جمع بندی سخن امام مجتبی علیه السلام در مورد قرآن و امیرالمومنین سلام الله علیه

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سخن امام مجتبی علیه السلام در مورد قرآن و امیرالمومنین سلام الله علیه

با سلام و عرض ادب خدمت شما

روایتی شنیدم مبنی بر اینکه ، شخصی نزد معاویه بود و حالا نمیدونم معاویه این حرف رو زد یا اون شخص !
سخن این بود که : (( اگر قرآن نبود علی نبود ! ))

و اون شخص رفت نزد امام حسن مجتبی علیه السلام و گفت که معاویه (یا هر کس دیگر) گفت : اگر قرآن نبود علی نبود ،
امام حسن علیه السلام فرمودند : (( نگو اگر قرآن نبود علی نبود ! بگو اگر علی نبود قرآن هم نبود ))

لطف کنید منبع یا منابع این ماجرا رو بگذارید با تشکر ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد تذکره

سلام و خسته نباشی
چنین روایتی را نیافتم اما روایتی با اعتبار حدیثی والا و صحیح و قدسی مضمونش با حدیثی را که شما نقل کردید شبیه است که به زیبایی در این حدیث بتوان یافت :

لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما : ای رسول ما، اگر تو نبودی هیچ چیز را نمی‌‌آفریدم و اگر علی (علیه السلام) نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه(سلام الله علیها) نبود ، نه تو را و نه علی (علیه السلام) را می‌آفریدم.(1)
خداوند متعال اشرف کائنات خود را برای رساندن بندگانش به بالاترین درجه هدایت مبعوث فرمود و اکمال و اتمام این نعمت بزرگ الهی را در تحقق ولایت قرار داد و ولایت را به وجود علی (علیه السلام) محقق فرمود، پس اگر علی (علیه السلام) نبود، آمدن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) با حکمت خداوند سازگاری نداشت
اگر علی (علیه السلام) نبود هیچ چیز نبود زیرا رسالت ناتمام و دین ناقص می‌ماند و خلقت انسان با حکمت الهی سازگار نبود، و اگر انسان آفریده نمی‌شد نیازی به خلقت دیگر موجودات که همه، ابزارهای رشد خلیفة الله ( انسان) هستند نمی‌بود
ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید:
اگر ابوطالب و فرزندش نبودند هرگز دین شکل نمی ‌گرفت و پایدار نمی ‌ماند. کمک های ابوطالب در مکه دین را قوام بخشید و علی (علیه السلام) در مدینه باعث تقویت و بقاء دین خدا شد.

پس اگر علی(علیه السلام) نبود هیچ چیز نبود زیرا رسالت ناتمام و دین ناقص می‌ماند و خلقت انسان با حکمت الهی سازگار نبود، و اگر انسان آفریده نمی‌شد نیازی به خلقت دیگر موجودات که همه، ابزارهای رشد خلیفة الله ( انسان) هستند نمی‌بود.
پی نوشت:
1.مستدرک سفینة البحار،جلد3 صفحه334

سلام

این خبر به این متن را نیافتم اما متنی درست دارد موافق با آیه 49 عنکبوت :
بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ {العنكبوت/49}
ان قرانی هدایت ناس و کتاب کامل است که در سینه علم داده شدگان یا همان مطهرون یا ثقل ثانیست :

و موید به شواهدی صحیح از اهل سنت وشیعه :
في احتجاج الحسن بن علي عليهما السلام وأصحابه على معاوية أنه عليه السلام قال : نحن نقول أهل البيت : إن الأئمة منا ، وإن الخلافة لا تصلح إلا فينا ، وإن الله جعلنا أهلها في كتابه وسنة نبيه صلى الله عليه وآله ، وإن العلم فينا ، ونحن أهله ، وهو عندنا مجموع كله بحذافيره ، وإنه لا يحدث شئ إلى يوم القيامة حتى أرش الخدش إلا وهو عندنا مكتوب باملاء رسول الله صلى الله عليه وآله وخط علي عليه السلام بيده . وزعم قوم أنهم أولى بذلك منا حتى أنت يا ابن هند ، تدعي ذلك وتزعم أن عمر أرسل إلى أبي أني أريد أن أكتب القرآن في مصحف فابعث إلي بما كتبت من القرآن ، فأتاه فقال : تضرب والله عنقي قبل أن يصل إليك ، قال : ولم ؟ قال : لان الله تعالى إياي عنى ولم يعنك ، ولا أصحابك ، فغضب عمر ثم قال : ابن أبي طالب يحسب أن أحدا ليس عنده علم غيره ، من كان يقرأ من القرآن شيئا فليأتني ، فإذا جاء رجل فقرأ شيئا معه وفيه آخر ، كتبه وإلا لم يكتبه ، ثم قالوا : قد ضاع منه قرآن كثير ، بل كذبوا والله بل هو مجموع محفوظ عند أهله (الاحتجاج ص 82).

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند رحمت کند، شخصى را که حق ما را دانست و آنرا بیان کرد، پس سعادتمند گردید، یا ساکت شد پس سالم ماند.
ما اهل بیت مى گوئیم ، امامان و پیشوایان ، از ما هستند، و خلافت و پیشوائى ، تنها سزاوار و شایسته ماست ، و خداوند در کتابش و سنت پیامبرش را شایسته آن دانسته است ، علم در ما و ما اهل آنیم ، و تمامى آن با تمام جوانبش نزد من مى باشد، و تا روز قیامت امرى محقق نمى گردد، حتى زدن بر چهره کسى ، جز آن که آن به وسیله پیامبر صلى الله علیه و آله دیکته شده و على علیه السلام با دست خود نوشته و در دست ما قرار داد.
و گروهى گمان مى کنند که به خلافت از ما سزاوارترند، حتى تو اى پسر هند این ادعا را ذکر مى کنى ، و گمانى مى کنى (عمر) نزد پدرم فرستاد، که مى خواهى قرآن را در یک مجموعه اى جمع آورى کنم پس آن چه از قرآن نوشته اى را نزد من بفرست ، فرستاده آمد، امام فرمود: سوگند به خدا قبل از اینکه به تو برسد، گردنم را مى زنى ، عمر گفت : چرا؟ فرمود: چون خداوند مى فرماید: آنانکه در علم راسخند فرمود: آیه مرا قصد کرده و تو و یارانت مقصود آیه نیستید، عمر خشمگین شد، سپس گفت : پسر ابى طالب گمان مى کند، آنچه در نزد اوست پیش فرد دیگرى وجود ندارد، هر که آیه اى از قرآن ، را خوانده ، آن را نزد من بیاورد، هرگاه کسى ، آیه اى را مى آورد، و شاهدى بر آن اقامه مى کرد آن آیه را مى نوشت و اگر شاهدى نداشت آنرا نمى نوشت آنگاه گفتند: از قرآن آیات بسیارى گم شده است ، ( مانند أيه رجم و ... بروايت بخاري ومسلم ) بلکه دروغ مى گویند، سوگند به خدا بلکه آن نزد اهلش جمع شده و حفظ گردیده است .
آنگاه عمر به قضات و والیان امرش دستور داد: فکر کنید، و عقایدتان را بیان دارید، که حق چیست ، او و بعضى از والیان امرش در مشکل بزرگى افتادند و پدرم آنان را از مشکل خارج ساخت ، تا به آن بر آنها احتجاج جوید، اما گاه قضات نزد خلیفه خود مى آمدند، در حالیکه در یک امر مشترک احکام متعددى را بیان مى نمودند، اما همه را امضاء مى کرد، چرا که خداوند به او حکمت و روش قضاوت نداده بود.

*- عن أبي جعفر عليه السلام قال : ما أحد من هذه الأمة جمع القرآن إلا وصي محمد صلى الله عليه وآله (تفسير القمي ص 744 ).

* - عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إن رسول الله صلى الله عليه وآله قال لعلي : يا علي القرآن خلف فراشي في المصحف والحرير والقراطيس فخذوه واجمعوه ولا تضيعوه كما ضيعت اليهود التوراة ، فانطلق علي فجمعه في ثوب أصفر ، ثم ختم عليه في بيته وقال : لا أرتدي حتى أجمعه وان الرجل ليأتيه فيخرج إليه بغير رداء حتى جمعه ،

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به حضرت على(عليه السلام) فرمود: يا على! قرآن پشت بستر من مى باشد و در مصحف و حرير و كاغذها نوشته شده است. پس آن را بگير و جمع ساز و ضايع نساز چنان كه يهود تورات را ضايع كردند.

واز زاویه دیگر در منابع عامه آمده :

حدثنا نعيم بن حماد ، عن بقية بن الوليد ، عن محمد بن زيد ، قال : سمعت أبا جعفر : يقول : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : « أعربوا الكلام كي تعربوا القرآن » . قال : ثم قال أبو جعفر : لولا القرآن وإعرابه ما باليت أني لا أعرف منه شيئا
الكتاب : فضائل القرآن للقاسم بن سلام

خط‌ كوفي‌ در آغاز فاقد اعراب‌ و نقطه‌ بود و بدين‌ سبب‌ اختلاف‌ در نحوه‌ قرائت‌ بوجود مي‌آمد. در سده‌ نخستين‌ ابوالاسود دوئلي‌ از شاگردان‌ امام‌ علي‌ (ع‌) به‌ دستور آن‌ حضرت‌، نقطه‌ گذاري‌ در مصاحف‌ قرآن‌ را آغاز كرد.

اما قرآن کامل همراه با شان نزول و تفسیر همان مصحف علیست که اهل سنت روایت کرده اند که ابن سیرین میگفت اگر آن قران پیدا میشد در آن علم کثیر و... بود و....

خرج ابن أشته في المصاحف عن ابن سيرين: أن عليا عليه السلام كتب في مصحفه الناسخ والمنسوخ وأن ابن سيرين قال: تطلبت ذلك وكتبت فيه إلى المدينة فلم أقدر عليه. وقال ابن حجر: قد ورد عن علي عليه السلام أنه جمع القرآن على ترتيب النزول عقب موت النبي صلى الله عليه وآله

وقيل : تخلف علي والزبير وطلحة وخالد بن سعيد بن العاص ثم بايعوه . وقيل : إن علياً لم يبايعه إلا بعد موت فاطمة ولم يزل سامعاً مطيعاً له يثني عليه ويفضله . وعن محمد بن سيرين قال : لما بويع أبو بكر أبطأ علي عنه بيعته وجلس في بيته فبعث إليه أبو بكر : ما بطأ بك عني ؟ أكرهت إمارتي ؟ فقال علي : ما كرهت إمارتك ولكني آليت أن لا أرتدي ردائي إلا إلى صلاة حتى اجمع القرآن قال ابن سيرين : فبلغني أنه كتبه على تنزيله ولو أصيب ذلك الكتاب لوجد فيه علم كثير . وعن ابن أبجر قال : لما بويع لأبي بكر جاء أبو سفيان بن حرب إلى علي فقال : غلبكم على هذا الأمر أرذل بيت في قريش أما والله لأملأنها خيلاً ورجالاً فقال علي : مازلت عدو الإسلام وأهله فما ضر ذلك الإسلام وأهله شيئاً إنا رأينا أبا بكر أهلاً . ورواه عبد الرزاق عن ابن المبارك . وعن زيد بن أسلم عن أبيه أن علياً والزبير كانا حين بويع لأبي بكر يدخلان على فاطمة فيشاورانها ويتراجعان في أمرهم فبلغ ذلك عمر فدخل عليها فقال : يا بنت رسول الله ما كان من الخلق أحدٌ أحب إلينا من أبيك وما أحدٌ أحب إلينا بعده منك وقد بلغني أن هؤلاء النفر يدخلون عليك ولئن بلغني لأفعلن ولأفعلن ثم خرج وجاءوها فقالت لهم : إن عمر قد جاءني وحلف لئن عدتم ليفعلن وأيم الله ليفين بها فانظروا في أمركم ولا ترجعوا إلي !
الكتاب : الوافي في لوفيات
صلاح الدين الصفدي
(696 - 764 هـ = 1296 - 1363 م)
خليل بن أيبك بن عبد الله الصفدي، صلاح الدين: أديب، مؤرخ، كثير التصانيف الممتعة.

و أخرج ابن سعد و غيره عن أبي الطفيل قال : قال علي : سلوني عن كتاب الله فإنه ليس من آية إلا و قد عرفت بليل نزلت أم بنهار و في سهل أم في جبل
و أخرج ابن أبي داود عن محمد بن سيرين قال : لما توفى رسول الله صلى الله عليه و سلم أبطأ علي عن بيعة أبي بكر فقال : أكرهت إمارتي ؟ فقال : لا و لكن آليت أن لا أرتدي بردائي إلا إلى الصلاة حتى أجمع القرآن فزعموا أنه كتبه على تنزيله فقال محمد : لو أصيب ذلك الكتاب كان فيه العلم
الكتاب : تاريخ الخلفاء
المؤلف : السيوطي

محمدبن سيرين گويد: چون آغاز خلافت ابوبكر شد, على بن ابى طالب(ع) در خانه خود نشست. به ابوبكر گفتند كه او از بيعت با تو كراهت دارد. اين بود كه ابوبكر او را ملاقات كرد و گفت: آيا از بيعت با من كراهت دارى؟
على(ع) گفت: با خود پيمان بسته ام كه جز روز جمعه ردا به دوش نگيرم, تا كتاب خدا را در مصحفى گردآورم. پس آن را انجام داد.

قال رسول الله ص: 4628 - أخبرنا أبو بكر محمد بن عبد الله الحفيد ثنا أحمد بن محمد بن نصر ثنا عمرو بن طلحة القناد الثقة المأمون ثنا علي بن هاشم بن البريد عن أبيه قال حدثني أبو سعيد التيمي عن أبي ثابت مولى أبي ذر قال : كنت مع علي رضي الله عنه يوم الجمل فلما رأيت عائشة واقفة دخلني بعض ما يدخل الناس فكشف الله عني ذلك عند صلاة الظهر فقاتلت مع أمير المؤمنين فلما فرغ ذهبت إلى المدينة فأتيت أم سلمة فقلت إني و الله ما جئت أسأل طعاما و لا شرابا و لكني مولى لأبي ذر فقالت مرحبا فقصصت عليها قصتي فقالت : أين كنت حين طارت القلوب مطائرها قلت : إلى حيث كشف الله ذلك عني عند زوال الشمس قال : أحسنت سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول : علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض
هذا حديث صحيح الإسناد و أبو سعيد التيمي هو عقيصاء ثقة مأمون و لم يخرجاه
تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح

وعن سعيد بن المسيب قال : ما كان أحد من الناس يقول : سلوني غير علي بن أبي طالب . وعن قليب بن جسرة قال : قالت عائشة : من أفتاكم بصوم عاشوراء ؟ قالوا : علي قالت : أما إنه أعلم الناس بالسنة
الكتاب : الوافي في لوفيات

جمع بندی

پرسش:
روایتی شنیدم مبنی بر این که ، شخصی نزد معاویه بود و حالا نمی دونم معاویه این حرف رو زد یا اون شخص !
سخن این بود که : (( اگر قرآن نبود علی نبود ! )) و اون شخص رفت نزد امام حسن مجتبی علیه السلام و گفت که معاویه (یا هر کس دیگر) گفت : اگر قرآن نبود علی نبود ،
امام حسن علیه السلام فرمودند : (( نگو اگر قرآن نبود علی نبود ! بگو اگر علی نبود قرآن هم نبود ))
لطف کنید منبع یا منابع این ماجرا رو بگذارید

پاسخ:
چنین روایتی را نیافتم اما روایتی با اعتبار حدیثی صحیح و قدسی مضمونش با حدیثی را که شما نقل کردید شبیه است که به زیبایی در این حدیث بتوان یافت :
لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما : ای رسول ما، اگر تو نبودی هیچ چیز را نمی‌‌آفریدم و اگر علی (علیه السلام) نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه(سلام الله علیها) نبود ، نه تو را و نه علی (علیه السلام) را می‌آفریدم.(1)
خداوند متعال اشرف کائنات خود را برای رساندن بندگانش به بالاترین درجه هدایت مبعوث فرمود و اکمال و اتمام این نعمت بزرگ الهی را در تحقق ولایت قرار داد و ولایت را به وجود علی (علیه السلام) محقق فرمود، پس اگر علی (علیه السلام) نبود، آمدن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) با حکمت خداوند سازگاری نداشت
اگر علی (علیه السلام) نبود هیچ چیز نبود زیرا رسالت ناتمام و دین ناقص می‌ماند و خلقت انسان با حکمت الهی سازگار نبود، و اگر انسان آفریده نمی‌شد نیازی به خلقت دیگر موجودات که همه، ابزارهای رشد خلیفة الله ( انسان) هستند نمی‌بود
ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید:
اگر ابوطالب و فرزندش نبودند هرگز دین شکل نمی ‌گرفت و پایدار نمی ‌ماند. کمک های ابوطالب در مکه دین را قوام بخشید و علی (علیه السلام) در مدینه باعث تقویت و بقاء دین خدا شد.

پس اگر علی(علیه السلام) نبود هیچ چیز نبود زیرا رسالت ناتمام و دین ناقص می‌ماند و خلقت انسان با حکمت الهی سازگار نبود، و اگر انسان آفریده نمی‌شد نیازی به خلقت دیگر موجودات که همه، ابزارهای رشد خلیفة الله ( انسان) هستند نمی‌بود.
پی نوشت:
1.مستدرک سفینة البحار،جلد3 صفحه334
موضوع قفل شده است