جمع بندی درخواست منبع برای یک نقل تاریخی از حجاج بن یوسف ثقفی لعنة الله علیه

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست منبع برای یک نقل تاریخی از حجاج بن یوسف ثقفی لعنة الله علیه

سلام علیکم و رحمه الله

میخواستم ازتون درخواست کنم منبع یا منابع این نقل تاریخی را از حجاج بن یوسف ثقفی لعنة الله علیه بگذارید . با تشکر از شما :Rose:

نقل :

« هنگامی که غذا برای من گوارا است که گردن کسی زده شود و خون روان گردد، به خصوص اگر این شخص علوی زاده باشد. »

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

با سلام
در منابع متعددی در مورد این مطلب جستجو کردم ولی چنین مطلبی نیافتم البته از ظلم وستم و شکنجه و کشتار و زندانهای مخوف حجاج علیه شیعیان در تاریخ سخن به میان امده است اما در مورد مطلب فوق چیزی نیافتم.

سلام

مسعودی در مروج الذهب نوشته :

سبب ولوع الحجاج بسفك الدماء
كانت أم الحجاج عند الحارث بن كَلَمَة، فدخل عليها في السحر فوجدها تتخلل، فبعث إليها بطلاقها، فقالت: لم بعثت إليَّ بطلاقي. ألشيء رابك مني؟ قال: نعم، دخلت عليك عند السحر وأنت تتخللين، فإن كنت بادرت الغداء فأنت شَرِهَة، وإن كنت بت والطعام بين أسنانك فأنت قفرة، فقالت: كل ذلك لم يكن، لكني تخللت من شَظَايَا السِّوَاك، فتزوجها بعده يوسف بن أبي عقيل الثقفي أبو الحجاج، فولدت له الحجاج بن يوسف مشوهاً لا دُبُرَ له، فثقب عن دبره، وأبى أن يقبل ثَدْيَ أمه أو غيرها، فأعياهم أمره، فيقال: إن الشيطان تصوَرَ لهم في صورة الحارث بن كلدة، فقال: ما خبركم؟ فقالوا: ابن ولد ليوسف من الفارعة، وكان اسمها، وقد أبى أن يقبل ثدي أمه أو غيرها، فقال: اذبحوا جَدْياً أسود وأوْلِغُوه دمه، فإذا كان في اليوم الثاني فافعلوا به كذلك، فإذا كان في اليوم الثالث فاذبحوا له تيساً أسود وأوْلِغُوه دمه، ثم اذبحوا له أسْود سالخاً فأولغوه دمه واطْلًوا به وجهه، فإنه يقبل الثدي في اليوم الرابع، قال: ففعلوا به ذلك، فكان بعد لا يصبر عن سفك الدماء لما كان منه في بَدْء أمره، هذا، وكان الحجاج يخبر عن نفسه أن أكثر لَذّاته سفك الدماء، وارتكاب أمور لا يُقْدم عليها غيره، ولا سبق إليها سواه. انتهی

الحجاج: الحجة عليك إذا فقال له: ذاك إذا كان القضاء اليك ؟ قال: بلى قد كنت فيمن قتل عثمان بن عفان أضربوا عنقه فضرب عنقه. وأيضا قال في التاسع: روى عامة أصحاب السير من طرق مختلفة ان الحجاج بن يوسف الثقفي قال: ذات يوم أحب أن أصيب رجلا من أصحاب أبي تراب فأتقرب الى الله بدمه فقيل له: ما نعلم أحدا كان أطول صحبة لابي تراب من قنبر مولاه فبعث في
---
طلبه فأتي به قال له أنت قنبر ؟ قال نعم. قال مولى علي بن أبي طالب ؟ قال: الله مولاي وعلي بن أبي طالب ولي نعمتي قال ابرأ من دينه. قال: فإذا برئت من دينه أتدلني على دين غيره أفضل منه. قال: اني قاتلك فاختر أي قتلة أحب إليك ؟ قال: قد صيرت ذلك اليك قال: ولم ؟ قال لانك لا تقتلني قتلة إلا قتلتك مثلها، وقد أخبرني أمير المؤمنين (ع) ان ميتتي تكون ذبحا ظلما بغير حق. قال: فأمر به فذبح وكان قنبر عبدا لامير المؤمنين (ع) قتلوه ذبحا

وابن کثیر آورده :

وذكر أنه ولد ولا مخرج له حتى فتق له مخرج، وأنه لم يرتضع أياما حتى سقوه دم جدي ثم دم سالخ (1) ولطخ وجهه بدمه فارتضع، وكانت فيه شهامة وحب لسفك الدماء، لانه أول ما ارتضع ذلك الدم الذي لطخ به وجهه، ويقال إنه أمه هي المتمنية لنصر بن حجاج بن علاط (2)، وقيل إنها أم أبيه والله أعلم.
وكانت فيه شهامة عظيمة، وفي سيفه رهق، وكان كثير قتل النفوس التي حرمها الله بأدنى شبهة، وكان يغضب غضب الملوك، وكان فيما يزعم يتشبه بزياد بن أبيه، وكان زياد يتشبه بعمر بن الخطاب فيما يزعم أيضا، ولا سواء ولا قريب.

وقال عبد الرزاق: أخبرنا جعفر بن سليمان، عن مالك بن دينار، عن الحسن قال: قال علي بن أبي طالب اللهم كما ائتمنتهم فخانوني ونصحت لهم فغشوني فسلط عليهم فتى ثقيف الذيال الميال يأكل خضرتها، ويلبس فروتها ويحكم فيها بحكم الجاهلية. قال: يقول الحسن: وما خلق الحجاج يومئذ.

حجاج بن یوسف ثقفی از ستمگران بی نظیر تاریخ بود. او از طرف عبدالملک مروان, حاکم جبار عراق گردید و از کشتن شیعیان و دوستان علی علیه السلام مانند کمیل و قنبر و سعید بن جبیر و... لذت می برد. او به قدری ستمگری را از حد گذراند که شعبی( و به قولی عمر بن عبدالعزیز) گفت: اگر هر امّتی , ظالم ترین و ناپاک ترین فرد خود را به میدان مسابقه بیاورد و ما حجاج را بیاوریم , ما برنده خواهیم شد. سی و سه هزار نفر در زندان او بودند و بیست سال حکومت کرد. زندان او چهار دیواری بی سقف بود و غذای زندانیان او نان جوینی بود که خمیرش با آرد جو و نمک و خاکستر مخلوط شده بود. سختی زندان و غذای آنچنانی زندان باعث می شد که زندانیان پس از اندک مدتی همچون سیاه پوستان زنگبار تیره و بد رنگ شوند. یکی از عادات او این بود که هنگام غذا خوردن دستور می داد سر شیعه ای را جلوی او ببرند و از بالا و پایین رفتن رگ های گردن آنها لذت می برد و با اشتها غذا می خورد. او در طی حکومتش بیشتر از صدهزار از شیعیان و دوستان علی علیه السلام را کشت. سرانجام به عاقبت نکبت باری گرفتار شد. روزی در محل نماز خود نشسته بود دید سوسکی به سوی محرابش می آید سوسک را به دست گرفت و به دور انداخت. بازهم سوسک آمد و خلاصه این کار چندبار تکرار شد. سرانجام عصبانی شد و سوسک را در دستش فشار داد. طولی نکشید که دستش ورم کرد و بیماری اش ادامه یافت و همه ی بدنش را فرا گرفت. آنچنان که تمام معده اش را این کرم ها پر کردند. پس از مدتی سرمای شدیدی بر او مسلط گردید به طوری که اطراف او آتش زیادی روشن می کردند تا آنجا که پوستش می سوخت اما احساس نمی کرد و از سرما می نالید. عاقبت حجاج پانزده روز به همین حال بود تا به جهنم واصل گردید.
منبع: داستانهایی از قهر خدا ص 41
تتمه المنتهی ص 75

خیر البریه;633475 نوشت:
یکی از عادات او این بود که هنگام غذا خوردن دستور می داد سر شیعه ای را جلوی او ببرند و از بالا و پایین رفتن رگ های گردن آنها لذت می برد و با اشتها غذا می خورد.

با سلام
این مطلب در اینترنت هست اما در منابع متقدم تاریخی وجود نداشت.

سلام

منابع مختلف است حتی برخی از خوردن خون هم نوشته اند :

حجاج بن يوسف ثقفي، آن مرد خونخوار و خون آشام به قدري ظلم و جنايت و خيانت کرد که روي تمام ستمگران و ظالمان عالم را سفيد کرد. او زنداني بدون سقف درست کرده بود و آن را پر از سادات و فرزندان زهرا کرده بود که فجيع ترين شکنجه ها را به آنها مي داد و هر از چند گاهي دستور مي داد سر برخي از آنان را در جلو او مي بريدند و او از دست و پا زدن آنان خوشحال مي شد و سپس مقداري از خون آنان را سر مي کشيد و مي خورد و از آن عمل لذت مي برد.

http://www.rasekhoon.net/article/print-100367.aspx





پرسش:این جمله از حجاج بن یوسف ثقفی در چه منبعی آمده است؟
هنگامی که غذا برای من گوارا است که گردن کسی زده شود و خون روان گردد، به خصوص اگر این شخص علوی زاده باشد.

پاسخ:
در منابع متعددی در مورد این مطلب جستجو کردم ولی چنین مطلبی نیافتم البته از ظلم وستم و شکنجه و کشتار و زندانهای مخوف حجاج علیه شیعیان در تاریخ سخن به میان امده است اما در مورد مطلب فوق چیزی نیافتم.

واما در مورد او آورده اند حجاج از سینه مادر و غير مادر خود شیری نمیخورد لذا گفتند بزغاله سياه را بكشيد و سق او را با خون بزغاله بيالاييد روز دوم نيز چنين كنيد و روز سوم بز سياهى را بكشيد و سق ويرا با خون آن بيالاييد، پس از آن گوسفند سياهى را بكشيد و سق وي را با خون آن بيالاييد، و صورتش را خون‏آلود كنيد كه به روز چهارم پستان خواهدگرفت.» گويد چنين كردند. بهمين جهت پيوسته در كار خونريزى بى اختيار بود و ميگفت كه بهترين لذت هاى او خونريزى است و انجام اعمالى كه ديگران از ارتكاب آن دريغ دارند.(1)

ابن کثیر در البدایه والنهایه مینویسد حجاج به خونریزی بسیار علاقه داشت و اولین کسی بود که در نوزادی صورتش به خون آغشته شده بود وی به کوچکترین شبهه، ظن و اتهام افراد را قتل عام می نمود. (2)
همچنین شیخ مفید در ارشاد آورده است که حجاج روزی گفت دوست دارم بار یختن خون یکی از اصحاب حضرت علی(علیه السلام) به خدا تقرب پیدا کنم در این صورت قنبر غلام حضرت علی(علیه السلام) را نزد وی احضار کردند که او را به شهادت رساند.(3)

کلید واژه : حجاج، کشتار، شیعیان، غذا

منابع

  1. مسعودی مروج الذهب ج2 ص 130، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1374 ش
  2. ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج 9 ص 118، دارالفکر، بیروت،1407ق
  3. شیخ مفید، ارشاد، ج 1 ص 328، کنگره شیخ مفید 1413 ق

موضوع قفل شده است