انقلاب از زبان یار قدیمی امام

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
انقلاب از زبان یار قدیمی امام

[h=1][/h]


[/HR] ابوالفضل توکلی بینا ازیاران قدیم امام خمینی می باشد، وی در رویدادهای بسیاری شرکت داشته و قرابت بسیاری با حضرت امام خمینی داشته است. او برای ما از نوفل شاتو می گوید و ما را تا دل پیروزی انقلاب جلو می برد.


[/HR]

لطفا برای ما از شور و حال آن ایام و شرایط آمدن امام و ستاد استقبال بگویید؟
باید مقدمتا از پاریس شروع کنیم. از نوفل لوشاتو.امام چگنه عمل کرد که این اتفاقات افتاد
اواخر دهه 50 کنار حسینیه ارشاد گروه حقوق بشری تشکیل شده بود. نهضت آزادی، جبهه ملی و گروه های مختلف فعال بودند. در همان زمان هیئت مؤتلفه هم فعالیتهایی داشت. و البته عده ای بودند که می خواستند از این آشفته بازار سوء استفاده کنند.
ماجرای برخورد صدام با امام در عراق را که می دانید. به حضرت امام تکلیف می کنند که یا باید سکوت کنی و یا عراق را ترک کنید. اما امام حاضر به سکوت نبودند و مصمم به این بودند که رژیم فاسد پهلوی را ساقط کنند، پس تصمیم به ترک عراق می گیرند. در این بین وزیر معارف عراق به فرودگاه می آید و اجازه ورود می دهد. اما امام (ره) می فرماید من اگر فرودگاه به فرودگاه بروم جنایات رژیم را فریاد می کنم. پس حتی با وجودی که وزیر معارف برای ادای احترام می آید نمی روند. به بصره می روند و شب هم آنجا هستند و صبح هم به احمد آقا می گویند که به پاریس (فرانسه) می رویم. (به هر حال آنجا مهد آزادی است و ....). تدارک می بینند و عازم می شوند و آنجا هم دکتر حبیبی و چند تایی از دانشجویان برای مصاحبه می روند. چند روزی اطراف پاریس بودند و اجازه مصاحبه نداشتند. در آن زمان ژیسكاردستن رئیس جمهور فرانسه بود و باشریف امامی تماس می گیرند که چطور برخورد کنند با امام؟ امام مثل استخوانی در گلو بود برای اینها. نمی دانستند باید برود یا بماند؟ پس اجازه مصاحبه نمی دهند در زمانی که حومه پاریس بودند. تا آقای عسگری نامی بوده که مالک ویلایی در نوفل لوشاتو بوده و از امام دعوت می کند که برای اقامت به آنجا بروند. همه اطرافیان مخالفت می کنند.

چون 40 پنجاه کیلومتری فاصله با پاریس داشت و آنها هم معتقد بودند که کسی حاضر نیست این همه فاصله را برای دیدن امام طی کند و البته از نظر اجتماعی هم نظر درستی است. و حضرت امام (ره) می فرمایند که خودم برای دیدن محل می آیم. حدود سه چهار روز از اقامت در نوفل لوشاتو می گذشت. با شهید عراقی تماس گرفتیم که هر چه ضد انقلاب و .... هستند الان اطراف امام خمینی جمع شده اند. شهید عراقی گفتند که ما که ممنوع الخروجیم و نمی توانیم از ایران بیرون برویم. توضیح دادیم که مشکل حل شده و راهی شدند.
در پاریس هم یک ایرانی دفتری در اختیار حضرت امام قرار دادند که کسانی که به پاریس می آمدند از این طریق با امام و همراهانش تماس می گرفتند.من هر هفته (یک روز وسط هفته) رابط حضرت امام بودم و خدمت ایشان می رسیدم و همه کارهای چاپ اعلامیه و ... را انجام می دادم (به نمایندگی از هیئت مؤتلفه). امام هر شب بعد از نماز مغرب سخنرانی می کردند. صحبت ها ضبط می شد و بعداً روی نوار تکثیر می شد. و اولین شبی که رسیدیم (همراه شهید عراقی) امام خیلی از دیدن ما خوشحال شدند و پیگیری کردند که چه زمانی رسیدید و کجا اقامت دارید و بعد فرمودند که وسائلتان را به اینجا منتقل کنید و اداره اینجا را به عهده بگیرید.
نوفل لوشاتو به کانون خبری دنیا تبدیل شد. هتلی هم که در نوفل لوشاتو بود به محل اقامت و تجمع ایرانی ها تبدیل شده بود. در مدت اقامت در نوفل لوشاتو به همان شیوه سنتی زندگی در ایران از اهالی پذیرایی می شد (وعده های غذایی سرو می شد). امام در این مدت علاوه بر اینکه فعالیتهای جدی سیاسی داشتند و به عبارتی دنیا روی انگشت ایشان می چرخید فعالیتهای جانبی هم داشتند و حتی فرضاً خطبه عقد هم می خواندند.
زمانی که امام قصد برگشتن به ایران را داشتند عده ای تأکید کردند که الان زمان مناسبی برای این کار نیست و امام فرمودند همین که این عده چنین نظری دارند یعنی باید حتما این کار انجام شود

کلارک دادستان اسبق آمریکا برای ملاقات آمده من او را نزد امام بردم. از اتاق که آمد بیرون از کلارک پرسیدم نظرت راجع به امام و رهبر ما چیست؟ و او بعد از کمی مکث جواب داد که او "مرد استثنایی تاریخ است" یک زن یهودی به دیدار امام آمد اهل ایتالیا بود وقتی به خدمت امام رسید امام تا نگاهی به وی انداختند البته نمی دانستند یهودی است، گفتند با ایشان ملاقات نمی کنم و .... از امام سئوال شد که چرا ملاقات نمی کنید؟ (و ایشان سروصدا کرد و اعتراض) و دکتر یزدی به این خانم گفت که حرف و نظر امام تغییری نمی کند. وقتی از امام علت این عدم ملاقات را پرسیدند فرمودند که یک نظر که به او انداختم فهمیدم نا اصل است.
[h=2]

تعامل امام با نهضت آزادی چگونه بود؟[/h] امام رفتارخوبی داشتند اما (چندان تحویل نمی گرفتند) ارادت آنچنانی نداشتند.
[h=2]شما فعالیت امام در نوفل لوشاتو را چگونه ارزیابی می کنید؟[/h] به نظر من همه 15 سالی که امام فعالیت کردند یک طرف و این 3 ماهه اقامت در نوفل لوشاتو یک طرف شاید حتی این 3ماهه سنگینی بکند. چون در آنجا بیانات امام و بر ملا کردن جنایات رژیم و غیره برای دنیا مطرح می شد.
[h=2]آیا دولت فرنسه به امام فشار نمی آوردند که مصاحبه و یا صحبت نکنند ؟[/h] انصافا که فرانسوی ها در این مدت خدمت بزرگی به امام کردند و کج سلیقگی شان این بود که در طول سالهای جنگ این خدمات را خراب کردند.
مثلا قوی ترین پلیس فرانسه ژاندارم است گاهی 400 ژاندارم از امام حفاظت می کردند حتی گاهی از ما که محافظین بودم اجازه می گرفتند که دور منزل امام حلقه حفاظتی تشکیل دهند.
یکی از کسانی که تقاضای ملاقات داشت بختیار بودکه امام فرمودند اول باید استعفا بدهد و بعد به دیدار من بیاید که البته بختیار این شرط را نپذیرفت.
تا قبل از 26دی امام فرمودند "شاه باید برود" حتی همین موقع هم برخی افراد ترسو می گفتند که چرا امام این طور می گوید؟ به مجرد فرار شاه هر کس در خواست ملاقات داشت امام می گفتند اول باید موضع خود را مشخص کند. یعنی باید موضعش را راجع به 3 موضوع اعلام کند.
1- نفی رژیم سلطنتی کند
2-تأیید مبارزات ملت ایران
3-نظر روشن خودش را راجع به شرایط مال کشور بیان کند
دکتر سنجابی قصد ملاقات داشت بعضی جاهای جوابهای دکتر سنجابی را اصلاح کرد و قلم زد و بعد اجازه ملاقات دادند به ایشان.

زمانی که امام قصد برگشتن به ایران را داشتند عده ای تأکید کردند که الان زمان مناسبی برای این کار نیست و امام فرمودند همین که این عده چنین نظری دارند یعنی باید حتما این کار انجام شود. قرار بر این شد که یکی از ما (من و شهید عراقی) به ایران برود. در نهایت بنا بر این شد که شهید عراقی نزد امام بمانند و من به ایران برگردم. چند روزی توی مسجد ساکن بودم اما بعد حس کردیم که به جای بزرگتری احتیاج داریم که امکانات بیشتری هم داشته باشد (مثل خط تلفن و ...) این شد که در مدرسه رفاه مستقر شدیم. و ستاد تشکیل دادیم بختیار مانع ادامه کار شد هیجانی که بین ملت ایران بود وصف نانشدنی است. عده ای مثل شهید بهشتی یا شهید مطهری ، رهبر عزیز انقلاب و .... در دانشگاه تهران تحصن کردند.
مامورین نیروی هوایی با لباسهای فرم و مسلح از فضای فرودگاه حفاظت می کردند اما در همین فضا من 2 بار به همراه عده ای به فرودگاه رفتم و کروکی برداشتم از منطقه که برای آمدن امام آماده باشیم.
در مدتی که ایران بودم مخابرات بسیار کمک می کرد. هر شب با فرانسه تماس داشتیم به کمک دستگاهی که به تلفن وصل می کردیم و با همکاری دوستان در فرانسه صحتبهای امام هر شب ضبط می شد و همان شب نوار رو پیاده می کردیم (حتی شاید چند بار گوش می دادیم) و شهید اشتر خانی از دوستان من بودند و ماشین نویسی همان مرکز حقوق بشری بودکه قبلا گفتم مرتب تایپ می کردند و صبح زود آماده شده در دست ما بود.

من همیشه می گویم که خداوند این مرد را در بستر تاریخ برای ما قرار داده است من ازسال 41خدمت ایشان بودم. امام خمینی علاقه خاصی به ایشان داشتند

[h=2]قبل از حضور شما در ایران خبرها چطور به تهران می رسید؟[/h] به این انضباط زمان بودن من در تهران نبود، طبعا خبرهایی می رسید ولی نه به این انضباط با حضور دوستان خودمان مثل آقای عسگر اولادی آقای حیدر خانی و .... ستاد استقبال و تدارک دیدیم 600 هزار نیروی مردمی و 33 کیلومتر مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا. چون خود حضرت امام فرموده بودند که بلافاصله بعد از رسیدن به ایران اول می خواهند تشریف ببرند بهشت زهرا دیدار شهدا و بعد هم بیمارستان برای ملاقات مجروحین. باز هم عده ای می گفتند که امام این جا نروند و امام بر خلاف حرفهای بقیه مصمم به این کار بودند. ما در هر مرحله ای از افراد مطمئن هر محله کمک می گرفتیم. در این بین نیروهای وزارت نیرو 3 تا استیشن نو با هفت هشت ده تا از فرستنده های رادیویی (که 40 کیلو متر) برد داشت دراختیار ما گذاشتند. ما فقط 7 هزار نفر نیرو در بهشت زهرا ساماندهی کرده بودیم. اما خب میدانید که در جمعیت و شلوغی ممکن هست چیزی از دستمان در برود. و ما هم نگران سخنرانی امام و اینها بودیم. بچه های نیروی هوایی 2 تا هلیکوپتر در اختیار ما گذاشتند. (هلیکوپتر ها برای این بود که اگر کار خاصی پیش آمد استفاده کنیم) ماشین حامل حضرت امام به بهشت زهرا که رسید صفحه کلاج سوزاند و از همان جا با هلیکوپتر به قطعه ای که محل سخنرانی بود رفتند.

بعد از مراسم حضرت امام به همراه آقای ناطق نوری و .... به بیمارستان هزار تخت خوابی (بیمارستان امام خمینی) رفتند بعد هم مهمان یکی از منسوبینشان بودند و شب را در مدرسه رفاه بودند. حضرت امام یک شب بیشتر در مدرسه رفاه نبودند. (البته ستاد همچنان همانجا بود) اما با مشورت شهید بهشتی و آقای خامنه ای و .... مدرسه علوی را به دلیل امنیت بیشتر انتخاب کردیم و البته مدرسه علوی از پشت به سه راه امین حضور راه داشت. خانه ای هم کنار مدرسه برای اقامت حضرت امام انتخاب شد. امام در روز اول و دوم و سوم صبح ها ساعت 8 حضور آقایون بود بعد نماز و کمی استراحت از ساعت 3 هم نوبت خانومها بود. در روزهای اول مقدار زیادی از خانومها به خاطر شوق و ذوق دیدار و .... بیهوش می شدند. شهید محلاتی آمد خدمت امام و به امام گفت حرام است این خانمها به اینجا بیایند و امام فرمود شما خیال کردید شما مردها رژیم را به زیر کشیدید؟ این زن ها بودند که بچه به بغل آمدند خیابان و راهپیمایی؛ سهم خانمها بیشتر است.
حضرت امام شب بعد از آمدن به ایران با بچه های ستاد استقبال دیدار کردند و خیلی با محبت و توجه با آنها برخورد کردند. حتی چیزی گفتند که یادآوریش باعث شرمندگی من می شود ایشان فرمودند "من نوکر شما هستم" مرد بزرگی که همه دنیا را تحت تاثیر خود داشت چنین گفت. بعد ایشان گفتند که حالا که شما می فرمایید این خانمها جوانند و حرام است که برای ملاقات بیایند (به خاطر شرایط خاص و ....) خودتان هیئت مدیره ای تشکیل بدهید و اوضاع را سامان دهید. بعد رای گیری شد بنده و شهید عراقی و شهید رجایی و آقای محسن رفیق دوست و آقای عسگر اولادی انتخاب شدیم برای هیئت مدیره آنجا هر کدام هم یک مسئولیت داشتیم مثلا داخل حیاط دست من بود. کم کم تجهیزاتی فراهم کردیم برانکاری آوردیم دو تا اتاق را گذاشتیم برای خدمات پزشکی و ... به این ترتیب اوضاع ساماندهی شد.
15 بهمن دولت موقت انتخاب شد. در آنجا یک فرستنده مستقل داشتیم بالای پشت بام مدرسه علوی دکلی بود شهید افراشته که از دوستان ما بودند این دکل را به فرستنده مستقل ما که البته شعاع محدودی داشت منتقل کردند. در واقع می خواسیم امام که دولت موقت را اعلام می کنند فرستنده مستقلی داشته باشند.
شب 21 ماجرای نیروی هوایی بود. و قبل از آن روز 19 بهمن بچه های نیروی هوایی خدمت امام رسیدند و حتما عکسش را دیده اید که از پشت سرشان گرفته شده.

چند نکته جالب هست:
هنوز بختیر سرکار بود (موقع انتخاب دولت موقت) احمد آقا آمدند پیش من که امام می خواهند بروند زیارت عبدالعظیم آن موقع حکومت نظامی تا ساعت 11شب بود. امام می خواستند ساعت 9 بروند. 10 پانزده تا از بچه های زبل رو مسلح کردیم و دستور دادیم که همراه امام باشید و امام که وارد حرم شدند درها را ببندید امام گفتند که می خواهند با تاکسی بروند اما ما گفتیم که تراکم جمعیت زیاد است واین جوری ممکن نیست. با ماشین شخصی من رفتیم حتی همان موقع هم بازار (اطراف حرم) کاملا بسته شده بود. قرار شد که من داخل ماشین بمانم و بقیه همراه امام باشند جمعیت بسیاری جمع شده بود تا امام وارد شدند در را بستند اما دائما نگران بود که امام را چطور برگردانیم در آخر با کمک جوانانی قوی هیکل و ........ امام را برگرداندیم عده ای هم روی سقف ماشین سوار بودند که امام ابراز نگرانی کردند و ما با خواهش بسیار پیاده شان کردیم.
شاه یک سخنرانی کرده بود برای افسران عالیرتبه که اگر من بروم چه می شود و ... وقتی روز 21 بهمن حکومت نظامی به 4 بعد از ظهر منتقل شد امام گفتند به مردم اعلام کنید که به خیابان بیایند آیت الله طالقانی در صحبت با امام می فرمایند که خبر داریم که قصد دارند مردم را قتل عام کنند اگر امام زمان راضی به این کار نباشند چی؟ و امام فرمودند که اگر راضی باشند چه؟
در روزهای ابتدایی امام به منزل دامادشان برای استراحت رفتند قرار بود کسی خبر نداشته باشد که کجا می روند تا جایی از مسیر محافظین مسلح همراهشان بود واز جایی مرخص شدند هیچ کس هم از محل اقامت ایشان خبر نداشت.
اما در شب سوم که قصد برگشتن به مدرسه علوی را داشتند مشخص که محل اقامت لو رفته بعدا مشخص شد که وقتی امام برای پیاده روی بیرون رفتند مردم ایشان را دیده اند.
امام خیلی مراقب احساسات مردم بودند اجازه نمی دادند که با هلیکوپتر به مدرسه برشان گردانیم با ماشین طی مسیر کردیم؛ایشان جلو نشستند و در طول مسیر هم می فرمودند آرام حرکت کنید و به احساسات مردم پاسخ می گفتند؛ در این مدت برای چند روزی عازم قم شدند و بعد برگشتند تهران.

بعد از مراسم حضرت امام به همراه آقای ناطق نوری و .... به بیمارستان هزار تخت خوابی (بیمارستان امام خمینی) رفتند بعد هم مهمان یکی از منسوبینشان بودند و شب را در مدرسه رفاه بودند

اگر اجازه بدهید راجع به بیداری اسلامی صحبت کنیم موضوع صدور انقلاب جهانی شدن چقدر در کلام امام نمود داشت؟
این آرزوی سوم امام بود به عبارتی آرزوی نهایی امام جهانی شدن بود اجازه بدهید عرض کنم که حضرت امام تمام مراحل مشروطیت و .... تحت نظر خود داشت و همگی را مرور کرده بود.
امام ویژگی های فوق العاده ای داشت از نخستین روزهای این ایام این ویژگی ها مشخص بود شاه نوکر بی مزد و مواجب بود به طوری که جاسوس مخصوص ملکه انگلیس همه کاره بود به نحوی که در خاطرات فردوست آمده که شاه گفته اگر این فرد دستوری داد دیگر لازم نیست ازمن اجازه بگیرید.

امام نماینده رسمی آیت الله بروجردی بودند در 16 مهر 41 اتفاقی افتاد آن اینکه اسلامی بودن را از انتخاب کننده وانتخاب شونده حذف کرده بودند یعنی مستشاران آمریکایی به همه جا نفوذ کردند بعد از فوت آیت الله بروجردی در تماس با آیت الله گلپایگانی گفتند که زمان مرجعیت یکپارچه آیت الله بروجردی تمام شد اگر ما با هم یکی نشدیم ما را زیر چکمه های خودش له خواهد کرد این در عمل نشانه بیداری همیشگی امام بود و اهمیت دادن ایشان به وحدت.
در 16مهر 41 با حذف اسلامی بودن شرط تحلیف به قرآن و .... بلافاصله امام جلسه ای تشکیل دادند با 3 تا مصوبه داشتند:
1- تلگراف بزنند به شاه برای حذف این لایحه
2- به علمای همه استانها تماس داشته باشند
3- هر ماه با علما جلسه ای داشته باشند و اگر لازم بود زمانش زودتر شود
این علما همگی تلگراف را زدند به همه آنها جواب دادند به جز حضرت امام چون قصد داشتند امام را منزوی کنند.
امام در چند جبهه به مبارزه ادامه دادند و دریک جبهه این حالت انزوا را از بین می بردند از یک طرف دیگر با افرادی که تنها به اسم ولایت را قبول داشتند مبارزه می کردند امام وقتی جوابی نگرفتند اعلامیه ای دادند وبا عبارت ائتلافیون اعتراض کردند امام مصمم بودند که رژیم را ساقط کنند. هدف اول ایشان در واقع خروج از حالت انزوا و بعد کشوری شدن (اسقاط رژیم)و در آخر صدور انقلاب امام از همان ابتدای مبارزه به دنبال جهانی شدن این تفکر بودند.
[h=2]آیاامام بعد از انقلاب تدابیر و سازمان خاصی برای صدور ایجاد کردند؟[/h] امام به تدریج نمایندگان خودش را به مناطق مختلف می فرستادند چون امام پیش از آنکه مرجع باشند مدرس بودند.
بعد از کاپیتولاسیون قرار بر این شد که در یک شب اعلامیه های امام در تمام شهر تهران پخش شود که ساواک به شدت وحشت کرد. و تعدادی هم در اصفهان امام درهمین فاصله تذکر می دادند که عده ای از اینها از مجاهدین هستند. در همین فاصله من برای تامین منابع مالی از امام پول خواستم وایشان مقداری پول داد و فرمود سهم امام است بعدها که وظیفه رسیدگی به خانواده زندانیان با من بود امام فرمودند 5000 تومان هر ماه به من بدهند (مبلغ زیادی بود) این مسئولیت باعث می شد که من برای گرفتن وجوه از آقای .... وقتم هدر بود به امام اعلام کردم و ایشان هم فرمودند که از این به بعد خودت مستقیما وجوه را از من بگیرو... امام پایه بیداری اسلامی را از آن روز مستحکم کردند همان روزی فرمودند ما انقلابمان را صادر می کنیم حاصل این بیداری همین همایش است که 1000 تا جوان از کشورهای اسلامی به کشور ما آمده اند.
[h=2]

نقش مقام معظم رهبری را در ادامه این روند چه می دانید؟[/h] من همیشه می گویم که خداوند این مرد را در بستر تاریخ برای ما قرار داده است من ازسال 41خدمت ایشان بودم. امام خمینی علاقه خاصی به ایشان داشتند. آقای خامنه ای پرونده روشن و صافی داشت ایشان از وجوهات استفاده نمی کرد. در آن ایام هفته ای یک روز با ایشان جلسه داشتیم و اگر امام نبودند از ایشان می پرسیدیم که چه بکنیم و چه نکنیم در مشهد تمام فضلای مشهد به خدمت ایشان می رسیدند وایشان همه را راهنمایی می فرمودند.
ایشان در سادگی کامل زندگی می کردند و حتی از فروش لوازم منزل برای صرف وجه آن در راه انقلاب امتناع نمی کردند.
در زمان کسالت امام سران سه قوه به خدمت امام می رسند و می گویند که ما برای رهبری مشکل داریم و امام خطاب به آقای هاشمی می گویند تا سید علی هست مشکلی ندارید.
یک بار هم ... با حفظ عنایت الهی در این سی و سومین سال مردم همچنان در صحنه اند با اینکه مردم مشکلات فراوان دارند و ...
[h=2]شما که تجربه یک انقلاب را دارید قیاسی می کنید بین این انقلابها و انقلاب خودمان؟[/h] انقلاب های منطقه همگی از ما الگو و درس گرفتند می گیرند بیانات آقا رو گوش می دهند؛ چرا مسلمانان (علیرغم تفاوت مذهب) این همه به کشور ما توجه دارند و به رهبری ارادت دارند؟ چون ما به همه آنها به یک چشم نگاه کردیم و به همه مخصوصا غزه کمک کردیم.
[h=2]اگر بخواهید به این تازه انقلابیون کشورهای عربی چیزی بگویید چه می گویید؟[/h] اول باید بین آنها وحدت برقرار کنیم امام خیلی هوشیار و بیدار بودند

برچسب: