جمع بندی نا امید شدم از زندگی، افسردگی گرفته ام!!

تب‌های اولیه

84 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نا امید شدم از زندگی، افسردگی گرفته ام!!

سلام
نمیدونم از چی بگم و چجوری شروع کنم! 23 سالمه دانشجوی ترم 1 ارشدم. با اینه شاید در رشته ی خوب و در دانشگاه خوبی درس میخونم ولی هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم. حس میکنم دچار افسردگی شده ام. هیچ امیدی به آینده م ندارم و حس میکنم درس خوندنم بی فایده س و این همه درس خوندم معلوم نیس آخرش چی بشه، جوری که دیگه نمیتونم درس بخونم و الانم که چن روز مونده تا شروع امتحانام ولی همش وقتمو بیخودی تلف میکنمو دلم نمیخاد برم سراغ درس. با اینکه تصمیم گرفته بودم ارشدمو با معدل خوب تموم کنم ولی همین ترم اول احتمال مشروط شدنم هم حتی هست!! یه زمانی به درس خیلی علاقه داشتم ولی الان می بینم بخاطر درس خوندن الان نه کاری دارم نه پولی و با این وجود با اینکه نیاز به ازدواج رو خیلی حس میکنم ولی حتی حرفشو هم نمیتونم بزنم چون دستم به هیچ جا بند نیست!! خودم که فکر میکنم بیشترین چیزی که میتونه بهم انگیزه بده اومدن یه فرد بعنوان همسر تو زندگیمه، ولی از طرفی هم اینو خیلی محال میدونم. ازین زندگی بی هدفم خسته شدم واقعا!! بنظرتون چیکار کنم؟!! دلم ولی میخاد یه فرد مفید باشم تو جامعه، یه کار مفید انجام بدم، ولی همش باید درس خوند!! اونم بی فایده!!

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اینکه فکر می کنید با ازدواج مشکل شما حل می شود، خوب و البته تا حدودی درست است؛ چون ازدواج در هدفمند شدن زندگی، کمک زیادی به شما خواهد کرد. منتها این مسئله وضعیت شغلی شما را حل نمی کند که ظاهرا ریشه مشکلات شما در همین مسئله است. شما با ازدواج فقط به این نتیجه می رسید که از این به بعد بار مسئولیت یک نفر دیگر هم روی دوش شماست و باید تلاش بیشتری کنید و طبیعتا تلاش شما بیشتر هم می شود. ولی بهتر است برای اینکه بعداً با مشکلات دیگری مثل سرخوردگی پیش همسر و خانواده اش و ... روبرو نشوید، از همین الان به فکر موقعیت شغلی آینده خودتان باشید. البته این به این معنا نیست که حتما شاغل باشد و بعد ازدواج کنید؛ بلکه به این معناست که حداقل بدانید در آینده می خواهید چکاره شوید.

لذا به نظرم اولین قدمی که شما را از این وضعیت یعنی بی هدف بودن و افسردگی و ... خارج می کند این است که در مورد آینده شغلی خود بیشتر فکر و تحقیق کنید. نقش رشته تحصیلی که مشغول به آن هستید را در وضعیت شغلیتان مشخص کرده و برای به دست آوردن آن تلاش کنید. لزومی ندارد برای اینکه سر کار بروید منتظر اتمام ارشد باشید؛ بلکه اساساً در شرایط فعلی به نظرم کار کردن در کنار تحصیل ارشد، لازم و ضروری است؛ چون وقتی شما ارشد را تمام کنی، برای سر کار رفتن، اولین چیزی که از شما می خواهند رزومه کاری است. جمع کردن سابقه کاری هم معمولاً همراه با کمی بیگاری است؛ یعنی نباید خیلی به فکر حقوق و مزایای آن باشید. لذا چه بهتر که این کار را زمانی انجام دهید که به حقوق آن خیلی نیاز ندارید که به نظرم بهترین زمان همین دوره تحصیل ارشد است. البته رشته ها با هم فرق دارد و هر رشته ای شرایط خاص خودش را دارد؛ منتها در غالب رشته ها چنین چیزی که عرض کردم امکان پذیر است.

با این حال اگر پیدا کردن شغلی که مربوط به رشته‌تان باشد هم ممکن نبود، می توانید برای اینکه کمی از این وضعیت روحی خلاص شوید، شغل پاره وقتی را هر چند غیر مرتبط پیدا کنید و مشغول شوید. با این کار کم کم برای ازدواج هم می توانید اقدام کنید؛ چون صرف داشتن شغل و بیکار نبود حتی به طور پاره وقت، نقش مهمی در نگاه خانواده به شما و حتی نگاه فردی که به خواستگاری او می روید دارد.

پیروز و سربلند

ahmad70;622456 نوشت:
سلام
نمیدونم از چی بگم و چجوری شروع کنم! 23 سالمه دانشجوی ترم 1 ارشدم. با اینه شاید در رشته ی خوب و در دانشگاه خوبی درس میخونم ولی هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم. حس میکنم دچار افسردگی شده ام. هیچ امیدی به آینده م ندارم و حس میکنم درس خوندنم بی فایده س و این همه درس خوندم معلوم نیس آخرش چی بشه، جوری که دیگه نمیتونم درس بخونم و الانم که چن روز مونده تا شروع امتحانام ولی همش وقتمو بیخودی تلف میکنمو دلم نمیخاد برم سراغ درس. با اینکه تصمیم گرفته بودم ارشدمو با معدل خوب تموم کنم ولی همین ترم اول احتمال مشروط شدنم هم حتی هست!! یه زمانی به درس خیلی علاقه داشتم ولی الان می بینم بخاطر درس خوندن الان نه کاری دارم نه پولی و با این وجود با اینکه نیاز به ازدواج رو خیلی حس میکنم ولی حتی حرفشو هم نمیتونم بزنم چون دستم به هیچ جا بند نیست!! خودم که فکر میکنم بیشترین چیزی که میتونه بهم انگیزه بده اومدن یه فرد بعنوان همسر تو زندگیمه، ولی از طرفی هم اینو خیلی محال میدونم. ازین زندگی بی هدفم خسته شدم واقعا!! بنظرتون چیکار کنم؟!! دلم ولی میخاد یه فرد مفید باشم تو جامعه، یه کار مفید انجام بدم، ولی همش باید درس خوند!! اونم بی فایده!!

1- یک شغل پاره وقت پیدا کنید . ( حتی اگر شده مجانی مشغول شوید )
2- در درون آن شغل پاره وقت بسیار خوش اخلاق باشین.
3- در درون آن شغل بررسی کنید که آیا صاحب کاره شما دختر دارد یا نه .
4- اگر امکان آشنایی شما با ایشان وجود داشت پا پیش بگذارید .
5- اگر چنین فرصتی مهیا نبود ... شرکت را ترک کنید و دامتان را جایی دیگر پهن کنید .

به امید موفقیت شما ....

فقط با مرحله ی اول پیشنهاد مارینر موافقم :

نقل قول:

- یک شغل پاره وقت پیدا کنید . ( حتی اگر شده مجانی مشغول شوید

تدریس خصوصی مثلا

پولشم بدک نیس .. قابل توجه نیس ... ولی واسه شروع خوبه خب

ahmad70;622456 نوشت:
سلام
نمیدونم از چی بگم و چجوری شروع کنم! 23 سالمه دانشجوی ترم 1 ارشدم. با اینه شاید در رشته ی خوب و در دانشگاه خوبی درس میخونم ولی هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم. حس میکنم دچار افسردگی شده ام. هیچ امیدی به آینده م ندارم و حس میکنم درس خوندنم بی فایده س و این همه درس خوندم معلوم نیس آخرش چی بشه، جوری که دیگه نمیتونم درس بخونم و الانم که چن روز مونده تا شروع امتحانام ولی همش وقتمو بیخودی تلف میکنمو دلم نمیخاد برم سراغ درس. با اینکه تصمیم گرفته بودم ارشدمو با معدل خوب تموم کنم ولی همین ترم اول احتمال مشروط شدنم هم حتی هست!! یه زمانی به درس خیلی علاقه داشتم ولی الان می بینم بخاطر درس خوندن الان نه کاری دارم نه پولی و با این وجود با اینکه نیاز به ازدواج رو خیلی حس میکنم ولی حتی حرفشو هم نمیتونم بزنم چون دستم به هیچ جا بند نیست!! خودم که فکر میکنم بیشترین چیزی که میتونه بهم انگیزه بده اومدن یه فرد بعنوان همسر تو زندگیمه، ولی از طرفی هم اینو خیلی محال میدونم. ازین زندگی بی هدفم خسته شدم واقعا!! بنظرتون چیکار کنم؟!! دلم ولی میخاد یه فرد مفید باشم تو جامعه، یه کار مفید انجام بدم، ولی همش باید درس خوند!! اونم بی فایده!!

سلام علیکم
من دوست ندارم هعییی امید الکی بدم و خوش حالت کنم...
الان از 100 نفر دانشجو برق شریف 90 نفرشون میرن خارج...وقتی استفاده نشن چه فایده؟؟میرن اونور لااقل از اختراعات و ...اونا شاید استفاده کردیم(منظورم دانشجوهای خودمونه)
ولی این درده جامعه ی ما هست...وقتی مسئولین بی... کار نمیکنند و به فکر جیب خودشون هستند دیگه از ملت چه انتظاری هست ؟؟؟
این همه رهبری میگه به جوانان فرصت بدید و تولید داخل باشه داخل باشه و لی دولت میره برنج وارد میکنه فلان محصول رو وارد میکنه....
و به شما حق میدم و میدونم چی میگید...
تا کی میخواد درست بشه خدا میدونه.
اینم بدونید که ما مامور به وظیفه هستیم نه نتیجه . . .
سخته ولی هیچوقت امیدتون رو از دست ندید...
یا علی

مارینر;626693 نوشت:
1- یک شغل پاره وقت پیدا کنید . ( حتی اگر شده مجانی مشغول شوید )
2- در درون آن شغل پاره وقت بسیار خوش اخلاق باشین.
3- در درون آن شغل بررسی کنید که آیا صاحب کاره شما دختر دارد یا نه .
4- اگر امکان آشنایی شما با ایشان وجود داشت پا پیش بگذارید .
5- اگر چنین فرصتی مهیا نبود ... شرکت را ترک کنید و دامتان را جایی دیگر پهن کنید .

به امید موفقیت شما ....

Miss Chadoriii;626714 نوشت:

فقط با مرحله ی اول پیشنهاد مارینر موافقم :
تدریس خصوصی مثلا
پولشم بدک نیس .. قابل توجه نیس ... ولی واسه شروع خوبه خب

سلام خانوم میس چادری ...
امکانش هست ازتون بپرسم چرا با سایر بندهای صحبتم موافق نیستین ...

ازدواج - کار - موفقیت ... در بسیاری از جهات حالت فرصت رو دارند ... اینکه شخص بتونه یک فرصت کاری خوب و مناسب پیدا کنه ... اینکه شخصی بتونه شریک زندگی مناسب ( که بهش علاقه داشته باشه ... همکارش باشه - بتونه رفاه براش ایجاد کنه ) رو پیدا کنه ...

به نظره شما آدم چجوری میتونه با کسی ازدواج کنه که ...

1- واقعا اون شخص رو دوست داشته باشه . ( انتخابش کرده باشه ... نه اینکه در جبر انتخاب شوهر قرار گرفته باشه )
2- اون شخص پولدار باشه و بتونه رفاه براش ایجاد کنه ( لطفا نگین که از رفاه بدتون میاد )
3- کاره خوب و مناسبی داشته باشه .
و ...

مارینر;626693 نوشت:
شرکت را ترک کنید و دامتان را جایی دیگر پهن کنید .
.

مخالفم به خاطر این بند Fool

عشق و ازدواجی که بخواد با نقشه کشیدن و دام پهن کردن و چرتکه انداختن شروع بشه و به دست بیاد

به درد سطل زباله میخوره

ایشون فقط برای اینکه زندگیش نظم بگیره و یه تنوع توش ایجاد بشه و سرش گرم شه ... یه شغل پاره وقت کفایت میکنه فعلا

یه کم که اوضاعشون بهتر شد و از این افسردگی بیرون اومدن میتونن به بقیه هدفای زندگیشون ( ازدواج ) هم برسن

Miss Chadoriii;626785 نوشت:
مخالفم به خاطر این بند Fool

عشق و ازدواجی که بخواد با نقشه کشیدن و دام پهن کردن و چرتکه انداختن شروع بشه و به دست بیاد

به درد سطل زباله میخوره

ایشون فقط برای اینکه زندگیش نظم بگیره و یه تنوع توش ایجاد بشه و سرش گرم شه ... یه شغل پاره وقت کفایت میکنه فعلا

یه کم که اوضاعشون بهتر شد و از این افسردگی بیرون اومدن میتونن به بقیه هدفای زندگیشون ( ازدواج ) هم برسن

اینکه شما از لفظ نقشه کشیدن استفاده کردین ... منم باهاش موافق هستم آدم باید برای هر چیزی یک Plan داشته باشه .
بحث دام پهن کردن هم بیشتر یک نوع نگاه طنز گونه به قضیه بود ...

وگرنه اگر کسی به سن ازدواج رسیده باشه ... و قصدش هم این باشه که به مراکز مختلفی سر بزنه ...
در درون اونجا با آدمعهای متفاوتی آشنا بشه ...
و اگر تونست با اونی که واقعا دوسش داره و میتونه براش رفاه ایجاد کنه از نظره من هیچ عیبی نداره ...

برعکس نوع نگاه شما رو نمیتونم متوجه بشم ...
دختر یا پسری وایسه تو خونه تا یکی ازش خوشش بیاد ...
یا اینکه مثله این فیلم هندی ها یهو نگاه ها به هم گره بخوره و دلاشون هوری بریزه و یه دل نه صد دل عاشق هم بشن .
یا اینکه دختر بشینه تو خونه ... یهو خدا یه پسر خوش تیپ و با کلاس و تحصیل کرده ... همونجور که دوست داره خدا براش بفرسته ...

میتونم بپرسم شما چگونه یک جامعه آماری برای ازدواج برای خودتون ایجاد میکنین ...

مارینر;626791 نوشت:
ای.
و اگر تونست با اونی که واقعا دوسش داره و میتونه براش رفاه ایجاد کنه از نظره من هیچ عیبی نداره ...

.

نقشه کشیدن ینی همین ( نه به اون معنی پلن و مثبت که شما تو نظرتونه )

ینی بگرده ببینه بابای کدوم دختر پولدار تره ... ازدواج با کدوم خانواده براش به صرفه تره

Fool

از نظر من این آشنایی برای ازدواج درست نیس ... اصلا اسمش آشنایی نیس

فقط کاسبیه

Fool

بعدن نوشت :

مارینر جان
شما میتونی هر جور دلت میخواد ازدواج کنی ... مدل کاسبی و کاملا چرتکه ای ... زندگی خودته دوس داری خرابش کنی ... ماله خودته کسی کاریت نداره
اما خواهشن این نوع نحوه ی آشنایی رو ... به عنوان یه چیز نرمال و طبیعی ...جلوه نده

:Gol:

ahmad70;622456 نوشت:
23 سالمه دانشجوی ترم 1 ارشدم. با اینه شاید در رشته ی خوب و در دانشگاه خوبی درس میخونم ولی هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم. حس میکنم دچار افسردگی شده ام.

اين قسمت از حرف هات كاملا در مورد من هم صدق ميكنه

ahmad70;622456 نوشت:
جوری که دیگه نمیتونم درس بخونم و الانم که چن روز مونده تا شروع امتحانام ولی همش وقتمو بیخودی تلف میکنمو دلم نمیخاد برم سراغ درس.

منم يه مدت همچين حسي رو داشتم اما هرچه كمك و مشاوره خواستم گفتن هيچ راهي نيست جز اينكه خودم رو مجبور كنم پاي درس بشينم.راه ديگري نيست

امین;626665 نوشت:
نقش رشته تحصیلی که مشغول به آن هستید را در وضعیت شغلیتان مشخص کرده و برای به دست آوردن آن تلاش کنید.

با اين بخش از صحبت استاد امين موافقم.
فارغ التحصيلان رشته خودت رو دنبالشون برو و باهاشون صحبت كن و ازشون كمك بگير

امین;626665 نوشت:
با این حال اگر پیدا کردن شغلی که مربوط به رشته‌تان باشد هم ممکن نبود، می توانید برای اینکه کمی از این وضعیت روحی خلاص شوید، شغل پاره وقتی را هر چند غیر مرتبط پیدا کنید و مشغول شوید.

مثلا كارهايي مثل كامپيوتر و موبايل ميشه در فرصت كمي ياد گرفت و انجام داد.تعميرات يا مثلا پيدا كردن و نصب برنامه هاي نرم افزاري...يا اگه ماشين داري مثلا مسافركشي...
يا مثال ديگري كه خانم ميس چادري زدن:
Miss Chadoriii;626714 نوشت:
تدریس خصوصی مثلا

پولشم بدک نیس .. قابل توجه نیس ... ولی واسه شروع خوبه خب

Miss Chadoriii;626796 نوشت:

بعدن نوشت :

مارینر جان
شما میتونی هر جور دلت میخواد ازدواج کنی ... مدل کاسبی و کاملا چرتکه ای ... زندگی خودته دوس داری خرابش کنی ... ماله خودته کسی کاریت نداره
اما خواهشن این نوع نحوه ی آشنایی رو ... به عنوان یه چیز نرمال و طبیعی ...جلوه نده

:Gol:

منظورت رو متوجه نشدم ...
اگر قرار به توهین کردن هست که منم میتونم دهنم رو باز کنم و کاسب بودن رو به خودتون نسبت بدم ...

یعنی اگر کسی بخواد در درون جامعه دنبال پسری باشه که :
دوسش داشته باشه ...
بتونه رفاه بیشتری براش تامین کنه ...
انتخابش کرده باشه ...

داره کاسبی میکنه ....

حرفات خیلی بچه گونه هست ... پس آدمها چجوری انتخاب میکنند ... شاید شما دوست داری بشینی که یکی بیاد و تو رو انتخاب کنه ... ولی خوب خیلی ها هم اینجوری فکر نمیکنن ...

نگفتین ... شما چجوری انتخاب میکنین ...
براتون رفاه مهم نیست .
براتون دوست داشتن مهم نیست ...
چرتکه و حساب و کتاب براتون مهم نیست ...
اینکه بچه هاتون بهترین مدرسه برن براتون مهم نیست ...

کلمه کاسبی رو درست انتخاب نکردی ...
من دنبال یک شریکی هستم که بتونه برام آرامش تامین کنه ... و منم دوسش داشته باشم ...
و این رو هم من خراب شدن زندگی نمیدونم ...

اگر امکان هستش شما روش آشنا شدن و انتخاب شدنتون رو کمی توضیح بدین ... تا شاید دیگران از روش شما وارد شدند و انتخاب شدند ... و طبق فرمایش شما زندگیشون رو خراب نکردند ... اونم بدون نقشه و چرتکه ...

مثلا دارن راه میرن ... یهو میخورن زمین ... آقاهه دستش رو میگیره ...
یا اینکه دارن با ماشین میرن ... یهو ماشینش به ماشین اون یکی میخوره .
یا اینکه داره بارون میاد ... آقاهه میگه بیا زیر چتز من ...
یا اینکه میاد خواستگاری و توهم دلت هوری میریزه و میگی بله ...

مارینر;626930 نوشت:
منظورت رو متوجه نشدم ...
اگر قرار به توهین کردن هست که منم میتونم دهنم رو باز کنم و کاسب بودن رو به خودتون نسبت بدم ...

یعنی اگر کسی بخواد در درون جامعه دنبال پسری باشه که :
دوسش داشته باشه ...
بتونه رفاه بیشتری براش تامین کنه ...
انتخابش کرده باشه ...

داره کاسبی میکنه ....

حرفات خیلی بچه گونه هست ... پس آدمها چجوری انتخاب میکنند ... شاید شما دوست داری بشینی که یکی بیاد و تو رو انتخاب کنه ... ولی خوب خیلی ها هم اینجوری فکر نمیکنن ...

نگفتین ... شما چجوری انتخاب میکنین ...
براتون رفاه مهم نیست .
براتون دوست داشتن مهم نیست ...
چرتکه و حساب و کتاب براتون مهم نیست ...
اینکه بچه هاتون بهترین مدرسه برن براتون مهم نیست ...

کلمه کاسبی رو درست انتخاب نکردی ...
من دنبال یک شریکی هستم که بتونه برام آرامش تامین کنه ... و منم دوسش داشته باشم ...
و این رو هم من خراب شدن زندگی نمیدونم ...

اگر امکان هستش شما روش آشنا شدن و انتخاب شدنتون رو کمی توضیح بدین ... تا شاید دیگران از روش شما وارد شدند و انتخاب شدند ... و طبق فرمایش شما زندگیشون رو خراب نکردند ... اونم بدون نقشه و چرتکه ...

مثلا دارن راه میرن ... یهو میخورن زمین ... آقاهه دستش رو میگیره ...
یا اینکه دارن با ماشین میرن ... یهو ماشینش به ماشین اون یکی میخوره .
یا اینکه داره بارون میاد ... آقاهه میگه بیا زیر چتز من ...
یا اینکه میاد خواستگاری و توهم دلت هوری میریزه و میگی بله ...

واقعن کلمه ی کاسبی انقد برخورنده بود؟؟؟

من منظورم از کاسبی .. رابطه بده بستونی بود ... مثلا من پول میدم ... طرف مقابل یه شونه تخم مرع میده بهم

خب؟؟

اما رابطه ی ازدواج بده بستونی نباید باشه

من نباید مثلا جهزیه بیارم ... طرف عروسی بگیره

من نباید اینو بخرم ... در عوض اون یچی دیگه بخره برام

اگه کاری میخوام بکنم ... هدفش عشق باشه .. محبت باشه ... نه صرفا اون کار و چیزی که از اون کار به دست میاد

بازم اگه باعث ناراحتتون شد حرف من عذرخواهی میکنم

در مورد آشنایی هم من نمیگم بیشنن تو خونه از هوا یه آدم براشون بیوفته زمین

من فقط میگم با قصد و غرض با کسی آشنا نشیم

ahmad70;622456 نوشت:
سلام
نمیدونم از چی بگم و چجوری شروع کنم! 23 سالمه دانشجوی ترم 1 ارشدم. با اینه شاید در رشته ی خوب و در دانشگاه خوبی درس میخونم ولی هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم. حس میکنم دچار افسردگی شده ام. هیچ امیدی به آینده م ندارم و حس میکنم درس خوندنم بی فایده س و این همه درس خوندم معلوم نیس آخرش چی بشه، جوری که دیگه نمیتونم درس بخونم و الانم که چن روز مونده تا شروع امتحانام ولی همش وقتمو بیخودی تلف میکنمو دلم نمیخاد برم سراغ درس. با اینکه تصمیم گرفته بودم ارشدمو با معدل خوب تموم کنم ولی همین ترم اول احتمال مشروط شدنم هم حتی هست!! یه زمانی به درس خیلی علاقه داشتم ولی الان می بینم بخاطر درس خوندن الان نه کاری دارم نه پولی و با این وجود با اینکه نیاز به ازدواج رو خیلی حس میکنم ولی حتی حرفشو هم نمیتونم بزنم چون دستم به هیچ جا بند نیست!! خودم که فکر میکنم بیشترین چیزی که میتونه بهم انگیزه بده اومدن یه فرد بعنوان همسر تو زندگیمه، ولی از طرفی هم اینو خیلی محال میدونم. ازین زندگی بی هدفم خسته شدم واقعا!! بنظرتون چیکار کنم؟!! دلم ولی میخاد یه فرد مفید باشم تو جامعه، یه کار مفید انجام بدم، ولی همش باید درس خوند!! اونم بی فایده!!

بله متاسفانه آقازاده ها دور رو دست گرفتن
هرکه پارتی نداره باید سر بزاره زمین بمیره
میری تو ی شرکت دولتی همه فامیلن!!! اینم از مملکت امام زمان

مارینر;626693 نوشت:
1- یک شغل پاره وقت پیدا کنید . ( حتی اگر شده مجانی مشغول شوید )
2- در درون آن شغل پاره وقت بسیار خوش اخلاق باشین.
3- در درون آن شغل بررسی کنید که آیا صاحب کاره شما دختر دارد یا نه .
4- اگر امکان آشنایی شما با ایشان وجود داشت پا پیش بگذارید .
5- اگر چنین فرصتی مهیا نبود ... شرکت را ترک کنید و دامتان را جایی دیگر پهن کنید .

به امید موفقیت شما ....

اگه یه کار پیدا میشد که خوب بود حالا صاحب شرکت دختر هم نداشت اشکالی نداره. کار پیدا کنم بعدش ازدواج هم میتونم بکنم!!

Miss Chadoriii;626714 نوشت:
فقط با مرحله ی اول پیشنهاد مارینر موافقم :

تدریس خصوصی مثلا

پولشم بدک نیس .. قابل توجه نیس ... ولی واسه شروع خوبه خب

تو هرکاری انقد دست زیاد شده که دیگه جایی واسه ما نمونده!! حتی همین تدریس خصوصی. ولی بحث اینه که فارغ التحصیل که بشم هرجا بخام برم دنبال کار معمولا سابقه کار میخان، واسه همین اگه کار مرتبط با رشته م باشه خیلی بهتره..

امین;626665 نوشت:
با این حال اگر پیدا کردن شغلی که مربوط به رشته‌تان باشد هم ممکن نبود، می توانید برای اینکه کمی از این وضعیت روحی خلاص شوید، شغل پاره وقتی را هر چند غیر مرتبط پیدا کنید و مشغول شوید. با این کار کم کم برای ازدواج هم می توانید اقدام کنید؛ چون صرف داشتن شغل و بیکار نبود حتی به طور پاره وقت، نقش مهمی در نگاه خانواده به شما و حتی نگاه فردی که به خواستگاری او می روید دارد.

من خودم خیلی دوس دارم یه کار پاره وقت داشته باشم حداقل همین که وابسته نباشم به خانواده خودش یه امید و انگیزه س!! ولی هم اون کاری که میخام پیدا نمیشه هم از یه طرف همزمان با درس بخوام کاری داشته باشم از درس هم عقب میفتم چون درسامون هم سنگینه!!

مقداد-عمار;626751 نوشت:
سلام علیکم
من دوست ندارم هعییی امید الکی بدم و خوش حالت کنم...
الان از 100 نفر دانشجو برق شریف 90 نفرشون میرن خارج...وقتی استفاده نشن چه فایده؟؟میرن اونور لااقل از اختراعات و ...اونا شاید استفاده کردیم(منظورم دانشجوهای خودمونه)
ولی این درده جامعه ی ما هست...وقتی مسئولین بی... کار نمیکنند و به فکر جیب خودشون هستند دیگه از ملت چه انتظاری هست ؟؟؟
این همه رهبری میگه به جوانان فرصت بدید و تولید داخل باشه داخل باشه و لی دولت میره برنج وارد میکنه فلان محصول رو وارد میکنه....
و به شما حق میدم و میدونم چی میگید...
تا کی میخواد درست بشه خدا میدونه.
اینم بدونید که ما مامور به وظیفه هستیم نه نتیجه . . .
سخته ولی هیچوقت امیدتون رو از دست ندید...
یا علی

فعلا که یجورایی دارن با درس جوونا رو سرگرم می کنن، در حالیکه هر سال چندصدهزار دانشجو فارغ التحصیل میشن که هرکدوم ازینا توقع یه شغل مناسب رو دارن، در حالیکه نه واسه این همه دانشجو کار هست تو صنعت و نه خیلی از چیزایی که تو دانشگاه میخونن بدرد صنعت میخوره!!

[="Tahoma"][="Black"]سلام به همگی

ما خوندیم که با هر رفلکس گلوپ ! ( همون بلعیدن خودمون ) یه کمی هوا هم وارد مَعده میشه .

اما گویا بعضیا فقط هوا گلوپ! میکنن . ( یا شایدم میخوان ریا نشه )

هرکس تو این جامعه " زندگی " کنه میفهمه وضعیت چطوره ، خرج و مخارج چطوره .

اما هستن کسایی هم که به جای " زندگی " ، بیشتر " تفریح " میکنن . واسه همینه فک میکنن اومدن " هواگلوپی! " ( پارسیش میشه هواخوری )

به جای شعار و شعر و شر ، یکم واقع بین باشیم . تشکر .[/]

ahmad70;622456 نوشت:
سلام
نمیدونم از چی بگم و چجوری شروع کنم! 23 سالمه دانشجوی ترم 1 ارشدم. با اینه شاید در رشته ی خوب و در دانشگاه خوبی درس میخونم ولی هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم. حس میکنم دچار افسردگی شده ام. هیچ امیدی به آینده م ندارم و حس میکنم درس خوندنم بی فایده س و این همه درس خوندم معلوم نیس آخرش چی بشه، جوری که دیگه نمیتونم درس بخونم و الانم که چن روز مونده تا شروع امتحانام ولی همش وقتمو بیخودی تلف میکنمو دلم نمیخاد برم سراغ درس. با اینکه تصمیم گرفته بودم ارشدمو با معدل خوب تموم کنم ولی همین ترم اول احتمال مشروط شدنم هم حتی هست!! یه زمانی به درس خیلی علاقه داشتم ولی الان می بینم بخاطر درس خوندن الان نه کاری دارم نه پولی و با این وجود با اینکه نیاز به ازدواج رو خیلی حس میکنم ولی حتی حرفشو هم نمیتونم بزنم چون دستم به هیچ جا بند نیست!! خودم که فکر میکنم بیشترین چیزی که میتونه بهم انگیزه بده اومدن یه فرد بعنوان همسر تو زندگیمه، ولی از طرفی هم اینو خیلی محال میدونم. ازین زندگی بی هدفم خسته شدم واقعا!! بنظرتون چیکار کنم؟!! دلم ولی میخاد یه فرد مفید باشم تو جامعه، یه کار مفید انجام بدم، ولی همش باید درس خوند!! اونم بی فایده!!

سلام احمد آقا
داداش گلم چطوری؟؟

من تازه اومدم اینجا و همین الان تازه این پستت رو خوندم، آخه دو نفر آدم اینقد شبیه به هم !!!! مگه می شه!!!!

می خواستم بدونی که اگه منم واسه این موضوع مشاوره می خواستم، حرفام یه ویرگول هم با حرفای تو فرقی نمی داشت

البته اسمامون با هم فرق داره تو احمدی من س......... هستم، بعد تازه من بدبختیا و مشکلاتم یه کوچولو از تو بیشتره، گفتی نمی تونی حرف ازدواجو بزنی؟؟!!!! من که حرفشو زدم ، شد!!! حالا چند سال دیگه می خواد یکی پیدا بشه که با شرایط من بسازه؟ الله اعلم

فقط سعی کن تو زندگی کمتر غصه بخوری، چون از کیسه ت میره

خبر نداری که!!!!!!!
می پرسی چی رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خوب آواتار باکلاس جدیدمو دیگه

یا رقیه خاتون

سلام گرم به همه دوستان و شما جناب امین
آدم اصلا یه موضوعی رو که راجع بهش دغدغه داره، نمیتونه حرفشو نزنه، و تو خودش بریزه
با کمال احترام، در همین ابتدای تاپیک با فرمایشات شما زاویه پیدا کردم، نه اینکه بگم حرف شما اشتباهه ها، ولی از اونجایی که شرایط من مشابه احمد آقاست، می خواستم بگم که مشاورتون اصلا کمکی نکرد و منو به شخصه ناامید تر کرد، حالا من جداگانه مشاوره ی شما رو نقل و قول می کنم و ازتون خواهش می کنم با در نظر گرفتن مسائلی که می گم یه مشاوره ای بدید که کاربردی تر باشه

امین;626665 نوشت:
اینکه فکر می کنید با ازدواج مشکل شما حل می شود، خوب و البته تا حدودی درست است؛ چون ازدواج در هدفمند شدن زندگی، کمک زیادی به شما خواهد کرد. منتها این مسئله وضعیت شغلی شما را حل نمی کند که ظاهرا ریشه مشکلات شما در همین مسئله است. شما با ازدواج فقط به این نتیجه می رسید که از این به بعد بار مسئولیت یک نفر دیگر هم روی دوش شماست و باید تلاش بیشتری کنید و طبیعتا تلاش شما بیشتر هم می شود. ولی بهتر است برای اینکه بعداً با مشکلات دیگری مثل سرخوردگی پیش همسر و خانواده اش و ... روبرو نشوید، از همین الان به فکر موقعیت شغلی آینده خودتان باشید. البته این به این معنا نیست که حتما شاغل باشد و بعد ازدواج کنید؛ بلکه به این معناست که حداقل بدانید در آینده می خواهید چکاره شوید.

ببینید ، منظور شما از آینده چیست؟ اگر از 3 سال آینده میپرسید که من از برنامه ی خودم نمیگم، بلکه از برنامه اجباری که برام درنظر گرفته شده می گم:احتمالا تا چند ماه دیگه درسمو تموم کنم، بعدش هم دفترچه ی سربازیمو پست کنم، اگه امریه بخوام که یه 6 ماه باید تو نوبت باشم و اگه سربازیه معمولی 2 ماه باید تو نوبت اعزام باشم، بعدشم برم 24 ماه خدمت رایگان داشته باشم(ببخشید، راستی ماهی یک میلیون ریال میدن، به ریال گفتم که بیشتر به چشم بیاد)، بعد از اتمام سربازی هم باید دوره بیفتم دنبال کار، که فرض می کنیم ان شا الله سر 6 ماه یه کاری گیر بیاد،
این از برنامه ی سه ساله آینده، تا اینجا قبول؟!!، حالا بریم سراغ اولین قدم

امین;626665 نوشت:
لذا به نظرم اولین قدمی که شما را از این وضعیت یعنی بی هدف بودن و افسردگی و ... خارج می کند این است که در مورد آینده شغلی خود بیشتر فکر و تحقیق کنید. نقش رشته تحصیلی که مشغول به آن هستید را در وضعیت شغلیتان مشخص کرده و برای به دست آوردن آن تلاش کنید. لزومی ندارد برای اینکه سر کار بروید منتظر اتمام ارشد باشید؛ بلکه اساساً در شرایط فعلی به نظرم کار کردن در کنار تحصیل ارشد، لازم و ضروری است؛ چون وقتی شما ارشد را تمام کنی، برای سر کار رفتن، اولین چیزی که از شما می خواهند رزومه کاری است. جمع کردن سابقه کاری هم معمولاً همراه با کمی بیگاری است؛ یعنی نباید خیلی به فکر حقوق و مزایای آن باشید. لذا چه بهتر که این کار را زمانی انجام دهید که به حقوق آن خیلی نیاز ندارید که به نظرم بهترین زمان همین دوره تحصیل ارشد است. البته رشته ها با هم فرق دارد و هر رشته ای شرایط خاص خودش را دارد؛ منتها در غالب رشته ها چنین چیزی که عرض کردم امکان پذیر است.

در مورد این یه بند دو تا نکته می گم:
اولا:در مورد کارشناسی ارشد با اینکه خودم توشم ولی چون اطلاعی ندارم حرف نمی زنم، اما یه دانشجوی دکترا که چند وقت پیش باهاش صحبت می کردم، میگفت ازمون تعهد محضری گرفتن که حین تحصیل کار نکنیم، مستحضر هستید که طبق فتوای مراجع، تبعیت از قانون تکلیف شرعیه!!!! دیگه فک کنم اون کسی که این قانون رو گذاشته(البته اگه چیزی که من شنیدم درست باشه) اون قانون گذاره دیگه خیلی به رزاق بودن خدا ایمان داره، یعنی از خدا هم بیشتر به رزاق بودن خدا ایمان داره،چون خدا می گه از تو حرکت از من برکت
ثانیا: همون جاهایی که می گید بعدا از ما رزومه کاری می خوان، همین الان هم رزومه ی کاری می خوان، با این تفاوت که الان چون پایان خدمت نداریم، یه نقطه ضعفه و خیلی از شرکت ها قبول نمی کنن، فرمایشتون درسته که می گید با پول کمتر کار کنیم تا یه رزومه داشته باشیم ولی واقعا تو مهندسی الان شرکتا حداقل دو میلیون حقوق میدن و مثلا من که تو مصاحبه ها به حقوق وزارت کار قانعم، بعید می دونم علت رد کردنم توقع حقوق بالا باشه

امین;626665 نوشت:
با این حال اگر پیدا کردن شغلی که مربوط به رشته‌تان باشد هم ممکن نبود، می توانید برای اینکه کمی از این وضعیت روحی خلاص شوید، شغل پاره وقتی را هر چند غیر مرتبط پیدا کنید و مشغول شوید. با این کار کم کم برای ازدواج هم می توانید اقدام کنید؛ چون صرف داشتن شغل و بیکار نبود حتی به طور پاره وقت، نقش مهمی در نگاه خانواده به شما و حتی نگاه فردی که به خواستگاری او می روید دارد.

پاره وقت که هیچ، دنبال تمام وقت غیر مرتبط گشتم، از حق نگذریم یه جا گفت بیا برا آژانس تلفنا رو جواب بده ماهی 500 هزار تومن، می خواستم برم ها، ولی گفت باید قرارداد یک ساله ببنده(تضمین شغلی!!!) یعنی واقعا خودش می دونست که چه کار افتضاحی رو با چه حقوق مزخرفی داره پیشنهاد می ده واسه همینم می گفت باید قرارداد ببندی، یعنی واقعا آدم بره سر یه کار اینجوری بیشتر افسرده نمی شه؟؟؟!!!

در انتها براتون از خدا طلب اجر دنیوی و اخروی می کنم که می شینید پای حرفای ما
ولی
می خواستم بدونید که تمام پیشنهاداتی رو که به احمد آقا دادید رو، من امتحان کردم و تا الان نه تنها نتیجه ای نگرفتم بلکه داغونتر و نا امید تر شدم
می خواستم بدونید که حرفاتون اشکالی نداره، ولی برا من خیلی نا امید کننده بود
می خواستم بدونید که اگه می خواید به یه جوون مشاوره بدید، خودتون رو بذارید جای اون و تمام مشکلات و دغدغه ها و نیاز های اون رو در نظر بگیرید
می خواستم بدونید که چرا با نظرات شما زاویه پیدا کردم
می خواستم بدونید که چرا یه بغضی تو گلومه که بهم گفتن مراقب باش مرد که گریه نمی کنه
می خواستم بدونم؟ آیا من استعداد نوشتن متن های انتقادی رو دارم؟؟:khaneh:(اینم جهت مزاح که از دستم ناراحت نشید)

یا رقیه خاتون

به نام خدا
سلام

يه راه حل جلوي پاي همه جوونا ميزارم:
مراجعه كنيد به مركز فني حرفه اي(هنرستان منظورم نيست) شهرتون و يه دوره آموزشي كوتاه مدت 3-6ماه و گاهي بيشتر ببينيد.
رشته هاي فني هميشه تو بورس هستن البته يه كم گرد و خاك دارن ولي حقوق خوبي هم دارن.بعد از سه الي 6 ماه با سرمايه اي اندك(مثلا250 تومان) مي تونيد درآمد بسيار خوبي داشته باشيد.تضمين مي كنم بعد از يكسال هم ماشين مي خريد هم ازدواج و خونه و... اگر هم فكر ميكنيد كسي به اين شغل ها اهميت نميده و در شان شما نيست موقتا مشغول كار بشيد بعد از دو سه سال كه پس انداز خوبي كسب كرديد تغيير شغل بديد هركس بيكاره به اين مورد فكر كنه:
اينم دوسايت راهنما:

http://reshteha.roshd.ir/fields/SUfield.aspx

http://www.hd4.ir/Major_Computer.aspx

الان رشته هايي مثل الكترونيك كامپيوتر نقشه كشي و تاسيسات تو بورس هستن و در آمد خيلي خوبي دارن و در زندگي هم كاربرد زيادي دارن،حتي اگه شاغل هم هستين رشت هايي مثل كامپيوتر و تاسيسات بسيار كاربردي هستن.

username;627458 نوشت:
سلام احمد آقا
داداش گلم چطوری؟؟

من تازه اومدم اینجا و همین الان تازه این پستت رو خوندم، آخه دو نفر آدم اینقد شبیه به هم !!!! مگه می شه!!!!

می خواستم بدونی که اگه منم واسه این موضوع مشاوره می خواستم، حرفام یه ویرگول هم با حرفای تو فرقی نمی داشت

البته اسمامون با هم فرق داره تو احمدی من س......... هستم، بعد تازه من بدبختیا و مشکلاتم یه کوچولو از تو بیشتره، گفتی نمی تونی حرف ازدواجو بزنی؟؟!!!! من که حرفشو زدم ، شد!!! حالا چند سال دیگه می خواد یکی پیدا بشه که با شرایط من بسازه؟ الله اعلم

فقط سعی کن تو زندگی کمتر غصه بخوری، چون از کیسه ت میره

خبر نداری که!!!!!!!
می پرسی چی رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خوب آواتار باکلاس جدیدمو دیگه

یا رقیه خاتون

سلام داداش
شکر خدا...

آره شایدم مشکل خیلی های دیگه هم باشه. از جمله بین اطرافیان و دوستان خودمم می بینم که نگران آینده شون هستند و کلی دغدغه دارن.
حرفشو که زدم،منتها میگن کار دیگه!!

آواتار جدیدتم مبارک.:ok:

ناگفته هاي ناب;627513 نوشت:
به نام خدا
سلام

يه راه حل جلوي پاي همه جوونا ميزارم:
مراجعه كنيد به مركز فني حرفه اي(هنرستان منظورم نيست) شهرتون و يه دوره آموزشي كوتاه مدت 3-6ماه و گاهي بيشتر ببينيد.
رشته هاي فني هميشه تو بورس هستن البته يه كم گرد و خاك دارن ولي حقوق خوبي هم دارن.بعد از سه الي 6 ماه با سرمايه اي اندك(مثلا250 تومان) مي تونيد درآمد بسيار خوبي داشته باشيد.تضمين مي كنم بعد از يكسال هم ماشين مي خريد هم ازدواج و خونه و... اگر هم فكر ميكنيد كسي به اين شغل ها اهميت نميده و در شان شما نيست موقتا مشغول كار بشيد بعد از دو سه سال كه پس انداز خوبي كسب كرديد تغيير شغل بديد هركس بيكاره به اين مورد فكر كنه:
اينم دوسايت راهنما:

http://reshteha.roshd.ir/fields/SUfield.aspx

http://www.hd4.ir/Major_Computer.aspx

الان رشته هايي مثل الكترونيك كامپيوتر نقشه كشي و تاسيسات تو بورس هستن و در آمد خيلي خوبي دارن و در زندگي هم كاربرد زيادي دارن،حتي اگه شاغل هم هستين رشت هايي مثل كامپيوتر و تاسيسات بسيار كاربردي هستن.

اگه قرار بود این کارارو کنیم که همون اول میرفتیم فنی حرفه ای!! نمیومدیم 6 سال عمرمونو تو دانشگاه تلف کنیم...

username;627503 نوشت:
می خواستم بدونید که تمام پیشنهاداتی رو که به احمد آقا دادید رو، من امتحان کردم و تا الان نه تنها نتیجه ای نگرفتم بلکه داغونتر و نا امید تر شدم
می خواستم بدونید که حرفاتون اشکالی نداره، ولی برا من خیلی نا امید کننده بود
می خواستم بدونید که اگه می خواید به یه جوون مشاوره بدید، خودتون رو بذارید جای اون و تمام مشکلات و دغدغه ها و نیاز های اون رو در نظر بگیرید
می خواستم بدونید که چرا با نظرات شما زاویه پیدا کردم
می خواستم بدونید که چرا یه بغضی تو گلومه که بهم گفتن مراقب باش مرد که گریه نمی کنه
می خواستم بدونم؟ آیا من استعداد نوشتن متن های انتقادی رو دارم؟؟(اینم جهت مزاح که از دستم ناراحت نشید)

یا رقیه خاتون

گل گفتی واقعا!!
میدونی مشکل اینجاس که مثلا من الان خیلی از دوستامو که دانشگاه نخوندن رو می بینم که الان هم کار دارن هم پس انداز و هم زن و زندگی! اونوقت من که مثلا فک میکردم که چه خوش بحالمه اومدم دانشگاه بعد 23 سال هنو یه ریال هم پس انداز ندارم. تازه یه دو سال هم که باید تو سربازی تلف کنیم دیگه چه شود...!!!

[="Tahoma"][="Black"]

ahmad70;627595 نوشت:
اگه قرار بود این کارارو کنیم که همون اول میرفتیم فنی حرفه ای!! نمیومدیم 6 سال عمرمونو تو دانشگاه تلف کنیم...

نشستن و افسردگي گرفتن و سپر عمر به بيهودگي يا فعال بودن و به قسمتي از آرزوها رسيدن؟مسئله اين است
با اين كار حداقل سرمايه ي خوبي براي ايجاد شغل دلخواهتون به دست مياريد همينطور براي ازدواج.افسرده هم نميشيد.[/]

ناگفته هاي ناب;627603 نوشت:

نشستن و افسردگي گرفتن و سپر عمر به بيهودگي يا فعال بودن و به قسمتي از آرزوها رسيدن؟مسئله اين است
با اين كار حداقل سرمايه ي خوبي براي ايجاد شغل دلخواهتون به دست مياريد همينطور براي ازدواج.افسرده هم نميشيد.

آخه فک میکنم الان دیگه یکم دیر شده واسه این کارا! و هم از طرفی وقتشو ندارم. ارشد تموم شه بعدشم سربازی هست. بعد با مدرک ارشد هم که باید برم سراغ کار مرتبط با رشته ام...

ahmad70;627604 نوشت:
خه فک میکنم الان دیگه یکم دیر شده واسه این کارا

فكر كنم گفتين ترم اول هستين.كاري كه بايد بيكنيد اين هست كه 3-6 ماه آموزش ميبينيد سپس به مدت يكماه كاراي اداريشو انجام ميدي و تا سربازي يك سالي براي كار كردن وقت داري با روزي 2-3 ساعت كار ميتوني ماهيانه درآمدي در حد يك كارمند داشته باشي.شنبه صبح برو مركز فني حرفه اي شهرتون و يه رشته مثلا تاسيسات ثبت نام كن.ضرر نميكني.

چند ماه قبل اعزام اقدام کن برای امریه.حتما.چون رشته و دانشگات خوبه .معدلتم بالا باشه.سپاه و خیلی ارگانهای دیگه میگیرنت.یه سری پروژه ها توی سپاه هست که میتونی بگیری روشون کار کنی از سربازیت کم بشه.اگه خاستی بگو برات سوال کنم دقیقا کجا بری.یه خورده دیگه تحمل کن داداش.درست میشه.من خودمم خیلی داغونه اوضام. یه اپسیلون امید دارم همونو چسبیدم و ادامه میدم.

ناگفته هاي ناب;627609 نوشت:
.شنبه صبح برو مركز فني حرفه اي شهرتون و يه رشته مثلا تاسيسات ثبت نام كن.ضرر نميكني.

سلام داداش
شما خودت همین کار رو کردی؟
یاعلی

.

ناگفته هاي ناب;627513 نوشت:
به نام خدا
سلام

يه راه حل جلوي پاي همه جوونا ميزارم:
مراجعه كنيد به مركز فني حرفه اي(هنرستان منظورم نيست) شهرتون و يه دوره آموزشي كوتاه مدت 3-6ماه و گاهي بيشتر ببينيد.
رشته هاي فني هميشه تو بورس هستن البته يه كم گرد و خاك دارن ولي حقوق خوبي هم دارن.بعد از سه الي 6 ماه با سرمايه اي اندك(مثلا250 تومان) مي تونيد درآمد بسيار خوبي داشته باشيد.تضمين مي كنم بعد از يكسال هم ماشين مي خريد هم ازدواج و خونه و... اگر هم فكر ميكنيد كسي به اين شغل ها اهميت نميده و در شان شما نيست موقتا مشغول كار بشيد بعد از دو سه سال كه پس انداز خوبي كسب كرديد تغيير شغل بديد هركس بيكاره به اين مورد فكر كنه:
اينم دوسايت راهنما:

http://reshteha.roshd.ir/fields/SUfield.aspx

http://www.hd4.ir/Major_Computer.aspx

الان رشته هايي مثل الكترونيك كامپيوتر نقشه كشي و تاسيسات تو بورس هستن و در آمد خيلي خوبي دارن و در زندگي هم كاربرد زيادي دارن،حتي اگه شاغل هم هستين رشت هايي مثل كامپيوتر و تاسيسات بسيار كاربردي هستن.

خیلی پیشنهاد خوبیه..

ahmad70;627595 نوشت:
اگه قرار بود این کارارو کنیم که همون اول میرفتیم فنی حرفه ای!! نمیومدیم 6 سال عمرمونو تو دانشگاه تلف کنیم...

دوره 3 تا 6 ماهس

البته این رشته هایی که ایشون گفتن پسرونه اس فقط

کلی دوره های دخترونه :khandeh!: هم داره ... مثلا من خودم کلاس کافی شاپ رو قراره بعده به سرانجام رسوندن درس و مشقم برم

80 ساعته کل دوره فقط

خدایی خیلی هیجان انگیزه واقعن پیشنهاد خوبی دادنا

مارینر;626693 نوشت:
1- یک شغل پاره وقت پیدا کنید . ( حتی اگر شده مجانی مشغول شوید )
2- در درون آن شغل پاره وقت بسیار خوش اخلاق باشین.
3- در درون آن شغل بررسی کنید که آیا صاحب کاره شما دختر دارد یا نه .
4- اگر امکان آشنایی شما با ایشان وجود داشت پا پیش بگذارید .
5- اگر چنین فرصتی مهیا نبود ... شرکت را ترک کنید و دامتان را جایی دیگر پهن کنید .

چه راهکار جالبی، دفعه قبل فقط خط اولشو خونده بودم، الان می بینم چه نکات خوب و ارزشمندی تو کلامتونه،:ok::ok:

خیلی خوب بود واقعا

شما فک کن، من بی جنبه، طرف صاحب کاره اگه جواب سلاممو بده دیگه باورم می شه که به دومادی قبولم داره:khandeh!:

ahmad70;627595 نوشت:
اگه قرار بود این کارارو کنیم که همون اول میرفتیم فنی حرفه ای!! نمیومدیم 6 سال عمرمونو تو دانشگاه تلف کنیم...

احمد جان اینجا رو دیگه باهات موافق نیستم،

یعنی کلا این حرفو قبول ندارم، این اصطلاحی که می گن "کار که عار نیست" دقیقا برا این جور وقتاست، بهت توصیه می کنم شدیدا، ترم بعد که هنوز درس داری و احتمالا نتونی بری سر کار ، در کنار درست، یکی از دوره های خوب فنی حرفه ایه استان تهران رو برو، مورد داشتیم طرف با نصب(اول نوشته بودم نسب:khaneh:) سه تا تابلو برق تو 9 ساعت کاری ، یک میلیون و پونصد فاکتور کرده، هنوز که سرگرم درسی یه دوره بدرد بخور مرتبط با رشتت برو( البته به نظر من)

اصلا هم نگران نباش
چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود

بلاخره نوبت آق مهندس شدن ما هم می شه،

یا رقیه

mohsen1990;627613 نوشت:
چند ماه قبل اعزام اقدام کن برای امریه.حتما.چون رشته و دانشگات خوبه .معدلتم بالا باشه.سپاه و خیلی ارگانهای دیگه میگیرنت.یه سری پروژه ها توی سپاه هست که میتونی بگیری روشون کار کنی از سربازیت کم بشه.اگه خاستی بگو برات سوال کنم دقیقا کجا بری.یه خورده دیگه تحمل کن داداش.درست میشه.من خودمم خیلی داغونه اوضام. یه اپسیلون امید دارم همونو چسبیدم و ادامه میدم.

آقا محسن این کسر خدمتو خیلی خوب گفتین، الان به دانشجوهای کارشناسی ارشد تا سقف 12 ماه پروژه کسری میدن،
بد بختی اینه که من پروژه کسری برداشتم ولی اصلا انگیزه ندارم بشینم پاش انجامش بدم!!!!!
ولی کلا بنیاد ملی نخبگان چیز خوبیه:Cheshmak:

احمد آقا خواستی پیام خصوصی بده منم اطلاعاتی رو که دارم در اختیارت می ذارم

راستی آقا محسن بازی هم که 2-2 شده:Ghamgin:، ای بابا یه شب من تو اسک دین نبودم تا برا بچه دعا کنم:khaneh:، تف به ریا :khaneh:

یا رقیه

username;627721 نوشت:
آقا محسن این کسر خدمتو خیلی خوب گفتین، الان به دانشجوهای کارشناسی ارشد تا سقف 12 ماه پروژه کسری میدن،
بد بختی اینه که من پروژه کسری برداشتم ولی اصلا انگیزه ندارم بشینم پاش انجامش بدم!!!!!
ولی کلا بنیاد ملی نخبگان چیز خوبیه:Cheshmak:

احمد آقا خواستی پیام خصوصی بده منم اطلاعاتی رو که دارم در اختیارت می ذارم

راستی آقا محسن بازی هم که 2-2 شده:Ghamgin:، ای بابا یه شب من تو اسک دین نبودم تا برا بچه دعا کنم:khaneh:، تف به ریا :khaneh:

یا رقیه

اره بازی ضد حال بود.ولی لیگ قهرمانان اروپا جبران میکنن بچه ها:)چند روز قبل خبرت میکنم دعا بکنی.

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا
سلام

bidalil;627614 نوشت:
سلام داداش
شما خودت همین کار رو کردی؟
یاعلی

بله داداش.البته چند سال قبل ولي هنوزم بازار كارش خيلي خوبه.

مشاغل و خدمات فني سخت نيست،درآمد خيلي خوبي داره و بعد 1-2 سال سرمايه خوبي براي شغل دلخواهتون به دست مياريد.[/]

ترسیدن از آینده و ناامید شدن گناه بزرگیه که دائم در اطراف ما زمزمه شده و ما رو به این روز گرفتار کرد..

سازمان های فنی و حرفه ای رو که پیشنهاد کردند خیلی خوبه و میتونه یک فرد کار آفرین بشه و دست جوان های دیگه رو هم بگیره...

قطعا بسیاری از حس های ناراحت کننده و افسردگی ها از نداشتن همسر خوب و همه چیز ماشینی شدن ،سراغ آدم میاد .. روح از جسم بیشتر به توجه و مراقبت احتیاج داره

و چه بسا روح ناراحت و افسرده و مریض جسم بیمار رو هم به انسان میدهد.

یا حق

بیشتر ما فکرمون بیماره یعنی از لحاظ مغزی بیمارهستیم، ولی متاسفانه هیچ کس توجه نمیکنه یا پیشنهادهای بچه گانه ای میدن به ادم مثلا بهش فکرنکن تلقین نکن و....... درحالی میزان سرتونین دوپامین ونوراپی نفرین بدن دچار اشکال وتغییرات شدن وباید با متخصص این حوزه درمیون گذاشته بشه ومتاسفانه يه تابويي شده رفتن به روانپزشک،بیشتر بیماران مطب ها جسمشون مریض نیست این فکرشون بیمارهستش وعلل بیشتر بیماری ها افسردگی وسواس وبدبینی هستش،جامعه ی جوان ولی افسرده الان بیشتر پروفایل های جوونها تو شبکه های اجتماعی همش تنهایی غصه شکست و......هستش

ناگفته هاي ناب;627609 نوشت:

فكر كنم گفتين ترم اول هستين.كاري كه بايد بيكنيد اين هست كه 3-6 ماه آموزش ميبينيد سپس به مدت يكماه كاراي اداريشو انجام ميدي و تا سربازي يك سالي براي كار كردن وقت داري با روزي 2-3 ساعت كار ميتوني ماهيانه درآمدي در حد يك كارمند داشته باشي.شنبه صبح برو مركز فني حرفه اي شهرتون و يه رشته مثلا تاسيسات ثبت نام كن.ضرر نميكني.

خیلی ممنون.
تابستون به امید خدا اگه تونستم میرم حتما. البته چن روز پیش یه شرکتی رفتم که کارش ساخت بردهای الکترونیکیه. گفتن یه هفته ای باید آزمایشی برم تا ببینن چجوریه. کارش هم بصورت پروژه ایه، اگه بتونم همزمان با درسم پیش ببرم اینو خیلی خوبه. چون همون کاریه که خودم هم علاقه دارم انجام بدم.

mohsen1990;627613 نوشت:
چند ماه قبل اعزام اقدام کن برای امریه.حتما.چون رشته و دانشگات خوبه .معدلتم بالا باشه.سپاه و خیلی ارگانهای دیگه میگیرنت.یه سری پروژه ها توی سپاه هست که میتونی بگیری روشون کار کنی از سربازیت کم بشه.اگه خاستی بگو برات سوال کنم دقیقا کجا بری.یه خورده دیگه تحمل کن داداش.درست میشه.من خودمم خیلی داغونه اوضام. یه اپسیلون امید دارم همونو چسبیدم و ادامه میدم.

بنیاد نخبگان فک کنم شرط معدل داره، گمونم 17 به بالا. البته دانشگاهمون ضریب داره ولی بازم با این وضعی که من امتحانامو دادم فک نکنم بتونم با معدل خوبی فارغ التحصیل شم... اگه اطلاعاتی داری ممنون میشم بگی.:Gol:چی بگم والا!!؟ توکل بر خدا!!

username;627716 نوشت:
احمد جان اینجا رو دیگه باهات موافق نیستم،

یعنی کلا این حرفو قبول ندارم، این اصطلاحی که می گن "کار که عار نیست" دقیقا برا این جور وقتاست، بهت توصیه می کنم شدیدا، ترم بعد که هنوز درس داری و احتمالا نتونی بری سر کار ، در کنار درست، یکی از دوره های خوب فنی حرفه ایه استان تهران رو برو، مورد داشتیم طرف با نصب(اول نوشته بودم نسب:khaneh:) سه تا تابلو برق تو 9 ساعت کاری ، یک میلیون و پونصد فاکتور کرده، هنوز که سرگرم درسی یه دوره بدرد بخور مرتبط با رشتت برو( البته به نظر من)

اصلا هم نگران نباش
چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود

بلاخره نوبت آق مهندس شدن ما هم می شه،

یا رقیه

منم قبول دارم کار عار نیست. خودم هم حتی اوایل ترم ی مدت میرفتم سیم کشی ساختمون تو ساختمونای پر از خاک و خل و در حال ساخت! ولی خب هم پولش کم بود هم سخت بود هم هوا خیلی سرد بود و هم از درسم عقب میموندم دیگه نرفتم... سعی میکنم تابستون برم اگه بشه.

ahmad70;627837 نوشت:
بنیاد نخبگان فک کنم شرط معدل داره، گمونم 17 به بالا. البته دانشگاهمون ضریب داره ولی بازم با این وضعی که من امتحانامو دادم فک نکنم بتونم با معدل خوبی فارغ التحصیل شم... اگه اطلاعاتی داری ممنون میشم بگی.:Gol:چی بگم والا!!؟ توکل بر خدا!!

رفیقم مالک اشتر میره میگه تو دانشگامون ستاد دارن.ولی میگه تو اکثر دانشگاهها دارن.برو یه سر امام حسین یا مالک همون تهران بپرس.یا تو یونی خودتونم هست حتما.فقط پیگیر باش.بعدشم شانست بگه استخدام بشی.حالا اگه کردی اینکارو...الان داری پیش خودت میگی بیخیال درست نمیشه و ازین حرفا...:)ولی برو دنبالش.

mohsen1990;627841 نوشت:
رفیقم مالک اشتر میره میگه تو دانشگامون ستاد دارن.ولی میگه تو اکثر دانشگاهها دارن.برو یه سر امام حسین یا مالک همون تهران بپرس.یا تو یونی خودتونم هست حتما.فقط پیگیر باش.بعدشم شانست بگه استخدام بشی.حالا اگه کردی اینکارو...الان داری پیش خودت میگی بیخیال درست نمیشه و ازین حرفا...:)ولی برو دنبالش.

اتفاقا جهاددانشگاهی دانشگاهمون ظاهرا امریه میگیره. با یکی از اساتیدمون که مسئول پروژه هاس هم صحبت کردم منتها گفت باید ترم آخر اقدام کنم و از طرفی هم گرایشی ک میخاستن قدرت بود که من الکترونیکم. تازه این جهاد پروژه هاش هم جزو سربازیت حساب میشه و هم حقوق میدن بعدم همونجا میتونی استخدام شی.

شرمنده، الان سرم شلوغه نمی تونم با جزئیات توضیح بدم، ولی واسه کارشناسی ارشد شرط معدل نداره، بنیاد نخبگان رو می گم، ولی باید دنبال بگردی تا یکی از سازمان های مورد تایید وزارت دفاع بهت پروژه بده

username;627503 نوشت:
سلام گرم به همه دوستان و شما جناب امین
آدم اصلا یه موضوعی رو که راجع بهش دغدغه داره، نمیتونه حرفشو نزنه، و تو خودش بریزه
با کمال احترام، در همین ابتدای تاپیک با فرمایشات شما زاویه پیدا کردم، نه اینکه بگم حرف شما اشتباهه ها، ولی از اونجایی که شرایط من مشابه احمد آقاست، می خواستم بگم که مشاورتون اصلا کمکی نکرد و منو به شخصه ناامید تر کرد، حالا من جداگانه مشاوره ی شما رو نقل و قول می کنم و ازتون خواهش می کنم با در نظر گرفتن مسائلی که می گم یه مشاوره ای بدید که کاربردی تر باشه
...

در انتها براتون از خدا طلب اجر دنیوی و اخروی می کنم که می شینید پای حرفای ما
ولی
می خواستم بدونید که تمام پیشنهاداتی رو که به احمد آقا دادید رو، من امتحان کردم و تا الان نه تنها نتیجه ای نگرفتم بلکه داغونتر و نا امید تر شدم
می خواستم بدونید که حرفاتون اشکالی نداره، ولی برا من خیلی نا امید کننده بود
می خواستم بدونید که اگه می خواید به یه جوون مشاوره بدید، خودتون رو بذارید جای اون و تمام مشکلات و دغدغه ها و نیاز های اون رو در نظر بگیرید
می خواستم بدونید که چرا با نظرات شما زاویه پیدا کردم
می خواستم بدونید که چرا یه بغضی تو گلومه که بهم گفتن مراقب باش مرد که گریه نمی کنه
می خواستم بدونم؟ آیا من استعداد نوشتن متن های انتقادی رو دارم؟؟:khaneh:(اینم جهت مزاح که از دستم ناراحت نشید)

یا رقیه خاتون

سلام خدمت شما نقّاد ماهر :ok:. آره استعداش رو داری:Gol:

اولین نکته ای که باید خدمت شما عرض کنم - البته بعد از تشکر از نکته هایی که عرض کردید - این است که ما قرار نیست اینجا معجزه کنیم و چیزی بگوییم که شما بعد از خواندن پاسخ ما بلافاصله به بهترین وضع مطلوب برسید! مشاوره به این معناست که مشاور با توجه به شرایط شما راه های ممکن برای حل مشکل را به شما پیشنهاد می دهد. شما باید با در نظر گرفتن تمام جوانب شرایط خود، بررسی کنید ببینید امکان عملی کردن این راه ها وجود دارد یا خیر. اگر وجود داشت که چه بهتر اما اگر نداشت یا باید با رفع موانع به دنبال راهی برای عملی کردن آن ها باشید و یا اینکه راهکارهای جدید را پیدا کنید. مثلا وقتی دکتر برای بیماری شما قرص خاصی را تجویز می کند، به این معنا نیست که حتما بیماری شما با ان قرص درمان می شود. این صرفا مرحله اولیه اقدام است. هر چند ممکن است دکتر هم اشتباه کند اما این تنها احتمال خوب نشدن شما نیست. ممکن است شما قرص را پیدا نکنی! ممکن است پیدا کنی ولی پول نداشته باشی بخری! ممکن است بخری اما نتوانی آن را بخوری! ممکن است بخوری ولی به آن آلرژی داشته باشی! لذا درمان شما نیاز به رابطه مستمر با دکتر دارد تا برای هر مانع، راه حل را به شما ارائه دهد.

نکته دوم اینکه فضای انجمن محدود است و امکان بررسی تمام جوانب قضیه در آن وجود ندارد. لذا کار این بخش دادن سرنخ هاست. اگر این سرنخ ها توانست مشکل شما را حل کند که چه بهتر اما اگر نتوانست به مشاوره آنلاین؛ اگر آنجا هم نشد، تلفنی (096400) و اگر آنجا هم مشکلتان حل نشد چاره ای جز مشاوره حضوری نیست.

پیروز و سربلند :Gol:

ناامید نباشید که این زندگانی وفایی ندارد....

ahmad70;622456 نوشت:
سلام

نه .این نمیتونه منو از پا در بیاره.قرار نیست هر اتفاقی افتاد سریع نا امید شم.من میتونم چون تو خودم اون توانایی رو میبینم.در قبال مشکلات باید صبور بود.نا امیدی و منزوی شدن هیچ کاریو درست نمیکنه.هیچکی نتونسته با غصه خوردن مشکلی رو حل کنه.هیچکی بهتر از خودت نمیتونه به خودت کمک کنه.پاشو نترس.تو میتونی…خودت میدونی که میتونی اما خودتو دسته کم گرفتی…این دنیا یه بازی بیش نیست…به والله قسم با یه گوشه نشستن هیچی درست نمیشه.تا الان بودی چی شد؟ پس نترس..کم کم شروع کن…اروم اروم خودتو پیدا کن توقع نداشته باش یهو رابطتت با همه خوب بشه و از این افسردگی و تنهایی بیای بیرون.به خودت اعتماد کن.خدارو شاهد کارات بگیرو با یه یا علی به همه این لحظه‌های تلخ و ناراحتی پایان بده…به اینده روشنت فک کن.به جبران فک کن.خودتو پایین نگیر…تو هیچی از بقیه کم نداری…
تو اگه بخوای میتونی خوب خوب پیش بری.هر کسی تو این دنیا یه استعدادی داره…بذار بقیه دسته کمت بگیرن اما خدای خودت که میدونه تو چه استعدادی داری پس از خودش بخواه که کمکت کنه.نا امیدی چاره کار نیست.خودتو بشناس و به تمومی‌اون گرد و غبارهای گذشتت پایان بده.بشو یه پا روانشناس.تموم مشکلات روحیتو تو یه کاغذ یادداشت کن و برای تک تکشون یه راه کار پیدا کن.کم کم میبینی که تونستی بر مشکلاتت غلبه کنی.
خودتو هیچوقت دسته کم نگیر
افرین همینه
اره خودشه…
فک کن …
تو میتونی…امید وار باش به رحمت خدا…تو بخواه عملی میشه پس…راهتو ادامه بده و پا پس نکش
تمام

تو این مملکت همه افسرده و ناراحتو بی انگیزه هستن.ای کاش ای کاش این بنیاد سالمندان فکری به حال جوونا می کرد.اینجا همه مقصرن،هم مردم که عادت کردن به این زندگیه بیمارگونه و هم دولت که مردمو عادت داده.جوون بیست و سه چهارساله میگه من بی انگیزه و افسردم!این فاجعه است.باید برم خودمو از ی جایی ی جوری بندازم پایین که چیزی ازم نمونه.کی میخواد بالاخره ی فکری بکنه ی کاری بکنه.مردم؟یا مسئولین؟الان درد همه ی جوونا همینه.توی دنیای واقعی و مجازی همه مینالن!بهترین روزهای زندگیمون داره توی افسردگی و بی انگیزگی میسوزه و میره.فرقی نداره دیگه دانشجوی چه دانشگاهی هستی و چه رشته ای میخونی مهم اینه که آینده ای در انتظار تو نیست.عرضه و توانایی فردی ی چیزی میگه و راضی نبودن یک عده ی محدود به پیشرفت تو ی چیز دیگه.برای زندگی کردن تو این مملکت باید جنگید.ایرانو زیر سؤال نمیبرم ولی خدایی ظلم بزرگیه.

با سلام
قابل توجه کسانی که نامید شده اند میرساند مشکل اصلی شما نبود هیجانی هست که روح شما را متعالی کند پس برای اینکه قیمتی بر شما بگذارند چند راه را به شما نشان میدهم

1-بروید کار کنید پول دربیارید پولاتون که دراوردید نرید بخورید بلکه بدید به یکی که به شدت نیاز دارد می خواد زن بگیرد ماشین بخرد خونه بخرد دست به کاری بزند و فلان

2-اگه می بینین حوصله کار کردن ندارین اما بازم نمی خواید بی ارزش باشید برید خودتون و به سپاه معرفی کنین تا به شما تفنگ، مسلسل،ژ3،ژ4،ژ5، ارپی جی و قناصه بده برین سرمزر شکار...خیلی کیف میده!

3- بازم اگه دیدین نمی تونین، برید وصیت نامه بنویسین و برای فدا کردن خود در راه وطن خودتون پرت کنین روی مینهای امریکایی و انگلیسی که مثل ریگ تو منطقه های جنگی ریخته!...دو تا رو هم شما خنثی کنین دو تا هست غنیمت که هست هیچ کلی ثواب عظیمی داره...میرین بهشت!

[SPOILER]حرف منو گوش نمی کنین که اینطوری افسردگی گرفتین دیگه![/SPOILER]

هر وقت نا امید شدی بدون دعاهات مستجاب مبشه

[="Arial"][="DarkGreen"]

عزرائیل;628409 نوشت:
با سلام
قابل توجه کسانی که نامید شده اند میرساند مشکل اصلی شما نبود هیجانی هست که روح شما را متعالی کند پس برای اینکه قیمتی بر شما بگذارند چند راه را به شما نشان میدهم

1-بروید کار کنید پول دربیارید پولاتون که دراوردید نرید بخورید بلکه بدید به یکی که به شدت نیاز دارد می خواد زن بگیرد ماشین بخرد خونه بخرد دست به کاری بزند و فلان

2-اگه می بینین حوصله کار کردن ندارین اما بازم نمی خواید بی ارزش باشید برید خودتون و به سپاه معرفی کنین تا به شما تفنگ، مسلسل،ژ3،ژ4،ژ5، ارپی جی و قناصه بده برین سرمزر شکار...خیلی کیف میده!

3- بازم اگه دیدین نمی تونین، برید وصیت نامه بنویسین و برای فدا کردن خود در راه وطن خودتون پرت کنین روی مینهای امریکایی و انگلیسی که مثل ریگ تو منطقه های جنگی ریخته!...دو تا رو هم شما خنثی کنین دو تا هست غنیمت که هست هیچ کلی ثواب عظیمی داره...میرین بهشت!

[SPOILER]حرف منو گوش نمی کنین که اینطوری افسردگی گرفتین دیگه![/SPOILER]


اَاااااه!بابا تو معرکه ای!
میدونستم ی چیزی هستی که باهات طرح دوستی ریختم.تا حالا تو کل سایت خلاق تر از تو ندیدم.:Rose::Rose:[/]

موضوع قفل شده است