ابوبکر اولین آدم سوز تاریخ

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابوبکر اولین آدم سوز تاریخ

يکي از جنایاتی که ابوبکر مرتکب شد و در آخرين لحظات زندگي اش از انجام آن سخت اظهار پشيمانی می کرد، کشتن «اياس بن عبد الله»، معروف به فجائه بود که به طرز بسيار فجيعي او را زنده زنده در آتش سوزاندند در حالی که ذکر شهادتین بر لب داشت.


نوشته اند فجائه به جاي جنگ با مرتدين(شیعیانی که حاضر به پذیرفتن خلافت ابوبکر نبودند و حاضر نشدند زکات مالشان را به نماینده ی ابوبکر بدهند) به راهزني مشغول شده بود (بنا به ادعای آنان) که اين خود جاي بحث و بررسي دارد ؛ اما کافر و مرتد نشده بود و اين که ابوبکر در آخرین لحظات عمرش از زنده سوزی و کشتن فجیع او احساس پشيمان مي کند ، نشان دهنده اين است که وي در اين حادثه عمل خلافي را انجام داده است که وجدانش را اذيت مي کرده است . خليفه وظيفه داشت به جرم هاي او رسيدگي و بر طبق دستور شرع حد را بر او جاري کند . اگر جرم او سرقت بود، دستش را قطع و اگر مرتکب قتل شده بود ، قصاصش مي کرد . نه اين که بدون محاکمه ، او را زنده زنده در آتش بسوزاند .

سؤال ما از علماي اهل سنت اين است که آيا امکان دارد که خداوند به آمدن چنين فردي که وحشيانه فرد مسلمانی را به آتش مي کشد، در قرآنش بشارت داده باشد ؟

آيا چنين کسي مي تواند مصداق « أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ » باشد ؟

سوگند ابوبکر به کشتن کسانی که زکات ندهند:

و آن که در کتاب بخاری از ابوهریره نقل شده که گفت:

6924 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ، وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنَ العَرَبِ، قَالَ عُمَرُ: يَا أَبَا بَكْرٍ، كَيْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ "

6925 - قَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ المَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا...

(صحيح البخاري ج 9ص 15،المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي،المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)،الطبعة: الأولى، 1422هـ)

وقتي ابوبكر تصميم گرفت با اصحاب ردة بجنگد، خليفه دوم بر ايشان اعتراض كردند و گفتند: چگونه مي‌خواهي با مردم قتال كني با اينكه پيغمبر فرمود: من مأمورم با كفار بجنگم تا اينكه اينها لاإله إلا الله بگويند و هر كس لا اله الا الله بگويد و مسلمان شود مال و جان او كاملاً در امان است مگر اينكه از حدّ اسلام و حدّ توحيد بيرون رفته باشد؛ ولي ابوبكر گفت: قسم به خدا با هر كس كه بين نماز و زكات فرق بگذارد خواهم جنگيد حتي اگر يك بزغاله‌اي كه به پيغمبر مي‌دادند و به من ندهند با او خواهم جنگيد.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عماد

شهیده;624445 نوشت:
يکي از جنایاتی که ابوبکر مرتکب شد و در آخرين لحظات زندگي اش از انجام آن سخت اظهار پشيمانی می کرد، کشتن «اياس بن عبد الله»، معروف به فجائه بود که به طرز بسيار فجيعي او را زنده زنده در آتش سوزاندند در حالی که ذکر شهادتین بر لب داشت. نوشته اند فجائه به جاي جنگ با مرتدين(شیعیانی که حاضر به پذیرفتن خلافت ابوبکر نبودند و حاضر نشدند زکات مالشان را به نماینده ی ابوبکر بدهند) به راهزني مشغول شده بود (بنا به ادعای آنان) که اين خود جاي بحث و بررسي دارد ؛ اما کافر و مرتد نشده بود و اين که ابوبکر در آخرین لحظات عمرش از زنده سوزی و کشتن فجیع او احساس پشيمان مي کند ، نشان دهنده اين است که وي در اين حادثه عمل خلافي را انجام داده است که وجدانش را اذيت مي کرده است . خليفه وظيفه داشت به جرم هاي او رسيدگي و بر طبق دستور شرع حد را بر او جاري کند . اگر جرم او سرقت بود، دستش را قطع و اگر مرتکب قتل شده بود ، قصاصش مي کرد . نه اين که بدون محاکمه ، او را زنده زنده در آتش بسوزاند

داستان ایاس بن عبدالله معروف به فجائه سلمی در کتابهای زیادی امده از جمله ابن کثیر در اسدالغابه به آن اشاره کرده است.(1) ابوبکر همچنین شخصی به نام شجاع بن ورقاء در آتش سوزنداند(2)

1. أسدالغابة،ج‏2،ص:457
2.تاريخ‏اليعقوبى،ج‏2،ص:134


با سلام و خسته نباشید خدمت تمامی بزرگواران

اخیرا گروه تروریستی داعش عمل منزجرکننده ای انجام دادند و خلبانی را زنده زنده سوزاندند.پس از این کار دهشتناک علمای اهل سنت الازهر این عمل را به شدت محکوم کردند ولی اعضای این گروه به روایات تفسیری مربوط به ابن تیمنه (مطمئن نیستم اسم دقیق این فرد درست باشد) ارجاع دادند.از طرفی گروهی دیگر نیز شبهه ایجاد کردند که این کار (زنده سوزاندن) در اسلام هست و حتی امام علی (ع) در روایتی که در کتاب من لایحضره فقیه ذکر شده افرادی را درچاله ای انداخته و زنده زنده سوزاندند.
میخواستم این مطلب را برایم لطفا شفاف کنید که چنین عملی (زنده سوزاندن انسانی با هر گناهی) در اسلام و فقه اهل سنت و شیعه وجود دارد؟

سلام علیکم
اینکه در فقه شیعه یا سنت چنین حکمی است یا نه باید از کارشناسان محترم احکام پرسیده شود
اما گزارش مورد نظر شما :
این روایت در کافي ج 7، ص 257، ح 8 و 23 و وسائل الشّيعة: ج 28، ص 335، ح آمده است، بدیهی است که بقیه از کافی نقل کرده باشد چون کافی بر آنان مقدم است
نقد روایت
اولا:
در کافی سند آن مرسل است، زیرا در انتهای سند آمده است… عن رجل عن ابی عبدالله و ابی جعفر. همین روایت، بدون سند و قدری متفاوت در مناقب ابن شهر آشوب آمده و اشعاری هم از قول امام درباره آن، روایت شده است (1)
اگر روایتی مرسل باشد یعنی مشخص نیست که چه کسی آن را از ابی عبدالله وابی جعفر نقل کرده، چطور میشود به چنین روایتی اعتماد کرد.

از آن گذشته،چطور و چگونه چنین حکایت مهمی، باید تنها در یک روایت با سند مرسل (که همو می تواند منبع بقیه باشد، چون سایر نقل ها، فاقد سند است) آمده باشد و در هیچ منبع معتبر شیعی دیگر و نیز منابع تاریخی و روایی اهل سنت حکایت نشده باشد؟ چطور عراق این زمان که حتی جزئیات اخبارش ضبط شده است، این ماجرای مهم را در حافظه تاریخی خود نگاه نداشته است؟ چگونه است که در کتاب الجمل شیخ مفید که تمام حکایات جنگ جمل آمده، این حکایت که درست پس از جنگ و در امتداد آن رخ داده و اهمیت هم دارد، نیامده است؟
ایا چنین واقعه مهمی از دید تاریخنگاران چون طبری و ... به دور می ماند، چرا هیچ یک از تاریخنگاران متعرض آن نشده اند.
1.ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب أل ابي طالب ، قم، انتشارات علامه، 1379ق، ج1، ص 265.

ثانیا: آنکه محتوای این نقل اشکالاتی دارد که باید درباره آن تأمل کرد. این که گروهی هندی با زندگی کوچ نشینی – در اطراف بصره که هنوز با اسلام آشنا نشده اند، و برای اولین بار علی بن ابی طالب(ع) را دیده اند، یکبار غالی شوند و از همه مرزها عبور کرده، مدعی الوهیت خلیفه مسلمانان شوند، امری بعید و در واقع غیر قابل قبول است. آدمی از خود نمی پرسد که آنان از امام علی (ع) چه دیدند که یکباره قائل به الوهیت او شدند؟ این زمانی است که تازه امام به بصره رسیده و همان وقت جنگ کرده و فاتح شده است. در حالی که پیش از آن پایش به بصره نرسیده بود.
ثالثا: نکته آنکه چنین حکایتی، آن هم با این یک نقل، و با سند مرسل و ضعیف نمی تواند در یک چنین امر مهمی قابل اعتنا و اعتماد باشد. به عبارت دیگر، روا نیست چنین حکم مهم شرعی که همان آتش زدن یا با دود خفه کردن هفتاد نفر از زط ها، با چنین روایتی اثبات شود.
رابعا: آنکه عذاب دادن به آتش نیز که در این نقل آمده خود محل بحث است. روایتی منسوب به پیامبر (ص) در منابع حدیثی آمده است که: لا تعذّبوا بعذاب الله. بر اساس همین روایت، برخی گفته اند که در ماجرای مزبور، ابن عباس بر امام علی (ع) اعتراض کرد و گفت: اگر من بودم، آنان را با شمشیری می کشتم، زیرا رسول خدا (ص) فرمود: لا تعذّبوا بعذاب الله (1). و در جایی آمده که امام علی (ع) اشکال او را پذیرفته و از وی تعریف هم کردند (2). شگفت آن که در نقل بالا آمده بود که امام آنان را با آتش نسوزاند، بلکه با دود خفه کرد! همه این موارد دلیل آن است که ماجرا مشکوک و بی اعتبار است.
خامسا: نکته آن که اختلاف میان همین چند نقل مربوط به این حکایت نیز خود نشانگر آن است که ماجرا محل تردید است. در مناقب ابن شهر آشوب در اساس بحثی از کندن چاه و دود نیست، بلکه تنها آمده است که قنبر یکی یکی آنها را آورده در آتش می انداخت! (3).
1.طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامی‍ۀ، تهران، المکتبه المرتضویه، 1387ق. 281/7.
2.ابن عساکر شافعی، تاریخ دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.189/73؛ ابن كثير ابوالفداء‌اسماعیل بن عمر دمشقی، البدای‍ۀ و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1986م 13/8.
3.ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب أل ابي طالب ، قم، انتشارات علامه، 1379ق، ج1، ص 265.

موضوع قفل شده است