سوال در مورد اصل وقوع تحدی

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال در مورد اصل وقوع تحدی

با سلام خدمت شما
ایا میتوانید بدون تمسک به ایات قران وفقط از منابع تاریخی نشان دهید که پیامبر به قران تحدی کرده باشد ؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

chrchr;619419 نوشت:
با سلام خدمت شما
ایا میتوانید بدون تمسک به ایات قران وفقط از منابع تاریخی نشان دهید که پیامبر به قران تحدی کرده باشد ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
و اما در باره تحدی پیامبر صلوات الله علیه؛ در منابع تاریخی،فراوان به این موضوع پرداخته شده است.
زیرا چنین واقعه مهمی نمی توانست از چشم تاریخ پنهان بماند.
نوشته اند:
پرسشی كه مطرح است آن كه آيا كسى به دعوت قرآن جهت آوردن سوره‏ اى نظير سوره‏ هاى آن پاسخ داد يا خير؟
در پاسخ بايد گفت از شواهد تاريخى چنين برمى‏آيد كه على‏رغم دعوت مكرر قرآن به معارضه، كسى در دوران رسالت به معارضه(تحدی) با قرآن نپرداخت، با آن ‏كه اصل معارضه و هماوردخواهى در بين اعراب از سابقه خوبى برخوردار بود و اساسا به دليل انس و آشنايى اعراب به معارضه، قرآن آن ها را دعوت به اين امر نمود.
نویسنده ادامه می دهد: در كتاب "اعجاز القرآن و البلاغة النبويه" آمده است: در دوره جاهليت نيز تحدّى (يعنى طلب معارضه) در قصاید و خطبه ها معمول بود و عرب ها آن را وسيله بلند نامی و شهرت خود در مجامع خود می دانستند.
علامه مجلسى ضمن پرسش و پاسخى آورده است: اگر بگويند كفار و مشركين نه به دليل عجز، بلكه عدم آشنايى با طريق معارضه با آن معارضه نكردند، در پاسخ مى‏گوييم راه معارضه در بين عرب ها باز و اين امر در ميان آن ها متداول بود، چنان ‏كه مشهور است امرئ القيس با علقمة بن عبدة بن الطيب به معارضه پرداخت و او را مغلوب نمود و به هر جهت راه معارضه (خاصه در عرصه كلام و شعر) بر هوش مندان و سخن وران عرب بسته نبود....
با توجه به همين سابقه پيامبر صلوات الله علیه با عرب ها به تحدّى پرداخت و آن را (به وسيله خداوند) در مواضعى از قرآن ذكر نمود تا اين ندا در هر دوره از تاريخ شنيده و عجز بشر در هر دوره ثابت و معلوم شود كه در محيطى كه كانون فصحاى عالم بوده و لغتى بهتر از لغت و ملتى فصيح‏ تر از آن ها وجود نداشته است، آنان را ياراى معارضه نبوده در نتيجه راه اعتراض بر كسانى كه پس از اين منكر عجز عرب از معارضه با آن گردند، بسته شود.
لذا با توجه به سابقه تاريخى اصل معارضه در بين عرب ها از يك طرف و دعوت مكرر قرآن به معارضه از سوى ديگر،در عظمت قرآن همين بس كه در زمان زندگانی پیامبر صلوات الله علیه، حتى يك نفر نتوانست سوره‏اى همانند سوره ‏هاى قرآن عرضه كند و از اين راه به ابطال دعوت و رسالت محمد صلوات الله علیه اقدام کند.(1)
و در جای دیگر این کتاب آمده است:
پيامبر صلوات الله علیه در تمام اين مدت با قرآن بر آن ها استدلال و هر صبح و شام آن ها را دعوت مى ‏کرد كه هرچند با آوردن يك سوره يا چند آيه، با قرآن معارضه كنند.
آن حضرت هرچه بيشتر تحدّى مى‏كرد و ناتوانى آن ها را از مقابله با قرآن به رخ شان مى‏كشيد، بى‏كفايتى آنان آشكارتر مى‏شد.به همین جهت چون دليلى عليه پيامبر صلوات الله علیه نيافتند، گفتند تو از اخبار گذشتگان چيزهايى مى‏دانى كه ما نمى‏دانيم، بنا بر این، مى‏توانى سوره‏ هايى بياورى كه ما نمى‏توانيم.
رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: شما نيز سوره‏ هايى را هر چند به صورت دروغين بياوريد!
اما هيچ سخنور و هيچ شاعرى به انجام آن طمع نکرد و و اگر از روى تكلف نيز كلامى آورده بودند،آشكار مى‏ شد و اگر معارضه كسى با قرآن آشكار شده بود، مخالفان از آن حمايت كرده و ادعا مى‏كردند كه با قرآن معارضه شده و ادعاى پيامبر صلوات الله علیه نقض شده است. اما عرب ها با آن كه در بين خود شعراى زيادى داشتند و مخالفان را شدیدا هجو و با شاعران و سخن وران ديگر، معارضه مى‏كردند،اما نتوانستند با قرآن معارضه كنند.(2)
و در کتابی دیگر نوشته شده است:
قرآن كتابى است كه به عنوان سند نبوّت پيامبر و منبع اصلى هدايت امت نازل گرديد. نزول قرآن در برهه ‏اى از زمان و در منطقه‏اى از جهان رخ داد كه فنون سخن ورى در ميان عرب به كمال رسيده و حجاز خاستگاه برجسته ‏ترين اديبان، شاعران، خطيبان و خداوندان سخن و ادب عرب بود. در آغاز دسته‏ اى از منكران قرآن آن را اسطوره و افسانه مى‏پنداشتند و بر اين پندار بودند كه اگر بخواهند مى‏توانند مانند آن را بياورند.
در چنين زمان و مكانى پيامبر دعوت به "تحدّى" کرد. تحدّى همان مبارزه طلبى و دعوت به معارضه و مقابله است.
اين تحدّى نه از موضع انفعالى، كه با قاطعيت و صلابتى بى ‏نظير صورت گرفت و از آن جا كه بزرگ‏ترين امتياز و افتخار عرب (سخن ورى و سخن دانى) را هدف قرارداده بود، بى‏نهايت تحريك كننده و شور آفرين مى‏نمود؛ زيرا عدم اقدام به مقابله با قرآن يا اقدام نا فرجام نتيجه ‏اى جز از دست دادن حيثيّت و موقعيت ممتاز آنان نداشت.شگفت ‏انگيزتر آن كه مخاطبان تحدّى فقط مردم شبه جزيره و عرب‏ ها نبودند، بلكه پيام اولين مبارزه‏ طلبى اين بود: اگر همه جهانيان گرد هم آيند تا مانند قرآن بياورند از انجام دادن آن ناتوانند.(3)
علامه طباطبایی نیز نوشته است:
از مسلمات تاريخ است كه آن جناب با همين قرآن تحدى كرده و آن را معجزه نبوت خود خوانده، و نيز هيچ حرفى نيست در اين كه قرآن موجود در اين عصر همان قرآنى است كه او آورده و براى بيشتر مردم معاصر خودش قرائت كرده است. و مقصود ما از اين كه گفتيم اين همان است تكرار ادعا نيست، بلكه منظور اين است كه به طور مسلم اين چنين نيست كه آن كتاب به كلى از ميان رفته باشد و كتاب ديگرى نظير آن و يا غير آن به دست اشخاص ديگرى تنظيم و به آن جناب نسبت داده شده و در ميان مردم معروف شده باشد كه اين، آن قرآنى است كه به محمد صلوات الله علیه نازل شده است...(4)

پی نوشت ها:
1- ر،ک،مجید معارف،مباحثى در تاريخ و علوم قرآنى،تهران،انتشارات نبأ،سال 1382 خورشیدی چاپ اول، ص 145 با اقتباس کامل
2- ر ک،همان، ص 146 با اقتباس و ویرایش
3-جوان آراسته حسین، درس نامه علوم قرآنى،قم،انتشارات بوستان کتاب،سال 1380 خورشیدی،چاپ ششم، ص 353
4-علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج‏12، ص151

محسن;620979 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
و اما در باره تحدی پیامبر صلوات الله علیه؛ در منابع تاریخی،فراوان به این موضوع پرداخته شده است.
زیرا چنین واقعه مهمی نمی توانست از چشم تاریخ پنهان بماند.
نوشته اند:
پرسشی كه مطرح است آن كه آيا كسى به دعوت قرآن جهت آوردن سوره‏ اى نظير سوره‏ هاى آن پاسخ داد يا خير؟
در پاسخ بايد گفت از شواهد تاريخى چنين برمى‏آيد كه على‏رغم دعوت مكرر قرآن به معارضه، كسى در دوران رسالت به معارضه(تحدی) با قرآن نپرداخت، با آن ‏كه اصل معارضه و هماوردخواهى در بين اعراب از سابقه خوبى برخوردار بود و اساسا به دليل انس و آشنايى اعراب به معارضه، قرآن آن ها را دعوت به اين امر نمود.
نویسنده ادامه می دهد: در كتاب "اعجاز القرآن و البلاغة النبويه" آمده است: در دوره جاهليت نيز تحدّى (يعنى طلب معارضه) در قصاید و خطبه ها معمول بود و عرب ها آن را وسيله بلند نامی و شهرت خود در مجامع خود می دانستند.
علامه مجلسى ضمن پرسش و پاسخى آورده است: اگر بگويند كفار و مشركين نه به دليل عجز، بلكه عدم آشنايى با طريق معارضه با آن معارضه نكردند، در پاسخ مى‏گوييم راه معارضه در بين عرب ها باز و اين امر در ميان آن ها متداول بود، چنان ‏كه مشهور است امرئ القيس با علقمة بن عبدة بن الطيب به معارضه پرداخت و او را مغلوب نمود و به هر جهت راه معارضه (خاصه در عرصه كلام و شعر) بر هوش مندان و سخن وران عرب بسته نبود....
با توجه به همين سابقه پيامبر صلوات الله علیه با عرب ها به تحدّى پرداخت و آن را (به وسيله خداوند) در مواضعى از قرآن ذكر نمود تا اين ندا در هر دوره از تاريخ شنيده و عجز بشر در هر دوره ثابت و معلوم شود كه در محيطى كه كانون فصحاى عالم بوده و لغتى بهتر از لغت و ملتى فصيح‏ تر از آن ها وجود نداشته است، آنان را ياراى معارضه نبوده در نتيجه راه اعتراض بر كسانى كه پس از اين منكر عجز عرب از معارضه با آن گردند، بسته شود.
لذا با توجه به سابقه تاريخى اصل معارضه در بين عرب ها از يك طرف و دعوت مكرر قرآن به معارضه از سوى ديگر،در عظمت قرآن همين بس كه در زمان زندگانی پیامبر صلوات الله علیه، حتى يك نفر نتوانست سوره‏اى همانند سوره ‏هاى قرآن عرضه كند و از اين راه به ابطال دعوت و رسالت محمد صلوات الله علیه اقدام کند.(1)
و در جای دیگر این کتاب آمده است:
پيامبر صلوات الله علیه در تمام اين مدت با قرآن بر آن ها استدلال و هر صبح و شام آن ها را دعوت مى ‏کرد كه هرچند با آوردن يك سوره يا چند آيه، با قرآن معارضه كنند.
آن حضرت هرچه بيشتر تحدّى مى‏كرد و ناتوانى آن ها را از مقابله با قرآن به رخ شان مى‏كشيد، بى‏كفايتى آنان آشكارتر مى‏شد.به همین جهت چون دليلى عليه پيامبر صلوات الله علیه نيافتند، گفتند تو از اخبار گذشتگان چيزهايى مى‏دانى كه ما نمى‏دانيم، بنا بر این، مى‏توانى سوره‏ هايى بياورى كه ما نمى‏توانيم.
رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: شما نيز سوره‏ هايى را هر چند به صورت دروغين بياوريد!
اما هيچ سخنور و هيچ شاعرى به انجام آن طمع نکرد و و اگر از روى تكلف نيز كلامى آورده بودند،آشكار مى‏ شد و اگر معارضه كسى با قرآن آشكار شده بود، مخالفان از آن حمايت كرده و ادعا مى‏كردند كه با قرآن معارضه شده و ادعاى پيامبر صلوات الله علیه نقض شده است. اما عرب ها با آن كه در بين خود شعراى زيادى داشتند و مخالفان را شدیدا هجو و با شاعران و سخن وران ديگر، معارضه مى‏كردند،اما نتوانستند با قرآن معارضه كنند.(2)
و در کتابی دیگر نوشته شده است:
قرآن كتابى است كه به عنوان سند نبوّت پيامبر و منبع اصلى هدايت امت نازل گرديد. نزول قرآن در برهه ‏اى از زمان و در منطقه‏اى از جهان رخ داد كه فنون سخن ورى در ميان عرب به كمال رسيده و حجاز خاستگاه برجسته ‏ترين اديبان، شاعران، خطيبان و خداوندان سخن و ادب عرب بود. در آغاز دسته‏ اى از منكران قرآن آن را اسطوره و افسانه مى‏پنداشتند و بر اين پندار بودند كه اگر بخواهند مى‏توانند مانند آن را بياورند.
در چنين زمان و مكانى پيامبر دعوت به "تحدّى" کرد. تحدّى همان مبارزه طلبى و دعوت به معارضه و مقابله است.
اين تحدّى نه از موضع انفعالى، كه با قاطعيت و صلابتى بى ‏نظير صورت گرفت و از آن جا كه بزرگ‏ترين امتياز و افتخار عرب (سخن ورى و سخن دانى) را هدف قرارداده بود، بى‏نهايت تحريك كننده و شور آفرين مى‏نمود؛ زيرا عدم اقدام به مقابله با قرآن يا اقدام نا فرجام نتيجه ‏اى جز از دست دادن حيثيّت و موقعيت ممتاز آنان نداشت.شگفت ‏انگيزتر آن كه مخاطبان تحدّى فقط مردم شبه جزيره و عرب‏ ها نبودند، بلكه پيام اولين مبارزه‏ طلبى اين بود: اگر همه جهانيان گرد هم آيند تا مانند قرآن بياورند از انجام دادن آن ناتوانند.(3)
علامه طباطبایی نیز نوشته است:
از مسلمات تاريخ است كه آن جناب با همين قرآن تحدى كرده و آن را معجزه نبوت خود خوانده، و نيز هيچ حرفى نيست در اين كه قرآن موجود در اين عصر همان قرآنى است كه او آورده و براى بيشتر مردم معاصر خودش قرائت كرده است. و مقصود ما از اين كه گفتيم اين همان است تكرار ادعا نيست، بلكه منظور اين است كه به طور مسلم اين چنين نيست كه آن كتاب به كلى از ميان رفته باشد و كتاب ديگرى نظير آن و يا غير آن به دست اشخاص ديگرى تنظيم و به آن جناب نسبت داده شده و در ميان مردم معروف شده باشد كه اين، آن قرآنى است كه به محمد صلوات الله علیه نازل شده است...(4)

پی نوشت ها:
1- ر،ک،مجید معارف،مباحثى در تاريخ و علوم قرآنى،تهران،انتشارات نبأ،سال 1382 خورشیدی چاپ اول، ص 145 با اقتباس کامل
2- ر ک،همان، ص 146 با اقتباس و ویرایش
3-جوان آراسته حسین، درس نامه علوم قرآنى،قم،انتشارات بوستان کتاب،سال 1380 خورشیدی،چاپ ششم، ص 353
4-علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج‏12، ص151

بسمه تعالی
با سلام
فرض کنید ما میخواهیم به یک نفر غیر مسلمان نشان دهیم که پیامبر خدا (ص) مشرکان را در مکه دعوت به تحدی کرده است چگونه باید این کار را انجام دهیم؟ (( بدون تمسک به آیات قران ))

دوست عزیز به نظرم خیلی با اون نفر غیر مسلمان در مورد تحدی صحبت نکنید مگر اینکه واقعا پاسخگوی فرد باشید.
فرض بفرمایید من اون شخص غیر مسلمان ، من یه دور باطل رو براتون مثال میزنم تا تهش رو برین.
من میگم میخوام به قرات تحدی کنم چندتا جمله میارم و میگم این یه سوره ، یه مسلمون میگه نه و این مثل قرآن نیست من میگم هست یکی باید این وسط داوری کنه .
خوب داور که نمیتونه مسلمون باشه در عین حال غیر مسلمون هم نمیتونه باشه چون اگر غیر مسلمونه یعنی عملا به تحدی قرآن اعتقادی نداره چون اگر اعتقاد داشت که مسلمون میشد.
گرفتین میخوام چی بگم؟
حالا انشاللا کارشناس بهتر بتونن بنده و شما رو قانع کنند

muiacir;622188 نوشت:
دوست عزیز به نظرم خیلی با اون نفر غیر مسلمان در مورد تحدی صحبت نکنید مگر اینکه واقعا پاسخگوی فرد باشید.
فرض بفرمایید من اون شخص غیر مسلمان ، من یه دور باطل رو براتون مثال میزنم تا تهش رو برین.
من میگم میخوام به قرات تحدی کنم چندتا جمله میارم و میگم این یه سوره ، یه مسلمون میگه نه و این مثل قرآن نیست من میگم هست یکی باید این وسط داوری کنه .
خوب داور که نمیتونه مسلمون باشه در عین حال غیر مسلمون هم نمیتونه باشه چون اگر غیر مسلمونه یعنی عملا به تحدی قرآن اعتقادی نداره چون اگر اعتقاد داشت که مسلمون میشد.
گرفتین میخوام چی بگم؟
حالا انشاللا کارشناس بهتر بتونن بنده و شما رو قانع کنند

پاسخ

ابتدا خوب است برخي از آياتي كه «دال بر تحّدي» است، بررسي شود تا، اولاً سوال روشن‌تر شود ثانياً: زودتر جواب آن بيان شود. از جمله آياتي كه همه انسانها و جنيان را دعوت به مبارزه و همانند آوري كرده، بدين قرارند:
1. در يك‌جا مي‌فرمايد، مانند اين قرآن را بياورد، {قل لئن اجتمعت الانس و الجّن علي ان يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله و لوكان بعضهم لبعض ظهيراً[1]} «بگو اگر انسانها و جنيان اتفاق كنند همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند يكديگر را در اين كار كمك كنند.»
2. گاه فرموده: ده سوره همانند قرآن بياوريد؛ {ام يقولون افتريه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله كنتم صادقين[2]} «آيا مي‌گويند: «او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگي است)»؟! بگو اگر راست مي‌گوييد، شما هم ده سورة ساختگي همانند اين قرآن بياوريد و تمام كساني را كه مي‌توانيد ـ غير از خدا ـ (براي اين كار) دعوت كنيد.»!
3. و گاه مي‌فرمايد: يك سوره از قرآن بياوريد؛ {و ان كنتم في ريب ممّا نزلنا علي عبدنا فأتو بسورةٍ من مِثله وادعُوا شُهداءَكم من دونِ الله ان كنتم صادقين[3]} «و اگر دربارة آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده‌ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد، و گواهان خود را ـ غير خدا ـ (براي اين كار) فراخوانيد اگر راست مي‌گوييد.»
نكات مهمي كه از اين آيات به دست مي‌آيد و مربوط به سؤال است چنين‌اند:
1. خداوند همه مخلوقاتي را كه داراي شعور و عقل هستند، دعوت به تحدي و مبارزه كرده تا همانند قرآن بياورند، نه فقط كفار و دشمنان را كه در سؤال به آن اشاره شده است؛ چرا كه از تعابير «الانس»، «الجنّ» {و ادعوا من استطعتم من دون الله}، {وادعوا شهداءكم من دون الله} (و خلاصه تعبير به: هر كسي غير از خدا)، در مي‌يابيم كه گروه خاصي مراد نيست؛ بلكه همة اقوامي كه داراي عقل و شعورند مي‌توانند مخاطب آيه باشند؛ زيرا اين آيات، احتجاج و معجزه خداوند براي پيامبرش محمد(ص) در برابر مشركان عرب و منافقان و همة كفار ـ اهل كتاب و غير آن‌ها ـ و حتي آنهايي كه اسلام را پذيرفته‌اندمي باشد تا اگر شكي در قرآن يا وحي بر رسول خدا دارند،با آن مقابله به مثل كنند.
2. از آيات تحدّي استفاده مي‌شود كه «داوران» اين ميدان (ميدان همانندآوري قرآن)، مي توانند همة اديبان و فرهيختگان و اهل فن باشند ـ خواه مسلمان يا غير مسلمان و تركيبي از مسلمان و غير مسلمان ـ، يعني همة كساني كه با وجوه و جنبه‌هاي مختلف اعجاز قرآني و كتاب‌هاي آسماني آشنايي داشته باشند؛ زيرا قرآن داراي وجوهي است، از جمله:
[h=4]هماهنگي و عدم اختلاف بين آيات و مفاهيمش, فصاحت و بلاغت در حدّ اعلي, آورندة‌آن كه يك فرد اُمّي و درس نخوانده و مكتب نرفته است. و همچنين داراي امتيازاتي است مانند:[/h]شيريني كلام و نفوذش, جامعيت آن, واقع‌گرايي, آهنگ و موسيقي كلام, همه گير و جهاني بودن آن, جلوة ابدي، رشد فزاينده، معجزه‌اي در دست (كه از نوع سخن و كلمه است كه در اختيار همه)، هم معجزه است و هم كتاب دستور و قانون. چيزي به آن افزوده يا از آن كاسته نشده است و مصون از تحريف مي‌باشد[4] اكنون كساني كه با جنبه‌هاي متفاوت كلام و سخن و آرايه‌هاي آن آشنايي دارند و اهل فن و تحقيق اند و در علوم معاني و بيان و بديع و...دستي دارند ـ ولو مسلمان نباشند‌ ـ مي‌توانند داوران و قاضيان اين مبارزه باشند؛ البتّه به شرطي كه آن‌ها انسان‌هاي منصف و اهل فن باشند. به عنوان نمونه، نقل شده است كه «وليد» بزرگ‌ترين اديب و حكيم عرب كه از دشمنان اسلام و قرآن است، پس از شنيدن آياتي از قرآن گفت: «به خدا سوگند به تحقيق سخني از محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه از كلام آدميان و پريان نيست. به راستي براي آن شيريني ويژه‌اي است و بر آن شادابي خاص است شاخسارش پرثمر و ريشه‌هايش پر بركت است. راستي كه آن كلام همواره برتري مي‌يابد و كلامي بر آن برتر نمي‌شود.»
وليد و امثال او (كه از دشمنان اسلامند)به شرط تخصص و انصاف مي‌تواند يكي از داوران باشد پس هيأت داوران نيز محدود به مسلمانان نمي‌شود بلكه دشمنان و كساني كه مخالف دين اسلام و قرآن هستند مي‌توانند آنچه را به عنوان همانند قرآن عرضه كرده‌اند، با سوره‌هاي قرآن و حتي با فرازهاي سوره‌هاي بزرگ قرآن مقايسه كنند كه آيا با آن برابري مي‌كند يا نه؟
مثلاً وقتي «مسيلمة كذاب» به تقليد از سورة كوثر، مي‌سرايد: «انا اعطيناك الجماهر فصلّ لربّك وهاجِر انّ مبغضك رجل كافر» و با تقليد از سوره فيل مي‌گويد: «الفيل مالفيل له ذَنَب وَبيل و خرطومٌ طويل», كسي به آن اعتنايي نمي كند ونقل شده است عبدالله بن مقفع , ابن ابي العوجاء,ابو شاكر ديصاني وعبدالملك بصري كه اهل خبره و از دشمنان سرسخت اسلام و قرآن بودند با هم قرار گذاشتند تا قرآن را نقض کنند ولی پس از يک سال که جمع شدند هر کدام عجز خود را در برابر آيه ای از قرآن اعلام کردند چون عظمت قرآن (دست كم از لحاظ بُعد هنري آن) را اهل فن درك مي‌كنند كه أنها نيز چنين بوده اند و هم چنين موارد ديگر كه در كتب تفسير و علوم قرآني مفصل از جمله در التمهيد نوشته آيت الله معرفت , جلد 4 , صفحه 228 -261 ذكر شده و جاي ذكر آن در اين نوشتار مختصر نيست.


[/HR][1] . سوره/88.

[2] . هود/ 13

[3] . بقره/ 23ورك:يونس/38

[4]. قرائتي، محسن، تفسير نور، ج 5، صص 199 و 200 و ر.ک: به تفسير الميزان، ذيل آيه 23 از سوره بقره، بخش اعجاز قرآن.

فرج اله عباسي;622385 نوشت:
پاسخ

2. از آيات تحدّي استفاده مي‌شود كه «داوران» اين ميدان (ميدان همانندآوري قرآن)، مي توانند همة اديبان و فرهيختگان و اهل فن باشند ـ خواه مسلمان يا غير مسلمان و تركيبي از مسلمان و غير مسلمان ـ، يعني همة كساني كه با وجوه و جنبه‌هاي مختلف اعجاز قرآني و كتاب‌هاي آسماني آشنايي داشته باشند؛


تا قسمت "یعنی همه کسانی که" رو قبول دارم اما بعدش " با وجوه و جنبه‌هاي مختلف اعجاز قرآني و كتاب‌هاي آسماني آشنايي داشته باشند" خوب این دوباره میشه دور باطل ، اگر اشنایی داشته باشند که میشن مسلمون اگرم اشنایی نداشته باشند که طبق گفتع شما داور نمیتونه باشه
نقل قول:

زيرا قرآن داراي وجوهي است، از جمله:
[h=4]هماهنگي و عدم اختلاف بين آيات و مفاهيمش, فصاحت و بلاغت در حدّ اعلي, آورندة‌آن كه يك فرد اُمّي و درس نخوانده و مكتب نرفته است. و همچنين داراي امتيازاتي است مانند:[/h]شيريني كلام و نفوذش, جامعيت آن, واقع‌گرايي, آهنگ و موسيقي كلام, همه گير و جهاني بودن آن, جلوة ابدي، رشد فزاينده، معجزه‌اي در دست (كه از نوع سخن و كلمه است كه در اختيار همه)، هم معجزه است و هم كتاب دستور و قانون.

کمی بالاتر فرمودید یک سوره هم بیاورم مساله ای نیست.
خوب فکر کنم تقریبا تمام مسلمانان متفق القول قبوب دارند که تمام سوره های قران تمام این ویژگی هایی که شما فرمودید رو ندارند.
نقل قول:

چيزي به آن افزوده يا از آن كاسته نشده است و مصون از تحريف مي‌باشد[4]

که خوب اینم خودش نیاز به اثبات در تاپیک های دیگری دارد.
نقل قول:

اكنون كساني كه با جنبه‌هاي متفاوت كلام و سخن و آرايه‌هاي آن آشنايي دارند و اهل فن و تحقيق اند و در علوم معاني و بيان و بديع و...دستي دارند ـ ولو مسلمان نباشند‌ ـ مي‌توانند داوران و قاضيان اين مبارزه باشند؛ البتّه به شرطي كه آن‌ها انسان‌هاي منصف و اهل فن باشند.

و اما ته کلام ،
1 - خوب کی تعیین میکنه فلان داور انسان منصف و اهل فنی هست؟اصلا مسلمونای جهان کسی رو غیر از خودشون قبول دارن که داور باشه ؟ من میگم آی مسلمونا من به تحدی پاسخی دارم وادعو شهداءکم(قاضی) رو بیارید تا قضاوت کنه من بهتر میگم یا قرآن.آقا بسم الله یه بی طرف و اهل فن و منصف رو معرفی کنین؟
2 - خوب فرض کنین یکی پیدا شد که اهل فن و منصف بود اگر گفت سوره ای که من آوردم با قرآن برابری میکنه یا حتی بهتره اون وقت تحدی قرآن پاسخ داده شده؟
بعید میدونم مسلمانان بازهم قبول کنند و قطعا هرکسی که داوری رو به نفع بنده بده مسلمونا میگن اهل فن نیست.

chrchr;619419 نوشت:
با سلام خدمت شما
ایا میتوانید بدون تمسک به ایات قران وفقط از منابع تاریخی نشان دهید که پیامبر به قران تحدی کرده باشد ؟

با سلام
بله ، مطلبی در کتاب تاریخی «السیرة النبویة» ابن هشام است که نشان دهنده تحدی قرآن با نضر بن حارث است . البته از این مطالب به دست نمی آید که حضرت رسول اکرم ص مستقیما با نضر بن حارث تحدی کرده باشد و از او خواسته باشند که که اگر می تواند مثل قرآن را بیاورد، ولی این مطلب استفاده می شود که نضر در پاسخ به تحدی قرآن (که توسط حضرت رسول اکرم ص) بیان می شده است مطالبی را بیان کرده است. او در مقابل فرمایشات رسول خداص به قریش می گفت به خدا قسم مطالب من از او بهتر است. جمله او که «سانزل مثل ما انزل الله»(من هم مثل آن چه خدا نازل کرده ، نازل خواهم کرد) نشان دهنده این است که او در مقابل تحدی قرآن ، مطالبی گفته است.
منبع:ابن هشام ، السیرة النبویه ، ج1 ، ص 300 ، بیروت ، دار المعرفه ، بی تا و ترجمه آن با عنوان : سید هاشم رسولی محلاتی ،زندگانی محمد ص ،ج1 ، ص 183 ، تهران ، انتشارات کتابچی ، چاپ پنجم ، 1375.

muiacir;622188 نوشت:
دوست عزیز به نظرم خیلی با اون نفر غیر مسلمان در مورد تحدی صحبت نکنید مگر اینکه واقعا پاسخگوی فرد باشید.
فرض بفرمایید من اون شخص غیر مسلمان ، من یه دور باطل رو براتون مثال میزنم تا تهش رو برین.
من میگم میخوام به قرات تحدی کنم چندتا جمله میارم و میگم این یه سوره ، یه مسلمون میگه نه و این مثل قرآن نیست من میگم هست یکی باید این وسط داوری کنه .
خوب داور که نمیتونه مسلمون باشه در عین حال غیر مسلمون هم نمیتونه باشه چون اگر غیر مسلمونه یعنی عملا به تحدی قرآن اعتقادی نداره چون اگر اعتقاد داشت که مسلمون میشد.
گرفتین میخوام چی بگم؟
حالا انشاللا کارشناس بهتر بتونن بنده و شما رو قانع کنند

سلام
ابتدا بگم من قصدم دفاع از قرآن نیست و خیلی معجزه بودن قرآن برام ثابت نشده
ولی ی نقدی به حرف شما دارم
ببینید در مورد قاضی تحدی میگید غیر مسلمان نمیشه چون اعجاز رو قبول نداره وگرنه مسلمون میشد
خوب این گزاره غلطه چون
فردی میتونه بدلیل عدم آگاهی از قرآن و تحدی و ... مسلمون نباشه در کل انسان قبل مواجهه با یک تفکر نمیتونه اونو بپذیره که!
دوم همچنین فرد مسلمان از دو حالت خارج نیست یا از این افراد مسلمان شناسنامه ای هست که هیچی
اما اگر مسلمان با تحقیق باشه و براش اثبات شده باشه که یقینا قرآن معجزه هست خوب موقع ارائه تحدی به فرد غیر مسلمان دلایلش رو میاره و میگه من به وجدانم مراجعه کردم و دیدم مثلا با تحلیل های عقلم معجزه میدونم بنابرین اینجا بحث جانب داری نیست بحث وجدان هر فرده که وقتی دلایل دو طرف منکر و موافق رو خوند و خوب روش فکر کرد انتخاب کنه
منظورم از منکر غیر مسلمون نیست بلکه فردی هست که کاملا روی قضیه کار علمی و دقیق کرده و به این نتیجه رسیده قرآن معجزه نیست نه مثلا ی هندو تو هند که اصلا با اسلام اشنایی نداره

اما درمورد سوال هنوز کارشناس بحث ادله ای ارائه نکردن از کتب تاریخی باید مدرک ارائه کنید که تحدی شده

موضوع قفل شده است