جمع بندی چرا خداوند پروردگار است؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند پروردگار است؟

سلام. میخواستم بدونم چرا باید خدا پروردگار باشد؟ اگر دنیا بدون هیچ خللی آفریده شده است، خودش بر اساس قوانینش مانند قانون علیت می‌تواند ادامه پیدا کند. دنیا چه نیازی به وجود یک سرپرست دارد؟ آیا نیاز به سرپرست به معنای خلل داشتن در آفرینش است؟
ممنون برای پاسختون.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

پرسش:
می خواستم بدانم چرا باید خدا پروردگار باشد؟ اگر دنیا بدون هیچ خللی آفریده شده است، خودش بر اساس قوانینش مانند قانون علیت می‌تواند ادامه پیدا کند. دنیا چه نیازی به وجود یک سرپرست دارد؟ آیا نیاز به سرپرست به معنای خلل داشتن در آفرینش است؟

پاسخ:
از نظر فلسفی جواب این پرسش دقت در برهان صدیقین است، یعنی برهان صدیقین همان طور که بهترین برهان برای اثبات وجود خداوند است، بهترین دلیل برای نیاز مداوم معلول به علت تامه و هستی بخش یعنی حق تعالى نیز می‌باشد، زیرا بر اساس آن برهان ملاک نیاز معلول به علت ربطی و تعلقی بودن وجود معلول نسبت به علت است .
به عبارت دیگر ضعف مرتبه وجود معلول سبب نیاز اوست. تا کمترین ضعف در موجودی باشد، بالضروره نیازمند به موجود عالی‌تری خواهد بود. بنا براین چون تمام مراتب وجود به غیر از عالی‌ترین مرتبه آن که دارای کمال نامتناهی و بی‌نیازی و استقلال مطلق می‌باشد، عین ربط و وابستگی است، و این وصف یعنی وابستگی و عین ربط بودن در حدوث و بقا همراه موجودات امکانی و لازمه وجود آن هاست و هیچ گاه از آن جدا نمی‌شود،‌ از این رو در حدوث و بقاء نیازمند مبدأ تعالی است.

میان صاحب‌نظران این مسئله مطرح است که ملاک نیاز به علت چیست؟ برخی(متکلمان) معتقدند که ملاک احتیاج حدوث است.
طبق این نظریه ربط جهان با خدا مثل ربط ساختمان و بنّا است که بعد از حدوث ،نیاز آن از علت برطرف خواهد شد، ولی فلاسفه با رد این تصور ملاک نیاز به علت را امکان و یا فقر وجودی دانسته اند که همواره در حدوث و بقاء همراه موجودات و جهان است.(1)
سیاه روی ز ممکن در دو عالم ** جدا هرگز نشد والله اعلم.
سیاه روی جنبه امکانی و فقر وجودی است که همواره همراه با عالم و آدم است. از این رو در حدوث و بقاء محتاج و فقیر بلکه عین فقر و احتیاج است.

در هر موردی اگر رابطه عِلّی و معلولی بین دو موجود برقرار باشد، تا زمانی که علت باشد، معلول خواهد بود. اگر علت نباشد، معلول نیز نخواهد بود. در مثال بنا و بنّا ، بنّا علت ساختمان نیست تا بگوئیم چرا با وجود این که بنّا می میرد، ساختمان باقی است. حرکات دست بنّا باعث چیده شدن آجرها کنار هم بوده است. وقتی حرکت دست ها متوقف شد، معلول (قرار گرفتن آجرها کنار هم) نیز تمام شد، اما آن چه که ساختمان را حفظ می کند، دیگر حرکات دست سازنده نیست تا بگوییم چرا با وجود تمام شدن حرکات دست و مردن سازنده، هنوز ساختمان باقی است، بلکه در این جا علت بقا چیزی دیگری است و آن استحکام یافتن ملاط ها و روی هم بودن آجرها است.
اگر علت های نگهدارنده از بین برود، ساختمان نیز از بین خواهد رفت.
اما خداوند نسبت به جهان مانند بنّا نیست، بلکه طبق فلسفه اسلامی و صدرایی، هر چیزی که در جهان وجود دارد، در هر لحظه در حال وجود یافتن جدید است. هر وجودی نیز به علت هستی بخش که خداوند باشد، نیاز دارد، پس هر موجودی در هر آن و لحظه نیاز به خدا دارد.

_____________
(1) آموزش فلسفه، ج 2، ص 29، ص 342، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368ش.

موضوع قفل شده است