نکات خواندنی زندگی شهید کلامی

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
نکات خواندنی زندگی شهید کلامی

[h=1][/h]


[/HR]
حشمت بانو یزدان‌پرست بازنشسته همسر شهید دانشجو نجفعلی کلانی است. به گفته وی «چیزی که شهید کلامی بر آن اصرار داشت حرکت کردن بر اساس قرآن و عترت با توجه به علمای دین و رهبری امام خمینی (ره) به‌عنوان ولی‌فقیه است.»


[/HR]
این همسر شهید همچنین بیان می‌کند: من نیز به ولایت رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید ویژه دارم و وحدت و سربلندی در طول انقلاب را تحت ولایت ائمه (ع) و ولی‌فقیه می‌دانم. پیروی از ولایت‌فقیه از مهم‌ترین مولفه‌هایی بود که شهید آن را باور داشت و دنباله‌رو این عقیده بود.
یزدان‌پرست تأکید می‌کند: باوجوداینکه شهید مقلد امام نبود ایشان را به‌عنوان رهبر پذیرفته بود و سخت تأکید به ولایت ایشان داشت.
وی ادامه می‌دهد: همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: «والعاقبه للمتقین» و شهید شدیداً فروتن و متواضع بود و ممکن است خطایی از او سر می‌زد اما خلوص نیتش می‌توان گفت صد درصد بود و از متقین پیشگان، خداوند هم‌دستش را گرفت و عاقبت خیر کرد.
در مورد خودم می‌توانم بگوییم همانند شهید خالص نبودم و از مرگ و شهادت می‌ترسم.
[h=2]
معلم شش‌ساله[/h] همسر شهید کلامی تولد وی را 12 بهمن 1336 عنوان می‌کند و می‌گوید: به دلیل اشتغال کار پدرش دوره خردسالی و کودکی را در روستای ورسک سوادکوه گذراند. قرآن خواندن و نماز و اصول دین و احکام دین را از پدرش آموخت. در سن شش‌سالگی به مدرسه رفت. نجفعلی آن‌قدر باهوش بود که همان سال قرائت قرآن و تدریس قرآن همسالانش را بر عهده می‌گیرد. شاگرد ممتاز شناخته می‌شود اما به خاطر کمی سن کارنامه قبولی کلاس اول برایش صادر نشد.
[h=2]سخنور حاذق[/h] وی ادامه می‌دهد: پیش از پیروزی انقلاب اعلامیه‌ها و عکس‌های امام برای ایشان به آدرس مغازه‌ای می‌آمد و به‌محض آمدن، آن‌ها را توزیع می‌کرد و حتی در تعقیب شدید ساواک قرارگرفته بود.
همسر این پاسدار می‌گوید: شهید سخنور خوبی نیز بود و دوستانش او را بالباس مبدل به جلسه سخنرانی می‌بردند و پس از پایان سخنرانی توسط همان گروه دوستان، لباس اصلی‌اش را می‌پوشید و توسط یارانش جلسه را ترک می‌کرد.
بعد از گذراندن دوران دبیرستان وارد مدرسه عالی پارس شد که امروزه به نام دانشگاه علامه طباطبایی شناخته می‌شود. او در رشته مشاوره و روانشناسی تا سال سوم ادامه داد اما بیشتر این زمان را درگیر مبارزات بود برای همین بیش از 50 واحد نگذرانده اما لیسانس افتخاری از دانشگاه علامه برایش صادر شد.
[h=2]
گریز ماهرانه[/h] فعالیت‌های مذهبی و انقلابی او در دانشگاه به حدی چشمگیر بود که چند بار مورد ضرب و شتم دژخیمان قرار گرفت اما از معرکه دستگیری ماهرانه گریخت. تا اینکه در اوج انقلاب اسلامی همراه دیگر دانشجویان موردحمله وحشیانه مأموران ساواک قرار گرفت و بیمار شد و در بیمارستان سوم شعبان مدتی بستری شد.
وی همچنین درباره شغل شهید می‌گوید: پس از پیروزی انقلاب، در دبیرستان نیکان تهران معلم شد، وقتی متوجه شد که دانش‌آموزان آن دبیرستان از فرزندان اعیان و اشراف تهران هستند، تصمیم گرفت دبیرستان را ترک کند و فکر کرد که برای انقلاب اسلامی کار مهم و اساسی انجام دهد. همین افکار موجب شد تا شهید نجفعلی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ثبت‌نام کند و عضویت سپاه پاسداران منطقه تهران درآید.
کاری نکنیم که خدای‌ناکرده خون این‌همه شهید را که برای برپایی حکومت خدا بر زمین ریخت پایمال شود و فرمان خدا و رسول و امامان معصوم و امام زمان (عج) و نایب بزرگوارش امام خمینی را زیر پا گذاریم و قلب مبارکشان را بیازارد

[h=2]جان‌مایه الفت[/h] یزدان‌پرست دوباره با تأکید بر پیروی از رهبری اعلام می‌کند: برای پسر شش‌ماهه‌مان نامه‌ای از جبهه به‌عنوان وصیت‌نامه نوشت: «بنابراین جان‌مایه الفت و قربت و محبت بین من و تو فقط و فقط اعتقاد به واحد، به خدای واحد و این پیغمبر و کتاب واحد تحت پیروی از امام واحد درحرکتی به‌سوی هدف واحد است. دوست داشتم می‌دیدمت و می‌بوسیدمت و به تو اظهار عشق می‌کردم، اما می‌دانی که دوستی بزرگ‌تر از تو و عزیزی بالاتر از هر کس و هر چیز مرا به میعادگاه خویش فرامی‌خواند.» شهید کلامی علاقه خاص به امام داشت و سعی داشت که از حیطه ولایت امام هیچ‌گاه خارج نشود.
چون از خارج آن دردها و بدبختی‌ها را کشیده بود، به برادران و خواهرانش طی وصیت‌هایی می‌گوید: «کاری نکنیم که خدای‌ناکرده خون این‌همه شهید را که برای برپایی حکومت خدا بر زمین ریخت پایمال شود و فرمان خدا و رسول و امامان معصوم و امام زمان (عج) و نایب بزرگوارش امام خمینی را زیر پا گذاریم و قلب مبارکشان را بیازارد. چون بدین ترتیب به دست خودمان به دشمن فرصت دشمنی باخدا و قرآن و دین را داده‌ایم. وای بر ما اگر چنین باشیم.»
[h=2]
عشق فقط به خدا[/h] در عملیات موفقیت‌آمیز رزمی در کوه‌های بازی دراز قله 1150 متر را فتح کردند حاضر بود. پس‌ازآن مدت‌ها در بیت امام و مدتی را هم در فرودگاه مهرآباد جهت حفاظت فعالیت می‌کرد؛ اما تاب دوری از جبهه را نیاورد به سرپل ذهاب اعزام شد و مسئولان سپاه پس‌ازاین مأموریت برنامه کارش را این‌گونه تنظیم کردند که پس از عملیات سرپل ذهاب باید به یکی از شهرهای غرب کشور برود، چون در آنجا سپاه به وجود او نیاز مبرم داشت تا از وجودش برای تبلیغات اسلامی استفاده کند. چراکه او یک مبلغ واقعی اسلامی در جبهه و سنگر بود و تمام هم‌رزمانش او را معلم خطاب می‌کردند. نجفعلی به هنگام رفتن به جبهه حتی فرزندمان را بغل نکرد و نبوسید. وقتی‌که از او پرسیدم چرا فرزندت را در آغوش نمی‌گیری و نمی‌بوسی؟ جواب داد: «محبت و عشق باید فقط به الله باشد».
سرانجام مأموریت الهی او این بود که در قله بازی دراز پس از یک هفته تلاش و کوشش مداوم و نفوذناپذیر خویش در سنگر ایثار و مقاومت به مدت 48 ساعت گرسنگی و تشنگی به درجه رفیع شهادت برسد و همچنان پیکر پاکش پیدا نشده است.

برچسب: