اختلاف احادیث ، منشأ و علت و.....

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلاف احادیث ، منشأ و علت و.....

با سلام

هدف این نوشتار اثبات وقوع خطا واشتباهات سهوی وعمدی درسند ومتن بعضی احادیث از طریق مقایسه تطبیقی با قرائن وشواهد دیگر وحکم بر بعضی از این احادیث است.

علت اختلاف در احاديث از كجا نشأت گرفته است :

قدیمیترین سند در این باب همان حدیثی است که کلینی در کافی از امام امیرالمومنین آورده که :

سليم بن قيس گويد: به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كردم. من از سلمان و مقداد وابى‏ذر چيزى از تفسير قرآن هم احاديثى از پيغمبر (ص) شنيده‏ام كه با آنچه در نزدمردم است مخالفست و باز از شما مى‏شنوم چيزى كه آنچه را شنيده‏ام تصديق مى‏كند، ودر دست مردم مطالبى از تفسير قرآن و احاديث پيغمبر مى‏بينم كه شما با آنها مخالفيدو همه را باطل مى‏دانيد، آيا عقيده داريد مردم عمدا بر رسول خدا دروغ مى‏بندند وقرآن را به رأى خود تفسير مى‏كنند؟ سليم گويد: حضرت به من توجه كرد و فرمود، سؤالىكردى اكنون پاسخش را بفهم.
همانا نزد مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ ومنسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه و خاطره درست و نادرست همه و در زمان پيغمبر(ص) مردم بر حضرتش دروغ بستند تا آنكه ميان مردم بسخرانى ايستاد و فرمود: (((اى مردمهمانا دروغ بندان بر من زياد شده‏اند هر كه عمدا بمن دروغ بندد بايد جاى نشستن خودرا دوزخ داند.))) سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند همانا حديث از چهار طريقى كهپنجمى ندارد بشما ميرسد.
اول شخص منافقى كه تظاهر بايمان مى‏كند و اسلام ساختگىدارد عمدا دروغ بستن به پيغمبر پروا ندارد و آن را گناه نمى‏شمارد، اگر مردم بدانندكه او منافق و دروغگوست از او نمى‏پذيرند و تصديقش نمى‏كنند ليكن مردم ميگويند اينشخص همدم پيغمبر بوده و او را ديده و از او شنيده است مردم از او اخذ كنند و ازحالش آگهى ندارند در صورتى كه خداوند پيغمبرش را از حال منافقين خبر داده و ايشانرا توصيف نموده و فرموده است (3 سوره 63) (((چون ايشان را بينى از ظاهرشان خوشت آيدو اگر سخن گويند بگفتارشان گوش دهى ))) منافقين پس از پيغمبر زنده ماندند و بهرهبران گمراهى و كسانيكه با باطل و دروغ و تهمت مردم را بدوزخ خوانند پيوستند وآنها پستهاى حساسشان دادند و بر گردن مردمشان سوار كردند و بوسيله آنها دنيا رابدست آوردند زيرا مردم همراه زمامداران و دنبال مى‏روند مگر آنرا كه خدا نگهدارداين بود يكى از چهار نفر.
دوم كسى كه چيزى از پيغمبر (ص) شنيده و آن را درستنفهميده و بغلط رفته ولى قصد دروغ نداشته آن حديث در دست او است. به آن معتقد است وعمل مى‏كند و بديگران مى‏رساند و مى‏گويد من اين را از رسول خدا (ص) شنيدم. اگرمسلمين بدانند كه او بغلط رفته نمى‏پذيرندش و اگر هم خودش بداند اشتباه كرده و آنرا رها مى‏كند.
سوم شخصى كه چيزى از پيغمبر (ص) شنيده كه به آن امر مى‏فرمود سپسپيغمبر از آن نهى فرموده و او آگاه نگشته يا نهى چيزى را از پيغمبر شنيده و سپسآنحضرت به آن امر فرموده و او اطلاع نيافته پس او منسوخ را حفظ كرده و ناسخ را حفظنكرده اگر او بداند منسوخست تركش كند و اگر مسلمين هنگاميكه از او مى‏شنوند بدانندمنسوخ است تركش كنند.
چهارم شخصى كه بر پيغمبر دروغ نبسته و دروغ را از ترس خداو احترام پيغمبر مبغوض دارد و حديث را هم فراموش نكرده بلكه آنچه شنيده چنانكه بودهحفظ كرده و همچنانكه شنيده نقل كرده، به آن نيفزوده و از آن كم نكرده و ناسخ را ازمنسوخ شناخته، بناسخ عمل كرده و منسوخ را رها كرده، زيرا امر پيغمبر (ص) هم مانندقرآن ناسخ و منسوخ (و خاص و عام) و محكم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا (ص) به دوطريق سخن مى‏فرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عزوجل در كتابش فرموده (7سوره 59) آنچه را پيغمبر برايتان آورده اخذ كنيد و از آنچه نهيتان كرده باز ايستيد،كسى كه مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درك نكند و بر او مشتبه شود، اصحاب پيغمبر (ص) كه چيزى از او مى‏پرسيدند همگى كه نمى‏فهميدند، بعضى از آنها از پيغمبر مى‏پرسيدندولى (بعلت شرم يا احترام يا بى‏قيدى) فهم جوئى نمى‏كردند و دوست داشتند كه بيابانىو رهگذرى بيايد و از پيغمبر بپرسد تا آنها بشنوند.
اما من هر روز يك نوبت و هرشب يك نوبت بر پيغمبر (ص) وارد مى‏شدم با من خلوت مى‏كرد و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چيزى از من پوشيده نداشت) اصحاب پيغمبر (ص) مى‏دانند كه جز من باهيچكس چنين رفتار نمى‏كرد، بسا بود كه در خانه خودم بودم و پيغمبر (ص) نزدم مى‏آمد،و اين همنشينى در خانه من بيشتر واقع مى‏شد از خانه پيغمبر و چون در بعضى از منازلبر آنحضرت وارد مى‏شدم، زنان خود را بيرون مى‏كرد و تنها با من بود و چون براى خلوتبه منزل من مى‏آمد فاطمه و هيچيك از پسرانم را بيرون نمى‏كرد، چون از او مى‏پرسيدمجواب مى‏داد و چون پرسشم تمام مى‏شد و خاموش مى‏شدم او شروع مى‏فرمود، هيچ آيه‏ئىاز قرآن بر رسول خدا (ص) نازل نشد جز اينكه براى من خواند و املا فرمود و من بخطخود نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به منآموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را بمن عطا فرمايد، و از زمانى كه آن دعا رادر باره من كرد هيچ آيه‏ئى از قرآن و هيچ علمى را كه املا فرمود و من نوشتم فراموشنكردم و آنچه را كه خدا تعليمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آينده ونوشته‏اى كه بر هر پيغمبر پيش از او نازل شده بود از طاعت و معصيت به من تعليمفرمود و من حفظش كردم و حتى يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس دستش را بر سنيه‏امگذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حكم و نور پر كند، عرض كردم اى پيغمبرخدا پدر و مادرم قربانت از زمانى كه آن دعا را در باره من كردى چيزى را فراموشنكردم و آنچه را هم ننوشتم از يادم نرفت، آبا بيم فراموشى بر من دارى؟ فرمود! نه برتو بيم فراموش و نادانى ندارم.

نمونه اختلاف درسند و متن احادیثی که نعمانی ؛ محمد بن ابراهیم بن جعفر الكاتب معروف به ابن ابی زینب ؛ روایت کرده ومقایسه آن با اخبار اصول کافی ، لازم به ذكر است كه نعماني از شاگردان مبرز کلینی وراوی اصول کافی است :

- أخبرنا محمد بن يعقوب الكلينى، عن عدة من رجاله، عن أحمد بن أبي - عبدالله محمد بن خالد البرقي، عن الحسن بن العباس بن الحريش، عن أبي جعفر محمد ابن علي(عليهما السلام)، عن آبائه(عليهم السلام) أن أمير المؤمنين(عليه السلام) قال لابن عباس: إن ليلة القدر في كل سنة، وإنه ينزل في تلك الليلة أمر السنة وما قضي فيها، ولذلك الامر ولاة بعد رسول الله(صلى الله عليه وآله)، فقال ابن عباس: من هم يا أمير المؤمنين؟ فقال: أنا وأحد عشر من صلبى أئمة محدثون "(2). الغيبة نعمانی

ودر کافی : محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، ومحمد بن أبي عبدالله ومحمد بن الحسن عن سهل بن زياد جميعا، عن الحسن بن العباس بن الجريش(2)، عن أبي جعفر الثاني عليه السلام أن أمير المؤمنين عليه السلام قال لابن عباس: إن ليلة القدر في كل سنة، وإنه ينزل في تلك الليلة

أمر السنة ولذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلى الله عليه وآله، فقال ابن عباس: من هم؟ قال: أنا وأحد عشر من صلبي أئمة محدثون.اصول کافي
که اين حديث هم در سند وهم در متن مختلف است .

به نظر شما علت اين اختلافات در دو نفر معاصر هم (استاد و شاگرد) چيست ؟


ودر کافی : علي بن محمد، عن عبدالله بن محمد بن خالد قال: حدثني منذر بن محمد بن قابوس، عن منصور بن السندي، عن أبي داود المسترق، عن ثعلبة بن ميمون، عن مالك الجهني، عن الحارث بن المغيرة، عن الاصبغ بن نباتة قال: أتيت أمير المؤمنين عليه السلام فوجدته متفكرا ينكت في الارض، فقلت، يا أمير المؤمنين مالي أراك متفكرا تنكت في الارض، أرغبة منك فيها؟ فقال: لا والله ما رغبت فيها ولا في الدنيا يوما قط ولكني فكرت في مولود يكون من ظهري، الحادي عشر من ولدي، هو المهدي الذي يملا الارض عدلا وقسطا كما ملئت جورا وظلما، تكون له غيبة وحيرة، يضل فيها أقوام ويهتدي فيها آخرون، فقلت: يا أمير المؤمنين ! وكم تكون الحيرة والغيبة؟ قال: ستة أيام أو ستة أشهر أو ست سنين، فقلت: وإن هذا لكائن؟ فقال: نعم كما أنه مخلوق وأنى لك بهذا الامر يا أصبغ اولئك خيار هذه الامة مع خيار أبرار هذه العتره، فقلت: ثم ما يكون بعد ذلك فقال: ثم يفعل الله ما يشاء فإن له بداء ات وإرادات وغايات ونهايات.اصول کافی
دراين حديث هم تفاوت متن در جملات کلينی : ستة أيام أو ستة أشهر أو ست سنين ونعمانی : سبت من الدهر مشهود است.


علاقه مندان نمونه های بیشتر را در اینجا ببینند :


[=Arial Black]http://sites.google.com/site/hojjah/ekhtelaf.ahadis.doc?attredirects=0&d=1

موضوع دیگر در این باب مساله تبدیل وتعویض اسناد است :

روشى در ميان قدماء محدّثين معمول بوده كه در كتاب‏هاى بصائر صفار، كافى، كتب شيخ صدوق، كتب شيخ طوسى مصاديق بسيارى دارد كه مجال طرح آنها در اين مقال نيست، در اين روش، محدّث قسمتى از سند را كه به يك راوى مشهور و شناخته شده منتهى مى‏گردد حذف و به جاى آن سند ديگرى قرار مى‏داده است، اين روش با وجود شباهت‏هايى كه با «نظريه تعويض اسناد» در نزد متأخران دارد، تفاوت جوهرى با آن دارد.
هدف از اين روش تصحيح سند با حذف سند غير معتبر نيست، بلكه سند معتبر به سند معتبر ديگر تبديل مى‏شده است، غرض از اين تبديل، علّو اسناد (كم واسطه بودن سند) مى‏باشد و نشانه‏هايى از آن در اصطلاح علم درايه با عنوان «بدل» از اقسام علو سند ديده مى‏شود

نمونه اوّل:
باب التمر از كتاب الأطعمة كافى دقيقا با باب التمر از كتاب المآكل محاسن مرتبط است حديث اول تا ششم اين باب كافى، در محاسن با ارقام 779، 780، 784، 785، 794 نقل شده كه ترتيب آنها دقيقا يكسان است و هرچند تنها در حديث اول و دوم نام احمد بن محمد بن خالد آمده بنظر مى‏آيد كه تمام 6 حديث برگرفته از محاسن است.

حديث 8 - 16 اين باب نيز در محاسن با ارقام 769، 770، 773، 774، 775، 778، 804، 806، 817.
چنانچه مى‏بينيد ترتيب اين احاديث هم دقيقا يكسان است و با اين كه نام احمد بن أبي عبد اللّه تنها در دو حديث 8 و 9 كافى واقع شده و سائر احاديث با اسناد گوناگون نقل شده، ظاهرا تمامى احاديث كافى برگرفته از محاسن برقى است.
نمونه دوم:
عنوان باب «أكل الرجل في منزل أخيه بغير إذنه» از كتاب الأطعمة كافى (ج 6، ص 277) دقيقا در محاسن، كتاب المآكل، باب 21 (ص 415) ديده مى‏شود و ظاهرا عنوان باب كافى از محاسن اخذ شده است.
در اين باب 5 روايت وجود دارد كه تنها در روايت دوم نام احمد بن محمد بن خالد ديده مى‏شود ولى اين 5 روايت با ترتيبى (تقريبا) مشابه در محاسن با ارقام 172، 175، 174، 176، 177 نقل شده است.
اين گونه يكسانى يا شباهت بسيار ترتيب احاديث كافى و محاسن را كه در كتاب‏هاى اطعمه، اشربه، دواجن (همگى از جلد ششم كافى) فراوان ديده مى‏شود، نمى‏توان تصادفى دانست، بلكه از اقتباس احاديث از محاسن خبر مى‏دهد، هرچند به نام صاحب محاسن تنها در اندك مواردى از اسناد فوق تصريح شده است.
شبيه اين امر در كتاب روضه كافى ارقام 488 - 493 (ر. ك. محاسن، ص 346 - 348، ارقام 9، 10، 13، 12، 16، 21) هم ديده مى‏شود.

مثل:


779 - عنه عن إبراهيم بن عقبةعن محمد بن ميسر عن أبيه عن أبي جعفر أو عن أبي عبد الله (ع) في قول الله تعالى فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ قال أزكي طعاما التمر .
ودر کافی : عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن إبراهيم بن عقبة، عن ميسر عن محمد بن عبدالعزيز، عن أبيه، عن أبي جعفر أو أبي عبدالله عليهما السلام في قول الله عزوجل: " فلينظر أيها أزكى طعاما فليأتكم برزق منه " قال: أزكى طعاما التمر.صحيح
804- عنه عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن الحكم قال قال أبو عبد الله (ع) الصرفان سيد تموركم .
ودر کافی : علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن الحكم، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: الصرفان سيد تموركم.صحيح

نمونه های بیشتر را در اینجا ببینيد:

بنظر شما چرا مرحوم کلينی سند بعضی از احادیث را عوض کرده واسم احمد بن محمد بن خالد را از حدیث حذف نموده ؟ با اینکه از کتاب همین احمد بن محمد بن خالد روایت کرده است ؟

بعضی میگویند که برای علو سند این عمل را انجام داده که به نظر این جانب جای بحث وبررسی دارد شاید هم کلینی اینکار را نکرده و....

پس در می یابیم که موضوع اخبار واحادیث بسیار خطیر وپیچیده بوده وباتوجه به خفقان موجود تا قرن هفتم هجری وکمبود تجهیزات و .... ، وقوع تحریفات و اشتباهات در اسناد ومتون حدیثی بسیار اتفاق افتاده است همچنانکه وجود نسخ مختلف از جوامع روایی شیعه وسنی حکایت از آن دارد. و یکی ازمعقولترین راههای اطمینان به صحت اخبار ، یافتن شواهد وقرائن بر آنهاست.

در آینده بحول الهی به ذکر بعضی از احادیث و تجزیه وتحلیل آنها میپردازیم ؛ ان شاء الله .

به نام خدا

با عرض سلام , ادب و تشکر

جناب خیر البریه لطفا بیشتر این مبحث رو باز کنید .

نقل قول:
نمونه اختلاف درسند و متن احادیثی که نعمانی ؛ محمد بن ابراهیم بن جعفر الكاتب معروف به ابن ابی زینب ؛ روایت کرده ومقایسه آن با اخبار اصول کافی ، لازم به ذكر است كه نعماني از شاگردان مبرز کلینی وراوی اصول کافی است :
- أخبرنا محمد بن يعقوب الكلينى، عن عدة من رجاله، عن أحمد بن أبي - عبدالله محمد بن خالد البرقي، عن الحسن بن العباس بن الحريش، عن أبي جعفر محمد ابن علي(عليهما السلام)، عن آبائه(عليهم السلام) أن أمير المؤمنين(عليه السلام) قال لابن عباس: إن ليلة القدر في كل سنة، وإنه ينزل في تلك الليلة أمر السنة وما قضي فيها، ولذلك الامر ولاة بعد رسول الله(صلى الله عليه وآله)، فقال ابن عباس: من هم يا أمير المؤمنين؟ فقال: أنا وأحد عشر من صلبى أئمة محدثون "(2). الغيبة نعمانی

ودر کافی : محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، ومحمد بن أبي عبدالله ومحمد بن الحسن عن سهل بن زياد جميعا، عن الحسن بن العباس بن الجريش(2)، عن أبي جعفر الثاني عليه السلام أن أمير المؤمنين عليه السلام قال لابن عباس: إن ليلة القدر في كل سنة، وإنه ينزل في تلك الليلة
أمر السنة ولذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلى الله عليه وآله، فقال ابن عباس: من هم؟ قال: أنا وأحد عشر من صلبي أئمة محدثون.اصول کافي
که اين حديث هم در سند وهم در متن مختلف است .

به نظر شما علت اين اختلافات در دو نفر معاصر هم (استاد و شاگرد) چيست ؟

چرا واقعا اختلاف وجود داره ؟ خودتون گفتید که استاد و شاگرد بودن واسه همین من نمیتونم بفهمم چرا اختلاف به وجود امده .

با تشکر

اللهم صل علی محمد و آل محمد

vahid_barvarz;207123 نوشت:
چرا واقعا اختلاف وجود داره ؟ خودتون گفتید که استاد و شاگرد بودن واسه همین من نمیتونم بفهمم چرا اختلاف به وجود امده . با تشکر


با سلام

اختلاف حتی در قرآن کریم وقرائات وتفسیر رخ داد، مثلا در اعمالی که هر روز در حضور صحابه انجام میشد مثل وضو ونماز رسول خدا (ص) که صدها حکم اختلافی در آن داده شده و اهم این امر بر میگردد به تفسیر وبرداشت های متفاوت افراد از سخن و سیره معصومین علیهم السلام وشارع هم پیش بینی این اختلافات را نموده بود و امامانی معصوم برای هر زمانی تدارک دیده بود که متاسفانه با استقبال مردم روبرو نشد و لایق همین اختلاف وتفرقه شدند .

اما گفتیم که امکان تحریف عمدی ویا سهوی در هنگام تنسیخ کتب هم وجود داشته که با بررسی شواهد و قرائن دیگر میتوان به متن درست پی برد .

مثلا در همین حدیث مزبور در یکی جریش نوشته ودر دیگری حریش ، مرحوم نعمانی گفته : وما قضي فيها، : و مرحوم کلینی این جمله را نیاورده که بنظر میرسد تفسیر ومعنی راوی در حدیث امام اضافه شده باشد .

موضوع قفل شده است