چند شبهه دینی1

تب‌های اولیه

101 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند شبهه دینی1

شبهات دینی من : این شبهات سنگین بوده و خواهشا چنانچه احساس می کنید که در باعث ضعف عقائد شما می شود اکیدا از خواندن آنها اجتناب کنید . با تشکر

1- در حالی که امروزه تقریبا همه برهانهای خداشناسی به شدت زیر سوال رفته اند و بر بعضی از آنها به طور کامل خط بطلان کشیده شده است ، چگونه می توان هنوز به وجود خدا باور داشت ؟ قوی ترین برهانهای خداشناسی ، برهان نظم و علیت می باشد . این براهین در هزاره های پیشین توسط دانشمندان یونانی و بعد مسیحی ابداع شدند و از همان زمان نیز مورد مخالفت شدید قرار گرفتند . ابوعلی سینا هر دو این نظریات را رد کرده بود . دیوید هیوم 25 سال بر روی این نظریه (برهان نظم) مطالعه کرد و مطالعات خود را تحت کتابی به عنوان محاورات به تألیف در آورد و نهایتا به شکست خود در اثبات این نظریه اعتراف کرد . شهید مطهری نیز در این زمینه تحقیقاتی به عمل آورد که نهایتا به نتیجه قابل ذکری نرسید و در عصر حاضر آیت الله جوادی آملی با قاطعیت می گوید : "هرگز برهان نظم بدون استمداد از براهین دیگر، توان اثبات ذات واجب را ندارد". وقتی که بزرگترین براهین خداشناسی چنین مورد نقض قرار می گیرند ، تکلیف سایر براهین کم اهمیت تر چه می شود . کار اثبات خدا چنان به تنگنا کشیده است که شخصی مانند پاسکال ، نظریه دفع خطر احتمالی را عنوان می کند که بیشتر به سفسطه می ماند تا یک برهان علمی . طبق این نظریه اگر خدایی نباشد( البته تاکید پاسکال بر خدای مسیحی و تثلیث است ) که هیچ ، ولی اگر خدایی باشد و در آن دنیا ما را مؤاخذه کند چه ؟ پس عقل سلیم می گوید که بهتر است خدا را قبول داشته باشیم . یک مسلمان می تواند این نظریه را برای الله به کار ببرد و یک بت پرست برای بت ها و هر کس از هر دینی می تواند این نظریه را برای خدایان و الهگان خود به کار ببرد و حتی یک شیطان پرست نیز می تواند ادعا کند که اگر تابع شیطان نباشید بعد از مرگ احتمالا روح شما را مجازات خواهد کرد پس بهتر است تنها به شیطان پناه ببرید تا از مجازات احتمالی در امان بمانید ! حتی بعضی رو به برهانهای احساس و فطرت و امیال درونی و میل به پرستش و ... می آورند در حالی که هنوز موجودیت فطرت و احساس و... و همچنین ماهیت و خواستگاه آنها در هاله ای از ابهام قرار دارد و برای اثبات خدا از طریق این براهین ابتدا باید خود فطرت و احساس اثبات شوند و سپس از آنها برای اثبات خدا استفاده کرد . به عنوان مثال یک انسان درستکار ممکن است بگوید احساس می کند که باید به جامعه خدمت کند و آن را اصلاح کند و یا یک بزهکار بگوید احساس می کند که باید از همان جامعه انتقام تمام رنجهایش را بگیرد . هر دو از احساس حرف می زنند ولی نوع احساس آنها تفاوت دارد و مسلما هر دو احساس به طور همزمان و موازی نمی توانند درست باشند .

2- امروزه نظریه تکامل ( به عبارت بهتر تطوّر یا فرگشت ) به شدت و به طرز خدشه ناپذیری از ناحیه علم ژنتیک و فسیل شناسی حمایت می شود و تاکنون هیچ دلیل علمی که بتواند خلاف آن را اثبات کند بوجود نیامده است و این بدان معنی است که انسان نه حاصل زاد و ولد آدم و حوا و نسلهای بعد از آن است ، بلکه موجودی کاملا حاصل تکامل موجودات تک سلولی اولیه می باشد و یافته های فسیل شناسی نیز این امر را تایید می کنند و جالب اینکه ساختار ژنتیکی شامپانزه ها به انسان شبیه تر است تا بقیه میمونها ! طبق تحقیقات به عمل آمده از کتب آسمانی، قدمت آدم و هوا نهایتا مربوط به ده هزار سال پیش می شود در حالی که آثار بدست آمده از انسانهای قدیم در نوع امروزی ، تا بیست هزار سال قدمت دارند و فسیل های کشف شده از انسان امروزی مربوط به چند صد هزار سال پیش می باشد . حال چگونه می توان نظریه آدم و هوا را که در تمام ادیان ابراهیمی مطرح است را توجیه کرد ؟

3- نظریه بیگ بنگ به طور کامل و با پرداختن به جزییات ، آفرینش جهان را از هیچ و بدون حضور عامل خارجی شرح داده است . پس جای خدا در آفرینش کجاست ؟

4- یک سوال تکراری که جواب قانع کننده ای تا کنون به آن داده نشده است :در مورد عدالت خداوند گفته می شود که چگونه خداوند عادل است در حالی که به جرم بعضی از گناهان یک انسان ، نسلهای بعد از او را نیز به سبب گناه جدشان مورد مجازات قرار می دهد ؟

5- خداوند به آفریدن ما هیچ نیازی نداشته است و ما نیز قبل از آفریده شدن ، هیچ بودیم و به خدا احتیاجی نداشتیم ، پس چرا خدا ما را آفرید ، در حالی که هیچ یک به دیگری نیازی نداشته ایم ؟ آیا خدا بی هدف و بیهوده دست به این عمل زده است ؟ و اگر هدفی داشته است ، بر اساس چه نیازی این کار را انجام داده است ؟ و اگر بر اساس نیازی این کار را انجام داده باشد ، پس چگونه می تواند خدایی غنی و بی نیاز مطلق باشد ؟ آیا طبق براهین قرآنی که میل خدا به پرستیده شدن و مورد تأیید قرار گرفتن از جانب انسان را دلیل آفرینش بشر بیان می کند ، خود نیز بیانگر نوعی از نیاز نیست ؟

6- چرا باید به دستورات قرآن عمل کنیم در حالی که احادیث زیادی ( چه در احادیث اهل سنت و چه در احادیث شیعیان ) مبنی بر تحریف آن وجود دارد و نوری طبرسی نیز در کتاب فصل الخطاب خود این امر را اثبات کرده و تاکنون هیچ جوابیه محکم و قابل قبولی برای رد آن نیامده است ؟ و همچنین در هنگام خواندن قرآن به تناقضات آشکاری( خارج از حوزه ناسخ و منسوخ ) بر می خوریم که انسان را دچار شک و تردید می کند . مانند اینکه قرآن می گوید : «سپس اراده آفرينش آسمان فرمود در حالي كه به صورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد به وجود آئيد و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت مي‏آئيم! سوره فصلت آیه 11 » و در جایی اشاره می کند که زمین و آسمان از هم شکافته شده اند و جهان کنونی شکل گرفته است . در این صورت آیا به گفته قرآن ، جهان ابتدا منبسط بوده و بعد متراکم شده و یا اینکه ابتدا متراکم بوده و بعد منبسط شده است ؟ در مورد همین آیه اخیر ( سوره انبیاء آیه 30 ) قرآن خطاب به کفار می گوید : « آيا كافران نديدند كه آسمان‌ها و زمين در ابتدا به هم پيوسته بودند و ما آنها را از هم جدا كرديم و هر چيز زنده‌اي را از آب پديد آورديم؟ آيا باز هم ايمان نمي‌آورند؟» سوال این است که کفار در هنگام خلقت هنوز وجود نداشتند ، پس چگونه می بایست با دیدن چیزی که هرگز ندیده اند به وجود خدا پی ببرند ؟ یا در سوره زخرف آیه 19 آمده :« و فرشتگان را كه بندگان خدايند، زن پنداشتند. آيا به هنگام خلقتشان آنجا حاضر بوده‌اند؟» سوال این است که آیا تنها راه تشخیص جنسیت ، حضور در هنگام تولد است ؟

7- یا اینکه قرآن بارها مرکز تفکر انسان را قلب معرفی می کند و هر چند مفسرین منظور از قلب در قرآن را چیز دیگری دانسته اند ، اما در نهج البلاغه صراحتا می بینیم که امام علی (ع) منظور از قلب را همان قلبی که درون سینه ماست معرفی می کند و این در حالی است که امروزه همه به خوبی می دانند که مرکز تفکر انسان مغز است . در مورد تعدی طلبی قرآن نیز تاکنون اشخاص بسیاری به مقابله برخواسته اند و به ظن بسیاری ، آثار آنها از آیات قرآنی بهتر بوده اند و نمونه آخر همان کتاب فرقان الحق می باشد که از حیث بلاغت و فصاحت و معنا و هماهنگی و عدم تضاد ، ادعای برتری بر قرآن را دارد . بر چه اساسی باید برتری قرآن را بر دیگر آثار اثبات کرد ؟

8- یک سوال که نمی دانم تا چه حد پایه علمی دارد : یک نوع بیماری به نام صرع لب آهیانه مغز وجود دارد که این بیماران در هنگام حمله صرع دچار توهمات مذهبی می شوند و مثلا یک مسیحی ممکن است حضرت عیسی را ببیند و یا یک مسلمان ، پیامبر یا یکی از امامان را مشاهده کند . حال بیگانگان چنین القاء می کنند که پیامبر نیز در هنگام نزول وحی دچار حالتی شبیه به غش و عواملی شبیه به حمله صرع می شده است و احادیثی را از جانب زنان پیامبر نقل می کنند که گفته می شود پیامبر گاه انجام کارهایی را مدعی می شد که هرگز انجام نداده بوده است و نتیجه گیری دشمنان اسلام از این استدلال این بوده است که( اعوذ بالله) هر چه به پیامبر وحی می شده است در واقع حاصل توهمات او بوده است .

9-چگونه می توان ادعا کرد که یکی از اهداف پیامبر مبارزه با برده داری بوده است در حالی که خود برده داشته است ( مانند انس ) و چند زن او نیز از کنیزان بوده اند ؟ و ائمه نیز بردگان زیادی داشته اند و حتی چند تن از آنان خود فرزند کنیزان بوده اند ؟

[=tahoma]ادامه شبهات دینی من : این شبهات سنگین بوده و خواهشا چنانچه احساس می کنید که در باعث ضعف عقائد شما می شود اکیدا از خواندن آنها اجتناب کنید . با تشکر

1- [=&quot]و یا اینکه گفته می شود پیامبر تنها کاری که در حق زنان انجام داد این بود که رسم زنده به گور کردن دختران را ریشه کن کرد و به جز این دیگر هیچ ارزشی برای زن قائل نبود ، چنانچه وقتی عثمان دختر پیامبر (رقیه)را می کشد ، پیامبر تنها واکنشی که از خود نشان می دهد این است که دختر دیگر خود( ام کلثوم) را نیز به عثمان می دهد و عثمان این بار نیز دختر او را می کشد و در نهایت پیامبر به یک نفرین در حق کشنده دخترش بسنده می کند . آیا پیامبر برای دختران و زنان ارزشی قائل نبوده است ؟ و اگر بجای دخترانش ، پسر او را می کشتند باز هم به همین سادگی از خون او می گذشت ؟[/][/]

[=tahoma]2- [=&quot]اسلام دین برابری است ، اما آیا در واقع نیز اینگونه است ؟ سهم ارث دختر نصف پسر است . حقوق شخص آزاد با بنده متفاوت است . اگر شخصی مرد آزادی را به قتل برساند حکمش قصاص یا دیه کامل خواهد بود ولی اگر کسی بنده ای را به قتل برساند فقط قیمت خرید آن بنده بر گردنش خواهد بود . [/][/]

[=tahoma]3- [=&quot]بعضی از شبهات در زمینه صفات خدا ایجاد می شوند : مثلا در مورد خالقیت خدا گفته می شد که خدا کی خالق شد ؟ اگر بعد از خلقت جهان خالق شده ، پس پیش از آن خالق نبوده است و در نتیجه به واسطه خلق جهان ، از خدایی که خالق نبوده به خدایی که خالق شده تبدیل شده است و در ماهیت او تغییر ایجاد شده است و خدایی که تغییر و تحول بپذیرد شایسته خدایی نیست و اگر همیشه خالق بوده ، پس قبل از خلقت جهان به چه واسطه ای خالق بوده است ؟[/][/]

[=tahoma]4- [=&quot]خدا قادر مطلق است : مثال :آیا خدا می تواند یک مربع سه ضلعی خلق کند ؟[/][/]

[=tahoma]5- [=&quot]شیعیان بیماران خود را به مرقد امامان (ع) می برند و هنگامی که شفا یافتند ، آن را نشانه بر حق بودن اسلام و شیعه می دانند ، در حالی که هر ساله هزاران نفر در هند برای معابد خود نذر و قربانی می کنند و هنگامی که به حاجت خود رسیدند آن را نشانه بر حق بودن دین خود می دانند و همینطور مسیحیانی که به تمثال حضرت عیسی مسیح و مریم مقدس توسل می جویند و بعد از رسیدن به حاجت خود ، آن را نشانه بر حق بودن دین خود می دانند . حتی بت پرستان نیز برای بتهای خود قربانی می کنند و هرگاه که بر حسب اتفاق به خواسته خود برسند آن را در اثر عنایت بت های خود می دانند . در روانشناسی گاهی برای معالجه بیماران از دارونما استفاده می کنند و بدین صورت است که یک داروی بی خاصیت را به بیمار می دهند و به او می گویند که این دارو به سرعت بیماری تو را درمان می کند و جالب اینکه در بیشتر افراد این دارو اثر درمانی از خود نشان می دهد . نتیجه گیری کلی : معجزات و کرامات آیا می توانند معیاری برای شناخت حق باشند ؟[/][/]

[=tahoma]6- [=&quot]شک در مورد معجزات پیامبر : در مورد معجزه شق القمر گفته می شود که چگونه این اتفاق بزرگ رخ داد در حالی که غیر از مردم مکه(قریش) ، این پدیده در جای دیگری رؤیت نشد ؟ در حالی که اگر این پدیده رخ داده بود می بایست مردم ایران و روم و مصر نیز آن را مشاهده می کردند و این امر حداقل می باید توسط منجمان این دو امپراطوری بزرگ ( ایران و روم ) ثبت می شده است و همچنین می بایست بنا بر اساس خصلت افسانه پردازی مردم قدیم ، از روی این پدیده منحصر به فرد، افسانه ها و داستانها نقل می شد و تا به امروز داستانهای آن باقی می ماند .[/][/]

[=tahoma]7- [=&quot]مسئله تعدد زنان پیامبر که تقریبا برای همه به صورت یک علامت سوال در آمده است و با وجود جوابهایی که داده می شود ولی باز هم برای اکثر مردم قابل درک و پذیرش نیست . [/][/]

[=tahoma]8- [=&quot]ازدواج پیامبر در 53 سالگی با عایشه در سن شش سالگی و همبستر شدن با او در نه سالگی . معاندین اسلام این عمل پیامبر را مربوط به بیماری پدوفیلیا می دانند . [/][/]

با عرض سلام و خوشامد:Gol:
بزرگوار ، مسافرای این کشتی نوح و همین طور این یکی رو http://www.askdin.com/showthread.php?t=4566&p=20541باید در بخش های متناسب با اونا پیاده کنید ، و در هر بخشی هم مطلبتون رو شفاف بیارید تا راجع به اون بحث و تبادل نظر صورت بگیره(البته به تکراری بودن یا نبودن اون موضوع هم توجه کنید)...

بسم الله الرحمن الرحیم
کاربر عزیز زحمت کشیدید من مطالب شما را مطالعه کردم به نظر حقیر مشکل شما بر سر این است که:
از نظر شما معیار صدق یک قضیه چیست؟بیشتر توضیح دهم یعنی یک جمله خبری از نظر شما بر اساس چه چیزی باشد، مبنایش چه چیزی باشد تا شما آن را بپذیرید .شما چه چیزی را قبول دارید؟عقل،تجربه حسی،وحی،...؟

در عین حال سوالات شما به طور کامل و مستدل پاسخ داده شده و شبهات جدیدی نیست فقط با حوصله پاسخ یک یک سوالاتتان را پی گیری کنید.وقبل از هر چیز موضع خود را مشخص کنید و مبنای خود را ذکر کنید

سلام
اگه به یکی بگی چطوری شمپانزه جون میزنه زیر گوشت اما اگه بگن جد چندمت شمپانزس میگه تو در علم نسب شناسی خیلی عالمی
اون تیکه استاد جوادی عزیزم رو خوب امدی
و نیز اشتباه گرفتن عمدی یا غیر عمدیه تولد ملائکه با خلقتشون و
بیخیال خدا یا شکر که اینهمه هدایتم کردی احساس خوبی پیدا کردم وقتی حل بودن این همه شبهه پیش خودم رو لمس کردم متشکرم یا رب العالمین

وسلام

با[=Blue] سلام خدمت sasan2012 دوست جديد و محترم

دوست عزيز شبهات مطرح شده شبهات جديد و بي پاسخ نبوده بلكه براي تمام سولات شما پاسخ هاي مناسب داده شده ، نهايتا ممكنه شما يا به دنبال پاسخ نبوديد و يا خوب مطالعه ننموديد .

ما به خاطر گل روي شما سوالات مربوط به مباحث قرآني را يك بار ديگر پاسخ خواهيم داد .

sasan2012;20539 نوشت:
- چرا باید به دستورات قرآن عمل کنیم در حالی که احادیث زیادی ( چه در احادیث اهل سنت و چه در احادیث شیعیان ) مبنی بر تحریف آن وجود دارد و نوری طبرسی نیز در کتاب فصل الخطاب خود این امر را اثبات کرده و تاکنون هیچ جوابیه محکم و قابل قبولی برای رد آن نیامده است ؟

جناب sasan2012 هميشه در مورد اعتقادات يك قوم و مذهب به نظرات جمهور علما و دانشمندان آن مذهب در هر عصر و زمان مراجعه مي كنند نه بعضي از افراد معدود آن هم در برهه اي كوتاه از زمان

نوري و ديگران در زمان ناچيزي از عصر حضور اسلام چنين مطلبي را گفته اند ، و پاسخ آن نيز روشن است .

دوست عزيز ما چند نوع تحريف داريم

1- تحريف به اضافه
2- تحريف به تغيير
3- تحريف به حذف

هيچ يك از قائلين به تحريف چه سني و چه شيعه نگفته اند كه به قرآن چيزي اضافه شده است ، بلكه به خيالشان از قرآن چيزي كاسته شده است ؛ و اين چيزي از صحت قرآن موجود نمي كاهد و دستورات موجود در قرآن ، قطعا دستورات الهي است .

از طرفي جاي بسي تعجب است كه شما كلام قطعي خدا را كه مي فرمايد(انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون )را رها مي كنيد و فرمايش اين افراد را مي پذيريد .

البته ممكن است اين به خاطر اعتقادات شما باشد . كه اگر كمي بيشتر خودتان را معرفي نماييد تا بدانيم شما در اين عالم چه چيزهايي را قبول داريد بهتر بتوانيم راهنماييتان بكنيم .

موفق باشيد .:Gol::Gol::Gol:

با سلام خدمت دوستان حق جو و حق مدار


sasan2012;20539 نوشت:
- یک سوال تکراری که جواب قانع کننده ای تا کنون به آن داده نشده است :در مورد عدالت خداوند گفته می شود که چگونه خداوند عادل است در حالی که به جرم بعضی از گناهان یک انسان ، نسلهای بعد از او را نیز به سبب گناه جدشان مورد مجازات قرار می دهد ؟

جناب sasan2012 كجا خداوند چنين كاري را انجام داده يا مي خواهد انجام دهد كه شما آن را خلاف عدالت مي دانيد ؟

ظاهرا اگر مطلبي هم ديديد خوب متوجه نشديد لطفا آن را بيان كنيد تا بررسي كنيم .

موفق باشيد .:Gol::Gol::Gol:

با سلام و درود بر بندگان خوب خدا

جناب sasan2012 مي گويند اگر خدا نيازمند نيست پس چرا آفريد ؟

sasan2012;20539 نوشت:
- خداوند به آفریدن ما هیچ نیازی نداشته است و ما نیز قبل از آفریده شدن ، هیچ بودیم و به خدا احتیاجی نداشتیم ، پس چرا خدا ما را آفرید ، در حالی که هیچ یک به دیگری نیازی نداشته ایم ؟ آیا خدا بی هدف و بیهوده دست به این عمل زده است ؟ و اگر هدفی داشته است ، بر اساس چه نیازی این کار را انجام داده است ؟ و اگر بر اساس نیازی این کار را انجام داده باشد ، پس چگونه می تواند خدایی غنی و بی نیاز مطلق باشد ؟ آیا طبق براهین قرآنی که میل خدا به پرستیده شدن و مورد تأیید قرار گرفتن از جانب انسان را دلیل آفرینش بشر بیان می کند ، خود نیز بیانگر نوعی از نیاز نیست ؟

شايد اگر دوست جديدمون كمي دقت مي كردند ، خودشان به پاسخ مي رسيدند .

خداوند توانمند ترين ، هنرمند ترين ، بخشنده ترين ، بي نياز ترين موجود است .

البته نه اينكه اوصاف و صفات خدا همين است ، بلكه هزاران نام و وصف خدا را شايد بتوان از آن بي نهايت به قلم آورد ؛ چرا كه ما نا توان از بيان و فهم آن هستيم .

دوست عزيز همان طور كه هنر مند بي هنر را نمي توان هنر مند خواند ، و خورشيد بي نور را نمي توان روشنگر خواند و ... به خالق بدون آفرينش نيز نمي توان آفريدگار گفت .

خداوند تمام اوصاف كمال و جلالش آثاري دارند كه برخي از آن وصاف خداوند ، منجر به خلقت من و شمايي شده كه در اين عالم هيچ بوديم و به لطف الهي به وجود آمديم و در ميان مخلوقات متفاوت خدا انسان آفريده شديم و البته چه انسانهاي ناسپاسي !!!

اقتضاي خالق بودن ، خلقت را در پي دارد نه نياز خدا به ما !!! چنانكه اقتضاي آتش گرم كردن است نه نياز آتش به ما سبب گرما دهي به ما مي شود .

با اين مثالها كه شما نيز هزاران نمونه ديگر آن را مي دانيد به خوبي مشخص مي شود كه هميشه اين نياز نيست كه سبب انجام كاري شود بلكه اثر وضعي هر چيزي يا اوصاف ذاتي نيز مي تواند آثاري در عالم داشته باشد ؛ و از آنجا كه خالقيت خدا ذاتي اوست بنابر اين آفرينش نيز اثر چنين وصفي از خدا خواهد بود .

موفق باشيد .:Gol::Gol::Gol:

sasan2012;20541 نوشت:
اگر بجای دخترانش ، پسر او را می کشتند باز هم به همین سادگی از خون او می گذشت ؟

سلام بر حسینیان
ظاهرا سوره کوثر رو هنوز نخوندی
وسلام عی من اتبع الهدی

بسم الله الغافر

با عرض سلام و خسته نباشید به آقای ساسان
از اطلاعات شماو جوال بودن ذهنتان واستعداد خوبتان لذت بردم. اما با ید توجه کنید که شبهه و سوال برای هر شخصی به وجود می آید ولی برخورد افراد با آن متفاوت است گروهی بدنبال حل آن می روند اما گروهی دیگر روز به روزآن را پرورش می دهند بدون آن که بدنبال حل آن باشند پس شبهات هم تهدیدند و هم فرصت. اگرحل شود یک فرصت طلایست که باعث قوی شدن اعتقادات و بالا رفتن معرفت انسان می شود و اگر حل نشود باعث گمراهی و بدبختی شخص خواهد شد لذا تمام فرقه های انحرافی که در طول تاریخ بوده وهست آغاز آن از یک شبهه و کوتاهی در یافتن جواب و لجاجت شروع شده است .
چند تذکر :
1- ای کاش سوالات خود را یکی یکی و از اهم تا به مهم می پرسیدید تا هم کارشناسان جواب کافی و وافی به شما می دادند و هم شما به خوبی آن را مطالعه می کردید. شما از اصولی ترین مسائل تا فروع دین سوال کردید و تا مسئله اصولی برای شما حل نشود جواب دادن به فروع بی فایده است .
2-ظاهرا در نوشتارتان مقداری عجولانه و یک طرفه قضاوت کردید

و 3- و ....
یکی از شبهات شما مسئله تحریف قرآن بود که به برسی و نقد آن می پردازیم :باز عر ض می کنم فرض ما بر این است که شما در مسئله توحید و صفات خداوند سوالی ندارید

اولا : اینکه فرموده بودید ما روایات زیادی در کتب شیعه وسنی بر تحریف قرآن داریم اینطور نیست زیرا بسیاری از آنها ضعیفند و مراد بقیه هم تحریف معنوی قرآن است یعنی ممکن است برخی افراد قرآن را طبق میل خود تفسیر کنند

ثانیا : مرحوم آقا بزرگ تهرانی شاگرد مرحوم نوری می گوید : استادم از نوشتن این کتاب پشیمان شدند

ثالثا : او که مصعوم نبود اشتباه کرد و به اشتباه خود واقف شد .چرا ما نظر این همه علماء شیعه و سنی در مقابل عده معدودی نادیده بگیریم . وقتی طبق ادله عقلی و نقلی ما جوابمان را گرفتیم نباید به اشخاص نگاه کنیم .

ادله های عدم تحریف قرآن

1- برهان حکمت

خداوند آخرین کتاب آسمانی خود را به نام قرآن ، برای هدایت بشر فرستاد است .خداوند دیگر نه کتابی می فرستد و نه پیامبری ؛ بنابراین قرآن اولین و آخرین منبع هدایت بشر تلقی می شود .

تحریف چنین کتابی برابر است با عدم حفظ خداوند و مساوی با گمراهی بشر است و این با حمید و حکیم بودن خداوند متعال سازگار نیست (به عبارت دیگرخداوند ملیاردها انسان را برای هدف مشخص (کمال وسعادت) خلق کرده واو برای رسیدن به این هدف علاوه بر عقل نیازدارد به راهنمای دیگری که از خطا و اشتباه مصون باشد .
حال اگربا نبود پیامبر و غایب بودن امام (ع) قرآن هم تحریف شده باشد اولین اشکال بر خود خداوند وارد است که چرا ....در ضمن می دانیم حجیت روایات هم وابسته به قرآن تحریف نشده است و اگر قرآن حجت نشد روایات هم حجت نیست )

2- برهان اعجاز

این دلیل به تعبیر علامه طباطبایی بهترین و متقن ترین دلیل برای صیانت قرآن در زمان کنونی به شمار می رود . تقریرش این است که :

همان وجوه اعجازی که برای قرآن زمان رسول خدا (ع) وجود داشت (مثل تحدی ، فصاحت و بلاغت و زیبایی الفاظ آن ، روحانی ومعنوی بودن آن ، هدایت انسان به سوی حق ،و...) بر همین قرآن کنونی منطبق و یافت می شود . بی تردید در صورتی که بین این فاصله زمانی کمترین نقصان و یا اضافه ای در آن به وقوع می پیوست ، به طور یقین دیگر از آن اوصاف خبری نمی ماند .

به فضل خداوند این بحث ادامه دارد ...

بسم الله الحمن الرحیم
کاربرعزیز [=Calibri]sasan2012 مبنای خود را ذکر نکردید ظاهرا فقط می خواستید سوالی را طرح کنید و در پی رسیدن به پاسخ نیستید .ولی وظیفه خود میدانم پاسخی در خور بدهم.
پرسیدید: چرا خدا مربع سه ظلعی نمی آفریند
عقل انسان هر چند مبتدی هم باشد حکم می کند که مربع دارای 4 ظلع باشد .مربع 3 ضلعی یک گزاره عقل گریز است .خداوند حکیم است یکی از معانی حکمت یعنی کار خدا متقن و استوار است یعنی هیچ خللی در کار خداوند وجود ندارد .بنابراین حکمت الهی کار خلاف عقل را برنمی تابد ،نه به معنای اینکه نمی تواند، بلکه ان کار توانایی و شایستگی متعلق شدن به قدرت الهی را ندارد.یعنی اشکال از فعل است که نشدی و خلاف عقل است نه اینکه فاعل ناتوان باشد.
فرضا اگر مربع 3 ضلعی هم بود شما نمی گفتید این چه خدایی است که کار خلاف عقل می کند؟
مربع 3 ضلعی دیگر مربع نیست بلکه مثلث است و ماهیت مربع بودن را از دست می دهد

سلام
از همه دوستان و کارشناسان عزیز به خاطر ابراز لطف و محبت نسبت به اینجانب متشکرم .
من در مورد همه این سوالها تحقیق کرده ام و از انجایی که جواب درستی دریافت نکرده ام به اینجا امده ام و علاوه بر اینجا در سایتهای دیگر نیز این مبحث را راه انداخته ام و برای مراجع محترم نیز فرستاده ام که البته هنوز که هنوز است منتظر جواب ایشان هستم .
در مورد خودم باید بگویم که من طرفدار علم محض هستم و تنها چیزی را قبول می کنم که مورد تایید علم باشد . وقتی که علم تکامل و فسیل شناسی و ژنتیک با دلایل کاملا علمی و مستند اعلام می دارند که ما انسانها محصولات انتخاب طبیعی هستیم ، مطمئنا من این جواب را هر چند که ناخوشآیند باشد ( چه کسی خوشش میاید که جدش میمون باشد ؟!) به نظریه آدم و هوا (چه کسی بدش می اید جدش ادم بوده باشد ؟!) که بدون وجود دلیل مستند و علمی مطرح شده است ، ترجیح می دهم .
از اینکه همه سوالها را یکجا و در جایی غیر از مکانهای مناسب مطرح کرده ام کمال پوزش را دارا هستم . ولی در نظر بگیرید که بنده الان به شدت درگیر مسائل درسی و دانشگاهی هستم و از طرفی مادربزرگ بنده دو روز پیش فوت نموده اند و به شدت در تنگنای زمانی هستم.
در جواب دوست عزیز باید بگویم که بنده اگر به دنبال جواب نبودم هرگز به اینجا نمی امدم و در عوض به یکی از ده ها سایت ضد دین می رفتم و با مطرح کردن این شبهات برای خودم کمپانی به به و چه چه راه می انداختم تا هم خودم لذت ببرم و هم دیگر کسان ... خواهشا دوستان رعایت دوستی را بفرمایند .
امیدوارم پاسخ دوستان ، خصوصا کارشناسان عزیز بر اساس علم و بدون تعصب و دوری از حق مداری باشد و بنده نیز در اولین فرصت پاسخگوی پاسخهای عزیزان می باشم .
ممنون از همگی...

sasan2012;21270 نوشت:
سلام
از همه دوستان و کارشناسان عزیز به خاطر ابراز لطف و محبت نسبت به اینجانب متشکرم .
من در مورد همه این سوالها تحقیق کرده ام و از انجایی که جواب درستی دریافت نکرده ام به اینجا امده ام و علاوه بر اینجا در سایتهای دیگر نیز این مبحث را راه انداخته ام و برای مراجع محترم نیز فرستاده ام که البته هنوز که هنوز است منتظر جواب ایشان هستم .
در مورد خودم باید بگویم که من طرفدار علم محض هستم و تنها چیزی را قبول می کنم که مورد تایید علم باشد . وقتی که علم تکامل و فسیل شناسی و ژنتیک با دلایل کاملا علمی و مستند اعلام می دارند که ما انسانها محصولات انتخاب طبیعی هستیم ، مطمئنا من این جواب را هر چند که ناخوشآیند باشد ( چه کسی خوشش میاید که جدش میمون باشد ؟!) به نظریه آدم و هوا (چه کسی بدش می اید جدش ادم بوده باشد ؟!) که بدون وجود دلیل مستند و علمی مطرح شده است ، ترجیح می دهم .
از اینکه همه سوالها را یکجا و در جایی غیر از مکانهای مناسب مطرح کرده ام کمال پوزش را دارا هستم . ولی در نظر بگیرید که بنده الان به شدت درگیر مسائل درسی و دانشگاهی هستم و از طرفی مادربزرگ بنده دو روز پیش فوت نموده اند و به شدت در تنگنای زمانی هستم.
در جواب دوست عزیز باید بگویم که بنده اگر به دنبال جواب نبودم هرگز به اینجا نمی امدم و در عوض به یکی از ده ها سایت ضد دین می رفتم و با مطرح کردن این شبهات برای خودم کمپانی به به و چه چه راه می انداختم تا هم خودم لذت ببرم و هم دیگر کسان ... خواهشا دوستان رعایت دوستی را بفرمایند .
امیدوارم پاسخ دوستان ، خصوصا کارشناسان عزیز بر اساس علم و بدون تعصب و دوری از حق مداری باشد و بنده نیز در اولین فرصت پاسخگوی پاسخهای عزیزان می باشم .
ممنون از همگی...

با سلام

دوست عزیز ساسان 2012

اولاً چنانکه دیگر دوستان اشاره کردند؛ طرح یکجا و یکبارۀ سؤالات و شبهات دینی، بطور پیوسته در یک تایپیک، بی شک، با روح حقیقت جوئی مطابقت ندارد، و اگر شما بدنبال کشف حقیقت و پاسخ سؤالهایتان بودید، پسندیده بود که هر سؤال را بدلیل اهمیت آن، در تایپیکی جداگانه و در انجمن مربوطه طرح می نمودید. پوزش شما چیزی را از نامعادلۀ شیوۀ پرسشگری تان به معادله تبدیل نمی کند.

لازم است با کمال احترام، به عرض برسانم اگر بنده به جای مدیریت محترم سایت و یا مدیر محترم اجرائی بودم (با اختیارات مخصوص ایشان) که در این خصوص موارد، از سعۀ صدر و روح مدارای بسیاری برخوردارند، پست های شما را ویرایش و سؤالات شما را، بنا به مصالح و رسالت پاسخگوئی دقیق و علمی به تک تک سؤالات، به تایپیک های مستقل و انجمن های مربوطه انتقال و ارجاع می دادم تا با دقت و علمیت لازم، (آنگونه که خواست شما و همۀ کاربران عزیز است) توسط کارشناسان محترم مورد پاسخگوئی قرار گیرند.

لازم است بدانید سؤالات شما سؤالات و شبهات جدید الطرحی نیست که بدون پاسخ باشند و هر چند ما فرض را بر حسن ظن شما بگذاریم، اما با رجوع هر کاربر آشنا و فرهیخته، اولین چیزی که برایش تداعی می شود این است که این شیوه، تنها در سایت ها و فضاهای شبهه افکن متداول است و معمولاً از سوی کسانی که تنها بدنبال شبهه افکنی اند نه اخذ جواب، و یا قصدی جز مواجه کردن کاربران، با انبوهی از سؤالات و شبهات ندارند، صادر می شود.

به اعتقاد بنده لازمۀ پاسخگوئی دقیق و علمی به سؤالات شما که سؤالات خوب و مفیدی است و در صورت قرار گرفتن در کنار پاسخهای دقیق و علمی، (که در توان کارشناسان این سایت می باشد)، به تقویت ایمان و عقیدۀ کاربران و خوانندگان محترم، خواهد انجامید، تفکیک سؤالات در فضاهای مربوطه و تایپیک های مستقل است. که در صورت اجازت مدیریت محترم سایت، این اتفاق عملی شود و در موارد مشابه نیز، تفکیک لازم توسط مدیریت محترم، یا عوامل دست اندرکار صورت پذیرد.

با تشکر از ساسان 2012 و همۀ دوستان عزیز:Gol::Gol::Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
فرمودید معیار شما علم تجربی است جالب است تجربه گرایی و [=Calibri]empiricism(تنها راه شناخت تجربه حسی است) مدت های مدیدی است که دیگر رونق و بازاز خود را از دست داده است چرا که اگر معنا داری گزاره در گرو تحقیق پذیری به وسیله تجربه حسی باشد خود این گزاره چطور ؟آیا می توان گزاره داخل پرانتز را با تجربه حسی تحقیق کرد؟ این قضیه پارادوکس و خود برانداز است و دانشمندان علم تجربی امروزه به اشتباه دیرینه خود پی برده اند .ر.ک.عقل و اعتقاد دینی،ترجمه احمد نراقی،صص260-269.
بنابراین این نظریه رنگ ولعابی که اوایل قرن بیستم داشت امروزه ندارد و حتی از سوی خود دانشمندان علم تجربی رد شده است.

صدیق;21279 نوشت:

با سلام

دوست عزیز ساسان 2012

اولاً چنانکه دیگر دوستان اشاره کردند؛ طرح یکجا و یکبارۀ سؤالات و شبهات دینی، بطور پیوسته در یک تایپیک، بی شک، با روح حقیقت جوئی مطابقت ندارد، و اگر شما بدنبال کشف حقیقت و پاسخ سؤالهایتان بودید، پسندیده بود که هر سؤال را بدلیل اهمیت آن، در تایپیکی جداگانه و در انجمن مربوطه طرح می نمودید. پوزش شما چیزی را از نامعادلۀ شیوۀ پرسشگری تان به معادله تبدیل نمی کند.

لازم است با کمال احترام، به عرض برسانم اگر بنده به جای مدیریت محترم سایت و یا مدیر محترم اجرائی بودم (با اختیارات مخصوص ایشان) که در این خصوص موارد، از سعۀ صدر و روح مدارای بسیاری برخوردارند، پست های شما را ویرایش و سؤالات شما را، بنا به مصالح و رسالت پاسخگوئی دقیق و علمی به تک تک سؤالات، به تایپیک های مستقل و انجمن های مربوطه انتقال و ارجاع می دادم تا با دقت و علمیت لازم، (آنگونه که خواست شما و همۀ کاربران عزیز است) توسط کارشناسان محترم مورد پاسخگوئی قرار گیرند.

لازم است بدانید سؤالات شما سؤالات و شبهات جدید الطرحی نیست که بدون پاسخ باشند و هر چند ما فرض را بر حسن ظن شما بگذاریم، اما با رجوع هر کاربر آشنا و فرهیخته، اولین چیزی که برایش تداعی می شود این است که این شیوه، تنها در سایت ها و فضاهای شبهه افکن متداول است و معمولاً از سوی کسانی که تنها بدنبال شبهه افکنی اند نه اخذ جواب، و یا قصدی جز مواجه کردن کاربران، با انبوهی از سؤالات و شبهات ندارند، صادر می شود.

به اعتقاد بنده لازمۀ پاسخگوئی دقیق و علمی به سؤالات شما که سؤالات خوب و مفیدی است و در صورت قرار گرفتن در کنار پاسخهای دقیق و علمی، (که در توان کارشناسان این سایت می باشد)، به تقویت ایمان و عقیدۀ کاربران و خوانندگان محترم، خواهد انجامید، تفکیک سؤالات در فضاهای مربوطه و تایپیک های مستقل است. که در صورت اجازت مدیریت محترم سایت، این اتفاق عملی شود و در موارد مشابه نیز، تفکیک لازم توسط مدیریت محترم، یا عوامل دست اندرکار صورت پذیرد.

با تشکر از ساسان 2012 و همۀ دوستان عزیز:gol::gol::gol:

با سلام به همگي
1.من هم با نظرات مدير محترم انجمن كلام موافقم
2. بسياري از اين شبهات پاسخ داده شده اند بنابر اين وجهي ندارد كه مجددا مطرح شوند .
3. ظاهرا پرسشگر گرامي نسخه هايي را از اين شبهات در مراكز و بخش هاي ديگر مركز ملي هم ارسال كرده است .
4. مجددا تاكيد ميكنم به عنوان پيشنهاد لطفا يك شبهه را مطرح و به نتيجه برسانيد و سپس شبهه بعدي مطرح شود .

دوستان عزیز شاید بد نباشد بدانید که من ابتدا این سوالات را به دفتر مقام معظم رهبری پست کرده بودم و به سفارش دفتر ایشان بود که به این سایت و چند سایت دیگر آمدم . اینکه می گویید باید هر سوال را در قسمت مربوطه مطرح می کردم کاملا منطقی است و از شما پوزش می خواهم و اگر مدیران و کارشناسان لازم می دانند می توانند این موضوع را حذف کنند تا بنده انشاءالله بعد از چهلم مادربزرگم ( که تا ان موقع کارهای پایان نامه ام نیز به پایان می رسد ) دوباره این سوالات را به صورت جداگانه و در جایگاه های ویژه خود مطرح کنم و پابه پای دوستان در مورد جوابها و نقدهای ایشان همراه باشم .
اما چیزی که در این سایت برای من قابل درک نیست موضع خصمانه و دور از نزاکت بعضی از دوستان ( و متاسفانه بعضی از کارشناسان محترم ) است که به هیچ وجه قابل قبول نیست . معیار ، رسیدن به حقیقت است و من برای جنگ لفظی نیامده ام . اینکه دوستان در مسلمان بودن من دچار تردید هستند به خودشان مربوط است و من در دین خودم هیچ تردیدی ندارم ولی این یقین من باعث نمی شود که چشم هایم را ببندم و در مورد دین خود به تحقیق نپردازم . همه جوابهای شما راخواندم و از همه شما سپاسگزارم ولی یک لحظه خود را جای یک غیر مسلمان بگذارید که قصد دارد از راه تحقیق و در کمال بی طرفی در مورد ادیان به حقیقت برسد ، آیا باز هم این جوابها قانع کننده خواهند بود ؟ من به دنبال جوابهایی هستم که برای عموم بشر قابل قبول باشد . اگر همه دین داران و همه بی دینان عالم را یکجا در کنار هم جمع کنید تنها در یک مرجع با هم اشتراک و تفاهم نظر خواهند بود و آن عقل و علم است ، و این نقطه شروعی است که یک بی دین می تواند به دین برسد و یا برعکس یک دیندار به مرحله بی دینی برسد . اگر کسی برای شما بگوید که انسان خوبی است چون برادرش گواهی می دهد مطمئنا شما به او خواهید خندید و همین است وضع کسی که خدا را قبول ندارد و برای او از قرآن دلیل می آورند .
در مورد اینکه می گویید این شبهات تکراری هستند و قبلا به انها پاسخ داده شده است حق با شماست ولی تا حالا چه کسی به این سوالات جواب قانع کننده ای داده است ؟ اگر اکنون مباحثه ای در مورد همین سوالات بین دانشمندان دینی و دانشمندان غیر دینی صورت بگیرد آیا باز هم همین جوابها را به آنها خواهید داد ؟
امام صادق(ع) کمال ادب را داشتند چون که علمشان بسیار بود و مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی نداشت چرا که جواب همه را با ملایمت و با دلیل و منطق می دادند . اگر علم و دانش امام صادق (ع) را نداریم حداقل بیایید کمی از ادب و نزاکت او را داشته باشیم .
باز هم از همگی تشکر می کنم و یادآور می شوم چنانچه مدیران سایت صلاح می دانند این موضوع حذف شود تا در فرصتی مناسب و هر یک در جایگاه مربوطه به خود ، دوباره مطرح شوند .

[=&quot]یا اینکه گفته می شود پیامبر تنها کاری که در حق زنان انجام داد این بود که رسم زنده به گور کردن دختران را ریشه کن کرد و به جز این دیگر هیچ ارزشی برای زن قائل نبود ، چنانچه وقتی عثمان دختر پیامبر (رقیه)را می کشد ، پیامبر تنها واکنشی که از خود نشان می دهد این است که دختر دیگر خود( ام کلثوم) را نیز به عثمان می دهد و عثمان این بار نیز دختر او را می کشد و در نهایت پیامبر به یک نفرین در حق کشنده دخترش بسنده می کند . آیا پیامبر برای دختران و زنان ارزشی قائل نبوده است ؟ و اگر بجای دخترانش ، پسر او را می کشتند باز هم به همین سادگی از خون او می گذشت ؟

[=&quot]نخست لازم به توضیح است که سوالات مطرح شده تکراری بوده و پاسخ های آنها را می توان با کلیک کردن جسجوی سایت و نوشتن کلمه ای از پرسش مورد نظر با بحثهای که پیشتر درباره این مباحث شده آشنا شوید و پباسخها را ببینید . دوم آنکه در کوتاه ترین پاسخ به ارزش گذاری پیامبر به زنان ، تنها اشاره ای نسبت به تلاش پیامبر برای آموزش زنان و تعلیم آنان و توجه خاص به زن در نگاه رسول اکرم ،برای شما کافی است . این مطلب را می توانید در آدرس خلیفه دوم و زنان می توانید ببینید .

[=&quot]ببینیند . اینکه جناب عثمان همسر دو دختر پیامبر بوده هم امری ثابت نشده و بدون سند و بر اساس ادعاهای بی دلیل است . دوست خوبم (reza) در این باره مطالب زیبایی نگاشته است که پیشنهاد می کنم مراجعه بفرمایید . [=&quot]عدم برخورد پیامبر با صحابه بر اساس مقتضیات زمان بود[=&quot] نه بر اساس ارزش زن و مرد . آن حضرت می فرمود اگر من اکنون با صحابه خود چنین برخوردی کنم ، دشمنان خواهند گفت که محمد (ص) با کمک اینها به حکومت رسید حالا یارانش را می کشد . و این برای پیامبری که تمام تلاشش پیوستن افراد جدید به دین مبین بود ، ناسازگار می نمود . زمانی که پیامبر زینب ( دختر یا دختر خوانده اش ) را از مکه به مدینه فراخواند و زینب همسر پسر خاله اش ،ابوالعاص بن ربیع بود ، در مسیر بازگشت زینب به مدینه ،عده ای دنبال کجاوه او رفته و سعی کردند او را باز بدارند ، زمانی که نتوانستند زینب را برگردانند یکی از آنها نیزه ای به کجاوه زد که زینب ترسید و بر اثر آن فرزندش را سقط کرد . پیامبر به قدری از این کار ناراحت شد که در فتح مکه فرمان عفو عمومی که صادر کرد ،عده ای 11 نفره را از این فرمان مستثنی دانست و یکی همین فردی بود که زینب را ترساند تا بچه اش سقط شود . او را گرفتند و کشتند .توجه پیامبر به وضع معاش زنان و اجازه به زنانی که نیازمند بودند و توانایی کار داشتند یا شوهرانشان مریض و از کارافتاده بودند به کار در بازار مدینه از جمله توجهات حضرت به امور معاش خانواده ها و زنان بود . پیامبر هرگز همسرش را کتک نزد و همواره به مهربانی با زنان سفارش می کرد .در جریان بیعت گرفتن از مردان از زنان نیز بیعت گرفت . و به اندازه مردان به زنان نیز اهمیت می داد .در جریان بیعت ظرف آبی آوردند و حضرت دست در آن کرده و دست خود را خارج نمود ،سپس زنان نیز یک به یک آمده و دست در ظرف آب کرده و با حضرت بیعت کردند .سفارشات فراوان به توجه به دختران و بویژه مادران اهمیت نگاه اسلام به زن را نشان می دهد . این در حالی است که در غرب زن عروسکی برای مجالس بزم و عیش یا بازار گرمی اقتصادی است . و پس از آن هیچ ارزشی نداشته و حداکثرش آن است که به مقام رفتن به عشرتکده ها یا کارتن خوابی نائل می شود .

sasan2012;21349 نوشت:
اینکه می گویید باید هر سوال را در قسمت مربوطه مطرح می کردم کاملا منطقی است و از شما پوزش می خواهم و اگر مدیران و کارشناسان لازم می دانند می توانند این موضوع را حذف کنند تا بنده انشاءالله بعد از چهلم مادربزرگم ( که تا ان موقع کارهای پایان نامه ام نیز به پایان می رسد ) دوباره این سوالات را به صورت جداگانه و در جایگاه های ویژه خود مطرح کنم و پابه پای دوستان در مورد جوابها و نقدهای ایشان همراه باشم .

كاربر گرامي سلام
هر وقت سرت خلوت شد و براي ادامه مباحث تشريف آورديد كارشناسان اين سايت با افتخار آماده پاسخگويي به شبهات ديني شما هستند به شرطي كه نكات ياد آوري شده را هم مراعات فرماييد . در ضمن براي مادر بزرگ بزرگوارتان هم آرزوي غفران الهي و بهشت برين مي نماييم .

sasan2012;21349 نوشت:
اما چیزی که در این سایت برای من قابل درک نیست موضع خصمانه و دور از نزاکت بعضی از دوستان ( و متاسفانه بعضی از کارشناسان محترم ) است که به هیچ وجه قابل قبول نیست .

تا آنجا كه من پستها و مطالب كارشناسان را ديدم توهيني نديدم گر چه ممكنه لحن نوشته ها و عبارت پردازيها ممكنه متفاوت باشه . بر اساس ضوابط اصل در اين سايت احترام و تكريم متقابل است و همگي موظفند كه ضوابط و قوانين را رعايت كنند تا ان شا الله بتوانيم شاهد گفتگويي سالم و بدور از تنش باشيم .
sasan2012;21349 نوشت:
در مورد اینکه می گویید این شبهات تکراری هستند و قبلا به انها پاسخ داده شده است حق با شماست ولی تا حالا چه کسی به این سوالات جواب قانع کننده ای داده است ؟ اگر اکنون مباحثه ای در مورد همین سوالات بین دانشمندان دینی و دانشمندان غیر دینی صورت بگیرد آیا باز هم همین جوابها را به آنها خواهید داد ؟

البته هر كس دستي حتي از دور بر آتش دارد بخوبي ميداند كه امروزه در عرصه پژوهشهاي ديني و توسط مراكز پاسخدهي به سئوالات ديني به چنين شبهاتي پاسخ هاي متنوع و قانع كننده اي داده شده است و عدم اطلاع ما دليل بر فقدان چنين پاسخ هاي نميتواند باشد . براي اثبات اين حقيقت كافي است برخي از پايگاها و مراكز را بررسي نماييد و يا در آثار پژوهشي جديد گردشي علمي داشته باشيد .

[=Book Antiqua]باسلام
دوست گرامی با کمی تحقیق میتوان به این سوالها پی برد !؟
مشکل همین جاست که اکثر مردم به خود اجازه میدهند که بدون تحقیق پاسخگو باشند و
یکی از بزگترین مشکلات ما همین است !
در مورد هر قضیه ۱۰۰ ها آدرس و شماره تلفنو و ... ! ..داریم !
اما در مورد مسائل دینی !یا تحقیق در این باره!حتی یک شماره از ی عالم پاسخگو نداریم !
که اگر شبهی پیش آمد سوال کنیم !و درست تحقیق کنیم !
خوب یادم هست که سالیان پیش در همین مواردی که شما نوشتید !
در اکثر سایتهای اینترنتی بحثو جدل پیش میامد !اما کسی به دنبال حقیت نبود جز عدی کمی!و این جای تاسف داشت!
که چطور شخصی که مدعی علم و درک میباشد بدون تحقیق درست خیلی قاطع و مطلق به نقد یک مساله میپردازد؟
تا این که این متن فرید را خوندم که میگوید :
انسانها غالبا از نعمتهای که خداوند به آنها داده گله مندند!به طوری که میبینیم خیلیها مثلا از خدا تقاضا دارن !خدایا چرا قدم بلندتر نشد !چرا چشمم اینجوری !!یا ... یا ...!!
بعد میگه اگر دقت کنید از تنها نعمتی که کسی گله مند نیست !و خداوند به اندازه کافی به او داده !!!مغز!!!که کسی را پیدا نمیکنیم که بگوید خداوند از لحاظ مغزی به من کم داد
[=Book Antiqua]است[=Book Antiqua] ؟!!!
بعد میگه حالا که خداوند از این نعمت به اندازه کافی به هر انسانی دادست !این همه تضاد فکری بخاطره چیست؟
میگه مهم دارا بودن مغز نیست !شیوه بکار گیری مغز مهم است !
و ی متنی نوشته به همین نام ,شیوه به کار گیری عقل!

که جالبه!
حالا دوست عزیز این شیوه بکار گیری عقل خیلی نکته حساسی !!و اگه هرکسی به درستی در مسیری پاکو منزه و دوراز آلودگی نفسانی پیش رود و تحقیق کند مطمئنن به حقیقت دست مییابد در زیر برخی از سوالهای شما رو که سروران گرامی سالیان زیادیست که جواب انهارا دادند میگذرم
پیرزو موفق باشد

عائشه، در چند سالگي با رسول خدا (ص) ازدواج كرده است؟

آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد ؟

آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟

اثبات ازدواج عمر فاروق با ام كلثوم

واقعه ردالشمس چیست؟

چرا ديه زن نصف ديه مرد است؟


حقوق زن در اسلام و مقایسه ی آن با دیدگاه بین المللی حقوق بشر

.....
چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟

سخنرانیهای آیت الله دکتر محمد حسینی قزوینی....
...

من به شخصه بسیار در جامعه با مردم از هر سطحی رابطه دارم و وقتی کمی فضای اعتماد بین ما باز می شود باور نمی کنید که چه چیزها از چه کسانی می شنوید ؟ به فرض کسی را که تا حالا انسانی معمولی و بی سواد می پنداشتید ناگهان چنان سوال و شبهه عمیقی را مطرح می کند که مو بر تن آدم سیخ می شود و آنگاه است که درک می کنم که چرا مردم دارند روز به روز از دین فاصله می گیرند . این شبهات در ذهن آنها می ماند بدون آنکه جرات ابراز آنها را داشته باشند . مثلا جوانی در مسجد محل ما از روحانی مسجد پرسید : در حالی که در دنیا میلیونها قتل و جنایت وحشتناک رخ داده است چرا ما باید فقط برای امام حسین اشک بریزیم ؟ روحانی مسجد چنان در میان انبوه جمعیت و با پرخاش و داد و فریاد از طریق بلندگو آن جوان بیچاره را زیر شلاق توهین های خود کوبید که همه فکر کردیم از فردای ان روز آن جوان بیچاره را یا اعدام می کنند یا خود متواری می شود . بماند که ان جوان بیچاره چگونه از ترس شب را به صبح رسانید و یا اینکه مردی تحصیل کرده از طریق واسطه سوالی در مورد عدالت خداوند از امام جمعه محترم شهر پرسید و شما حتی نمی توانید تصور کنید که امام جمعه اگر دستش به ان بیچاره می رسید چه بر سرش می آورد ... این است که شبهات در دلها می ماند و موجب فساد و انزجار از دین می شود و مسئول ان کسی نیست جز خود ما ...
من این دغدغه ها را طی نامه ای به رهبر معظم مطرح کردم و چندین شبهه را که در این سایت اورده ام را مطرح کردم و دفتر مقام معظم رهبری این سایت و چندین سایت دیگر را معرفی کرده اند .
وقتی اشخاصی به نام کارشناس و در سایتی ویژه همین امور چنین گستاخی را از حد می گذرانند تکلیف مابقی مردم چه می شود ؟ به هر حال آزمایش خوبی بود تا دفتر مقام معظم رهبری نیز از فضای خفقان حاکم بر جامعه آگاه شوند و انشاءالله فضای بازی را مانند زمان امام صادق ایجاد کنند تا مردم از هر دین و مکتب و آیینی آزادانه به ابراز عقاید بپردازند و به این طریق هم شبهات مردم برطرف می شود و هم سطح کیفی و کمی دین در جامعه توسعه می یابد . به فرض محال که من کافر باشم و هدفم از طرح این شبهات فقط ایجاد تزلزل در دل مسلمانان باشد ، حتی اگر چنین نیز می بود مکتب امام صادق می گوید که ابتدا با مهربانی و ملایمت جوابگو باش و اگر تاثیر نپذیرفت آنگاه به شیوه خود انها عمل کن .
در اخر باید بگویم که سوالات من تکراری بود ولی جوابهایی که شنیدم نیز همگی تکراری بود و به اندازه فاصله زمین تا اسمان جواب برای رد آنها وجود دارد .
بزرگترین عیب کارشناسان و دانشمندان اسلامی این است که رفتار سلیقه ای را به رفتار علمی ترجیح می دهند . مثلا یکجا ابراز می دارند که آفرینش آدم و هوا به یکباره بوده است و ما همگی از نسلهای ایشان هستیم ولی وقتی با نظریه تکامل و علم ژنتیک و فسیل شناسی روبرو می شوند ابتدا با چنگ و دندان به مبارزه با آن می پردازند ولی وقتی که دستشان از استدلال بسته می شود برای خود داستان جدیدی از ادم و هوا اختراع می کنند که در هیچ دین و آیینی یافت نمی شود : مثلا می گویند ما هم نظریه تکامل را قبول داریم و میمونها بعد از اینکه شبیه به انسان امروزی شدند خداوند یک جفت از آنها را در بهشت ماوا داد و آنها را آموزش داد و سپس به خاطر خطایشان به زمین آورد و آنها پایه گذار نسل کنونی بشر شدند ! ... به فرض اگر فردا نظریه تکامل باطل شود و نظریه جدیدی ایجاد شود دوباره همین اشخاص داستان جدیدی از خلقت را اختراع می کنند .

ایمان;20658 نوشت:
با سلام خدمت دوستان حق جو و حق مدار

جناب

sasan2012 كجا خداوند چنين كاري را انجام داده يا مي خواهد انجام دهد كه شما آن را خلاف عدالت مي دانيد ؟

ظاهرا اگر مطلبي هم ديديد خوب متوجه نشديد لطفا آن را بيان كنيد تا بررسي كنيم .

موفق باشيد .:gol::gol::gol:

این آیه خود قرآن است ، یادم نمی اید کدام آیه ولی اگر شک دارید می توانم جستجو کنم و آن را عینا برای شما نقل کنم

sasan2012;21433 نوشت:
وقتی اشخاصی به نام کارشناس و در سایتی ویژه همین امور چنین گستاخی را از حد می گذرانند تکلیف مابقی مردم چه می شود ؟

جناب ساسان كارشناسان رسمي اين سايت به رنگ آبي و سبز هستند اگر موردي را سراغ داريد به شما توهين شده است نام ببريد تا به آنها ياد آوري شود . و الا لطفا ذهنيت كاربران را مخدوش نكنيد . اگر كاربري هم به شما توهيني كرده است بر اساس ضوابط سايت با او برخورد خواهد شد .

sasan2012;21433 نوشت:
بزرگترین عیب کارشناسان و دانشمندان اسلامی این است که رفتار سلیقه ای را به رفتار علمی ترجیح می دهند . مثلا یکجا ابراز می دارند که آفرینش آدم و هوا به یکباره بوده است و ما همگی از نسلهای ایشان هستیم ولی وقتی با نظریه تکامل و علم ژنتیک و فسیل شناسی روبرو می شوند ابتدا با چنگ و دندان به مبارزه با آن می پردازند ولی وقتی که دستشان از استدلال بسته می شود برای خود داستان جدیدی از ادم و هوا اختراع می کنند که در هیچ دین و آیینی یافت نمی شود

همان گونه كه در پست هاي قبل هم ياد آور شدم شبهات خودت را يكي يكي و به تدريج مطرح كن تا به تفكيك در باره آنها بحث شود . از نشانه هاي فضاي باز اين سايت همين بس كه مطالب و نظرات شما به طور آزادانه مطرح مي شود و اگر به تفكيك مطرح كنيد ان شا الله به نتيجه هم خواهيم رسيد

ایمان;20606 نوشت:

جناب sasan2012 هميشه در مورد اعتقادات يك قوم و مذهب به نظرات جمهور علما و دانشمندان آن مذهب در هر عصر و زمان مراجعه مي كنند نه بعضي از افراد معدود آن هم در برهه اي كوتاه از زمان

نوري و ديگران در زمان ناچيزي از عصر حضور اسلام چنين مطلبي را گفته اند ، و پاسخ آن نيز روشن است .

دوست عزيز ما چند نوع تحريف داريم

1- تحريف به اضافه
2- تحريف به تغيير
3- تحريف به حذف

هيچ يك از قائلين به تحريف چه سني و چه شيعه نگفته اند كه به قرآن چيزي اضافه شده است ، بلكه به خيالشان از قرآن چيزي كاسته شده است ؛ و اين چيزي از صحت قرآن موجود نمي كاهد و دستورات موجود در قرآن ، قطعا دستورات الهي است .

از طرفي جاي بسي تعجب است كه شما كلام قطعي خدا را كه مي فرمايد(انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون )را رها مي كنيد و فرمايش اين افراد را مي پذيريد .

البته ممكن است اين به خاطر اعتقادات شما باشد . كه اگر كمي بيشتر خودتان را معرفي نماييد تا بدانيم شما در اين عالم چه چيزهايي را قبول داريد بهتر بتوانيم راهنماييتان بكنيم .

موفق باشيد .:gol::gol::gol:

به فرض که نوری اشتباه می گفته است . پس چرا تا حالا جوابیۀ محکمی بر رد ان نوشته نشده است ؟ با اینکه کلی در اینترنت و در کتابخانه ها به دنبال جوابیه گشتم فقط یک مقاله در این مورد ( در یک سی دی نرم افزاری ) دیدم که نوشته استاد حسن زاده املی بود که بسیار ضعیف و غیر قابل اتکا بود . مثلا تکیه کلامش بدین نحو است که : چنانچه می دانیم این نظریه نوری نیز باطل است !
اما دیگر اشاره نمی کند که از کجا می داند و دلیلش چیست و چرا عینا برهان نیاورده است ؟
به هر حال اگر کسی جوابیه ای مکتوب و ارزشمند سراغ دارد بنده را بی خبر نگذارد .

sasan2012;21433 نوشت:
من به شخصه بسیار در جامعه با مردم از هر سطحی رابطه دارم و وقتی کمی فضای اعتماد بین ما باز می شود باور نمی کنید که چه چیزها از چه کسانی می شنوید ؟ به فرض کسی را که تا حالا انسانی معمولی و بی سواد می پنداشتید ناگهان چنان سوال و شبهه عمیقی را مطرح می کند که مو بر تن آدم سیخ می شود و آنگاه است که درک می کنم که چرا مردم دارند روز به روز از دین فاصله می گیرند . این شبهات در ذهن آنها می ماند بدون آنکه جرات ابراز آنها را داشته باشند . مثلا جوانی در مسجد محل ما از روحانی مسجد پرسید : در حالی که در دنیا میلیونها قتل و جنایت وحشتناک رخ داده است چرا ما باید فقط برای امام حسین اشک بریزیم ؟ روحانی مسجد چنان در میان انبوه جمعیت و با پرخاش و داد و فریاد از طریق بلندگو آن جوان بیچاره را زیر شلاق توهین های خود کوبید که همه فکر کردیم از فردای ان روز آن جوان بیچاره را یا اعدام می کنند یا خود متواری می شود . بماند که ان جوان بیچاره چگونه از ترس شب را به صبح رسانید و یا اینکه مردی تحصیل کرده از طریق واسطه سوالی در مورد عدالت خداوند از امام جمعه محترم شهر پرسید و شما حتی نمی توانید تصور کنید که امام جمعه اگر دستش به ان بیچاره می رسید چه بر سرش می آورد ... این است که شبهات در دلها می ماند و موجب فساد و انزجار از دین می شود و مسئول ان کسی نیست جز خود ما ...
من این دغدغه ها را طی نامه ای به رهبر معظم مطرح کردم و چندین شبهه را که در این سایت اورده ام را مطرح کردم و دفتر مقام معظم رهبری این سایت و چندین سایت دیگر را معرفی کرده اند .
وقتی اشخاصی به نام کارشناس و در سایتی ویژه همین امور چنین گستاخی را از حد می گذرانند تکلیف مابقی مردم چه می شود ؟ به هر حال آزمایش خوبی بود تا دفتر مقام معظم رهبری نیز از فضای خفقان حاکم بر جامعه آگاه شوند و انشاءالله فضای بازی را مانند زمان امام صادق ایجاد کنند تا مردم از هر دین و مکتب و آیینی آزادانه به ابراز عقاید بپردازند و به این طریق هم شبهات مردم برطرف می شود و هم سطح کیفی و کمی دین در جامعه توسعه می یابد . به فرض محال که من کافر باشم و هدفم از طرح این شبهات فقط ایجاد تزلزل در دل مسلمانان باشد ، حتی اگر چنین نیز می بود مکتب امام صادق می گوید که ابتدا با مهربانی و ملایمت جوابگو باش و اگر تاثیر نپذیرفت آنگاه به شیوه خود انها عمل کن .
در اخر باید بگویم که سوالات من تکراری بود ولی جوابهایی که شنیدم نیز همگی تکراری بود و به اندازه فاصله زمین تا اسمان جواب برای رد آنها وجود دارد .
بزرگترین عیب کارشناسان و دانشمندان اسلامی این است که رفتار سلیقه ای را به رفتار علمی ترجیح می دهند . مثلا یکجا ابراز می دارند که آفرینش آدم و هوا به یکباره بوده است و ما همگی از نسلهای ایشان هستیم ولی وقتی با نظریه تکامل و علم ژنتیک و فسیل شناسی روبرو می شوند ابتدا با چنگ و دندان به مبارزه با آن می پردازند ولی وقتی که دستشان از استدلال بسته می شود برای خود داستان جدیدی از ادم و هوا اختراع می کنند که در هیچ دین و آیینی یافت نمی شود : مثلا می گویند ما هم نظریه تکامل را قبول داریم و میمونها بعد از اینکه شبیه به انسان امروزی شدند خداوند یک جفت از آنها را در بهشت ماوا داد و آنها را آموزش داد و سپس به خاطر خطایشان به زمین آورد و آنها پایه گذار نسل کنونی بشر شدند ! ... به فرض اگر فردا نظریه تکامل باطل شود و نظریه جدیدی ایجاد شود دوباره همین اشخاص داستان جدیدی از خلقت را اختراع می کنند .

[=Book Antiqua]
سلام
دوست گرامی تمای پاسخ های شما را دنبال کردم و توهین در آنها ندیدم !!
وقتی شما در گفتهای خود میگوید علم پرست هستید!
آیا جای برای پاسخگوی از طریق دین می گذارید ؟هرچند رابطی دین و علم ثابت شده است !وقتی من نوعی !کتاب نیایش الکسیس کارل را میخوانم (دکتر الکسیس کارل، فیزیولوژیست و جراح و زیست شناس فرانسوی در 28ژوئن 1873م. در«سن فواللیون» فرانسه متولّد شد. در 1905م، به آمریکا رفت و مدّتی در آن جا کار میکرد و سرانجام در 5نوامبر 1944م. در پاریس بدرود حیات گفت. از او کتاب به نام نیایش در دست است که به وسیله دکتر علی شریعتی ترجمه شده است.)که چقدر زیبا در این کتاب سخن گفته !!چگونه میتوانم باورم را از رابطیه علم و دین چشم پوشی کنم !!
یا کتاب دکتر جفری لانگ (Jeffrey Long) متخصص تومور چه اعتقادی دارد!! آیا حیات پس از مرگ وجود دارد؟ وی معتقد است شواهد علمی صراحتا می گویند پاسخ به سوال فوق بله است.
وی در کتاب «شاهدِ پس از مرگ» (Evidence of the Afterlife) که این هفته وارد بازار شد، نتیجه ی مناقشه برانگیز خود را در این مورد ارائه کرده است. کتابی که حاصل پژوهشهای ده ساله ی وی در موضوع تجربیات هنگام مرگ و بررسی تجربیات شخصی ۱۶۰۰ نفر در هنگام مرگ است. وی در گفت و گو با مجله ی تایم درباره ی ماهیت تجربه ی هنگام مرگ و درهم‌کنش مذهب و علم صحبت می کند.
منبع: TIME: Is There Life After Death
[=Book Antiqua]جالب اینجاست دوست گرامی کسی که بدنبال حقانیت نیست !!حتی به این نوع موارد رازی نمیشود و باز بدنبال شبهه میگردد هماننده مساله بنی اسرائیل و ایرادهای آنها !!!!
طرح سوال خود مقدماتی دارد که بعضی از وقتها کاربران گرامی توجه کافی به این قضیه ندارند و این دلخوری بوجود میاوارد!!اگه همیشه به عقیده دیگران احترام بزاریم این قضیه پیش نمییاد !!
اینجا تنها سایتیست که دوستان واستادان گرامی خیلی دقیق و با حسنه نیت جواب کاربران را میدهند !!
در ضمن در مورد یک شخص کلی نمیتوان قضاوت کرد!!هرکسی جویاگر حقانیت باشد پیدا خواهد کرد !!!
پیروز باشید

مهربانی;21456 نوشت:
سلام
جل الخالق سبحان الله:tajob:
میشه بپرسم کدوم دانشمندی همچین گلی زده؟؟؟؟؟؟
یا حسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین
وسلام

بله . چرا نمیشه ؟

این جوابیه که در این سایت در خصوص همین شبهات دریافت کرده ام برید ببینید :

داستان بشری خلقت ادم :
خداوند یک مشت گل از روی زمین آورد و با ان یک مجسمه ساخت و روش فوت کرد و شد ادم! ادم هم بچه اورد و شد نسل انسان!
داستان خلقت ادم از لحاظ قرآن ( با کمی توضیح بیشتر برای فهم شما ):
انفجاری روی زمین بوجود امد. ( بینگ بنگ ) . موجودات ذره بینی از دل خاک بیرون آمدند ( بازهم نظریه بوجود آمدن موجودات توسط دانشمندان ) , موجودات تکامل یافتند . و انسان از نسل حیوانات بوجود امد ( اما هنوز یک حیوان بود !!) خداوند یکی از این انسان حیوانی را با نامهای " ادم و حوا " برگزید . فرشتگان به وی خرده گرفتند و گفتند : آیا می خواهی موجودی خونریز را بر جهان برگزینی؟ خداوند علم را به آدم و حوا یاد داد. و در بهشت جایشان داد. از بهشت بیرون رانده دند. و روی زمین در کنار سایر انسانها سکنی گزیدند و به هدایت انسانها پرداختند!!
می بینید! یک ذره با چیزی که دانشمندان می گویند تفاوتی ندارد! ممکن است بگویید این داستان من در اوردی از خودم است! اما اشتباه می کنید!!
دلایل این ادعا:
آ- در قرآن خلقت آدم و حوا در آیه مورد نظر تدریجی است. در صورتی که اگر ساخت مجسمه منظور بود خلقت آنی باید در نظر گرفته می شد
ب - در قران ادم اسم خاص است و انسان اسم عام است. آدم به شخصی خاص اطلاق می شود اما انسان به عموم بشریت
پ - فرشتگان بر خداوند خرده گرفتند! پس انسان و اخلاقیات وی را دیده بودند.
ت - در قرآن بحث بر سر گماردن خلیفه بر روی زمین است " انی جاعل فی الارض خلیفه ..." ( 30 بقره ) پس حضرت آدم خلیفه است نه پدر بشر!!


-5 شیعیان بیماران خود را به مرقد امامان (ع) می برند و هنگامی که شفا یافتند ، آن را نشانه بر حق بودن اسلام و شیعه می دانند ، در حالی که هر ساله هزاران نفر در هند برای معابد خود نذر و قربانی می کنند و هنگامی که به حاجت خود رسیدند آن را نشانه بر حق بودن دین خود می دانند و همینطور مسیحیانی که به تمثال حضرت عیسی مسیح و مریم مقدس توسل می جویند و بعد از رسیدن به حاجت خود ، آن را نشانه بر حق بودن دین خود می دانند . حتی بت پرستان نیز برای بتهای خود قربانی می کنند و هرگاه که بر حسب اتفاق به خواسته خود برسند آن را در اثر عنایت بت های خود می دانند . در روانشناسی گاهی برای معالجه بیماران از دارونما استفاده می کنند و بدین صورت است که یک داروی بی خاصیت را به بیمار می دهند و به او می گویند که این دارو به سرعت بیماری تو را درمان می کند و جالب اینکه در بیشتر افراد این دارو اثر درمانی از خود نشان می دهد . نتیجه گیری کلی : معجزات و کرامات آیا می توانند معیاری برای شناخت حق باشند ؟

پاسخ : معجزات و کرامات به نظر من می توانند معیار خوبی برای شناخت حق باشند . البته تشخیص معجزه و کرامت مشکل است . یک وقت معجزه و کرامت مانند زدن عصای حضرت موسی به سنگ و جاری شدن 12 چشمه است، زمانی معجزه مانند دمیدن حضرت عیسی در گل ساخته شده به شکل پرنده و پرواز آن است، در جایی دیگر معجزه مانند زنده شدن پرندگان با فراخوان حضرت ابراهیم است، یا کرامتی به شکل شفای چشمان یعقوب علیه السلام با پیراهن یوسف است.اگر این گونه بود بله اینها می توانند معیار حق باشند. همانگونه که خداوند متعال این راه را در اختیار پیامبرانش قرار داد تا قدرت نمایی کنند و مریدان را به پروردگار دعوت کنند .مانند حضرت صالح که از کوه ناقه بیرون آورد . یا حضرت محمد رسول مهربانی، که رد شمس نمود .این موارد نشان می دهد که کار با معجزه از سشوی پیغمبران برای تثبیت ایمان یا واداشتن به ایمان بوده است . مانند جریان عصای حضرت موسی که مارهای ساحران را بلعید و آنها ایمان آوردند . اما تفاوت این موارد با کراماتی که مثلا از یک مرتاض دیده می شود یا کرامتی که یک مسیحی از تصویر حضرت مسیح یا توسل به ایشان ممکن است برایش حاصل شود، بسیار است . اینچنین کراماتی را دیگران نیز می توانند با تمرینات روحی انجام دهند. اما زنده کردن مردگان یا دمیدن در پرنده گلی و پرواز آن امری نیست که دیگر ی بتواند انجام دهد .و هرگز کسی چنین ادعایی نمی تواند بکند .اما کراماتی هم هست که اولیاء الهی انجام می دهند . این نوع هم از دیگران بر نمی آید . و عمدتا نتایجی که در این موارد به دنبال می آید در کرامات ادعایی دیگر یافت نمی شود .برای نمونه کراماتی که امام رضا علیه السلام یا دیگر ائمه در موارد شفای مثلا فلج یا ...انجام می دهند از اشخاص دیگر ساخته نیست . ناگفته نماند از آنجا که دنیای ما سراسر اسرار است، و از آنجا که بعضی با اموری آشنایی دارند و دیگران از آن محرومند ،ساده اندیشان فکر می کنند که کار طرف مقابل کرامت است . در حالی که کرامت نیست بلکه نوعی مسائل دیگر مانند جادو و سحر یا ارتباط با اجنه یا آشایی با علوم غریبه است . مثلا در تاریخ اسلام ،یکی از سلسله های اسلامی ، مشعشعیان هستند که تقریبا کمی قبل از صفویه در بصره و هویزه و مناطق اطراف خوزستان ،حتی تا کرمانشاه فعالیت کرده و فرمانروایی داشتند .آغاز کار ایشان به این صورت است که محمد بن فلاح اگر اشتباه نکرده باشم در نامش ،کتاب استاد خود را که درباره علوم غریبه بود سرقت کرده و به یادگیری مطالب آن می پردازد . او بدین وسیله می تواند در حالیکه تیزی نوک شمشیر را زیر شکمش قرار داده روی شمشیر بخوابد بدون اینکه شمشیر در بدنش فرو برود . و کارهایی از این قبیل را در برابر عشایر عرب انجام داده آنان را به جمع یاران خود آورده و گروهی بزرگ را تشکیل می دهد. و ادعا می کند که کرامات دارد . پس از اندکی به کربلا حمله کرده و حرم امام حسین را نیز غارت می کند .نمونه دیگر افرادی هستند که ریاضت کشیده و دعاهایی می نویسند که اشخاصی که مواد مخدر در پاکستان یا ... می فروشند نزد آنها رفته و از آنها ورد خاصی گرفته، استفاده می کنند ،دعاهایی که حتی اجازه نمی دهد گلوله در بدن این سوداگران مواد مخدر نفوذ کند و در مواردی به همین دلیل نیروهای انتظامی مجبور شده اند مکان حضور شخص را منفجر کنند و به این صورت او را از بین ببرند .صرف نظر از موارد منفی این امور که با کرامت و فلسفه آن ناسازگار است. این کار امری نیست که از دیگران ساخته نباشد بلکه می توان با آموزش به این مقام دست یافت . در مواردی افرادی از مسیحیان ادعای شفا می کنند در حالی که در موارد نادری آنهم نصفه نیمه شفا حاصل شده است . مثلا کسی که فلج بوده( البته معلوم نیست حقیقت را بگویند ) کمی خوب شده اما لنگ میزند. در هند دعاهایی را شیاطین به بعضی از مرتاضها می آموزند که اگر کسی خواست بچه دار شود نزد آنها برود و مرتاض با انجام اموری کمک می کند که آن زن بچه دار شود . درحالی که حقیقت این است که شیطان در این موارد در ا نعقاد نطفه شریک می شود و این مورد را هم قرآن اشاره کرده است .قرآن می فرماید شیطان در انعقاد نطفه بعضی شرکت می کند. جمع بندی بحث اینکه اگر کسی بتواند کرامت و معجزه را تشخیص دهد ، به یقین ملاک خوبی برای حقیقت یابی به دست آورده است.

sasan2012;21484 نوشت:
بله . چرا نمیشه ؟

این جوابیه که در این سایت در خصوص همین شبهات دریافت کرده ام برید ببینید :


داستان بشری خلقت ادم :
خداوند یک مشت گل از روی زمین آورد و با ان یک مجسمه ساخت و روش فوت کرد و شد ادم! ادم هم بچه اورد و شد نسل انسان!
داستان خلقت ادم از لحاظ قرآن ( با کمی توضیح بیشتر برای فهم شما ):
انفجاری روی زمین بوجود امد. ( بینگ بنگ ) . موجودات ذره بینی از دل خاک بیرون آمدند ( بازهم نظریه بوجود آمدن موجودات توسط دانشمندان ) , موجودات تکامل یافتند . و انسان از نسل حیوانات بوجود امد ( اما هنوز یک حیوان بود !!) خداوند یکی از این انسان حیوانی را با نامهای " ادم و حوا " برگزید . فرشتگان به وی خرده گرفتند و گفتند : آیا می خواهی موجودی خونریز را بر جهان برگزینی؟ خداوند علم را به آدم و حوا یاد داد. و در بهشت جایشان داد. از بهشت بیرون رانده دند. و روی زمین در کنار سایر انسانها سکنی گزیدند و به هدایت انسانها پرداختند!!
می بینید! یک ذره با چیزی که دانشمندان می گویند تفاوتی ندارد! ممکن است بگویید این داستان من در اوردی از خودم است! اما اشتباه می کنید!!
دلایل این ادعا:


با سلام
دوست گرامی شما نوشته یه کاربر را گذاشتید و میگوید که این جوابی بودست که بشما دادند؟
کمی هم انصاف را رعایت کنید !اگر واقعن به دنبال حقانیت هستید !!!

[سوره البقرة (۲): آيات ۳۰ تا ۳۲] وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (۳۰) وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۳۱) قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (۳۲)
[ترجمه‏]
بياد آر آن گاه كه پروردگارت بفرشتگان گفت كه مى‏خواهم خليفه‏اى در زمين قرار دهم.
گفتند: آيا قرار ميدهى كسى را كه تباهى و فساد كند و خونها بريزد در حالى كه ما تو را مى‏ستائيم و تقديس ميكنيم خداوند فرمود:
من چيزى از (اسرار خلقت بشر) ميدانم كه شما نمى‏دانيد (۳۰) و خداوند همه نامها را به آدم آموخت آن گاه حقايق آن نامها را در نظر فرشتگان پديد آورد و گفت:
اگر راست مى‏گوييد مرا از نامهاى اينان خبر دهيد (۳۱).
فرشتگان گفتند: تو پاك و منزهى جز آنچه تو بما آموخته‏اى دانشى نداريم و (خدايا) تو دانا و حكيم هستى (۳۲).
شرح لغات‏
ربّ- آقا و بزرگ و صاحب و بطور مطلق فقط بخدا گفته ميشود.
ملائكه- جمع ملك (فرشته).
جعلنا- قرار داديم از جعل يعنى پديد آوردن و قرار دادن.
خليفه- يعنى پيشوا و جانشين.
يسفك الدماء- ميريزد خون‏ها را از سفك بمعناى ريختن.
الدماء- جمع دم بمعنى خون.
نسبّح- يعنى تقديس و تنزيه ميكنيم خداوند را از بديها و پليديها.
آدم- اولين انسانى كه خداوند آفريد كه به او آدم ابو البشر، پدر انسانها گفته ميشود.
عرضهم- از عرض يعنى در معرض قرار دادن و عرضه داشتن.
أنبئونى- آگاه كنيد مرا، از انباء يعنى اعلام و آگاهى دادن و نبوّت و نبى از همين ماده گرفته شده‏اند.
حكيم- دانشمند و حكمت، همان دانش است و نيز حكيم بدانشمندى كه كار را بر اساس علم و تدبير انجام ميدهد گفته شده و بر عمل انسانى و اخلاقى او كه جلوگيرى از فساد و تبهكارى است «حكمت» اطلاق شده است.
تفسير
پروردگار به همه ملائكه (يا به آن دسته) كه در زمين سكونت داشتند خطاب كرده فرمود: در روى زمين قرار ميدهم (مى‏آفرينم) خليفه و جانشين «إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» در اينكه منظور از خليفه حضرت آدم است شكّى نيست ولى در اينجهت كه چرا به او كلمه «خليفه» بمعنى جانشين گفته شده چند قول بيان گرديده است.
۱- چون آدم نماينده و خليفه خدا در زمين است وقتى خداوند بملائكه گفت كه فرزندان آدم، در زمين فساد ميكنند ملائكه فايده آفرينش آدم را مى‏پرسند.
۲- آدم، جانشين ملائكه يا جنّ شد كه قبل از او در زمين سكونت داشتند.
۳- حسن بصرى ميگويد: از نظر آنكه فرزندان آدم هر يك جانشين پدر و گذشتگان خود ميگردند در آباد كردن زمين و يا برپا داشتن عدل به آدم خليفه گفته شد. اين ارض همان مكه است‏
از رسول اكرم روايت شده كه زمين از مكه گسترش يافت و بدين جهت آن را «امّ القرى» ناميده‏اند روى اين اصل ممكن است مراد از كلمه «ارض» همان مكه باشد قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها ....
ملائكه گفتند: خدايا در زمين مردمى مى‏آفرينى كه كارشان فساد، كفر، گناه خونريزى نابجا است.
در اين كه چگونه و از چه راهى ملائكه فهميدند آدم و ذريّه‏اش فساد مى‏كنند وجوهى گفته شده است.
۱- بسيارى از مفسرين ميگويند: قبل از آدم موجودات ديگرى (جنّ) در زمين زندگى ميكردند و فساد كردند و خداوند ملائكه را فرستاد تا آنان را رانده خود سكونت كردند. اكنون مى‏پرسند كه آيا اين آدم نيز مانند جنّ خونريزى و فساد ميكند؟.
۲- سؤال ملائكه صرفاً براى فهميدن بود نه در مقام انكار و اعتراض و از خدا مى‏خواستند تا حكمت آفرينش آدم را بفهمند.
۳- ابن عباس ميگويد: خداوند بملائكه گفته بود كه از فرزندان اين آدم كسانى خواهند آمد كه فساد و خونريزى ميكنند و پس از آنكه خدا آدم را آفريد ملائكه از اين نظر سؤال كردند كه بفهمند آيا اين همان آدمى است كه خدا گفته بود ذريّه‏اش فساد ميكنند يا غير او است.
۴- در آيه كريمه چيزى حذف شده كه اصل آن چنين بود من در روى زمين آدم (خليفه) مى‏آفرينم «و من ميدانم كه از فرزندانش كسانى هستند كه فساد ميكنند و خون مى‏ريزند» پس ملائكه سؤال كردند ما كه جز تقديس و تسبيح كارى ديگر نداريم سزاوارتريم كه در روى زمين خليفه باشيم «۱».
«وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ» (ما تو را تسبيح و تقديس ميكنيم) تسبيح ملائكه همان حمد و ستايش آنان از خدا مى‏باشد زيرا حمد، ثنا و شكر است. و همين شكر، اعتراف است به اينكه خداوند، بزرگ و منزّه و قابل ستايش ميباشد و كلمه تسبيح معنايش جز اين نيست.
سپس خداوند در پاسخ ملائكه ميگويد: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (من ميدانم چه مصالحى در اين آفرينش است كه شما نميدانيد) بعضى گفته‏اند كه آنچه خدا ميدانست و ملائكه نميدانستند همان تكبّر و عجب ابليس بود در ترك سجده.
قتاده مى‏گويد: مراد علم ببودن انبياء و صالحين در فرزندان آدم است.
قرآن پس از بيان آفرينش انسان و سؤال ملائكه برترى آدم را بر همه موجودات ديگر بيان ميكند اين فضيلت و برترى را تنها در سايه علم و دانش او و اينكه خداوند همه اسماء خود را به آدم آموخت «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» ميداند.
...........

در قرآن، آفرینش انسان از خاک (تراب) 6 مورد، از گل (طین) 8 مورد و از گل خشک (صلصال) 4 مورد آمده است. مفسران بر این اعتقادند که واژههای تراب، طین و صلصال مکمل یکدیگرند و تناقضی با هم ندارند به این معنی که هر یک، مرحلهای از مراحل آفرینش انسان را توصیف میکنند (تفسیر طبری، تفسیر ابن کثیر). طبق این تفسیرها خداوند انسان را از گل آفرید که مخلوطی از آب و خاک بود، سپس این گل متعفن سیاه، شکل یافت و خدا از روح خود در آن دمید و مطابق دستور او که فرمود: کن: «ایجاد شو» به شکل آدم تجسم یافت. قرآن بیان میکند که نه تنها آفرینش آدم بلکه همه انسان ها به همین صورت است و همان طور که خاک از مواد آلی و غیر آلی تشکیل یافته است بدن انسان نیز از مواد آلی و معدنی ساخته شده است (پیام قرآن، اسد).
آیه مناسبی که روند آفرینش انسان را به صورت خلاصه بیان میکند آیه 55 سوره طه است: «شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر میگردانیم و بار دیگر از خاک خارج میکنیم». مراحل آفرینش انسان و مواد به کار رفته در آفرینش او در سورهای متعدد قرآن از جمله انعام، حج، مومنون، مومن، روم، سجده، رحمان، مرسلات و طارق آمده است. در هر یک از این سورها به بخشی از این مراحل پرداخته شده و واژگان به کار رفته برای هر مرحله هم بعضاً متفاوت است. مثلا مراحل خاک (تراب)، اسپرم (نطفه)، لخته چسبنده (علقه) و تکه گوشت (مضغه) در سوره حج آیه 5 آمده است. حال آن که در سوره مومنون آیه 12، گل (طین) به جای خاک (تراب) به کار رفته است. در سوره رحمان آیه 14 فقط به کل خشک (صلصال) اشاره شده و مراحل دیگر شامل تراب، طین، نطفه، علقه و مضغه ذکر نشدهاند و نیز در سوره انعام آیه 2 به طین و سوره روم آیه 20 به تراب و انسان کامل اشاره شده و بقیه مراحل ذکر نشدهاند.


..

[=book antiqua]لقاح و رشد جنین [=book antiqua] سوره مومنون آیه 12 تا 14 مراحل رشد و نمو جنین را بیان میکند. در آغاز این آیات تأکید مجددی بر آفرینش انسان از گل (طین) وجود دارد. بیان قرآن در مورد نطفه و قرار مکین اشارهای است بر حرکت اسپرم در دستگاه تولید مثل ماده تا رسیدن آن به تخمک و قرار گرفتن آن بر روی جدار خارجی تخمک، واژه علقه توضیح مرحله چسبیدن اسپرم به تخمک است. از نظر مفسران جدید که قرآن را تفسیر علمی میکنند علقه - که به معنای لخته خون نیز هست - به تخمک بارور شده یا جنین در حال نموی اطلاق میشود که خود را به جدار رحم چسبانده و برای ادامه نمو خود، برخی رگهای رحم را پاره کرده و لخته ایجاد میکند و از این طریق در جدار رحم جایگزین میشود (تحدید النسل، توبی). مضغه به معنای گوشت جویده شده، اشارهای است به مرحله اندام سازی که در آن استخوان و ماهیچههای جنین ساخته میشوند.
[=book antiqua] برخی مفسران و فقیهان بر این باورند که «ثم أنشاءنا خلقاً اخر» مرحله دمیدن روح در جنین است. در سوره مومنون آیه 5 واژههای مخلقه و غیر مخلقه (شکل یافته و شکل نیافته) مراحل اولیه رشد جنینی را نشان میدهد و با عبارت «نقر فی الارحام ما نشاه الی اجل مسمی» بیان میکند که همه سلولهای تخمک بارور شده وارد چرخه رشد و نمو جنینی نمیشوند و بعضی از آنها از بین میروند. این مسأله قدرت و اختیار خداوند را در تولد، زندگی و مرگ انسان یاد آور میشود.
[=book antiqua] در سوره سجده آیههای 7 تا 9 آفرینش آدم (ع) از گل و مراحل طبیعی تولید نسل را بیان میکند: ثم جعل نسله «من سلاله من ماء مهین». نکته قابل توجه این که انسان این موجود پاک از مایعی پست و ناپاک آفریده شده است. در نهایت در سوره زمر آیه 6 اشاره میشود که مراحل نمو رحمی نوزاد در میان سه پرده تاریک انجام میگیرد. این سه لایه، دیوار شکمی، دیواره رحمی و پردههای جنینی هستند. (تفسیر ابن کثیر، تفسیر طبری).
[=Century Gothic]مراحل زیست شناختی زندگی انسان در قرآن [=Century Gothic] قرآن آفرینش جهان و هر چه در آن است را به عنوان معجزه و دلیلی بر قدرت خداوند بیان میکند. از دیدگاه قرآن، حیات انسان با آفرینش آدم و حوا
[=Century Gothic] آغاز میشود. و داستان خلقت، حکایت از آفرینش همه موجودات به صورت زوج برای تولید نسل و ادامه حیات دارد. مفسران معاصر مسلمان، به ویژه آنان که به تفسیر علمی دست یازیدهاند. با توجه به این که در قرآن هیچ اشارهای به تبدیل گونه از موجودات به گونه دیگر نشده است نظریه تکامل داروین را مغایر با تعالیم قرآن میدانند. همین مفسران معتقدند که قرآن در 1400 سال پیش چنان توصیف دقیقی از پیدایش جنین و مراحل زنجیرهای رشد و تکامل آن ارائه میدهد که برخی جزئیات آن به تازگی در تحقیقات علمی به اثبات رسیده است دیدگاههای تفسیری قدیمی و معاصر، ایات مربوط به بارداری، تولد و رشد و نمو انسان را دلیل محکمی بر عظمت و دقت خداوند در آفرینش انسان میدانند. مراحل اولیه زیست شناختی زندگی انسان از نظر قرآن شامل لقاح، رشد و نمو جنینی، تولد، شیردهی و از شیر گرفتن نوزاد است. همچنین آیات فراوانی، مراحل مختلف زندگی انسان را تا مرگ و حیات پس از مرگ توصیف میکند. در قرآن، آیاتی که به زندگی زیست شناختی انسان اشاره میکنند با ترتیب خاصی نیامدهاند و در سورههای متفاوتی ذکر شدهاند ولی در این مقاله آیات مشابه برای بررسی موضوع، طبقه بندی شدهاند. مقاله حاضر ترجمه و تلخیصی است از عنوان Biology as the creation and stages of life در دایره المعارف قرآن که خدمت خوانندگان تقدیم میشود.
[1]- گلستان قرآن، شماره 118.

کاوه;21350 نوشت:
[=&quot]نخست لازم به توضیح است که سوالات مطرح شده تکراری بوده و پاسخ های آنها را می توان با کلیک کردن جسجوی سایت و نوشتن کلمه ای از پرسش مورد نظر با بحثهای که پیشتر درباره این مباحث شده آشنا شوید و پباسخها را ببینید . دوم آنکه در کوتاه ترین پاسخ به ارزش گذاری پیامبر به زنان ، تنها اشاره ای نسبت به تلاش پیامبر برای آموزش زنان و تعلیم آنان و توجه خاص به زن در نگاه رسول اکرم ،برای شما کافی است . این مطلب را می توانید در آدرس خلیفه دوم و زنان می توانید ببینید .

[=&quot]ببینیند . اینکه جناب عثمان همسر دو دختر پیامبر بوده هم امری ثابت نشده و بدون سند و بر اساس ادعاهای بی دلیل است . دوست خوبم (reza) در این باره مطالب زیبایی نگاشته است که پیشنهاد می کنم مراجعه بفرمایید . [=&quot]عدم برخورد پیامبر با صحابه بر اساس مقتضیات زمان بود[=&quot] نه بر اساس ارزش زن و مرد . آن حضرت می فرمود اگر من اکنون با صحابه خود چنین برخوردی کنم ، دشمنان خواهند گفت که محمد (ص) با کمک اینها به حکومت رسید حالا یارانش را می کشد . و این برای پیامبری که تمام تلاشش پیوستن افراد جدید به دین مبین بود ، ناسازگار می نمود . زمانی که پیامبر زینب ( دختر یا دختر خوانده اش ) را از مکه به مدینه فراخواند و زینب همسر پسر خاله اش ،ابوالعاص بن ربیع بود ، در مسیر بازگشت زینب به مدینه ،عده ای دنبال کجاوه او رفته و سعی کردند او را باز بدارند ، زمانی که نتوانستند زینب را برگردانند یکی از آنها نیزه ای به کجاوه زد که زینب ترسید و بر اثر آن فرزندش را سقط کرد . پیامبر به قدری از این کار ناراحت شد که در فتح مکه فرمان عفو عمومی که صادر کرد ،عده ای 11 نفره را از این فرمان مستثنی دانست و یکی همین فردی بود که زینب را ترساند تا بچه اش سقط شود . او را گرفتند و کشتند .توجه پیامبر به وضع معاش زنان و اجازه به زنانی که نیازمند بودند و توانایی کار داشتند یا شوهرانشان مریض و از کارافتاده بودند به کار در بازار مدینه از جمله توجهات حضرت به امور معاش خانواده ها و زنان بود . پیامبر هرگز همسرش را کتک نزد و همواره به مهربانی با زنان سفارش می کرد .در جریان بیعت گرفتن از مردان از زنان نیز بیعت گرفت . و به اندازه مردان به زنان نیز اهمیت می داد .در جریان بیعت ظرف آبی آوردند و حضرت دست در آن کرده و دست خود را خارج نمود ،سپس زنان نیز یک به یک آمده و دست در ظرف آب کرده و با حضرت بیعت کردند .سفارشات فراوان به توجه به دختران و بویژه مادران اهمیت نگاه اسلام به زن را نشان می دهد . این در حالی است که در غرب زن عروسکی برای مجالس بزم و عیش یا بازار گرمی اقتصادی است . و پس از آن هیچ ارزشی نداشته و حداکثرش آن است که به مقام رفتن به عشرتکده ها یا کارتن خوابی نائل می شود .


مطلب دوست عزیز REZA را دیدم و باید محض اطلاع شما بگویم که این دوست عزیز این مطلب را عینا از سایتهای دیگر کپی نموده اند و چیز جدیدی نیست و حداقل این خوبی را دارد که قتل رقیه را توسط عثمان تایید می کند و یک علامت سوال بزرگ بر روی سکوت عجیب پیامبر در مقابل این جنایت بزرگ می گذارد که چرا هیچ نکرد ؟ و اگر با پسرش چنین می کردند آیا باز هم به لعنتی خشک و خالی اکتفا می کردند ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4703&p=21328
در ضمن شما پیامبر را تا ان سطح پایین آورده اید که اظهار می دارید که پیامبر برای حفظ دل اصحابش حاضر شده است دختر خود را به کشتن بدهد و دم بر نیاورد ؟
در ضمن اعراب آنچنان هم که تبلیغ می شود ضد زن نبودند و بهترین نمونه اینکه ملکه سبا فرمانروای سرزمین عرب نشین زمان خویش بود و یا اینکه زن چنان منزلتی داشته که خدیجه به عنوان بانویی متمول و قدرتمند در میان اعراب پله های ترقی را یک به یک طی می کند بدون هیچ مزاحمتی و اگر زنده به گور کردنی در کار بوده ، توسط اعراب بادیه نشین و بدوی صورت می گرفته که طبق آیه قرآن بدلیل فقر و گرسنگی بوده و نه گرایشات ضد زن گرایانه ........
اینکه می گویید زن در غرب مقامی جز برای مقاصد عشرت و عیش و کارتن خوابی و عروسک بودن ندارد ، نظر خود شماست . اگر جرات دارید برای مثال به فرانسه بروید و همین حرف را به یکی از زنان آنجا بگویید تا عیش و عشرتی نشانتان بدهد که تا آخر عمر یادتان نرود . اینکه ما مسلمانیم دلیل بر این نمی شود که غیر مسلمانان را مشتی فاحشه بدانیم . همانگونه که در ایران پدیده فاحشه گری وفساد وجود دارد در سراسر عالم نیز وجود دارد . چشم بصیرت نمیخواهد . به یکی از خیابانهای شهرتان بروید و سرتان را از جبینتان کمی بیرون بیاورد تا ببینید دور و برتان چه اتفاقاتی در حال افتادن است !


ازدواج عثمان با ام‌كلثوم
او همراه پدر بزرگوار خويش به مدينه هجرت كرد. زماني كه رقيه دختر بزرگ­تر آن حضرت از دنيا رفت، ام ‌كلثوم با عثمان ازدواج كرد. ازدواج آنها در ربيع‌الاول سال سوم هجرت صورت گرفت و در ماه شعبان سال 9 هجري از دنيا رفت. پيامبراكرم(ص) بر جنازه او نماز خواند. "اسماء بنت عميس" و "صفيه" دختر عبدالمطلب او را غسل دادند و "علي(ع)" و "فضل" و "سامة ‌بن زيد" او را در قبر نهادند.[1]
اما آنچه برخي قائلند ام‌كلثوم قبل از رقيه با عثمان ازدواج كرده است، نظريه غير مشهوري مي‌باشد. مرحوم "شيخ عباس قمي" در «منتهي­الامال» اين نظريه را از «قرب­الاسناد» "حميري" نقل نموده كه ام­كلثوم قبل از رقيه با عثمان ازدواج كرد؛ ولي سپس مي‌گويد:
مشهور تزويج رقيه به عثمان قبل از ام‌كلثوم مي‌باشد.[2] عثمان را به دليل ازدواج با دو دختر پيامبر(ص) «ذوالنورين» نيز مي­گويند.[3]

[1] . ابن عبدالبر، ابوعمريوسف بن عبدالله بن محمد؛ استيعاب، تحقيق علي محمد البجاوي، بيروت، دارالجيل، چ1، 1412، ج4 ص1953-1952.

[2] . قمي‌، شيخ عباس؛ منتهي آالامال، ناشر موفين، چ1، 1379، ج1 ص241.

[3] القدسي، مطهربن طاهر؛ البلد و التاريخ ترجمه محمدرضا شفيعي كدكني، تهران، آگه، چ1، 1374ش، ج2 ص731.

دهخدا :

ام کلثوم . [ اُم ْ م ِک ُ ] (اِخ ) سومین دختر رسول اکرم بود که بعد از مرگ رقیه در سال سوم هجری بازدواج عثمان بن عفان درآمد ودر سال نهم هجری وفات کرد و لقب ذوالنورین عثمان بسبب ازدواج وی با ام کلثوم و رقیه دو دختر رسول اکرم است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 272 و ریحانة الادب ج 6 ص 239 و تذکرة الخواتین ص 40 و 59 شود.

پایگاه حوزه :

علت ازدواج دو دختر پیامبر (ص) با عثمان

پرسش:چرا حضرت محمد (ص) دو دختر خود را به ازدواج عثمان در آورد؟پاسخ:
عثمان بن عفان ام کلثوم دختر پیامبر (ص) را گرفت ولی قبل از آنکه به خانه عثمان برود از دنیا رفت و پیامبر اکرم (ص) بعد از آن، رقیه را به عثمان بن عفان داد.
ازدواج کردن پیامبر (ص) یا به ازدواج در آوردن دختران آن حضرت بر اساس مصالح خاصی بوده است که ممکن است ما از آن مصالح بی خبر باشیم، ضمن آنکه چنین به نظر می رسد، ازدواج در صدر اسلام امر سهل و ساده بوده است و مسایل و دیدگاه­هایی که امروزه مد نظر هستند، زیاد مورد توجه نبوده اند.
بعضی هم عقیده دارند ازدواج ام کلثوم با عثمان بن عفان بعد از رقیه بوده است و رقیه در سال دوم هجری (در زمان جنگ بدر) وفات کرد.

منبع: پایگاه حوزه4082-24082-2

reza;21487 نوشت:

با سلام
دوست گرامی شما نوشته یه کاربر را گذاشتید و میگوید که این جوابی بودست که بشما دادند؟
کمی هم انصاف را رعایت کنید !اگر واقعن به دنبال حقانیت هستید !!!

..

من این را برای نمونه عنوان کردم مگر نه این نظریه یک نفر تنها نیست و بارها و بارها با این نظریه برخورد کردم و اگر اشتباه نکنم برای اولین بار این نظریه را (با اندکی تفاوت) در کتاب اندیشه اسلامی 1 در دانشگاه دیدم و بعدا بارها و بارها این نظریه را از جانب افراد مختلف مشاهده کرده ام و آن کاربر محترم نیز چیزی را که از جای دیگر شنیده بود برای من نقل کرده است و نه چیزی که پیش خود ساخته باشد .

کاوه;21485 نوشت:
د

سلام
ساسان من با تو در مواردی موافقم و علی رقم میلم باید بگم همینطوره که تو میگی
البته من هم موافق این نوع برخورد نیستم و میدونم همه دوستان این سایت هم به مشکلات و شبهاتی که بهشون اشاره میکنی واقفند چه بسا بیشتر از من و تو و همین هم دلیل وقت گذاشتن و راه انداختن این سایت و امسالهم شده که من همین جا از همشون تشکر میکنم تا اینجا موافق هستی که؟
در رابطه با این نظر و امثال این خزعبلات باید بگم این که در دین تحریف و تحریفات وجود داره رو هرچند دوست نداریم ولی هست مثال سادش همین عطسه که هر کی یطور بهاش برخورد میکنه یا عَلم هایی که بجای صاحب علم اشتباه گرفته میشه و خیلی از خرافات دیگه که باهشون داریم سروکله میزنیم و راهش اینه که با اسلحه علم به جنگشون بریم ولی کدوم علم ایا هر علمی پاسخ گوی مسائل ما میتونه باشه؟ ما میتونیم هر منبعی رو موثق بدونیم؟ علمی که هر روز یه تئوری دقیقا مخالف تئوری قبلی میده میتونه مبنای کار ما باشه؟البته ما بینیاز از این علم نیستیم و نخواهیم بود ولی وقتی منبع و مرجعی وجود داره که از 14 قرن پیش تا الان هنوز حرف برای گفتن داره و ثابت کرده میتونه از پس هر نوع مشکلی بر بیاد بهتر نیست ما اول سراغ این مبنا بریم؟مگر ما چقدر عمر داریم که بخوایم هر راهی رو چندبار امتحان کنیم؟ از طرفی تحسین میکنم این روحیه استقلال طلبت رو و پیشنهاد میکنم راهت رو حتما ادامه بده ولی با هدف تا انشاالله به جواب همه سوالاتت برسی
ما سندی محکم تراز قران مجید نداریم ولی برای فهمیدنش تنها یک راه داریم و اون اهلبیت اند که امروز دستمون از دامنشون کوتاه است
خیلی حرافی کردم خسته شدم بقیش تا بعد...
ادامه دارد
دوست داری بشنوی؟:Moshtagh:
وسلام

sasan2012;21496 نوشت:

مطلب دوست عزیز REZA را دیدم و باید محض اطلاع شما بگویم که این دوست عزیز این مطلب را عینا از سایتهای دیگر کپی نموده اند و چیز جدیدی نیست و حداقل این خوبی را دارد که قتل رقیه را توسط عثمان تایید می کند و یک علامت سوال بزرگ بر روی سکوت عجیب پیامبر در مقابل این جنایت بزرگ می گذارد که چرا هیچ نکرد ؟ و اگر با پسرش چنین می کردند آیا باز هم به لعنتی خشک و خالی اکتفا می کردند ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4703&p=21328

[/QUOTE[=Century Gothic]]

دوست گرامی فکر کنم شما با معنی نگاشته آشنای ندارید نگاشته با نوشته فرق میکند !!!
بنده منبع گذاشتم !!

ای کاش همه را به دقت می خواندید !!و نگاه به منبع هر متن یا جمله میکردید!!!
شما در کجای ان نوشتها شبهه دارید !!!؟

reza;21488 نوشت:

مراحل زیست شناختی زندگی انسان در قرآن قرآن آفرینش جهان و هر چه در آن است را به عنوان معجزه و دلیلی بر قدرت خداوند بیان میکند. از دیدگاه قرآن، حیات انسان با آفرینش آدم و حوا
آغاز میشود. و داستان خلقت، حکایت از آفرینش همه موجودات به صورت زوج برای تولید نسل و ادامه حیات دارد. مفسران معاصر مسلمان، به ویژه آنان که به تفسیر علمی دست یازیدهاند. با توجه به این که در قرآن هیچ اشارهای به تبدیل گونه از موجودات به گونه دیگر نشده است نظریه تکامل داروین را مغایر با تعالیم قرآن میدانند. همین مفسران معتقدند که قرآن در 1400 سال پیش چنان توصیف دقیقی از پیدایش جنین و مراحل زنجیرهای رشد و تکامل آن ارائه میدهد که برخی جزئیات آن به تازگی در تحقیقات علمی به اثبات رسیده است دیدگاههای تفسیری قدیمی و معاصر، ایات مربوط به بارداری، تولد و رشد و نمو انسان را دلیل محکمی بر عظمت و دقت خداوند در آفرینش انسان میدانند. مراحل اولیه زیست شناختی زندگی انسان از نظر قرآن شامل لقاح، رشد و نمو جنینی، تولد، شیردهی و از شیر گرفتن نوزاد است. همچنین آیات فراوانی، مراحل مختلف زندگی انسان را تا مرگ و حیات پس از مرگ توصیف میکند. در قرآن، آیاتی که به زندگی زیست شناختی انسان اشاره میکنند با ترتیب خاصی نیامدهاند و در سورههای متفاوتی ذکر شدهاند ولی در این مقاله آیات مشابه برای بررسی موضوع، طبقه بندی شدهاند. مقاله حاضر ترجمه و تلخیصی است از عنوان biology as the creation and stages of life در دایره المعارف قرآن که خدمت خوانندگان تقدیم میشود.
[1]- گلستان قرآن، شماره 118.

خب حرف من نیز همین است که گفته های قرآنی در زمینه آفرینش انسان با یافته های علمی مغایرت دارد . اینکه می گویید قرآن بسیاری از پدیده های علمی را در 1400 سال پیش عنوان کرده است مربوط به تفسیرپذیری های مختلف قرآن می شود . زمان قبل از انقلاب را به یاد آورید که مجاهدین ایدئولوژی خود را پیاده می کردند و بعد به دنبال آیات خاصی از قرآن می گشتند و آن را بنا به میل خود تفسیر می کردند و همین کار را نیز کمونیستها و سایر گروه ها نیز می کردند و قرآن نیز به نحوی است که همه جور تفسیری را می تواند در برگیرد . به عنوان مثال من می توان شعار صلح دوستی بدهم و چند آیه صلح از قرآن را مثال آورم و فردای ان روز اذن جهاد بدهم و چند آیه جهاد را شاهد بیاورم و یا هر چیز دیگر ...
دانشمندان می گویند جهان گاز بوده ، میرویم آیه ای که نوشته "دود" را پیدا می کنیم و این کشف را به اسم خود ثبت می کنیم . دوباره این نظریه به نظریه بیگ بنگ تغییر می کند و ما هم می رویم یک آیه دیگر که با بیگ بنگ مطابقت داشته باشد را پیدا می کنیم و این یافته علمی را به نام خود ثبت می کنیم . اگر فردا نظریه جدیدی پیدا شود ما نیز به دنبال آیه جدیدی خواهیم گشت . قرآن می گوید جهان را در شش روز آفریدیم و حالا که می فهمیم شش روز بسیار دور از ذهن است کلمه یوم را به دوره تفسیر می کنیم و هزار دلیل می آوریم . مسلما اگر منظور خدا "دوره" بوده است حتما از لغتی که رایج برای همین معنی بوده است استفاده می کرده و نه از کلمه یوم به معنی روز !
الان هم که شما یک کلمه به عنوان مثال "علق" را می گیرید و هزار تفسیر پزشکی از آن استخراج می کنید که متناسب با علم روز باشد .
بعضی دوستان خورده می گیرند که علم تجربی ناکارآمد است ! ولی در عین حال در برابر این رویکردهای سلیقه ای موضع نمی گیرند .

[=&quot]6- [/][=&quot]شک در مورد معجزات پیامبر : در مورد معجزه شق القمر گفته می شود که چگونه این اتفاق بزرگ رخ داد در حالی که غیر از مردم مکه(قریش) ، این پدیده در جای دیگری رؤیت نشد ؟ در حالی که اگر این پدیده رخ داده بود می بایست مردم ایران و روم و مصر نیز آن را مشاهده می کردند و این امر حداقل می باید توسط منجمان این دو امپراطوری بزرگ ( ایران و روم ) ثبت می شده است و همچنین می بایست بنا بر اساس خصلت افسانه پردازی مردم قدیم ، از روی این پدیده منحصر به فرد، افسانه ها و داستانها نقل می شد و تا به امروز داستانهای آن باقی می ماند[/][=&quot] [/][=&quot][/]

[=&quot]پاسخ:[/]

[=&quot]آيه اول و دوم سوره قمر، واقعه شق القمر را بيان نموده است «اقتربت الساعة و انشق القمر و ان يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمر» نزديك شد قيامت و ماه از هم شكافت و هرگاه نشانه اي ببينند روي بگردانند و گويند سحري دايم است».[/]

[=&quot]يكي از معجزات مورد توافق همه مسلمانان اعم از شيعه و سني شكافته شدن قمر در مكه قبل از هجرت مي باشد. نظر عموم مفسرين شيعه و سني به خصوص محققيني مثل علامه طباطبايي بر آن است كه آيات مذكور دلالت آشكاري بر اين دارد كه شكافته شدن ماه واقعه اي بوده كه در زماني نزديك به زمان نزول اين آيات رخ داده است. خصوصا آيه دوم، اين دلالت را بسيار وضوح مي بخشد.[/]

[=&quot]آيه دوم وقوع اين حادثه و مقابله مشركين با آن و سحر خواندن اين عمل را بيان مي كند. روايات بسيار زيادي از شيعه و سني اين مطلب را بيان كرده است. بنابراين با توجه به مستندات قرآني، روايي و تفسيري جايي براي شك در وقوع اين حادثه نيست.[/]

[=&quot]اساسا معجزات اموري هستند كه خلاف عادت و سنت رايج مي باشند، لذا هر معجزه اي در دوران خودش و بعد از آن بعيد شمرده شده است. مگر تبديل عصا به مار، زنده شدن مرده از درون قبر، شكافته شدن دريا با آن توصيفات و ديگر معجزات انبياء عظام(ص) كاري عادي است. علم با تمام پيشرفتش هنوز به توجيه معقولي از اين معجزات نرسيده و نهايتا حدس و گمان هايي را مطرح مي كند.[/]

[=&quot]مسأله شكافته شدن ماه هيچ استحاله عقلي و علمي ندارد و فرمول هاي علمي عموما يا بيان سنت رايج را كرده و يا صرفا يك فرضيه داراي كاركرد است.[/]

[=&quot]مسأله قابل بحثي كه مي ماند اين است كه هيچ مورخي در جهان اشاره به رويت چنين واقعه اي نكرده است.[/]

[=&quot]در پاسخ به اين سوال كافي است به عواملي اشاره كنيم كه ممكن است در اين عدم رويت موثر باشد:[/]

[=&quot]1- شكافته شدن ماه به حدي بوده كه تنها از منطقه خاصي مثل حجاز قابل رويت بوده و از مناطق ديگر به دليل تغيير در زاويه ديد، قابل رويت نبوده است.[/]

[=&quot]2- مدت زمان شكافته شدن بسيار كوتاه بوده لذا كسي غير از جمع حاضر نزد پيامبر(ص) كه آماده ديدن آن بودند متوجه موضوع نشده است.[/]

[=&quot]3- در آن دوران امكانات رصد آسمانها بسيار كم بوده در منطقه حجاز اصلا نبوده و مناطقي مثل هند و روم و يونان هم اگر رصدخانه اي داشته اند يا متوجه نشده اند به خصوص به جهت غيرمنتظره بودن آن و يا اصلا از آن نقطه قابل رويت نبوده است.[/]

[=&quot]بنا بر آنچه نقل شده، اين واقعه در اوايل شب چهاردهم ذي حجه سال پنجم قبل از هجرت در همان اوايل طلوع ماه در مدت زمان كوتاهي رخ داده است. لذا اين كه براي افراد در مناطق ديگر قابل رويت نباشد بسيار محتمل است.[/]

[=&quot]4- شايد در گزارشات بعضي از مورخين در مناطق ديگر هم آمده ولي توسط مغرضين از منابع حذف شده است.[/]

[=&quot]براي آگاهي بيشتر ر.ك:[/]

[=&quot]1- تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ذيل آيات اول و دوم سوره قمر[/]

[=&quot]2- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 9، سيره رسول اكرم(ص) در قرآن، آيت الله جوادي آملي، ص 56 تا 61 ، انتشارات اسراء قم[/]

[=&quot]اکنون چند واقعه سماوی که شبهه در وقوع آنها نیست و گروهی نقل کردند و گروهی نقل نکرده اند : 1- در کتاب نجوم فلاماریون مرسوم به آسترومی پوپولر در ص 789 آمده است : در سال 1572 میلادی ناگهان ستاره روشنی در میان صورت کف الخضیب پدید آمد که زیر ابر غلیظ می درخشید چنانکه همه مردم آنرا دیدند و به رصد خانه آمدند و منجمان را آگاه کردند .این ستاره روشن چهر سال در آسمان بو دو پس از آن ناپدید گشت .در آن عهد در ایران منجمین بزرگی بودند مانند عبدالعلی بیرجندی و ملا محمد قاسم مظفر جنابذی صاحب کتاب تنبیهات که عجایب بسیاری نگاشته اما این مورد را اشاره هم نکرده است .2- ملا محمد قاسم مظفر در تنبیهات نقل کرده : روز سه شنبه دهم رجب 232 پنجاه و چهار روز قبل از جلوس متوکل علامتی در آسمان ظاهر شد که مانند آن کس ندید و دیدند کهن آفتاب طلوع کرد و قوسی روشن و درخشان بسیار مفید و تابان یک نیمه قرص آنرا احاطه کرده بود 3- در شب یکشنبه 23 رمضان 232 در آسمان سرخی ای پیدا شد که مانند آتش متصل بافق شمالی تا فرقدان کشیده بود و از آنجا بدو قسمت شده و قسمتی بجانب مشرق و قسمتی به جانب مغرب و مانند ستونی از آتش سرخ و تابان بود .4- در سال 245 آتشی از جانب بنات النعش تا قبله کشیده در آسمان پدید آمد و مردم را گمان قیامت افتاد به مسجد رفتند و آغاز گریه و زاری کردند 5- در جمادی اول 245 ستاره ای در آسمان پدید آمد که به آن بزرگی و روشنی و پایداری کس ندیده بود و از ناحیه شمال تا وسط السماء رفت و چند پاره از آن جدا شد .[/]

[=&quot] نمونه دیگر ان که معمولا خودمان هم می بینیم، بحث خسوف و کسوف است که اهالی بعضی از شهرها و دیارها می بینند و اهالی دیگر شهرها اصلا اثری از آن نمی بیننند . یا موارد زیادی که غروب آفتاب زیبایی را عده ای می بینند و دیگران همان را نمی بیینند . یا مثال خورشید که در زمان جنگ تحمیل یک روز ،رنگ سرخی به خود گرفت که همه گفتند این به خاطر کشته شدن بیگناهان بوسیله دشمن است و اهالی بسیاری از شهرها آنرا دیدند و دهان به دهان چرخید .[/]


کاوه;21485 نوشت:


معجزات و کرامات به نظر من می توانند معیار خوبی برای شناخت حق باشند . البته تشخیص معجزه و کرامت مشکل است . یک وقت معجزه و کرامت مانند زدن عصای حضرت موسی به سنگ و جاری شدن 12 چشمه است، زمانی معجزه مانند دمیدن حضرت عیسی در گل ساخته شده به شکل پرنده و پرواز آن است، در جایی دیگر معجزه مانند زنده شدن پرندگان با فراخوان حضرت ابراهیم است، یا کرامتی به شکل شفای چشمان یعقوب علیه السلام با پیراهن یوسف است.اگر این گونه بود بله اینها می توانند معیار حق باشند. همانگونه که خداوند متعال این راه را در اختیار پیامبرانش قرار داد تا قدرت نمایی کنند و مریدان را به پروردگار دعوت کنند .مانند حضرت صالح که از کوه ناقه بیرون آورد . یا حضرت محمد رسول مهربانی، که رد شمس نمود .این موارد نشان می دهد که کار با معجزه از سشوی پیغمبران برای تثبیت ایمان یا واداشتن به ایمان بوده است . مانند جریان عصای حضرت موسی که مارهای ساحران را بلعید و آنها ایمان آوردند . اما تفاوت این موارد با کراماتی که مثلا از یک مرتاض دیده می شود یا کرامتی که یک مسیحی از تصویر حضرت مسیح یا توسل به ایشان ممکن است برایش حاصل شود، بسیار است . اینچنین کراماتی را دیگران نیز می توانند با تمرینات روحی انجام دهند. اما زنده کردن مردگان یا دمیدن در پرنده گلی و پرواز آن امری نیست که دیگر ی بتواند انجام دهد .و هرگز کسی چنین ادعایی نمی تواند بکند .اما کراماتی هم هست که اولیاء الهی انجام می دهند . این نوع هم از دیگران بر نمی آید . و عمدتا نتایجی که در این موارد به دنبال می آید در کرامات ادعایی دیگر یافت نمی شود .برای نمونه کراماتی که امام رضا علیه السلام یا دیگر ائمه در موارد شفای مثلا فلج یا ...انجام می دهند از اشخاص دیگر ساخته نیست . ناگفته نماند از آنجا که دنیای ما سراسر اسرار است، و از آنجا که بعضی با اموری آشنایی دارند و دیگران از آن محرومند ،ساده اندیشان فکر می کنند که کار طرف مقابل کرامت است . در حالی که کرامت نیست بلکه نوعی مسائل دیگر مانند جادو و سحر یا ارتباط با اجنه یا آشایی با علوم غریبه است . مثلا در تاریخ اسلام ،یکی از سلسله های اسلامی ، مشعشعیان هستند که تقریبا کمی قبل از صفویه در بصره و هویزه و مناطق اطراف خوزستان ،حتی تا کرمانشاه فعالیت کرده و فرمانروایی داشتند .آغاز کار ایشان به این صورت است که محمد بن فلاح اگر اشتباه نکرده باشم در نامش ،کتاب استاد خود را که درباره علوم غریبه بود سرقت کرده و به یادگیری مطالب آن می پردازد . او بدین وسیله می تواند در حالیکه تیزی نوک شمشیر را زیر شکمش قرار داده روی شمشیر بخوابد بدون اینکه شمشیر در بدنش فرو برود . و کارهایی از این قبیل را در برابر عشایر عرب انجام داده آنان را به جمع یاران خود آورده و گروهی بزرگ را تشکیل می دهد. و ادعا می کند که کرامات دارد . پس از اندکی به کربلا حمله کرده و حرم امام حسین را نیز غارت می کند .نمونه دیگر افرادی هستند که ریاضت کشیده و دعاهایی می نویسند که اشخاصی که مواد مخدر در پاکستان یا ... می فروشند نزد آنها رفته و از آنها ورد خاصی گرفته، استفاده می کنند ،دعاهایی که حتی اجازه نمی دهد گلوله در بدن این سوداگران مواد مخدر نفوذ کند و در مواردی به همین دلیل نیروهای انتظامی مجبور شده اند مکان حضور شخص را منفجر کنند و به این صورت او را از بین ببرند .صرف نظر از موارد منفی این امور که با کرامت و فلسفه آن ناسازگار است. این کار امری نیست که از دیگران ساخته نباشد بلکه می توان با آموزش به این مقام دست یافت . در مواردی افرادی از مسیحیان ادعای شفا می کنند در حالی که در موارد نادری آنهم نصفه نیمه شفا حاصل شده است . مثلا کسی که فلج بوده( البته معلوم نیست حقیقت را بگویند ) کمی خوب شده اما لنگ میزند. در هند دعاهایی را شیاطین به بعضی از مرتاضها می آموزند که اگر کسی خواست بچه دار شود نزد آنها برود و مرتاض با انجام اموری کمک می کند که آن زن بچه دار شود . درحالی که حقیقت این است که شیطان در این موارد در ا نعقاد نطفه شریک می شود و این مورد را هم قرآن اشاره کرده است .قرآن می فرماید شیطان در انعقاد نطفه بعضی شرکت می کند. جمع بندی بحث اینکه اگر کسی بتواند کرامت و معجزه را تشخیص دهد ، به یقین ملاک خوبی برای حقیقت یابی به دست آورده است.

همانطور که شما در مورد کرامات سایر مذاهب و مکاتب تردید دارید آنها نیز در مورد کرامات دین ما شک و شبهه دارند . اینکه بگوییم چون ما شیعه هستیم پس سخن ما درست و سخن آنها نادرست ، اصلا منطقی نیست . اگر شما متولد یک خانواده بودایی در هندوستان بودید آیا باز هم همینگونه با قاطعیت اظهار نظر می کردید و جانب شیعه را می گرفتید ؟
دیشب اخبار ساعت ده شبکه سه ، مرتاض هندی را نشان می داد که هفتاد سال نه آب نوشیده بود و نه غذایی خورده بود ! ما این را کرامت نمیدانیم ولی اگر همین عمل از یکی از بزرگان مذهب ما سر زده بود آن را دلیل بی چون و چرای کرامت او می دانستیم .
کسانی که از طریق ادیان بودایی و مسیحی شفا گرفته اند اگر بیشتر از ما نباشند حداقل کمتر نیز نیستند . سالانه میلیونها توریست فقط به قصد شفا گرفتن به معابد هندوستان می روند . اگر شفایی در کار نبود مطمئنا این افراد بیکار نبودند که هزاران کیلومتر از خانه و زندگی خود دور بیفتند تا فقط یک معبد را ببینند و برگردند .

در مورد مرده زنده کردن حضرت عیسی نیز باید بگویم که هیچ منبع علمی موثقی برای تایید اینگونه موارد وجود ندارد . انجیل می گوید پسر خدا را به صلیب کشیدند و قرآن می گویند مسیح به آسمانها عروج کرد و شخص دیگری را به اشتباه جای او به صلیب کشیدند . مسیحیان بر نظریه ما می خندند و ما بر نظریه آنها ! در اینگونه مواقع باید تعصب دینی را کنار گذاشت و با دید علمی حقیقت را جستجو کرد تا آنکه درست می گوید بر راهش ثابت قدم بماند و آنکه اشتباه می گوید به راه راست رهنمون شود .

reza;21501 نوشت:
sasan2012;21496 نوشت:

مطلب دوست عزیز reza را دیدم و باید محض اطلاع شما بگویم که این دوست عزیز این مطلب را عینا از سایتهای دیگر کپی نموده اند و چیز جدیدی نیست و حداقل این خوبی را دارد که قتل رقیه را توسط عثمان تایید می کند و یک علامت سوال بزرگ بر روی سکوت عجیب پیامبر در مقابل این جنایت بزرگ می گذارد که چرا هیچ نکرد ؟ و اگر با پسرش چنین می کردند آیا باز هم به لعنتی خشک و خالی اکتفا می کردند ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4703&p=21328

[/quote]

دوست گرامی فکر کنم شما با معنی نگاشته آشنای ندارید نگاشته با نوشته فرق میکند !!!
بنده منبع گذاشتم !!

ای کاش همه را به دقت می خواندید !!و نگاه به منبع هر متن یا جمله میکردید!!!
شما در کجای ان نوشتها شبهه دارید !!!؟

من خدای ناکرده جسارت نکردم و منظورم این بود که قبلا نیز این مطلب شما را عینا در جایی دیگر خوانده ام و یادم نمی اید که اشکالی از ان گرفته باشم .

سلام
تا اینجا من فقط یک کلمه اضافه میکنم
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک....
وسلام
تمام حرف شما تو یک کلمه خلاصه میشه که چیز جدیدی نیست
قران قطعی صدور است و ظنی الدلاله
همش همینو میخواستید ثابت کنید؟
سلام

کاوه;21506 نوشت:
[=&quot]در پاسخ به اين سوال كافي است به عواملي اشاره كنيم كه ممكن است در اين عدم رويت موثر باشد:[/]

[=&quot]1- شكافته شدن ماه به حدي بوده كه تنها از منطقه خاصي مثل حجاز قابل رويت بوده و از مناطق ديگر به دليل تغيير در زاويه ديد، قابل رويت نبوده است.[/]

[=&quot]2- مدت زمان شكافته شدن بسيار كوتاه بوده لذا كسي غير از جمع حاضر نزد پيامبر(ص) كه آماده ديدن آن بودند متوجه موضوع نشده است.[/]

[=&quot]3- در آن دوران امكانات رصد آسمانها بسيار كم بوده در منطقه حجاز اصلا نبوده و مناطقي مثل هند و روم و يونان هم اگر رصدخانه اي داشته اند يا متوجه نشده اند به خصوص به جهت غيرمنتظره بودن آن و يا اصلا از آن نقطه قابل رويت نبوده است.[/]

[=&quot]بنا بر آنچه نقل شده، اين واقعه در اوايل شب چهاردهم ذي حجه سال پنجم قبل از هجرت در همان اوايل طلوع ماه در مدت زمان كوتاهي رخ داده است. لذا اين كه براي افراد در مناطق ديگر قابل رويت نباشد بسيار محتمل است.[/]

[=&quot]4- شايد در گزارشات بعضي از مورخين در مناطق ديگر هم آمده ولي توسط مغرضين از منابع حذف شده است.[/]

[=&quot]براي آگاهي بيشتر ر.ك:[/]

[=&quot]1- تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ذيل آيات اول و دوم سوره قمر[/]

[=&quot]2- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 9، سيره رسول اكرم(ص) در قرآن، آيت الله جوادي آملي، ص 56 تا 61 ، انتشارات اسراء قم[/]

[=&quot]اکنون چند واقعه سماوی که شبهه در وقوع آنها نیست و گروهی نقل کردند و گروهی نقل نکرده اند : 1- در کتاب نجوم فلاماریون مرسوم به آسترومی پوپولر در ص 789 آمده است : در سال 1572 میلادی ناگهان ستاره روشنی در میان صورت کف الخضیب پدید آمد که زیر ابر غلیظ می درخشید چنانکه همه مردم آنرا دیدند و به رصد خانه آمدند و منجمان را آگاه کردند .این ستاره روشن چهر سال در آسمان بو دو پس از آن ناپدید گشت .در آن عهد در ایران منجمین بزرگی بودند مانند عبدالعلی بیرجندی و ملا محمد قاسم مظفر جنابذی صاحب کتاب تنبیهات که عجایب بسیاری نگاشته اما این مورد را اشاره هم نکرده است .2- ملا محمد قاسم مظفر در تنبیهات نقل کرده : روز سه شنبه دهم رجب 232 پنجاه و چهار روز قبل از جلوس متوکل علامتی در آسمان ظاهر شد که مانند آن کس ندید و دیدند کهن آفتاب طلوع کرد و قوسی روشن و درخشان بسیار مفید و تابان یک نیمه قرص آنرا احاطه کرده بود 3- در شب یکشنبه 23 رمضان 232 در آسمان سرخی ای پیدا شد که مانند آتش متصل بافق شمالی تا فرقدان کشیده بود و از آنجا بدو قسمت شده و قسمتی بجانب مشرق و قسمتی به جانب مغرب و مانند ستونی از آتش سرخ و تابان بود .4- در سال 245 آتشی از جانب بنات النعش تا قبله کشیده در آسمان پدید آمد و مردم را گمان قیامت افتاد به مسجد رفتند و آغاز گریه و زاری کردند 5- در جمادی اول 245 ستاره ای در آسمان پدید آمد که به آن بزرگی و روشنی و پایداری کس ندیده بود و از ناحیه شمال تا وسط السماء رفت و چند پاره از آن جدا شد .[/]

[=&quot] نمونه دیگر ان که معمولا خودمان هم می بینیم، بحث خسوف و کسوف است که اهالی بعضی از شهرها و دیارها می بینند و اهالی دیگر شهرها اصلا اثری از آن نمی بیننند . یا موارد زیادی که غروب آفتاب زیبایی را عده ای می بینند و دیگران همان را نمی بیینند . یا مثال خورشید که در زمان جنگ تحمیل یک روز ،رنگ سرخی به خود گرفت که همه گفتند این به خاطر کشته شدن بیگناهان بوسیله دشمن است و اهالی بسیاری از شهرها آنرا دیدند و دهان به دهان چرخید .[/]

گفته های شما تقریبا همانی است که در مطلب پیشین تر نیز به انها اشاره شده بود و پاسخ من به شما نیز همانهایی است که قبلا گفتم .
این پدیده هایی را نیز که گفتید ، همانطور که خود اظهار داشته اید افراد زیادی مشاهده کرده اند و در تاریخ نیز به ثبت رسیده است . اما ماهی که در حجاز رویت شود حداقل باید در سراسر آن نصف النهار نیز قابل مشاهد باشد که باز شامل بخش عظیمی از امپراطوری ایران و روم و تمدن مصر می شود ولی از هیچیک از این سه تمدن بزرگ چنین گزارشی مبنی بر شق القمر دریافت نشده است و با این استدلال کشوری مثل هند که خارج از نصف النهار حجاز است چگونه به قول دوست عزیزمان می توانسته شاهد پدیدۀ شق القمر بوده باشد ؟

یک علامت سوال بزرگ بر روی سکوت عجیب پیامبر در مقابل این جنایت بزرگ می گذارد که چرا هیچ نکرد ؟ و اگر با پسرش چنین می کردند آیا باز هم به لعنتی خشک و خالی اکتفا می کردند ؟ همانطور که پیشتر پاسخ داده شد رسول الله در برابر آزار دهنده دختر یا دختر خوانده اش زینب حکم قتل او را صادر کرد،پس ثابت شد که برای حضرت دختر یا پسر تفاوتی نمی کند . والا نباید در برابر جریان زینب عکس العملی از خود نشان می داد .

در ضمن شما پیامبر را تا ان سطح پایین آورده اید که اظهار می دارید که پیامبر برای حفظ دل اصحابش حاضر شده است دختر خود را به کشتن بدهد و دم بر نیاورد ؟ پیامبر هرگز دختر خود را به کشتن نداد ، بلکه او را شوهر داد نه اینکه او را به قتلگاه فرستاده باشد . در ضمن بهتر است درباره رقیه بیشتر تحقیق کنید چرا که درباره سال تولد و حتی ازدواجش با جناب عثمان سخن است و این تاریخ نگاری بر گرفته از تاریخ نگاری شیخ مفید است که ازدواجش با عثمان را تایید می کند . نقل های دیگر هم خواندنی است .
در ضمن اعراب آنچنان هم که تبلیغ می شود ضد زن نبودند و بهترین نمونه اینکه ملکه سبا فرمانروای سرزمین عرب نشین زمان خویش بود و یا اینکه زن چنان منزلتی داشته که خدیجه به عنوان بانویی متمول و قدرتمند در میان اعراب پله های ترقی را یک به یک طی می کند بدون هیچ مزاحمتی و اگر زنده به گور کردنی در کار بوده ، توسط اعراب بادیه نشین و بدوی صورت می گرفته که طبق آیه قرآن بدلیل فقر و گرسنگی بوده و نه گرایشات ضد زن گرایانه ........گرایشات ضد زن را در عمل و رفتار خلیفه دوم و حتی زبیر و دیگر صحابه می توانید ببینید . تا آنجا که عمر می گوید ازدواج در جاهلیت با زنان و اهمیت دادن به آنها تنها برای بچه آوردن بود و ما هرگز زنها را ارزشی قائل نبودیم.
اینکه می گویید زن در غرب مقامی جز برای مقاصد عشرت و عیش و کارتن خوابی و عروسک بودن ندارد ، نظر خود شماست .منظور من همه زنها نیست ونبوده است . بلکه عملکرد و رفتار غرب در برابر زنان را مد نظر داشتم نه ابراز عقیده در مورد همه آنها . اینکه شما به کلی رد می کنید هم قابل تامل است . و البته اگر ما سفری به خارج نداشتیم به قول شما، لااقل از کانال های تلویزیونی آنها که بی خبر نیستیم .فکر نمی کنم مخاطب این شبکه ها مردم غرب نباشند و این شبکه ها بر اساس مخاطب سنجی برنامه ریزی نکنند مگر انکه ارزشی برای رای و نظر مردماشن قائل نباشند که این هم خودش جای بحثی دارد .

ازدواج عثمان با ام‌كلثوم

استفاده از منابعی مانند استیعاب ( قرن پنجم )،یا لغت نامه دهخدا ( معاصر )ویا پایگاه غیر حرفه ای و صرفا اطلاع رسانی حوزه و یا منتهی الامال (معاصر )یا کتاب جغرافی مقدسی ،در اثبات ازدواج عثمان و ام کلثوم کاری حرفه ای نیست . بلکه باید از منابع دست اول استفاده کرده و به جوانب امر کاملا آگاه بود .

یک پیام هم برای مدیر سایت دارم و این است که علیرغم توصیه شما من نمی توانم در برابر سوالهای دوستان سکوت کنم و اگر جواب ندهم مجددا متهم به شبهه پردازی و یا فرار از جواب و حقیقت می شوم . چنانچه خود اقدام به بستن این مبحث ننمایید بنده مجبور خواهم بود تا جایی که وقت می کنم و درس و پروژه اجازه می دهد جوابگوی عزیزان باشم .

sasan2012;21508 نوشت:
reza;21501 نوشت:

من خدای ناکرده جسارت نکردم و منظورم این بود که قبلا نیز این مطلب شما را عینا در جایی دیگر خوانده ام و یادم نمی اید که اشکالی از ان گرفته باشم .

[=Book Antiqua]با سلام
خوب اگر اشکالی نگرفتید !چرا طرح شبهه کردید ؟آنجا به اکثرسوالات شما به دقت با آخرین تحقیقات جواب داده شده!!!
حاصل سالها تحقیق را امروزه به راحتی در اختیار من و شما گذاشتند !!و اما ما اجازه خواندن آنها را به خود نمیدهم !!!!و به راحتی میگویم عایشه در سن ۹ سالگی با پیامبر ازدواج کرد!!!
و یا بقیه سوالات....!!!....!!!
دوست گرامی بهتر بود قبل از شبهه با کمی پرسوجو و تحقیق درست !!مطالب را می خواندید در همین سایت و بعد سوال میکردید ؟!!
بازهم اگر در مورده ان مطالب مشکلی دارید بگوید !!؟
پیروز باشید

[=arial]کاوه[=arial] :
(( همانطور که پیشتر پاسخ داده شد رسول الله در برابر آزار دهنده دختر یا دختر خوانده اش زینب حکم قتل او را صادر کرد،پس ثابت شد که برای حضرت دختر یا پسر تفاوتی نمی کند . والا نباید در برابر جریان زینب عکس العملی از خود نشان می داد .))

sasan2012 : پس چرا برای قتل رقیه اقدامی نکرد ؟


پیامبر هرگز دختر خود را به کشتن نداد ، بلکه او را شوهر داد نه اینکه او را به قتلگاه فرستاده باشد . در ضمن بهتر است درباره رقیه بیشتر تحقیق کنید چرا که درباره سال تولد و حتی ازدواجش با جناب عثمان سخن است و این تاریخ نگاری بر گرفته از تاریخ نگاری شیخ مفید است که ازدواجش با عثمان را تایید می کند . نقل های دیگر هم خواندنی است .

[=arial]sasan2012 : فرستادن دختر به خانه ی کسی که سابقه خوبی در مورد رفتار با زنان خویشن ندارد آیا به منزلۀ فرستادن به قتلگاه و یا حداقل شکنجه گاه نیست ؟
[=arial]

گرایشات ضد زن را در عمل و رفتار خلیفه دوم و حتی زبیر و دیگر صحابه می توانید ببینید . تا آنجا که عمر می گوید ازدواج در جاهلیت با زنان و اهمیت دادن به آنها تنها برای بچه آوردن بود و ما هرگز زنها را ارزشی قائل نبودیم.

[=arial]sasan2012 : [=arial]این تفکری است که در زمان باستان در همه جا وجود داشته است و منحصر به منطقه عربستان نیست و حتی در عصر حاضر نیز به وفور یافت می شود . ولی اگر در مقام مقایسه نگاه کنیم مقام زن در عربستان بسیار بالاتر از بسیاری از کشورهای دیگر و حتی روم باستان بوده است !
[=arial]
اینکه می گویید زن در غرب مقامی جز برای مقاصد عشرت و عیش و کارتن خوابی و عروسک بودن ندارد ، نظر خود شماست .منظور من همه زنها نیست ونبوده است . بلکه عملکرد و رفتار غرب در برابر زنان را مد نظر داشتم نه ابراز عقیده در مورد همه آنها . اینکه شما به کلی رد می کنید هم قابل تامل است . و البته اگر ما سفری به خارج نداشتیم به قول شما، لااقل از کانال های تلویزیونی آنها که بی خبر نیستیم .فکر نمی کنم مخاطب این شبکه ها مردم غرب نباشند و این شبکه ها بر اساس مخاطب سنجی برنامه ریزی نکنند مگر انکه ارزشی برای رای و نظر مردماشن قائل نباشند که این هم خودش جای بحثی دارد .

[=arial]sasan2012 :من چیزی را به کلی رد نکردم و اگر مطلب مرا درست خوانده بودید می دیدید که نوشته بودم که همانطور که فساد در کشور ما وجود دارد در غرب نیز وجود دارد و چیزی به نام فساد را به کل رد نکرده بودم !
در ضمن در خارج برای کارهای تبلیغاتی هم مدلهای زن وجود دارد و هم مدلهای مرد ولی از آنجایی که ما به دیدن زن سر برهنه و دامن کوتاه و یا شلوار جین عادت نداریم و ان را مخالف عقاید خود می دانیم انتظار داریم که خارجیها نیز مانند ما فکر کنند و در غیر اینصورت آنها را فاسد و فاسق بنامیم . بی حجابی آنها همانقدر برای ما تعجب آور است که با حجاب بودن زنان ما برای آنان !
اگر با عینک یک مسیحی به این قضایا نگاه کنید آنگاه نظرتان تا حد زیادی عوض خواهد شد .
[=arial]

[=arial]ازدواج عثمان با ام‌كلثوم[=arial]
[=arial]
[=arial]استفاده از منابعی مانند استیعاب ( قرن پنجم )،یا لغت نامه دهخدا ( معاصر )ویا پایگاه غیر حرفه ای و صرفا اطلاع رسانی حوزه و یا منتهی الامال (معاصر )یا کتاب جغرافی مقدسی ،در اثبات ازدواج عثمان و ام کلثوم کاری حرفه ای نیست . بلکه باید از منابع دست اول استفاده کرده و به جوانب امر کاملا آگاه بود .
[=arial]
متاسفانه با این موج فیلترینگی که راه افتاده است همین چند منبع نیز غنیمت بود مگر نه دست من نیز اینقدر کوتاه نبود . برای همین است که می گویم کاش فضای بازی ایجاد شود که هر کس بتواند به راحتی حرف خود را بزند و یا تحقیق کند .

reza;21515 نوشت:
sasan2012;21508 نوشت:

با سلام
خوب اگر اشکالی نگرفتید !چرا طرح شبهه کردید ؟آنجا به اکثرسوالات شما به دقت با آخرین تحقیقات جواب داده شده!!!
حاصل سالها تحقیق را امروزه به راحتی در اختیار من و شما گذاشتند !!و اما ما اجازه خواندن آنها را به خود نمیدهم !!!!و به راحتی میگویم عایشه در سن ۹ سالگی با پیامبر ازدواج کرد!!!
و یا بقیه سوالات....!!!....!!!
دوست گرامی بهتر بود قبل از شبهه با کمی پرسوجو و تحقیق درست !!مطالب را می خواندید در همین سایت و بعد سوال میکردید ؟!!
بازهم اگر در مورده ان مطالب مشکلی دارید بگوید !!؟
پیروز باشید

منظورم این بود که من اشکالی از منبع شما نگرفتم و نه از جوابهای دوستان ، نقد بسیار است .
مشغول خواندن مطالب این سایت عزیز هستم ولی جوابها همانی است که پیشتر در سایر سایتها نیز دیده بودم و چیز چندان جدیدی نمی بینم که به معلوماتم بیفزاید .

sasan2012;21521 نوشت:

منظورم این بود که من اشکالی از منبع شما نگرفتم و نه از جوابهای دوستان ، نقد بسیار است .
مشغول خواندن مطالب این سایت عزیز هستم ولی جوابها همانی است که پیشتر در سایر سایتها نیز دیده بودم و چیز چندان جدیدی نمی بینم که به معلوماتم بیفزاید .

[=Century Gothic]
دوست گرامی شما طرح سوال کردید !درسته؟و به دنبال حقانیت پاسخ هستید !!؟
چرا مطالبی که گذشته شد را نمی خوانید!!!که اگر در جواب دوستان کوتاهی کردند !!!
توضیح دهند !!!!
مطالبی را در اینجا گذاشتم !!اما
[=Book Antiqua]ظاهرا[=Century Gothic] رویت نکردید !!!!مگر بدنبال جواب نیستید؟

عائشه، در چند سالگي با رسول خدا (ص) ازدواج كرده است؟

آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد ؟

آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟

اثبات ازدواج عمر فاروق با ام كلثوم

واقعه ردالشمس چیست؟

چرا ديه زن نصف ديه مرد است؟


حقوق زن در اسلام و مقایسه ی آن با دیدگاه بین المللی حقوق بشر

.....
چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟

سخنرانیهای آیت الله دکتر محمد حسینی قزوینی....
...

reza;21522 نوشت:
]


دوست گرامی شما طرح سوال کردید !درسته؟و به دنبال حقانیت پاسخ هستید !!؟
چرا مطالبی که گذشته شد را نمی خوانید!!!که اگر در جواب دوستان کوتاهی کردند !!!
توضیح دهند !!!!
مطالبی را در اینجا گذاشتم !!اما
ظاهرا رویت نکردید !!!!مگر بدنبال جواب نیستید؟

عائشه، در چند سالگي با رسول خدا (ص) ازدواج كرده است؟

آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد ؟

آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟

اثبات ازدواج عمر فاروق با ام كلثوم

واقعه ردالشمس چیست؟

چرا ديه زن نصف ديه مرد است؟


حقوق زن در اسلام و مقایسه ی آن با دیدگاه بین المللی حقوق بشر

.....
چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟

سخنرانیهای آیت الله دکتر محمد حسینی قزوینی....
...



دوست عزیز خواندم و همانطور که گفتم مطلب جدیدی نبود .
در مورد سن عایشه حدیث واضح و صحیح وجود دارد و اینکه رفته اند سن خواهرش را با سن او مقایسه کرده اند و یکسری قیاسها انجام داده اند تا به نتیجه دلخواه ( و نه نتیجه حقیقی ) برسند بسیار غیر منطقی است . وقتی سن خود عایشه ام المومنین در هاله ای از ابهام است چگونه رفته اند با اطمینان سن خواهرش را پیدا کرده اند و با او مقایسه کرده اند ؟ اینها مغالطه است و نه علم !

در مورد ازدواج دو دختر پیامبر با عثمان نیز به اندازه کافی سند معتبر وجود دارد که چند تا را نقل کرده ام ( هر چند که چند تایی نیز به قول کارشناس محترم چندان معتبر نبودند ) و اگر این فیترینگ در میان نبود به احتمال زیاد اسناد بیشتری در اختیارتان می گذاشتم . اگر این ازدواج ها واقعیت نداشت بیخود به عثمان ذوالنورین نمی گفتند !

این قضیه رد الشمس چیزی است بی نهایت باورنکردنی تر از قضیه شق القمر . اگر روزی خدای ناکرده این داستان به گوش غیر مسلمانان برسد فقط خدا می داند که چقدر مورد تمسخر قرار خواهیم گرفت و فقط خدا نیز می داند که چگونه باید پاسخگو باشیم . فرض کنیم که رویت ماه برای همه قابل رویت نبوده است ! خورشید به آن بزرگی را هم مردم دنیا خواب بودند و ندیدند ؟!

در مورد دیه و ارث زن که نصف مرد است نیز این جوابها بسیار قدیمی شده است و شاید تا صد سال پیش جوابگو بوده است ولی در زمان حاضر حتی ارزش بحث کردن را نیز ندارند . مثلا گفته شده که اگر دیه زن نصف مرد است دلیل بر ارزش کمتر او نمی شود و ملاک خود آدم است . حال اگر رییس شما حقوق شما را نصف همکارتان بدهد و چنین استدلال کند که ملاک خودتی و نه پولی که می گیری آیا باز هم به همین راحتی احسنت می گویی و راضی می شوی ؟
هزینه درمان کلیه صدمه دیده برای مرد و زن یکی است ولی اگر این اتفاق برای زنی بیفتد نصف دیه را می گیرد و این دیه نصف خرج درمان کلیه او را کفاف می دهد پس تکلیف نصف دیگر چه می شود ؟ آیا این تبعیض و پایمال کردن حقوق زن نیست ؟

sasan2012;21532 نوشت:


دوست عزیز خواندم و همانطور که گفتم مطلب جدیدی نبود .
در مورد سن عایشه حدیث واضح و صحیح وجود دارد و اینکه رفته اند سن خواهرش را با سن او مقایسه کرده اند و یکسری قیاسها انجام داده اند تا به نتیجه دلخواه ( و نه نتیجه حقیقی ) برسند بسیار غیر منطقی است . وقتی سن خود عایشه ام المومنین در هاله ای از ابهام است چگونه رفته اند با اطمینان سن خواهرش را پیدا کرده اند و با او مقایسه کرده اند ؟ اینها مغالطه است و نه علم !

در مورد ازدواج دو دختر پیامبر با عثمان نیز به اندازه کافی سند معتبر وجود دارد که چند تا را نقل کرده ام ( هر چند که چند تایی نیز به قول کارشناس محترم چندان معتبر نبودند ) و اگر این فیترینگ در میان نبود به احتمال زیاد اسناد بیشتری در اختیارتان می گذاشتم . اگر این ازدواج ها واقعیت نداشت بیخود به عثمان ذوالنورین نمی گفتند !

این قضیه رد الشمس چیزی است بی نهایت باورنکردنی تر از قضیه شق القمر . اگر روزی خدای ناکرده این داستان به گوش غیر مسلمانان برسد فقط خدا می داند که چقدر مورد تمسخر قرار خواهیم گرفت و فقط خدا نیز می داند که چگونه باید پاسخگو باشیم . فرض کنیم که رویت ماه برای همه قابل رویت نبوده است ! خورشید به آن بزرگی را هم مردم دنیا خواب بودند و ندیدند ؟!

در مورد دیه و ارث زن که نصف مرد است نیز این جوابها بسیار قدیمی شده است و شاید تا صد سال پیش جوابگو بوده است ولی در زمان حاضر حتی ارزش بحث کردن را نیز ندارند . مثلا گفته شده که اگر دیه زن نصف مرد است دلیل بر ارزش کمتر او نمی شود و ملاک خود آدم است . حال اگر رییس شما حقوق شما را نصف همکارتان بدهد و چنین استدلال کند که ملاک خودتی و نه پولی که می گیری آیا باز هم به همین راحتی احسنت می گویی و راضی می شوی ؟
هزینه درمان کلیه صدمه دیده برای مرد و زن یکی است ولی اگر این اتفاق برای زنی بیفتد نصف دیه را می گیرد و این دیه نصف خرج درمان کلیه او را کفاف می دهد پس تکلیف نصف دیگر چه می شود ؟ آیا این تبعیض و پایمال کردن حقوق زن نیست ؟

دوست گرامی شما منبع ارائه ندادید ؟
تمامی منبعها از کتابهای خود اهل سنت و معتبر!!چطور این حرف را میزنید !!!
اگر قبلا مطالعه کردید و مهم بوده چگونه فراموش کردید !!!؟
بقول یکی از استادها که میگفت اینقدرها بی سواد نیستم که به هر سوالی جواب بدهم !!
یا حق

sasan2012;21532 نوشت:

در مورد ازدواج دو دختر پیامبر با عثمان نیز به اندازه کافی سند معتبر وجود دارد که چند تا را نقل کرده ام ( هر چند که چند تایی نیز به قول کارشناس محترم چندان معتبر نبودند ) و اگر این فیترینگ در میان نبود به احتمال زیاد اسناد بیشتری در اختیارتان می گذاشتم . اگر این ازدواج ها واقعیت نداشت بیخود به عثمان ذوالنورین نمی گفتند !

[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
اين لقب را تنها اهل سنت به جناب عثمان مي دهد نه شيعه ، و آن هم تنها براساس دروغ پردازي هاي بني اميه مي باشد
که در
[=Book Antiqua]آن[=Book Antiqua] مقاله بصورت کامل تمامي ابعاد و احتمالات موردنظر بررسي شده و رد گرديده است.
همواره سعي بر آن داشته ايم تا حقايق را آنگونه که هست بيان کنيم نه آن طور بعضي ها دوست دارند باشد، و جالبي کار اينجاست که تماما بر منابع متقن و معتبر اهل سنت تکيه کرده ايم و باز هم متاسفانه توسط برخي از .... متهم به توهين مي شويم و برفرض صحت گفتار مخالفين ، اگر توهيني هم شده در منابع معتبر اهل سنت اينچنين مي باشد و ما از زبان خود چيزي نقل قول نکرده ايم.
مثلا وقتي ما مي گوييم که وليد بن عقبه شرابخوار بوده از خود نقل قول نکرده ايم بلکه از شخصي مانند ذهبي (شاگرد ابن تيميه و از استوانه هاي علمي اهل سنت) چنين مطلبي را نقل کرده ايم (سير اعلام النبلاء ج 3 ص 414) آيا اکنون ما به صحابه توهين کرده ايم يا جناب ذهبي؟!
و يا در مورد ابوهريره که جناب عمر او را سارق ناميده باز ما توهين کرده ايم ، کافي است جهت شناخت کامل ابوهريره از ديدگاه اهل سنت به مقاله ذيل مراجعه نماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=106
و يا باز موارد بسياري ديگري از صحابه از ديدگاه صحاح سته را مي توانيد درمقاله ذيل بخوانيد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=99
(دقت داشته باشيد که تماما از منابع اهل سنت سخن گفته شده و علماي اهل سنت در مورد احاديث کتب صحيح بخاري اعتقاد دارند که صحيح ترين کتب بعد از قرآن بوه و کسي حق تحقيق در مورد اين کتاب را ندارد (پس اين تصور در ذهن نباشد که اين احاديث داراي سند و مدرک معتبر نمي باشد) )

sasan2012;21532 نوشت:

این قضیه رد الشمس چیزی است بی نهایت باورنکردنی تر از قضیه شق القمر . اگر روزی خدای ناکرده این داستان به گوش غیر مسلمانان برسد فقط خدا می داند که چقدر مورد تمسخر قرار خواهیم گرفت و فقط خدا نیز می داند که چگونه باید پاسخگو باشیم . فرض کنیم که رویت ماه برای همه قابل رویت نبوده است ! خورشید به آن بزرگی را هم مردم دنیا خواب بودند و ندیدند ؟!

http://www.askdin.com/showthread.php?t=1398&page=2

sasan2012;21532 نوشت:

در مورد دیه و ارث زن که نصف مرد است نیز این جوابها بسیار قدیمی شده است و شاید تا صد سال پیش جوابگو بوده است ولی در زمان حاضر حتی ارزش بحث کردن را نیز ندارند . مثلا گفته شده که اگر دیه زن نصف مرد است دلیل بر ارزش کمتر او نمی شود و ملاک خود آدم است . حال اگر رییس شما حقوق شما را نصف همکارتان بدهد و چنین استدلال کند که ملاک خودتی و نه پولی که می گیری آیا باز هم به همین راحتی احسنت می گویی و راضی می شوی ؟
هزینه درمان کلیه صدمه دیده برای مرد و زن یکی است ولی اگر این اتفاق برای زنی بیفتد نصف دیه را می گیرد و این دیه نصف خرج درمان کلیه او را کفاف می دهد پس تکلیف نصف دیگر چه می شود ؟ آیا این تبعیض و پایمال کردن حقوق زن نیست ؟

[=Arial Black]براى روشن شدن برخياز ابعاد مسأله توجّه به نكات زير سودمند مى‏نمايد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]1- اسلام نظامى جامع و به هم پيوسته دارد كه نظام حقوقى بخشى از آن است. فقه اسلامى زواياى گوناگون زندگى انسان را از پيش از ولادت تا پس از مرگ مورد توجّه قرار داده است. بنابراين، بايد تمام زوايا و مسائل ريز را در نگاه كلان و در راستاى آن برنامه كلى لحاظ كرد. پس تكيه به برخى نكات ريز و نگاه استقلالى به آن، بدون توجّه به پيكره كلى و برنامه كلان، نتيجه مطلوب نمى‏دهد؛ براى مثال، امروزه كشورهاى پيشرفته بر اساس نظام مالياتى خاص اداره مى‏شوند. كشور آلمان نظام اقتصادى خود را بر 16درصد ماليات در تمام معاملات استوار ساخته است. اگر كسى به پرداخت ماليات 16درصدى در مقابل خريد يك كبريت اعتراض داشته باشد، اين اعتراض بدون در نظر گرفتن برنامه كلان آن كشور كه نظام اقتصادى خود را بر اساس آن استوار داشته، صورت گرفته است.
[=Arial Black]
[=Arial Black]پس از آن‏ جا كه قانون به طور كلى وضع مى‏شود ، قانون گذار مصلحت عمومى را رعايت مى‏كند و موارد استثنايى و تبصره‏اى سبب نقض حكم كلى نمى‏شود .
[=Arial Black]
[=Arial Black]2- در حقوق اسلامى وظايفى خاص به عهده زن و مرد نهاده شده است كه تخلف‏ناپذير است؛ براى مثال نفقه و خرجى همسر، تهيه مسكن، خوراك، لباس، پرداخت مهريه به عهده مرد گذاشته شده است. اگر زنى خود از منبع اقتصادى مستقل و موقعيت شغلى عالى برخوردار باشد، اشكال ندارد؛ ولى از نظر شرع، وظيفه پرداخت مخارج خانه و هزينه مسكن به عهده او نيست و شوهر نمى‏تواند وى را به پرداخت كمك هزينه خانه و زندگى مجبور سازد. البتّه اگر زن با رضايت خاطر و تمايل درونى شوهر را در اداره بهتر خانه يارى دهد، مسأله‏اى ديگر است؛ ولى اين وظيفه شرعاً به عهده مرد نهاده شده است.
[=Arial Black]
[=Arial Black]3- ديه مالى است كه در برابر آسيبى كه به انسان وارد شده است، گرفته مى‏شود. مقدار آن به ارزش‏ . شخص آسيب ديده ارتباط ندارد. بنابراين، كسى نمى‏تواند بگويد چون ديه زن نصف ديه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و كسب مراتب علمى و عملى وابسته است و در اين جهت مرد و زن يكسانند. قرآن مجيد مى‏فرمايد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِن ذَكَرٍ أَو أُنثى بَعضُكُم مِن بَعضٍ&raquo.
[=Arial Black]
[=Arial Black]پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود] من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن كه همه از يكديگرند، تباه نمى‏كنم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]آل عمران آيه 195.
[=Arial Black]
[=Arial Black] بنابراين، ارزش انسان به انسانيت او و نائل شدن وى به مراتب والاى قرب الاهى است. در اين جهت جنسيت نقشى ندارد؛ زن و مرد يكسانند و چه بسا زنان از استعداد بهترى برخوردار باشند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]ديه به معناى قيمت نهادن شخص و شخصيت نيست. بدين سبب، اگر يكى از شخصيت‏هاى بزرگ علمى يا سياسى كشور در جريان يك قتل غير عمد كشته شود، ديه‏اش با ديه كارگر ساده‏اى كه اين گونه جان باخته، برابر است.:Sham: كسى نمى‏تواند بگويد چون فقدان آن شخصيت خلأ بزرگى در جامعه ايجاد مى‏كند، ديه‏اش بيش‏تراست! چنان كه قتل عمد گناهى بسيار بزرگ است و در اين زمينه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن كريم مى‏فرمايد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَمِيعاً&raquo.
[=Arial Black]
[=Arial Black]مائده (5): 32. .
[=Arial Black]
[=Arial Black]هر كس كسى را -جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويا همه مردم را كشته باشد.
[=Arial Black]
[=Arial Black]اين‏كه گفته مى‏شود سهم زن در ديه نصف سهم مرد است، در همه جا نيست. ديه زن در كم‏تر از ثلث با مرد يكسان است؛ يعنى ديه زن تا به ثلث ديه كامل نرسيده باشد، با ديه مرد برابر است.يعني مثلا اگر يك انگشت زن قطع شود يا يك انگشت مرد ديه آن يكي است اگر دو انگشت يا سه انگشت زن قطع شود ديه آن با سه انگشت مرد يكسان است :Sham: ولي اگر از يك سوم ديه يك كامل يك مرد بيشتر شود تبديل به نصف ميشود.
[=Arial Black]النهاية، شيخ طوسى؛ قواعد الاحكام، علامه حلى، ج 3، ص 594؛ ايضاح الفوائد، فخرالحققين، ج 4، ص 571؛ مجمع الفائدة و البرهان، محقق اردبيلى، ج‏13، ص 452؛ موطأ مالك، ج 2، ص 854.
[=Arial Black]
[=Arial Black]اين مسأله در ارث نيز مطرح است. در آن ‏جا هم در مواردى سهم زن با مرد تفاوت ندارد .مثلا پدر و مادر ميت به يك اندازه يعني يك ششم ارث ميبرند .
[=Arial Black]و در مواردي هم زن بيشتر از مرد ارثت ميبرد مثل جايي كه ورثه يك پدر از ميت و يك دختر از ميت باشند آنگاه پدر يك ششم و بقيه اموال يعني پنج ششم را دختر ارث ميبرد.:Sham:
[=Arial Black]
[=Arial Black]-4 اسلام مسؤوليت اداره اقتصادى خانواده را به عهده مرد قرار داده است و زن از اين مسؤوليت معاف است. با توجّه به اين‏كه ديه براى غرامت و جبران بخشى از خلأ ايجاد شده در خانواده آسيب ديده است، و از نظر اقتصادى نقش اصلى و كليدى به عهده مرد نهاده شده، اين ديه در مرد به طور كامل گرفته مى‏شود.
[=Arial Black]ممكن است گفته شود، در مواردى كه زن نقش اول اقتصادى را ايفا مى‏كند، حكم مسأله چه خواهد بود؟ پاسخ آن است كه قانون به نحو عام وضع و اجرا مى‏شود، و موارد استثنايى كه زن نقش عمده اقتصادى را به عهده گرفته است، سبب نمى‏شود اصل قانون ملغا گردد يا استثنا پذيرد. البتّه حتّى در اين فرض نيز مسؤوليت اقتصادى خانواده به عهده مرد است و مرد نمى‏تواند از اين مسؤوليت شانه خالى كن
[=Arial Black]
[=Arial Black]5- حكم به نقص ديه زن به معناى كم‏تربودن حق زندگى و سلامتى زن نيست. اين قانون با توجّه به ديدگاه اقتصادى اسلام و مسؤوليت‏هاى مرد و زن كه مرد را عامل اول اقتصادى مى‏داند، وضع شده است. حق زندگى در زن و مرد يكسان است. بدين سبب، اگر مردى زنى را بكشد، مى‏توان قاتل را با پرداخت نيم ديه آن قصاص كرد و شارع ولىّ دم را به پذيرش نصف ديه و صرف نظر از قصاص نفس مجبور نمى‏سازد. اين بدان معنا است كه در ديه مسأله به حق زندگى و سلامت باز نمى‏گردد و پيامدهاى اقتصادى لحاظ شده است. مرد، با توجّه به خصوصيات طبيعى‏اش قوى‏تر و در بُعد اقتصادى ظاهرتر است؛ و در صورت عدم، خلأ وجودش بيش‏تر احساس مى‏شود؛ وگرنه زن و مرد هر دو انسانند و از حق زندگى و سلامتى يكسان برخوردارند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]القضاء فى الفقه الاسلامى، ص 73.
[=Arial Black]
[=Arial Black]6- با اجراى قوانين اسلام در همه ابعاد، تعادلى كامل ميان زن و مرد ايجاد مى‏شود؛ زيرا از يك طرف مرد دو برابر سهم زن ارث مى‏برد؛ ولى وظيفه اداره اقتصادى و پرداخت هزينه‏هاى جارى خانه (خوراك، پوشاك و مسكن) بر دوش او است؛ زن سهم خويش را براى خود نگاه مى‏دارد و در موارد دلخواهش مصرف مى‏كند، بى‏آن كه مسؤوليتى خاص بر دوش داشته باشد. در نتيجه‏گاه سهم مصرف اختصاصى زن از سهم مصرف اختصاصى مردبيش‏تر مى‏گردد.
[=Arial Black]با توجّه به اين ديد جامع، تعادلى كامل در نظام خانواده ايجاد مى‏شود. زن با ديد عاطفى خود، بر اساس ملاحظه مسائل اخلاقى، گاه در جهت حلّ مشكلات اقتصادى خانواده گام بر مى‏دارد؛ ولى شرعاً در اين مورد وظيفه‏اى ندارد.
[=Arial Black]
[=Arial Black]7- مسأله تنصيف ديه زن از ديرباز در كتب فقهى مطرح شده است. شيخ طوسى پس از ذكر مسأله، آن را نظر تمام فقيهان شيعه و سنى جز دو تن ازعلماى اهل سنّت معرفى مى‏كند و دليل خود را اجماع و برخى روايات مى‏داند.
[=Arial Black]ر. ك: احكام القرآن، احمد بن على الجصاص، ج 2، ص 238؛ المبسوط، شمس الدين السرخسى، ج 26، ص 79؛ الهداية، ابوالخطاب الكلوذانى، ج‏8، ص‏306.

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

reza;21534 نوشت:


اين لقب را تنها اهل سنت به جناب عثمان مي دهد نه شيعه ، و آن هم تنها براساس دروغ پردازي هاي بني اميه مي باشد
که در
آن مقاله بصورت کامل تمامي ابعاد و احتمالات موردنظر بررسي شده و رد گرديده است.
همواره سعي بر آن داشته ايم تا حقايق را آنگونه که هست بيان کنيم نه آن طور بعضي ها دوست دارند باشد، و جالبي کار اينجاست که تماما بر منابع متقن و معتبر اهل سنت تکيه کرده ايم و باز هم متاسفانه توسط برخي از .... متهم به توهين مي شويم و برفرض صحت گفتار مخالفين ، اگر توهيني هم شده در منابع معتبر اهل سنت اينچنين مي باشد و ما از زبان خود چيزي نقل قول نکرده ايم.
مثلا وقتي ما مي گوييم که وليد بن عقبه شرابخوار بوده از خود نقل قول نکرده ايم بلکه از شخصي مانند ذهبي (شاگرد ابن تيميه و از استوانه هاي علمي اهل سنت) چنين مطلبي را نقل کرده ايم (سير اعلام النبلاء ج 3 ص 414) آيا اکنون ما به صحابه توهين کرده ايم يا جناب ذهبي؟!
و يا در مورد ابوهريره که جناب عمر او را سارق ناميده باز ما توهين کرده ايم ، کافي است جهت شناخت کامل ابوهريره از ديدگاه اهل سنت به مقاله ذيل مراجعه نماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=106
و يا باز موارد بسياري ديگري از صحابه از ديدگاه صحاح سته را مي توانيد درمقاله ذيل بخوانيد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=99
(دقت داشته باشيد که تماما از منابع اهل سنت سخن گفته شده و علماي اهل سنت در مورد احاديث کتب صحيح بخاري اعتقاد دارند که صحيح ترين کتب بعد از قرآن بوه و کسي حق تحقيق در مورد اين کتاب را ندارد (پس اين تصور در ذهن نباشد که اين احاديث داراي سند و مدرک معتبر نمي باشد) )

من نمی دانم که چگونه است که هرگاه به نفعمان باشد امثال بخاری و طبری معتبر می شوند و ذکر حدیث می کنیم ولی وقتی به ضررمان باشد چند برچسب به آنها می چسبانیم و از اعتبار می اندازیمشان ...
خب اهل سنت هم حق دارند از شیعه گلایه کنند . بهترین و معتبرترین کتاب حدیث شیعه اصول کافی است که کلینی در مقدمه گفته است هیچ حدیثی را ذکر نکرده ام مگر اینکه بر آن اطمینان داشتم و بعد می رود مثلا حدیثی از الاغ پیامبر نقل می کند که ما جد اندر جد مرکب پیامبران بوده ایم و ... ولی همین کتاب اشخاصی مثل عبدالله بن عمر (صحابی پیامبر ) را کم اعتبارتر از الاغ پیامبر می داند که از او حدیث نقل کند .
یا اینکه شیعه به طرز ناجوانمردانه ای سعی در کوبیدن عایشه ام المومنین دارد و تنها دلیلش نیز این است که او با علی (ع) مخالف بود . حال اگر عایشه با علی مهربان بود و آنگاه دوباره همین احادیث از او نقل می شد آیا باز هم شیعه او را مورد سرزنش قرار می داد ؟
موضوع قفل شده است