جمع بندی دلم می خواست شوهرم دکتری داشته باشد

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلم می خواست شوهرم دکتری داشته باشد

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام.. وی یه پست دیگه یه مقدار در مورد مشکلات زندگی ام گفتم.
اینجا فقط میخوام به حیطه ادمه تحصیل اشاره کنم. من 28 ساله و استاد دانشگاه دولتی هستم و همسرم کارمند بانک. بنده فوق لیسانس فنی مهندسی از بهترین دانشگاه ایران در این رشته. و همسرم دانشجوی همین رشته در دانشگاه آزاد.
در دوران خواستگاری شرط کرده بودم که من حتما بایست دکتری بخوانم. و او هم ابراز علاقه کرده بود که او هم تمایل دارد. و من روی این موضوع خیلی حساب کرده بودم.
در حالی که الان می بینم شدنی نیست. ولی اینکه من دکتری بخوانم و همسرم کارمند بماند عذابم میدهد....
در واقع مشکل سوم برمیگرده به تمایل شدید من به دکتری خوندن
رشته ام خدا را شکر خوبه و خیلی هم بهش علاقه دارم و توش خوب بودم. و فقط تهران این رشته رو داره. در مورد تهران خواندن، یک مقداری چون اساتید نمی توانند درست حسابی کمک کنند و اذیت میشوم در تردید بودم. خصوصا اینکه چون رشته خودم 2 نفر در ایران میخواهند، برای قبولی بایست گرایش عوض کنم. گرایش ی دیگر تقریبا اشباع شده است و در آن صورت احتمال استخدامم هم خیلی پایین می آید... اما با توجه به اینکه اگر برای دکتری خارج اقدام کنم، و با توجه به رزومه خوبم فاند خوبی ان شاء الله بتوانم بگیرم و با دکتری که برگردم حتی بعد از چندین سال ، به هیچ وجه بیکار نیستم ان شاء الله. یعنی جز رشته های جدید و ضروری است. لذا تصمیم گرفتم برای اپلای کردن هدفگذاری کنم.
از ظرف دیگر یکی از دلایل من برای اپلای این بود که میدیدم همسرم از کار فعلی اش راضی نیست. گفتم اپلای کنیم میتونیم هر دوتا دکتری بخونیم. حالا همسرم توی یه دانشگاه پایین تر، من بالاتر. برگردیم همسرم بشه هیئت علمی آزاد منم دولتی.
راستش دلم میخواد یه ذره خودش رو بکشه بالا. دلم میخواد از نظر مرتبه شغلی هم مشابه هم باشیم. این فکرها رو قبل از بله گفتن نکرده بودم متاسفانه.
همسرم الان روی سمینار و تز ارشدشه. مشکل اینه که رشته هامونم یکی هست و سر در میارم که سر در نمیاره. خیلی میخوره توی حالم.
مثلا می بینم یک هفته دو تا پاراگراف میتونه ترجمه کنه. نمی تونه مقاله درست حسابی بخونه و .. یعنی ضعیفه خیلی. در صورتی که پای حرف پیش بیاد خودش از خودش هی تعریف میکنه... اعتماد به نفسش زیاده از حده.
توی جریان خواستگاری هم آنچنان از خودش تعریف کرد و ... که من فکر کردم حسابی حرفه ایه ولی الان می بینم نیست. فقط اعتماد به سقف داشته!
زندگی من شاید بشه درس عبرت برای اونهایی که چشم روی اختلاف دانشگاه ها هم نبندن! یعنی یه دانش آموخته معدل پایین دانشگاه آزاد با یه دانش آموخته رتبه اول دانشگاه تهران ازدواج نکنه.
یه حرفی که به همسرم میزنم دیر جوابم رو میده. دقم میده تا جواب بده. کلا حس می کنم دیر میگیره.
یه کاری که بهش می سپارم. حالا هر کاری که باشه، خیلی کند انجام میده.
خیلی باهام فرق داره از این لحاظ.خدای نکرده نمی خوام بگم من الم و بلم. اتفاقا من خودم هم از بس با این کامپیوتر و موبایل و .. همدم بودم بهره هوشی ام و حافظه ام خیلی پایین اومده. در حدی که آزارم میده و دنبال درمانش هستم.
ولی دیگه همسرم خیلی بیشتر. خودش یه اصطلاحی داره: جومونگ شدن. کلا no response to paging میشه. همیشه هم همین طوریه. نه اینکه بگم مشکلی پیش اومده باشه در حال فکر باشه. نه.
یعنی تا یه حرفی میزنم زود جواب نمیده. هی میگم چی شد و .. توی دلم هم حرص میخورم که بابا چیز خاصی نپرسیدم که هنگ کردی و ...
اینه که فکر می کنم چرا توجه نکردم به اینکه بهره هوشی هم مهمه که مثل هم باشه. نه که حالا من باهوشم ها. به خدا نه. فقط میگم دو طرف مثل هم باشن هیچ کدوم اذیت نمیشن.
من حرص میخورم یه مقاله دستش گرفته 4-5 ماهه تمومش نکرده و ...
هی تذکر میدم برو بشین روی مقاله و .. بعد میرم می بینم یه کاری رو که اون ساده تره و مال دوستشه و فقط من باب رفاقت داره انجام میده. رفیق باز هم هست حسابی. یعنی حلال مشکلات همه است!
تا حالا هم همش من توی مقاله هاش کمکش می کردم. این پایان نامه اش داره اعصاب منو خورد میکنه. از یه طرف دیر انجام میده هی این قسط ها به دانشگاه آزاد باید تمدید بشن!! و از یه طرف دیگه من حرص بخورم.
امیدی ندارم که بتونه به خوبی دفاع کنه و برای ادامه تحصیل هم اقدام بکنه.
چکار کنم؟
چطور این میل شدید خودم به ادامه تحصیل رو سرکوب کنم؟
سرخورده تر میشوم اگر من ادامه تحصیل بدهم و او نه. اگر من اپلای کنم و او نتواند...


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امین

سلام

تناسب در زمینه مدرک تحصیلی به خودی خود بد نیست؛ منتها نمی تواند ملاک و معیار ازدواج قرار بگیرد و بگوییم ازدواج یک فردی که در دانشگاه تهران است با کسی که در فلان دانشگاه در فلان شهرستان است آینده خوبی ندارد! چه بسا افرادی که تحصیلات عالیه داشتند و با کسی ازدواج کردند که اصلا اهل درس و تحصیل نیست و خوشبخت هم هستند.

لذا چیزی که در زمان اختلاف مدرک مشکل ساز می شود، خود مدرک نیست؛ بلکه نگاه فردی است که مدرک بالاتری دارد. برای همین ملاک ازدواج هم هیچ گاه تناسب در سطح مدرک عنوان نمی شود؛ بلکه گفته می شود آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، میزان درک و فهم فرد مقابل است. چه بسا یک کارگر ساده از یک دکتر فلان رشته درک و فهم بالاتری داشته باشد که ما به کَرّات چنین نمونه هایی را دیده ایم. البته درک و فهم هم به دیر و زود جواب دادن سوالات و توانایی در نوشتن مقاله و تست هوش و ... هم نیست. افرادی که دیر به سوالات و صحبت های جواب می دهند، معمولا ذهن درگیری دارند و برای همین وقتی شما با آنها صحبت می کنید، یا حرف های شما را اصلا نمی شنوند و یا اینکه آنها را ضبط و بعد از تمام شدن فکرشان پاسخ می دهند! این رفتار برای افرادی مثل شما که تا به حال چنین چیزی ندیده اند کمی سخت است و باعث می شود ناراحت شوید؛ اما مدتی که از زندگی مشترک شما بگذرد، هم شما به این مسئله عادت می کنید و دیگر دیر جواب دادن طرف مقابل را به حساب بی اهمیتی نمی گذارید، و هم اینکه طرف مقابل وقتی می بیند شما از این کارش ناراحت می شوید، کم کم سعی می کند حواسش را بیشتر جمع کرده و صحبت های شما را به دقت بیشتر گوش دهد. لذا شما در مقابل این رفتار، در ظاهر ناراحتی خود را بروز بده؛ مثلا وقتی دیدی جواب شما را نمی دهد بگو عیب نداره دیگه حرف نمی زنم؛ اما در باطن ناراحت نشو و اجازه نده ذهنت شروع به برداشت های منفی کند؛ چون این کار ایشان عمدی نیست و باید کمی مدارا کنید تا اصلاح شود. مشاوره در این موارد هم کارایی زیادی دارد؛ چون حرف هایی که شما نمی توانی به راحتی به طرف بفهمانی، مشاور به خوبی به او منتقل می کند.

بنابراین پیشنهاد من این است که شما در زمینه تحصیلی به ایشان گیر ندهید و اجازه دهید خودش برای آینده اش تصمیم بگیرد. اگر علاقه ای به ادامه تحصیل نداشته باشد و صرفا به خاطر اصرار شما ادامه دهد، مطمئن باشید آینده خوبی ندارد؛ چون کاری که از دل نباشد سرانجامی نخواهد داشت. چنانچه تحصیل شما هم نباید وابسته به تحصیل همسرتان باشد. شما برای ادامه تحصیل خود تلاش کنید و تا زمانی که تحصیل، تداخلی با زندگی مشترک شما ندارد ادامه دهید. به نظر من که بالا بودن شما از لحاظ تحصیلی هیچ عیبی نداشته و اگر خود شما نخواهید نسبت به همسرتان فخر فروشی کنید، هیچ کسی هم به شما خورده نخواهد گرفت که چرا همسرت تحصیلات کمتری دارد؛ چون همه می دانند غالب مردها درس را برای شغل می خوانند و وقتی شغل خود را پیدا کنند و درآمد خوبی هم داشته باشند، دیگر لزومی برای ادامه تحصیل نمی بییند. حتی در حال حاضر خیلی از افرادی که فوق لیسانس خود را گرفته اند با اینکه به راحتی می توانند وارد مقطع دکتری شوند ولی این کار را نمی کنند؛ چون روحیه خود را در کار عملی می بینند و علاقه به تدریس و کار علمی ندارند و این اصلا بد نیست.

پیروز و سربلند

برای اینکه کسانی که میخوان من رو قضاوت کنن، دیدشون کامل بشه عنوان کنم که این موضوعات مربوط به من هستند:

http://www.askdin.com/thread46542.html#post636174
http://www.askdin.com/thread46502-7.html#post636202
http://www.askdin.com/thread46541.html#post636211

امین;636174 نوشت:
سلام

تناسب در زمینه مدرک تحصیلی به خودی خود بد نیست؛ منتها نمی تواند ملاک و معیار ازدواج قرار بگیرد و بگوییم ازدواج یک فردی که در دانشگاه تهران است با کسی که در فلان دانشگاه در فلان شهرستان است آینده خوبی ندارد! چه بسا افرادی که تحصیلات عالیه داشتند و با کسی ازدواج کردند که اصلا اهل درس و تحصیل نیست و خوشبخت هم هستند.

لذا چیزی که در زمان اختلاف مدرک مشکل ساز می شود، خود مدرک نیست؛ بلکه نگاه فردی است که مدرک بالاتری دارد. برای همین ملاک ازدواج هم هیچ گاه تناسب در سطح مدرک عنوان نمی شود؛ بلکه گفته می شود آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، میزان درک و فهم فرد مقابل است. چه بسا یک کارگر ساده از یک دکتر فلان رشته درک و فهم بالاتری داشته باشد که ما به کَرّات چنین نمونه هایی را دیده ایم. البته درک و فهم هم به دیر و زود جواب دادن سوالات و توانایی در نوشتن مقاله و تست هوش و ... هم نیست. افرادی که دیر به سوالات و صحبت های جواب می دهند، معمولا ذهن درگیری دارند و برای همین وقتی شما با آنها صحبت می کنید، یا حرف های شما را اصلا نمی شنوند و یا اینکه آنها را ضبط و بعد از تمام شدن فکرشان پاسخ می دهند! این رفتار برای افرادی مثل شما که تا به حال چنین چیزی ندیده اند کمی سخت است و باعث می شود ناراحت شوید؛ اما مدتی که از زندگی مشترک شما بگذرد، هم شما به این مسئله عادت می کنید و دیگر دیر جواب دادن طرف مقابل را به حساب بی اهمیتی نمی گذارید، و هم اینکه طرف مقابل وقتی می بیند شما از این کارش ناراحت می شوید، کم کم سعی می کند حواسش را بیشتر جمع کرده و صحبت های شما را به دقت بیشتر گوش دهد. لذا شما در مقابل این رفتار، در ظاهر ناراحتی خود را بروز بده؛ مثلا وقتی دیدی جواب شما را نمی دهد بگو عیب نداره دیگه حرف نمی زنم؛ اما در باطن ناراحت نشو و اجازه نده ذهنت شروع به برداشت های منفی کند؛ چون این کار ایشان عمدی نیست و باید کمی مدارا کنید تا اصلاح شود. مشاوره در این موارد هم کارایی زیادی دارد؛ چون حرف هایی که شما نمی توانی به راحتی به طرف بفهمانی، مشاور به خوبی به او منتقل می کند.

بنابراین پیشنهاد من این است که شما در زمینه تحصیلی به ایشان گیر ندهید و اجازه دهید خودش برای آینده اش تصمیم بگیرد. اگر علاقه ای به ادامه تحصیل نداشته باشد و صرفا به خاطر اصرار شما ادامه دهد، مطمئن باشید آینده خوبی ندارد؛ چون کاری که از دل نباشد سرانجامی نخواهد داشت. چنانچه تحصیل شما هم نباید وابسته به تحصیل همسرتان باشد. شما برای ادامه تحصیل خود تلاش کنید و تا زمانی که تحصیل، تداخلی با زندگی مشترک شما ندارد ادامه دهید. به نظر من که بالا بودن شما از لحاظ تحصیلی هیچ عیبی نداشته و اگر خود شما نخواهید نسبت به همسرتان فخر فروشی کنید، هیچ کسی هم به شما خورده نخواهد گرفت که چرا همسرت تحصیلات کمتری دارد؛ چون همه می دانند غالب مردها درس را برای شغل می خوانند و وقتی شغل خود را پیدا کنند و درآمد خوبی هم داشته باشند، دیگر لزومی برای ادامه تحصیل نمی بییند. حتی در حال حاضر خیلی از افرادی که فوق لیسانس خود را گرفته اند با اینکه به راحتی می توانند وارد مقطع دکتری شوند ولی این کار را نمی کنند؛ چون روحیه خود را در کار عملی می بینند و علاقه به تدریس و کار علمی ندارند و این اصلا بد نیست.

پیروز و سربلند

جناب امین.
ممنون از وقت زیادی که برایم گذاشتید.
شاید من نتوانسته ام منظورم رو درست مطرح کنم. شما دو تا از پست ها را مطالعه کرده اید. ممنون میشوم سومی را هم مطالعه کنید تا مطمئن شوم توانسته ام ابعاد ماجرا را درست روشن کنم.

http://www.askdin.com/thread46542.html#post636174
http://www.askdin.com/thread46502-7.html#post636202
http://www.askdin.com/thread46541.html#post636211

بسم الله الرحمن الرحیم
محبوب جان. من قبلا هم توی یکی از پست ها برات راهکار نوشته بودم.
عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت می کنی آخه؟؟؟؟؟ خوب برو پیش روانشناس خوب همه اینا رو بهش بگو. به خدا خیلی ازین کاری که داری میکنی بهتره. سه تا تاپیک مختلف ایجاد کردی تا به هر نحو ممکن یه جواب سر راست بگیری و خودتو راحت کنی؟؟؟ از یه آدم دانشگاهی اینکار بعیده. شما که سخت ترین مسایل درسی رو از راه درستش به جواب میرسونی چرا الان داری خطا میری؟

البته من فکر میکنم افسردگی شما در سوالات و نظراتی که میدی کاملا مشهوده. با این وضع نه تنها با این مرد بلکه با هیچ مردی احساس خوشبختی نخواهی کرد. بهت قول میدم.

فیزیکدان;636594 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
محبوب جان. من قبلا هم توی یکی از پست ها برات راهکار نوشته بودم.
عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت می کنی آخه؟؟؟؟؟ خوب برو پیش روانشناس خوب همه اینا رو بهش بگو. به خدا خیلی ازین کاری که داری میکنی بهتره. سه تا تاپیک مختلف ایجاد کردی تا به هر نحو ممکن یه جواب سر راست بگیری و خودتو راحت کنی؟؟؟ از یه آدم دانشگاهی اینکار بعیده. شما که سخت ترین مسایل درسی رو از راه درستش به جواب میرسونی چرا الان داری خطا میری؟

البته من فکر میکنم افسردگی شما در سوالات و نظراتی که میدی کاملا مشهوده. با این وضع نه تنها با این مرد بلکه با هیچ مردی احساس خوشبختی نخواهی کرد. بهت قول میدم.

سلام فیزیکدان عزیزم. راستش الان خیلی بهتر از وقتی هستم که اولین پستها را گذاشتم. آن موقع خیلی به هم ریخته بودم. الان حس میکنم تسلط بیشتری روی شرایط دارم.
همین چند روز پیش سعی کردم مبلغی از حقوقم را پس انداز کنم برای آینده زندگی مان و اینطور کم کم نقش مادی خودم را در زندگی کم رنگ تر کنم. و دیشب یک طرح پس انداز رو به شوهرم گفتم و گفتم من میخوام ماهیانه این مبلغ از حقوقم رو پس انداز کنم. با این شرایط ما خنده داره. ولی من هدف اصلی ام این بود که بیشتر به خودش بیاد.
نیاز به یک مشاوره دارم ولی در این شهری که ما هستیم نمی توانم. گاو پیشانی سفید هستم. شهر کوچک و من هم استاد دانشگاه دولتی. و خیلی ها حداقل یکی از اعضای خانواده شان دانشجوی من بوده اند. پیش هیچ مشاوری نمی توانم سفره دلم را باز کنم چون در شهرهای کوچک شدیدا دوست دارند قصه زندگی دیگران را برای هم تعریف کنند. خصوصا اگر طرف هم قدری شناخته شده باشد. دلم نمیخواهد حدیثم سفره محفل ها بشه.
شهر دیگری که میتونم برم 2 ساعت با اینجا فاصله داره. یعنی سفر برون شهری اش 2 ساعته. حداقل یک ساعت هم سفر درون شهری بایست حساب کنم. یعنی رفت و برگشتم 6 ساعت حداقل طول میکشه.
راستش هم وقتش رو ندارم. هم جلسات مشاوره که یکی دو جلسه نیست. منم با این سیستم تدریسم فقط 5 شنبه ها رو میتونم چنین سفری رو بکنم. شاید آخرش مجبور بشم این کار رو بکنم. ولی فعلا نمی خوام شوهرم متوجه بشه که مشکلی هست. میخوام ببینم خودم با همفکری شما دوستان خوب میتونم به جایی برسم یا نه؟

mahboob93;636637 نوشت:
سلام فیزیکدان عزیزم. راستش الان خیلی بهتر از وقتی هستم که اولین پستها را گذاشتم. آن موقع خیلی به هم ریخته بودم. الان حس میکنم تسلط بیشتری روی شرایط دارم.
همین چند روز پیش سعی کردم مبلغی از حقوقم را پس انداز کنم برای آینده زندگی مان و اینطور کم کم نقش مادی خودم را در زندگی کم رنگ تر کنم. و دیشب یک طرح پس انداز رو به شوهرم گفتم و گفتم من میخوام ماهیانه این مبلغ از حقوقم رو پس انداز کنم. با این شرایط ما خنده داره. ولی من هدف اصلی ام این بود که بیشتر به خودش بیاد.
نیاز به یک مشاوره دارم ولی در این شهری که ما هستیم نمی توانم. گاو پیشانی سفید هستم. شهر کوچک و من هم استاد دانشگاه دولتی. و خیلی ها حداقل یکی از اعضای خانواده شان دانشجوی من بوده اند. پیش هیچ مشاوری نمی توانم سفره دلم را باز کنم چون در شهرهای کوچک شدیدا دوست دارند قصه زندگی دیگران را برای هم تعریف کنند. خصوصا اگر طرف هم قدری شناخته شده باشد. دلم نمیخواهد حدیثم سفره محفل ها بشه.
شهر دیگری که میتونم برم 2 ساعت با اینجا فاصله داره. یعنی سفر برون شهری اش 2 ساعته. حداقل یک ساعت هم سفر درون شهری بایست حساب کنم. یعنی رفت و برگشتم 6 ساعت حداقل طول میکشه.
راستش هم وقتش رو ندارم. هم جلسات مشاوره که یکی دو جلسه نیست. منم با این سیستم تدریسم فقط 5 شنبه ها رو میتونم چنین سفری رو بکنم. شاید آخرش مجبور بشم این کار رو بکنم. ولی فعلا نمی خوام شوهرم متوجه بشه که مشکلی هست. میخوام ببینم خودم با همفکری شما دوستان خوب میتونم به جایی برسم یا نه؟

سلام

دكتري كه نشد ملاك ! داشتنش خوبه اما ملاكي براي زندگي بهتر نيست

شوهرتون اخلاق داره؟ گذشت و وفا داره؟

اگه ميخوايي ازش طلاق بگيري بگير ، اما نه بخاطر نداشتن دكتري

ملّاعلي;636677 نوشت:
سلام

دكتري كه نشد ملاك ! داشتنش خوبه اما ملاكي براي زندگي بهتر نيست

شوهرتون اخلاق داره؟ گذشت و وفا داره؟

اگه ميخوايي ازش طلاق بگيري بگير ، اما نه بخاطر نداشتن دكتري

لطفا سه پست مرتبط رو بخونین.
اینطوری اشتباه و سوء تفاهم پیش میاد.

ملّاعلي;636677 نوشت:
سلام

دكتري كه نشد ملاك ! داشتنش خوبه اما ملاكي براي زندگي بهتر نيست

شوهرتون اخلاق داره؟ گذشت و وفا داره؟

اگه ميخوايي ازش طلاق بگيري بگير ، اما نه بخاطر نداشتن دكتري

اول این رو :
اگر درآمد زن بیشتر از مرد باشد ...

دوم این رو :
ازدواج با فردی پایین تر از سطح خودم؛ پشیمانی افسرده ام کرده؛ چه کنم؟

سوم هم این رو :
دلم می خواست شوهرم دکتری داشته باشد

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
من خوندم پست های قبلیت رو ببینن اگر واقعا دوست داشتی همسرت هم رتبه ی تو باشه باید از اول فکرش رو میکردی حالا که زندگیت رو شروع کردی حالا که به همراهی کسی بله گفتی دیگه چه جای پشیمونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تصور کن چاقو گذاشتن بیخ گلوت و گفتن فقط این مرد
گر نمی پسندی تغییر ده قضا را
بخدا اون چه فکر میکنی فقط تصوریه که ممکنه عملی بشه ممکنه عملی نشه
ببین تو توی این موقعیت قرار گرفتی حالا ببین با این لوازمی که داری چیکار میتونی بکنی بخدا برای این که تو بتونی درس بخونی کار کنی زن های زیادی خون دل خوردن و میخورن ساده نگیر شرایط رو ببین و باور کن میتونی
خوب دکترا میخوای فکر کن فرزند شماست این علاقه رو بیدار کن پرورشش بده فکر کن پسرته و دوست داری تحصیل کرده باشه اگه واقعا این آرمانته
بشر یا راهی داره یا راهی میسازه
اگر جای درمان شرایط همه اش به این فکر کنی ایده آل من اینه مطمئن باش الان رو و حتی اینده رو از دست میدی تا دست به زانوت نگیری بلند نمیشی و تا ابزار رو پیدا نکنی هر چقدر به این در و اون در بزنی فقط خودت رو زخمی میکنی
ببین میتونی شرایط رو برای همسرت شرح بدی یا قبول میکنه تغییر بده که اونم زمان میبره و اگر ببینه حساس شدی یا تلاشش کافی نیست یا بداخلاق میشه یا میگه برو و راه دوم از همون اول میگه برو
یا باید از طریق زن بودنت و ذات تربیتی که خدا در نهاد هر زن گذاشته اون رو از نو تربیت کنی

[="Times New Roman"][="Teal"]با سلام و احترام
بنده دو روز تمام تک تک مطالب رو خوندم ...
بنده حتی پیشنهادم اینه با دکتر افشار مشورت کنید و با یک ایمیل استارت بزنید...بنده کلاس های ایشون رفتم و انسان فوق العاده توانایی هستند...بنده با کلاس ارتباط موثر ایشون کلی چیز یاد گرفتم که مشکل شما فکر کنم با این موضوع حل بشه حداقل راه درست ارتباط برقرار کردن با همسرتون که بتونید این موضوع رو بیان کنید تا باهم حل کنید:
http://afsharsfl.blogfa.com/

سلام
خانم محترم من همه نظرات رو نخوندم اما به نظر شخصی خودم اینطور که دوست دارید زندگی کنید. من دیدم خانم و آقا بعد از 20 سال با دو تا بچه گفتن ما اصلا اشتباه کردیم از اولش اشتباه کردیم ازدواج کردیم، ای کاش بچه نداشتیم و جدا می شدیم و از این حرف ها
متاسفانه ضریب هوشی در زندگی مشترک بسیار اهمیت دارد اما به عقیده من دکتری هیچ اهیتی ندارد و این در ارتباط خاصی با هم ندارند
اگر این مرد را دوست ندارید بنظرم الان خدا بشید فوقش 2-3 سال از عمرتون خراب می شه ولی اگه جدا نشید همه عمرتون تباه می شه. شما که خودتون درآمد دارید هنوزم که رسما ازدواج نکردین

mahboob93;636244 نوشت:
جناب امین.
ممنون از وقت زیادی که برایم گذاشتید.
شاید من نتوانسته ام منظورم رو درست مطرح کنم. شما دو تا از پست ها را مطالعه کرده اید. ممنون میشوم سومی را هم مطالعه کنید تا مطمئن شوم توانسته ام ابعاد ماجرا را درست روشن کنم.

http://www.askdin.com/thread46542.html#post636174
http://www.askdin.com/thread46502-7.html#post636202
http://www.askdin.com/thread46541.html#post636211



سلام

من همه مطالبتون رو دیدم. ریشه اصلی مشکل شما نوع نگاه و تفکراتتون هست و برای حل مشکل باید کمی در نگاهتون به زندگی تجدید نظر کنید.

پرسش:
من استاد دانشگاه و همسرم کارمند بانک است و من میخواهم دکتری بخوانم و همسرم کارمند بماند عذابم می دهد.
قصد دارم برای دکتری خارج اقدام کنم و وقتی برگردم به هیچ وجه بیکار نیستم
همسرم از لحاظ هوشی و تحصیلی خیلی ضعیف است.در پایان نامه و مقالاتش حسابی گیر کرده و
با این شرایط من باید چکار کنم؟

پاسخ:
تناسب در زمینه مدرک تحصیلی به خودی خود بد نیست؛ منتها نمی تواند ملاک و معیار ازدواج قرار بگیرد و بگوییم ازدواج یک فردی که در دانشگاه تهران است با کسی که در فلان دانشگاه در فلان شهرستان است آینده خوبی ندارد! چه بسا افرادی که تحصیلات عالیه داشتند و با کسی ازدواج کردند که اصلا اهل درس و تحصیل نیست و خوشبخت هم هستند.

لذا چیزی که در زمان اختلاف مدرک مشکل ساز می شود، خود مدرک نیست؛ بلکه نگاه فردی است که مدرک بالاتری دارد. برای همین ملاک ازدواج هم هیچ گاه تناسب در سطح مدرک عنوان نمی شود؛ بلکه گفته می شود آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، میزان درک و فهم فرد مقابل است. چه بسا یک کارگر ساده از یک دکتر فلان رشته درک و فهم بالاتری داشته باشد که ما به کَرّات چنین نمونه هایی را دیده ایم. البته درک و فهم هم به دیر و زود جواب دادن سوالات و توانایی در نوشتن مقاله و تست هوش و ... هم نیست؛ چون هر فردی ممکن است در یک زمینه خاص استعداد و هوش قوی تری داشته باشد. افرادی که دیر به سوالات و صحبت های جواب می دهند، معمولا ذهن درگیری دارند و برای همین وقتی شما با آنها صحبت می کنید، یا حرف های شما را اصلا نمی شنوند و یا اینکه آنها را ضبط و بعد از تمام شدن فکرشان پاسخ می دهند!

این رفتار برای افرادی مثل شما که تا به حال چنین چیزی ندیده اند کمی سخت است و باعث می شود ناراحت شوید؛ اما مدتی که از زندگی مشترک شما بگذرد، هم شما به این مسئله عادت می کنید و دیگر دیر جواب دادن طرف مقابل را به حساب بی اهمیتی نمی گذارید، و هم اینکه طرف مقابل وقتی می بیند شما از این کارش ناراحت می شوید، کم کم سعی می کند حواسش را بیشتر جمع کرده و صحبت های شما را با دقت بیشتری گوش دهد.
لذا شما در مقابل این رفتار، در ظاهر ناراحتی خودت را بروز بدهید؛ مثلا وقتی دیدید جواب شما را نمی دهد بگویید عیب ندارد دیگر حرف نمی زنم؛ اما در باطن ناراحت نشوید و اجازه ندهید ذهنتان شروع به برداشت های منفی کند؛ چون این کار ایشان عمدی نیست و باید کمی مدارا کنید تا اصلاح شود. مشاوره در این موارد هم کارایی زیادی دارد؛ چون حرف هایی که شما نمی توانید به راحتی به طرف بفهمانید، مشاور به خوبی به او منتقل می کند.

بنابراین پیشنهاد من این است که شما در زمینه تحصیلی به ایشان گیر ندهید و اجازه دهید خودش برای آینده اش تصمیم بگیرد. اگر علاقه ای به ادامه تحصیل نداشته باشد و صرفا به خاطر اصرار شما ادامه دهد، مطمئن باشید آینده خوبی ندارد؛ چون کاری که از دل نباشد سرانجامی نخواهد داشت. چنانچه تحصیل شما هم نباید وابسته به تحصیل همسرتان باشد. شما برای ادامه تحصیل خود تلاش کنید و تا زمانی که تحصیل، تداخلی با زندگی مشترک شما ندارد ادامه دهید.

بنابراین بالاتر بودن شما از لحاظ تحصیلی هیچ عیبی نداشته و اگر خود شما نخواهید نسبت به همسرتان فخر فروشی کنید، هیچ کسی هم به شما خورده نخواهد گرفت که چرا همسرت تحصیلات کمتری دارد؛ چون همه می دانند غالب مردها درس را برای شغل می خوانند و وقتی شغل خود را پیدا کنند و درآمد خوبی هم داشته باشند، دیگر لزومی برای ادامه تحصیل نمی بییند. حتی در حال حاضر خیلی از افرادی که فوق لیسانس خود را گرفته اند، با اینکه به راحتی می توانند وارد مقطع دکتری شوند ولی این کار را نمی کنند؛ چون روحیه خود را در کار عملی نمی بینند و علاقه ای به تدریس و کار علمی ندارند که این اصلا بد نیست.

آخرین نکته ای که لازم است متذکر شوم این است که شما نباید نگاه ایده آل گرایانه را نسبت همسرتان در خود تقویت کنید. بله این خوب است که همسر انسان از هر لحاظ خوب و مثبت باشد؛ اما این را هم نمی شود انکار کرد که تمام خوبی ها یکجا جمع نمی شود. مثلا ممکن است خود شما از لحاظ تحصیلی و شغلی ایده باشید، ولی از لحاظ اخلاقی و رفتاری، خصوصیاتی داشته باشد که مورد پسند همسرتان نباشد مثل همین گیردادن ها و کمال طلبی ها و ... .

برای همین اگر می خواهید از زندگی لذت ببرید باید نسبت به دیگران بیشتر نگاه خود را به نیمه پر لیوان معطوف کنید و نسبت به خود به نیمه خالی لیوان توجه بیشتری نمایید تا هیچ وقت خدایی ناکرده گرفتار حس غرور و تکبر و فخرفروشی نشوید.

موضوع قفل شده است