دو سوال منطقی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دو سوال منطقی

سلام

1- شیعه می گوید کلام صفت فعل است. اگر کلام را به معنی نطق بگیریم، از آن رو که گفته شده صفت فعل است، لذا عارض شده بر انسان است، در حالی که ما نطق را عرضی نمی دانیم، ذاتی می دانیم. اشکالم کجاست.

2- به فرض که می گوییم: «سیمرغ پرنده ای خیالی است، و پرهای بزرگی دارد.» آیا خیالی فصل است؟ اگر بله، قریب است یا بعید؟ همچنین "پرهای بزرگی دارد" چه؟ آیا عرضی است یا ذاتی؟ اگر ممکن است این مسأله را تشریح منطقی کنید؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

پرسش:
1- شیعه می گوید کلام صفت فعل است. اگر کلام را به معنی نطق بگیریم، از آن رو که گفته شده صفت فعل است، لذا عارض شده بر انسان است، در حالی که ما نطق را ذاتی می دانیم. اشکالم کجاست.؟
2- به فرض که می گوییم: «سیمرغ پرنده ای خیالی است، و پرهای بزرگی دارد.» آیا خیالی فصل است؟ اگر بله، قریب است یا بعید؟ همچنین "پرهای بزرگی دارد" چه؟ آیا عرضی است یا ذاتی؟ اگر ممکن است این مسأله را تشریح منطقی کنید؟

پاسخ:
در مورد سوال اول،
اولا: اصطلاح صفت ذات و فعل، در مورد صفات خدا به کار می رود. زیرا در مورد خداوند، غیر از ذاتش یک سری صفات وجود دارد که این صفات، در عین این که غیر از ذاتش است، با این حال ذاتی او نیز هست و برخی این چنین نیست. با این حال، اگر منظور شما، از این که "کلام، چه صفتی است" باید عرض کنم:
صفت کلام، اگر به معنای تکلم با دیگران باشد، صفت فعل است و اگر به معنای قدرت بر تکلم باشد، بازگشت به صفت قدرت دارد و یکی از مصادیق صفت ذاتی قدرت است.(1)

ثانیا: نطق، نقضی بر گفته ما ایجاد نمی کند. زیرا نطقی که در مورد انسان به کار می رود و مشتق آن (:ناطق بودن)، فصل انسان شمرده می شود، خودش عرضی است. زیرا یا به معنای تکلم است که از کیفیات مسموع شمرده می شود یا به معنای درک کردن کلیات و تعقل است که کیف نفسانی شمرده شده است. بنا بر این، آن نطقی ذاتی انسان و فصل او شمرده می شود که مبدأ ناطق است. یعنی همان که به عنوان "فصل اشتقاقی" نامیده می شود؛ به این معنا که انسان دارای نفس ناطقه باشد و این که انسان به گونه ای باشد که نفس ناطقه داشته باشد و نطق (به هر کدام از دو معنا) از او صادر شود.
همان طور که می بینید، این فصل اشتقاقی، شباهت زیادی به همان معنای "قدرت بر تکلم" در خداوند دارد که صفت فعل را به صفت ذات باز می گرداند.(2)

اما سوال دوم،
ذاتیات و عرضیات، بخش هایی از ماهیت هستند که در مورد ماهیات و نحوه وجود آن ها در یک موجود به کار می رود.(3) آن بخش هایی که با نبود آن ها، ماهیت نیز معدوم می شود، ذاتی و بقیه را عرضی می نامند.
این در حد تعریف است، اما تشخیص ذاتیات یک موجود به این راحتی نیست، خصوصا موجوداتی که با تحلیل عقلی قابل فهم نیستند. اما به هر حال، ذاتیات بر اساس بررسی موجودات و تحلیل آن ها به دست می آید.
حال، اگر این موجود، خودش خیالی باشد و واقعیت نداشته باشد، واقعیتی ندارد تا با تحلیل آن واقعیت، به بررسی ذاتیات یا عرضیات آن پرداخت.

ـــــــــــــــــــــ
(1) نهایه الحکمه، مرحله 12، فصل16.
(2) نهایه الحکمه، مرحله 5، فصل 6.
(3) همان، مرحله 5، فصل 4.

دوستان سلام

یک مشت خاک;627790 نوشت:
[=Arial Narrow]سلام

1- شیعه می گوید کلام صفت فعل است. اگر کلام را به معنی نطق بگیریم، از آن رو که گفته شده صفت فعل است، لذا عارض شده بر انسان است، در حالی که ما نطق را عرضی نمی دانیم، ذاتی می دانیم. اشکالم کجاست.

2- به فرض که می گوییم: «سیمرغ پرنده ای خیالی است، و پرهای بزرگی دارد.» آیا خیالی فصل است؟ اگر بله، قریب است یا بعید؟ همچنین "پرهای بزرگی دارد" چه؟ آیا عرضی است یا ذاتی؟ اگر ممکن است این مسأله را تشریح منطقی کنید؟

1- اولا بحث از ذاتی یا عرضی بودنِ یک صفت مستقیما ربطی به منطق ندارد و شناخت مواد قضایا در حیطه سایر علوم و اینجا فلسفه و کلام است که در فلسفه نیز گفته می شود که شناخت ذاتی یا متعذر است یا متعسر.
ثانیا قیاس صفات نامحدود با صفات محدود صحیح نیست.
ثالثا در فرض سوال و برداشتی که شما از معنی کلام و نطق دارید، کلام به معنی نطق نیست.

2- پاسخ این سوال اولا بستگی به اراده شما از سیمرغ دارد که آیا کلی است یا جزئی؟
ثانیا به اینکه منظور دقیق شما از خیالی چیست؟

علی علی

موضوع قفل شده است