جمع بندی بيماري روحي يا ذهني؟ علم النفس الفلسفي

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بيماري روحي يا ذهني؟ علم النفس الفلسفي

سلام
ايا از نظر علم النفس درسته كه به بيماري هايي مثل افسردگي ، وسواس و اسكيزوفرني بگوييم بيماري روحي ؟
آيا اين بيماري ها مربوط به اختلال ذهن نيست؟
در غير اينصورت يعني اگر واقعا اين بيماري ها روحي باشد ، شخص با مردن هم اون بيماري را دارد
نظر شما چيست؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سمیع

معلق;626368 نوشت:
سلام
ايا از نظر علم النفس درسته كه به بيماري هايي مثل افسردگي ، وسواس و اسكيزوفرني بگوييم بيماري روحي ؟
آيا اين بيماري ها مربوط به اختلال ذهن نيست؟
در غير اينصورت يعني اگر واقعا اين بيماري ها روحي باشد ، شخص با مردن هم اون بيماري را دارد
نظر شما چيست؟


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید

نفس انسان ذاتا مجرد است و در مقام فعل، مادی است «والنفس هي: (الجوهر المجرد عن المادة ذاتا المتعلق بها فعلا)[1] «نفس که نام دیگرش روح است عبارت است از جوهری که در مقام ذات از ماده مجرد است ولی در مقام فعل، به ماده احتیاج دارد یعنی کارهای عملی و ادراکی اش از راه ابزار بدن است.» مثلا نفس انسان اگر قرار است ببیند باید از ابزار چشم استفاده کند و یا اگر قرار است بشنود از ابزار گوش باید بهره ببرد.همچنین خیال که از قوای نفس است ابزار آن بخشی از مغز انسان است و به همیت ترتیب....
حال اگر این ابزار و آلات مادی، دچار اختلال شوند، نفس هم دچار اختلال خواهد شد. مثلا اگر مغز که یک ابزار مادی است دچار اختلال شود؛ نفس انسان دچار اختلال خواهد شد. همان طوریکه اگر انسان نابینا باشد و از دارا بودن نعمت چشم محروم باشد، انسان نمی بیند. و یا بهتر عرض کنم ، نفس نمی بیند

بنابراین بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی ، مالیخولیا، افسردگی و... به واسطه اختلال ذهنی ، بیماری ذهنی محسوب می شوند و البته چون یک ابزار مادی نفس،[بخشی از مغز]مختل شده، بیماری روحی هم به ان گفته می شود. در واقع، آن اختلال مادی ، در نفس اثر می گذارد.
ولی دراصل یک اختلال ذهنی است.

حال اگر در موقع مرگ، که نفس از بدن جدا می شود و نفس دیگر آن ابزار مادی را ندارد، طبیعتا آن اختلال مادی دیگر نیست که بخواهد در نفس اثر بگذارد. لذا نفس سالم است.مانند آنهایی که در این دنیا دیوانه هستند یا دچار فراموشی می گردند، یا نابینا هستند ... بعد از مرگ دیگر آن حالات، برای آن نفس نیست.

پی‌نوشت:
[1].یدایة الحکمة،ص89

معلق;626368 نوشت:
سلام
ايا از نظر علم النفس درسته كه به بيماري هايي مثل افسردگي ، وسواس و اسكيزوفرني بگوييم بيماري روحي ؟
آيا اين بيماري ها مربوط به اختلال ذهن نيست؟
در غير اينصورت يعني اگر واقعا اين بيماري ها روحي باشد ، شخص با مردن هم اون بيماري را دارد
نظر شما چيست؟

مگه نشنیدی میگن فلانی روحش در عذابه ....؟

سمیع;627109 نوشت:
بنابراین بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی ، مالیخولیا، افسردگی و... به واسطه اختلال ذهنی ، بیماری ذهنی محسوب می شوند و البته چون یک ابزار مادی نفس،[بخشی از مغز]مختل شده، بیماری روحی هم به ان گفته می شود. در واقع، آن اختلال مادی ، در نفس اثر می گذارد.
ولی دراصل یک اختلال ذهنی است.

حال اگر در موقع مرگ، که نفس از بدن جدا می شود و نفس دیگر آن ابزار مادی را ندارد، طبیعتا آن اختلال مادی دیگر نیست که بخواهد در نفس اثر بگذارد. لذا نفس سالم است


سلام و تشكر
اما سوال اينجاست كه مثلا بيماري افسردگي نهايتا تبديل به يك گمان و بينش بد شده ، يعني به هر حال به قول شما روي روح تاثير گذاشته
از كجا معلوم كه اين تاثير باقي نماند؟؟ يعني همين موجب عذاب بيشتر در برزخ نباشد

با توجه به اينكه در روايات هم داريم كه خداوند فرموده من همانند گمان شما برخورد ميكنم

معلق;628333 نوشت:
سلام و تشكر
اما سوال اينجاست كه مثلا بيماري افسردگي نهايتا تبديل به يك گمان و بينش بد شده ، يعني به هر حال به قول شما روي روح تاثير گذاشته
از كجا معلوم كه اين تاثير باقي نماند؟؟ يعني همين موجب عذاب بيشتر در برزخ نباشد

با توجه به اينكه در روايات هم داريم كه خداوند فرموده من همانند گمان شما برخورد ميكنم

باسمه تعالی
وقتی علت افسردگی، یک امر مادی و اختلال در بخشی از آلت مادی باشد، بعد از اینکه روح از بدن مادی جدا شد، طبیعتا دیگر آن اختلال در امر مادی نمی‌تواند در نفس اثر بگذارد. و لذا دیگر آن تاثیر باقی نخواهد ماند. یعنی بعد از مرگ، دیگر نفس، افسرده نیست.

اما اینکه چگونه بیماری افسردگی تبدیل به گمان و بینش بد می شود را شما توضیح دهید؟؟

سمیع;628489 نوشت:
وقتی علت افسردگی، یک امر مادی و اختلال در بخشی از آلت مادی باشد، بعد از اینکه روح از بدن مادی جدا شد، طبیعتا دیگر آن اختلال در امر مادی نمی‌تواند در نفس اثر بگذارد. و لذا دیگر آن تاثیر باقی نخواهد ماند. یعنی بعد از مرگ، دیگر نفس، افسرده نیست.

اما اینکه چگونه بیماری افسردگی تبدیل به گمان و بینش بد می شود را شما توضیح دهید؟؟

سلام و تشكر
شما مي فرماييد با كنار رفتن بدن مادي بيماري روحي مثل افسردگي ديگر با نفس نخواهد بود
بنده مي گويم به چه دليل؟

اگر قرار باشه كه با كنار رفتن ماده مشكلات روحي نيز مرتفع شود خب چرا آثار گناه نيز كنار نرود؟ و همه بعد از مرگ در روح و ريحان نباشند

در واقع سخن بنده اين است كه همانطور كه روح از اعمال ميتواند بعد از مرگ متاثر باشد چرا از بيماري متاثر نباشد؟
چرا اثر اعمال مي تواند بعد از مرگ هم باشد ولي اثر بيماري مثل افسردگي نه؟

مگر خداوند نفرموده من چون گمانتان با شما برخورد ميكنم ، خب يه شخص افسرده هم به هر حال ارادي يا غير ارادي بد گمان شده ديگه!
و طبيعتا بايد مرگ و برزخ سخت تري از ديگر افراد داشته باشد

معلق;630205 نوشت:
سلام و تشكر
شما مي فرماييد با كنار رفتن بدن مادي بيماري روحي مثل افسردگي ديگر با نفس نخواهد بود
بنده مي گويم به چه دليل؟

اگر قرار باشه كه با كنار رفتن ماده مشكلات روحي نيز مرتفع شود خب چرا آثار گناه نيز كنار نرود؟ و همه بعد از مرگ در روح و ريحان نباشند

در واقع سخن بنده اين است كه همانطور كه روح از اعمال ميتواند بعد از مرگ متاثر باشد چرا از بيماري متاثر نباشد؟
چرا اثر اعمال مي تواند بعد از مرگ هم باشد ولي اثر بيماري مثل افسردگي نه؟

مگر خداوند نفرموده من چون گمانتان با شما برخورد ميكنم ، خب يه شخص افسرده هم به هر حال ارادي يا غير ارادي بد گمان شده ديگه!
و طبيعتا بايد مرگ و برزخ سخت تري از ديگر افراد داشته باشد

باسمه تعالی
دلیلش روشن است. نفس در این دنیا، نیاز به ابزار و آلات مادی دارد. وقتی یکی از ابزار و آلات نفس دجار اختلال شود، در نفس هم اثر خواهد گذاشت. مانند اینکه اگر انسان این چشم مادی را نداشته باشد، نفس دیگر نمی تواند ببیند. ولی بعد از مرگ، نفس دیگر نیازی به این ابزار و آلات مادی ندارد. لذا آن اختلالات مادی، روی نفس اثر نخواهد گذاشت.

اما اینکه چرا روح از اعمال ميتواند بعد از مرگ متاثر باشد چرا از بيماري متاثر نباشد و چرا اثر اعمال مي تواند بعد از مرگ هم باشد باید عرض کنم:
روح از عمل متاثر نشده ،چون عمل که بقاء ندارد به تعبیر مرحوم ملاصدرا «ان القول و الفعل مادام وجودهما فی اکوان الحرکات و مواد الممکنات، فلاحظ لها من البقاء و الثبات.»[1]

بلکه این ثواب و عقاب ها نتیجه ملکات نفس انسانی که یک امر غیر مادی است، می باشد. و به تعبیر مرحوم ملاصدرا : «الاعمال مستتبعة للملکات فی الدنیا بوجه و الملکات مستتبعة للاعمال فی الآخرة بوجه [2] «اعمال انسان در دنیا ملکات را در پی دارد و ملکات او در آخرت صور و اعمال اخروی را» اعمال انسان در دنیا ملکه سازند و ملکات او در آخرت صورت سازند .ملکات اعمال انسان در دنیا مواد صور برزخی و اخروی اند.
مثال:

مانند خطاط که نوشتن، و تمرین او ملکه کتابت و خوشنویسی را در پی دارد و ملکه کتابت او نوشتن خط و تابلوهای خطاطی را، نوشتن های اولی او ملکه خطاطی را می سازند و نوشتن های بعدی از آن ملکه سرچشمه می گیرند. نوشتن اولیه اعمال است که ملکه می سازد و نوشتن های بعدی نیز اعمال است که از آن ملکه(کتابت) سرچشمه و نشأت می گیرد.

اعمال انسان ملکات نفسانی را در پی دارد و ملکات اعمال اخروی را. اعمال و صور اخروی تابع ملکات دنیوی است و ملکات دنیوی مواد صور برزخیه و اخرویه اند.
و قیاس کردن ملکات نفسانی که منشا ثواب و عقاب است. و با نفس همراه است، با یک امر مادی و اختلال ذهنی، که منشا افسردگی است، و بعد از مرگ با نفس همراه نیست، قیاسی مع الفارق است.
اما بدگمانی او به خدا معلول افسردگی نیست، بلکه معلول عدم معرفت او به حق تعالی است.
موفق باشید


پی‌نوشت:
[1]. صدر المتألهین، الحکمة المتعالیه 9/290 وایضا 7/82.
[2].شواهدالربوبیه/ص183

سمیع;630392 نوشت:
اعمال انسان ملکات نفسانی را در پی دارد و ملکات اعمال اخروی را. اعمال و صور اخروی تابع ملکات دنیوی است و ملکات دنیوی مواد صور برزخیه و اخرویه اند.
و قیاس کردن ملکات نفسانی که منشا ثواب و عقاب است. و با نفس همراه است، با یک امر مادی و اختلال ذهنی، که منشا افسردگی است، و بعد از مرگ با نفس همراه نیست، قیاسی مع الفارق است.

سلام و تشكر

به نكته خوبي اشاره ايي كرديد
آيا كسي كه بعنوان مثال ده ساله كه افسرده است و درماني نيافته و حتي قصد خود كشي دارد داراي ملكات افسردگي ، پوچي و نا اميدي نگشته؟؟؟

سمیع;630392 نوشت:
اما بدگمانی او به خدا معلول افسردگی نیست، بلکه معلول عدم معرفت او به حق تعالی است.

نخير ، شما حتما افسردگي را تجربه نكرده ايد كه البته خداروشكر
واقعيت اين بيماري اين هست كه همه معرفت ها مخصوصا معرفت هاي حصولي مغلوبش ميشوند.. و به خاطر همين هم هست كه افسردگي هاي اساسي را دارو درماني ميكنند چرا كه صحبت درماني جوابگو نبوده...

يادمه مستندي رو ميديدم در باره عرفان و فلسفه بود كه آقاي دكتر ديناني صحبت ميكردند كه ايشون توي ماشين براي راننده تعريف ميكرد كه امسال شايد نتونم سفر خارج از كشور بيام...

كه راننده پرسيد : فكر كنم شما افسردگي داريد درسته؟

دكتر ديناني : بله ، برادرمم هم داشتند... ارثيه.

براي من اول سوال بود كه چرا شاگرد علامه طباطبايي كه اهل معرفت به خدا و زيبايي شناسي است افسردگي دارد

ولي الآن موضوع برام روشنه ، و اون اينه كه زور معرفت هاي ما اكثرا به افسردگي نميرسه و اين بيماري يك اختلال جسمي است نه يك عقيده منفي...گرچه ميتواند تبديل به آن شود

معلق;630510 نوشت:
سلام و تشكر

به نكته خوبي اشاره ايي كرديد
آيا كسي كه بعنوان مثال ده ساله كه افسرده است و درماني نيافته و حتي قصد خود كشي دارد داراي ملكات افسردگي ، پوچي و نا اميدي نگشته؟؟؟

نخير ، شما حتما افسردگي را تجربه نكرده ايد كه البته خداروشكر
واقعيت اين بيماري اين هست كه همه معرفت ها مخصوصا معرفت هاي حصولي مغلوبش ميشوند.. و به خاطر همين هم هست كه افسردگي هاي اساسي را دارو درماني ميكنند چرا كه صحبت درماني جوابگو نبوده...

يادمه مستندي رو ميديدم در باره عرفان و فلسفه بود كه آقاي دكتر ديناني صحبت ميكردند كه ايشون توي ماشين براي راننده تعريف ميكرد كه امسال شايد نتونم سفر خارج از كشور بيام...

كه راننده پرسيد : فكر كنم شما افسردگي داريد درسته؟

دكتر ديناني : بله ، برادرمم هم داشتند... ارثيه.

براي من اول سوال بود كه چرا شاگرد علامه طباطبايي كه اهل معرفت به خدا و زيبايي شناسي است افسردگي دارد

ولي الآن موضوع برام روشنه ، و اون اينه كه زور معرفت هاي ما اكثرا به افسردگي نميرسه و اين بيماري يك اختلال جسمي است نه يك عقيده منفي...گرچه ميتواند تبديل به آن شود

باسمه تعالی
احسن. وقتی شما خودتان اذعان کردید که افسردگی یک اختلال جسمانی است.( و البته این اختلال جسمانی روی نفس اثر می گذارد. )این اثر گذاری تا زمانی است که جسمی وجود داشته باشد. لذا با رسیدن مرگ ، جسمی دیگر این نفس را همراهی نمی کند تا بخواهد اثر خود را روی آن بگذارد. دقیقا مانند کسانی که دهها سال فراموشی گرفته اند. آیا اینها هم در عالم برزخ دچار فراموشی هستند؟؟؟؟ یا کسانی که ده ها سال است که دجار بیماری مالیخولیایی هستند و توهماتی دارند. آیا این ها هم در عالم برزخ این توهمات را دارند؟؟؟؟؟
جواب منفی است. زیرا این عوارض مربوط به اختلالات جسم بود. و در عالم برزخ، این جسم مادی مختل، اصلا موجود نیست تا بخواهد اثرات سوء را روی نفس بگذارد.

سمیع;630566 نوشت:
باسمه تعالی
احسن. وقتی شما خودتان اذعان کردید که افسردگی یک اختلال جسمانی است.( و البته این اختلال جسمانی روی نفس اثر می گذارد. )این اثر گذاری تا زمانی است که جسمی وجود داشته باشد. لذا با رسیدن مرگ ، جسمی دیگر این نفس را همراهی نمی کند تا بخواهد اثر خود را روی آن بگذارد. دقیقا مانند کسانی که دهها سال فراموشی گرفته اند. آیا اینها هم در عالم برزخ دچار فراموشی هستند؟؟؟؟ یا کسانی که ده ها سال است که دجار بیماری مالیخولیایی هستند و توهماتی دارند. آیا این ها هم در عالم برزخ این توهمات را دارند؟؟؟؟؟
جواب منفی است. زیرا این عوارض مربوط به اختلالات جسم بود. و در عالم برزخ، این جسم مادی مختل، اصلا موجود نیست تا بخواهد اثرات سوء را روی نفس بگذارد.

باتشكر
اما پاسخ اين سوالو نداديد
آيا كسي كه بعنوان مثال ده ساله كه افسرده است و درماني نيافته و حتي قصد خود كشي دارد داراي ملكات افسردگي ، پوچي و نا اميدي نگشته؟؟؟

معلق;630981 نوشت:
باتشكر
اما پاسخ اين سوالو نداديد
آيا كسي كه بعنوان مثال ده ساله كه افسرده است و درماني نيافته و حتي قصد خود كشي دارد داراي ملكات افسردگي ، پوچي و نا اميدي نگشته؟؟؟


باسمه تعالی
با توجه به منشاء مادی این افسردگی، این حالت تا زمانی است که نیاز به این بخش مادی داشته باشد لذا بعد از جدایی نفساز بدن مادی ، دیگر آن حالت هم برطرف می شود

پرسش:
آيا از نظر علم النفس درست است كه به بيماري هايي مثل افسردگي، وسواس و اسكيزوفرني بگوييم بيماري روحي؟ آيا اين بيماري ها مربوط به اختلال ذهن نيست؟
در غير اينصورت يعني اگر واقعا اين بيماري ها روحي باشد، شخص با مردن هم آن بيماري را دارد.؟

پاسخ:
نفس انسان ذاتا مجرد است و در مقام فعل، مادی است «والنفس هي: الجوهر المجرد عن المادة ذاتا المتعلق بها فعلا (1) نفس که نام دیگرش روح است عبارت است از جوهری که در مقام ذات از ماده مجرد است ولی در مقام فعل، به ماده احتیاج دارد یعنی کارهای عملی و ادراکی اش از راه ابزار بدن است.» مثلا نفس انسان اگر قرار است ببیند باید از ابزار چشم استفاده کند و یا اگر قرار است بشنود از ابزار گوش باید بهره ببرد. همچنین خیال که از قوای نفس است ابزار آن بخشی از مغز انسان است و به همین ترتیب...
حال اگر این ابزار و آلات مادی، دچار اختلال شوند، نفس هم دچار اختلال خواهد شد. مثلا اگر مغز که یک ابزار مادی است دچار اختلال شود؛ نفس انسان دچار اختلال خواهد شد. همان طوریکه اگر انسان نابینا باشد و از دارا بودن نعمت چشم محروم باشد، انسان نمی بیند. یا بهتر عرض کنم ، نفس نمی بیند

بنابراین بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی، مالیخولیا، افسردگی و... به واسطه اختلال ذهنی، بیماری ذهنی محسوب می شوند و البته چون یک ابزار مادی نفس،[بخشی از مغز] مختل شده، بیماری روحی هم به آن گفته می شود. در واقع، آن اختلال مادی، در نفس اثر می گذارد.
ولی دراصل یک اختلال ذهنی است.
حال اگر در موقع مرگ، که نفس از بدن جدا می شود و نفس دیگر آن ابزار مادی را ندارد، طبیعتا آن اختلال مادی دیگر نیست که بخواهد در نفس اثر بگذارد. لذا نفس سالم است.مانند آنهایی که در این دنیا دیوانه هستند یا دچار فراموشی می گردند، یا نابینا هستند ... بعد از مرگ دیگر آن حالات، برای آن نفس نیست.
پی‌نوشت:
1.علامه طباطبایی،محمد حسین،بدایة الحکمة،ص89
.

موضوع قفل شده است