران اسلام ودوران غلبه ارزش های الهی ومعنوی است ، این دوران دوران امام خمینی (ره) می باشد وان شاء الله جوان های ما این آینده را خواهند دید.»
تاریخ انتشار در سایت: ۱۳ خرداد ۱۳۸۶
منبع: / روزنامه / جام جم ۱۳۸۶/۰۳/۱۳
نقش ها
نویسنده : علیرضا محمدی
رسته: 3
[/SPOILER][/]
این امریکای قدرتمند را دوست دارم
او برای حقوق بشر ابتدا به صدام کمک کرد تا هزاران ایرانی و کرد عراقی را بکشد
و بعد چون انسان دوست بود امد صدام را بکشد وچون قدرت داشت سر سه ماه بوش اعلام کرد جنگ تمام شد
ولی نمیدانم چرابعد 12 سال، تا حالا ادامه جنگ دارد و روزانه ده ها تن کشته میشود
با حضورامریکا اگرصد ها هزار تن کشته شدن ولی مهم این است که امریکا انسان دوست است و بچایش میلیون ها کودک را هم یتیم کرد
و....
و امریکا قدرتمند است و خوب است و خوب می کشد و خوب جنایت میکند
اری
اگر احمق باشم
انگاه
من امریکا را دوست دارم[SPOILER]
عقل سرباز آمریکایی
[/SPOILER]
[="Blue"]
بسم الله الرحمن الرحیم
ایام الله دهه فجر را گرامی میداریم
امام خمینی بواقع فردی شخصیت ساز بودند
ایشان نظام کهنه و استبدادی شاهنشاهی را که هیچ بلکه نظام آمریکا را نیز پوچ می دانستند
باید دانست ، که نظام ها فقط ساختارنیستند
بلکه بعد از سقوط اثارشان باقی میماند
انسان تکلیف گرا
در راهی قدم میگذارد تا
اثار و تبعات طاغوت را شناسایی و قدم در اصلاح ان بردارد
هر فرهنگ یا اندیشه ای که از طاغوت باقیمانده باشد
باعث گسیختگی و پایین امدن همبستگی می شود
اگر توجه کرده باشید در میان غرب گرا ها میزان طلاق، گسیختگی،.....به مراتب بیشتر است
بر همه ما فرض است که چون انبیاء، صادقین، صالحین و شهدا شخصیت ساز باشیم
نه.........
التماس دعا[/]
امام ره گفتن آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه
یه چی بگم
راسش ما خودمون می تونیم غلط بکنیم
دشمن بیرونی بی عرضه اس
هرچیه از نفاقه که داخله
[="Tahoma"][="Black"]شاید به زعم شما
دیو باید می بود
تا در بیدادگاه پهلوی
در منازعه سگ مقتول امریکایی
و انسان ایرانی
کاپیتولاسیون رای را به نفع بهائم صادر کند.
دیو باید می بود
تا همسر ظل الله و مام وطن!
وارث عقبه دوهزار و پانصدساله
یعنی سرکار ملکه دیبا را
هم پیاله بدمستی یانکی ها کند و
به رقص در آورد.
تا ما دیگر حسرت سفر به ینگه دنیا را
باگذرنامه نامعتبر نخوریم.
و به این خیال خام، خوش باشیم که
عجب دادن ... و ستادن پر سودی!
دیو باید می بود
که در ازای اعطای حق توحش اقامت در کهن مرزبوم ایران،
به مستشاران کریستف کلمب تازه به دوران رسیده،
امروز جمشید بسم الله
یک مشت دلارِ کثیفِ ارزانمان دهد.
دیو باید می بود
که در عوض خوش رقصی برای روباه پیرشیخ علی سلمان را امروزدر استان بحرین سابقدر حبس ببینیم
و شاید هم سید حسن نصرالله را
در میان هلهله شیخ نشینان صهیونیستی
تنها بر سرِ دار.
دیو باید می بود
تا تنهابه جرم کپی پِیست کودکانه نوشته هایت
تو را که نه،
"آپولو" را سوار بر تو میکرد.
پدرت از آزادی آن دوران برای ات نگفته
که فقط به پاس نگهداری یک نسخه رساله عملیه حضرت روح الله
سالها آپولو بر سر او سواری کرده!
دیوصفت اما باید می بود
که برای رفع عطش هوسرانی و زن باره گی سفلی حضرت همایونی و هیات همراه
بعد از مصرف زنان و دخترانی شبیه "گیلدا" ،دختر مو طلا
شاید امروز روز
شاهد دست درازی به شما و دیگر نوامیس شیعه بودیم!
البته اگر تیغ بهائیت دربار
اسلامی باقی گذارده بود!
چه رسد به شیعه جعفری.
پانوشت:
شادی روح امام و شهدا صلوات.[/]
[="Blue"]کلام امام (ره)، خروش ملت
سال 1341 در تاریخ نهضت اسلامی سالی سراسر از رویارویی مردم به رهبری روحانیت با رژیم بود و در این میان رژیم به انواع دسیسه ها و تعدیات دست یازید. لذا با نزدیک شدن نوروز 1342، امام خمینی اعلام داشتند که ملت ایران به دلیل صدماتی که از ناحیه آمریکا، اسرائیل و رژیم پهلوی بر استقلال آن وارد شده است، عید نداشته و عزاداری خواهد کرد. عکسالعمل رژیم شاه، حمله به مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز بود. امام در واکنش به این جنایات رژیم خطاب به مردم فرمود: "... ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند... پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون روز عاشورا و شب پانزدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کردند. شما امروز چه میگویید. از چه میترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاکمه، خود را ببازند... دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت، ما پیروز شدیم... "
سخنان امام بزودی جامه عمل پوشید چرا که محرم ماه خون و قیام از راه رسید. گسترش مراسم عزاداری در محرم این سال به حدی بود که ماموران ساواک را مضطرب و متعجب کرد. بر اساس ارزیابی آنها وضع عزاداری در تهران در سال 1342 بسیار بیسابقه بوده و در بیشتر مجالس به دولت و هیئت حاکمه حمله میشده است. در این میان عزاداری در تهران و شهر های بزرگ تبدیل به تظاهراتی دینی ـ سیاسی شد.
امام برای روز عاشورا تدبیری ویژه داشت و رژیم گویا از نیت امام با خبر شده بود از همین رو صبح عاشورا ماموران ساواک از سوی شاه امام را تهدید کردند که در صورت حضور و سخنرانی در فیضیه کماندوهای شاهآنجا را به آتش و خون خواهند کشید. اما پاسخ قاطع و توام با خونسردی امام، تن آنان را لرزاند، "ما هم به کماندوهای خود دستور میدهیم که فرستادگان اعلیحضرت را تادیب کنند. "عصر عاشورا در حالی که جمعیتی بیش از 20 هزار نفر در فیضیه و خیابان اطراف آن تجمع کرده بودند. قائد نهضت با کلامی گیرا و آغاز سخن کرد: "... گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر میگذرانم، این سئوال برایم پیش میآید که اگر بنیامیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا نسبت به زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصیری داشتند؟ طفل 6 ماهه حسین چه کرده بود؟ به نظر من آنها با اساس کار داشتند. همین سئوال اینجا مطرح میشود که دستگاه جبار ایران با مراجع سر جنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چکار داشتند... ؟ به این نتیجه میرسیم که اینها با اساس کار دارند، با اساس اسلام و روحانیت مخالفند.... اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد... علمای اسلام باشند... احکام اسلام باشد... اسرائیل میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند، میخواهد تجارت و زراعت شما را از میان ببرد، میخواهد ثروتها را تصاحب کند... قرآن سد راه است باید برداشته شود، روحانیت سد راه است باید شکسته شود. "علم، نخست وزیر وقت، از طریق گزارشهای ساواک در جریان کامل این سخنرانی قرار گرفت و صبح روز بعد (14/3/1342) آن را به اطلاع شاه رساند. وی ضمن گزارش به شاه گفت که به نظر او صبر و تحمل در برابر این اعمال دیگر مصلحت نیست و بهتر است آیتالله خمینی، جهت زهر چشم گرفتن از دیگر روحانیون دستگیر شود. شاه با وجود اینکه از سخنرانی امام در روز عاشورا سخت عصبانی بود اما در صدور حکم دستگیری امام مردّد بود. با این حال اصرار علم باعث شد تا عصر روز 14 خرداد دستور دستگیری امام صادر شود. پیرو همین دستور نیروهای انتظامی و امنیتی حدود ساعت 4 بامداد، پانزدهم خرداد 1342، با محاصرة خانة امام، ایشان را دستگیر و با انتقال به تهران در پادگان قصر زندانی کردند. انتشار خبر دستگیری امام کافی بود تا ملتی به خروش آید و حماسه 15خرداد 1342 را خلق نماید.[/]