جمع بندی همه خدایی از نظر اسلام

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همه خدایی از نظر اسلام

سلام این اولین تاپیکی است که بنده می زنم . یک سوال دارم بنده چند مدت است که به نظریه همه خدایی جلب شده ام که میگوید خداوند مستقل از هستی نیست و تمام انچه وجود دارد همه خدا است. یعنی به عبارتی خدا همان قوانین حاکم بر حهان و ذرات است.موضوع دیگری هم که وجود دارد اسلامی می گوید که همه موجودات جلوه گاه خداوند هستند و ار طرفی دیگر اگر خدا را شخصی جدا از جهان فرض کنیم او را در ذهن خود محدود کرده و پایین اورده ایم. سوال بنده این است که خداوند از نظر اسلام چگونه موجودی است؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

zoroaster;617157 نوشت:
سلام این اولین تاپیکی است که بنده می زنم . یک سوال دارم بنده چند مدت است که به نظریه همه خدایی جلب شده ام که میگوید خداوند مستقل از هستی نیست و تمام انچه وجود دارد همه خدا است. یعنی به عبارتی خدا همان قوانین حاکم بر حهان و ذرات است.موضوع دیگری هم که وجود دارد اسلامی می گوید که همه موجودات جلوه گاه خداوند هستند و ار طرفی دیگر اگر خدا را شخصی جدا از جهان فرض کنیم او را در ذهن خود محدود کرده و پایین اورده ایم. سوال بنده این است که خداوند از نظر اسلام چگونه موجودی است؟

سلام و ادب:Gol:

ضمن خیر مقدم و تشکر از طرح سؤالتان، در پاسخ گفتنی است: بعضی عرفان ها بین خدا و خلق، تفکیک نمی کنند، یعنی نمی گویند خدا خالق این عالم و وجودش ذاتی و مستقل بوده و عالَم، مخلوق و وجودی محتاج و وابسته به خدا دارد، بلکه اعتقادشان این است که این عالم حقیقتی واحد است که آن حقیقت واحد، به یک اعتبار خدا و به اعتباری دیگر خلق است و آن دو یکی هستند و تمایزی ندارند. گاهی به این عرفان، مونیسم یگانه انگاری یا عرفان های وحدت گرا می گویند.

یک شکل معروف آن را پنتئیسم می گویند. پنتئیسم یعنی همه خدایی، یعنی همه چیز خداست و خدا هم همه چیز است و همه هم یکی است. همه چیز، یک حقیقتند، آن حقیقت هم خداست و نیز همان عالم است. یکی از کسانی که این تفکر را داشته، اسپینوزا فیلسوف هلندی یهودی بود. پس این جریان هم به صورت سنت و دین عام وجود دارد و هم به شکل یک گرایش عرفانی یا فلسفی شخصی.

همه عرفا حتی عرفای راستین نیز به شکلی از وحدت قایلند، گاهی این اعتقاد به وحدت، تمایز خالق و مخلوق را انکار می کند که این، با اعتقاد صحیح اسلامی ناسازگار است و گاهی در عین اعتقاد به نوعی وحدت، به این تمایز توجه دارد و می گوید ما خالق داریم و مخلوق داریم، خدا داریم و عالم داریم. پس این تمایز وجود دارد، ولی در عین این تمایز، حقیقت واحد است و وحدتی این دو را می پوشاند. مادامی که شما به این تمایز قایلید قول به وحدت اشکالی ندارد و با توحید ناسازگار نیست.

ملاصدرا فیلسوف شهیر می گوید: وجود اصالت دارد، خداوند وجود است و ما نیز وجودیم، منتها بین آنها مرزی است. تفاوت وجود خدا با وجود ماسوی الله بسیار است.(این کجا و آن کجا) یعنی خدا وجود مطلق است و ما وجود محدودیم، او باقی است و ما فانی هستیم، علم او ازلی و ابدی و مطلق است و علم ما محدود، قدرتش لایزال و استقلالی و قدرت ما محدود و فانی و وابسته است، او غنی مطلق است و ما فقیر مطلقیم. "یا ایهاالناس انتم الفقراء الی اللّه واللّه هو الغنی الحمید" (فاطر/15) در عین حال هم خدا و هم خلق، تحت پوشش وحدت وجود قرار می گیرند، یعنی عالم سر تا پایش یک حقیقت بوده و آن هم وجود است. این اعتقاد به وحدت، از سنخ وحدت پنتئیسم نیست؛ چون مرز بین خالق و مخلوق را باور دارد و مادامی که این اعتقاد محفوظ است اعتقاد به وحدت ایرادی ندارد.

بنا بر این، هر جا کلمه وحدت وجود را دیدید، نباید فکر کنید که آن همان وحدت وجود مذموم است که در عرفان های شرقی و غربی (همه خدایی و پنتئیسم) مطرح می شود. کما این که برخی این گونه فکر کردند و خیلی از اولیای خدا را با این تصور تکفیر کردند. شما می توانید به نوعی قایل به تمایز خدا و خلق باشید و درعین حال سخن از وحدت بگویید. (منبع: پایگاه حوزه، شماره 16936 با کمی تغییر و تصرف)

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است