جمع بندی اراده خداوند و اراده امام ع

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اراده خداوند و اراده امام ع


با سلام

با توجه به اخباری مثل خبر زیر که موافق با قران هم هستند آیا میتوان موضوع سهو النبی ص وامام ع را نتیجه گرفت :

محمد عن ابن عيسى عن علي بن الحكم عن يونس بن يعقوب قال أمرني أبو عبد اللَّه ع أن آتي المفضل و أعزيه بإسماعيل و قال أقرئ المفضل السلام و قل له إنا قد أصبنا بإسماعيل فصبرنا فاصبر كما صبرنا إنا أردنا أمرا و أراد اللَّه تعالى أمرا- فسلمنا لأمر اللَّه تعالى . کافی

همچنین :

فأوحى اللَّه تعالى إلى داود أن القضاء في هذه القضية ما قضى سليمان به يا داود أردت أمرا و أردنا أمرا غيره فدخل داود على امرأته- فقال أردنا أمرا و أراد اللَّه أمرا غيره و لم يكن إلا ما أراد اللَّه تعالى فقد رضينا بأمر اللَّه و سلمنا ذلك و كذلك الأوصياء ع ليس لهم أن يتعدوا بهذا الأمر فيجاوزون صاحبه إلى غيره

سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى {الأعلى/6} إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

خیر البریه;631692 نوشت:
با سلام

با توجه به اخباری مثل خبر زیر که موافق با قران هم هستند آیا میتوان موضوع سهو النبی ص وامام ع را نتیجه گرفت :

محمد عن ابن عيسى عن علي بن الحكم عن يونس بن يعقوب قال أمرني أبو عبد اللَّه ع أن آتي المفضل و أعزيه بإسماعيل و قال أقرئ المفضل السلام و قل له إنا قد أصبنا بإسماعيل فصبرنا فاصبر كما صبرنا إنا أردنا أمرا و أراد اللَّه تعالى أمرا- فسلمنا لأمر اللَّه تعالى . کافی

همچنین :

فأوحى اللَّه تعالى إلى داود أن القضاء في هذه القضية ما قضى سليمان به يا داود أردت أمرا و أردنا أمرا غيره فدخل داود على امرأته- فقال أردنا أمرا و أراد اللَّه أمرا غيره و لم يكن إلا ما أراد اللَّه تعالى فقد رضينا بأمر اللَّه و سلمنا ذلك و كذلك الأوصياء ع ليس لهم أن يتعدوا بهذا الأمر فيجاوزون صاحبه إلى غيره

سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى {الأعلى/6} إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ ...


سلام و ادب

با توجه به اینکه فضای سایت عمومی است، لطفاً ترجمه روایات را قرار دهید. در اولین فرصت در خدمت تان خواهیم بود. با سپاس

[=arial]سلام

امام كاظم عليه السلام فرمود: پدرم به من فرمود براى تعزيت و تسليت گفتن به مفضّل (يكى از ياران حضرت) پيش او بروم و به او بگويم: ما چون با مرگ اسماعيل (فرزند آن حضرت) روبرو شديم، صبر كرديم. اكنون تو نيز چون ما صبر پيشه كن. ما چون خواهان امرى باشيم و خدا امر ديگرى را بخواهد تسليم امر خدا مى شويم.

وخبر دوم :

وكان لِداود عليه‏السلام أولاد عدّة وفيهم غلام كانت اُمّه عند داود وكان لها محبّا فدخل داود عليه‏السلام عليها حين أتاه الوحي فقال لها :

و داود فرزندان زيادى داشت ، و يكى از آنها فرزند زنى بود كه داود او را دوست داشت پس وقتى كه به او وحى شد نزد آن زن رفت و گفت :

إنّ اللّه‏ عزّوجلّ أوحى إليّ أن أتّخذ وصيّا من أهلي فقالت له امرأته : فليكن إبني ؟ قال : ذلك أريد وكان السابق في علم اللّه‏ المحتوم عنده أنّه سليمان ؛

خداوند متعال به من دستور داده جانشين خود را انتخاب كنم آن زن گفت : حتما پسر من جانشين توست داود گفت : من هم او را انتخاب مى‏كنم و نزد خداوند نيز سليمان جانشين او بود .

فأوحى اللّه‏ تبارك وتعالى إلى داود عليه‏السلام : أن لا تعجل دون أن يأتيك أمري فلم يلبث داود عليه‏السلام أن ورد عليه رجلان يختصمان في الغنم والكرم فأوحى اللّه‏ عزّوجل إلى داود أن أجمع ولدك فمن قضى بهذه القضيّة
فأصاب فهو وصيّك من بعدك فجمع داود عليه‏السلام ولده فلمّا أن قصّ الخصمان قال سليمان عليه‏السلام ؛

پس خداوند به داود وحى كرد كه داود در اين مورد عجله نكن . زمانى نگذشت كه دو مرد بر داود وارد شدند در حالى كه در مورد باغ و گوسفند با هم نزاع داشتند . پس خداوند دستور داد فرزندان خود را جمع كن و هر كدام در مورد اين جريان حكم صواب صادر كرد او جانشين توست . پس داود فرزندان خود را جمع كرد و وقتى دو طرف جريان را تعريف كردند ، سليمان گفت :

يا صاحب الكرم متى دخلت غنم هذا الرجل كرمك ؟ قال : دخلته ليلاً قال : قضيت عليك يا صاحب الغنم ! بأولاد غنمك وأصوافها في عامك هذا ثمّ قال له داود : فكيف لم تقض برقاب الغنم وقد قوّم ذلك علماء بني إسرائيل وكان ثمن الكرم قيمة الغنم ؟ فقال سليمان : إنّ الكرم لم يجتثّ من أصله وإنّما أكل حمله وهو عائد في قابل فأوحى اللّه‏ عزّوجل إلى داود : أنّ القضاء في هذه القضيّة ما قضى سليمان به ، يا داود أردت أمرا وأردنا أمرا غيره ؛

اى صاحب باغ ، اين گوسفند چه زمانى وارد باغ شد ؟ گفت : در شب . سليمان فرمود : اى صاحب گوسفند : تا يك سال برّه‏ها و پشم‏هاى اين گوسفند از آنِ صاحب باغ مى‏باشد . پس داود به سليمان گفت : چرا طبق حكم علماى بنى اسرائيل خود گوسفند را به او ندادى ؟ سليمان گفت : به درستى كه تنها از ثمره آن باغ خورده شده و اصل آن باقى است در حالى كه ثمره در سال بعد بر مى‏گردد . پس خداوند به داود وحى كرد كه سليمان به درستى قضاوت كرد . و تو در مورد جانشينى چيزى اراده كردى و ما چيز ديگرى .

فدخل داود على امرأته فقال : أردنا أمرا وأراد اللّه‏ عزّوجل أمرا غيره ولم يكن إلاّ ما أراد اللّه‏ عزّوجل فقد رضينا بأمر اللّه‏ عزّوجلّ وسلّمنا . وكذلك الأوصياء عليهم‏السلام ليس لهم أن يتعدّوا بهذا الأمر فيتجاوزون صاحبه إلى غيره».

پس داود نزد آن زن آمده و گفت : ما امرى خواستيم و خداوند امر ديگرى اراده كرده بود ، و امرى نخواهد بود مگر آنكه خداوند آن را اراده كرده باشد ، و ما هم به حكم او راضى هستيم و تسليم مى‏شويم . همچنين اوصيا و امامان عليهم‏السلام ديگر نمى‏توانند در اين مورد تعدّى كنند و امامت را به غير صاحب آن بسپارند .

خیر البریه;631692 نوشت:
با سلام

با توجه به اخباری مثل خبر زیر که موافق با قران هم هستند آیا میتوان موضوع سهو النبی ص وامام ع را نتیجه گرفت :


سلام و ادب:Gol:

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اول. معنای سهو: «سهو»؛ به معنای فراموشی و غفلت از یک چیز و رفتن قلب از این چیز به چیز دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است. (1)

دوم. متکلمان اسلامی مراتب عصمت انبیا را به چهار بخش تقسیم نموده‌اند: 1. عصمت در گرفتن وحى؛ 2. عصمت در ابلاغ وحى؛ 3. عصمت از گناه؛ 4. عصمت از سهو و نسیان و خطا در تطبیق شریعت در گفتار و کردار، و امور عادى.(2)

علمای امامیه همگی و بالاتفاق عصمت انبیا در سه مرحله اول از مراحل چهارگانه را قبول دارند و در مرحله عصمت از سهو و نسیان نیز قریب به اتفاق از فقها و متکلمان امامیه از جمله بزرگانی؛ مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی، شهید اول، فاضل مقداد، شیخ بهایی و...، قائل به عصمت پیامبر(ص) هستند و سهو نبی را مطلقاً چه در تطبیق دین و شریعت از جهت گفتار و کردار چه در امور عادی جایز نمی‌دانند.(3)

ولی برخی از علمای امامیه؛ نظیر شیخ صدوق و استادش ابن ولید(4) سهو نبی را در امور عادی مانند نماز و...، که تمام انسان‌ها در آن اشتراک دارند جایز می‌دانند، ولی سهو در امور اختصاصی برای انبیا مانند تبلیغ دین و تطبیق شریعت در عمل و گفتار را جایز نمی‌دانند.(5)

سوم. برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کرده‌اند(6) که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد. و آن عبارت از اینست که: اگر پیامبران معصوم از سهو و خطا نباشد، نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود. توضیح این‌که؛ یکی از هدف‌های بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمى‌‏شود». (7)

بعلاوه آیات(8) و روایات متعددی نیز دلالت بر عصمت پیامبر اسلام از خطا و سهو و نسیان دارند که در این مجال از طرح آنها صرفنظر می کنیم.

بنابر آنچه گذشت، مواردی که در سؤال طرح شده، مصداق سهو پیامبر و امام نیست. بر این اساس که، متن و مدلول این قبیل روایات، مخالف ظاهر آیات قرآن و ادله عقلی دال بر عصمت نبی(ص) از سهو و نسیان است و هر چیزی که مخالف آیات قرآن و دلیل قطعی عقلی باشد به اجماع و به دلیل عقلی و نقلی حجیت ندارد و باید کنار گذاشته شود.

پس با عنایت به اشکالات وارده بر روایات سهو نبی نتیجه می‌گیریم که این روایات به خودی خود قابلیت تصدیق و اثبات سهو نبی را ندارند هر چند سندشان صحیح باشند، از این‌رو یا باید آنها را تأویل ببریم یا به دیوار بکوبیم یا حمل بر تقیه نماییم.(9)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________________________________
1. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 14، ص 406، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 4، ص 71، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق
2. رضوانی، علی اصغر، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1،‏ ص 236، نشر مشعر، تهران، چاپ دوم، 1384 ش
3. الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ص 200 - 203
4. بنقل خود شیخ صدوق.
5. شیخ صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه،‏ محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 359 - 360، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق
6. شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص 141 - 143، أنوار الهدى، قم، چاپ دوم، 1424 ق
7. شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج‏1، ص 237؛ من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ص 359
8. نسا، 105 و 113 و 41 و 64 و 165؛ بقره، 143؛ مائده، 117؛ احزاب، 21 و 33، آل عمران، 31 و 32 و 33؛ حشر، 9؛ جن، 26 و 27 و 28؛ انعام، 90؛ مریم، 58
9. خویى، موسوی، سید ابو القاسم، موسوعة الإمام الخوئی، محقق و مصحح: پژوهشگران مؤسسه إحیاء آثار آیة الله العظمى خویى، ج 18، ص 340 - 341، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، قم، چاپ اول، 1418 ق.‌

با تشكر

اما خود سهو بهتر بگویم اسهاء المعصوم ، موافق با قرآن (برخی قرائات) و منطقی و متواتر است زیرا خدای متعال خواسته که معصوم چنین عمل کند هر چند که به نظر ظاهری ما مخل عصمت باشد ...

شاید بقول شیخ صدوق ره برای عدم غلو در حق ایشان .

آیا در مجموع به معنی اسهاء هم مشکل دارد ؟

[="Tahoma"][="Navy"]

خیر البریه;631692 نوشت:
با سلام

با توجه به اخباری مثل خبر زیر که موافق با قران هم هستند آیا میتوان موضوع سهو النبی ص وامام ع را نتیجه گرفت :

محمد عن ابن عيسى عن علي بن الحكم عن يونس بن يعقوب قال أمرني أبو عبد اللَّه ع أن آتي المفضل و أعزيه بإسماعيل و قال أقرئ المفضل السلام و قل له إنا قد أصبنا بإسماعيل فصبرنا فاصبر كما صبرنا إنا أردنا أمرا و أراد اللَّه تعالى أمرا- فسلمنا لأمر اللَّه تعالى . کافی

همچنین :

فأوحى اللَّه تعالى إلى داود أن القضاء في هذه القضية ما قضى سليمان به يا داود أردت أمرا و أردنا أمرا غيره فدخل داود على امرأته- فقال أردنا أمرا و أراد اللَّه أمرا غيره و لم يكن إلا ما أراد اللَّه تعالى فقد رضينا بأمر اللَّه و سلمنا ذلك و كذلك الأوصياء ع ليس لهم أن يتعدوا بهذا الأمر فيجاوزون صاحبه إلى غيره

سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى {الأعلى/6} إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ ..


سلام
این روایات منافی عصمت نیست چه اینکه امام به حسب مقام خلقی خود اراده ای دارد و خداوند به حساب مقام حقی خود اراده ای
امام از آن جهت که پدر است و فرزند و بقا و حیات اورا می خواهد از این جهت اراده ای دارد که هیچ اشکالی ندارد چه اینکه اثر عاطفه و تعلقی است که خود خدای متعال در وجودش به ودیعت نهاده
از سوی دیگر خدای متعال مصالح عالیه ای در نظر دارد و اراده ای دارد که می تواند مغایر با اراده عاطفی امام ع باشد
در حقیقت این دو اراده حقند در دو سطح متفاوت که لاجرم باید امام مطیع امر بالاتر باشد
یا علیم[/]

خیر البریه;635610 نوشت:
با تشكر

اما خود سهو بهتر بگویم اسهاء المعصوم ، موافق با قرآن (برخی قرائات) و منطقی و متواتر است زیرا خدای متعال خواسته که معصوم چنین عمل کند هر چند که به نظر ظاهری ما مخل عصمت باشد ...

شاید بقول شیخ صدوق ره برای عدم غلو در حق ایشان .

آیا در مجموع به معنی اسهاء هم مشکل دارد ؟


سلام و ادب:Gol:

چنانکه اشارت شد مرحوم صدوق (ره) سهو پیامبر را از جانب خداوند متعال می داند نه به عنوان قصور نفسانی که از ناحیه شیطان است.


در نقطه مقابل، علمای دیگر شیعه نظر این بزرگوار را قبول ندارند و می فرمایند: دلیل عقلی و عملی هرگونه سهو را از پیامبر ص و ائمه معصومین (ع) مبرا می دارد. و چون مسأله اعتقادی است نمی توان به اخبار واحد، استناد کرد و در مسائل اعتقادی فقط استدلال علمی معتبر است و تا خبر متواتر علمی نباشد، کارساز نیست.

مرحوم شیخ بهایی می فرماید: “اگر امر دایر شود که سهو را به پیغمبر (ص) نسبت دهیم یا به مرحوم صدوق نسبت سهو به مرحوم صدوق اولی است“. مرحوم صدوق در این مسأله اشتباه کرده اند، اما هرگونه اشتباه باعث نمی شود که از زمره ی شیعیان خارج گردند چرا که انسان معصوم نیست.

فلذا اسهاء النبی و المعصوم (ع) وارد نیست.

موفق باشید ...:Gol:


بنام خدا

سلام و ادب:Gol:

با تشکر از مشارکت دوستان، نکاتی را در جمعبندی این بحث عرضه می دارم:

اول. متکلمان اسلامی مراتب عصمت انبیا را به چهار بخش تقسیم نموده‌اند: 1. عصمت در گرفتن وحى؛ 2. عصمت در ابلاغ وحى؛ 3. عصمت از گناه؛ 4. عصمت از سهو و نسیان و خطا در تطبیق شریعت در گفتار و کردار، و امور عادى.

دوم. علمای امامیه همگی و بالاتفاق عصمت انبیا در سه مرحله اول از مراحل چهارگانه را قبول دارند و در مرحله عصمت از سهو و نسیان نیز قریب به اتفاق از فقها و متکلمان امامیه قائل به عصمت پیامبر(ص) هستند و سهو نبی را مطلقاً چه در تطبیق دین و شریعت از جهت گفتار و کردار چه در امور عادی جایز نمی‌دانند.

سوم. برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کرده‌اند. که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.

چهارم. تنها برخی از علمای امامیه؛ نظیر شیخ صدوق و استادش ابن ولید، سهو نبی را در امور عادی مانند نماز و...، که تمام انسان‌ها در آن اشتراک دارند جایز می‌دانند.

پنجم. این روایات منافی عصمت نیست چه از طرفی امام به حسب مقام خلقی خود اراده ای دارد و خداوند به حساب مقام حقی خود اراده ای. فلذا یا باید آنها را به تأویل ببریم یا به دیوار بکوبیم یا حمل بر تقیه نماییم.

در نتیجه؛ اکثریت علمای شیعه نظر شیخ صدوق(ره) را قبول ندارند و معتقدند: دلیل عقلی و عملی هرگونه سهو را از پیامبر ص و ائمه معصومین (ع) مبرا می دارد. و چون مسأله ای اعتقادی است نمی توان به اخبار واحد، استناد کرد و در مسائل اعتقادی فقط استدلال علمی معتبر است و تا خبر متواتر علمی نباشد، کارساز نیست. مرحوم شیخ بهایی در اینباره می فرماید: “اگر امر دایر شود که سهو را به پیغمبر (ص) نسبت دهیم یا به مرحوم صدوق نسبت سهو به مرحوم صدوق اولی است“.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است