شهید بهروز فلاحت پور

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شهید بهروز فلاحت پور


شهید بهروز فلاحت پور به سال 1343 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمد. او از همان اوان کودکی با وقار و مقید به انجام فرایض دینی بود.
نوجوانی بهروز با ایام مبارزه علنی ملت سرافراز ایران علیه ظلم و ستم رژیم طاغوت مصادف بود. بهروز نیز همپای دیگر همسالان علاقه مند به اسلام و انقلاب در تظاهرات و مبارزه علیه طاغوت مجاهدت می ورزید.
نیمه دوم عمر کوتاه ولی پر برکتش آبستن انواع حوادث بزرگ بود که سیر عادی زندگی بهروز را به سمت عمق ایستگاههای مهم و تاریخی اراده ی بشر الهی بر این کره ی خاکی می کشید و او را به سوی آسمان منتقل می ساخت.


یکی از این ایستگاه ها، وقوع انقلاب اسلامی در ایران و انفجار نور در این سرزمین ظلمت زده بود که حدود بیست و پنج قرن تاریکی را با روشنای نور الهی که در چهره های ملت مستضعف ایران بر این خاک سرد و وحشت زده از این همه تاریکی مطول نور می افشاند و آن همه ظلمت را از چهره ی این سرزمین مقدس می زدود.
وقتی بهروز شانزده ساله بود، همه ی شیاطین انسی این کره خاکی دست به دست هم دادند و توطئه شومی را علیه این ملت ستمدیده طراحی کردند و آن را به اجرا گذاشتند.
آنان پس از آن همه فتنه انگیزی در گوشه گوشه کشور و ایجاد جو مسموم در دانشگاه ها چون نتوانستند کمر این انقلاب را بشکنند، دیوانه ی کاخ نشین بغداد را به جان ملت ایران انداختند.
غیرت بهروز نگذاشت که این همه جنایت یزیدیان زمان را ببیند و دم برنیاورد. او دوشادوش جوانان غیور این سرزمین، وارد لشکر مخلص خدا شد و به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد.
بهروز همزمان با جبهه ادامه ی تحصیل داد و دیپلمش را اخذ کرد. او سپس به دلیل علاقه ای که نسبت به کار فرهنگی داشت و عمق هدف دشمنان اسلام از هجوم به انقلاب را می دانست به سوی هنر و رشته ی سینما جذب شد.



بهروز مدتی نیروی واحد تبلیغات لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود. او پس از آشنایی با سید مرتضی آوینی همراه سید در تأسیس و راه اندازی گروه روایت فتح در سال 1365 همت گماشت..حضور در حماسه کربلای 5 برای فلاحت‌پور افتخاری باورنکردنی محسوب می‌شد،‌ بعد از اتمام جنگ به ادامه تحصیل روی آورد و در رشته سینما در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و فعالیت‌های خودش را در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روایت فتح، گروه تلویزیونی جهاد، صدا و سیما ادامه داد بهروز بارها و بارها در لحظه های پر حادثه ی دفاع از این آب و خاک مقدس حضور یافت و دلاوریهای أمت سلحشور ایران را ثبت و ضبط نمود.


بهروز پس از پایان نبرد نظامی در ایران خود را آماده ی حضور در نبرد با شقی ترین دشمن خدای متعال (رژیم صهیونیستی) در لبنان نمود.
بهروز فقط خشونت، کشتار و ویرانگری جنگ را نمیدید. او در کنار ثبت مبارزه مردان خدا با دشمن زلالی و بی آلایشی آنان را نیز به حافظه فیلمها می سپرد. او زندگی را در هر حال در جریان می دید؛ لذا در همان شرایط ازدواج کرد. تنها یادگارش دختری بود که بنا به توصیه ی خودش زهرا نام گرفت.
بهروز نمی توانست ببیند حرمت انسان های مستضعف آن هم محبان اهل بیت (ع) توسط شقی ترین دشمنان خدا پایمال می شود و دنیا در عین وقاحت در سکوتی مرموز فرو رفته و تنها متکبرانه و موزیانه به این حوادث می نگرد و لبخند می زند. دوربین بهروز همیشه تلاش می کرد چیزهایی را ببیند و ثبت کند که ذهن خواب آلود بشر را از این غفلتی که در آن گرفتار آمده است بیدار کند و این را از بهروز آموخته بود.
بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 پس از عمری مجاهدت در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت





شهید آوینی هم در دلنوشته ای درباره شهیدفلاحت پور که بر سر مزار وی حک وخیلی جا ها هم منتشر شده است چنین گفته بود:

"عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم . این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمیدانیم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد واگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس به راستی این عجیب نیست که ما واماندگان در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم."

برچسب: