درخواست بررسی سندی و رجالی و درایه ای حدیثی از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله (حدیث ثقلین)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست بررسی سندی و رجالی و درایه ای حدیثی از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله (حدیث ثقلین)

سلام علیکم

میخواستم منبع یا منابع حدیث زیر را بگذارید و حدیث مذکور را بررسی سندی و رجالی و درایه ای نمائید و صحت و اعتبار یا عدم آن را در مورد این حدیث بیان بفرمایید .

« قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : إنی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و علی بن أبی طالب واعلموا ان علیا لکم أفضل من كتاب الله لأنه مترجم لك »

تشکر ...:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب


1) این روایت را«ابوالحسن محمد بن احمد بن علی قمی معروف به ابن شاذان القمی»،[1] از عالمان قرن چهارم و پنجم هجری[2] در کتاب:«مئة منقبة»، با ذکر سند آن روایت نموده است.

از مقدمه‌ای که مؤلف بر کتابش نوشته، چنین بدست می‌آید که شخصی از اهل روایت از وی درخواست نموده که وی کتابی در فضائل و مناقب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تدوین نماید و وی نیز در پاسخ به این شخص این کتاب را که مشتمل بر صد روایت از مناقب حضرت امیر علیه السلام می باشد را از طریق عامه(اهل سنت)، جمع آوری نموده است.[3]

در جلالت و بزرگی این شخصیت در میان عالمان شیعی شکی نیست.[4] بسیاری از عالمان شیعی و برخی از عالمان اهل سنت که در موضوع مناقب حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به جمع آوری روایت و تدوین کتب حدیثی پرداخته اند؛ همچون خطیب خوارزمی در دو کتاب:«المناقب»، و «مقتل الحسین علیه السلام»؛ و حموینی در کتاب:« فرائد السمطين»؛ سليمان بن ابراهيم قندوزی حنفی، در کتاب:«ینابیع المودة لذوی القربی»، از وی روایت نموده اند؛ اما افرادی همچون ذهبی در کتاب :« ميزان الاعتدال في نقد الرجال »،[5] و به تبع او ابن حجر عسقلانی، در کتاب:«لسان المیزان»،[6] وی را به واسطه ی نقل روایات مناقب حضرت امیر المؤمنین علیه السلام، دروغ پرداز دانسته اند؟!

ابن شاذان قمی، در منقبت 86، با سند خویش روایت می کند: حدثنا محمد بن علي بن سكر رحمه الله قال حدثنا محمد بن القاسم قال حدثني عباد بن يعقوب قال أخبرنا شريك عن الركين بن الربيع عن القاسم بن حسان عن زيد بن ثابت قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله‏:

«إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و علي بن أبي طالب علیه السلام و اعلموا أن عليا لكم أفضل من كتاب الله لأنه مترجم‏ لكم‏ عن كتاب الله تعالى‏»؛ حقاً من در ميان شما دو چيز پر بها و ارزشمند را مى‏ گذارم، كتاب خدا و علىّ بن أبى طالب كه او از كتاب خدا افضل است، زيرا بيانگر و مفسّر و پرده بردارنده از كتاب خداست براى شما!


[/HR][1] . الكنى والالقاب، شیخ عباس القمی، ج1، ص323: «ابوالحسن محمد بن احمد علي بن الحسن بن شاذان القمي من اجلاء العلماء الامامية الفقيه النبيه ابن اخت الشيخ ابي القسم جعفر بن محمد بن قولويه القمي (ره) له كتاب ايضاح دقائن النواصب ومناقب امير المؤمنين " ع " مائة منقبة من طريق العامة. قرأ عليه الشيخ الكراجكي بمكة المعظمة في المسجد الحرام محاذي المستجار سنة 312 (شيب)».

[2] . فوائد الرضویه، ص 78 . برخی از شواهد نشان می دهد كه این دانشور قمی در اواسط سده چهارم هجری پا به عرصه وجود نهاد. از جمله این شواهد می توان به كتاب گران سنگ او «مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام)» اشاره كرد كه در دو مورد، جعفر بن محمد بن قولویه قمی (صاحب كتاب كامل الزیارات) را به عنوان دائی خود نام می برد و از وی حدیث نقل می كند و ما می دانیم كه مؤلف كامل الزیارات در سال 369 یا 368 چشم از جهان فرو بست. (به نقل از سایت حوزه نت).

[3] . مئة منقبة، ص18:«أما بعد فقد جمعت لك أيها الشيخ أطال الله بقاك ما التمست و فيه رغبت من فضائل أمير المؤمنين و قائد الغر المحجلين أسد الله الغالب علي بن أبي طالب و الأئمة من ولده صلوات الله عليهم من طريق العامة و هي مائة منقبة و فضيلة فتمسك بها راشدا وعها حافظا و عمدت الإيجاز و قصدت الاختصار لئلا تمل منه و تضجر وفقنا الله تعالى لإصابة الحق و الصواب و لا حرمنا الخير و جزيل الثواب‏..».

[4] . به عنوان مثال، سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعة در مورد ایشان می نویسد: «من مشائخ الشيخ الطوسي كان فقيها مؤلفا من مشايخ الرواية ذكره صاحب رياض العلماء في باب الكنى في ثلاثة مواضع ووصفه بصاحب كتاب مائة منقبة وغيره». اعیان الشیعة ، ج9، ص101.

[5] . ترجمه ی :7190، ج3، ص466-467:« ولقد ساق أخطب خوارزم من طريق هذا الدجال ابن شاذان أحاديث كثيرة باطلة سمجة ركيكة في مناقب السيد على رضى الله عنه، من ذلك بإسناد مظلم: عن مالك، عن نافع، عن ابن عمر - مرفوعا: من أحب عليا أعطاه الله بكل عرق في بدنه مدينة في الجنة.

[6] . لسان الميزان، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني، ترجمه ی شماره ی :205، ج5، ص62، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت.

با سلام و عرض ادب
2) حدیث ثقلین در متون شیعه و سنی با طرق متعدد و الفاظ مختلف؛ اما با معنا و مضمونی واحد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صادر شده که خبر «ابن شاذان قمی» نیز یکی از این طرق می باشد. از آنجا که محتوای این روایت با روایات دیگری که در این موضوع وارد شده اند تعارض مستقری ندارد؛ حدیث نیازی به بررسی نداشته و ما تنها به بحث دلالی آن می پردازیم.

با نگاهی به مضامین حدیث ثقلین به این نکات برخورد می نمائیم:

*من دو چیز در میان شما باقی می گذاردم ما دامی که به آن دو تمسک می جوئید هرگز گمراه نخواهید شد:«إني تارك فيكم أمرين لن تضلوا إن اتبعتموهما كتاب الله وأهل بيتي عترتي»؛[1]«اني قد تركت فيكم أمرين لن تضلوا بعدي ما إن تمسكتم بهما».[2]

*من دو چیز با ارزش(و یا سنگین) در میان شما بجای گذاردم:«إني قد تركت فيكم الثقلين»؛[3]

*من دو خلیفه در میان شما باقی گذاردمإني قد تركت فيكم خليفتين».[4]

*یکی از این دو ثقل اکبر و دیگر ثقل اصغر می باشد:«انى تارك فيكم الثقلين الثقل الأكبر والثقل الأصغر».[5]

*یکی از این دو بزرگتر و اعظم از دیگری است:«أحدهما أكبر من الآخر»؛[6]«أحدهما أعظم من الآخر»؛[7]

*این دو هر گز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوندوإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض».[8]

*یکی ریسمان کشیده شده از سوی آسمان و دیگری عترت و اهل بیتم می باشند:«كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي».[9]

*کتاب خدا افضل از عترت می باشد:«أحدهما أفضل من الاخر».[10]

* حقیقت این دو یکی چیز است:«أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى»؛[11] آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند اين‏ دو (انگشت كه با هم برابرند) و دو (انگشت سبابه خود را بهم چسباند و نمي گويم مانند اين دو انگشت- و انگشت سبابه و وسطى را بهم چسباند. (يعنى با هم برابرند و اين طور نيست) كه يكى بر ديگرى پيش باشد (و جلو افتد).

*علی علیه السلام افضل از کتاب خدا می باشد چون او ترجمان قرآن است:« أن عليا لكم أفضل من كتاب الله لأنه مترجم‏ لكم‏ عن كتاب الله تعالى».

در روایات دیگری با این مضامین برخورد می نمائیم: «علی مع القرآن و القرآن مع علی»؛‌»ما لله عزّ وجلّ آية هى أكبر منّى»؛[12]« نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّه»‏؛[13] «ألم أعمل فيكم بالثقل الأكبر وأترك فيكم الثقل الأصغر»؛[14] «هذا كتاب الله الصامت، وأنا كتاب الله الناطق»؛[15] «أنت تبين لأمتي ما اختلفوا فيه من بعدي»،[16]


[/HR] [1] . المستدرک علی الصحیحین،‌الحاکم النیسابوری، ح4577، دار الكتب العلمية – بيروت.

[2] . الکافی، ج2،ص415.

[3] . مسند احمد، ح:11227،‌ مؤسسة قرطبة – القاهرة؛ المستدرک علی الصحیحین،‌الحاکم النیسابوری، ح:4576، دار الكتب العلمية – بيروت.

[4] .المعجم الکبیر، الطبرانی، ح:4921، مكتبة العلوم والحكم – الموصل.

[5] . بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ص434.

[6] .المعجم الصغیر، الطبرانی، ح:363.

[7] .المستدرک علی الصحیحین،‌الحاکم النیسابوری، ح:4576، دار الكتب العلمية – بيروت.

[8] . المستدرک علی الصحیحین،‌الحاکم النیسابوری، ح:4576، دار الكتب العلمية – بيروت؛ المعجم الاوسط، الطبرانی، ح:3439.

[9] .سنن الترمذی، ح:3788، دار إحياء التراث العربي – بيروت.

[10] . كمال الدين و تمام النعمة، ص236.

[11] . الکافی، ج2، ص415.

[12] .الکافی، ج 1، ص 207؛ بحارالانوار، ج 23، ص 206.

[13] .بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ص125:«ماييم بازگوكننده ي وحي خدا و ماييم خزانه هاي علم خدا».

[14] .نهج البلاغة خطبه ی 87.

[15] .وسائل الشیعة،‌ ج27، ص34.

[16] . المستدرک علی الصحیحین،‌الحاکم النیسابوری، ح:4620، دار الكتب العلمية – بيروت.

4)‌ در مورد روایت ابن شاذان نیز می توان گفت: روایت با اینکه ناظر به بعد نشئه ی ظاهری قرآن است؛‌ که در این نشئه قرآن ثقل اکبر و آنان ثقل اصغرمی باشند؛‌ ودراین نشئه قرآن کلام خدا و اعتبارش بالذات بوده، که نیازی به تایید دیگرى نداشته؛ اما اعتبار سخن پیامبر صلی الله علیه وآله وعترت علیهم السلام نیازمند تایید قرآن است؛ اما با این حال پرده از اسرار و حقائق این قرآن(با توجه به نشئه ی باطن و مقام نورانیت اهل بیت علیهم السلام) تنها با وجود امام کنار خواهد رفت و با وجود اوست که تبیین حقیقی از معارف و احکام آن صورت می پذیرد؛ لذا با توجه به این امر امام علیه السلام با زبان قال مبیّن قرآن صامت بوده و از این جهت برتری بر آن خواهد داشت؛‌هر چند که اعتبار کلام امام علیه السلام به واسطه ی قرآن حاصل می گردد.

آیت الله حسینی تهرانی(ره) در تفسیر آیه ی 105 سوره ی اسری که می فرماید:«وَ بِالْحَقِّ أَنزَلْنَهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ مَآ أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا»؛[1]می نویسند:

با آنكه حقِّ عبارت آن بود كه بگويد: ما قرآن را نفرستاديم مگر براى بشارت و بيم؛ زيرا سخن در قرآن است نه در رسول؛‏ بنابراين، اين آيه مي رساند كه رسول الله حقيقت قرآن است و حقّانيّت قرآن در نزول، حقّانيّت رسول خدا در بشارت و بيم است. براين اصل أميرالمؤمنين عليه أفضل صلوات المصلّين در جنگ صفّين كه معاويه با خدعه عمرو عاص قرآن‏ها را بر سر نيزه كرد فرمود: به اين قرآن توجّه نكنيد؛ آنرا با نيزه و تير بيندازيد! منم قرآن ناطق:«أَنَا كِتَابُ اللَهِ النَّاطِقُ».

ولى مردم عوام، سطحى بين هستند. به متون و حقائق فكرشان نمي رسد. در ظاهر و صورت هر چه ببينند، همان را ملاك حقّانيّت مى‏ شمرند. به فرمايش آن حضرت گوش فرا ندادند، و دورش را گرفتند و گفتند: فوراً تسليم حكم حَكمين بشو و قرآن را حَكم كن، و گرنه اينك ترا زير ده هزار قبضه شمشير قطعه قطعه ميكنيم. فرمود: يك ساعت به من مهلت دهيد كه الآن مالك أشتر است كه فتح كند و خود را به خيمه معاويه برساند. گفتند: ابداً مهلتى نيست.[2]

موفق باشید.


[/HR] [1] .الاسری، 105: و ما قرآن را بحق نازل كرديم و بحق نازل شد و تو را، جز بعنوان بشارت‏ دهنده و بيم‏ دهنده، نفرستاديم.

[2] . نور ملکوت قرآن، حسینی تهرانی،‌ ج3، ص194.

با سپاس فراوان از مطالب جامع و دقیق شما دوست عزیز ...:Rose:

اگر لطف میکردین روایت ابن شاذان را بررسی رجالی هم میفرمودین دیگه مطالب عالی بود متعالی میشد !

تشکر ...

موضوع قفل شده است