جمع بندی ضرورت عصمت انبیا چیست؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ضرورت عصمت انبیا چیست؟

با سلام و خسته باشید
میخواستم بدونم: ضرورت عصمت انبیا چیست؟؟؟
ایا همه انبیا عصمت داشتند؟؟؟ و چه ضرورتی داره که عصمت داشته باشند؟؟ ایا درجه عصمت شان مثل عصمت امامان هست؟؟؟
مثلا: حضرا یوسف(ع) زمانیکه پدر اش را بعد از سالیان زیادی دید!! زیاد به پدر اش احترام نگذاشت و اسب پیاده نشد!! و باعث شد که از نسل اش دیگه پیامبری نیاد!! ایا این گناه محسوب میشه!!؟؟؟ یا جز عصمت هست؟؟
سپاس

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد شعیب

محمدجعفر;619991 نوشت:
میخواستم بدونم: ضرورت عصمت انبیا چیست؟؟؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی
عصمت از ديدگاه شيعه مبتنى بر ضرورت عقلى و ادله نقلی است که به قسمتی از آنها اشاره می شود:

1. اگر از انبيا گناه صادر شود از دو حال خارج نيست:
الف ـ يا متابعت آنان در اين صورت واجب است.
ب ـ يا متابعت واجب نيست و ضد آن واجب است كه هر دو احتمال داراى اثر فاسد است. در صورت نخست مستلزم رخصت در گناه است، چون عمل و قول پيامبر حجت شرعى است. اگر پيامبر گناهى انجام دهد بايد از او تبعيّت كنند و اين اجازه عملى در گناه كردن براى امت است. امّا اگر صورت دوم باشد مستلزم عبث بودن بعثت است.

2. جلب اعتماد عمومى؛ وظيفه پيامبران اصلاح و هدايت است كه با آوردن شرايع و دستورالعمل‏ ها، كارهاى هدايتى و تربيتى خود را عملى مى‏ سازند و مردم در صورتى به اين برنامه‏ ها عمل مى‏ كنند كه اطمينان كامل داشته باشند. از مهم‏ترين عوامل تنفّر، انجام گناه است كه پيامبرى به مردم ظلم كند و كلاه بر سر مردم گذارد كه در نتيجه مردم از اطراف او پراكنده مى‏ شوند. عصمت عامل جذب دل‏ها است؛ اگر پيامبران مانند ساير مردم باشند، موقعيت خود را از دست مى‏ دهند و نفوذى در دل‏ها و توفيقى در جذب مردم نخواهند داشت و در نتيجه از رسيدن به اهداف مقدس خويش ناتوان و عاجز خواهند بود.

3. تربيت در سايه عمل؛ روشن است كه يك مربى در صورتى در امور تربيتى موفّق است كه بين قول و فعل او هماهنگى باشد. مربى أسوه و الگو است و تمامى افعال و گفتار او براى افراد سرمشق است. لذا اگر مربى داراى انحراف اخلاقى باشد در امر تربيتى خود موفق نمى‏شود.

4. اگر پيامبران معصوم نباشند، امورى در مورد آنها لازم مى‏ آيد كه هيچ كدام از اين امور درباره ايشان صدق نمى‏ كند، از جمله:

1ـ اگر آنان معصوم نبودند اطاعت از آنان جايز نبود؛ در صورتى كه قرآن مى‏ فرمايد: «قُلْ إنْ كُنْتُمْ تُحِبّوُنَ اللّه‏ فَاتَّبِعوُنى يُحْبِبْكُمُ اللّه‏ُ..[1]؛ بگو اگر خدا را دوست داريد، مرا پيروى كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد.

2ـ پيامبران با ارتكاب معصيت، مستحق عذاب، لعن و سرزنش مى‏گردند.
«إنّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»؛[3] من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم از عذاب روز قيامت مى ‏ترسم.
و در آيه ديگر مى ‏فرمايد: «... أَلاَ لَعْنَةُ اللّه‏ عَلَى الظّالِمينَ»؛[4] آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمگران است.

3ـ گناه و معصيت ظلم است، در حالى كه پيامبران از بندگان برگزيده و مخلص خدا هستند[5]و ساحتشان از ظلم بدور است. «وَ مَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَنْ يَغُلَّ»[6]؛ و براى هيچ پيامبرى شايسته نيست كه خيانت نمايد. برخى از مخالفان عصمت، به ظواهر بخشى از آيات قرآن استدلال نموده ‏اند ، ولى مدعاى آنان نادرست است؛ چنان‏كه مفسران به تفسير و توجيه پرداخته‏ اند؛ چون دلايل بر عصمت، نصوص متقن نقلى و عقلى است.

گاهى گفته مى‏ شود كه اگر پيامبران معصومند چرا قرآن كريم برخى گناهان را به پيامبران نسبت داده است؟ پاسخ اين است كه گناهانى كه به انبيا نسبت داده شده است از باب ترك اولى است؛ به عبارت ديگر گناه بر دو قسم است: گناهى كه از هر كسى صادر شود گناه به شمار مى‏آيد؛ نظير: ظلم، زنا، دروغ، اما برخى گناهان نسبى است كه با توجه به مقام و شخصيت افراد، نامطلوب به شمار مى‏ آيد. چه بسا صدور يك عمل از شخصى عيب نباشد بلكه فضيلتى باشد اما از شخص ديگرى عيب به شمار مى‏آيد؛ لذا مى‏ گويند: «حسنات الابرار سيئات المقربين»؛ حسنات نيكان براى مقربان گناه است. از اين رو انبيا با آن مقام والاى ايمان و معرفت هرگاه كارى از آنان سر زند كه مطابق شأن آنان نباشد تعبير به عصيان مى‏ شود.
خواندن يك نماز بدون حضور قلب براى يك فرد عادى فضيلت است اما براى پيامبر گناه مى‏ باشد. منظور از ترك اولى اين است كه ترك آن از انجامش بهتر است. اين عمل ممكن است جزو مكروهات يا مباحات و حتى مستحبات باشد. طواف مستحبى گرچه كار خوبى است ولى ترك آن و پرداختن به رفع نياز شخص مؤمن بهتر است. اگر كسى قضاى حاجت مؤمن را رها كند و به جاى آن طواف خانه خدا انجام دهد گرچه عمل مستحبى انجام داده ولى ترك اولى كرده است. و اين كار براى اولياى خدا و پيامبران مناسب نيست.

-------------------------------------------------------------------------

[=Calibri][1]. سوره آل عمران، آيه 31.

[=Calibri][2]. سوره احزاب، آيه 53.

[=Calibri][3]. سوره يونس، آيه 15.

[=Calibri][4]. سوره هود، آيه 18.

[=Calibri][5]. سوره آل عمران، آيه 33 و سوره ص، آيه 47 و نيز آياتى كه در شأن انبياء وارد شده است.

[=Calibri][6]. سوره آل عمران، آيه 161.
http://www.askdin.com/thread19480.html

محمدجعفر;619991 نوشت:
یا همه انبیا عصمت داشتند؟؟؟ و چه ضرورتی داره که عصمت داشته باشند؟؟ ایا درجه عصمت شان مثل عصمت امامان هست؟؟؟
مثلا: حضرا یوسف(ع) زمانیکه پدر اش را بعد از سالیان زیادی دید!! زیاد به پدر اش احترام نگذاشت و اسب پیاده نشد!! و باعث شد که از نسل اش دیگه پیامبری نیاد!! ایا این گناه محسوب میشه!!؟؟؟ یا جز عصمت هست؟؟
سپاس

عصمت دارای درجات و مراتبی است که برخی از انبیا درجه بالاتری نسبت به دیگران دارند.
در این میان پیامبر و اهلبیت ایشان در بالا ترین درجه عصمت قرار داشته و حتی از ترک اولی نیز معصوم هستند که از آن به عصمت کبری تعبیر می شود.
عصمت برای پیامبران و امامان یک سطح عمومی دارد که آن همان عصمت از انجام گناه و معصیت و انجام واجبات الهی و عصمت در دریافت و ابلاغ و انجام وحی الهی است که در همه پیامبران و امامان مشترک می باشد.
در این میان برخی از پیامبران و همه ائمه ازمرتبه ای بالاتر از عصمت ،عصمت در ترک اولی هم برخوردارند.
این که مثلا در مورد حضرت یوسف هست که ایشان از اسب پیاده نشدند گاهی مرتکب نشدند بلکه بهتر بود که پیاده می شدند و این ترک اولایی بود که تبعاتی برای ایشان داشت که همان بیرون رفتن پیامبری از خاندان او بود.

سوال1:
میخواستم بدونم: ضرورت عصمت انبیا چیست؟؟؟

جواب:عصمت از ديدگاه شيعه مبتنى بر ضرورت عقلى و ادله نقلی است که به قسمتی از آنها اشاره می شود:

1. اگر از انبيا گناه صادر شود از دو حال خارج نيست:
الف ـ يا متابعت آنان در اين صورت واجب است.
ب ـ يا متابعت واجب نيست و ضد آن واجب است كه هر دو احتمال داراى اثر فاسد است. در صورت نخست مستلزم رخصت در گناه است، چون عمل و قول پيامبر حجت شرعى است. اگر پيامبر گناهى انجام دهد بايد از او تبعيّت كنند و اين اجازه عملى در گناه كردن براى امت است. امّا اگر صورت دوم باشد مستلزم عبث بودن بعثت است.

2. جلب اعتماد عمومى؛ وظيفه پيامبران اصلاح و هدايت است كه با آوردن شرايع و دستورالعمل‏ ها، كارهاى هدايتى و تربيتى خود را عملى مى‏ سازند و مردم در صورتى به اين برنامه‏ ها عمل مى‏ كنند كه اطمينان كامل داشته باشند. از مهم‏ترين عوامل تنفّر، انجام گناه است كه پيامبرى به مردم ظلم كند و كلاه بر سر مردم گذارد كه در نتيجه مردم از اطراف او پراكنده مى‏ شوند. عصمت عامل جذب دل‏ها است؛ اگر پيامبران مانند ساير مردم باشند، موقعيت خود را از دست مى‏ دهند و نفوذى در دل‏ها و توفيقى در جذب مردم نخواهند داشت و در نتيجه از رسيدن به اهداف مقدس خويش ناتوان و عاجز خواهند بود.

3. تربيت در سايه عمل؛ روشن است كه يك مربى در صورتى در امور تربيتى موفّق است كه بين قول و فعل او هماهنگى باشد. مربى أسوه و الگو است و تمامى افعال و گفتار او براى افراد سرمشق است. لذا اگر مربى داراى انحراف اخلاقى باشد در امر تربيتى خود موفق نمى‏شود.

4. اگر پيامبران معصوم نباشند، امورى در مورد آنها لازم مى‏ آيد كه هيچ كدام از اين امور درباره ايشان صدق نمى‏ كند، از جمله:

1ـ اگر آنان معصوم نبودند اطاعت از آنان جايز نبود؛ در صورتى كه قرآن مى‏ فرمايد: «قُلْ إنْ كُنْتُمْ تُحِبّوُنَ اللّه‏ فَاتَّبِعوُنى يُحْبِبْكُمُ اللّه‏ُ..[1]؛ بگو اگر خدا را دوست داريد، مرا پيروى كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد.

2ـ پيامبران با ارتكاب معصيت، مستحق عذاب، لعن و سرزنش مى‏گردند.
«إنّى أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»؛[3] من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم از عذاب روز قيامت مى ‏ترسم.
و در آيه ديگر مى ‏فرمايد: «... أَلاَ لَعْنَةُ اللّه‏ عَلَى الظّالِمينَ
»؛[4] آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمگران است.

3ـ گناه و معصيت ظلم است، در حالى كه پيامبران از بندگان برگزيده و مخلص خدا هستند[5]و ساحتشان از ظلم بدور است. «وَ مَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَنْ يَغُلَّ»[6]؛ و براى هيچ پيامبرى شايسته نيست كه خيانت نمايد. برخى از مخالفان عصمت، به ظواهر بخشى از آيات قرآن استدلال نموده ‏اند ، ولى مدعاى آنان نادرست است؛ چنان‏كه مفسران به تفسير و توجيه پرداخته‏ اند؛ چون دلايل بر عصمت، نصوص متقن نقلى و عقلى است.

گاهى گفته مى‏ شود كه اگر پيامبران معصومند چرا قرآن كريم برخى گناهان را به پيامبران نسبت داده است؟ پاسخ اين است كه گناهانى كه به انبيا نسبت داده شده است از باب ترك اولى است؛ به عبارت ديگر گناه بر دو قسم است: گناهى كه از هر كسى صادر شود گناه به شمار مى‏آيد؛ نظير: ظلم، زنا، دروغ، اما برخى گناهان نسبى است كه با توجه به مقام و شخصيت افراد، نامطلوب به شمار مى‏ آيد. چه بسا صدور يك عمل از شخصى عيب نباشد بلكه فضيلتى باشد اما از شخص ديگرى عيب به شمار مى‏آيد؛ لذا مى‏ گويند: «حسنات الابرار سيئات المقربين»؛ حسنات نيكان براى مقربان گناه است. از اين رو انبيا با آن مقام والاى ايمان و معرفت هرگاه كارى از آنان سر زند كه مطابق شأن آنان نباشد تعبير به عصيان مى‏ شود.
خواندن يك نماز بدون حضور قلب براى يك فرد عادى فضيلت است اما براى پيامبر گناه مى‏ باشد. منظور از ترك اولى اين است كه ترك آن از انجامش بهتر است. اين عمل ممكن است جزو مكروهات يا مباحات و حتى مستحبات باشد. طواف مستحبى گرچه كار خوبى است ولى ترك آن و پرداختن به رفع نياز شخص مؤمن بهتر است. اگر كسى قضاى حاجت مؤمن را رها كند و به جاى آن طواف خانه خدا انجام دهد گرچه عمل مستحبى انجام داده ولى ترك اولى كرده است. و اين كار براى اولياى خدا و پيامبران مناسب نيست.

سوال2:
آیا همه انبیا عصمت داشتند؟؟؟

جواب:
بله همه انبیاء آن عصمتی که لازمه نبوت است را دارا بودند

سوال3:
چه ضرورتی داره که عصمت داشته باشند؟؟

جواب:
به خاطر این که آنها پیامبران الهی بودند و خدا اراده کرده بود به واسطه آنها پیام خود را به بشر برساند و توسط آنها مردم را هدایت کند پس باید در مرحله دریافت و ابلاغ و عمل به وحی عصمت داشته و موجب گمراهی مردم نگردند.

سوال4:
آیا درجه عصمت شان مثل عصمت امامان هست؟؟؟

مثلا: حضرا یوسف(ع) زمانیکه پدر اش را بعد از سالیان زیادی دید!! زیاد به پدر اش احترام نگذاشت و اسب پیاده نشد!! و باعث شد که از نسل اش دیگه پیامبری نیاد!! ایا این گناه محسوب میشه!!؟؟؟ یا جز عصمت هست؟؟

جواب:
عصمت دارای درجات و مراتبی است که برخی از انبیا درجه بالاتری نسبت به دیگران دارند.
در این میان پیامبر و اهلبیت ایشان در بالا ترین درجه عصمت قرار داشته و حتی از ترک اولی نیز معصوم هستند که از آن به عصمت کبری تعبیر می شود.
عصمت برای پیامبران و امامان یک سطح عمومی دارد که آن همان عصمت از انجام گناه و معصیت و انجام واجبات الهی و عصمت در دریافت و ابلاغ و انجام وحی الهی است که در همه پیامبران و امامان مشترک می باشد.
در این میان برخی از پیامبران و همه ائمه ازمرتبه ای بالاتر از عصمت ،عصمت در ترک اولی هم برخوردارند.
این که مثلا در مورد حضرت یوسف هست که ایشان از اسب پیاده نشدند گاهی مرتکب نشدند بلکه بهتر بود که پیاده می شدند و این ترک اولایی بود که تبعاتی برای ایشان داشت که همان بیرون رفتن پیامبری از خاندان او بود.


-------------------------------------------------------------------------

[=Calibri][1]. سوره آل عمران، آيه 31.


[=Calibri][2]. سوره احزاب، آيه 53.


[=Calibri][3]. سوره يونس، آيه 15.


[=Calibri][4]. سوره هود، آيه 18.


[=Calibri][5]. سوره آل عمران، آيه 33 و سوره ص، آيه 47 و نيز آياتى كه در شأن انبياء وارد شده است.


[=Calibri][6]. سوره آل عمران، آيه 161.

موضوع قفل شده است