مسیح شناسی
تبهای اولیه
الف) به درستیکه در شخص مسیح دو سرشت الاهی و بشری وجود دارد که این دو با یکدیگر متحد شدند انفعال و جدایی نیز ندارند.
ب) هریک از دین و سرشت هر دو از اتحاد خواص خود را دارا میباشند و آنچنان نیست که اتحاد آنها همراه با درآمیختگی با یکدیگر و به وجود آوردن سرشت سومی که متمایز از این دو سرشت باشد نیست.
ج) صفات سرشت الاهی به سرشت بشری منتقل نخواهد شد و به طریق اولی خواص و صفات بشری به سرشت الاهی یعنی اینکه آنچنان نخواهد بود که ناسوت مسیح لاهوت گردد و لاهوت وی ناسوت شود.
اتحاد و سرشت مسیح از باب حلول سرشت الاهی به طبیعت بشیر نیست بلکه این اتحاد یک اتحاد شخصی است که از آن چنین میگوید که مسیح یک شخص واحدی است با دو سرشت متمایز و از یکدیگر تا ابد یعنی اینکه او در سکون واحد هم انسان و هم خدا است.
پیامبرهای اتحاد و سرشت در مسیح چه خواهد بود؟
اشتراک در صفات
تمامی حرکات و سکنات مسیح حوزه بشری باشد و حوزه الوهی همگی از اعمال وی محسوب میشوند و به اعتبار اینکه از شخص واحدی است.
بدرستیکه عیسی مسیح به اعتبار اینکه یک شخص است او یک موضوع پرستش دینی است.
کلمهای که تجسم یافت او مصدر حیات است.
بالابردن سرشت بشری مسیح.
منظور از اشتراک صفات چیست؟
شخص مسیح تمامی صفات هر دو سرشت را بر خوردار است چنانچه هر چه را که میتوان از صفات الوهی به او نسبت دارد از صفات بشری نیز نمیتوان در مورد او گفت. بدلیل اینکه برای هریک از سرشتها صفاتی وجود دارد پس صحیح است که مسیح به هریک از صفات بشری و الوهی توصیف شود. همانطور که صحیح است انسان به هریک از صفات جسم و صفات نفس خود تعریف شود. پس اگر انسان جاودان و غیرجاودان است او مخلوق از خاک است و او ؟؟؟ خدا است و بنا بر همین طریق میتوان گفت که مسیح محدود و نامحدود است او به بعضی از امور جهل دارد و در عین حال میتوان گفت که او عالم به همه چیز است او غیر از خدا است و با او مساوی است و بدرستیکه از روز ازل بوده است و او در هنگام و زمان معینی به دنیا آمده است.
پس بنابر اینکه توصیف مسیح به تمامی صفات هریک از سرشتهایش صادق خواهد بود
1. آن دسته از آیاتی که محمول آنها به کل شخص مسیح است و مثال آنها اینکه مسیح، ندایی ما، پروردگار ما، پادشاه، نبی، کاهن ما و ... پس به درستیکه این اقوال صادق است با توجه به کل شخص مسیح (که متحد از دو سرشت است) نه به این اعتبار که خدا است تضاد یا اینکه فقط بشر است.
آن دسته که موضوع شخص مسیح است و محمول آن جز سرشت الاهی از قبایل نخواهد بود. و مثال آن قول منجی است که: مورد قبل از ابراهیم وجود داشته و همین قول مسیح به اینکه قبل از خلق عالم وجود داشته است پس بدرستیکه مسیح این اقوال از ضمیر ؟؟؟ استفاده کرده است به اعبتار این که او شخص است و این صدق نمیکند الا بر سرشت الوهی او.
آن دسته که موضوع شخص است و محمول آن جز بر سرشت بشری او صادق نخواهد بود و مثال آن قول عینی است که: ؟؟؟ و روح من تا رسیدن مرگ حزین خواهد بود و یا قول بشارتدهنده او که عیسی گریه کرد و همچون تمامی آیاتی که دربردارندة نیلی است که منجی ما راه میرود، تناول میکند، میخوابد، دیده میشود، لمس میکند، و صدای او شنیده میشود.
آن دسته که در ذیل قسم اول قرار میگیرند اما از آن متمایز خواهد بود به اینکه موضوع درآن مخصوص سرشت و الاهی است ولی محول آن نه فقط بر سرشت الاهی بلکه بنابر هر سرشت در حال اقتران و صادق خواهد بود مثال آن قول رسول است در هنگام که پسر فروتن شد در مقابل کسی که همگی برابرش فروتن هستند. پس موضوع در اینجا پسر است. به اعتبار اینکه به توانایی هم خدا و هم انسان است و اشاره دارد که به تسلیم شدن وی در قبایل حاکمی که او در بند کرده است به اینکه او واسطه است بین خدا و انسان صحبت اجرای عمل نداء و مثال دیگر اینکه پدر بزرگتر و با عظمتتر از سن است اهل این عبارت صحیح نخواهد بود. که سرشت الاهی او محل شود. بلکه بنابر اینکه او واسطه است بر انسان بودن و خدا بودن تؤامان دو صادق است. پس از آنچه گذشت از مستندات بیشائبه از صفات بشری و الاهی و بدون اینکه به ؟؟؟ در اخلاق کمتر نسبت میدهند. و این به اعتبار این استکه دو شخص واحدی است پس به او گویند و یا پسر و به او نسبت میدهند هر آنچه بر او اعتبار کنیم ؟؟؟ خدا «؟؟؟» صادق خواهد بود.
منظور از اینکه تمامی اعمال مسیح حوزه بشری باشد و حوزه الاهی و همگی اعمال یک شخص است چیست؟
رفتار مسیح در بعضی موارد الوهی محض است همانند معجزات و بعض دیگر بشری محض است همانند خوردن و آشامیدن و خواب و بعضی دیگر الهی و بشری است و این اعمال مشترک هستند و واسطه هر سرشت او همتایی ندارد پوشیده نخواهد بود که تمامی این اعمال شخص مسیح است یعنی عمل یک نفر خواهد بود. و اعمال مسیح یک شخص الهی است. و اگرچه اختصاص دارد به شربت بشری او به همین علت مجاز خواهد بود که اعتبار کنیم طاعت و دورههای مسیح را و اگرچه این طاعت و دردها مربوط به سرشت الاهی است اما آنها اطاعت را دردهای شخصی الاهی محسوب میگردند.