جمع بندی آیا یک مسلمان می تواند این عقاید را داشته باشد؟ (مسلمان و کمونیست)

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا یک مسلمان می تواند این عقاید را داشته باشد؟ (مسلمان و کمونیست)

[="Arial"][="DarkGreen"]سلام
این سؤال خیلی مهمی برای منه و امیدوارم اجازه بدین که مطرح بشه.
توضیحش کمی برام سخته و شما انتظار نداشته باشین که همه چیز رو با جزئیات بگم.
من به عنوان یک مسلمان و کسی که شیعه است میتونم یکسری افکاری داشته باشم که اصطلاحاً بهش میگن افکار کمونیستی؟
حتماً میگین مسلمان و کمونیست؟!
خب حق دارید ولی شرایط زندگی آدما با هم فرق داره و قطعاً کسانی که مسئول تربیت شما هستن تأثیر مستقیم توی نوع تربیت شما دارن و این غیر قابل انکاره.شما تصور کنید ناخواسته وارد همچین محیطی شدین و مشکلی که الان وجود داره اینه که سؤالات و شبهات فوق العاده زیادی توی ذهن شما به وجود اومده و الان حتی بخواین برگردین هم تناقضات ایجاد شده توی عقاید و افکارتون دیگه این اجازه رو بهتون نمیدن!توی این شرایط باید چیکار کرد و لطفاً بهم بگین که چطور میتونم به عقاید درست و ثابتی برسم ؟؟
تا دیروز فک میکردم این طرز تفکر درسته ولی واقعیت دنیای امروز چیز دیگه ای میگه!این نوع عقیده و فکر به درد جامعه ی امروز نمیخوره و من الان مطمئن شدم که اینطوریه ولی باید بگم یکسری نقاط مثبتی هم داره که میشه روشون فکر کرد و از اونجایی که متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه من مسلمان شناسنامه ای هستم تا یک مسلمان واقعی این طبیعیه که شناختی از دینم نداشته باشم و در سطح خیلی معمولی بدونم چیه که البته این خطای منو توجیه نمیکنه هرچند مطمئن نیستم که خطا رفتم.
من روزهای سختی رو دارم میگذرونم چون همه چیز برام شده یک علامت سؤال بزرگ.قبلاً اینطوری نبودم و تعریف مشخصی از دین برای خودم داشتم ولی الان دیگه نمیدونم چی به چیه و اصلاً چی درسته و چی غلط؟!!
لطفاً با آیدی خودم مطرحش کنید.ممنون
[/][/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

از این که سوالتان را با ما در میان گذاشتید از شما متشکریم.
امیدواریم که در پیدا کردن مسیر سعادت همراه خوبی برای شما باشیم.

دوست گرامی
این که انسان درباره محیط اطرافش، عقایدش و حتی عقاید دیگران سوال داشته باشد نه تنها عیب نیست بلکه حسن است و می توان گفت هر چقدر این سوال ها( البته هدفمند ) بیشتر پویایی فکری شخص بیشتر.
فردی که سوال ندارد از دو حالت خارج نیست یا واقعا به حق و حقیقت رسیده و آرام شده و یا اصلا در قید و بند فکر کردن نیست و دسته دوم بیشتر اند . و این جاست که ارزش کسانی که دغدغه فکری درباره عقاید خود دارند و سوال می کنند مشخص می شود.
دین مبین اسلام هم امتیازی که بر دیگر ادیان دارد این است که نه تنها راه را بر این سوالات نمی بندد بلکه آنها را تشویق بر فکر کردن و تحقیق و سوال کردن درباره اصول بنیادی اعتقادی اش می نماید و نه تنها تشویق می کند بلکه بر او واجب می کند که عقاید دینی اش را تحقیق کند و از حالت تقلیدی بیرون بیاید همان گونه نماز بر او واجب است روزه واجب است تحقیق و سوال و پویای در باره عقاید هم واجب است.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۵۹، صدرا، چهارم، ۱۳۷۴٫)
پس نه تنها از این سوال ها و پویایی ها ناراحت نباشید بلکه این نعمت را پاس بدارید البته باید توجه داشت این شک و تردید ها و سوال ها باید راه و طریقی باشد برای پیدا کردن مسیر صحیح و راه سعادت انسانی. (علامه محمد تقی جعفری ،شناخت از دیدگاه علمی و دیدگاه قرآن،، دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران، اردیبهشت 1360، ص 312 - 310 .)
بدین معنا که وقتی برای انسان شک رخ داد باید از این راه و معبر شک استفاده کند و حال که فکر و ذهنش نا خواسته ( یا خواسته) درگیر شده مسیر صحیح را به آن نشان داد تا رشد کند که به این شک شک گذرگاهی می گویند و نه تنها بد نیست بلکه بسیار خوب است و موجب رسیدن انسان به یقین است (مصاحبه ای از شهید مطهری با کسی که دچار شک شده بود در دست هست که قسمت هایی از آن را در پست بعدی می گذارم که خیلی خواندنی و قابل توجه است)
اما اگر انسان در این شک خود ماند و به سمت یقین حرکت نکرد این شک می شود خوره وجود و روح او و نمی گذارد او هیچ اصل ثابتی برای خود داشته باشد و کمترین آفت آن همان حالت سر درگمی اوست.
مخصوصا اگر انسان در محیطی است که شبهات و سوالات بیشتر به او روی می آورند باید این قابلیت را در خود ایجاد کند تا شبهه ای برایش پیش آمد به دنبال جوابش برود و قلب خود را که دچار شک و تردید شده بود اطمینان بخشد و از پیجویی جواب خود غفلت نورزد.
همان قدر که به ویروس هایی که وارد بدنمان می شود اهمیت می دهیم دو چندان به سوال هایی که وارد روحمان می شود و شک برایمان ایجاد می کند اهمیت بدهیم .
دین اسلام با پشتوانه های معرفتی که دارد به تمام سوالات فدر پاسخ قانع کننده داده و این ظرفیت را دارد که به مکلف گفته باید درباره دینت و عقاید آن تحقیق کنی پس باید پا در میان گذاشت و به حقیقت رسید

بهترین راه مطالعه است و اگر زودتر می خواهیم به جواب برسیم به روحانیون و پاسخگویان سوالات دینی مراجعه کنیم( سایت اسک دین چه آنلاین و چه آفلاین) به حرم امام رضا و حرم حضرت معصومه وجمکران ... که می رویم روحانیونی هستند که ساعت ها می توانیم با آنها گفتگو کنیم .
بلاخره در یک کلام راه های مختلفی برای گرفتن جواب سوال ها هست که ما باید دلمان برای روح خودمان بسوزد و کمی بیشتر وقت بگذاریم.
و حتما به جواب خواهیم رسید.

البته مطالعه به صورت یک سیر منظم درباره اصول عقایدی دینی برای بلند مدت حتما سفارش می شود. به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است می توانید مراجعه کنید مطالعه کنید و هر کجا سوالی بود در سایت مطرح کنید.
در زیر تعدادی کتاب در این زمینه معرفی می کنم که انشا الله در کنار رفع شبهاتی که در سایت و جاهای دیگر پیگیری می کنید این ها را هم مطالعه بفرمایید:

1. کتاب پرسش و پاسخ های دانشجویی که در عناوین مختلف در 45 جلد توسط نهاد رهبری چاپ شده که برخی از جلد های آن درباره مسایل عقایدی است مثل ج 9 که سی دی آن هم هست و مجموعه سوالات آن به صورت نرم افزار به نام پرسمان منتشر شده است.
2. کتاب سیمای عقاید شیعه آیه الله سبحانی
3. 10 درس در عقاید آیه الله مکارم
4. ده درس در عقاید آقای قرائتی
5. آموزش عقاید آیه الله مصباح یزدی

البته کتاب های زیادی در این رابطه هست که در ادمه سیر مطالعاتی باید بدان ها برسید من جمله کتاب های شهید مطهری که در هر موضوعی که سوال داشتید باید معرفی شود

متن زیر سخنان شهید آیت الله مرتضی مطهری(ره) است که در یک گفت وگوی خصوصی با شخصی که دچار شک در اعتقادات بوده است ایراد شده و روی نوار ضبط شده بود که برای اولین بار در فصلنامه مطهر به چاپ رسیده است. مطالب راباهم ازنظرمی گذرانیم.

شهید مطهری(ره): من درست یادم هست که از سن سیزده سالگی یکمرتبه برایم سؤال پیدا شد یک مرحله از عمر انسان مرحله کودکی است که هر چیزی را به صورت تلقین قبول کرده و احتمال خلاف نمی دهد و بعد برایش سؤال پیدا می شود از سن سیزده سالگی برای من شک پیدا شد. آنهم یک مسائل خیلی عادی. مثلا در فریمان که بودیم پیش خودم فکر می کردم چطور می شود اسب ما که می زاید بچه اش شبیه خودش است. بچه اسب همسایه ما شبیه خودش است؟ می گفتم اگر خدا اینها را خلق کرده، چرا یک چنین چیزی در کار باشد؟چرا کره اسب سمند- که طلایی رنگ است- سمند است و کره اسب کهر، کهر است. از اینجا شک من شروع شد و این مسائل مرا خیلی اذیت نمی کرد. چون خودم یک جوابی به آنها می دادم. تا اینکه دو سه سالی ترک تحصیل داشتم ۱و بعد در سن هفده سالگی به قم رفتم. درآنجا بیشتر در اثر آشنایی با هیئت جدید یک شکی سراپای وجود من را گرفت که واقعا به همان شبه غزالی شبیه بود. غزالی می گوید «چنان شک مرا فراگرفته بود که اصلا خواب و خوراک را از من گرفته بود و دربستر افتاده بودم. آب دهانم خشک و دهانم تلخ شده بود وکسانی که می آمدند مرا معالجه کنند نمی فهمیدند درد من چیست.” من هم نمی گفتم درد من چیست.

از افراد گریزان بودم. روزها اغلب عبایم را به سر می کشیدم. (2)تنها می رفتم امامزاده حمزه در پایین شهر قم که خلوت بود و آنجا می نشستم. نمی دانید یک مدتی چه بر من گذشت! ولی همان دوران شک یک روح تلاشگر محققی در من ایجاد کرد، درست مثل آدمی که خیلی تشنه باشد هم شک می کردم، هم زیاد شک می کردم. درهمه چیز شک می کردم ولی در عین حال واقعا می خواستم بفهمم که قضیه چیست؟ بعد فهمیدم این برای من منزل خوبی بوده و اگر شک نمی کردم بسیاری از سؤالات ممکن بود در سن سی چهل سالگی بخواهد برای من مطرح شود ولی همین سؤالات در سن هفده سالگی همه برای من مطرح شد. چون سؤالها زود برایم مطرح شد راه حل و جوابها (هم زود برایم معلوم شد) این بود که اصلا یک حالتی در من پیدا شده که شاید از زندگی و نوشته های من خیلی پیدا باشد که همیشه به استقبال مسائل شکی می روم، خوشم می آید چون یک حالت اطمینانی به خود پیدا کرده ام که وقتی به هرکدام از اینها وارد بشویم راه حل دارد. خودم را همیشه در معرکه همین مسائل می اندازم. این برای آن است که آن منازل را عبور کرده ام. در نوشته هایم مکرر نوشته ام که شک گرچه منزلگاه خوب و توقفگاه مناسبی نیست ولی معبر خوب و لازمی است. در مقدمه عدل الهی این مطلب را نوشته ام. در نظام حقوق زن دراسلام هم به عبارت دیگری نوشته ام که شک اگرچه توقفگاه بدی برای انسان است ولی معبر بسیار لازم و مفیدی است. اگر انسان بخواهد همان جا بایستد و بنشیند، جای خیلی بدی است.

بعضی ها وقتی به این مرحله شک می رسند می گویند پس دیگر ولش کن. آنوقت دنبال مسائلی می روند که دیگر فکر نکنند. بسیاری از اشخاص به اعتیادها وارد می شوند برای اینکه اساسا فکرشان دنبال این مسائل نرود، این خطر است. درجامعه هم همین طور است. اگر این تشکیلات وارد جامعه نشود خطر است. اگر وارد نشود کم کم مردم آن حالت دینی شان رو به تحجر که رو به عفونت می رود. درست مثل آب کاملا صافی که آن را در حوض قرار می دهیم و اگر مدتی بماند می گندد. اگر در مردم یک حالت آرامشی باشد وبر معتقدات دینی و مذهبی (هرگونه معتقدات دینی و مذهبی خودمان) تازیانه شک نخورد، در آن صورت عوام پیشتاز آن معتقدات می شوند. وقتی عوام پیشتاز بشوند، دائم از خودشان چیزی می سازند و مرتب کم و زیاد می کنند. بعد یک شله قلمکاری از آب در می آید که واویلاست! ولی وقتی یک عده ای پیدا می شوند وبیرحمانه شروع می کنند به حمله کردن و به ریشه حمله می کنند

(این باعث تقویت معتقدات می شود.) درست مثل هر جانداری که وقتی مورد حمله قرار بگیرد به مبارزه برمی خیزد و در نتیجه نیروی داخلی اش بیشتر می شود. چرا بازوهای ما قوت ندارد؟ چون هیچ وقت روی آنها فشار نیامده است. ولی اگر یک مدتی ورزش می کردیم یا اگر شلاق به پشتمان زده بودند و ما را در کارهای سنگین می بردند، بازوهایمان مثل بازوهای پهلوان قم بود. الان دست من از کم نیروترین دستهای دنیاست به طوری که یک بچه هم می تواند مشتم را باز کند، چون این دست کار نکرده و ضعیف شده است. فکر فرد و فکر جامعه هم عینا همین طور است. به خدا همین کسروی به این مملکت خدمت کرد. او می خواست خیانت کند ولی خدمت شد. او به تشیع خدمت کرد، یعنی همین جور بی پروا به تشیع حمله کرد، از قمه زدن شروع کرد تا خود حضرت علی علیه السلام و خود حضرت صاحب علیه السلام. اگر کسروی پیدا نشده بود و این حرفها را نمی زد، همان حرفهای درست کتاب کشف الاسرار آقای خمینی و دیگران هم (در میان نمی آمد.) حرفهایی که کسروی و امثال او زدند سبب شد تا عده ای در مقام (جواب) برآیند. آنهایی که در مقام (جواب) بر می آیند قهرا تزکیه می کنند، یعنی حرفهای نامربوط را دور می ریزند و حرفهای درست را می آورند. آیا اگر توده ای ها نیامده بودند و مسائل ماتریالیسم و دیالکتیک و… را نیاورده بودند، آقای طباطبایی پیدا می شد؟ اصول فلسفه و روش رئالیسم و دهها و صدها کتاب دیگر پیدا می شد؟ پیدا نمی شد. آیا ما و شما هیچ وقت تا حال در عمرمان فکر کرده بودیم که اصلا اسلام چه فلسفه ای در باب حقوق زن دارد؟ ولی وقتی کسانی آمدند و صد تا ایراد گرفتند، آن وقت تازه رفتیم و دیدیم عجب خوب شد! راجع به اقتصاد اسلامی و هر چیز دیگری هم همین طور. این کتاب بیست و سه سال که علی دشتی نوشته(3) جایش خالی بود. راجع به امت و توحید و بسیاری از مسائل اجتماعی چون مورد حمله بودیم به اندازه لازم کتاب نوشته اند. اما تا حالا کسی به خود پیغمبر حمله نکرده بود و جای این کتاب خالی بود. حالا که این کتاب نوشته شده، بعدها افراد می آیند تاریخ پیغمبر را دقیق مطالعه می کنند، حرفهای صحیح را از ناصحیح تشخیص می دهند و یک تاریخ حسابی می نویسند، تازه آن وقت شخصیت پیغمبر خوب نمایان می شود.

اگر واقعا چیزی حقیقت باشد از ضربه نباید بترسد، اگر باطل باشد حق دارد بترسد. چون وقتی چیزی اساس ندارد با یک هجوم مختصر از ریشه کنده می شود و می افتد، ولی اگر چیزی اساس داشته باشد و ریشه اش به جایی بند باشد نباید بترسد. یک درخت زنده نباید بترسد.

پاورقی:
1- (همان طور که استاد شهید بعدا متذکر شده اند این ترک تحصیل به واسطه کشتار مردم در مسجد گوهرشاد بوده است که در پی این حادثه حوزه علمیه مشهد موقتا تعطیل شد.)
۲- در آن وقت من مقدمات را می خواندم. البته قبلا کمی مقدمات تا سیوطی و حاشیه ملاعبدالله را در مشهد خوانده بودم. بعد آن قضایای کشتار مشهد رخ داد و دو سه سال ترک تحصیل کردم. در سن هفده سالگی که می خواستم به قم بروم، تازه حاشیه ملاعبدالله را می خواندم که آنها را هم فراموش کرده بودم و در قم از نو مطالعه می کردم.
۳- (در این کتاب نویسنده، ۲۳ سال زندگانی پیامبر علیه السلام بعد از بعثت را تحلیل مغرضانه کرده است.)

ممنون استاد.
راهنمایی های خوبی کردین.من نمیخوام دنبال مقصر بگردم و یا کسی رو متهم کنم ولی مشکل از جایی شروع شد که عده ای مذهبی نما با اطمینان شبهات وارد شده رو درست میدونستن و معتقد بودن که هر مسلمانی باید این مدل فکر کنه و اگر غیر از این باشه لامذهب و کافره!
یک تشکل دانشجویی که اول با یک ظاهر مذهبی و حرفهای زیبا عده ای رو جذب میکنه و بعد که واردش میشی میبینی چقدر هوای مسمومی داره.
به عنوان مثال عرض میکنم خدمتتون؛یک قرار معنوی میذاشتن و میگفتن فلان ساعت در فلان تاریخ روضه ی حضرت عباس رو میخونیم و یک مراسم روضه خوانی برگزار میکردن.مداح و کسی که روضه میخوند اول چند تایی حدیث و روایت میخوند بدون سند که من ازش خواستم سند رو هم ارائه بده چون شخصاً هیچ حدیثی رو هرچند هم زیبا و ظاهراً معقولانه باشه تا سندش رو نبینم و مطمئن نشم قبول نمیکنم.اون فرد بعد از اون حدیث رو همراه با سند میخوند و شروع به روضه خوانی میکرد ولی مطالبی رو توی روضه میگفت که واقعاً جای سؤال داشت ولی اگر مطرح میشد کل دین و مذهب من زیر سؤال میرفت.مثلاً زمان اوج روضه میگفت که گریه کنید و ضجه بزنید و حضرت زهرا رو تسلی بدید.شاید این خوب نباشه ولی اون لحظه که همه یهو صداشون رفت بالا من به این فکر کردم که آیا حضرت زهرا هر سال محرم به همین شدت گریه میکنه و نیاز داره که ما اونو با گریه کردن تسلی بدیم؟
مطرح کردن همین سؤال باعث شد که به من بگن ایمان ضعیفی دارم و بهتره به جای فکر کردن به این مسائلی که باعث ارتداد میشه فقط گوش بدم و گریمو بکنم!از نظر اونها طرح هر سؤالی از ائمه و اسلام درست نبود و کلی مسائل این مدلی که باعث شد من کلاً از دین زده بشم.البته من معتقدم اسلام امروز همون اسلام ناب محمدی نیست بلکه اسلام سلیقه ایه که توسط این افراد مذهبی نما وارد شده و من دین این افراد رو قبول ندارم.اغلب کسانی که اطراف منو گرفتن از این دست هستن و متأسفانه ادعای بالایی هم دارن.وقتی که میخواستیم برای کنکور بخونیم بهمون میگفتن اگر میخواین درس رو کاملاً بفهمید هر خطی رو که میخونید از خودتون بپرسید چرا؟حالا به نظر شما ایراد داره که بخوایم درمورد خدا و اهل بیت سؤال بپرسیم و همه چیز برامون ایجاد کنجکاوی کنه؟
نتیجه ی این رفتار من باعث شد که منو از اون تشکل بیرون بندازن و بهم میگفتن دارم کج میرم و بهتره که به جای فکر کردن به سؤال های عجیب و غریب توبه کنم و راه اسلام رو برم!از نظر اونها یک مسلمان واقعی کسیه که اسلام رو به عنوان بهترین دین بدون چون و چرا قبول کنه.راستش من حتی این نوع فکر که میگن بریم بین الحرمین و اونجا بمیریم یا اینکه میگن علی زمان و حسین زمان یا سعادتمندی رو در دفن شدن کنار مزارهای مقدس دیدن و یا بلا کشیدن سعادته و خیلی افکار این مدلی رو اصلاً قبول ندارم.
ما به عنوان مسلمان عادت کردیم خدا رو فقط مال خودمون بدونیم و فقط چسبیدیم به ظاهر دین.به نظر من مشکل اینجاست که به همه چیز داریم روحانی نگاه میکنیم در صورتی که اگر کمی منطقی باشیم و مدام دم از شهادت و قداست اون نزنیم و به برنامه ها و دستورات اسلام واقعی عمل کنیم اونوقت همین شهادت هم نصیبمون میشه.چرا فک میکنیم با حلوا حلوا کردن دهنمون شیرین میشه؟!
ظاهراً قانون جذب رو رد میکنیم ولی در باطن بهش اعتقاد داریم!آیا این منافاتی با اصل دین ما نداره؟
دینی که به تفکر و تعقل دعوت کرده ؟!

توی همین سایت کاربری گفته بود کسی که نتونه از این سایت دینی بهره ای ببره مصداق آیه ی قرآنه که جزء ظالمینه!
میبینید استاد؟من هم لامذهبم هم مرتدم و هم ظالم!
آیا کسی که خیلی راحت این حرفو میزنه مسلمان واقعیه؟
مگه ما نمیگیم فقط خداست که از دل همه خبر داره؟پس چطور به خودشون اجازه میدن در مورد من و امثال من قضاوت کنن اون هم اینطوری؟
البته من خودم گفتم که دین این افراد رو قبول ندارم ولی منظورم اسلام این آدمهاست.اسلامی که فقط تصور میکنن اسلام خداییه!
عده ای هم از اون طرف بوم افتادن و فقط پاکی دل رو کافی میدونن.یکی از استادامون بهمون میگفت مراقب باشید فرزندانتون مرجئه نشن(اگر درست یادم مونده باشه)!خب دلیل رو اوردن به این نوع افکار چیه؟آیا همین نیست که اجازه نمیدن پرسش هامون رو مطرح کنیم؟

از نظر اونها صراحت کلام من گستاخی بود و همین هم باعث شد جذب یکسری افکار کمونیستی بشم که فک نمیکنم بد باشه همونطور که خودتون هم گفتین این شک باعث شد بیام و سؤالم رو اینجا مطرح کنم.زمانی که چندین کتاب در زمینه کمونیست خوندم توهم برم داشت که الان دیگه روشن فکر شدم چون میخواستم درمورد همه چیز شناخت پیدا کنم ولی در مدت زمان کوتاهی به همه چیز شک کردم و دیگه اون آدم قبلی نبودم و راستش ترسیدم بیانش کنم تا اینکه اومدم اینجا.
نماز میخونم ولی تا نمازم تموم میشه خیلی زجر میکشم چون با خودم فک میکنم من یا باید کمونیست باشم یا مسلمان.نمیشه کمونیستی بود که نماز هم میخونه!!ولی از طرف دیگه میدونم خدا هست و قبل از اینکه آدم بدی بشم اثرات بعضی از نمازهامو توی زندگیم دیدم و اینو نمیتونم انکار کنم.درستی بعضی از عقایدی که تازه قبولشون کردم مانع از قبول کردن عقاید قبلیم میشه.مثل این میمونه که دو تا آدم قدرتمند دارن تو رو از دو طرف میکشن و تو هیچ اختیاری از خودت نداری و نمیتونی تصمیم بگیری کدوم طرف بری!
ناراحتم و فک میکنم عمرم داره توی این افکار بیخود تلف میشه ولی نمیتونم کاری بکنم!

با سلام خدمت شما دوست گرامی
حرف های شما را با دقت تمام خواندم و بر آن تامل کردم و حس حقیقت جویی شما را تحسین کردم . این توفیقی است که برای شما حاصل شده که انشا الله قدر می دانید و هیچ گاه از پیجویی حقیقت خسته نشوید و بر این راه مصر باشید که هر این راه راه مبارکی است و البته پر زحمت . اما زحمتی شیرین که انسان شهد آن را در درون خود حس می کند حال که در این راه قدم گذاشته اید به کم قانع نشوید بیشتر وقت بگذارید و خستگی به خود راه ندهید چرا که گاه از هر سوالی که قبلا داشتید در پاسخ گرفتن لایه های پنهانی از حقایق برای شما روشن می شود که چند سوال برایتان پیدا می شود و انشا الله حقایق بیشتری را می فهمید.
به قول مولانا
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست بر هر آنچه یافتی بالله مایست
بی نهایت درگه است این بارگاه صدر را بگذار صدر توست راه
آری آدم های بزرگ سوال های بزرگی هم دارند و با همت بند خود جواب آنها را هم به دست می آورند و به آرامشی عمیق دست می یابند.

غربت نشین;630058 نوشت:
حالا به نظر شما ایراد داره که بخوایم درمورد خدا و اهل بیت سؤال بپرسیم و همه چیز برامون ایجاد کنجکاوی کنه؟

نه تنها ایرادی و اشکالی ندارد بلکه بالاتر باید سوال شود و اگر سوال نشود عمل شما ارزش خاصی ندارد باید معرفت قبل از عمل باشد تا عمل معنا پیدا کند ارزش بیابد و الا آن عمل یک پوسته درون تهی است که در ثوابش هم شک است.
ما و دوستان پاسخگو در این مرکز آماده پاسخگویی به همه سوالات شما هستیم چه به صورت آنلاین چه به صورت آفلاین و چه به صورت تلفنی.
اسلام دین سوال است چون عقاید و اعمال دینی اش همه اش مبنا دارد و پوچ و بیهوده نیست که از سوال فرار کند و هیچ دستور مخالف عقل ندارد که بترسد عقول از آن سوال کنند و دربماند.
بپرسید و آرام و با حوصله آن را پیگیری کنید.

غربت نشین;630058 نوشت:
توی همین سایت کاربری گفته بود کسی که نتونه از این سایت دینی بهره ای ببره مصداق آیه ی قرآنه که جزء ظالمینه!
منظور ایشان این بوده که سفره برای طرح مسائل دینی در این سایت پهن است ( بدون هیچ مانعی و هزینه ای) اگر کاربری سوالات و شبهات خودش را مطرح نکند و جواب نگیرد به خودش ظلم کرده . به نظر من هم این گونه است اگر کسی دلش به حال روح خودش نسوزد روحی که از جسم مهمتر است و خودش را در مهلکه شک رها کند و به داد روحش نرسد ظالم است(الته این حرف ها مصداقش شما نیستید و حتما روی صحبت آن کاربر هم با شما نبوده)

غربت نشین;630058 نوشت:
.درستی بعضی از عقایدی که تازه قبولشون کردم مانع از قبول کردن عقاید قبلیم میشه.مثل این میمونه که دو تا آدم قدرتمند دارن تو رو از دو طرف میکشن و تو هیچ اختیاری از خودت نداری و نمیتونی تصمیم بگیری کدوم طرف بری!
ناراحتم و فک میکنم عمرم داره توی این افکار بیخود تلف میشه ولی نمیتونم کاری بکنم!

دوست عزیز
این قدرت اراده و تفکر آدم استکه او را از دست شک رهایی می دهد و او را به سعادت می رساند
به نظرم ابتدا یک سری از مسائلی که ذهنتان را بیشتر مشغول کرده است مورد جستجو قرار بدهید و سوال کنید وقتی که روحتان کمی آرام شد به بررسی مسایل اساسی و پایه ای اعتقادات بپردازید. و در این راه مصر و پابرجا باشید.

[="Arial"][="DarkGreen"]

شعیب;630495 نوشت:
حس حقیقت جویی شما را تحسین کردم

سلام علیکم.ممنون استاد.این نظر لطف شماست و به من امیدواری زیادی داد.

شعیب;630495 نوشت:
به نظر من هم این گونه است اگر کسی دلش به حال روح خودش نسوزد روحی که از جسم مهمتر است و خودش را در مهلکه شک رها کند و به داد روحش نرسد ظالم است

بله.حق با شماست.
استاد!در رابطه با عقاید کمونیسم و نقدهای دینی بر اون چه کتابی رو معرفی میکنید؟
اصول فلسفه رئالیسم رو بخونم؟
در وهله اول باید عقاید مکتب سوسیالیسم و کمونیسم رو به طور کامل مورد مطالعه قرار بدم و دلایل دینی رد این مکتب رو بدونم.[/]

غربت نشین;630618 نوشت:
استاد!در رابطه با عقاید کمونیسم و نقدهای دینی بر اون چه کتابی رو معرفی میکنید؟
اصول فلسفه رئالیسم رو بخونم؟
در وهله اول باید عقاید مکتب سوسیالیسم و کمونیسم رو به طور کامل مورد مطالعه قرار بدم و دلایل دینی رد این مکتب رو بدونم.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
به نظر می رسد که برای برون رفت از این مرحله نیازی نیست که به مطالعه مارکسیسم و کمونیسم بپردازید بلکه همین که همین که شبهاتی را که درباره مسایل اعتقادی دارید بر طرف کنید کفایت می کند.
البته اگر در این جنبه مصر باشید استاد شهید مطهری در توضیح و نقد مارکسیسم کتابها و سخنرانی هایی دارند که می توانید به آنها مراجعه کنید البته مجموعه مقالات و سخنرانی های ایشان به همین نام "نقد مارکسیسم" توسط انتشارات صدرا منتشر شده است.
خصوصیتی که شهید مطهری در نقد و نظر نسبت به مارکسیسم دارند در این است که استاد کمونیسم و اصول اعتقادی آنها را از خودشان هم بهتر فهمیده و شرح می دادند تا جایی که رهبران کمونیسم بعد از شنیدن نقد های استاد به این مضمون اقرار می کردند.

غربت نشین;630618 نوشت:
در وهله اول باید عقاید مکتب سوسیالیسم و کمونیسم رو به طور کامل مورد مطالعه قرار بدم و دلایل دینی رد این مکتب رو بدونم.

سلام برادر
امیدوارم همه ی ما حقیقت دین و طعم اصلی دین رو بچشیم
ولی من یه چیزی میگم اگر اشتباه بود بگید پاک کنم
یک بنده خدایی پژوهشگر بود...بیشتر از عقاید دیگر ادیان شروع کرد و در انتها بیشتر سراغ قرآن و تحقیق در این باب رفت...
اما بعد چندین سال گفت من بزرگترین اشتباه عمرم رو کردم اینکه قرآن رو دیرتر شروع کردم به تحقیق...
به نظرم در کنار اون عقاید بچسبید به قرآن ...بیشتر با این کتاب انس بگیرید و تحقیق کنید...ضرر نمیکنید...
یا علی

[="Arial"][="DarkGreen"]

مقداد-عمار;630786 نوشت:
سلام برادر
امیدوارم همه ی ما حقیقت دین و طعم اصلی دین رو بچشیم
ولی من یه چیزی میگم اگر اشتباه بود بگید پاک کنم
یک بنده خدایی پژوهشگر بود...بیشتر از عقاید دیگر ادیان شروع کرد و در انتها بیشتر سراغ قرآن و تحقیق در این باب رفت...
اما بعد چندین سال گفت من بزرگترین اشتباه عمرم رو کردم اینکه قرآن رو دیرتر شروع کردم به تحقیق...
به نظرم در کنار اون عقاید بچسبید به قرآن ...بیشتر با این کتاب انس بگیرید و تحقیق کنید...ضرر نمیکنید...
یا علی

سلام
بله شما درست میفرمایید ولی مشکل من اینه که انقدر شناخت و درکم از قرآن و اسلام پایینه که شروع کردن از قرآن برام خیلی سنگین و سخته.هدفم اینه که از دانسته های خودم شروع کنم هرچند اشتباه باشه چون با این کار عکسش بهم ثابت میشه البته سعی میکنم به توصیه ی شما هم عمل کنم.امروز اومدم ی دعا بخونم اولش طبق روال همیشگی گفتم:بسم الله الرحمن الرحیم ولی چشمتون روز بد نبینه چون انقدر همین جمله سؤال توی ذهنم ایجاد کرد که بلافاصله همه رو یادداشت کردم و توی تاپیک مطرحش کردم که بعد از تأیید رو نمایی میشه!جمله ای که تا همین چند ساعت پیش برام خیلی عادی بود و هیچ جای شک و شبهه ای نداشت![/]

غربت نشین;630802 نوشت:
سلام
بله شما درست میفرمایید ولی مشکل من اینه که انقدر شناخت و درکم از قرآن و اسلام پایینه که شروع کردن از قرآن برام خیلی سنگین و سخته.هدفم اینه که از دانسته های خودم شروع کنم هرچند اشتباه باشه چون با این کار عکسش بهم ثابت میشه البته سعی میکنم به توصیه ی شما هم عمل کنم.امروز اومدم ی دعا بخونم اولش طبق روال همیشگی گفتم:بسم الله الرحمن الرحیم ولی چشمتون روز بد نبینه چون انقدر همین جمله سؤال توی ذهنم ایجاد کرد که بلافاصله همه رو یادداشت کردم و توی تاپیک مطرحش کردم که بعد از تأیید رو نمایی میشه!جمله ای که تا همین چند ساعت پیش برام خیلی عادی بود و هیچ جای شک و شبهه ای نداشت!

ان شاءالله همه ی ما به حقیقت وجودی خودمون پی ببریم
یا علی

دوستان سلام

کاری به کسانی که عقایدی تقلیدی دارند نداشته باشید، این خیلی ارزشمند است که شما نمی خواهید این گونه باشید
چند سال دارید؟

یک کتاب قدیمی( قبل از انقلاب) هست که اگر بتوانید پیدا کنید و بخوانید، خوب است:
کتاب گفتگویی با کمونیستها نوشته آیة الله مجاهد سید محمد شیرازی، به ترجمه علی کاظمی
خوبی این کتاب این است که کوتاه است و حاصل گفتگو با کمونیستها است

کتاب آموزش عقاید علامه مصباح نیز خوب است

علی علی

مکلف;630833 نوشت:
دوستان سلام

کاری به کسانی که عقایدی تقلیدی دارند نداشته باشید، این خیلی ارزشمند است که شما نمی خواهید این گونه باشید
چند سال دارید؟

یک کتاب قدیمی( قبل از انقلاب) هست که اگر بتوانید پیدا کنید و بخوانید، خوب است:
کتاب گفتگویی با کمونیستها نوشته آیة الله مجاهد سید محمد شیرازی، به ترجمه علی کاظمی
خوبی این کتاب این است که کوتاه است و حاصل گفتگو با کمونیستها است

کتاب آموزش عقاید علامه مصباح نیز خوب است

علی علی


سلام
ممنون از اینکه نظرتون رو دادید.
خودم نمیخواستم اینطوری بشه اما شده!:Ghamgin:
شما این خواسته ی منو ارزشمند میدونید چون مطمئنید به قول خودتون این عقاید تقلیدی باطل هستن ولی من مثل شما فکر نمیکنم.دلم نمیخواد بهم بگن کمونیست ولی به دنبال اثبات باطل بودن این فرقه هستم!
در حال حاضر رسیدن به ثبات فکری و عقایدی برام در اولویته هر چیزی که میخواد باشه البته امیدوارم بتونم راه درست رو برم.
22
سعی میکنم کتابی که گفتید رو پیدا کنم .

توی این تاپیک http://www.askdin.com/thread46173.htmlبه موضوعی برخوردم که اتفاقاً من دقیقاً همینطوری هستم.کارشناس در پاسخ سؤال استارتر این توضیح رو نوشتند:

نقل قول:
[=microsoft sans serif]برخی، به این جهت یک دین را نمیپذیرند که اصولا با مسائل ماوراء طبیعت و هرچیزی که با حس دیده نشود و قابل لمس نباشد، مشکل مبنایی دارند.
[=microsoft sans serif]این افراد، گاه آنقدر افراطی میشوند که هر مسئله غیر طبیعی رو نه تنها نادرست بلکه اصلا بی معنا میدونند.
[=microsoft sans serif]اینگونه افراد که کم هم نیستند، پوزیتیویسم هستند که گونه به روز شده ماتریالیستها هستند.
[=microsoft sans serif]مشکل این افراد مبنایی است و با استدلال نمیتوان با این افراد بحث کرد بلکه باید بحث مبنایی کرد و گرنه هر کجا بحث از مسائل غیر طبیعی به میان بیاید، این افراد آنرا قبول ندارند و اصلا در موردش بحث نمیکنند چون آنرا بی معنا میدانند.


[=arial]استاد!بنده [=arial]به هیچ عنوان نمیتونم چیزی رو که با چشم خودم نمیبینم رو قبول کنم مگه اینکه بهم ثابت بشه که واقعاً وجود داره.به مسائلی مثل قسمت بودن یا نبودن،تقدیر از پیش تعیین شده یا اتفاقاتی که در آسمانها برای سرنوشت یک انسان زمینی میفته اعتقادی ندارم آخه چطور ممکنه ما در حالی که اینجا روی زمین زندگی میکنیم،کسانی در آسمانها برای ما برنامه بریزن؟!
اینکه کاری انجام نمیشه و میگن لابد قسمت نبوده که دیگه اصلن درست نیست.تا زمانی که توانایی فردی و بالقوه درون انسان وجود داره اصلاً کاری نشد نداره.به نظر من تمام مشکلاتی که برای یک انسان در طول زندگی پیش میاد چه در سطح فردی و شخصی و چه در سطح جهانی ،عامل اون فقط خودشه و تقدیر درواقع نوع زندگی و برنامه ای هست که خودمون برای خودمون انتخاب میکنیم.
اکثر اوقات دعا کردن ما به این علت نتیجه ای نداره چون منتظر هستیم کسی در ماوراء و در جایی فراتر از تصور ما دست به کار بشه و با یک اشاره کار ما رو درست کنه!در صورتی که دعا کردن به انسان یک نیرو و امید میده که باعث میشه خودش به دنبال راهی برای رسیدن به هدفش باشه.توی این سایت بارها دیدم کسانی رو که گله میکنند که چرا با وجود رعایت همه ی آداب دعا نتیجه ای نمیگیرن؟!برام عجیبه که چرا نشستن و فقط دارن دعا میکنن؟!اگر قرار بود با یک جا نشستن و ایجاد یک فضای روحانی و صرفاً دعا کردن همه چیز طبق خواسته ی ما پیش بره پس دیگه این همه تلاش و پویندگی چه معنی میتونه داشته باشه؟

البته من فکر میکنم در اسلام امروز، شبهات به قدری جا پای خودشونو سفت کردن که دیگه خبری از حقیقت دین نیست و اکثریت هم خواسته یا ناخواسته دچارش شدن به طوری که کار غلط و عقیده ی اشتباه خودشون رو درست میدونن و در مقابل هر اعتراضی موضع میگیرن و سریع به خدا نسبتش میدن وفقط میگن که خدا همه چیز رو درست میکنه!غافل از اینکه اگر برای انجام هرکاری از راه درست اون وارد بشیم قطعاً به نتیجه ی دلخواه میرسیم.
نسبت دادن هر شدن و نشدنی به خداوند،تسلیم تقدیر و سرنوشتی که اصلاً معلوم نیست واقعاً اینطوری بوده باشه،برای حل مشکلات دست به دامن چیزهایی که دیده نمیشن و اغلب با معنوی نشون دادن اونها بر حقشون میدونیم رو درست نمیدونم البته من کسی یا چیزی رو انکار نمیکنم ولی برام مبهم اند و واضح و قابل درک نیستن.
ائمه رو باور دارم و تاریخ حدیث شیعه و تاریخ سیاسی اسلام رو کاملاً مطالعه کردم.تاریخ زمان پیامبر و عصر بعثت رو هم همینطور.خیلی از ابهامات برام روشن شده و با امامان معصوم و پیامبر مشکلی ندارم .
مسئله من با ماورایی کردن و معنوی کردن و غیرطبیعی نشون دادن این اشخاصه.
به نظر من خاص بودن معصومین صرفاً به خاطر خواست خدا نبوده(به دلیل ترس ،لغت صرفاً رو به کار بردم ولی شما اونو نادیده بگیرید)و درست هم نیست که بگیم همه ی برتری ها از جانب خداست .منظورم اینه که هر انسانی میتونه به این مقام برسه مثل سلمان فارسی گرچه هنوز مسئله ی معصومیت برام حل شده نیست.
اعتقاداتی که من دارم ضد اسلام نیست بلکه طبق منطق خودم و به علت اینکه نتونستم دلایل توجیه کننده ای براشون پیدا کنم ردشون میکنم.آیا این پوزیتیویسم پیشرفته یا ماتریالیسم و یا عقاید کمونیستیه؟
یکی از دلایلی که باعث تغییر عقایدم شد همین بود.اینکه عادت کردیم نادیدنی ها رو باور کنیم و همیشه چیستی خداوند به ما دیکته شده.آیا این درسته به خاطر ترس از قهر خداوند حرفامونو بر زبان نیاریم؟
خداوند پادشاه است یا رب؟[=arial]
آیا مورد تربیت قرار گرفتیم یا مثل رعیت هستیم و باید اطاعت بی چون و چرا کنیم و اگر غیر این باشه مجازات میشیم؟
[=arial]خداوند چطور از بنده های خودش انتظار داره بدون اینکه نادیدنی ها رو درک کنن ازش حساب ببرن؟[=arial]
چه تصوری از قیامت،برزخ و جهان آخرت میشه کرد وقتی فقط بشارت و انذار در اینباره وجود داره؟
آیا به خاطر ترس از مجازات شدن باید قبولش کرد و یا برای پاداش؟
خداوند به انسان ها اختیار داده و قدرت انتخاب پس باید این اجازه صادر میشد که هرکسی هر دینی میخواد داشته باشه بدون اینکه عاقبت بدی در انتظارش باشه.
حتماً میگید اینجوری مثل الان سنگ روی سنگ بند نمیشد.ولی اگر خداوند اینو میگفت دیگه کسی به دین بقیه کاری نداشت و به این بهانه نمیتونست جنگ راه بندازه.حداقل مثل الان انقدر با اسلام بازی نمیشد.
اصلاً قیامتی که قراره با این همه ترس و فروپاشی و وحشت اتفاق بیفته چه خوبی داره؟
خدا دوست داره بنده هاشو بترسونه؟
مگه قدرتمند نیست؟پس حتماً میتونه خیلی آرومتر و بدون این همه ایجاد رعب و وحشت این کارو بکنه.قیامتی که دیگه هیچ اختیاری از خودمون نداریم و همه چیز رو میشه چرا باید انقدر ترسناک باشه؟
شاید باور نکنید ولی من بارها از ترس این روز گریه کردم با اینکه انقدر هم سؤال درموردش میپرسم!
خب توی اسلام گفته دنیا دار مکافات و امتحانه ولی قیامت که دیگه اینطوری نیست،پس میشه آرومتر هم برخورد کرد.


غربت نشین;632105 نوشت:
استاد!بنده به هیچ عنوان نمیتونم چیزی رو که با چشم خودم نمیبینم رو قبول کنم مگه اینکه بهم ثابت بشه که واقعاً وجود داره.به مسائلی مثل قسمت بودن یا نبودن،تقدیر از پیش تعیین شده یا اتفاقاتی که در آسمانها برای سرنوشت یک انسان زمینی میفته اعتقادی ندارم آخه چطور ممکنه ما در حالی که اینجا روی زمین زندگی میکنیم،کسانی در آسمانها برای ما برنامه بریزن؟!

با سلام خدمت شما دوست گرامی
فرمایش شما درست و متین است که انسان برای بودن یک چیز در عالم وجود باید دلیل داشته باشد یا به چشمش ببیند یا به طریق صحیحی برایش ثابت شود که واقعا وجود دارد:
غربت نشین;632105 نوشت:
به هیچ عنوان نمیتونم چیزی رو که با چشم خودم نمیبینم رو قبول کنم مگه اینکه بهم ثابت بشه که واقعاً وجود داره

این واقعا ارزشمند است و قابل اعتنا.
آنچه که پوزیتیویسم ها می گویند این است که ما فقط آنچه را با حواس ظاهر اثبات شود را می پذیریم ولا غیر و حتی دلیل عقلی را به صورت قاعده مند فاقد ارزش علمی می دانند . یعنی آنها فقط می گویند آنچه را با چشم ببینم قبول دارم نه چیز دیگر را اما ما و شما قایل هستیم که باید بودن یک شی ثابت شود یا به ادراک حسی (دیدن) یا به طریق عقلی حتی اگر دیده نشود.

غربت نشین;632105 نوشت:
آیا این پوزیتیویسم پیشرفته یا ماتریالیسم و یا عقاید کمونیستیه؟

به هیچ عنوان این سوال ها نه مسلمان را کمونیست می کند و نه جویای حقیقت را پوزیتیویسم و نه مومن را کمونیست.
باور کنید و باز هم باور کنید این حق طبیعی هر مومنی است که درباره اعتقاداتش تحقیق کند و نه تنها یک حق است که بلکه آنقدر مهم است که خدا آن را تکلیف و واجب کرده است که آنها را تحقیقا بیابند و بر آن استوار باشند.
چرا که مومن می خواهد یک عمر با این آموزه ها زندگی کند با خدای خود در ارتباط باشد و با این آموزه های اعتقادی خود مسیر کمال را بیابد و به اوج برسد.
دوست گرامی مسیری را که در آن هستید قدر بدانید و در آن بسیار کوشش کنید که اگر ارزش این حالت را بدانید نه تنها از آن ناراحت نمی شود بلکه از آن نشاط می یابید و بدانید چه بسا کسانی که در این سن و سال شما با این سوالات مواجه بودند و با گذر جاهلانه از کنار آن بعد از سالها سرگرم زندگی و روزمرگی شدند و در جهل مرکب غوطه ورند پس قدر این لحظات را بدانید و در به دست آوردن حقایق کوشش درخور این سوالات بنمایید این سوالات آنقدر ارزشمند هستند که هر چه برای آنها وقت و سرمایه بگذارید ضرر نکرده اید.
البته این حالت آفاتی را هم در کنارش دارد که باید در نظر داشته باشید من جمله این که مصر در شک و تردید خود باشید و شک را برای خود مستقر کنید و در آن دائم بمانید و حتی بعد از گرفتن جواب سعی به تشکیک کنید که به قول یک کاربری می گفت عقلم قبول کرده ولی دلم هنوز قبولدار نشده ، این یعنی آفت . وقتی انسان به جواب رسید باید آرام بگیرد و در آن یقین مستقر شود و الا شک می شود عادتش و این آفت این حالت است که باید از آن پرهیز کرد.

غربت نشین;632105 نوشت:
یکی از دلایلی که باعث تغییر عقایدم شد همین بود.اینکه عادت کردیم نادیدنی ها رو باور کنیم و همیشه چیستی خداوند به ما دیکته شده.آیا این درسته به خاطر ترس از قهر خداوند حرفامونو بر زبان نیاریم؟

به نظرم می رسد که برای رسیدن به نتیجه بهتر باید این روند پرسش گری تان را منظم کنید و در کنار مطالعاتتان در تاپیک ها یا به صورت تلفنی یا در محضر اساتید فن مشکلاتتان و شبهات ذهنی تان را بر طرف کنید چرا که بحث به صورت پرشی فایده ای ندارد یا فایده اش کم است.
باید از خود خدا شروع کنید اگر وجود خدا را قبول دارید به براهین آن مختصا بپردازید و صفات آن را کمی مطالعه کنید و اگر در آن حوزه سئالی مطلبی داشتید حل کنید بعد به بحث نبوت و شبهات آن(بحث عصمت ) و بعد امامت و معاد را بحث کنید اگر چه این روند کمی طولانی و وقت گیر است اما از پراکندگی جلو گیری می کند از طرفی می تواند این بحث ها در جاهایی که اعتقاد انسان محکم است مثلا در حقانیت اسلام و ... به صورت گذرا مطالعه شود
برای این روند کتاب آموزش اعتقادات آیه الله مصباح برای شروع بسیار مناسب می باشد.
پس این که نقش تقدیر در سرنوشت و نقش دعا در کارها و جهنم و بهشت و وعده و وعید الهی و ... پیش زمینه هایی می خواهد که اگر آنها را بحث و تحقیق کرده باشید به راحتی می توانید به این موارد و جواب آنها برسید
البته درباره برخی از نظراتتان باید بگویم که فی الجمله با آنها موافق هستم که انشا الله در جای خود قابل بحث است.

[="Arial"][="DarkGreen"]

شعیب;634516 نوشت:
البته درباره برخی از نظراتتان باید بگویم که فی الجمله با آنها موافق هستم که انشا الله در جای خود قابل بحث است

دنیایی ممنونم از شما استاد!:Rose::Rose::Rose::Rose::Rose::Rose::Rose:
حتماَ همین روندی که فرمودید میرم.
باز هم تشکر.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

غربت نشین;629144 نوشت:
سلام
این سؤال خیلی مهمی برای منه و امیدوارم اجازه بدین که مطرح بشه.
توضیحش کمی برام سخته و شما انتظار نداشته باشین که همه چیز رو با جزئیات بگم.
من به عنوان یک مسلمان و کسی که شیعه است میتونم یکسری افکاری داشته باشم که اصطلاحاً بهش میگن افکار کمونیستی؟
حتماً میگین مسلمان و کمونیست؟!
خب حق دارید ولی شرایط زندگی آدما با هم فرق داره و قطعاً کسانی که مسئول تربیت شما هستن تأثیر مستقیم توی نوع تربیت شما دارن و این غیر قابل انکاره.شما تصور کنید ناخواسته وارد همچین محیطی شدین و مشکلی که الان وجود داره اینه که سؤالات و شبهات فوق العاده زیادی توی ذهن شما به وجود اومده و الان حتی بخواین برگردین هم تناقضات ایجاد شده توی عقاید و افکارتون دیگه این اجازه رو بهتون نمیدن!توی این شرایط باید چیکار کرد و لطفاً بهم بگین که چطور میتونم به عقاید درست و ثابتی برسم ؟؟
تا دیروز فک میکردم این طرز تفکر درسته ولی واقعیت دنیای امروز چیز دیگه ای میگه!این نوع عقیده و فکر به درد جامعه ی امروز نمیخوره و من الان مطمئن شدم که اینطوریه ولی باید بگم یکسری نقاط مثبتی هم داره که میشه روشون فکر کرد و از اونجایی که متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه من مسلمان شناسنامه ای هستم تا یک مسلمان واقعی این طبیعیه که شناختی از دینم نداشته باشم و در سطح خیلی معمولی بدونم چیه که البته این خطای منو توجیه نمیکنه هرچند مطمئن نیستم که خطا رفتم.
من روزهای سختی رو دارم میگذرونم چون همه چیز برام شده یک علامت سؤال بزرگ.قبلاً اینطوری نبودم و تعریف مشخصی از دین برای خودم داشتم ولی الان دیگه نمیدونم چی به چیه و اصلاً چی درسته و چی غلط؟!!
لطفاً با آیدی خودم مطرحش کنید.ممنون

سلام
در حیات انسان یکسری امور زیربنا و یکسری امور روبنا هستند
زیربنای حیات انسان امور فطری اوست
امور فطری انسان اون سری ویژگی هایی هستند که در همه انسانها در تمام طول تاریخ ثابته
این امور فطری شامل یکسری نیازهای مادی و معنوی است که در همه افراد و ملتها وجود داره
اما روبنای این امور فطری یکسری روشها ذوقها و سلیقه هاست که به حسب شرایط و نگاه افراد بوجود می آیند
در طول تاریخ امور فطری که اصل و اساس حیات و هویت انسانی رو تشکیل می دهندتغییر نکرده و نمیکنه بلکه اون روبناست که تغییر میکنه
این توضیح برای رفع این ذهنیته که دین برای امروز به درد نمیخوره
اون چیزی که امروز انسانها را با دیروزشون متفاوت میکنه امور زیربنایی فطری نیست بلکه امور روبنایی است که عارض بر اصل و اساس هویت و فطرت انسان شده است
یعنی یک روز انسان برای خوردن غذا از دستهاش استفاده می کرد امروز از قاشق یک روز از حیوانات برای سفر بهره می برد امروز از اتومبیل و هواپیما و امثال این تغییرات
تغییر ابزارها در حیات بشری روبنایی است و زیربنای وجود و هویت اونو تغییر نمی دهند
و اما دین اصالتا با زیربنای وجود انسان کار داره نه روبنا . اگر به روبنا هم توجه کنه برای ایجاد سازگاری بین این دو است
لذا دیندار بودن با امروزی بودن منافات ندارد
انسان می تواند بهره مند از همه ابزارها در زندگی امروزینش باشه و در عین حال دیندار باشه کما اینکه دینداران زیادی اند که حداکثر استفاده رو از ابزارهای امروزی برای تعالی خودشون میکنند
بنده پیشنهاد میکنم کتاب فطرت استاد مطهری رو یک بار مطالعه بفرمایید
والسلام[/]

غربت نشین;634662 نوشت:
دنیایی ممنونم از شما استاد!
حتماَ همین روندی که فرمودید میرم.
باز هم تشکر.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
امیدوارم در این راه پر خیر و برکت ثابت قدم باشید
هر سوالی هم که در این مسیر داشتید حتما بپرسید و یا حتما یاداشت کنید که بحثتان منظم پیش برود
پیشنهاد دیگری هم این که اگر بتوانید در این مسیر مطالعاتی بایک دوست یا همفکر و...خلاصه کسی که بتواند شما را در این راه همراهی کند چرا که شیطان و نفس اماره دائم می خواهند ما را از حقیقت دور کنند ما را خسته کنند و ... تا دست از راه خود برداریم ما هم باید مجهز در این مسیر گام برداریم داشتن یک برنامه روزانه برای مطالعه یا هفتگی برای مباحثه با رفیق و همراهتان. این ها می تواند مسیر شما را هموار و گام های شما را استوار کند

سوال1:من به عنوان یک مسلمان و کسی که شیعه است میتونم یکسری افکاری داشته باشم که اصطلاحاً بهش میگن افکار کمونیستی؟
مشکلی که الان وجود داره اینه که سؤالات و شبهات فوق العاده زیادی توی ذهن من به وجود اومده و الان حتی بخوام برگردم هم تناقضات ایجاد شده توی عقاید و افکارم دیگه این اجازه رو بهم نمیدن!توی این شرایط باید چیکار کرد و لطفاً بهم بگین که چطور میتونم به عقاید درست و ثابتی برسم ؟؟
من مسلمان شناسنامه ای هستم تا یک مسلمان واقعی این طبیعیه که شناختی از دینم نداشته باشم و در سطح خیلی معمولی بدونم چیه که البته این خطای منو توجیه نمیکنه هرچند مطمئن نیستم که خطا رفتم.
قبلاً اینطوری نبودم و تعریف مشخصی از دین برای خودم داشتم ولی الان دیگه نمیدونم چی به چیه و اصلاً چی درسته و چی غلط؟!!

جواب:این که انسان درباره محیط اطرافش، عقایدش و حتی عقاید دیگران سوال داشته باشد نه تنها عیب نیست بلکه حسن است و می توان گفت هر چقدر این سوال ها( البته هدفمند ) بیشتر پویایی فکری شخص بیشتر.
فردی که سوال ندارد از دو حالت خارج نیست یا واقعا به حق و حقیقت رسیده و آرام شده و یا اصلا در قید و بند فکر کردن نیست و دسته دوم بیشتر اند . و این جاست که ارزش کسانی که دغدغه فکری درباره عقاید خود دارند و سوال می کنند مشخص می شود.
دین مبین اسلام هم امتیازی که بر دیگر ادیان دارد این است که نه تنها راه را بر این سوالات نمی بندد بلکه آنها را تشویق بر فکر کردن و تحقیق و سوال کردن درباره اصول بنیادی اعتقادی اش می نماید و نه تنها تشویق می کند بلکه بر او واجب می کند که عقاید دینی اش را تحقیق کند و از حالت تقلیدی بیرون بیاید همان گونه نماز بر او واجب است روزه واجب است تحقیق و سوال و پویای در باره عقاید هم واجب است.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۵۹، صدرا، چهارم، ۱۳۷۴٫)
پس نه تنها از این سوال ها و پویایی ها ناراحت نباشید بلکه این نعمت را پاس بدارید البته باید توجه داشت این شک و تردید ها و سوال ها باید راه و طریقی باشد برای پیدا کردن مسیر صحیح و راه سعادت انسانی. (علامه محمد تقی جعفری ،شناخت از دیدگاه علمی و دیدگاه قرآن،، دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران، اردیبهشت 1360، ص 312 - 310 .)
بدین معنا که وقتی برای انسان شک رخ داد باید از این راه و معبر شک استفاده کند و حال که فکر و ذهنش نا خواسته ( یا خواسته) درگیر شده مسیر صحیح را به آن نشان داد تا رشد کند که به این شک شک گذرگاهی می گویند و نه تنها بد نیست بلکه بسیار خوب است و موجب رسیدن انسان به یقین است (مصاحبه ای از شهید مطهری با کسی که دچار شک شده بود در دست هست که قسمت هایی از آن را در پست بعدی می گذارم که خیلی خواندنی و قابل توجه است)
اما اگر انسان در این شک خود ماند و به سمت یقین حرکت نکرد این شک می شود خوره وجود و روح او و نمی گذارد او هیچ اصل ثابتی برای خود داشته باشد و کمترین آفت آن همان حالت سر درگمی اوست.
مخصوصا اگر انسان در محیطی است که شبهات و سوالات بیشتر به او روی می آورند باید این قابلیت را در خود ایجاد کند تا شبهه ای برایش پیش آمد به دنبال جوابش برود و قلب خود را که دچار شک و تردید شده بود اطمینان بخشد و از پیجویی جواب خود غفلت نورزد.
همان قدر که به ویروس هایی که وارد بدنمان می شود اهمیت می دهیم دو چندان به سوال هایی که وارد روحمان می شود و شک برایمان ایجاد می کند اهمیت بدهیم .
دین اسلام با پشتوانه های معرفتی که دارد به تمام سوالات فدر پاسخ قانع کننده داده و این ظرفیت را دارد که به مکلف گفته باید درباره دینت و عقاید آن تحقیق کنی پس باید پا در میان گذاشت و به حقیقت رسید

بهترین راه مطالعه است و اگر زودتر می خواهیم به جواب برسیم به روحانیون و پاسخگویان سوالات دینی مراجعه کنیم( سایت اسک دین چه آنلاین و چه آفلاین) به حرم امام رضا و حرم حضرت معصومه وجمکران ... که می رویم روحانیونی هستند که ساعت ها می توانیم با آنها گفتگو کنیم .
بلاخره در یک کلام راه های مختلفی برای گرفتن جواب سوال ها هست که ما باید دلمان برای روح خودمان بسوزد و کمی بیشتر وقت بگذاریم.
و حتما به جواب خواهیم رسید.

البته مطالعه به صورت یک سیر منظم درباره اصول عقایدی دینی برای بلند مدت حتما سفارش می شود. به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است می توانید مراجعه کنید مطالعه کنید و هر کجا سوالی بود در سایت مطرح کنید.
در زیر تعدادی کتاب در این زمینه معرفی می کنم که انشا الله در کنار رفع شبهاتی که در سایت و جاهای دیگر پیگیری می کنید این ها را هم مطالعه بفرمایید:

1. کتاب پرسش و پاسخ های دانشجویی که در عناوین مختلف در 45 جلد توسط نهاد رهبری چاپ شده که برخی از جلد های آن درباره مسایل عقایدی است مثل ج 9 که سی دی آن هم هست و مجموعه سوالات آن به صورت نرم افزار به نام پرسمان منتشر شده است.
2. کتاب سیمای عقاید شیعه آیه الله سبحانی
3. 10 درس در عقاید آیه الله مکارم
4. ده درس در عقاید آقای قرائتی
5. آموزش عقاید آیه الله مصباح یزدی
البته کتاب های زیادی در این رابطه هست که در ادمه سیر مطالعاتی باید بدان ها برسید من جمله کتاب های شهید مطهری که در هر موضوعی که سوال داشتید باید معرفی شود.


سوال2:
بنده به هیچ عنوان نمیتونم چیزی رو که با چشم خودم نمیبینم رو قبول کنم مگه اینکه بهم ثابت بشه که واقعاً وجود داره. آیا این عقیده پوزیتیویسمی کمونیستی یا... نیست.

جواب:
فرمایش شما درست و متین است که انسان برای بودن یک چیز در عالم وجود باید دلیل داشته باشد یا به چشمش ببیند یا به طریق صحیحی برایش ثابت شود که واقعا وجود دارد.
آنچه که پوزیتیویسم ها می گویند این است که ما فقط آنچه را با حواس ظاهر اثبات شود را می پذیریم ولا غیر و حتی دلیل عقلی را به صورت قاعده مند فاقد ارزش علمی می دانند . یعنی آنها فقط می گویند آنچه را با چشم ببینم قبول دارم نه چیز دیگر را اما ما و شما قایل هستیم که باید بودن یک شی ثابت شود یا به ادراک حسی (دیدن) یا به طریق عقلی حتی اگر دیده نشود.
به هیچ عنوان این سوال ها نه مسلمان را کمونیست می کند و نه جویای حقیقت را پوزیتیویسم و نه مومن را کمونیست.
باور کنید و باز هم باور کنید این حق طبیعی هر مومنی است که درباره اعتقاداتش تحقیق کند و نه تنها یک حق است که بلکه آنقدر مهم است که خدا آن را تکلیف و واجب کرده است که آنها را تحقیقا بیابند و بر آن استوار باشند.
چرا که مومن می خواهد یک عمر با این آموزه ها زندگی کند با خدای خود در ارتباط باشد و با این آموزه های اعتقادی خود مسیر کمال را بیابد و به اوج برسد.
دوست گرامی مسیری را که در آن هستید قدر بدانید و در آن بسیار کوشش کنید که اگر ارزش این حالت را بدانید نه تنها از آن ناراحت نمی شود بلکه از آن نشاط می یابید و بدانید چه بسا کسانی که در این سن و سال شما با این سوالات مواجه بودند و با گذر جاهلانه از کنار آن بعد از سالها سرگرم زندگی و روزمرگی شدند و در جهل مرکب غوطه ورند پس قدر این لحظات را بدانید و در به دست آوردن حقایق کوشش درخور این سوالات بنمایید این سوالات آنقدر ارزشمند هستند که هر چه برای آنها وقت و سرمایه بگذارید ضرر نکرده اید.
البته این حالت آفاتی را هم در کنارش دارد که باید در نظر داشته باشید من جمله این که مصر در شک و تردید خود باشید و شک را برای خود مستقر کنید و در آن دائم بمانید و حتی بعد از گرفتن جواب سعی به تشکیک کنید که به قول یک کاربری می گفت عقلم قبول کرده ولی دلم هنوز قبولدار نشده ، این یعنی آفت . وقتی انسان به جواب رسید باید آرام بگیرد و در آن یقین مستقر شود و الا شک می شود عادتش و این آفت این حالت است که باید از آن پرهیز کرد.


سوال3:
برای شروع در عقاید چه راهی را پیشنهاد می کنید؟

جواب:
به نظرم می رسد که برای رسیدن به نتیجه بهتر باید این روند پرسش گری تان را منظم کنید و در کنار مطالعاتتان در تاپیک ها یا به صورت تلفنی یا در محضر اساتید فن مشکلاتتان و شبهات ذهنی تان را بر طرف کنید چرا که بحث به صورت پرشی فایده ای ندارد یا فایده اش کم است.
باید از خود خدا شروع کنید اگر وجود خدا را قبول دارید به براهین آن مختصا بپردازید و صفات آن را کمی مطالعه کنید و اگر در آن حوزه سئالی مطلبی داشتید حل کنید بعد به بحث نبوت و شبهات آن(بحث عصمت ) و بعد امامت و معاد را بحث کنید اگر چه این روند کمی طولانی و وقت گیر است اما از پراکندگی جلو گیری می کند از طرفی می تواند این بحث ها در جاهایی که اعتقاد انسان محکم است مثلا در حقانیت اسلام و ... به صورت گذرا مطالعه شود
برای این روند کتاب آموزش اعتقادات آیه الله مصباح برای شروع بسیار مناسب می باشد.


موضوع قفل شده است