همه چیز در مورد فدک---------فدك در كشاكش تاريخ(2)
تبهای اولیه
سرزمین آباد وحاصلخیزی را که در نزدیکی خیبر قرار داشت وفاصله آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود وپس از دژهای خیبر محل اتکای یهودیان حجاز به شمار می رفت قریه «فدک» می نامیدند . (1)
پیامبر اکرم (ص) پس از آنکه نیروهای یهود را در «خیبر» و«وادی القری» و«تیما» در هم شکست وخلأ بزرگی را که در شمال مدینه احساس می شد
با نیروی نظامی اسلام پر کرد، برای پایان دادن به قدرت یهود در این سرزمین، که برای اسلام ومسلمانان کانون خطر وتحریک بر ضد اسلام به شمار می رفت،
سفیری به نام محیط را نزد سران فدک فرستاد .
یوشع بن نون که ریاست دهکده را به عهده داشت صلح وتسلیم را بر نبرد ترجیح داد وساکنان آنجا متعهد شدند که نیمی از محصول هر سال را در اختیار پیامبر اسلام بگذارند واز آن پس زیر لوای اسلام زندگی کنند وبر ضد مسلمانان دست به توطئه نزنند.
حکومت اسلام نیز، متقابلا، تأمین امنیت منطقه آنان را متعهد شد.
در اسلام سرزمینهایی که از طریق جنگ ونبرد نظامی گرفته شود متعلق به عموم مسلمانان است واداره آن به دست حکام شرع خواهد بود.
ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی ونبرد در اختیار مسلمانان قرار می گیرد مربوط به شخص پیامبروامام پس از اوست
وباید به طوری که در قوانین اسلام معین شده است، در موارد خاصی بکار رود، ویکی از آن موارد این است که پیامبر وامام نیازمندیهای مشروع نزدیکان خود را به وجه آبرومندی برطرف سازند.(2)
پی نوشت:
فدک هدیه پیامبر به حضرت فاطمه
ناقل این مطلب ابوسعید خدری یکی از صحابه بزرگ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است .
حتی هنگامی که مردی شامی به علی بن الحسین زین العابدین (ع) گفت:خود را معرفی کن، آن حضرت برای شناساندن خود به شامیان آیه فوق را تلاوت کرد
واین مطلب چنان در میان مسلمانان روشن بود که آن مرد شامی، در حالی که سر خود را به عنوان تصدیق حرکت می داد، به آن حضرت چنین عرض کرد:
خلاصه گفتار آنکه آیه در حق حضرت زهرا علیها السلام و فرزندان وی نازل شده ومورد اتفاق مسلمانان است،
ولی این مطلب که هنگام نزول این آیه پیامبر فدک را به دختر گرامی خود بخشید مورد اتفاق دانشمندان شیعه وبرخی از دانشمندان سنی است
پی نوشت:
فدک
فدک قریهای بود از قراء یهود که بین آن و مدینه دو روز راه فاصله بوده است.
بعد از فتح خیبر، خداوند رعب و ترسی از مسلمین در دل اهل فدک قرار داد. لذا نماینده ای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستادند و از آن حضرت خواستند که با آنان بر نصف فدک مصالحه کند. حضرت هم پذیرفتند.
سوره حشر، آیه 6 و7: و ما افاءالله علی رسوله منهم فما او جفتم علیه من خلیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی. .
خداوند در این دو آیه میفرماید: آنچه را که خداوند به پیامبرش رجوع داده (از غنائم جنگی و زمینها و. . .) و شما مسلمانان هیچ اسبی برای فتح آن نتاختید و هیچ شتری سوار نشدید؛ بلکه خداوند پیامبرش را بر آن مسلط فرمود که خداوند هم بر هر چیز قادر است.
همه این اموال مربوط است به خدا و رسولش و نزدیکان او. . . (یعنی بین تمام مسلمین تقسیم نمیشود؛ مانند غنائم جنگی دیگر. بلکه فقط در اختیار رسول خداست تا در بین فقرا و محتاجان تقسیم کند) این دو آیه صریح است در حکم اموالی مانند فدک که مسلمانان در آن حقی ندارند بلکه تماما در اختیار رسول خداست.
اعطاء فدک
حضرت امام رضا علیه السلام میفرماید: هنگامی که آیه آت ذالقربی حقه؛ حق نزدیکان خود را بده نازل شد،
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه را به سوی من بخوانید. حضرت فاطمه (علیهاسلام) را خبر کردند
رسول خدا فرمود: ای فاطمه! فدک از جمله اموال و غنائمی است که برای فتح آن مسلمانان اسب و شتری نتاختهاند. « و هی لی خالصه دون المسلمین » و آن تنها در اختیار من است و مسلمانان در آن حقی ندارند. خداوند تبارک و تعالی به من امر فرمود که حق نزدیکانم را بدهم. من این فدک را به تو دادم. آن را تصرف کن برای خودت و فرزندانت.
عوائد فدک
در بعضی از روایات آمده است که درآمد سالیانه فدک بیست و چهار هزار دینار بوده است و در بعضی دیگر از روایات درآمد سالیانه را هفتاد هزار دینار گفتهاند.
غصب فدک
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: در زیر این آسمان تنها فدک در دست ما بود؛ ولی عده ای بر آن بخل کردند. (یعنی عمر و ابوبکر آنرا از روی بخل گرفتند.) و عده دیگری در آن دست و دلبازی کردند.
یعنی عثمان آن را به تصرف خود گرفت و به هر کسی که میخواست بذل و بخشش کرد. و خداوند، خوب قاضی و حَکَمی است و خوب میداند که درباره فدک و غیر فدک با ما چه کردند!
منابع:
فاطمه الزهرا رحمانی/392/3.
بحار الانوار، ج 29 ص 105 و 123.
نهج البلاغه/ رسائل/ 44.
چرا پیامبر(ص)فدک را به دختر خود بخشید؟
حضرت علی (ع) برای اداره امور وابسته به منصب خلافت می توانست از در آمد فدک به نحو احسن استفاده کند.
گویا دستگاه خلافت از این پیش بینی پیامبر مطلع شده بود که در همان روزهای نخست فدک را از دست خاندان پیامبرخارج کرد.
باید پس از فوت پیامبر(ص) به صورت آبرومندی زندگی کنند وحیثیت وشرف رسول اکرم وخاندانش محفوظ بماند.
برای تأمین این منظور پیامبر فدک را به دختر خود بخشید .
یکی از راههای زدودن این کینه این بود که امام از طریق کمکهای مالی از آنان دلجویی کند وعواطف آنان را به خود جلب نماید.
همچنین به کلیه بینوایان ودرماندگان کمک کند وازاین طریق موانع عاطفی که بر سر راه خلافت او بود از میان برداشته شود.
فروغ ولایت --ایت الله سبحانی
فردا به درآمد فدک نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد، زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند از کجا هزینه جنگی را تأمین می کنی. (1)
از این جمله استفاده می شود که در آمد فدک به مقداری بوده است که می توانسته بخشی از هزینه جهاد با دشمن را تأمین کند.
از این جهت لازم بود که پیامبر این قدرت اقتصادی را در اختیار حضرت علی (ع) بگذارد.
او در پاسخ من گفت: تو در این عقیده اشتباه می کنی.شماره نخلهای آنجا از نخلهای کنونی کوفه کمتر نبود.
به طورمسلم ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز برای این بود که مبادا امیر مؤمنان از درا مد آنجا برای مبارزه با دستگاه خلافت استفاده کند.
لذا نه تنها فاطمه را از فدک محروم ساختند، بلکه کلیه بنی هاشم وفرزندان عبد المطلب را از حقوق مشروع خود(خمس غنائم) هم بی نصیب نمودند.
امام موسی بن جعفر (ع) حدود مرزی فدک را در حدیثی چنین تحدید می کند:
به طور مسلم فدک، که بخشی از خیبر بود، چنان حدودی نداشت؛ مقصود امام کاظم (ع) این بوده است که تنها سرزمین فدک از آنان غصب نشده است بلکه حکومت بر ممالک پهناور اسلامی که حدود چهارگانه آن در سخن امام تعیین شده از اهل بیت گرفته شده است.
در برخی از احادیث هفتاد هزار دینار نیز نقل شده است واین اختلاف به حسب تفاوت در آمد سالانه آن بوده است.
یک سوم آن را به مروان بن حکم ویک سوم دیگر را به عمرو بن عثمان وثلث آخر را به فرزند خود یزید داد.
وچون مروان به خلافت رسید همه سهام را جزو تیول خود قرار داد. (4)
از این نحوه تقسیم استفاده می شود که فدک سرزمین قابل ملاحظه ای بوده است که معاویه آن را میان سه نفر، که هریک نماینده فامیل بزرگی بود، تقسیم کرد.
فدک ملک شخصی پیامبر نبوده، بلکه از اموال مسلمانان بود که از در آمد آن سپاهی را مجهز می کرد وبرای نبرد با دشمنان می فرستاد ودر راه خدا نیز انفاق می کرد. (5)
اینکه پیامبر با در آمد فدک سپاه بسیج می کرد یا آن را میان بنی هاشم وبینوایان تقسیم می نمود حاکی است که این بخش از خیبر در آمد سرشاری داشته که برای بسیج سپاه کافی بوده است.
[=arial][="]پیامبر گرامی از روز نخست با یهودیان ساکن[/][="] فدک قرار گذاشته بود که نیمی از آن را در اختیار داشته باشند ونیم دیگر را به رسول خدا واگذار کنند.
ازاین جهت، خلیفه ابن تیهان وفروة وحباب وزید بن ثابت را به فدک اعزام کرد تا بهای مقدار غصب شده آن را پس از قیمت گذاری به ساکنان یهودی آنجا بپردازد.
آنان سهم یهودیان را به پنجاه هزار درهم تقویم کردند وعمر این مبلغ را از مالی که از عراق به دست آمده بود پرداخت[/][="] .(6)
پی نوشت:
[/]
ضمن تشکر از دوست عزیز و فرهیخته جناب طاها
به نظرم آمد اشاره ای به آیه 33 سوره نساء که بحث ارث و میراث را امری همگانی و برای همه انسانها بدون قید و بندی مطرح می کند بد نباشد.
آیه می فرماید:« لکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان و الاقربون »یعنی : برای هر یک از زنان و مردان وارثانی قرار داده ایم از آنچه پدر و مادر یا خویشاوندان به جای می گذارند. این اطلاق، هر گونه قیدی را کنار می زند و بحث ارث نرسیدن از پیامبران که امری خود ساخته است را به چالشی جدی می کشاند.
دنباله بحث
انگیزه های تصرف فدک
ولی بنی امیه، که در رأس آنها ابوسفیان قرار داشت، جمعیت نیرومندی بودند که خلافت خلیفه را به رسمیت نشناخته، انتظار می کشیدند که از نظر ابوسفیان وتأیید وتصویب وی آگاه شوند .
لذا هنگامی که خبر رحلت پیامبر اکرم (ص) به مکه رسید فرماندار مکه، که جوان بیست وچند ساله ای به نام عتاب بن اسید بن العاص بود، مردم را از درگذشت پیامبر آگاه ساخت
ولی از خلافت وجانشینی او چیزی به مردم نگفت در صورتی که هردو حادثه مقارن هم رخ داده، طبعا با هم گزارش شده بود وبسیار بعید است که خبر یکی از این دو رویداد به مکه برسد ولی از رویداد دیگر هیچ خبری منتشر نشود .
زیرا وی از جمله مخالفان حکومت ابوبکر بود که وقتی که شنید وی زمام امور را به دست گرفته است به عنوان اعتراض گفت:«ما را با ابو فضیل چکار؟»
وهم او بود که، پس از ورود به مدینه، به خانه حضرت علی (ع) وعباس رفت وهر دو را برای قیام مسلحانه دعوت کرد وگفت :
من مدینه را با سواره وپیاده پر می کنم؛ برخیزید وزمام امور را به دست گیرید! ابوبکر برای اسکات وخریدن عقیده وی اموالی را که ابوسفیان همراه آورده بود به خود او بخشید ودیناری از آن برنداشت.
حتی به این نیز اکتفا نکرد وفرزند وی یزید(برادر معاویه) را برای حکومت شام انتخاب کرد.
وقتی به ابوسفیان خبر رسیدکه فرزندش به حکومت رسیده است فورا گفت :ابوبکر صله رحم کرده است! (1) حال آنکه ابوسفیان، قبلا به هیچ نوع پیوندی میان خود وابوبکر قائل نبود.
از مهاجران تنها سه تن، یعنی خلیفه ودو نفر از همفکران وی عمر وابوعبیده، حضور داشتند.
به طور مسلم این نحوه بیعت گرفتن وقرار دادن مهاجران در برابر کار انجام شده، خشم گروهی را بر می انگیخت.
از این جهت، لازم بود که خلیفه رنجش آنان را برطرف سازد وبه وضع ایشان رسیدگی کند.
به علاوه، می بایست گروه انصار، به ویژه خزرجیان که از روز نخست با او بیعت نکردند وبا دلی لبریز از خشم سقیفه را ترک گفتند، مورد مهر ومحبت خلیفه قرار می گرفتند.
وقتی زید بن ثابت سهم یکی از زنان بنی عدی را به در خانه او آورد، آن زن محترم پرسید که: این چیست؟
زید گفت:سهمی است که خلیفه میان زنان و از جمله تو تقسیم کرده است.
زن با ذکاوت خاصی دریافت که این پول یک رشوه دینی!بیش نیست، لذا به او گفت: برای خرید دینم رشوه می دهید؟
سوگند به خدا، چیزی از او نمی پذیرم.وآن را رد کرد. (2)
پی نوشت:
پیامبر گرامی در دوران بیماری خود هرچه در اختیار داشت همه را تقسیم کرد وبیت المال تهی بود.
نمایندگان پیامبر پس از درگذشت آن حضرت با اموال مختصری وارد مدینه می شدند، یا آنها را به وسیله افراد امینی گسیل می داشتند.
ولی این در آمدهای مختصر برای حکومتی که می خواست ریخت وپاش کند وعقاید مخالفان را بخرد قطعاکافی نبود .
از طرف دیگر، قبایل اطراف پرچم مخالفت برافراشته، از دادن زکات به مأموران خلیفه خودداری می کردند وازاین ناحیه نیز ضربت شکننده ای بر اقتصاد حاکمیت وارد می آمد.ازاین جهت،رئیس حزب حاکم چاره ای جز این نداشت که برای ترمیم بودجه حکومت دست به این طرف وآن طرف دراز کرده، اموالی را مصادره کند.
در این میان چیزی بهتر از فدک نبود که با نقل حدیثی از پیامبر، که تنها خود خلیفه راوی آن بود (1) ، از دست حضرت فاطمه علیها السلام خارج شد ودر آمد سرشار آن برای محکم ساختن پایه های حکومت مورد استفاده قرار گرفت.
عمر، به گونه ای به این حقیقت اعتراف کرده، به ابوبکر چنین گفت:فردا به در آمد فدک نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد، زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند، از کجا هزینه جنگی آنها را تأمین خواهی کرد. (2) گفتار وکردار خلیفه وهمفکران او نیز بر این مطلب گواهی می دهد.چنانکه وقتی حضرت فاطمه علیها السلام فدک رااز او مطالبه کرد در پاسخ گفت:پیامبر هزینه زندگی شما را از آن تأمین می کرد وباقیمانده در آمد آن را میان مسلمانان قسمت می نمود.
در این صورت تو با در آمد آن چه کار خواهی کرد؟ دختر گرامی پیامبر فرمود :من نیز از روش او پیروی می کنم وباقیمانده آن را در میان مسلمانان تقسیم خواهم کرد.
با اینکه حضرت فاطمه علیها السلام راه را بر خلیفه بست، وی گفت:من نیز همان کار را انجام می دهم که پدرت انجام می داد! (3)اگر هدف خلیفه از تصرف فدک، تنها اجرای یک حکم الهی بود وآن اینکه در آمد فدک، پس از کسر هزینه خاندان پیامبر ، در راه مسلمانان مصرف شود، چه فرق می کرد که این کار را او انجام دهد یا دخت پیامبر وشوهر گرامی او که به نص قرآن از گناه ونافرمانی مصون وپیراسته اند.
اصرار خلیفه بر اینکه در آمد فدک در اختیار او باشد گواه است که او چشم به این در آمد دوخته بود تا از آن برای تحکیم حکومت خود استفاده کند.پي نوشت:
فدک در کشاکش گرایشها وسیاستهای متضاد (1)
آنان که پیوند معنوی خود را با خاندان رسالت کاملا بریده بودند از بازگردانیدن فدک به مالکان واقعی آن به شدت خودداری می کردند وآن را جزو اموال عمومی وخالصه حکومت قرار می دادندواحیانا به تیول خود یا یکی از اطرافیان خویش در می آوردند،
ولی کسانی که نسبت به خاندان پیامبر کم وبیش مهر می ورزیدند یا مقتضیات زمان وسیاست وقت ایجاب می کرد از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام دلجویی کنند آن را به فرزندان زهرا علیها السلام می سپردند تا روزی که خلیفه دیگر وسیاست دیگری جانشین خلیفه وسیاست قبلی گردد
از درآمد آن مبلغی مختصر به عنوان هزینه زندگی به خاندان پیامبر پرداخت می شد وباقیمانده آن، مانند دیگر اموال عمومی، زیر نظر خلفا به صرف می رسید
از این رو، به جهت گرایشی که به خاندان پیامبر داشت، نخستین مظلمه ای را که به صاحبان اصلی آن باز گردانید فدک بود.
وی آن را در اختیار حسن بن حسن بن علی وبه روایتی در اختیار حضرت سجاد قرار داد
او نامه ای به فرماندار مدینه ابوبکر بن عمرو نوشت ودستور داد که فدک را به فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام پس دهد
فرزند عبد العزیز وقتی پاسخ نامه فرماندار را خواند سخت ناراحت شد وگفت:
هنگامی که نامه من به دست تو رسید فدک را میان فرزندان فاطمه که از علی هستند تقسیم کن
حاشیه نشینان خلافت که همه از شاخه های بنی امیه بودند از دادگری خلیفه سخت ناراحت شدند وگفتند:تو با عمل خود شیخین را تخطئه کردی.
چیزی نگذشت که عمر بن قیس با گروهی از کوفه وارد شام شد واز کار خلیفه انتقاد کرد.
خلیفه در پاسخ آنان گفت:
زیرا استاد من ابوبکر بن محمد عمرو بن حزم از پدرش واو از جدش نقل کرد که پیامبر گرامی فرمود:
«فاطمه پاره تن من است؛ خشم او مایه خشم من وخشنودی او سبب خشنودی من است»
ادامه دارد....
پس از وی منصور آن را باز ستاند.
مهدی فرزند منصور از روش او پیروی نکرد وفدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س)باز گرداند.
پس از درگذشت مهدی فرزندان وی موسی وهارون، که یکی پس از دیگری زمام خلافت را به دست گرفتند،
فدک را از خاندان پیامبر سلب کردند ودر تصرف خود در آوردند. تا اینکه مأمون فرزند هارون زمام خلافت را به دست گرفت
روزی مأمون برای رد مظالم ورسیدگی به شکایات رسما جلوس کرده، نامه هایی را که ستمدیدگان نوشته بودند بررسی می کرد
خواستار بازگرداندن فدک به دودمان نبوت شده بود.خلیفه به آن نامه نگریست واشک در دیدگان او حلقه زد.دستور داد که نویسنده نامه را احضار کنند
پس از یک رشته مناظرات مأمون قانع شد ودستور داد که نامه رسمی به فرماندار مدینه بنویسند که فدک را به فرزندان زهرا(س) باز گرداند.
نامه نوشته شد وبه امضای خلیفه رسید وبرای اجرا به مدینه ارسال شد
بازگرداندن فدک به خاندان نبوت مایه شادی شیعیان شد ودعبل خزاعی قصیده ای در این زمینه سرود که نخستین بیت آن این است:
أصبح وجه الزمان قد ضحکا
برد مأمون هاشم فدکا (1)
شگفت آور نامه ای است که مأمون در سال 210 در این زمینه به فرماندار مدینه قیم بن جعفر نوشت که خلاصه آن این است:
پیامبر گرامی فدک را به دختر خود فاطمه بخشیده است واین مطلب چنان روشن است که هرگز کسی از فرزندان پیامبر در آن اختلاف ندارد وکسی بالاتر از آنان خلاف آن را ادعا نکرده است که شایسته تصدیق باشد.
از این جهت، به کارمندان ونویسندگان خود دستور داد که این مطلب را در دفاتر دولتی ثبت کنند.
هرگاه پس از درگذشت پیامبر اکرم(ص) در مراسم حج ندا می کردند که هرکس از پیامبر چیزی را، به عنوان صدقه یا بخشش یا وعده ای، ادعا کند ما را مطلع سازد مسلمانان گفتار او را می پذیرفتند؛ تا چه رسد به دختر پیامبر گرامی که حتما باید قول او تصدیق وتأیید شود.
امیر مؤمنان به مبارک طبری دستور داد که فدک را، با تمام حدود وحقوق، به وارثان فاطمه باز گرداند وآنچه در دهکده فدک از غلامان وغلات وچیزهای دیگر هست به محمد بن یحیی بن حسن بن زید بن علی بن الحسین ومحمد بن عبد الله بن حسن بن علی بن الحسین باز گرداند .
فدک همچنان در دست فرزندان زهرا(س) بود تا اینکه متوکل برای خلافت انتخاب شد.
وی از دشمنان سرسخت خاندان رسالت بود.لذا فدک را از فرزندان حضرت زهرا(س) باز گرفت وتیول عبد الله بن عمر بازیار قرار داد.
وی نیز با شقاوت بسیار مأموریت خود را انجام داد، ولی وقتی به بصره بازگشت فلج شد.
پي نوشت: