جمع بندی حقیقت عبودیت در حدیث عنوان بصری

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حقیقت عبودیت در حدیث عنوان بصری

به نام خدا

با سلام خدمت استاد گرامی

در حدیث عنوان بصری، امام صادق (علیه السلام) حقیقت عبودیت رو به صورت زیر در سه بند بیان کردند؟



1. این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است.. "پس آنگاه که عبد در آنچه که خدا به او واگذار کرده احساس مالکیتی نداشته باشد، انفاق در آنچه که خدا امر کرده است برای او آسان خواهد شد"


2. عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است). "و چون عبد تدبیر خود را بر مدبر خود واگذار کند، سختی های دنیا بر او آسان می شود."


3. تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام دادن کاری است که خدای تعالی به او امر نموده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است. "و چون عبد مشغولیت و اهتمامش منحصر در امر و نهی خداوند باشد دیگر مجال و فرصتی برای خود نمایی و مباهات به مردم نخواهد یافت"



اما سوالی که در این مطلب برای من پیش اومده در واقع از بند دوم عبارت بالا هست؟

(1). تدبیر نمی کند به چه معنی هست؟

ما اهداف مون رو مشخص می کنیم، برای آینده برنامه ریزی می کنیم، و در نهایت مسیری رو برای سرنوشت مون تعیین می کنیم (گرچه ممکن هست تقدیر خدا سرنوشت دیگه ای برای ما رقم بزند)

(2). آیا این تعیین مسیری که برای آینده مون میکنیم به معنی تدبیری هست که در بالا مطرح شد؟

با تشکر از شما :Rose:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد بصیر

[="Tahoma"][="Blue"]

ῌosseiṉ;622107 نوشت:
در حدیث عنوان بصری، امام صادق (علیه السلام) حقیقت عبودیت رو به صورت زیر در سه بند بیان کردند؟

ῌosseiṉ;622107 نوشت:
اما سوالی که در این مطلب برای من پیش اومده در واقع از بند دوم عبارت بالا هست؟

(1). تدبیر نمی کند به چه معنی هست؟

ما اهداف مون رو مشخص می کنیم، برای آینده برنامه ریزی می کنیم، و در نهایت مسیری رو برای سرنوشت مون تعیین می کنیم (گرچه ممکن هست تقدیر خدا سرنوشت دیگه ای برای ما رقم بزند)

(2). آیا این تعیین مسیری که برای آینده مون میکنیم به معنی تدبیری هست که در بالا مطرح شد؟


[h=1]كيفيت تدبير در انسان [/h]خداوند متعال تمام موجودات را براساس هدفى مشخص آفريده و ابزار رسيدن به آن هدف را در نهاد تك‌تك آنان قرار داده است. همه‌ى آن‌ها به غير از انسان و جنّ، در راه رسيدن به هدف آفرينش خويش، اراده، اختيار و انتخابى ندارند و تحت اراده‌ى تكوينى الهى، به سمت سرانجامى كه خداوند براى آنان مقدّر و مشخص فرموده، حركت مى‌نمايند كه:
اعلى/ ٢  و  ٣ : اَلَّذِي خَلَقَ فَسَوّى* وَ اَلَّذِي قَدَّرَ فَهَدى
همان‌كه آفريد و هماهنگى بخشيد. و آنكه اندازه‌گيرى كرد و راه نمود.
اما انسان، به مجموعه‌اى از توانايى‌هاى ادراكى مجهز شده تا با درك از خويشتن و هدفى كه مى‌تواند به آن برسد، آگاهانه به سوى سعادت خويش قدم بردارد كه:
انسان/ ٣ : إِنّا هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً
ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.
پس هرگونه تأمل، تفكر و انديشه در اين راستا مورد ستايش است و هر رفتار نظام‌مند، همراه با دورانديشى و با تدبير، از نظر اسلام تأييد شده است. قرآن كريم مى‌فرمايد:
اسراء/ ١٩ : وَ مَنْ أَرادَ اَلْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً
و هركس خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براى آن بكند و مؤمن باشد، آنان‌اند كه تلاش آن‌ها مورد حق‌شناسى (خداوند) واقع خواهد شد.
....[/]

[="Tahoma"][="Blue"]بر همين اساس، انسان سالك در نخستين گام سلوك، بايد هدف از آفرينش خويش را بشناسد و با تأمل در وجود خويشتن، مبدأ و معاد خود را در جهان هستى مشخص نمايد و نسبت خويش را به هدف سنجيده و مجموعه‌ى توانايى‌ها و استعدادهاى عادى و معنوى خود را در راه رسيدن به آن هدف بررسى و به فعليّت درآورد و آن‌گاه به موانع، آفات و آسيب‌هاى طريق تكامل خويش نظر افكند و با راه‌كارها و روش‌هايى كه شرع مقدس اسلام بيان فرموده، به رفع و دفع آن‌ها بپردازد.
راه و راهنماشناسى، از ديگر نكاتى است كه انسان سالك در سير تكاملى خود به آن نيازمند است.
توجه و رعايت اين فرايند، از منظر شرع مقدس اسلام، تدبير ناميده مى‌شود كه محصول تعليم، تفكر، تعقل، حزم (دورانديشى) ، مشورت و. . . است. تمام كليدواژه‌هاى ذكرشده، جايگاه مهم و ارزشمندى در بحث تربيت اسلامى دارد و بى‌توجهى به هر يك، موجب اختلال در تكامل سالك مى‌گردد. امام على-عليه السّلام-فرموده است:
«التدبير قبل الفعل، يؤمن العثار».[1]
تدبير كردن قبل از انجام [هر]كارى، انسان را از لغزش در امان مى‌دارد.
«من ساء تدبيره بطل تقديره.»[2]
كسى كه تدبيرش بد باشد، اندازه‌گيرى‌اش (در امور) باطل مى‌شود.
«من تأخر تدبيره، تقدّم تدميره.»[3]
كسى كه تدبيرش به تأخير افتد، نابوديش پيش مى‌افتد.
البته هنگامى تدبير انسان با مراعات مقدماتش كارساز است كه با توكّل به حضرت حق -جلّ جلاله-و توسل به اولياى گرامى او-عليهم السّلام-همراه باشد كه:
آل عمران  ١۵٩ : فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ يُحِبُّ اَلْمُتَوَكِّلِينَ
و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد.
زيرا هنگامى كه تدبير انسان با توكل بر خداوند همراه باشد، اگرچه به نتيجه‌ى ظاهرى هم نرسد، به نتيجه‌ى حقيقى و باز شدن ديدگاه انسان نسبت به وقايع عالم منجر مى‌شود و مى‌فهمد در عالم، مصالحى وجود دارد كه انسان در زمان مناسب و مقتضى به آن مى‌رسد و تنها خدا از آن‌ها خبر دارد، لذا مى‌فرمايد:
طلاق/ ٣ : وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً
و هركس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‌اى مقرّر كرده است.


[/HR][1] فهرست موضوعى غرر الحكم، باب التدبير.

[2] همان.

[3] فهرست موضوعى غرر الحكم، باب التدبير.[/]

با دقت در اين سير وجودى، فهميده مى‌شود كه تمامى موجودات، در واقع به‌طور تكوين تحت تدبير حكيمانه‌ى قادر مطلق و حقيقت محض خداوند سبحان هستند كه:
سجده/ ۵ : يُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّماءِ إِلَى اَلْأَرْضِ
كار [جهان]را از آسمان [گرفته]تا زمين، اداره مى‌كند.
البته انسان و جنّ تدبير خاصى دارند و خداوند براى ايشان وظيفه و دين قرار داده تا با اختيار خويش، تحت اين تدبير قرار گيرند و به نتايج والاى آن دست يابند كه:
ذاريات/ ۵۶ : وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ
و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
انعام/ ١٣٠ : يا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي
اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند.

چنانچه با توجه به مطالبى كه گفته شد، انسان امورش را تدبير كند، اين تدبير در راستاى عبوديت و تدبير الهى براى خويش خواهد بود و فرمايش امام صادق-عليه السّلام-در ركن دوّم عبوديت-كه بنده براى خويش تدبير نكند-محقّق خواهد شد، و اگر اين‌گونه امورش را تدبير نكرد، قطعا خود را تحت تدبير الهى قرار نداده، و براى خويش تدبير كرده است.
برگرفته از کتاب شرح عنوان بصری از آیت الله تحریری

بصیر;622348 نوشت:
چنانچه با توجه به مطالبى كه گفته شد، انسان امورش را تدبير كند، اين تدبير در راستاى عبوديت و تدبير الهى براى خويش خواهد بود و فرمايش امام صادق-عليه السّلام-در ركن دوّم عبوديت-كه بنده براى خويش تدبير نكند-محقّق خواهد شد، و اگر اين‌گونه امورش را تدبير نكرد، قطعا خود را تحت تدبير الهى قرار نداده، و براى خويش تدبير كرده است.

الحمدلله تازه متوجه شدم ارتباط شون به چه صورت هست، خدا به شما خیر عنایت بفرماید انشاءالله

بصیر;622344 نوشت:
كيفيت تدبير در انسان

جناب استاد سلام، فرض رو به این صورت در نظر می گیریم که شخصی سه رکن بیان شده در حدیث بالا را به عنوان سه قانون اصلی زندگی در نظر گرفت، با توجه فرض در نظر گرفته آیا روش حل مساله ای با شرایط زیر رو درست بیان می کنم؟

مساله: پس انداز شخصی مبلغ N تومان می باشد، والدین این شخص تمام مبلغ N تومان را از فرزندشان به عنوان قرض درخواست می کنند، حال چه باید کرد؟

نقل قول:
رکن اول: این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است

بیان اول: در واقع ما با پذیرش رکن اول، این موضوع را پذیرفتیم که مالک اصلی خداست پس در فرض مساله مالک اصلی مبلغ N تومان را خدا می دانیم پس من عبد باید آن را در راهی مورد استفاده قرار بدهم که معبود یکتا فرموده است (پس تا حالا همه چی کاملاً برام مشخص هست)

نقل قول:
رکن دوم: عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است)

بیان دوم: عبد با توجه به برنامه ریزی ای که کرده بود شروع به پس انداز کرد تا زمانی که به حد معینی برسد و به پیاده سازی ایده مورد نظرش بپردازد و از آن جا که هدف اصلی این مسیر رضایت خدا بود پس می توان گفت عبد تدبیر نکرده پس در واقع تدبیر خدا بوده است (ان شاء الله اگه درست مطالب شما رو متوجه شده باشم)

نقل قول:
رکن سوم: تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام دادن کاری است که خدای تعالی به او امر نموده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است.

بیان سوم: با پذیرش این رکن و با قرار گرفتن در شرایط فرض شده در مساله به این صورت می تونیم ادامه بدیم که خداوند بزرگ سفارش فراوانی به قرض نیکو فرموده و البته احادیث متعددی در این زمینه بیان شده است (پس تا حالا متوجه شدم مالک اصلی مبلغ مورد نظر خداست و به قرض نیکو سفارش فرموده)

در شرایط نرمال مساله رو میشه به امید خدا به نحو احسن حل کرد (ولی در عین حال مفروضات زیر رو هم باید اضافه کرد)

یک. والدین خواهان تمام مبلغ هستند
دو. برگرداندن مبلغ توسط والدین به فرزند کاملاً نامشخص هست
سه. ادب فرزند حکم میکنه مبلغ قرض داده شده رو به روی والدین نیارد

سوال: در این مساله چه باید کرد (در واقع وظیفه عبد در این شرایط چیست)

1.قرض دادن تمام مبلغ
2.قرض دادن مقداری از مبلغ و در نهایت ناراحتی والدین
و یا استفاده از پس انداز برای پیاده سازی ایده

جناب استاد در این شرایط باید به چه صورت فکر کرد؟

با تشکر از شما :Rose:

ῌosseiṉ;622549 نوشت:
سوال: در این مساله چه باید کرد (در واقع وظیفه عبد در این شرایط چیست)

1.قرض دادن تمام مبلغ
2.قرض دادن مقداری از مبلغ و در نهایت ناراحتی والدین
و یا استفاده از پس انداز برای پیاده سازی ایده

جناب استاد در این شرایط باید به چه صورت فکر کرد؟


باسلام و احترام و تشکر از این که اینقدر دقیق و منظم نوشتید.
شما خوب روی مطلب فکر کردید و اندیشیدید. اما این که مالک حقیقی ما و امکانات ما، خداست، منافاتی ندارد با این که ما هم برای مالمان کنترل و تدبیر داشته باشیم. این مهم است که بدانیم، هر چه ما تدبیر بکنیم، با اذن خدا انجام خواهد شد و از دایره اختیارات الهی خارج نخواهد بود. چه بسا تدبیر الهی این باشد که من این مال را برای خودم نگهدارم و همه اش را خرج و انفاق نکنم چون من هم مال خدا هستم و خدا شاید بخواهد برای من تدبیری داشته باشد؛ از این نکته هم نباید غافل شد.
پس اگر به مال احتیاج دارید خیلی مودبانه و محترمانه می توانید به والدینتان بگویید که اموال من مال شماست اما به فلان مبلغش احتیاج دارم، اما مابقی مال شما باشد و در اختیارتان.
یعنی می شود مقداری از مبلغ را به والدین داد و آنها را هم راضی نگهداشت.
اما در صورتی که همه ی مال خرج ایده ی ما می شود لذا نمی توانیم هیچ مقداری از آن را به والدین بدهیم، باید عرض کنم که در این صورت باید اهم و مهم کرد که در شرایط فعلی نیاز من مهمتر است یا نیاز والدینم. اگر نیاز آنها مهمتر است، به آنها قرض می دهیم و از خداوند مدبّر و حکیم، در خواست می کنیم که ما را برای رسیدن به ایده یمان یاری نماید و چه بسا بدون این مبلغ و از از جایی که ما حسابش را نمی کنیم به ایده یمان برسیم و والدینمان هم به خواسته یشان رسیده باشند. اما اگر ایده ی ما مهتر است، می توان والدین را راضی کرد و با آنها صحبت نمود و آنها را از ماجرا باخبر کرد. اگر در نهایت نپذیرفتند و باز باعث دلخوری آنها شد، در صورتی که ایده ی ما امر واجبی نباشد،مثلا از حقوق الهی مثل خمس نباشد، راضی کردنِ آنها امری پسندیده و مورد مرضیّ الهی است و خداوند متعال می تواند از طریق دیگری، حاجت ما را بدهد ان شاءالله.

[="Tahoma"][="Blue"]جمع بندی:
سوال:

در حدیث عنوان بصری، امام صادق علیه السلام می فرمایند که: عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است). "و چون عبد تدبیر خود را بر مدبر خود واگذار کند، سختی های دنیا بر او آسان می شود."
سوال اینجاست که ما اهداف مون رو مشخص می کنیم، برای آینده برنامه ریزی می کنیم، و در نهایت مسیری رو برای سرنوشت مون تعیین می کنیم آیا این تعیین مسیری که برای آینده مون میکنیم با تدبیر الهی منافات دارد و مخالفت با رضایت و تدبیر الهی است؟

جواب:
كيفيت تدبير در انسان

خداوند متعال تمام موجودات را براساس هدفى مشخص آفريده و ابزار رسيدن به آن هدف را در نهاد تك‌تك آنان قرار داده است. همه‌ى آن‌ها به غير از انسان و جنّ، در راه رسيدن به هدف آفرينش خويش، اراده، اختيار و انتخابى ندارند و تحت اراده‌ى تكوينى الهى، به سمت سرانجامى كه خداوند براى آنان مقدّر و مشخص فرموده، حركت مى‌نمايند كه:
اعلى/ ٢  و  ٣ : اَلَّذِي خَلَقَ فَسَوّى* وَ اَلَّذِي قَدَّرَ فَهَدى
همان‌كه آفريد و هماهنگى بخشيد. و آنكه اندازه‌گيرى كرد و راه نمود.
اما انسان، به مجموعه‌اى از توانايى‌هاى ادراكى مجهز شده تا با درك از خويشتن و هدفى كه مى‌تواند به آن برسد، آگاهانه به سوى سعادت خويش قدم بردارد كه:
انسان/ ٣ : إِنّا هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً
ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.
پس هرگونه تأمل، تفكر و انديشه در اين راستا مورد ستايش است و هر رفتار نظام‌مند، همراه با دورانديشى و با تدبير، از نظر اسلام تأييد شده است. قرآن كريم مى‌فرمايد:
اسراء/ ١٩ : وَ مَنْ أَرادَ اَلْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً
و هركس خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براى آن بكند و مؤمن باشد، آنان‌اند كه تلاش آن‌ها مورد حق‌شناسى (خداوند) واقع خواهد شد.
بر همين اساس، انسان سالك در نخستين گام سلوك، بايد هدف از آفرينش خويش را بشناسد و با تأمل در وجود خويشتن، مبدأ و معاد خود را در جهان هستى مشخص نمايد و نسبت خويش را به هدف سنجيده و مجموعه‌ى توانايى‌ها و استعدادهاى عادى و معنوى خود را در راه رسيدن به آن هدف بررسى و به فعليّت درآورد و آن‌گاه به موانع، آفات و آسيب‌هاى طريق تكامل خويش نظر افكند و با راه‌كارها و روش‌هايى كه شرع مقدس اسلام بيان فرموده، به رفع و دفع آن‌ها بپردازد.
راه و راهنماشناسى، از ديگر نكاتى است كه انسان سالك در سير تكاملى خود به آن نيازمند است.
توجه و رعايت اين فرايند، از منظر شرع مقدس اسلام، تدبير ناميده مى‌شود كه محصول تعليم، تفكر، تعقل، حزم (دورانديشى) ، مشورت و. . . است. تمام كليدواژه‌هاى ذكرشده، جايگاه مهم و ارزشمندى در بحث تربيت اسلامى دارد و بى‌توجهى به هر يك، موجب اختلال در تكامل سالك مى‌گردد. امام على-عليه السّلام-فرموده است:
«التدبير قبل الفعل، يؤمن العثار».1
تدبير كردن قبل از انجام [هر]كارى، انسان را از لغزش در امان مى‌دارد.
«من ساء تدبيره بطل تقديره»[2]
كسى كه تدبيرش بد باشد، اندازه‌گيرى‌اش (در امور) باطل مى‌شود.
«من تأخر تدبيره، تقدّم تدميره.»[\[3
كسى كه تدبيرش به تأخير افتد، نابوديش پيش مى‌افتد.
البته هنگامى تدبير انسان با مراعات مقدماتش كارساز است كه با توكّل به حضرت حق -جلّ جلاله-و توسل به اولياى گرامى او-عليهم السّلام-همراه باشد كه:
آل عمران  ١۵٩ : فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ يُحِبُّ اَلْمُتَوَكِّلِينَ
و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد.
زيرا هنگامى كه تدبير انسان با توكل بر خداوند همراه باشد، اگرچه به نتيجه‌ى ظاهرى هم نرسد، به نتيجه‌ى حقيقى و باز شدن ديدگاه انسان نسبت به وقايع عالم منجر مى‌شود و مى‌فهمد در عالم، مصالحى وجود دارد كه انسان در زمان مناسب و مقتضى به آن مى‌رسد و تنها خدا از آن‌ها خبر دارد، لذا مى‌فرمايد:
طلاق/ ٣ : وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً
و هركس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‌اى مقرّر كرده است.
با دقت در اين سير وجودى، فهميده مى‌شود كه تمامى موجودات، در واقع به‌طور تكوين تحت تدبير حكيمانه‌ى قادر مطلق و حقيقت محض خداوند سبحان هستند كه:
سجده/ ۵ : يُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّماءِ إِلَى اَلْأَرْضِ
كار [جهان]را از آسمان [گرفته]تا زمين، اداره مى‌كند.
البته انسان و جنّ تدبير خاصى دارند و خداوند براى ايشان وظيفه و دين قرار داده تا با اختيار خويش، تحت اين تدبير قرار گيرند و به نتايج والاى آن دست يابند كه:
ذاريات/ ۵۶ : وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ
و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
انعام/ ١٣٠ : يا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي
اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند.
چنانچه با توجه به مطالبى كه گفته شد، انسان امورش را تدبير كند، اين تدبير در راستاى عبوديت و تدبير الهى براى خويش خواهد بود و فرمايش امام صادق-عليه السّلام-در ركن دوّم عبوديت-كه بنده براى خويش تدبير نكند-محقّق خواهد شد، و اگر اين‌گونه امورش را تدبير نكرد، قطعا خود را تحت تدبير الهى قرار نداده، و براى خويش تدبير كرده است.

برگرفته از کتاب شرح عنوان بصری از آیت الله تحریری


[/HR][1] فهرست موضوعى غرر الحكم، باب التدبير.

[2] همان.

[3] همان.[/]

موضوع قفل شده است