همه چیز در مورد فدک---------فدك در كشاكش تاريخ(2)

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همه چیز در مورد فدک---------فدك در كشاكش تاريخ(2)

مشخصات فدک



سرزمین آباد وحاصلخیزی را که در نزدیکی خیبر قرار داشت وفاصله آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود وپس از دژهای خیبر محل اتکای یهودیان حجاز به شمار می رفت قریه «فدک» می نامیدند . (1)

پیامبر اکرم (ص) پس از آنکه نیروهای یهود را در «خیبر» و«وادی القری» و«تیما» در هم شکست وخلأ بزرگی را که در شمال مدینه احساس می شد

با نیروی نظامی اسلام پر کرد، برای پایان دادن به قدرت یهود در این سرزمین، که برای اسلام ومسلمانان کانون خطر وتحریک بر ضد اسلام به شمار می رفت،
سفیری به نام محیط را نزد سران فدک فرستاد .

یوشع بن نون که ریاست دهکده را به عهده داشت صلح وتسلیم را بر نبرد ترجیح داد وساکنان آنجا متعهد شدند که نیمی از محصول هر سال را در اختیار پیامبر اسلام بگذارند واز آن پس زیر لوای اسلام زندگی کنند وبر ضد مسلمانان دست به توطئه نزنند.

حکومت اسلام نیز، متقابلا، تأمین امنیت منطقه آنان را متعهد شد.
در اسلام سرزمینهایی که از طریق جنگ ونبرد نظامی گرفته شود متعلق به عموم مسلمانان است واداره آن به دست حکام شرع خواهد بود.

ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی ونبرد در اختیار مسلمانان قرار می گیرد مربوط به شخص پیامبروامام پس از اوست

وباید به طوری که در قوانین اسلام معین شده است، در موارد خاصی بکار رود، ویکی از آن موارد این است که پیامبر وامام نیازمندیهای مشروع نزدیکان خود را به وجه آبرومندی برطرف سازند.(2)

پی نوشت:

2 به کتاب معجم البلدان ومراصد الاطلاع، ماده«فدک»

3 سوره حشر، آیه های 6و.7 در کتابهای فقهی این مطلب در کتاب جهاد تحت عنوان «فی ء» بحث شده است.


فدک هدیه پیامبر به حضرت فاطمه


محدثان ومفسران شیعه وگروهی از دانشمندان سنی می نویسند:

وقتی آیه وآت ذا القربی حقه و المسکین و ابن السبیل (1) نازل شد پیامبر دختر خود حضرت فاطمه را خواست وفدک را به وی واگذار کرد. (2)

ناقل این مطلب ابوسعید خدری یکی از صحابه بزرگ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است .

کلیه مفسران شیعه وسنی قبول دارند که آیه در حق نزدیکان وخویشاوندان پیامبر نازل شده است ودختر آن حضرت بهترین مصداق برای ذا القربی است.

حتی هنگامی که مردی شامی به علی بن الحسین زین العابدین (ع) گفت:خود را معرفی کن، آن حضرت برای شناساندن خود به شامیان آیه فوق را تلاوت کرد

واین مطلب چنان در میان مسلمانان روشن بود که آن مرد شامی، در حالی که سر خود را به عنوان تصدیق حرکت می داد، به آن حضرت چنین عرض کرد:

به سبب نزدیکی وخویشاوندی خاصی که با حضرت رسول دارید خدا به پیامبر خود دستور داده که حق شما را بدهد. (3)

خلاصه گفتار آنکه آیه در حق حضرت زهرا علیها السلام و فرزندان وی نازل شده ومورد اتفاق مسلمانان است،

ولی این مطلب که هنگام نزول این آیه پیامبر فدک را به دختر گرامی خود بخشید مورد اتفاق دانشمندان شیعه وبرخی از دانشمندان سنی است




پی نوشت:

1- سوره اسراء، آیه .26 یعنی حق خویشاوندان ومساکین ودر راه ماندگان را بپرداز.


2- مجمع البیان، ج 3، ص 411؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 268؛ الدر المنثور، ج 4، ص .177

3- الدر المنثور، ج 4، ص .176


فدک

فدک قریه‏ای بود از قراء یهود که بین آن و مدینه دو روز راه فاصله بوده است.
بعد از فتح خیبر، خداوند رعب و ترسی از مسلمین در دل اهل فدک قرار داد. لذا نماینده‏ ای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستادند و از آن حضرت خواستند که با آنان بر نصف فدک مصالحه کند. حضرت هم پذیرفتند.

سوره حشر، آیه 6 و7: و ما افاءالله علی رسوله منهم فما او جفتم علیه من خلیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی. .

خداوند در این دو آیه می‏فرماید: آنچه را که خداوند به پیامبرش رجوع داده (از غنائم جنگی و زمینها و. . .) و شما مسلمانان هیچ اسبی برای فتح آن نتاختید و هیچ شتری سوار نشدید؛ بلکه خداوند پیامبرش را بر آن مسلط فرمود که خداوند هم بر هر چیز قادر است.
همه این اموال مربوط است به خدا و رسولش و نزدیکان او. . . (یعنی بین تمام مسلمین تقسیم نمی‏شود؛ مانند غنائم جنگی دیگر. بلکه فقط در اختیار رسول خداست تا در بین فقرا و محتاجان تقسیم کند) این دو آیه صریح است در حکم اموالی مانند فدک که مسلمانان در آن حقی ندارند بلکه تماما در اختیار رسول خداست.

اعطاء فدک

حضرت امام رضا علیه السلام می‏فرماید: هنگامی که آیه آت ذالقربی حقه؛ حق نزدیکان خود را بده نازل شد،
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه را به سوی من بخوانید. حضرت فاطمه (علیهاسلام) را خبر کردند
رسول خدا فرمود: ای فاطمه! فدک از جمله اموال و غنائمی است که برای فتح آن مسلمانان اسب و شتری نتاخته‏اند. «
و هی لی خالصه دون المسلمین » و آن تنها در اختیار من است و مسلمانان در آن حقی ندارند. خداوند تبارک و تعالی به من امر فرمود که حق نزدیکانم را بدهم. من این فدک را به تو دادم. آن را تصرف کن برای خودت و فرزندانت.

عوائد فدک

در بعضی از روایات آمده است که درآمد سالیانه فدک بیست و چهار هزار دینار بوده است و در بعضی دیگر از روایات درآمد سالیانه را هفتاد هزار دینار گفته‏اند.

غصب فدک

امیرالمؤمنین علیه السلام می‏ فرماید: در زیر این آسمان تنها فدک در دست ما بود؛ ولی عده ‏ای بر آن بخل کردند. (یعنی عمر و ابوبکر آنرا از روی بخل گرفتند.) و عده دیگری در آن دست و دلبازی کردند.
یعنی عثمان آن را به تصرف خود گرفت و به هر کسی که می‏خواست بذل و بخشش کرد. و خداوند، خوب قاضی و حَکَمی است و خوب می‏داند که درباره فدک و غیر فدک با ما چه کردند!

منابع:
فاطمه الزهرا رحمانی/392/3.
بحار الانوار، ج 29 ص 105 و 123.
نهج البلاغه/ رسائل/ 44.

چرا پیامبر(ص)فدک را به دختر خود بخشید؟


تاریخ زندگی پیامبر وخاندان او به خوبی گواهی می دهد که آنان هرگز دلبستگی به دنیا نداشته اند وچیزی که در نظر آنان ارزشی نداشت همان ثروت دنیا بود.

مع الوصف می بینیم که پیامبر گرامی فدک را به دختر خود بخشید وآن را به خاندان حضرت علی (ص) اختصاص داد.

در اینجا این سؤال پیش می آید که چرا پیامبر فدک را به دختر خود بخشید. در پاسخ به این سؤال وجوه زیر را می توان ذکر کرد:

1 زمامداری مسلمانان پس از فوت پیامبر اکرم (ص)،طبق تصریحات مکرر آن حضرت، با امیر مؤمنان بود واین مقام ومنصب به هزینه سنگین نیاز داشت.

حضرت علی (ع) برای اداره امور وابسته به منصب خلافت می توانست از در آمد فدک به نحو احسن استفاده کند.

گویا دستگاه خلافت از این پیش بینی پیامبر مطلع شده بود که در همان روزهای نخست فدک را از دست خاندان پیامبرخارج کرد.

2 دودمان پیامبر، که مظهر کامل آن یگانه دختر وی ونور دیدگانش حضرت حسن (ع) وحضرت حسین (ع) بود،

باید پس از فوت پیامبر(ص) به صورت آبرومندی زندگی کنند وحیثیت وشرف رسول اکرم وخاندانش محفوظ بماند.
برای تأمین این منظور پیامبر فدک را به دختر خود بخشید .

3 پیامبر اکرم (ص) می دانست که گروهی کینه حضرت علی (ع) را در دل دارند، زیرا بسیاری از بستگان ایشان به شمشیر وی در میدانهای جهاد کشته شده اند .

یکی از راههای زدودن این کینه این بود که امام از طریق کمکهای مالی از آنان دلجویی کند وعواطف آنان را به خود جلب نماید.

همچنین به کلیه بینوایان ودرماندگان کمک کند وازاین طریق موانع عاطفی که بر سر راه خلافت او بود از میان برداشته شود.

پیامبر هرچند ظاهرا فدک را به زهرا علیها السلام بخشید، ولی در آمد آن در اختیار صاحب ولایت بود تا از آن، علاوه بر تأمین ضروریات زندگی خود، به نفع اسلام ومسلمانان استفاده کند.

فروغ ولایت --ایت الله سبحانی


در آمد فدک

با مراجعه به تاریخ، همه این جهات سه گانه در ذهن انسان قوت می گیرد.

زیرا فدک یک منطقه حاصلخیز بود که می توانست حضرت علی(ع)را در راه اهداف خویش کمک کند.

حلبی، مورخ معروف، در سیره خود می نویسد:

ابوبکر مایل بود که فدک در دست دختر پیامبر پاقی بماند وحق مالکیت فاطمه را در ورقه ای تصدیق کرد؛ اما عمر از دادن ورقه به فاطمه مانع شد ورو به ابوبکر کرد وگفت:
فردا به درآمد فدک نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد، زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند از کجا هزینه جنگی را تأمین می کنی. (1)

از این جمله استفاده می شود که در آمد فدک به مقداری بوده است که می توانسته بخشی از هزینه جهاد با دشمن را تأمین کند.
از این جهت لازم بود که پیامبر این قدرت اقتصادی را در اختیار حضرت علی (ع) بگذارد.

ابن ابی الحدید می گوید:

من به یکی از دانشمندان مذهب امامیه در باره فدک چنین گفتم:دهکده فدک آنچنان وسعت نداشت وسرزمین به این کوچکی، که جز چند نخل در آنجا نبود، اینقدر مهم نبود که مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند.

او در پاسخ من گفت: تو در این عقیده اشتباه می کنی.شماره نخلهای آنجا از نخلهای کنونی کوفه کمتر نبود.

به طورمسلم ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز برای این بود که مبادا امیر مؤمنان از درا مد آنجا برای مبارزه با دستگاه خلافت استفاده کند.

لذا نه تنها فاطمه را از فدک محروم ساختند، بلکه کلیه بنی هاشم وفرزندان عبد المطلب را از حقوق مشروع خود(خمس غنائم) هم بی نصیب نمودند.

افرادی که باید مدام به دنبال تأمین زندگی بروند وبا نیازمندی به سر ببرند هرگز فکر مبارزه با وضع موجود را در مغز خود نمی پرورانند. (2)

امام موسی بن جعفر (ع) حدود مرزی فدک را در حدیثی چنین تحدید می کند:

فدک از یک طرف به «عدن»، از طرف دوم به «سمرقند»، از جهت سوم به «آفریقا»، از جانب چهارم به دریاها وجزیره ها وارمنستان ... محدود می شد. (3)

به طور مسلم فدک، که بخشی از خیبر بود، چنان حدودی نداشت؛ مقصود امام کاظم (ع) این بوده است که تنها سرزمین فدک از آنان غصب نشده است بلکه حکومت بر ممالک پهناور اسلامی که حدود چهارگانه آن در سخن امام تعیین شده از اهل بیت گرفته شده است.

قطب الدین راوندی می نویسد:

پیامبر سرزمین فدک را به مبلغ بیست وچهار هزار دینار اجاره داد.

در برخی از احادیث هفتاد هزار دینار نیز نقل شده است واین اختلاف به حسب تفاوت در آمد سالانه آن بوده است.

هنگامی که معاویه به خلافت رسید فدک را میان سه نفر تقسیم کرد:
یک سوم آن را به مروان بن حکم ویک سوم دیگر را به عمرو بن عثمان وثلث آخر را به فرزند خود یزید داد.
وچون مروان به خلافت رسید همه سهام را جزو تیول خود قرار داد. (4)

از این نحوه تقسیم استفاده می شود که فدک سرزمین قابل ملاحظه ای بوده است که معاویه آن را میان سه نفر، که هریک نماینده فامیل بزرگی بود، تقسیم کرد.

هنگامی که حضرت فاطمه علیها السلام با ابوبکر در باره فدک سخن گفت وگواهان خود را برای اثبات مدعای خود نزد او برد، وی در پاسخ دختر پیامبر گفت:

فدک ملک شخصی پیامبر نبوده، بلکه از اموال مسلمانان بود که از در آمد آن سپاهی را مجهز می کرد وبرای نبرد با دشمنان می فرستاد ودر راه خدا نیز انفاق می کرد. (5)

اینکه پیامبر با در آمد فدک سپاه بسیج می کرد یا آن را میان بنی هاشم وبینوایان تقسیم می نمود حاکی است که این بخش از خیبر در آمد سرشاری داشته که برای بسیج سپاه کافی بوده است.

هنگامی که عمر تصمیم گرفت شبه جزیره را از یهودیان پاک سازد به آنان اخطار کرد که سرزمینهای خود را به دولت اسلامی واگذار کنند وبهای آن را بگیرند وفدک را تخلیه کنند.


[=arial][=&quot]پیامبر گرامی از روز نخست با یهودیان ساکن[/][=&quot] فدک قرار گذاشته بود که نیمی از آن را در اختیار داشته باشند ونیم دیگر را به رسول خدا واگذار کنند.

ازاین جهت، خلیفه ابن تیهان وفروة وحباب وزید بن ثابت را به فدک اعزام کرد تا بهای مقدار غصب شده آن را پس از قیمت گذاری به ساکنان یهودی آنجا بپردازد.

آنان سهم یهودیان را به پنجاه هزار درهم تقویم کردند وعمر این مبلغ را از مالی که از عراق به دست آمده بود پرداخت[/][=&quot] .(6)

پی نوشت:

[/]

[/]
1-سیره حلبی، ج 3، ص .400

2-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، .236

3-بحار الأنوار، ج 48، ص .144

4-همان، ج 16، ص .216

5-همان، ص .214

6-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص .211

ضمن تشکر از دوست عزیز و فرهیخته جناب طاها
به نظرم آمد اشاره ای به آیه 33 سوره نساء که بحث ارث و میراث را امری همگانی و برای همه انسانها بدون قید و بندی مطرح می کند بد نباشد.
آیه می فرماید:« لکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان و الاقربون »یعنی : برای هر یک از زنان و مردان وارثانی قرار داده ایم از آنچه پدر و مادر یا خویشاوندان به جای می گذارند. این اطلاق، هر گونه قیدی را کنار می زند و بحث ارث نرسیدن از پیامبران که امری خود ساخته است را به چالشی جدی می کشاند.

ممنون از استاد کاوه عزیز

دنباله بحث


انگیزه های تصرف فدک


هواداری گروهی از یاران پیامبر از خلافت وجانشینی ابوبکر نخستین پل پیروزی او بود ودر نتیجه خزرجیان که نیرومندترین تیره انصار بودند، با مخالفت تیره دیگر آنان از صحنه مبارزه بیرون رفتند

وبنی هاشم، که در رأس آنان حضرت علی (ع) قرار داشت،-- بنابه عللی -- پس از روشن کردن اذهان عمومی، از قیام مسلحانه ودسته بندی در برابر حزب حاکم خودداری کردند.

ولی این پیروزی نسبی در مدینه برای خلافت کافی نبود وبه حمایت مکه نیز نیاز داشت.
ولی بنی امیه، که در رأس آنها ابوسفیان قرار داشت، جمعیت نیرومندی بودند که خلافت خلیفه را به رسمیت نشناخته، انتظار می کشیدند که از نظر ابوسفیان وتأیید وتصویب وی آگاه شوند .

لذا هنگامی که خبر رحلت پیامبر اکرم (ص) به مکه رسید فرماندار مکه، که جوان بیست وچند ساله ای به نام عتاب بن اسید بن العاص بود، مردم را از درگذشت پیامبر آگاه ساخت

ولی از خلافت وجانشینی او چیزی به مردم نگفت در صورتی که هردو حادثه مقارن هم رخ داده، طبعا با هم گزارش شده بود وبسیار بعید است که خبر یکی از این دو رویداد به مکه برسد ولی از رویداد دیگر هیچ خبری منتشر نشود .

سکوت مرموز فرماندار اموی مکه علتی جز این نداشت که می خواست از نظر رئیس فامیل خود، ابوسفیان، آگاه شود وسپس مطابق نظر او رفتار کند.

با توجه به این حقایق، خلیفه به خوبی دریافت که ادامه فرمانروایی وی بر مردم، در برابرگروههای مخالف، نیاز به جلب نظرات وعقاید مخالفان دارد وتا آرا وافکار وبالاتر از آن قلوب ودلهای آنان را از طرق مختلف متوجه خود نسازد ادامه زمامداری بسیار مشکل خواهد بود.

یکی از افراد مؤثری که باید نظر او جلب می شد رئیس فامیل امیه، ابوسفیان بود.

زیرا وی از جمله مخالفان حکومت ابوبکر بود که وقتی که شنید وی زمام امور را به دست گرفته است به عنوان اعتراض گفت:«ما را با ابو فضیل چکار؟»

وهم او بود که، پس از ورود به مدینه، به خانه حضرت علی (ع) وعباس رفت وهر دو را برای قیام مسلحانه دعوت کرد وگفت :

من مدینه را با سواره وپیاده پر می کنم؛ برخیزید وزمام امور را به دست گیرید! ابوبکر برای اسکات وخریدن عقیده وی اموالی را که ابوسفیان همراه آورده بود به خود او بخشید ودیناری از آن برنداشت.

حتی به این نیز اکتفا نکرد وفرزند وی یزید(برادر معاویه) را برای حکومت شام انتخاب کرد.

وقتی به ابوسفیان خبر رسیدکه فرزندش به حکومت رسیده است فورا گفت :ابوبکر صله رحم کرده است! (1) حال آنکه ابوسفیان، قبلا به هیچ نوع پیوندی میان خود وابوبکر قائل نبود.

تعداد افرادی که می بایست همچون ابوسفیان عقاید آنان خریده شود بیش از آن است که در این صفحات بیان شود؛چه همه می دانیم که بیعت با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده بدون حضور گروه مهاجر صورت گرفت.

از مهاجران تنها سه تن، یعنی خلیفه ودو نفر از همفکران وی عمر وابوعبیده، حضور داشتند.
به طور مسلم این نحوه بیعت گرفتن وقرار دادن مهاجران در برابر کار انجام شده، خشم گروهی را بر می انگیخت.

از این جهت، لازم بود که خلیفه رنجش آنان را برطرف سازد وبه وضع ایشان رسیدگی کند.
به علاوه، می بایست گروه انصار، به ویژه خزرجیان که از روز نخست با او بیعت نکردند وبا دلی لبریز از خشم سقیفه را ترک گفتند، مورد مهر ومحبت خلیفه قرار می گرفتند.

خلیفه نه تنها برای خرید عقاید مردان اقدام نمود، بلکه اموالی را نیز میان زنان انصار تقسیم کرد.

وقتی زید بن ثابت سهم یکی از زنان بنی عدی را به در خانه او آورد، آن زن محترم پرسید که: این چیست؟
زید گفت:سهمی است که خلیفه میان زنان و از جمله تو تقسیم کرده است.

زن با ذکاوت خاصی دریافت که این پول یک رشوه دینی!بیش نیست، لذا به او گفت: برای خرید دینم رشوه می دهید؟
سوگند به خدا، چیزی از او نمی پذیرم.وآن را رد کرد. (2)

پی نوشت:

1-تاریخ طبری، ج 3، ص .202


2-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص .133



کمبود بودجه حکومت



پیامبر گرامی در دوران بیماری خود هرچه در اختیار داشت همه را تقسیم کرد وبیت المال تهی بود.

نمایندگان پیامبر پس از درگذشت آن حضرت با اموال مختصری وارد مدینه می شدند، یا آنها را به وسیله افراد امینی گسیل می داشتند.

ولی این در آمدهای مختصر برای حکومتی که می خواست ریخت وپاش کند وعقاید مخالفان را بخرد قطعاکافی نبود .

از طرف دیگر، قبایل اطراف پرچم مخالفت برافراشته، از دادن زکات به مأموران خلیفه خودداری می کردند وازاین ناحیه نیز ضربت شکننده ای بر اقتصاد حاکمیت وارد می آمد.
ازاین جهت،رئیس حزب حاکم چاره ای جز این نداشت که برای ترمیم بودجه حکومت دست به این طرف وآن طرف دراز کرده، اموالی را مصادره کند.

در این میان چیزی بهتر از فدک نبود که با نقل حدیثی از پیامبر، که تنها خود خلیفه راوی آن بود (1) ، از دست حضرت فاطمه علیها السلام خارج شد ودر آمد سرشار آن برای محکم ساختن پایه های حکومت مورد استفاده قرار گرفت.

عمر، به گونه ای به این حقیقت اعتراف کرده، به ابوبکر چنین گفت:فردا به در آمد فدک نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد، زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند، از کجا هزینه جنگی آنها را تأمین خواهی کرد. (2) گفتار وکردار خلیفه وهمفکران او نیز بر این مطلب گواهی می دهد.

چنانکه وقتی حضرت فاطمه علیها السلام فدک رااز او مطالبه کرد در پاسخ گفت:پیامبر هزینه زندگی شما را از آن تأمین می کرد وباقیمانده در آمد آن را میان مسلمانان قسمت می نمود.

در این صورت تو با در آمد آن چه کار خواهی کرد؟ دختر گرامی پیامبر فرمود :من نیز از روش او پیروی می کنم وباقیمانده آن را در میان مسلمانان تقسیم خواهم کرد.

با اینکه حضرت فاطمه علیها السلام راه را بر خلیفه بست، وی گفت:من نیز همان کار را انجام می دهم که پدرت انجام می داد! (3)

اگر هدف خلیفه از تصرف فدک، تنها اجرای یک حکم الهی بود وآن اینکه در آمد فدک، پس از کسر هزینه خاندان پیامبر ، در راه مسلمانان مصرف شود، چه فرق می کرد که این کار را او انجام دهد یا دخت پیامبر وشوهر گرامی او که به نص قرآن از گناه ونافرمانی مصون وپیراسته اند.

اصرار خلیفه بر اینکه در آمد فدک در اختیار او باشد گواه است که او چشم به این در آمد دوخته بود تا از آن برای تحکیم حکومت خود استفاده کند.

پي نوشت:
15 آن حدیث مجعول چنین است:«نحن معاشر الأنبیاء لا نورث». یعنی ما گروه پیامبران ارثیه باقی نمی گذاریم.

16 سیره حلبی، ج 3، ص .400

17 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص .316


فدک در کشاکش گرایشها وسیاستهای متضاد (1)


در نخستین روزهای خلافت هدف از تصرف فدک ومصادره اموال دخت گرامی پیامبر تقویت بنیه مالی حزب حاکم وتهی ساختن دست خلیفه راستین از مال دنیا بود .


ولی پس از گسترش حکومت اسلامی، فتوحات بزرگ مسلمین سیل ثروت را به مرکز خلافت روانه ساخت ودستگاه خلافت خود را از در آمد فدک بی نیاز دید.


از طرف دیگر، مرور زمان پایه های خلافت خلفا را در جامعه اسلامی تحکیم کرد ودیگر کسی گمان نمی برد که خلیفه راستین امیر مؤمنان علی علیه السلام با درآمد فدک به فکر مخالفت بیفتد ودر مقابل آنان صف آرایی کند


با اینکه در دوران خلفای دیگر علل اولیه تصرف فدک، یعنی تقویت بنیه مالی دستگاه خلافت، از میان رفته وبه کلی منتفی شده بود، اما سرزمین فدک ودر آمد آن همچنان در قلمرو سیاست واموال هر خلیفه ای بود که روی کار می آمد ودر باره آن، به گونه ای که با نحوه نظر وگرایش او به خاندان پیامبر بستگی داشت، تصمیم می گرفت.


آنان که پیوند معنوی خود را با خاندان رسالت کاملا بریده بودند از بازگردانیدن فدک به مالکان واقعی آن به شدت خودداری می کردند وآن را جزو اموال عمومی وخالصه حکومت قرار می دادندواحیانا به تیول خود یا یکی از اطرافیان خویش در می آوردند،


ولی کسانی که نسبت به خاندان پیامبر کم وبیش مهر می ورزیدند یا مقتضیات زمان وسیاست وقت ایجاب می کرد از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام دلجویی کنند آن را به فرزندان زهرا علیها السلام می سپردند تا روزی که خلیفه دیگر وسیاست دیگری جانشین خلیفه وسیاست قبلی گردد


از این جهت،فدک هیچ گاه وضع ثابت واستواری نداشت، بلکه پیوسته در گرو کشاکش گرایشهای مختلف وسیاستهای متضاد بود.گاهی به مالکان واقعی خود بازمی گشت واغلب مصادره می شد ودر هر حال، همواره یکی از مسائل حساس وبغرنج اسلامی بود

در دوران خلفا تا زمان حضرت علی (ع) فدک وضع ثابتی داشت.
از درآمد آن مبلغی مختصر به عنوان هزینه زندگی به خاندان پیامبر پرداخت می شد وباقیمانده آن، مانند دیگر اموال عمومی، زیر نظر خلفا به صرف می رسید


هنگامی که معاویه زمام امور را به دست گرفت آن را میان سه نفر تقسیم کرد:سهمی به مروان وسهمی به عمرو بن عثمان بن عفان وسهمی هم به فرزند خود یزید اختصاص داد


فدک همچنان دست به دست می گشت تا که مروان بن حکم، در دوران خلافت خود، همه سهام را از آن دو نفر دیگر خرید واز آن خود قرار داد وسرانجام آن را به فرزند خود عبد العزیز بخشید واو نیز آن را به فرزند خود عمر بن عبد العزیز هدیه کرد یا برای او به ارث گذاشت

هنگامی که عمربن عبد العزیز به خلافت رسید تصمیم گرفت که بسیاری از لکه های ننگین بنی امیه را از دامن جامعه اسلامی پاک سازد.
از این رو، به جهت گرایشی که به خاندان پیامبر داشت، نخستین مظلمه ای را که به صاحبان اصلی آن باز گردانید فدک بود.



وی آن را در اختیار حسن بن حسن بن علی وبه روایتی در اختیار حضرت سجاد قرار داد



او نامه ای به فرماندار مدینه ابوبکر بن عمرو نوشت ودستور داد که فدک را به فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام پس دهد


فرماندار بهانه گیر مدینه در پاسخ نامه خلیفه نوشت:

فاطمه در مدینه فرزندان بسیاری دارد وهر کدام در خانواده ای زندگی می کنند. من فدک را به کدام یک بازگردانم؟


فرزند عبد العزیز وقتی پاسخ نامه فرماندار را خواند سخت ناراحت شد وگفت:

من اگر تو را به کشتن گاوی فرمان دهم مانند بنی اسرائیل خواهی گفت که رنگ آن گاو چگونه است.
هنگامی که نامه من به دست تو رسید فدک را میان فرزندان فاطمه که از علی هستند تقسیم کن



حاشیه نشینان خلافت که همه از شاخه های بنی امیه بودند از دادگری خلیفه سخت ناراحت شدند وگفتند:تو با عمل خود شیخین را تخطئه کردی.


چیزی نگذشت که عمر بن قیس با گروهی از کوفه وارد شام شد واز کار خلیفه انتقاد کرد.
خلیفه در پاسخ آنان گفت:

شما جاهل ونادانید.آنچه را که من به خاطر دارم شما هم شنیده اید ولی فراموش کرده اید

زیرا استاد من ابوبکر بن محمد عمرو بن حزم از پدرش واو از جدش نقل کرد که پیامبر گرامی فرمود:
«فاطمه پاره تن من است؛ خشم او مایه خشم من وخشنودی او سبب خشنودی من است»



ادامه دارد....




فدک در کشاکش گرایشها وسیاستهای متضاد (2)




فدک در زمان خلفا جزو اموال عمومی وخالصه حکومت بود وسپس به مروان واگذار شد واو نیز آن را به پدرم عبد العزیز بخشید.



پس از درگذشت پدرم، من وبرادرانم آن را به ارث بردیم وبرادرانم سهم خود را به من فروخته یا بخشیدند ومن نیز آن را به حکم حدیث رسول اکرم (ص) به فرزندان زهرا(س) باز گرداندم


پس از درگذشت عمر بن عبد العزیز، آل مروان، یکی پس از دیگری، زمام امور را به دست گرفتند وهمگی در مسیری بر خلاف مسیر فرزند عبد العزیز گام برداشتند وفدک در مدت خلافت فرزندان مروان در تصرف آنها بود وخاندان پیامبر از درآمد آن کاملا محروم بودند



پس از انقراض حکومت امویان وتأسیس دولت عباسی فدک نوسان خاصی داشت:

نخستین خلیفه عباسی، سفاح، فدک را به عبد الله بن الحسن بازگرداند.


پس از وی منصور آن را باز ستاند.

مهدی فرزند منصور از روش او پیروی نکرد وفدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س)باز گرداند.




پس از درگذشت مهدی فرزندان وی موسی وهارون، که یکی پس از دیگری زمام خلافت را به دست گرفتند،

فدک را از خاندان پیامبر سلب کردند ودر تصرف خود در آوردند. تا اینکه مأمون فرزند هارون زمام خلافت را به دست گرفت




روزی مأمون برای رد مظالم ورسیدگی به شکایات رسما جلوس کرده، نامه هایی را که ستمدیدگان نوشته بودند بررسی می کرد


نخستین نامه ای که همان روز در دست او قرار گرفت نامه ای بود که نویسنده آن خود را وکیل ونماینده حضرت فاطمه (س)معرفی کرده،

خواستار بازگرداندن فدک به دودمان نبوت شده بود.خلیفه به آن نامه نگریست واشک در دیدگان او حلقه زد.دستور داد که نویسنده نامه را احضار کنند





پس از چندی، پیرمردی وارد مجلس خلیفه شد وبا مأمون در باره فدک به بحث نشست.

پس از یک رشته مناظرات مأمون قانع شد ودستور داد که نامه رسمی به فرماندار مدینه بنویسند که فدک را به فرزندان زهرا(س) باز گرداند.

نامه نوشته شد وبه امضای خلیفه رسید وبرای اجرا به مدینه ارسال شد




بازگرداندن فدک به خاندان نبوت مایه شادی شیعیان شد ودعبل خزاعی قصیده ای در این زمینه سرود که نخستین بیت آن این است:

أصبح وجه الزمان قد ضحکا
برد مأمون هاشم فدکا (1)

چهره زمانه خندان گشت،زیرا مأمون فدک را به فرزندان هاشم(که مالکان واقعی آن بودند) باز گرداند.



شگفت آور نامه ای است که مأمون در سال 210 در این زمینه به فرماندار مدینه قیم بن جعفر نوشت که خلاصه آن این است:

امیر مؤمنان، با موقعیتی که در دین خدا ودر خلافت اسلامی دارد وبه سبب خویشاوندی با خاندان نبوت، شایسته ترین فردی است که باید سنتهای پیامبر را رعایت کند وآنچه را که وی به دیگران بخشیده است به مورد اجرا بگذارد.


پیامبر گرامی فدک را به دختر خود فاطمه بخشیده است واین مطلب چنان روشن است که هرگز کسی از فرزندان پیامبر در آن اختلاف ندارد وکسی بالاتر از آنان خلاف آن را ادعا نکرده است که شایسته تصدیق باشد.

بر این اساس،امیر مؤمنان مأمون مصلحت دید که برای کسب رضای خدا واقامه عدل واحقاق حق، آن را به وارثان پیامبر خدا باز گرداند ودستور او را تنفیذ کند.


از این جهت، به کارمندان ونویسندگان خود دستور داد که این مطلب را در دفاتر دولتی ثبت کنند.


هرگاه پس از درگذشت پیامبر اکرم(ص) در مراسم حج ندا می کردند که هرکس از پیامبر چیزی را، به عنوان صدقه یا بخشش یا وعده ای، ادعا کند ما را مطلع سازد مسلمانان گفتار او را می پذیرفتند؛ تا چه رسد به دختر پیامبر گرامی که حتما باید قول او تصدیق وتأیید شود.



امیر مؤمنان به مبارک طبری دستور داد که فدک را، با تمام حدود وحقوق، به وارثان فاطمه باز گرداند وآنچه در دهکده فدک از غلامان وغلات وچیزهای دیگر هست به محمد بن یحیی بن حسن بن زید بن علی بن الحسین ومحمد بن عبد الله بن حسن بن علی بن الحسین باز گرداند .

بدان که این نظری است که امیر مؤمنان از خدا الهام گرفته وخدا او را موفق ساخته است که به سوی خدا وپیامبر تقرب جوید.

این مطلب را به کسانی که از جانب تو انجام وظیفه می کنند برسان ودر عمران وآبادی فدک وفزونی در آمد آن بکوش(2)


فدک همچنان در دست فرزندان زهرا(س) بود تا اینکه متوکل برای خلافت انتخاب شد.

وی از دشمنان سرسخت خاندان رسالت بود.لذا فدک را از فرزندان حضرت زهرا(س) باز گرفت وتیول عبد الله بن عمر بازیار قرار داد.

در سرزمین فدک یازده نخل وجود داشت که آنها را پیامبر اکرم(ص) به دست مبارک خود غرس کرده بود ومردم در ایام حج خرماهای آن نخلها را به عنوان تبرک وبه قیمت گران می خریدند واین خود کمک شایانی به خاندان نبوت بود.

عبد الله ازاین مسئله بسیار ناراحت بود. لذا مردی را به نام بشیران رهسپار مدینه ساخت تا آن نخلها را قطع کند.
وی نیز با شقاوت بسیار مأموریت خود را انجام داد، ولی وقتی به بصره بازگشت فلج شد.

از آن دوره به بعد، فدک از خاندان نبوت سلب شد وحکومتهای جائر از اعاده آن به وارثان حضرت زهرا علیها السلام خودداری کردند



پي نوشت:

1-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، صص 218 .216


2-فتوح البلدان، صص 4139؛ تاریخ یعقوبی، ج 3، ص .



موضوع قفل شده است