جمع بندی این پسر کیست؟ (این پسر خیلی از مردم را گمراه می کند)

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
این پسر کیست؟ (این پسر خیلی از مردم را گمراه می کند)

بسم الله...

در بیرونی خانه ی امام (هادی (ع)) نشسته بودم.

از سر و صدای اهل خانه معلوم بود خبری هست.

همان طور که امام مشغول صحبت بود، هلهله شد، یکی از خدمت آمد و خبر به دنیا آمدن پسری را داد. ایستاد برای مژدگانی.

برخورد امام سرد بود و عادی.

برگشت؛ دست از پا درازتر.

گفتم: " آقاجان! مثل این که خوش حال نشدید؟ "

- به زودی خواهی دید که


این پسر

خیلی از مردم را گمراه می کند، آن وقت از چشم تو هم می افتد.

بحارال، ج 50، ص 176

..............................................................................................................


سلام.
لطفا بفرمایید منظور از این پسر تو داستان ذکر شده از امام هادی(ع) کیه؟وداستانش چیه؟
ممنون.

:Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

با سلام
این موضوع در مورد جعفر بن علی فرزند امام هادی علیه السلام است. وی به جعفر کذاب معروف بود جعفر در سال 226 قمری به دنیا امد و برادر امام حسن عسکری بود چون به دروغ ادعای امامت کرد و گروهی را به گمراهی کشیده بود او را کذاب خواندند.
جریانی که شما به آن اشاره کردید ماجرای تولد جعفر است فاطمه بنت هیثم می گوید: هنگام ولادت جعفر در خانه امام هادی (ع) بودم. همه اهل خانه، به جز خود امام (ع)، خوشحال بودند. از ایشان سؤال کردم: «مولای من! چرا شما را خوشحال نمی بینم؟» حضرت فرمود: «به دست این فرزند، عده زیادی از مردم گمراه خواهند شد»
از آنجا که جعفر در گمراهی عده ای دخیل بود پدر و برادرش او را مذمت نمودند از جمله امام هادی در نقلی فرمودند: «اجتناب کنید از پسر من، جعفر، زیرا که او از من، بمنزله نمرود است از نوح که خداوند عزوجل فرمود در حق او: «و نادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من اهلی» سپس می فرماید: «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح»
و یا امام حسن عسکری برادر جعفر در نکوهش او فرمود: «حذر کنید، خدای را حذر کنید از برادرم، جعفر؛ پس قسم به خدا که نیست مثل من و مثل او مگر مثل هابیل و قابیل، دو پسر حضرت آدم، که قابیل بر هابیل حسد ورزید بر آنچه که خداوند عطا فرمود از فضل خود؛ پس قابیل کشت هابیل را، و اگر جعفر را ممکن شود بر قتل من هر آینه خواهد آمد ولکن خداوند غالب است بر امر خود»
در آخر توبه کرد
در روایتی از محمدبن عثمان عمری، نائب خاص امام زمان (عج)، آمده است که امام دوازدهم در توقیعی به توبه او اشاره نموده و فرموده است که راه جعفر، راه برادران یوسف (ع) است که سرانجام توبه کردند. جعفر کذاب به سال 271 هجری قمری، در سن چهل و پنج سالگى در شهر سامرا درگذشت.

سید محسن;620673 نوشت:
فرمودند: «اجتناب کنید از پسر من، جعفر، زیرا که او از من، بمنزله نمرود است از نوح که خداوند عزوجل فرمود در حق او: «و نادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من اهلی» سپس می فرماید: «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح»

سلام
نمرود مگه پسر حضرت نوح بود؟
اینجا چه ربطی بین نمرود ونوح است که کنار هم اسم شون اورده شده؟
لطفا توضیح بدید

با سلام

قال الامام علي الهادي (عليه السلام ) تجنبوا ابني جعفراً، فإنه مني بمنزلة نمرود من نوح الذي قال الله عز وجل فيه: قال نوح: إن ابني من اهلي. قال الله: يا نوح إنه ليس من أهلك إنه عمل غير صالح.

روایت فوق در کتاب مدینة المعاجز از مرحوم بحرانی ج 8 ص 134 و در کتاب الزام الناصب از حائری ج 1 ص 348 آمده است. ترجمه و شرح روایت اینگونه است که امام هادی علیه السلام فرمود از فرزندم جعفر دوری کنید او مانند نمرود از نوح است زیرا وقتی خداوند به نوح دستور داد کشتی را بساز و مومنین را سوار بر آن کن فرزند نوح حاضر نشد و طوفان همه جا را فرا گفت و آ ب بالا آمد و فرزند نوح به کوهها پناه برد حضرت نوح از خدا خواست که فرزندش را نجات دهد و گفت پسر من از خاندان من است و تو وعده کرده بودی که خاندانت را نجات میدهم خداوند فرمود او از خاندان تو نیست ( منظور این است که او اعتقادات تورا ندارد کافر است پس از خاندان تو نیست که ما او را نجات دهیم یعنی به تو ایمان نیاورده است) امام هادی علیه السلام هم به همین خاطر این ایه شریفه را مصداق فرزندش جعفر بیان میکند. اما سوال این است که چرا حضرت فرموده است نمرود فرزند نوح بوده در حالی که طبق برخی از کتب تفسیری نام فرزند حضرت نوح، کنعان بوده است.

با تحقیق و تفحص در بین روایت این روایت را در کتاب هدایة الکبری از حسین بن حمدان خصیبی متوفی (346ق) در باب چهاردهم امام زمان در (ص 381) یافتم اما خصیبی حام بن نوح را متمرد از امر الهی دانسته است نه نمرود را ؛ از این رو به نظر میرسد مرحوم سید هاشم بحرانی صاحب کتاب مدینة المعاجزمتوفای (1107) از کتاب هدایة الکبری نقل نموده و به این اسم توجه نداشته و نام حام را نمرود خوانده است. البته درباره شخصیت حسین بن حمدان خصیبی رجالیون وی را مورد وثوق نمیدانند و او را تایید نکرده و از غلات فرقه نصیریه بر شمردند.

به هر حال جعفر کذاب مورد تایید امام نبوده است.

Максин;619280 نوشت:
لطفا بفرمایید منظور از این پسر تو داستان ذکر شده از امام هادی(ع) کیه؟وداستانش چیه؟

چرا میخوای بدونی ؟اصلا چه فرقی میکنه کی باشه؟
من اصلا به صحت همچین داستانی شک دارم آخه مگه میشه شخصی مثل امام صادق بیاد به بچه ای که داره نفس های اولشو میکشه بگه این قراره آدم بدی بشه ؟؟؟
این داستان با آمیدوار بودن به خداوند تناقض داره
آخه اگه امام بگه این بچه قراره آدم بدی بشه ...مردم هم بهش میگن بد ...دیگه دوسش ندارن... محبتی بهش نمیکنن ...خب دیگه اگه این بچه آدم بدی نشه خیلی عجیبه

دخترک کبریت فروش;623787 نوشت:
چرا میخوای بدونی ؟اصلا چه فرقی میکنه کی باشه؟
من اصلا به صحت همچین داستانی شک دارم آخه مگه میشه شخصی مثل امام صادق بیاد به بچه ای که داره نفس های اولشو میکشه بگه این قراره آدم بدی بشه ؟؟؟
این داستان با آمیدوار بودن به خداوند تناقض داره
آخه اگه امام بگه این بچه قراره آدم بدی بشه ...مردم هم بهش میگن بد ...دیگه دوسش ندارن... محبتی بهش نمیکنن ...خب دیگه اگه این بچه آدم بدی نشه خیلی عجیبه

سلام برای خودم نیست یکی از دوستانم پرسید.(هر چند خودمم بعد علاقه پیدا کردم بدونم کیه)
امام هادی بودن نه امام صادق.
دیگه بقیه موضوع رو کارشناسان محترم باید بهتون پاسخگو باشند...

Максин;623833 نوشت:
امام هادی بودن نه امام صادق.

عاشق این حواسم هستم:Khandidan!:

دخترک کبریت فروش;623787 نوشت:
چرا میخوای بدونی ؟اصلا چه فرقی میکنه کی باشه؟
من اصلا به صحت همچین داستانی شک دارم آخه مگه میشه شخصی مثل امام صادق بیاد به بچه ای که داره نفس های اولشو میکشه بگه این قراره آدم بدی بشه ؟؟؟
این داستان با آمیدوار بودن به خداوند تناقض داره
آخه اگه امام بگه این بچه قراره آدم بدی بشه ...مردم هم بهش میگن بد ...دیگه دوسش ندارن... محبتی بهش نمیکنن ...خب دیگه اگه این بچه آدم بدی نشه خیلی عجیبه

سلام علیکم و رحمة الله،
تا کارشناس محترم پاسخگو باشند حقیر نظر شخصی‌ام را می‌دهم،
از این دست اخبار غیبی بسیار زیاد داشته‌ایم ...
دو حالت در این موارد امکان دارد:
۱. شخصی که خبر غیبی به او داده‌اند ظرفیت مخفی کردن این سر را داشته است و تنها وقتی آن سر عینیت خارجی پیدا کرده است این نقل قول از امام را آشکار می‌کنند تا کسانی که باید از این شخص احراز کنند وظیفه‌ی خود را بدانند ...

۲. همه از این سر آشکار شوند ولی به تصرف خداوند و خلیفه‌ی خداوند غبار فراموشی بر آن بنشیند و کسی آن فرموده‌ی امام علیه‌السلام را به یاد نیاورد مگر بعد از اینکه نشانه‌های آن ماجرا که از آن خبر داده شده بود آشکار گردد ...

مورد اول که واضح است و توضیح لازم ندارد، اما مورد دوم شاید نیاز به توضیح داشته باشد، برای توضیحش هم باید گفت که غبار فراموشی همیشه در اثر تصرف مستقیم خداوند نیست، گاهی واسطه‌هایی این وسط خواهند بود مثل خشم و هیجان و مسائل دیگری که می‌توانند غفلت‌های موضعی و موقتی ایجاد گردانند ... مثلاً حضرت علی علیه‌السلام چگونگی کشته شدن یکی از اصحابشان را گفتند و این مسأله معروف شد، دشمنان حضرت می‌خواستند آن شخص را بکشند ولی در عین حال می‌خواستند که امام را هم درغگو خطاب کنند و بگویند که پیش‌بینی او درست از کار در نیامد، پس حواسشان بود که آن شخص را طور دیگری بکشند ... ولی یک سیب را که بیاندازی بالا کلی چرخ می‌خورد تا به زمین برگردد ... سر ماجرایی آن ملعون خشمگین می‌شود و دستور می‌دهد که او را بکشند و آن بزرگوار هم درست مطابق پیش‌گویی امام علیه‌السلام کشته می‌شوند و تازه وقتی هلهله شد که پیش‌گویی امام علیه‌السلام درست از آب درآمده است تازه آن ملعون یادش آمد که چه اشتباهی کرده است! نمونه‌ی دیگرش کشته شدن آن صحابی پیغمبر بود صلوات‌الله‌علیه‌و‌علی‌عترته‌الطاهرین که گفته بودند هر گروهی که او را بکشد آن گروه فئة‌باغیة هستند و خلاصه گروهی که بر باطل است، همه هم این را می‌دانستند، خوب طبیعی است که هیچ کسی نخواهد قاتل آن بزرگوار باشد چون حتی اگر بر باطل هم باشد طبق این حدیث رسوا می‌شود، ولی بعد این بزرگوار در سپاه امیرمؤنان علیه‌السلام بود و در جنگ با معاویه کشته شد، ناگهان در جنگ هلهله افتاد که پس معاویه باطل است! آنها هم کلی فکر کردند و گفتند کسی که او را به جنگ آورده او را در معرض مرگ قرار داده است و در نتیجه علی علیه‌السلام قاتل اوست نه ما که مستقیماً او را کشتیم و عجیب اینجاست که یک عده هم گفتند راست می‌گویید و خلاصه امر باز بر آنها مشتبه شد ...

به همین راحتی روایات را نباید رد کرد یا در صحتشان شک کرد، یک کمی احتیاط کنیم بد نیست، چه در به کار بستن این روایات و چه در رد کردنشان، ولی سؤال کردن همیشه خوب است با رعایت شرایطش :ok::Gol:
در پناه خداوند باشید ان شاء الله و تقارن سه عید ان شاء الله بر همه‌ی بزرگواران پر از برکات دنیوی و اخروی باشد
یا علی علیه‌السلام

دخترک کبریت فروش;623787 نوشت:
من اصلا به صحت همچین داستانی شک دارم آخه مگه میشه شخصی مثل امام صادق بیاد به بچه ای که داره نفس های اولشو میکشه بگه این قراره آدم بدی بشه ؟؟؟
این داستان با آمیدوار بودن به خداوند تناقض داره
آخه اگه امام بگه این بچه قراره آدم بدی بشه ...مردم هم بهش میگن بد ...دیگه دوسش ندارن... محبتی بهش نمیکنن ...خب دیگه اگه این بچه آدم بدی نشه خیلی عجیبه

با سلام
چرا شما به چنین داستانی شک دارید وقتی در روایات و منابع تاریخی به این موضوع اشاره شده جای تردید باقی نمیماند. ضمنا حدیث مزبور از امام سجاد (علیه السلام) است که از ایشان سوال میکنند چرا به جعفر بن محمد که هنوز به دنیا نیامده صادق میگویند حضرت میفرماید بعدها فرزندی از یکی امامان متولد میشود که نام او هم جعفر است و برای اینکه بین این جعفر و جعفری که اینده متولد میشود فرقی باشد این جعفر را جعفر صادق (امام ششم) نامیدند. اما جعفری که بعدها میآید و فرزند امام هادی است جعفر کذاب و دروغگو است. روایت این است نه آن چه که شما تصور کردید هنوز جعفر کذاب به دنیا نیامده تا امام صادق حرفی بزند امام صادق هم نبوده امام سجاد بوده است. اما اینکه شما فرمودید اگه ادم بدی نشه خیلی عجیبه؛ اختیار انسانها دست خودشان است اینکه راه راست رو انتخاب کنند یا راه خطا و اشتباه رو جعفر هم راه خطا پیمود و این در علم امام وجود داره که از سرنوشت این انسان با خبر هست وانگهی امام باید مردم را از امر امام و امامت آگاه کند تا مردم گمراه نشوند خصوصا که جعفر پس از شهادت امام عسکری در دوران غیبت صغری ادعای امامت کرد زیرا جعفر کذاب شخصی بود که شراب میخورد قمار میکرد تار و طنبور میزد ادعای امامت کرد. نزد بنی عباس از امام عسکری جاسوسی کرد. شیعیان امام عسکری برادرش را حماریه لقب داد. در حالی که امام به او محبت میکرد. نصیحت میکرد حتی زمانی که هردو برارد را به زندان انداخته بودند حاکم عباسی دستور آزادی امام حسن عسکری را صادر کرد اما جعفر را در حبس نگه داشت امام حسن عسکری فرمود اگر برادرم را آزاد نکنید من هم از زندان نمیروم که مجبور شدند هر دو را رها کنند اکنون که چنین شخصی بعدها ادعای امامت میکند و عده کثیری را به گمراهی میکشد نباید امام از ماهیت او و سرنوشت او به شعیان خبر دهد. مذهب تشیع ضربه های سنگینی از مدعیان دروغین امامت خورده است یکی از آنها همین جعفر کذاب بوده است پس بر امام لازم و واجب است روشنگری کند وقتی امام هادی که پدر جعفر کذاب است میفرماید از فرزندم جعفر دوری کنید او مانند کنعان پسر نوح است دیگر نباید ما دایه مهربانتر از مادر شویم.

سید محسن;624457 نوشت:

با سلام
وقتی امام هادی که پدر جعفر کذاب است میفرماید از فرزندم جعفر دوری کنید او مانند کنعان پسر نوح است دیگر نباید ما دایه مهربانتر از مادر شویم.

علیک سلام
اگه امام هادی فهمیده پسرش همچین دسته گلی میشه چرا اونو بعد تولد نکشته که هم بچه راحت بشه هم خودش هم بقیه ؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام
مگر قصاص قبل از جنایت صحیح هست؟ تازه او که هنوز کاری نکرده بود. چرا حضرت علی ابن ملجم را نکشت مگر حضرت نمیدانست او قاتلش است؟بله میدانست اولا هنوز مرتکب خطایی نشده است دوما کشتن او مخالف حکمت الهی است. سوما بنا نیست امام به علم غیب خود عمل کند بلکه باید به ظاهر عمل کرد و نباید از امور غیبی و خارق العاده استفاده کرد چون خلاف کمت الهی است. در مورد جعفر کذاب هم همینگونه است. ضمنا برخی بر این باورند که جعفر کذاب توبه کرد و در توقیعی که از حضرت حجت برای او آمده وی را به برادران یوسف که در اخر توبه کردند تشبیه نموده اند

Максин;619280 نوشت:
بسم الله...

در بیرونی خانه ی امام (هادی (ع)) نشسته بودم.

از سر و صدای اهل خانه معلوم بود خبری هست.

همان طور که امام مشغول صحبت بود، هلهله شد، یکی از خدمت آمد و خبر به دنیا آمدن پسری را داد. ایستاد برای مژدگانی.

برخورد امام سرد بود و عادی.

برگشت؛ دست از پا درازتر.

گفتم: " آقاجان! مثل این که خوش حال نشدید؟ "

- به زودی خواهی دید که


این پسر

خیلی از مردم را گمراه می کند، آن وقت از چشم تو هم می افتد.

بحارال، ج 50، ص 176

..............................................................................................................


سلام.
لطفا بفرمایید منظور از این پسر تو داستان ذکر شده از امام هادی(ع) کیه؟وداستانش چیه؟
ممنون.

:Gol:

االبته بحارالانوار کتاب موثقی نیست و خیلی از روایات و احادیث ذکر شده در اون منبع معتبری ندارن.
به عقیده من بهتره درباره مطالب این کتاب با احتیاط جرف بزنیم نه با اطمینان.

سید محسن;625645 نوشت:
با سلام
مگر قصاص قبل از جنایت صحیح هست؟ تازه او که هنوز کاری نکرده بود. چرا حضرت علی ابن ملجم را نکشت مگر حضرت نمیدانست او قاتلش است؟بله میدانست اولا هنوز مرتکب خطایی نشده است دوما کشتن او مخالف حکمت الهی است. سوما بنا نیست امام به علم غیب خود عمل کند بلکه باید به ظاهر عمل کرد و نباید از امور غیبی و خارق العاده استفاده کرد چون خلاف کمت الهی است. در مورد جعفر کذاب هم همینگونه است. ضمنا برخی بر این باورند که جعفر کذاب توبه کرد و در توقیعی که از حضرت حجت برای او آمده وی را به برادران یوسف که در اخر توبه کردند تشبیه نموده اند

قصاص قبل از جنایت برای افراد عادی صحیح نیست اما برای کسی که علم غیب دارد و به دانش خود اطمینان صددرصد دارد این قصاص نمیتواند ایراد داشته باشد. بنده اگر فرضا فرزند دیوانه ی خطرناکی داشته باشم که بدانم به دیگران صدمه میزند او را حبس میکنم که جلویش را بگیرم. آن وقت امام از گمراه شدن عده کثیری به وسیله فرزندش مطلع بود و هیچ اقدامی نکرد؟
از آن گذشته اگر بنا باشد امام به علم غیب خود عمل نکند داشتن یا نداشتن آن به چه درد میخورد؟ حضرت علی هم به علم غیب خود عمل نکردند و به سقیفه نرفتند و سقیفه به وجود آمد!!! پس این علم غیب به چه درد میخورد؟

ویان;625691 نوشت:

قصاص قبل از جنایت برای افراد عادی صحیح نیست اما برای کسی که علم غیب دارد و به دانش خود اطمینان صددرصد دارد این قصاص نمیتواند ایراد داشته باشد. بنده اگر فرضا فرزند دیوانه ی خطرناکی داشته باشم که بدانم به دیگران صدمه میزند او را حبس میکنم که جلویش را بگیرم. آن وقت امام از گمراه شدن عده کثیری به وسیله فرزندش مطلع بود و هیچ اقدامی نکرد؟
از آن گذشته اگر بنا باشد امام به علم غیب خود عمل نکند داشتن یا نداشتن آن به چه درد میخورد؟ حضرت علی هم به علم غیب خود عمل نکردند و به سقیفه نرفتند و سقیفه به وجود آمد!!! پس این علم غیب به چه درد میخورد؟

سلام علیکم و رحمة الله،

بله اگر الگو نباشند باید به علمشان عمل کنند، مثل حضرت خضر علیه‌السلام که وقتی تابعین ایشان تنها حضرت موسی علیه‌السلام و وصیّ ایشان بودند و نه هیچ کس دیگر به علمشان عمل کردند و با این حال باز از طرف آن اولیاء خداوند مورد اعتراض واقع شدند، در پاسخ آن اعتراض‌ها هم گفتند که «وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِ‌ي» و البته آن اولیاء خدا هم با این پاسخها متقاعد شدند، فکر کنید حضرت علی علیه‌السلام که هیچ کار خاصی هم نکردند و یک سری شدند خوارج می‌خواستند به علم غیبشان عمل کنند ... می‌شد همان قضیه که همه مرتد شدند مگر سه یا پنج یا هفت نفر ... ایشان الگو بودند و کارشان اینطور بود که حضرت علی علیه‌السلام با یک یهودی رفتند به دادگاه سر زین اسبی که حضرت ادعا کردند مال ایشان بوده است، بعد در دادگاه فرمودند که با ما مثل سایرین برخورد کنید و ملاک هم در قضاوت اسناد و مدارک ظاهری است و نه غیبی ... ایشان الگو هستند و اگر ایشان به علمشان عمل می‌کردند و درست می‌بود شما و حقیر هم هر کاری که دلمان می‌خواست می‌کردیم و هر کسی هم که اعتراض می‌کرد می‌گفتیم که «وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِ‌ي» و خلاصه سنگ روی سنگ نمی‌ایستاد تا چه برسد به اینکه بنشیند ...

دوم اینکه اهل بیت علیهم‌السلام باب‌مبتلی‌به‌الناس هستند، قرار نبوده که دشمنان خدا را هنوز در دشمنی‌اشان کاری نکرده‌اند بکشند و فرصتی را که خدا به آن دشمنان داده که با عقلشان راه درست را انتخاب کنند از آنها بگیرند، کار اهل بیت علیهم‌السلام در دنیا نشان دادن راه و اتمام حجت کردن است و نه مبارزه‌ی با تمام قوای ظاهری و باطنی‌اشان با دشمنانشان که اگر بود احدی روی زمین از دشمنان ایشان باقی نمی‌ماند، کافی بود اسم اعظم را به کار ببرند تا همه در دم بمیرند ... در کربلا هم چهار هزار یا سی هزار نفر که سهل است اگر هر ۷ میلیارد نفر فعلی هم با توپ و تانک و بمب اتمی و غیره مقابل آنها می‌ایستادند و آنها یک نفره بودند باز ایشان غالب می‌شدند چه آنکه ارکان زمین و آسمان به دست ایشان است به اذن خدا، کافی است زمین زیر پای کفار دهان باز کند تا خودشان و تمام تجهیزاتشان را با خود به درون خود بکشد ...

چه بسا دلایل بسیاری بیشتری در این باره وجود داشته باشد که خود شما با کمی تفکر به آنها برسید و برای ما بازگو بفرمایید ...
یا علی علیه‌السلام

ویان;625691 نوشت:
قصاص قبل از جنایت برای افراد عادی صحیح نیست اما برای کسی که علم غیب دارد و به دانش خود اطمینان صددرصد دارد این قصاص نمیتواند ایراد داشته باشد. بنده اگر فرضا فرزند دیوانه ی خطرناکی داشته باشم که بدانم به دیگران صدمه میزند او را حبس میکنم که جلویش را بگیرم. آن وقت امام از گمراه شدن عده کثیری به وسیله فرزندش مطلع بود و هیچ اقدامی نکرد؟

با سلام
قصاص چه برای افراد عادی و چه غیر عادی باید با دلیل و مستند و ادله شرعی صورت پذیرد اگر اینگونه بود که شما میگویید حتما حضرت علی ابن ملجم را قصاص میکرد ولی حرف شما صحیح نیست زیرا حضرت علی با این که علم غیب داشت که قاتل او ابن ملجم او را نکشت

با سلام
دو سوال دارم
1 - چرا باید امام معصوم از عاقبت این بچه خبر داشته باشند؟
2 - چرا به روی خودشون اوردند و ناراحت بودند و بعد هم گفتند این ادم بدی خواهد شد؟خوب این طوری اعتماد همه بهش از دست میره بهش محبت درست و حسابی نمیشه

ویان;625691 نوشت:
ز آن گذشته اگر بنا باشد امام به علم غیب خود عمل نکند داشتن یا نداشتن آن به چه درد میخورد؟ حضرت علی هم به علم غیب خود عمل نکردند و به سقیفه نرفتند و سقیفه به وجود آمد!!! پس این علم غیب به چه درد میخورد؟

اما اینکه علم غیب ایا به درد امام میخورد یا نه؟ این نکته قابل تامل است که علم غیب کلی در نزد خداوند است به استناد آیات و روایات و اگر امام چیزی را بداند و به آن علم داشته باشد در صورتی است که خدا بخواهد ان شاء خدا شاء امام این نکته اول اما دومین مطلب این که کاربرد علم امام در امور تشریعی و قانونگذاری برای دین است نه در امور شخصی از این رو امام صادق فرمود من یه وقت کنیز خود را کار دارم او را صدا میزنم و نمیدانم او کجاست یا حضرت علی به فرزندش امام حسن و امام حسین میفرمودند ببینید مادرتان در خانه چه چیزی را نیاز دارند من تهیه کنم خب اگر بنا بود امام با علم غیب خود این امور را بداند دیگر لزومی نداشت از آن سوال کند بنابر این امام در امور شخصی از علم غیب خود استفاده نمیکند البته در جریان ابن ملجم و اینکه چرا حضرت او را نکشت چون قصاص قبل از جنایت بود هنوز خلافی را مرتکب نشده تا قصاص شود

muiacir;626453 نوشت:
- چرا باید امام معصوم از عاقبت این بچه خبر داشته باشند؟

با سلام
یکی از صفات و ویژگیهای امام معصوم در همین است که به برخی از مسائل علم دارد و این علم را خدا در اختیار او قرار داده است. این امر فرق بین امام معصوم و افراد عادی است

muiacir;626453 نوشت:
چرا به روی خودشون اوردند و ناراحت بودند و بعد هم گفتند این ادم بدی خواهد شد؟خوب این طوری اعتماد همه بهش از دست میره بهش محبت درست و حسابی نمیشه

یکی از وظایف امام هدایت و رهبری جامعه است وامام باید دین را از مدعیان دروغین از غالیان و از منحرفین حفظ کند خصوصا که شیعه در تنگنا و فشارهای سیاسی قرار میگیرد لذا امام باید روشنگری نماید و دشمن دین را به مردم معرفی کند تا دین از گزند آنان محفوظ باشد و این وظیفه خطیر بر عهده امام است. ایا حفظ دین مهم است یا اینکه یک نفر به غرورش بربخورد و مورد کم محبتی قرار گیرد؟

سید محسن;626458 نوشت:

اما اینکه علم غیب ایا به درد امام میخورد یا نه؟ این نکته قابل تامل است که علم غیب کلی در نزد خداوند است به استناد آیات و روایات و اگر امام چیزی را بداند و به آن علم داشته باشد در صورتی است که خدا بخواهد ان شاء خدا شاء امام این نکته اول اما دومین مطلب این که کاربرد علم امام در امور تشریعی و قانونگذاری برای دین است نه در امور شخصی از این رو امام صادق فرمود من یه وقت کنیز خود را کار دارم او را صدا میزنم و نمیدانم او کجاست یا حضرت علی به فرزندش امام حسن و امام حسین میفرمودند ببینید مادرتان در خانه چه چیزی را نیاز دارند من تهیه کنم خب اگر بنا بود امام با علم غیب خود این امور را بداند دیگر لزومی نداشت از آن سوال کند بنابر این امام در امور شخصی از علم غیب خود استفاده نمیکند البته در جریان ابن ملجم و اینکه چرا حضرت او را نکشت چون قصاص قبل از جنایت بود هنوز خلافی را مرتکب نشده تا قصاص شود


سلام و عرض ادب
در برخی مسائل مربوط به صدر اسلام مسئله شخصی نبوده که بگوییم امام به علم غیب خود عمل یا رجوع نکرده.
مثلا ما شیعه ها معتقدیم که با غصب خلافت حضرت علی عده کثیری گمراه شدند و حتی انحرافات قرنهای بعد را از این مساله میدانیم و شهادت ائمه و واقعه کربلا و و خیلی مشکلات دیگر را از واقعه سقیفه میدانیم. خوب آیا جلوگیری از وجود این همه انحراف در اسلام ایجاب نمیکرده که ایشان به علم غیب خود عمل کنند؟

یک نکته دیگر اینکه در یکی ازآیات قرآن خواندم که خدا می فرماید هیچ کس به جز او (حتی پیامبر) از غیب خبر ندارد. آیا این آیه منافی با علم غیب داشتن پیامبر وائمه نیست؟

سید محسن;626469 نوشت:
یکی از وظایف امام هدایت و رهبری جامعه است وامام باید دین را از مدعیان دروغین از غالیان و از منحرفین حفظ کند خصوصا که شیعه در تنگنا و فشارهای سیاسی قرار میگیرد لذا امام باید روشنگری نماید و دشمن دین را به مردم معرفی کند تا دین از گزند آنان محفوظ باشد و این وظیفه خطیر بر عهده امام است. ایا حفظ دین مهم است یا اینکه یک نفر به غرورش بربخورد و مورد کم محبتی قرار گیرد؟

امام حسن در برخورد با معاویه نرمش کردند و خلافت را واگذار کردند. حضرت علی در برخورد با خلیفه اول و دوم و سوم 25 سال سکوت کردند و چیزی نگفتند.
اگر بفرمایید به خاطر حفظ اسلام بود این پرسش پیش می آید آیا اگر فرزند امام! ناخلف باشد بیشتر وجهه اسلام و مسلمانی بد میشود تا یک شخص ثالث؟ واضح است فرزند امام. چون وقتی فرزند امام اینگونه باشد چه توقعی از دیگران میرود؟ اما امام به این مساله توجهی نکردند و طبق این داستان (که من در صحتش تردید دارم و فکر میکنم برای تخریب وجهه جعفر کذاب به وجود آمده) این مساله را علنی کردند.
آیا به نظر نمیرسد اگر مخالف ضعیف و فاقد قدرت مالی و سیاسی باشد برخورد شده اما در غیر این صورت مساله به مصلحت واگذار شده؟

سید محسن;626469 نوشت:
یکی از وظایف امام هدایت و رهبری جامعه است وامام باید دین را از مدعیان دروغین از غالیان و از منحرفین حفظ کند خصوصا که شیعه در تنگنا و فشارهای سیاسی قرار میگیرد لذا امام باید روشنگری نماید و دشمن دین را به مردم معرفی کند تا دین از گزند آنان محفوظ باشد و این وظیفه خطیر بر عهده امام است. ایا حفظ دین مهم است یا اینکه یک نفر به غرورش بربخورد و مورد کم محبتی قرار گیرد؟

من باز هم متقاعد نشدم ، اخر اینکه این بچه قرار است دروغ گو باشد نیاز نیست از همان روز تولدش بر همگان اشکار شود حداقل اینکه تا زمان سنین 18 سالگی بسیار بعید است که ضرری برای جامعه داشته باشد و شیعیان را منحرف کند یا مثلا میگفتند بعدا توبه خواهد کرد و الله یحب التوابین.تقریبا پرواضح هست و علمی هم ثابت شده زمانی که به پدر و مادر یک بچه هنگام به دنیا آمدن چیزی از خصوصیات فرزند گفته شود کاملا در نوع رفتار والدین تاثیر خواهد داشت.

ویان;626621 نوشت:
در برخی مسائل مربوط به صدر اسلام مسئله شخصی نبوده که بگوییم امام به علم غیب خود عمل یا رجوع نکرده.
مثلا ما شیعه ها معتقدیم که با غصب خلافت حضرت علی عده کثیری گمراه شدند و حتی انحرافات قرنهای بعد را از این مساله میدانیم و شهادت ائمه و واقعه کربلا و و خیلی مشکلات دیگر را از واقعه سقیفه میدانیم. خوب آیا جلوگیری از وجود این همه انحراف در اسلام ایجاب نمیکرده که ایشان به علم غیب خود عمل کنند؟

با سلام
اتفاقا جنابعالی به مثال خوبی اشاره کردید یکی از مباحث بسیار مهم تاریخی که باعث اختلاف در بین امت اسلام شد موضوع امامت و جانشینی حضرت علی به جای پیامبر است که در روز سقیفه حکومت را به شخص دیگری واگذار کردند. هم پیامبر به این موضوع علم داشت هم امام علی.

اکنون سوال شما این است که امام باید به علم غیب خود عمل میکرد یا نه؟ بنده عرض میکنم این مورد از موارد شخصی نیست زیرا قبلا عرض کردم در موراد شخصی امام از علم غیب خود استفاده میکند در حالی که امام علی در موضوع سقیفه امری مهمتر و والاتر از جریان سقیفه را مد نظر خود قرار میدهد زیرا امام مصلحت جامعه اسلام و مسلمین را در نظر میگیرد.

قبول داریم که مشکلات جامعه اسلامی و ظلم و ستم به اهلبیت از زمان سقیفه به وجود آمد اما اکنون امام با وضعیتی مواجه شده است که دو راه بیشتر ندارد اول اینکه با غاصبین امر خلافت مقابله کند و در برابر آنان شمشیر بکشد و جنگ کند با توجه به قلت یاران آن حضرت شهادت آن بزرگوار حتمی بود.

زیرا امام علی همان جمله هارون برادر حضرت موسی را بارها تکرار میکرد. وقتی موسی به کوه طور رفت و مراجعت او طول کشید پس از بازگشت با خیل کثیری از گوساله پرستان مواجه شد و دید بنی اسراییل گوساله پرست شدند از دست برادرش هارون که مردم را به او سپرده بود عصبانی شد و گفت چرا گذاشتی سامری چنین کاری کند؟ هارون در پاسخ برادرش گفت ) ان القوم استضعفونی و کادوا ان یقتلوننی« اعراف 150») مرا کوچک شمرده و نزدیک بود من را بکشند همین جمله و ایه قرآن را حضرت علی در مورد جریان سقیفه و پس از رحلت پیامبر بیان نمودند.

حضرت علی در سقیفه حاضر نبود و تا مدتها با ابوبکر بیعت نکرد اما سکوت حضرت باعث شد اوضاع وخیم تر نگردد. اوضاع دوران سقیفه به جایی رسیده بود که سعد بن عباده که بزرگ خزرجیان انصار بود در جلسه سقیفه با ابوبکر بیعت نکرد و بعدها او را مخفیانه با تیری از پای در آوردند و گفتند جنیان او را کشتند.

از این رو حضرت علی در صدد بود اوضاع جامعه اسلامی به هم نریزد زیرا :خطر حمله رومیان به سرزمین اسلامی، بروز و ظهور پیامبران دروغین و مدعیان نبوت، ارتداد برخی از مسلمین از دین اسلام و بازگشت به دوران بت پرستی، ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین مسلمین از مشکلات این دوره محسوب میشد.


راه دوم که برای حضرت علی متصور است اینکه در برابر وضعیت به وجود آمده سکوت کند و مصلحت سنجی نماید. البته سکوت برای امر مهمی مانند حفظ دین و جامعه اسلامی از امور بسیار مهم سیاسی و حکومتی است که حضرت علی نظر خاص به این موضوع دارد.

پیامبری که حکومت او تازه و نوبنیاد است و از عمر این نهال در مدینه 10 سال بیشتر نمیگذرد با حوادث تلخی روبرو گردیده است حضرت علی به خاطر این که نهال تازه اسلام خشک نشود در موضوع سقیفه سکوت کردند البته نه به این معنی که خودشان به آن راضی بودند بلکه بارها سخنرانی کرده و به موضوع غصب خلافت اشاره کردند یا حضرت زهرا و حسنین را به همراه خود به درب خانه انصار و مهاجرین میبردند و آنان را از جریان غدیر آگاه میکردند یا در رحبه کوفه از اصحابی که در غدیر بودند اقرا خواستند که آیا شما نبودید که پیامبر دست مرا بالا برد و به عنوان جانشین خود معرفی نمود این نمونه ها را از حضرت علی داریم که حضرت سکوت محض نداشت بلکه عکس العملهایی از خود نشان دادند

اما چون قدرت در دست طرف مقابل بود حضرت راه به جایی نمیبرد کما اینکه فدک را از آن حضرت به زور غصب کردند و حضرت با اینکه دلیل و برهان آورد و شاهد اقامه نمود اما نتوانست فدک را باز پس گیرد. پس حضرت ناچار بود سکوت کند تا دین باقی بماند تا خطر حمله رومیان و ادعای پیامبران دروغین و بازگشت از اسلام ، جامعه اسلامی نوبنیاد را با چالشهای جدی مواجه نسازد حتی در برخی از روایات به این موضوع مصلحت سنجی حضرت اشاره شده است.

حتی در برخی منابع شیعی آمده است که در زمان هجوم به خانه حضرت علی امیرالمومنین یکی از مهاجمین را بر زمین زد و فرمود اگر بنای مصلحت نبود تو را میکشتم. همچنین اگر حضرت دست به شمشیر میشد و با انان میجنگید دیگر نه خبری از امامان معصوم بود و نه خبری از تشیع و شیعیان. بنابر این امام به علم غیب خود عمل نکرد چون مسئله شخصی نبود و ثانیا اگر بنا بود در برابر آنان بایستد از اسلام دیگر خبری نبود.

ویان;626621 نوشت:
یک نکته دیگر اینکه در یکی ازآیات قرآن خواندم که خدا می فرماید هیچ کس به جز او (حتی پیامبر) از غیب خبر ندارد. آیا این آیه منافی با علم غیب داشتن پیامبر وائمه نیست؟

ما هم این بحث را اشاره کردیم که علم غیب کلی در نزد خداست و اشاره ایه به علم غیب کلی است که در نزد خداوند است. و اگر برای پیامبر و امام علم غیب را قبول میکنیم این علم غیب به اذن الهی است.

ویان;626626 نوشت:
امام حسن در برخورد با معاویه نرمش کردند و خلافت را واگذار کردند. حضرت علی در برخورد با خلیفه اول و دوم و سوم 25 سال سکوت کردند و چیزی نگفتند.
اگر بفرمایید به خاطر حفظ اسلام بود این پرسش پیش می آید آیا اگر فرزند امام! ناخلف باشد بیشتر وجهه اسلام و مسلمانی بد میشود تا یک شخص ثالث؟ واضح است فرزند امام. چون وقتی فرزند امام اینگونه باشد چه توقعی از دیگران میرود؟ اما امام به این مساله توجهی نکردند و طبق این داستان (که من در صحتش تردید دارم و فکر میکنم برای تخریب وجهه جعفر کذاب به وجود آمده) این مساله را علنی کردند.
آیا به نظر نمیرسد اگر مخالف ضعیف و فاقد قدرت مالی و سیاسی باشد برخورد شده اما در غیر این صورت مساله به مصلحت واگذار شده؟

سکوت امام علی برای مصلحت سنجی جامعه اسلامی بود و صلح امام حسن علیه السلام با معاویه طبق فرموده آن حضرت مانند صلح پیامبر با مشرکین از مصالح عمومی مسلمین به شمار میآمد. اما اینکه شما این موضوع (سکوت حضرت علی و صلح امام حسن ) را با موضوع جعفر کذاب مقایسه میکنید قیاس مع الفارق است. عملکرد حضرت علی و امام حسن علیهما السلام بیشتر جنبه سیاسی داشت تا جنبه دینی و اعتقادی

اما موضوع جعفر کذاب به دین و اعتقادات شیعیان باز میگردد. جعفر کذاب ؛ زمانی میرسد که ادعای امامت میکند و شارب الخمر و قمار باز است آیا چنین کسی میتواند امام و جانشین برحق اهل بیت باشد؟ از آنجا که مردم تصور میکردند هرکدام از فرزندان امامان (خصوصا آنها که بزرگترند) امام محسوب میشوند سراغ جعفر رفته و او را امام خطاب میکردند در حالی که او اهلیت امامت را نداشت

لذا امام باید مردم را از این خطر دینی و اعتقادی بر حذر دارد اتفاقا در این مورد خاص امام باید شفاف سازی نماید تا شیعیان در ورطه گمراهی نیفتند و اصلا موضوع مصلحت سنجی مطرح نیست آن یک مقوله جداست که ربطی به این موضوع ندارد بلکه مصلحت این است که برای حفظ دین چهره جعفر کذاب برای مردم روشن شود تا گرفتار اکاذیب او و اعتقادات باطل او نگردند بنابر این عین مصلحت سنجی همان است که امام معصوم درباره جعفر انجام داد از طرفی این موضوع در مورد غلات و منحرفین دینی مطرح است و درون گروهی و مربوط به دین و مذهب تشیع میشود نه به تمام جامعه اسلامی زیرا در این برهه از زمان فرقه های مختلفی وجود داشتند که در پیکره جامعه اسلامی به سر میبردند و انحراف جعفر شیعه را نابود میکرد.

البته باید عرض کنم با اینکه امام هادی مردم را از جعفر برحذر داشت و امام زمان در سنین کودکی هنگامی که جعفر خواست بر پیکر برادر نماز بخواند عبای او را کشید و فرمود عمو من به نماز بر پدرم سزاوارترم باز او فرقه ای را ایجاد کرد که به جعفریه معروف بودند و اعتقادات خاصی داشته و به مخالفت با شیعه پرداختند و احادیث جعلی در مذهب ایجاد نمودند و در طول تاریخ عصر حضور، اهل بیت از افراد غالی و منحرف ضربات شدیدی خوردند

مثلا فارس بن حاتم قزوینی از غالیانی بود که دین را به بازی گرفته و افرادی زیادی را منحرف نموده بود وقتی به قتل رسید گروهی از طرفداران او به جعفر پیوستند حتی خواهر فارس بن حاتم به او پیوست چون همه آنان با امام هادی و حسن عسکری مشکل داشتند. بنده سفارش میکنم اقدامات و احوالات جعفر کذاب را مطالعه فرمایید تا چهره واقعی او برای شما روشن گردد و همچنین خطری که او و پیروانش برای مذهب تشیع ایجاد کردند.

muiacir;626642 نوشت:
من باز هم متقاعد نشدم ، اخر اینکه این بچه قرار است دروغ گو باشد نیاز نیست از همان روز تولدش بر همگان اشکار شود حداقل اینکه تا زمان سنین 18 سالگی بسیار بعید است که ضرری برای جامعه داشته باشد و شیعیان را منحرف کند یا مثلا میگفتند بعدا توبه خواهد کرد و الله یحب التوابین.تقریبا پرواضح هست و علمی هم ثابت شده زمانی که به پدر و مادر یک بچه هنگام به دنیا آمدن چیزی از خصوصیات فرزند گفته شود کاملا در نوع رفتار والدین تاثیر خواهد داشت.

با سلام
امام که این موضوع را در بوق و کرنا نکرده تا به همه بگوید که جعفر کیست و چه میکند بلکه امام به برخی از خواص شیعه این مطلب را بیان میکند. و اینگونه نبوده که از اول کودکی و زمان تولد جعفر به این موضوع مشهور و معروف بوده باشد بلکه این امور فقط بر برخی افراد قلیل از خواص شیعه مطرح شده بوده است و باز تاکید میکنم جعفر در انظار مردم و قبل از اینکه با برادر خود مخالفت کند و ادعای امامت به جای پدر را مطرح کند قبل از این مسائل وجهه بدی در بین مردم نداشته ما این امر را از عملکرد امام حسن عسکری برادر جعفر مییابیم از باب نمونه وقتی خلیفه عباسی هر دو برارد یعنی امام حسن عسکری و جعفر را به زندان انداخت پس از مدتی امام حسن را از زندان ازاد نمود اما جعفر را در حبس نگاه داشت حضرت عسکری فرمود من از زندان بیرون نمیروم تا برادرم جعفر هم دنبال من و همراه من باشد اینجا بود که خلیفه عباسی هردو را ازاد نمود خوب اگر جعفر در بین مردم به انسان شرور و بد معروف بود و زبانزد عام و خاص بود و از همه رانده شده بود و مخالفت صریح با برادر داشت باید امام در برابر این مواضع جعفر اقدامی مینمود مثلا نمیگذاشت او از زندان ازاد شود در حالی که میبینیم امام برای برادر خود احترام قائل است و او را از زندان خلاص میکند اکثر جریانات انحرافی پس از شهادت امام حسن عسکری ایجاد شد.

پرسش :
منظور از پسر متولد شده در روایت ذیل چه کسی است؟
در بیرونی خانه امام (هادی(علیه السلام) نشسته بودم. از سر و صدای اهل خانه معلوم بود خبری هست. همان طور که امام مشغول صحبت بود، هلهله شد، شخصی خدمت آمد و خبر به دنیا آمدن پسری را داد. ایستاد برای مژدگانی اما برخورد امام سرد بود و عادی قاصد برگشت؛ دست از پا درازتر گفتم: " آقاجان! مثل این که خوش حال نشدید؟ " - به زودی خواهی دید که این پسر خیلی از مردم را گمراه می کند، آن وقت از چشم تو هم می افتد.[1]

پاسخ :
این موضوع در مورد جعفر بن علی فرزند امام هادی(علیه السلام)است. وی به جعفر کذاب معروف بود جعفر در سال 226 قمری به دنیا امد و برادر امام حسن عسکری(علیه السلام) بود چون به دروغ ادعای امامت کرد و گروهی را به گمراهی کشیده بود او را کذاب خواندند.
جریانی که شما به آن اشاره کردید ماجرای تولد جعفر است فاطمه بنت هیثم می گوید: هنگام ولادت جعفر در خانه امام هادی(علیه السلام) بودم. همه اهل خانه، به جز خود امام (علیه السلام)، خوشحال بودند. از ایشان سؤال کردم: «مولای من! چرا شما را خوشحال نمی بینم؟» حضرت فرمود: «به دست این فرزند، عده زیادی از مردم گمراه خواهند شد»[2]

از آنجا که جعفر در گمراهی عده ای دخیل بود پدر و برادرش او را مذمت نمودند از جمله امام هادی(علیه السلام) در نقلی فرمودند: «اجتناب کنید از پسر من، جعفر، زیرا که او از من، بمنزله نمرود است از نوح که خداوند عزوجل فرمود در حق او: «و نادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من اهلی» سپس می فرماید: «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح»[3]

حضرت امام سجاد (علیه السلام)درباره ملقب شدن امام ششم به «صادق» فرمود: از نسل پنجم او مردی به نام جعفر متولد می‌شود که به دروغ ادعای امامت می‌کند، و نامش جعفر کذاب است، از این رو به امام ششم، جعفر صادق لقب داده اند.[4]
ابو الادیان، که یکی از یاران حضرت امام عسکری(علیه السلام)است ، درباره جعفر می گوید که او شراب خوار و قمارباز و اهل تار و طنبور بود.[5]

و یا امام حسن عسکری(علیه السلام) برادر جعفر در نکوهش او فرمود: «حذر کنید، خدای را حذر کنید از برادرم، جعفر؛ پس قسم به خدا که نیست مثل من و مثل او مگر مثل هابیل و قابیل، دو پسر حضرت آدم، که قابیل بر هابیل حسد ورزید بر آنچه که خداوند عطا فرمود از فضل خود؛ پس قابیل کشت هابیل را، و اگر جعفر را ممکن شود بر قتل من هر آینه خواهد آمد ولکن خداوند غالب است بر امر خود»[6]
توبه جعفر
در روایتی از محمدبن عثمان عمری، نائب خاص امام زمان (عجل الله فرجه)، آمده است که امام دوازدهم در توقیعی به توبه او اشاره نموده و فرموده است که راه جعفر، راه برادران یوسف (علیه السلام) است که سرانجام توبه کردند. جعفر کذاب به سال 271 هجری قمری، در سن چهل و پنج سالگى در شهر سامرا درگذشت.[7]

کلیدواژه : امام هادی(علیه السلام)، جعفرکذاب، ولادت، گمراهی مردم
منابع

  1. مجلسی، بحار الانوار، اسلامیه، تهران، 1363
  2. صدر، الغیبه، دارالتعاریف، بیروت، 1412 ق
  3. اربلی، کشف الغمه، رضی، قم، 1421 ق
  4. بحرانی، مدینة المعاجز، اسلامیه، قم، 1413ق
  5. حائری، الزام الناصب، الاعلمی، بیروت، 1422ق
  6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، تهران، 1395ق
  7. دائرة المعارف، تشیع


[/HR]

[1] . مجلسی، بحار الانوار، ج 50 ص 176

[2] . بحار همان، اربلی، کشف الغمه، ج 2 ص 894، صدر، تاریخ الغیبه، ج 1 ص 299

[3] . بحرانی، مدینة المعاجز، ج 8 ص 134، حائری، الزام الناصب، ج 1 ص 348

[4] . دائرة المعارف تشیع، ج 5

[5] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 476

[6] . بحرانی، مدینة المعاجز، ج 7 ص 664

[7] . دائرة المعارف تشیع، ج 5

موضوع قفل شده است