جمع بندی چرا خداوند وجود دارد؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند وجود دارد؟

سلام

در صورت امکان لطفا توضیح بدید چرا خداوند وجود دارد؟

نکته: پرسش درباره اثبات وجود خداوند نیست، بلکه سوال درباره هدفمندی وجود است. هدف از وجود داشتن خداوند چیست؟ آیا خداوند صرفا "وجود دارد"، بدون علت و هدف؟ و اگر وجود داشتن خداوند هدفی دارد، آیا خداوند محدود به این هدف است؟

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]

وایسلی گوجا;618106 نوشت:
چرا خداوند وجود دارد؟

با سلام
عرض ادب و احترام

برای پاسخ دادن سوال حضرتعالی ابتدا به تعریف وجود می پردازیم
ملاصدر تعریف وجود را امری بدیهی می داند و ایشان معتقد است

كه لااقل به دو دليل محكم، تعريف «وجود» غير ممكن است. آن دو دليل عبارتند از:
1. يك تعريف فلسفي بايد متشكل از جنس و فصل باشد، اما از آنجا كه وجود، «اعم الاشياء» است، از هيچ جنس و فصل و حدي برخوردار نيست.
2. يك موجود تنها مي‌تواند بوسيلة موجود ديگري كه از آن شناخته شده‌تر است تعريف شود، اما هيچ چيزي وجود ندارد كه نزد ما از وجود شناخته شده‌تر باشد.
(1)

همچنین ملاصدرا درمشاعر چنین می نویسد:
انيت وجود از لحاظ علم حضوري و بداهت بديهي‌ترين چيزهاست اما ماهيت آن از لحاظ تصور و نفوذ به هستة داخلي آن پنهانترين و مخفي‌ترين چيزهاست. در ميان همة چيزها «وجود»، بسبب ظهور و بروزش و نيز اعم‌بودن از لحاظ جامعيت، كمترين نياز را به تعريف دارد اما هويت آن بسبب تعيّن و تشخصش جزئي‌ترين جزئيات است زيرا هر [شيء] مشخّصي بوسيلة آن تشخّص مي‌يابد و هر [موجود] متعيّن و ذات معيّن بوسيلة آن تعيّن مي‌يابد، اما وجود بوسيله ذات خود تشخّص مي‌يابد و بوسيلة خودش متعيّن مي‌شود.(2)

علامه مصباح یزدی در مورد وجود می فرمایند:
مفهوم فلسفی وجود مساوی است با مطلق واقعیت و در نکته مقابل عدم قرار دارد و از ذات مقدس الهی گرفته تا واقعیت های مجرد و مادی،از جواهر و اعراض،و از ذوات و حالات همه را در برمی گیرد .(2)

هر آنچه در عالم است وجود است
خداوند وجود دارد چون بوده، است،خواهد بود

[=arial]

[=arial]پی نوشت:
1-صدرالدين شيرازي، الحكمة المتعالية في الاسفار العقلية الاربعة، ص 25
2-ملاصدرا، مشاعر، ص60
3- اموزش فلسفه- مصباح یزدی ص291

[=arial] امام حسین(ع) در دعای عرفه می‌فرماید:

[=arial]چگونه از چیزی که در وجودش به تو نیازمند است، به تو استدلال شود؟
آیا برای غیر از تو ظهوری وجود دارد که برای تو نباشد تا آشکار کننده تو باشد.
تو کی غایب بوده‌ای تا دلیل و راهنما نیاز داشته باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای تا آثار و نشانه‌ها ما را به تو برسانند.
کور باد دیده‌ای که تو را با آن نشانه‌ها، دیده‌بان و نگهبان نبیند
و زیانکار باد معامله بنده‌ای که برای او، بهره‌ای از دوستی‌ات را قرار نداده‌ای!

خداوند وجود دارد در همه جا
هست با همه چیز
وجود دارد با همه کس


[=arial]حضرت علی(ع) در خطبه اول نهج البلاغه می فرمایند:
خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد ، با هر چیزى هست ، ولى نه به گونه‏اى که همنشین و نزدیک او باشد ، غیر از هر چیزى است ، ولى نه بدان سان که از او دور باشد .

اصلا نبودی در کار نیست، نیستی در کار نیست
نمی شود که نباشد،
همچنان که می شود نوارنیت را از نور گرفت
شیرینی را از شکر گرفت
یا شوری را از نمک گرفت

خداوند وجود محض است و وجود مقابل عدم است
ذات الهی وجود داشته حتی قبل از ان که زمان باشد ولذا نمی توانیم بپرسیم خداوند چه زمانی وجود نداشته
خداوند خالق زمان است

زمان با حرکت عالم ماده به وجود می اید بعد از خلقت عالم ماده و با به وجود امدن عالم ماده زمان هم موجود می شود
و وقتی که عالم ماده نباشد زمان هم نخواهد بود
پس نمی شود پرسید خداوند چه زمانی وجود نداشته است

خداوند خالق است و زمان مخلوق خالق احاطه بر مخلوق دارد
خالق نمی تواند داخل مخلوق خود باشد
همچنین است در مورد مکان که نمی توان پرسید خداوند در کدام مکان است
خداوند وجود محض است

[=arial]

وایسلی گوجا;618106 نوشت:
بلکه سوال درباره هدفمندی وجود است. هدف از وجود داشتن خداوند چیست؟ آیا خداوند صرفا "وجود دارد"، بدون علت و هدف؟ و اگر وجود داشتن خداوند هدفی دارد، آیا خداوند محدود به این هدف است؟

باز سلام
هدف در مورد مسایلی مطرح است که ابتدا و انتها داشته باشند خداوند ازلی و ابدی است

هدف در مورد موجوداتی مطرح است که نیازمند کمال باشند و هدفی را برای رسیدن به کمال برای خود ترسیم نمایند خداوند کمال مطلق است

هدف در مورد موجوداتی مطرح است که نیازمند باشد خداوند غنی بالذات است الله الصمد (توحید-2)

هدف برای موجوداتی مطرح است که مخلوق باشند خداوند مخلوق نیست خالق است هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى (حشر-24)


هدف برای موجوداتی ترسیم می شود که نبودند و بعدا به وجود امده باشند خداوند نه زاده و نه کسی را می زاید لم یلد و لو یولد (توحید-3)


هدف برای موجودای مطرح می شود که برای خود هتمایی بداند و با هدف گزاری خود را به رقیب خود برساند و لم یکن له کفو احد (توحید-4)

خداوند هدف دیگر موجودات است از اویند و به سوی اوباز خواهند گشت انالله انا لیه راجعون (بقره 156)

و لذا هدف در مورد خود خداوند نمی توان مطرح شود
زیرا خداوند غنی بالذت و دارنده تمام کمالات که به عنوان صفات ثبوتیه و بری از تمام صفات رزیله است که به صفات سلبیه معروف است

خداوند بوده و هست و خواهد بود


[=arial]

وایسلی گوجا;618106 نوشت:
بدون علت و هدف؟


باز سلام
خداوند علتی ندارد و علت العلل است

برای اثبات علت العلل به این بیان توجه نمایید
از نظر عقلی تسلسل باطل است
تسلسل یعنی این که موجوداتی به هم متصل شوند ولی به جایی ختم نشود

مثلا دومینویی را در نظر بگیرید که همین طور به هم متصل شوند و با ضربه قبلی بیفتند ولی به علتی ختم نشود که محرک اولی باشد
یا دومینوی اولی را به حرکت در اورده باشد
عقل این علت های نامتناهی را رد می کند و می گوید حتما باید محرک اولی یا علت اولی باشد
ولذا باید موجودی باشد که محرک اول باشد

به این موجود علت العلل هم گویند
این علت العلل خدای تبارک و تعالی است

خب
موجودی که علت همه موجودات است نمی تواند علتی داشته باشد
زیر خوداش علت همه موجودات است
او خالق است خالق همه موجودات
و لذا نمی تواند مخلوق چیزی باشد

با تشکر از کارشناس گرامی

بر اساس پست اول شما، تعریفی برای "وجود"، وجود ندارد و ماهیت "وجود داشتن" برای خداوند یک ماهیت بی معنی است (که برداشت من از صحبت شما این است که به ناچار از کلمه "وجود" استفاده می کنیم ولی شاید بهتر است کلمه دیگری استفاده شود). یعنی "خداوند aaaaa است، چون است و بود و خواهد بود". سوال این است که چرا؟ چرا خداوند aaaa نیست، نبود و نخواهد بود؟ دلیل مثبت بودن این موضوع به جای منفی بودن چیست؟ چرا خداوند، به جای وجود نداشتن، وجود دارد؟ اینکه شما می فرمایید "خداوند وجود دارد و داشت و خواهد داشت" پاسخ به سوال بنده نیست.

توضیحات شما بیشتر مبنی بر توضیح این بود که "خداوند چیست"، پرسش من این است که "چرا خداوند، چیزی که شما می گویید است به جای اینکه نباشد". کمی از صحبت های شما به نظر می رسد که می گویید خداوند، بدون علت و هدف، همین است که است. پرسش این است که چرا خداوند، بدون علت و هدف، همین است که است.

با تشکر

[="Times New Roman"][="Black"]

وایسلی گوجا;618338 نوشت:
با تشکر از کارشناس گرامی

بر اساس پست اول شما، تعریفی برای "وجود"، وجود ندارد و ماهیت "وجود داشتن" برای خداوند یک ماهیت بی معنی است (که برداشت من از صحبت شما این است که به ناچار از کلمه "وجود" استفاده می کنیم ولی شاید بهتر است کلمه دیگری استفاده شود). یعنی "خداوند aaaaa است، چون است و بود و خواهد بود". سوال این است که چرا؟ چرا خداوند aaaa نیست، نبود و نخواهد بود؟ دلیل مثبت بودن این موضوع به جای منفی بودن چیست؟ چرا خداوند، به جای وجود نداشتن، وجود دارد؟ اینکه شما می فرمایید "خداوند وجود دارد و داشت و خواهد داشت" پاسخ به سوال بنده نیست.

توضیحات شما بیشتر مبنی بر توضیح این بود که "خداوند چیست"، پرسش من این است که "چرا خداوند، چیزی که شما می گویید است به جای اینکه نباشد". کمی از صحبت های شما به نظر می رسد که می گویید خداوند، بدون علت و هدف، همین است که است. پرسش این است که چرا خداوند، بدون علت و هدف، همین است که است.

با تشکر

وایسلی گوجا;618338 نوشت:

چرا خداوند aaaa نیست، نبود و نخواهد بود؟

تصور مي‌شود كه هر موجود نياز به علت دارد ، در حالي جمله درست و فرض صحيح اين است كه هر پديده به علت نياز دارد، يعني چيزي كه نبوده و وجود يافته است، وجودش نياز به علت دارد.
.
پس هر موجودى نياز به آفريدگار ندارد تا بگوييم خدا هم يكى از موجودات است ، پس آفريدگار او كيست؟
.
بلكه هر آفريده‏ اى آفريدگار مى‌خواهد و خدا آفريده نيست تا به حكم اين قانون آفريدگار بخواهد.
.
كاملاً روشن است كه اگر موجودي فرض شود كه هميشه بوده و هيچ گاه معدوم نبوده تا به وجود آيد ، نياز به آفريده و علت نيز نخواهد داشت.
.
اگر كسى این سوالات را از شما بپرسد ، چه پاسخى به آن مى دهيد:
رطوبت هر چيز از آب است ، رطوبت آب از چيست و از كجا است؟
چربى همه غذاها از روغن است ، چربى روغن از چه و از كجا است؟
شورى همه چيز از نمك است، شورى نمك از چيست؟
.
وقتى به اتاق كار خود يا منزل مسكونى خود نگاه مى كنيد و مى بينيد روشن است، از خود مى پرسيد آيا روشنايى از خود اتاق است؟
.
فوراً به خود پاسخ منفى مى دهيد ، زيرا اگر روشنى اتاق از خود مى جوشيد ، نبايد هيچ وقت تاريك بشود ، در حالى كه پاره‏اى از اوقات تاريك و گاهى روشن است.
.
پس روشنى آن از جاى ديگر است. به اين نتيجه مى‌رسيم كه روشنى اتاق و خانه ما در اثر ذرات يا امواج نور است كه به آن تابيده است.
.
آن گاه از خود سؤال مى كنيم روشنى خود نور از كجا است؟ پاسخ اين است كه روشنى نور از خود آن است.
.
نيز به سوال‏ هاى قبلى پاسخ مى دهيم كه رطوبت آب ، چربى روغن و شورى نمك از چيز ديگرى نيست.
.
اين خاصيت طبيعى و ذاتى آن‏ها است. آب ذاتاً مرطوب است. روغن ذاتاً چرب است و نمك ذاتاً شور است. نيز نور ذاتاً روشن است..
.
خداوند داراي جا ومكان خاصي نيست زيرا مكان و زمان داشتن از خواص جسم است ، مكان براى چيزى تصور مى شود كه داراى حجم و امتداد باشد .
.
هر چيز زماندارى از نظر امتداد و عمر زمان قابل تجزيه مى باشد. اين نيز نوعى امتداد و تركيب از اجزا به شمار مى رود..
.
پس نمى توان براى خداى متعال مكان و زمان در نظر گرفت و هيچ موجود مكاندار و زماندارى واجب الوجود نخواهد بود..
.
اگر براي خدا جا و مكان خاصي فرض شود ، علاوه بر اين كه او را نيازمند به زمان و مكان دانستيم ، او را محدود نيز كرده ايم ، در حالي كه وجود الهي ، نامحدود و نامتناهي است .
.
هم چنين بودن او در مكان خاص و زمان خاص ، بدان معنا است كه در زمان و مكان هاي ديگر حضور ندارد و اين هم نشانه نقص است و هم با حضور خداوند در همه جا و هر زمان منافات دارد.
.
او هستي و وجود نامحدود است كه نمي توان او را در زمان و مكاني خاص محصور و محدود كرد.
.
حقيقت وجود نامتناهي او در ذهن انسان محدود و متناهي داخل نمي شود ، اما آثار وجود او در همه جا نمايان است .
.
انسان با عمق جان خويش او را در مي يابد.[/]

[=arial]

وایسلی گوجا;618338 نوشت:
عنی "خداوند aaaaa است، چون است و بود و خواهد بود". سوال این است که چرا؟ چرا خداوند aaaa نیست، نبود و نخواهد بود؟ دلیل مثبت بودن این موضوع به جای منفی بودن چیست؟

با سلام

در پست بالا گذشت که وجود نکته مقابل عدم است
موجودی که بنابر عللی از وادی عدم (مصامحه است چون اصلا عدم نیستی است) پا به عرصه وجود می گذارد
می شود وجود
یعنی هست
خب وقتی موجودی وجود دارد چرا بگوییم نیست
وقتی بودن وجود بدیهی است چه چیز را نفی بکنیم؟؟

چرا نفی بکنیم
شما می فرمایید چرا خداوند نیست ؟؟
عرض شد خدوند به عنوان علت العلل وجود دارد
یعنی علت به وجود امدن ممکن الوجودهاست
خودش واجب الوجود است علت العلل است

ان وقت شما چطور از نبودن اش بحث می کنید؟؟

بنده از شما سوال می کنم
ماده وجود دارد یا نه؟؟
شما می توانید بگویید نه
به بداهت عقل درمی یابیم که ماده وجود دارد

بعد می پرسیم چرا وجود دارد
می گوییم
علتی دارد و به دنبال علت ان می رویم
علل مادی و صوری و غایی و فاعلی دارد
هر کدام را بررسی می کنیم و به نتیجه می رسیم

اگر همه موجودات را همین طور ادامه بدهیم باز به بداهت عقل باید به موجودی برسیم که علتی ندارد
چون اگر علتی داشته باشد باز دنبال علت ان هستیم و باید به علتی برسیم که علتی نداشته باشد
و ان علت العلل است
واجب الوجود است
باید علت ها به علتی ختم شوند که ان علتی نداشته باشد
این حکم عقل است

وایسلی گوجا;618338 نوشت:
چرا خداوند، به جای وجود نداشتن، وجود دارد؟

چون خداوند علت است
وقتی معلولی وجود دارد ان معلول حتما باید علتی داشته باشد
این به بداهت عقلی است
عقل نمی تواند به وجود معلولی بدون علت حکم کند

[=arial]باز سلام

وایسلی گوجا;618338 نوشت:
"چرا خداوند، چیزی که شما می گویید است به جای اینکه نباشد"

چون وجود دارد
وجود داشتن واجب الوجود هم وابسته به وجود خود است
یعنی واجب الوجود قایم به ذات است
قایم به غیر نیست
وجود علت االعلل قایم به ذات است قایم به علتی خارج از خود نیست
از طرفی
اگر علت نبود معلولها هم نبودند
نمی شود معلولی باشد بدون علت
این حکم به حکم عقل است

وایسلی گوجا;618338 نوشت:
کمی از صحبت های شما به نظر می رسد که می گویید خداوند، بدون علت و هدف، همین است که است. پرسش این است که چرا خداوند، بدون علت و هدف، همین است که است.

خداوند بدون علت است
چون علت العلل است
اگر خداوند علتی داشت شما می پرسیدید علت ان چیست؟
همین طور ادامه بدهیم تا اخر
عقل می گوید
باید به علتی برسیم که وجوداش قایم به خودش باشد نه قایم به غیر

قایم به ذات،ذات تبارک و تعالی است
ذات واجب الوجود باید باشد تا علتی باشد برای دیکر موجودات

اگر علت العلل و واجب الوجود نبود که اصلا هیچ چیز نبود
و وقتی عدم نیست و وجود است
چرا باید به دنبال نبودها باشیم و بگوییم چرا این نیست
چرا خدا نیست
چرا وجود نیست
وقتی که هست وقتی که وجود دارد
و وجود نکته مقابل عدم است
چطور وجود را رها کنیم و به دنبال عدم باشیم

از طرفی در مورد ممکن الوجودها می توان بحث کرد که چرا به وجود امده و هدف از وجودش چیست
ولی در مورد علت العلل نمی شود
چون علت به وجود امدن همه علت ها

پرسش:
در صورت امکان لطفا توضیح بدید چرا خداوند وجود دارد؟

نکته: پرسش درباره اثبات وجود خداوند نیست، بلکه سوال درباره هدفمندی وجود است. هدف از وجود داشتن خداوند چیست؟ آیا خداوند صرفا "وجود دارد"، بدون علت و هدف؟ و اگر وجود داشتن خداوند هدفی دارد، آیا خداوند محدود به این هدف است؟

پاسخ:
برای پاسخ دادن سوال حضرتعالی ابتدا به تعریف وجود می پردازیم:
ملاصدر تعریف وجود را امری بدیهی می داند و ایشان معتقد است كه لااقل به دو دليل محكم، تعريف «وجود» غير ممكن است. آن دو دليل عبارتند از:
1. يك تعريف فلسفی بايد متشكل از جنس و فصل باشد، اما از آن جا كه وجود، «اعم الاشياء» است، از هيچ جنس و فصل و حدی برخوردار نيست.
2. يك موجود تنها می تواند به وسيله موجود ديگری كه از آن شناخته شده‌تر است تعريف شود، اما هيچ چيزی وجود ندارد كه نزد ما از وجود شناخته شده‌تر باشد.(1)

همچنین ملا صدرا در مشاعر چنین می نویسد:
انيت وجود از لحاظ علم حضوری و بداهت بديهی ترين چيزهاست اما ماهيت آن از لحاظ تصور و نفوذ به هسته داخلي آن پنهان ترين و مخفی ترين چيزهاست. در ميان همه چيزها «وجود»، به سبب ظهور و بروزش و نيز اعم‌ بودن از لحاظ جامعيت، كمترين نياز را به تعريف دارد اما هويت آن به سبب تعيّن و تشخصش جزئی ترين جزئيات است زيرا هر [شیء] مشخّصی به وسيله آن تشخّص می يابد و هر [موجود] متعيّن و ذات معيّن به وسيله آن تعيّن می يابد، اما وجود به وسيله ذات خود تشخّص می يابد و به وسيله خودش متعيّن می شود.(2)

علامه مصباح یزدی در مورد وجود می فرمایند:
مفهوم فلسفی وجود مساوی است با مطلق واقعیت و در نکته مقابل عدم قرار دارد و از ذات مقدس الهی گرفته تا واقعیت های مجرد و مادی، از جواهر و اعراض، و از ذوات و حالات همه را در برمی گیرد.(3)
هر آنچه در عالم است وجود است خداوند وجود دارد چون بوده، است،خواهد بود

امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه می‌فرماید: چگونه از چیزی که در وجودش به تو نیازمند است، به تو استدلال شود؟ آیا برای غیر از تو ظهوری وجود دارد که برای تو نباشد تا آشکار کننده تو باشد. تو کی غایب بوده‌ای تا دلیل و راهنما نیاز داشته باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای تا آثار و نشانه‌ها ما را به تو برسانند. کور باد دیده‌ای که تو را با آن نشانه‌ها، دیده‌بان و نگهبان نبیند و زیانکار باد معامله بنده‌ای که برای او، بهره‌ای از دوستی‌ات را قرار نداده‌ای!
خداوند وجود دارد در همه جا؛ هست با همه چیز؛ وجود دارد با همه کس

حضرت علی (علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه می فرمایند:
خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث، منزه است. موجود است، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد، با هر چیزى هست، ولى نه به گونه‏ اى که همنشین و نزدیک او باشد، غیر از هر چیزى است، ولى نه بدان سان که از او دور باشد.

اصلا نبودی در کار نیست، نیستی در کار نیست نمی شود که نباشد، همچنان که نمی شود نوارنیت را از نور گرفت؛ شیرینی را از شکر گرفت؛ یا شوری را از نمک گرفت
خداوند وجود محض است و وجود مقابل عدم است؛ ذات الهی وجود داشته حتی قبل از آن که زمان باشد و لذا نمی توانیم بپرسیم خداوند چه زمانی وجود نداشته
خداوند خالق زمان است.

زمان با حرکت عالم ماده به وجود می آید بعد از خلقت عالم ماده و با به وجود امدن عالم ماده زمان هم موجود می شود و وقتی که عالم ماده نباشد زمان هم نخواهد بود
پس نمی شود پرسید خداوند چه زمانی وجود نداشته است، خداوند خالق است و زمان مخلوق خالق احاطه بر مخلوق دارد، خالق نمی تواند داخل مخلوق خود باشد همچنین است در مورد مکان که نمی توان پرسید خداوند در کدام مکان است، خداوند وجود محض است

از طرفی:
_ هدف؛ در مورد مسایلی مطرح است که ابتدا و انتها داشته باشند خداوند ازلی و ابدی است
_ هدف؛ در مورد موجوداتی مطرح است که نیازمند کمال باشند و هدفی را برای رسیدن به کمال برای خود ترسیم نمایند؛ خداوند کمال مطلق است.
_ هدف؛ در مورد موجوداتی مطرح است که نیازمند باشد؛ خداوند غنی بالذات است. «الله الصمد».(4)
_ هدف؛ برای موجوداتی مطرح است که مخلوق باشند خداوند مخلوق نیست؛ خالق است. «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى».(5)
_ هدف؛ برای موجوداتی ترسیم می شود که نبودند و بعدا به وجود امده باشند خداوند نه زاده و نه کسی را می زاید «لم یلد و لو یولد».(6)
_ هدف؛ برای موجودای مطرح می شود که برای خود هتمایی بداند و با هدف گزاری خود را به رقیب خود برساند «و لم یکن له کفو احد».(7)
خداوند هدف دیگر موجودات است از اویند و به سوی او باز خواهند گشت «انالله انا لیه راجعون».(8)

و لذا هدف در مورد خود خداوند نمی توان مطرح شود؛ زیرا خداوند غنی بالذت و دارنده تمام کمالات که به عنوان صفات ثبوتیه و بری از تمام صفات رزیله است که به صفات سلبیه معروف است. خداوند بوده و هست و خواهد بود.

_________________
(1) صدرالدين شيرازي، الحكمة المتعالية في الاسفار العقلية الاربعة، ص 25.
(2) ملاصدرا، مشاعر، ص60.
(3) آموزش فلسفه- مصباح یزدی ص291.
(4) توحید/ 2.
(5) حشر/ 24.
(6) توحید/ 3.
(7) توحید/ 4.
(8) بقره/ 156.

موضوع قفل شده است