سرتیپ دوم پاسدار شهید جواد عابدی

سردار رشيد اسلام حا ج جواد عابدي فرزند محمد در سال 1338در شهر حسن آباد روستاي زيوان چشم به جهان گشود. دوران کودکي و نوجواني ايشان با تلاش و فعاليتهاي مذهبي و حضور در هئيت هاي مذهبي مساجد رشيدي و سيد الشهدا (ع) نازي آباد باگفتن اذان شرو ع و در اوج جواني اش با شهادت درراه خدا به پا يان رسيد . قبل از پيروزي انقلاب اسلامي با حضور در راهپيمايي و تظاهرات و اعتصا بات شهر تهران فعاليت گستر ده اي در اين زمینه داشت بطوري که شجاعت هاي ايشان زبا نزدخاص وعام و مردم شهيد پرور نازي آباد گرديد.او ساواک وگارد شاه را اسير رشادتهاي خود کرده بود.از جمله فعاليتهاي ايشان به آتش کشيدن خودروي ساواک در ميدان بهشت(سه راه علي آباد) بود و شجاعتهاي بي نظيرايشان در روزهاي سرنگوني رزيم در 21و22بهمن ماه وحمله به مراکز نظامي وانتظامي و دستگيري سران نظام سفاک پهلوي وعوامل ساواک کم نظير بود . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان مسئول عمليات کميته منطقه 13 نازي آباد منصوب وبطور شبانه روزي در درگيري وانهدام خانه هاي تيمي منافقين ودستگيري تعداد بيشماري از آنان نقش بسزائي داشت . وي بارها نامش درليست ترور منافقين آمد که اسناد آن در دادستاني انقلاب اسلامي موجود ميباشد.با آغاز جنگ تحميلي ايشان بمدت 24ماه در جبهه هاي جنگ حضور فعال داشت و در اولين حضورش در جبهه نفت شهر مجروح وبه مدت 9روز بدون آب وغذا وبا پاي پياده از کوهها عبور کرد وخود وهمرزمانش را از اسارت نجات مي دهد .
پس از بازگشت تهران نسبت به دستگيري قاتلين شهيد آيت اقدام نموده و آنان را تحويل قانون مي دهد. سپس در يک تعقيب و گريز يکي از جاسوسهاي روس(شوروي سابق) را دستگير و با رد کردن پيشنهاد رشوه چند ميليوني ، او را به دست عدالت مي سپارد که اين موضوع در روزنامه کيهان آن زمان درج شده است . در آخرين ماموريتش بعنوان مسئول اطلاعات عمليات شهر مير جاوه حضور چشم گيرانه وشبانه روزي داشته و نهايتاً با وجود اينکه زن و دو فرزندش در آن منطقه بودند بطور شبانه روزي نسبت به دستگيري قاچاقچيان مواد مخدر اقدام مي نمايد . اين عزيز سفر کرده در آخرين ماموريت الهي اش در مورخ 25/07/1368 در منطقه زاهدان در بخش ريگ ملک ميرجاوه در غروبي غم انگيز با کاروان معدوم حاج بلوچ شه بخش که 35 دستگاه خودرو سيمرغ تا دندان مسلح بودند درگير شده و به همراه 5نفر از هم قطارانش به درجه رفيع شهادت نائل آمد . لازم بذکر است از طرف کاروان قاچاقچيان تا آخرين لحظات عمرش پيشنهاد مي گردد که خود راتسليم کند و جانش را نجات دهد ، اما ايشان اين ذلت را نمي پذيرد و آگاهانه شهادت در راه خدارا انتخاب مي نمايد .