جمع بندی دو پرسش قرآنی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دو پرسش قرآنی

در آیه 55 سوره آل عمران می خوانیم : یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی ... یعنی ای عیسی من روح تو را قبض می کنم و بر آسمان بالا می برم تو را ...
این آیه با اعتقاد ما مبنی بر زنده بودن عیسی (ع) چگونه سازگار است ؟د رحالی که او قبض روح شده است . از سوی دیگر اعتقاد شیعه بر آن است که او با حضرت مهدی بر می گردد ، چگونه او که قبض روح شده بر می گردد؟ سخن دیگر اینکه اگر از قاعده رجعت بخواهید استفاده کنید ، چگونه این را فقط مختص به عده معدودی می دانید در حالی که اگر معیار پاکی و نیک رفتاری باشد ، همه پیامبران باید برگردند چرا که مومن و مطهر بودند .

سوال دوم : ادامه آیه 55 سوره آل عمران می گوید: و جاعل ا لذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیامه ... معنی آیه تالویحا نشان می دهد که مسیحیان برای همشه از جانب خداوند ، بر انسانهای دیگر برتری دارند ، اگر چه صراحت آیه بر کفار است ، اما از آنجا که امروزه عمده جهانیان کافرند مثل اهل هند و چین ، پس سروری مسیحیان باید ثابت و ماندگار باشد .در حالی که آیه دیگری در قران می فرماید ، لن یجعل الله للمومنین علی الکافرین سبیلا ، این دو را چگونه حل می کنید ؟

این آیه رو هم در نظر داشته باشید


وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿۳۳﴾ سوره مریم

هیوا;20816 نوشت:
در آیه 55 سوره آل عمران می خوانیم : یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی ... یعنی ای عیسی من روح تو را قبض می کنم و بر آسمان بالا می برم تو را ...
این آیه با اعتقاد ما مبنی بر زنده بودن عیسی (ع) چگونه سازگار است ؟د رحالی که او قبض روح شده است . از سوی دیگر اعتقاد شیعه بر آن است که او با حضرت مهدی بر می گردد ، چگونه او که قبض روح شده بر می گردد؟ سخن دیگر اینکه اگر از قاعده رجعت بخواهید استفاده کنید ، چگونه این را فقط مختص به عده معدودی می دانید در حالی که اگر معیار پاکی و نیک رفتاری باشد ، همه پیامبران باید برگردند چرا که مومن و مطهر بودند .

سوال دوم : ادامه آیه 55 سوره آل عمران می گوید: و جاعل ا لذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیامه ... معنی آیه تالویحا نشان می دهد که مسیحیان برای همشه از جانب خداوند ، بر انسانهای دیگر برتری دارند ، اگر چه صراحت آیه بر کفار است ، اما از آنجا که امروزه عمده جهانیان کافرند مثل اهل هند و چین ، پس سروری مسیحیان باید ثابت و ماندگار باشد .در حالی که آیه دیگری در قران می فرماید ، لن یجعل الله للمومنین علی الکافرین سبیلا ، این دو را چگونه حل می کنید ؟

با سلام و تشکر

نخست باید دانست کلمه «متوفیک » - چنان که ابن فارس در کتاب معجم مقاییس اللغه می نویسد - از فعل وفی یوفی به معنای گرفتن کامل است و در قرآن تنها در مورد مرگ به کار نرفته، به معنای دیگری مانند «گرفتن و حفظ کردن » نیز آمده است.

(توفي )به معناي گرفتن چيزي به طور تام و كامل است و بنابراين در موت و مرگ هم بكار مي رود، چون هنگام مرگ خداوند روح انسان را بطور كامل از بدنش مي گيرد، اما توفي در قرآن به معناي مرگ نيامده،بلكه به عنايت (گرفتن) و (حفظ كردن) بوده است، (و رافعك الي و مطهرك من الذين كفروا)؛ (تو را به سوي خود بالا خواهم برد و از شر كساني كه كافر شدند پاك خواهم كرد) يعني جسم و روح تو را به سوي خود بالا مي برم (رفع معنوي نه صوري) و با دور كردن تو از كافران تو را از اختلاط و آميزش با آنها و اجتماع آميخته باكفر و انكار آنها پاكيزه مي گردانم.(تفسیر اطیب البیان)

نظر بسیاری از مفسران، از جمله علامه طباطبایی، در مورد عروج حضرت عیسی (ع) و عبارت «رافعک الی» آن است که چون مکانی برای خداوند متصور نیست، عروج حضرت عیسی (ع) عروجی معنوی و بالا رفتن مقام قرب وی در نزد خدا است نه بالا رفتن فیزیکی به سمت بالا یا آسمان، چنان که مسیحیان بدان معتقدند; و جمله «مطهرک من الذین کفروا» به روشنی بر این سخن دلالت دارد .

ادامه آیه: (وجاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الي يوم القيمه)؛ (و پيروان تو را بر كساني كه كافر شدند تا قيامت برتري مي دهم)، اين قسمت وعده اي است از خداي تعالي به عيسي (ع) كه به زودي پيروان حقیقی مسیح (ع) بر مخالفين كافر، تفوق و برتري پيدا مي كند و اين برتري تا روز قيامت دوام مي يابد و مراد از پيروان عيسي (ع) نصاراي ثابت قدم قبل از ظهور اسلام ومسلماناني هستند كه در پيروي از اسلام استقامت كردند، چون پيروي از اسلام هم پيروي از حق و در نتيجه پيروي ازمسيح (ع) است و مراد از (تفوق) برتري درقدرت مادي و سلطنت و سيطره و بلكه تفوق و برتري در حجت و منطق است و همچنين برتري و سلطه آنها تا روز قيامت ادامه خواهد يافت،(ثم الي مرجعكم فاحكم بينكم فيما فيه تختلفون)؛ (آنگاه برگشت شما بسوي من است ومن بين شما در آنچه اختلاف مي كنيد حكم خواهم كرد) در اينجا خطاب به عيسي (ع) و پيروانش و همچنين كافران به او به طور دسته جمعي است و نهايت كار همه آنها را در روز قيامت بيان كرده است.(تفسیر اطیب البیان)

اما در خصوص تعارضی که شما به استناد آیه 141 سورۀ نساء: "و لن يجعل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلاً؛ خداوند هرگز براي کافران بر مؤمنان راه تسلطي قرار نداده است" اشاره کردید باید گفت: با این تفسیر و تفصیل که ذکر نمودیم، تعارض مفروض شما مرتفع می شود، زیرا مراد و مقصود آیه اینست که خداوند سلطۀ کافران بر مؤمنین واقعی را در هیچ زمانی قرار نداده، قبل از ظهور اسلام، کافران حق سلطه بر پیروان حقیقی دیگر شرایع الهی و بر نصارای ثابت قدم را نداشته اند و پس از ظهور اسلام، بر مسلمانانی که در پیروی از اسلام راستین، استقامت می ورزند.
موفق باشید ...:Gol:

باسلام
سرنوشت حضرت مسيح -عليه السلام-
در قرآن مجيد دو آيه راجع به سرنوشت و پايان كار حضرت مسيح (ع) آمده است:
يكي آيه ي 55 از سوره ي آل عمران كه خداوند متعال مي فرمايد: (اِذْ قال يا عيسي اِنّي مُتَوَفّيكَ و رافِعُكَ اِلَي و مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَروُا...)
و ديگر آيات 157 ـ 158 از سوره ي نساء كه خداوند متعال مي فرمايد:( وَ قولِهِمْ اِنّا قَتَلْنا المسيحَ عيسي ابْن مَرْيَمَ رَسولَ الله وَ ما قَتَلوُهُ و ما صَلَبوه وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ... بَلْ رَفَعَهُ الله اِلَيْهِ...)
به موجب آيه ي اول (آيه ي 55، آل عمران) خداوند به عيسي فرمود: «من تو را برمي گيرم و به سوي خود، بالا مي برم و تو را از كساني كه كافر شدند، پاك مي سازم...»
«توفّي» به معناي اخذ و دريافت به طور تمام و كمال است.[1] «توفيتُ الشيء»، يعني دريافت كردم و قبض كردم آن چيز را به طور كامل. و به مرگ و موت، وفات مي گويند؛ زيرا روح ميّت به هنگام مردن، قبض واخذ مي شود.[2]

توفّي در قرآن به دو گونه به كار رفته است: الف) فرا گرفتن نفس از تن به هنگام خواب[3] (وَ هُوَ الذي يَتَوفّاكُمْ بالليْلِ...)؛[4] «او كسي است كه (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) مي گيرد...»
ب) توفي به معناي ميراندن، وفات دادن، قبض كردن روح،[5] (ان الذين تَوفيهُمُ الملائكةُ)[6] «كساني كه فرشتگان (قبض روح) آن ها را گرفتند». به مرگ وفات گفته مي شود و توفي را به جاي آن تعبير مي كنند؛ زيرا مرگ به معناي نابودي و فنا نيست بلكه يك نوع دريافت فرشتگان نسبت به روح انسان است كه روح را مي گيرند و با خود به جهان ديگري مي برند.[7] پس به لحاظ اين كه انسان هنگام مرگ از طرف خدا به كلي اخذ مي شود. «توفي» را به جاي موت و مرگ به كار مي برند.
بعد از كاوشي كوتاه در رابطه با موارد كاربردي واژه ي «توفي» در قرآن، به سراغ اين ديدگاه هاي متفاوتي كه درباره ي جمله ي (اني متوفيك و رافعُك الي) ارائه شده است مي رويم:
مراد از توفّي عيسي (ع) چيست؟
1) بعضي از مفسران معتقدند كه مسيح كشته شده و خداوند تنها روح او را به آسمان برد؛ زيرا توفي را در معناي متبادر خود كه همان موت و مرگ باشد، به كار مي برند «و رافِعك الي» را صعود و بالا بردن روح عيسي (ع) مي دانند.[8]

2) «توفي» به معناي اخذ و گرفتن باشد؛ به اين معنا كه من تو را برمي گيرم به اين كه تو را زنده از زمين به آسمان بلند مي سازم؛[9] بنابراين، تفسير توفي يك نوع نجات و عروج[10] حضرت عيسي (ع) است كه خداوند او را به طور تمام و كمال گرفت تا اين كه به او دست نيابند و مقصود از «رافعك الي» يعني ترا به سوي كرامت و بزرگوار و عزت[11][12] اين تفسير معروف در ميان مفسران است كه طبق آن حضرت مسيح (ع) كشته نشده و خداوند او را به آسمان برده است؛ اما كيفيت اين اخذ و توفّي كه آيا به صورت خواب، آن حضرت را توفي نموده است و به سخن ديگر، روحاني بوده است يا توفي به صورت جسماني؟ كه برخي روايات[13] رفع را جسماني مي گيرند. آيه ساكت است و از ظاهر آيه چگونگي اخذ عيسي (ع) و چگونگي رفع او، به دست نمي آيد؛ گر چه به لحاظ اين كه بدن عيسي و تكوين او، به نحو مخصوص و ممتازي بوده است؛ مي توان گفت بعيد نيست كه رفع او هم به نحو مخصوص و ممتازي باشد و با جسماني بودن صعود سازگار باشد.[14] نقد و تحليل دو ديدگاه: دو ديدگاه در رابطه با زنده بودن يا مرگ مسيح-عليه السلام- بيان گرديد كه ديدگاه اول واژه ي «توفي» را به معناي مرگ و مردن گرفته و معتقدند كه حضرت عيسي (ع) طبق آيه ي شريفه ي «اني متوفيك» رحلت نموده است و زنده نيست و دليل آن ها اين بود كه متبادر از كلمه ي «توفي» وفات و مرگ است. و حال آن كه گفتيم توفي به معناي دريافت و اخذ به طور كامل است و آيه ي شريفه، دلالتي بر مرگ عيسي (ع) ندارد و دليل دوّم اين كه قرآن كريم در سوره ي نساء، آيه ي 157، ادّعاي يهود مبني بر كشته شدن عيسي را ردّ مي كند و در آن جا مي فرمايد[15] «اين كه گفتند ما مسيح پسر مريم فرستاده ي خدا را كشتيم؛ در حالي كه او را نه كشتند و نه به دار آويختند و ليكن بر ايشان مشتبه شد». پس اين آيه ي شريفه (و ما قتلوه و ما صلبوه...) بيان گر اين عقيده است كه عيسي (ع) كشته نشده و زنده است.[16]
خود بلند مي گردانم كه كنايه از قرب معنوي آن حضرت نزد خدا مي باشد؛ چون قرب مكاني براي خداوند تصور ندارد.
به نظر مفسر گران قدر ـ علامه ي طباطبايي ـ توفّي در آيه ي شريفه به معناي گرفتن عيسي از دست دشمنانش است و دلالتي بر مرگ، به طور صريح ندارد؛ اما در همان حال، اين قول كه آيه ي شريفه صراحت در اخذ و دريافت دارد را نمي پذيرند و دلالت آن را بر عروج حضرت عيسي-عليه السلام- مي پذيرند؛ گر چه اين را با ادله اي كه آورده اند، تقويت مي نمايند و نظر ايشان هم موافق معروف و جمهور مفسرين است.
و از همين جا به اين نتيجه مي رسيم كه بين فقرات آيه ي مباركه ي 55 آل عمران كه توفي و رفع باشد و هم چنين آيه ي 158 سوره ي نساء(بل يرفعه الله اليه)، تعارضي نيست كه توفي به معناي اخذ و دريافت است و رفع و صعود هم يعني رفع معنوي كه همان قرب و منزلت حضرت عيسي (ع) در نزد باري تعالي است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شيخ طوسي، تفسير التبيان، ج 2، ص 478، (مكتبه الامين النجف الاشرف).
2. شيخ طوسي،تفسير التبيان، ج 3، ص 385.
3. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 2 ص ، 430 (دارالكتب الاسلاميه).
4. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 196، (دارالكتب الاسلاميه).
5. سيد علي اكبر قرشي، قاموس قرآن، ج 5، ص 79، (دارالكتب الاسلاميه، چاپ 8، 1361).[1] قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1361، ج 7، ص 231.
[2] طبرسي، مجمع البيان، قم، منشورات مكتبه آية الله المرعشي، 1403 هـ. ق، ج2، ص98.
[3] تفليسي، ابولفضل حبيش بن ابراهيم، وجوه قرآن، ترجمه ي مهدي محقق، ص 56
[4] انعام/60.
[5] خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، انتشارات ناهيد، 1377، ج2، ص 2316.
[6] نسا/97.
[7] مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1353ه‍ش، ج 4، ص 85
[8] رشيد رضا، تفسير المنار، دارالمنار، چاپ سوم، 1367، ج 3، صص 315 ـ 317؛ و نيز مراغي، مصطفي، تفسير المراغي، نشر مصطفي الباني المجلسي، چاپ سوم، 1382 ـ 1962، ج 3، ص 169.
[9] طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 449
[10] هاشمي رفسنجاني، اكبر، تفسير راهنما، نشر دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1373، ج2، ص457.
[11] طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 449
[12] هاشمي رفسنجاني، اكبر، همان، ج 2، ص 457
[13] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 14، ص 335 تا 339(به نقل از قاموس القرآن، ج 5، ص 81)
[14] المصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، سال 1360 هـ ق، ج7، ص11.
[15] طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ج 3، ص 207
[16] خزائلي، محمد، اعلام قرآن، انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1335، ص 471.

تفسیر الميزان
[سوره آل‏عمران (3): آيات 42 تا 60] ترجمه آيات‏ و به ياد آر زمانى را كه ملائكه گفتند: اى مريم: بدان كه خدا تو را براى اهدافى كه دارد انتخاب و از ميان همه زنان عالم برگزيد (42). اى مريم براى پروردگارت عبادت و سجده كن و با ساير ركوع كنندگان ركوع كن (43). اين از خبرهاى غيب است كه ما آن را به تو وحى مى‏كنيم و تو نزد ايشان نبودى هنگامى كه قرعه‏هاى خود را مى‏انداختند كه كداميك سرپرست مريم شوند و تو نزد ايشان نبودى آن زمان كه بگو مگو مى‏كردند (44). زمانى كه فرشتگان گفتند: اى مريم خداى تعالى بشارتت مى‏دهد به كلمه‏اى از خودش كه نامش مسيح عيسى بن مريم آبرومندى در دنيا و آخرت از مقربين است (45). و با مردم در گهواره و در پيرى سخن مى‏گويد و از صالحان است (46). مريم گفت: پروردگارا از كجا براى من فرزندى خواهد شد با اينكه هيچ بشرى با من تماس نگرفته است، فرشته گفت: اين چنين خدايى هر چه بخواهد خلق مى‏كند، او وقتى قضاى امرى را براند، همانا فرمان مى‏دهد كه" باش"، و آن امر وجود مى‏يابد (47). اى مريم خداى تعالى به عيسى كتاب و حكمت و تورات و انجيل تعليم مى‏دهد (48). در حالى كه فرستاده‏اى است به سوى بنى اسرائيل، و به اين پيام كه من به سوى شما آمدم با معجزه‏اى از ناحيه پروردگارتان، و آن اين است كه از گل برايتان چيزى به شكل مرغ مى‏سازم، سپس در آن مى‏دمم بلادرنگ و به اذن خدا مرغى مى‏شود و نيز كور مادر زاد و برص را شفا مى‏دهم و مرده را به اذن خدا زنده مى‏كنم، و بدانچه در خانه‏هايتان ذخيره كرده‏ايد خبر مى‏دهم. و در اين (معجزات) آيت و نشانه‏اى است براى شما، اگر مؤمن باشيد (49). ______________________________________________________ ‌صفحه‌ى 294 و نيز در حالى كه تورات را تصديق دارم و آمده‏ام تا بعضى از چيزها كه بر شما حرام شده حلال كنم، و به وسيله آيتى از پروردگارتان آمده‏ام، پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد (50). و بدانيد كه اللَّه پروردگار من و شما است، پس او را بپرستيد كه اين است صراط مستقيم (51). پس همين كه عيسى از آنان احساس كفر كرد گفت: چه كسانى ياوران من در راه خدا مى‏شوند؟ حواريون گفتند: مائيم ياوران خدا، ما به خدا ايمان آورده‏ايم و گواه باش كه ما مسلمانيم (52). پروردگارا، ما بدانچه نازل كرده‏اى ايمان داريم و رسول را پيروى كرديم ما را در زمره شاهدان بنويس (53). و نيرنگ كردند خدا هم نيرنگ كرد، و خدا بهترين نيرنگ‏كاران است (54). و به ياد آر آن زمان را كه خداى تعالى گفت: اى عيسى من تو را خواهم گرفت و به سوى خود بالا خواهم برد و از شر كسانى كه كافر شدند پاك خواهم كرد و پيروانت را بر كسانى كه كافر شدند برترى تا قيامت مى‏دهم آن گاه برگشتتان به سوى من است، و من- بين شما در آنچه اختلاف مى‏كنيد حكم خواهم كرد (55). اما كسانى كه كافر شدند به عذابى شديد در دنيا و اخرت شكنجه مى‏كنم و هيچ ياورى نخواهند داشت (56). و اما كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند خداى تعالى پاداششان را بطور كامل مى‏دهد و خدا ستمگران را دوست نمى‏دارد (57). اين مقدار را از آيات و از ذكر حكيم برايت مى‏خوانيم (58). بطور محقق مثل عيسى نزد خدا نظير مثل آدم است كه خدا از خاكش خلق كرد و سپس فرمان داد" باش" و او وجود يافت (59). تمام حق از ناحيه پروردگار تو است پس زنهار از مرددان مباش (60). بيان آيات‏ " وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ" اين جمله عطف است بر جمله:" إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ ..."، در نتيجه اين آيه مانند آن آيه توضيح و شرح آيه (33- 34) خواهد بود، كه مى‏فرمود:" إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ ...". و در اين آيه دلالتى هست بر اينكه مريم (ع) محدثه بوده، يعنى از كسانى بوده كه ملائكه با او سخن مى‏گفته‏اند، و آن جناب سخنان اين هاتفان غيبى را مى‏شنيده است، آيه شريفه:" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا" «1» هم با آيات بعدش كه در سوره مريم‏ _______________ (1) ما روح خود را (روح القدس) به سوى او فرستاديم، پس به شكل بشرى كامل بر او نمايان شد.......

..

یا دلیل المتحیرین

1- معروف میان مفسران اسلام ، به استناد آیه 157 نساء این است که مسیح (ع) هرگز کشته نشده است و خداوند او را به آسمانها برد

2- کلمه متوفیک به معنی مرگ نیست که با عقیده معروف مسلمانان درباره زنده بودن حضرت عیسی (ع) منافات داشته باشد بلکه توفی از ماده « وفی » به معنی تکمیل کردن چیزی است و اینکه عمل به عهد و پیمان را «وفا » می گویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن است

در قرآن کلمه توفی برای غیر مرگ هم بکار رفته است مانند آیه 60 انعام که می فرماید و هو الذی یتوفاکم باللیل و ...او کسی است که روح شما را در شب (موقع خواب ) می گیرد (و همچنین آیه 42 زمر)

اما سوال دوم شما

که چرا پیامبران دیگر رجعت نمی کنند ؟

طبق روایاتی که در تفسیر آیه 81 آل عمران از معصومین (ع) رسیده است همه پیامبران در رجعت بر می گردند

امام صادق (ع) فرمودند : به خدا سوگند از زمان حضرت آدم (ع) تا رسول اکرم (ص) پیامبری مبعوث نشده است جز این که خدا آنها را باز می گرداند تا امیر المومنین علی (ع) را یاری کنند (چون همه ائمه بر می گردند ) (البرهان ج 2 ص 60 –بحار ج 53 ص 41 – تفسیر عیاشی ج 1 ص 181

امام صادق (ع) فرمودند :

خداوند همه پیامبران و مومنان را برای یاری امیر المومنین (ع) گرد می آورد در آن روز علی بن ابی طالب (ع) پرچم رسول اکرم (ص) را در دست می گیرد و امیر همه مخلوقات می شود .....( البرهان ج 2 ص 60 – نور الثقلین ج 1 ص 359 )

اما در مورد رجعت برخی از پیامبران به خصوص روایاتی است : رجعت حضرت اسماعیل (ع) رجعت رسول اکرم (ص) و....

در برخی روایات از آمدن حضرت عیسی (ع) از آسمانها تعبیر به رجعت شده است اما منظور رجعت اصطلاحی نیست بلکه مراد همان معنای لغوی آن (بازگشت ) مراد است

مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب «ایقاظ » از نزول حضرت عیسی (ع) به رجعت تعبیر کرده است .

منبع : تفسر نمونه ذیل آیه 55 آل عمران و موعود نامه ذیل کلمه رجعت

باسمه تعالی
با سلام و تشکر

جواب سوال دوم شما این است که آیه شریفه می فرماید « و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیامه» یعنی ملاک برتری بر کفار تا روز قیامت، پیروی از حضرت عیسی علیه السلام است نه مسیحی بودن و حضرت هم به پیروانش آمدن پیامبر اسلام را بشارت داده بود پس هر کس از پذیرش و اطاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرباز زده، دیگر پیرو حضرت عیسی علیه السلام نخواهد بود هرچند نام او مسیحی باشد.
بنابراین این مطلب که « مسیحیان بر کفار تا روز قیامت برتری دارند» صحیح نبوده و به دنبال آن بقیه اشکال هم باطل است.و آن دو آیه هیچ تنافی با هم ندارند.


سؤال:
آیه «یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی ...
و جاعل ا لذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیامه» با اعتقاد ما مبنی بر زنده بودن عیسی (علیه السلام) چگونه سازگار است؟ و چرا پیامبران دیگر رجعت نمی‌کنند؟

پاسخ:
1. معروف میان مفسران اسلام ، به استناد آیه 157 نساء این است که مسیح (علیه السلام) هرگز کشته نشده است و خداوند او را به آسمان‌ها برد.
2. کلمه متوفیک به معنی مرگ نیست که با عقیده معروف مسلمانان درباره زنده بودن حضرت عیسی (علیه السلام) منافات داشته باشد بلکه توفی از ماده «وفی» به معنی تکمیل کردن چیزی است و این که عمل به عهد و پیمان را «وفا » می‌گویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن است.
در قرآن کریم، کلمه توفی برای غیر مرگ هم بکار رفته است مانند آیه 60 انعام که می‌فرماید:« و هو الذی یتوفاکم باللیل و .. او کسی است که روح شما را در شب (موقع خواب ) می‌گیرد» (و همچنین آیه 42 زمر)
اما این که چرا پیامبران دیگر رجعت نمی‌کنند؟ طبق روایاتی که در تفسیر آیه 81 آل عمران از معصومین (علیه السلام) رسیده است همه پیامبران در رجعت بر می‌گردند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پیامبری مبعوث نشده است جز این که خدا آن‌ها را باز می‌گرداند تا امیر المؤمنین علی (علیه السلام) را یاری کنند (چون همه ائمه بر می‌گردند) (1)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند همه پیامبران و مومنان را برای یاری امیر المومنین (علیه السلام) گرد می‌آورد در آن روز علی بن ابی طالب (علیه السلام) پرچم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در دست می‌‍گیرد و امیر همه مخلوقات می‌شود. (2)
اما در مورد رجعت برخی از پیامبران به خصوص روایاتی است: رجعت حضرت اسماعیل (علیه السلام) رجعت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و ...
در برخی روایات از آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمانها تعبیر به رجعت شده است اما منظور رجعت اصطلاحی نیست بلکه مراد همان معنای لغوی آن (بازگشت ) مراد است .
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب «ایقاظ » از نزول حضرت عیسی (علیه السلام) به رجعت تعبیر کرده است. (3)

منبع:
1. عیاشی، محمد، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 181؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج 2، ص 60؛ مجلسی، محمد باقر، بحار، ج 53، ص 41؛.
2.
بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج 2، ص 60؛ عروسی، عبد علی، نور الثقلین، ج 1 ص 359.
3. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسر نمونه، ذیل آیه 55 آل عمران؛ موعودنامه، ذیل کلمه رجعت.

موضوع قفل شده است